دین و آزادی (۱۲): پیامبران و متخصصان
ابوالفضل ارجمند: در تداول امروز، متخصصان به کسانی گفته میشود که سالهای زیادی از عمر خود را صرف تحصیلات رسمی در علم یا فن خاصی کردهاند و زندگی خود را از طریق ارائهی خدمات تخصصی به مردم میگذرانند. پزشکان نمونهای از متخصصان هستند. روحانیان هم خود را متخصصان دین میدانند و کار خود را با پزشکان مقایسه میکنند. پیامبران بر خلاف روحانیان و پزشکان نه فارغالتحصیلان مدارس تخصصی بودند، نه در ازای ابلاغ رسالتشان از مردم مزد دریافت میکردند. شغل پیامبران پیامبری نبود.
پیامبران مشاغلی معمولی چون چوپانی و کشاورزی و بازرگانی داشتند. چنین مشاغلی به خصوص در جهان قدیم نیازی به تحصیلات تخصصی نداشت. پیامبران از میان مردم عادی بر میخاستند و بعضی از آنان شاید حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند. مخاطبان پیامبران هم مردم عادی بودند: «یا أیها الناس». پیامبران و مخاطبانشان برای درک متقابل سخنان یکدیگر به آموزشهای تخصصی نیاز نداشتند.
کتابهایی مانند تورات و انجیل و قرآن متون تخصصی نیستند و برای تدریس در دانشگاهها و مدارس تخصصی مذهبی نازل نشدهاند. اگرچه درک این متون برای کسانی که در زمان و مکان نزول آنها زندگی نمیکنند دشوار است، اما در روزگار موسی و عیسی و محمد حتی بیسوادان هم میتوانستند سخنان پیامبران قوم خود را بدون آموزشهای تخصصی و جستجو در فرهنگهای لغت قدیمی به راحتی درک کنند. ارتباط مردم امروز با کتابهای مقدس تنها از طریق ترجمههای تقریبی و حدس و گمانهای تفسیری ممکن است، اما مخاطبان اولیه چنین وضعیتی نداشتند.
یکی از علل نیاز مؤمنان سنتی به متخصصان مذهبی این است که اینان خود را به غلط مخاطب متونی میدانند که برای اقوامی دیگر نازل شده است. بسیاری از این مؤمنان حتی اگر باسواد باشند نمیتوانند کتب مقدس خود را به درستی بخوانند و بفهمند، از این رو به کمک متخصصان نیاز دارند. صدها سال پس از آشنایی عجمزبانان با قرآن، اکثر آنان هنوز نمیتوانند قرآن را روخوانی کنند و درک مستقیمی از آن داشته باشند. برای درک قرآن حداقل به تخصص در زبان عربی نیاز است، آن هم نه زبان عربی امروز، بلکه زبان عربی پانزده قرن پیش با گویش منطقهای خاص. برای درک انجیل هم به تخصص در زبان یونانی بیست قرن پیش نیاز است. درک دقیق تورات هم به تخصص در زبان عبری چند هزار سال پیش نیاز دارد. تخصص در زبان به تنهایی کفایت نمیکند و خواننده باید با ویژگیهای فرهنگی قوم مخاطب آشنا باشد و از حوادث خاصی که در زمان نزول آیات روی داده است، اطلاعات موثقی داشته باشد. مخاطبان پیامبران به چنین اطلاعات و تخصصهایی نیاز نداشتند، چون هر پیامبر به زبان قوم خودش سخن میگفت و شرایط محلی مردم آن قوم را در سخنانش لحاظ میکرد. کژتابیهای زبان و عبارات چندپهلو نیز باعث میشود که خوانندگان امروزی متون کهن در فهم این متون مرتکب اشتباهات بزرگی شوند. واضح است که متخصصان هم از این اشتباهات مصون نیستند.
همان گونه که در مقالهی «مخاطبان قرآن» بیان شد، هیچیک از مردم در جهان جدید مخاطب کتابهای پیامبران قدیم نیستند، با این حال همهی مردم میتوانند این متون را مانند سایر متون کهن در حدی که از طریق ترجمههای تقریبی امکان دارد مطالعه کنند و از آنها بهره ببرند. استفاده از معارف متون کهن در زندگی امروز کاملا فردی و شخصی است و این متون نمیتوانند مبنای قانونگذاری در جهان جدید باشند. اگر چنین بود کشورهای امروزی، اعم از مذهبی و غیرمذهبی، به قانون اساسی و مجلس قانونگذاری و وضع قوانین محلی نیازی نداشتند.
اگرچه ما امروزه با دین پیامبران از طریق کتابهای منسوب به آنان آشنا میشویم، اما نباید فراموش کنیم که آنان خود در ابتدای دعوتشان کتاب جدید خود را در اختیار مردم نمیگذاشتند. این گونه نبود که معلم کتابش را در اختیار شاگردان قرار دهد و درس شروع شود. اساسا بخشی از «کتاب» حاصل دیالوگ پیامبر و مخاطبانش و پرسشها و پاسخهای طرفین در طول سالهای دعوت است. مخاطبان هر پیامبر در آفرینش کتاب او نقش داشتند، از این رو ممکن نبود که پیامبر از ابتدا کتاب کاملی را در اختیار مردم قرار دهد. دین پیامبران را باید بتوانیم مستقل از کتابهایشان تعریف کنیم.
دین امری فطری است: فأقم وجهک للدین حنیفا، فطرت الله الذی فطر الناس علیها. برای دینداری نه تنها به کوششهای طاقتفرسای تخصصی و کندوکاو در متون کهن نیازی نیست، بلکه میتوان نشان داد که محصولات و دستاوردهای متخصصان مذهبی مردم را از دین فطری دور میکند. پیامبران نیامدند تا احکامی فراعقلی و فرااخلاقی را به مردم بیاموزند، بلکه آمدند تا انحرافات آنان از عقلانیت و اخلاق را اصلاح کنند. کسی که به ندای فطرت خود توجه میکند و میکوشد عقلانی و اخلاقی زندگی کند، دیندار است اگرچه در سرزمینهایی بسیار دور زندگی کند و نامی از پیامبران مصر و فلسطین و حجاز و کتابهای آنان به گوشش نرسیده باشد. ایمان به خدا هم چیزی نیست که تنها از طریق مطالعهی تورات و انجیل و قرآن حاصل شده باشد. اصولا پیامبرانی چون موسی و عیسی و محمد در تعالیم خود در پی اثبات خدا برای اقوام منکر خدا نبودند. آنان با اقوامی درگیر بودند که بتهایی را با خدا شریک میکردند، یا تحریفاتی را در دین پیامبران قبلی وارد کرده بودند.
در انجیل کاملا روشن است که عیسی با متخصصان یهودی درگیری داشت و نهایتا هم با تحریک آنان به صلیب کشیده شد. در قرآن نیز محمد از احبار و رهبان انتقاد کرده است و بسیاری از آنان را کسانی دانسته است که مال مردم را به ناحق میخورند و آنان را از راه خدا باز میدارند: إن کثیرا من الأحبار والرهبان لیأکلون أموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله.
تصویر زیر یک کاهن یهودی را نشان میدهد که که در یک کیسهی پلاستیکی در حال سفر با هواپیماست. مسیر هواپیما به فرودگاهی در اسرائیل ختم میشود که با چند قبرستان احاطه شده است. طبق احکام فقهی، قبرستان به علت وجود اجساد مکانی ناپاک است و اگر کاهنان از آنجا عبور کنند نجس میشوند. یک فتوای تخصصی مدرن برای حل معضل آن است که کاهنان در زمان عبور هواپیما از فراز قبرستان خود را در کیسهی پلاستیکی بپوشانند.
از دیدگاه درونمذهبی، کاهن که بسیار متشرع است و احکام طهارت و نجاست را به دقت رعایت میکند، بر اساس تفسیری تخصصی از تورات و با روشی ابداعی میکوشد خود را از نجاست قبرستان دور نگه دارد، هرچند مسلم است که هیچ پیامبری به عبور از قبرستان در کیسهی پلاستیکی فرمان نداده است. از دیدگاه برونمذهبی، کاهن مرتکب عمل بسیار غریب و نامعقولی شده است و درک این حماقت به دانش تخصصی بالایی نیاز ندارد. بخشی از انتقادات پیامبرانی چون عیسی و محمد در انجیل و قرآن متوجه باورها و رفتارها و گفتارهای نادرست روحانیان و متخصصانی بود که خود را نمایندگان پیامبران پیشین و مفسران کتب آنان معرفی میکردند. امروزه هم روشنفکران و دگراندیشان غیرمتخصصی که به نقد سنتهای نامعقول مذهبی میپردازند، کاری پیامبرانه انجام میدهند.
بتپرستی و شرک که بزرگترین خطا در دین پیامبران خداست، رفتار نامعقول دیگری است که با تأیید و تصدیق متخصصان مذهبی صورت میگیرد. تصویر زیر بالاترین مقام مسیحی را نشان میدهد که در برابر مجسمهی یک قدیسه نیایش مشغول است. مقلدان نیز به دانش متخصصان اعتماد میکنند و عقل خود را تعطیل میکنند. افراد غیرمذهبیی که این سنتهای مذهبی را خرافات میدانند، به دین پیامبران خدا نزدیکترند.
پیامبران شیوخ سالخوردهای نبودند که دهها سال از عمر خود را به تحصیل علوم دینی پرداخته باشند. ابراهیم که در قرآن الگوی مؤمنان معرفی شده است و دین او بهترین دین خوانده شده است، جوانی حقیقتجو و انقلابی بود که اگرچه ابتدا با ستارهپرستان و ماهپرستان و خورشیدپرستان همراه شد، اما بر این سنتها باقی نماند و با شکستن بتها و باقی گذاشتن بت بزرگ، آزمونی تجربی را برای نشان دادن ناتوانی و ناشنوایی بتها ترتیب داد (انبیا: ۵۹-۶۰). از قرآن میتوان دریافت که محمد هم در نقادی سنتهای مذهبی از شیوهی ابراهیم الهام میگرفت، اگرچه او به دیگر پیامبران پیش از خود و کتابهای آنان هم ایمان داشت و همه را تصدیق میکرد.
قرآن بارها از زبان پیامبران نقل کرده است که آنان در ازای ابلاغ رسالتشان از مردم مزد نمیخواستند: لا أسئلکم علیه من أجر. عدم درخواست مزد از مردم یکی از معیارهای مهم برای تشخیص مبلغان راستین دین است: اتبعوا من لا یسئلکم أجرا و هم مهتدون. پیامبران منتقد متخصصانی بودند که دین را وسیلهی کسب معاش خود کرده بودند. از دین پیامبران نمیتوان مشاغل تخصصی مذهبی استخراج کرد.
***
در گفتار قبل بیان کردیم که چگونه فرمان سادهی اقامهی صلات که در قرآن تفصیلاتی ندارد، در سنت فقهی به دستورالعملی دقیق تبدیل شده است که از دیدگاه فقیهان کوچکترین تخطی از آن باعث بطلان نماز میشود و به همین علت هم آداب نماز هر فرقه از دیدگاه فرقهی دیگر باطل است. برای درک بهتر ناسازگاری چنین دیدگاههایی با تعالیم پیامبران، در این گفتار حکم زکات را بررسی میکنیم و آن را با حکم صلات مقایسه میکنیم.
اقامهی صلات و پرداخت زکات دو فرمان مهم و پرتکرار در قرآن است. قرآن برای زکات هم مانند صلات دستورالعمل خاصی تعیین نکرده است، همان گونه که احکامی مانند انفاق و صدقه هم دستورالعمل خاصی ندارند. با این حال، حکم ساده و عمومی زکات در فقه به احکامی دقیق و تخصصی تبدیل شده است که البته طبق معمول، مذاهب مختلف بر سر جزئیاتی از قبیل مصادیق و حد نصاب و موارد مصرف آن اختلاف دارند.
زکات مانند صلات توصیهی همهی پیامبران است. اسماعیل خانوادهاش را به صلات و زکات فرمان میداد: کان یأمر أهله بالصلوه والزکوه. عیسی به مردم گفت که خدا او را به صلات و زکات توصیه کرده است: أوصانی بالصلوه والزکوه ما دمت حیا. قرآن میگوید به امامانی چون ابراهیم و لوط و یعقوب و اسحاق نیز صلات و زکات وحی شد: وجعلناهم أئمه یهدون بأمرنا وأوحینا إلیهم فعل الخیرات وإقام الصلوه وإیتاء الزکوه.
دو فرمان صلات و زکات در قرآن موازی و همراه یکدیگر هستند: أقیموا الصلوه وآتوا الزکوه. یکی از این دو فرمان برای ذکر خداست و دیگری برای توجه به مردم است. در دین پیامبران خدا، یاد خدا و رسیدگی به حال نیازمندان از مهمترین اعمال است. در متون مقدس با عبارات مختلفی به این دو امر مهم اشاره شده است. دوستی با خدای یگانه و دوستی با همسایه مهمترین فرمان انجیل است که عیسی هم این دو فرمان را از تورات نقل کرده است (مرقس ۳۱-۱۲:۲۹، تثنیه ۶-۶:۵، لاویان ۱۸:۱۹).
فقها داراییهای خاصی را مشمول زکات میدانند. در فقه شیعه زکات به این اقلام ۹گانه تعلق میگیرد: گندم و جو و خرما و کشمش، طلا و نقره، گاو و گوسفند و شتر. منطقهای مانند شمال ایران را در نظر بگیرید که اقتصاد محلی بر پایهی ماهیگیری و کشت برنج و چای و مرکبات و برداشت چوب از جنگل باشد. طبق قواعد تخصصی فقهی به این اقلام زکات تعلق نمیگیرد.
زکات فرمانی عام در قرآن است. قرآن عموم مردم را به پرداخت زکات فرا خوانده است، همان گونه که عموم مردم را به اقامهی صلات فرمان داده است. حتی زنان هم که معمولا وظیفهای در کسب درآمد خانواده ندارند به پرداخت زکات فرا خوانده شدهاند: أقمن الصلوه وآتین الزکوه. احکام تخصصی فقها دربارهی زکات با عمومیت این حکم در قرآن سازگار نیست. زکات در قرآن مخصوص افراد و مشاغل و محصولات و اموال و اقوام و سرزمینهای خاصی نیست و همهی مؤمنان اعم از زن و مرد را در بر میگیرد.
مانند سایر احکام فقهی، در حکم زکات هم فتاوای مذاهب مختلف متفاوت است. حتی در یک مذهب واحد هم دیدگاههای مراجع دقیقا یکسان نیست. هر مرجع هم مقلدانی دارد. در فقه از سویی اصرار میکنند که زکات باید مانند زمان پیامبر پرداخته شود و از سویی خود در اینکه زکات در زمان پیامبر چگونه پرداخته میشده است اختلاف دارند. همین وضعیت در مورد صلات هم وجود دارد.
بسیاری از احکامی که در تعالیم پیامبران بیان شده است، همان است که امروزه مردم عادی در تمام نقاط جهان بنا به فطرت خود یا مطابق با قوانین عرفی به آنها عمل میکنند. کمک اختیاری مالی به نیازمندان و پرداخت اجباری مالیات به حکومتی که مشروعیت داشته باشد، همان احکام مالی متون مقدس یا به اصطلاح «وجوهات شرعی» است. نیازی نیست که متخصصان مذهبی به کاوشهای باستانشناسانه در متون کهن مشغول شوند تا معلوم کنند چند هزار سال پیش پیامبری خاص در قومی خاص چگونه زکات میداده است، یا در صورت تشکیل حکومت مردم چگونه مالیات میدادهاند.
«تخصص» کلمهای غیرقرآنی است. در قرآن به جای تخصص، عموم مردم به «تفکر» و «تدبر» در آیات خدا فرا خوانده شدهاند: کذلک نفصل الآیات لقوم یتفکرون. «فقه» نیز در قرآن فعلی عام است: قد فصلنا الآیات لقوم یفقهون. «یفقهون» در قرآن با افعال عام دیگری مانند «یعقلون» مترادف است: کذلک نفصل الآیات لقوم یعقلون. اینکه «فقه» را به دانشی تخصصی تبدیل کنیم و متخصصانِ این دانش را «فقیه» بنامیم، همان قدر نادرست و غیرقرآنی است که گمان کنیم «عقل» و «فکر» و «فهم» هم دانشهایی تخصصی هستند و متخصصان این دانشها را «عاقل» و «فکور» و «فهیم» نامگذاری کنیم. اگر متخصصان مذهبی مشاغل کاذب تخصصی خود را به همان مشاغل مفید و حقیقی پیامبران از قبیل کشاورزی و دامداری تغییر دهند، هم درآمد آنان مشروعتر و حلالتر میشود هم با آزادسازی عقل مقلدان، شیوهی دینداری مردم معقولتر و روزآمدتر میشود.
(ادامه دارد)
