«گفتمان» و «تکفیر» در قرآن

| علی ظفر یوسفی |
درآمد:
در عصر حاضر یکی از بزرگترین مشکل جهان اسلام، مساله «تکفیر» است؛ نه تنها پیروان ادیان دیگر در معرض تکفیر واقع میشوند بلکه گروهها و فِرَق اسلامی نیز همدیگر را تکفیر میکنند؛ پیشقراول تکفیر، جریان و تفکر وهابیت بوده و محمد بن عبد الوهاب، از پایه گذاران تکفیر است او با دیدگاه بشدت متحجرانهای که داشت، قاعدهی وضع و ادعا کرد همه علما اعتقاد دارند که «اجمع العلماء من لم یکفّر المشرکین او یشکّ فی مذهبهم او صحّح مذهبهم، کفَر». (الشحود، آیه الولاء و البراء ص ۳۹۳). تکفیریها در اول طبق ذهنیات و پیش زمینههایی که دارند، فرقه های گوناگون فکری اسلامی را مشرک قلمداد میکنند بعد از آن بر اساس قاعده محمد بن عبدالوهاب، آنها را تکفیر و خارج از اسلام میدانند و حکم خروج از اسلام هم در باور وهابیت مشخص است. تکفیر، تبعات و پیامدهایی زیادی دارد از جمله سوء استفاده های قدرتها و همچنان برچیده شدن بساط تفکر از میان انسانهاست. اما «گفتمان» به همه فرقههای مدعی حقیقت، این فرصت را میدهد که در میدان گفتگو، استدلال و برهان شان را ارائه کنند تا سره از ناسره جدا گردد. در قرآن، گفتمان جایگاه ویژهی دارد که همه انبیاء و دعوتگران راستین الهی از همین روش استفاده کرده اند و منطقی ترین راهی است که انسان را به سوی حق و حقیقت رهنمون میکند. در این نوشتار به نحو اختصار، به هر دو روش (گفتمان و تکفیر) از نظر قرآن پرداخته شده است.

دانشجوی دکتری تفسیر و علوم قرآن
۱ –گفتمان خدا و ابلیس
ابلیس موجودی است – چنانکه در قرآن آمده – متکبر، مکار، فریب دهنده و… در قرآن، یازده مورد به نام «ابلیس» و اکثرا به اسم «شیطان» آمده است. ابلیس که آگاه به حقیقت بود و آن را انکار و ادعای برتری کرد. داستان او در قرآن از آنجا آغاز میشود که خداوند میفرماید: «فسجد الملائکه کلهم اجمعون الا ابلیس ابی ان یکون مع الساجدین. حجر/۳۰ و ۳۱». [بعد از خلقت آدم، خداوند امر کرد همه سجده کنند] (پس همه فرشتگان سجده کردند، مگر ابلیس که امتناع کرد از جمله سجده کنندگان باشد). بعد از آن علت سجده نکردنِ ابلیس را خداوند میپرسد و بعد از آن خداوند میفرماید تو از رحمت من تا روز قیامت دور شدی و جالب این است که ابلیس از خداوند در خواست میکند او را تا روز قیامت مهلت دهد و خداوند خواسته اش را اجابت میکند… در سوره حِجر، تقریبا ده آیه گفتگوی خداوند و شیطان، آمده است که بیانگرِ مواجهه منطقی خداوند به عنوان موجود متعالی با یک موجودی غیر مطیع بنام شیطان است؛ به این دلیل است که خداوند همه راهها را بلا فاصله برای یک فردِ مجرم نمی بندد و بلکه راه گفتگو و تعامل را باز میگذارد؛ برای ذات باری که حقایق عالم برای او عریان و جای ذرهای تردیدی هم نیست، چنین برخوردی را شاهدیم، جای تعجب و تاسف از برخی جریانها و اشخاص مذهبی است که بدون این که ذرهای از حقیقت در کف دستان شان باشد و بدون پرسش، غیابا احکام تکفیری را برای بندگان خدا صادر میکنند. این نشان میدهد که هنوز هم درک درست از متن مقدس (قرآن) وجود ندارد و بلکه معانی و مصادیق آیات را وارونه و طبق میل خودشان به کار میگیرند.
۲ – گفتمان پیامبران و سلاطین زمان
نظر به شرایط و مقتضیاتِ زمان، هر پیامبری ممکن است شیوههای دعوت آنها متفاوت باشد؛ ولی با یک نگاه کلی به تاریخ پیامبران، میتوان گفت که روش آنها در چند امر با هم اشتراک داشته اند؛ یکی «شفقت» با مردم، هدایت مردم بر اساس «حکمت» و «موعظه حسنه». حضرت ابراهیم در مواجهه با سلطان زمانش، از روش جدال احسن کار گرفته است و در تاریخ دیده نشده است که سخنان نفرتزا یا توام با خشونت یا اجبار از او سر زده باشد بلکه همواره طبق دستور الهی، معقول و منطقی برخورد کرده است. «…اذ قال ابراهیم ربی الذی یحیی ویمیت قال انا احیی وامیت قال إبراهیم فإن الله یأتی بالشمس من المشرق فأت بها من المغرب فبهت الذی کفر… بقره/۲۸۵». حضرت ابراهیم، با استفاده از این روش، میخواست آن فطرت خدایی که در نهاد انسانها قرار دارد را بیدار کند و به یاد آنها بیاورد که مرگ و زندگی به دست آفریدگار یکتا است و مدیرِ و مدبرِ هستی، فقط اوست. هنگامی که خداوند حضرت موسی را در مواجهه با فرعون امر کرد: «اذهب الی فرعون انه طغی. طه/۲۴». حضرت موسی برای آمادگی جهت گفتمان با فرعون، از خداوند می خواهد که گره از زبان او باز کند و شرح صدر برای او عطا نماید. طه/۲۵ و ۲۷. چون برای گفتگو، زبانِ خوب و برای این که بتواند حرف های مقابل را بشنود، شرح صدر لازم دارد. حضرت موسی درخواست میکند که برادرش هارون را نیز همراه خودش ببرد… در آیه ۴۳ و ۴۴ طه می فرماید «اذهبا الی فرعون» هردوی شما به سوی فرعون بروید و آنجا که رفتید، با زبان و سخن نرم با او سخن بگویید. پیامبر آخر الزمان (حضرت محمد ص) که افضل همه انبیا هست، هیچ وقت از روشِ نرمخویی و شفقت، عدول نکرد؛ «فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک. آل عمران/۱۵۹». چون اسلوبِ دعوت حضرت محمد (ص) مشفقانه و انسانمدارانه بود، بسیاریها رفتار خشونت آمیز و توام با اجبار قبایلی را رها کردند و به محمد (ص) گرویدند؛ یعنی بزرگترین امتیازِ دین اسلام در آن شرایط، آزادی در انتخاب دین بود و راه و روش پیامبر نیز از شفافیت کامل برخوردار بود. « قل هذه سبیلی ادعوا إلى الله على بصیره انا ومن اتبعنی… یوسف/۱۰۸». لیکن در زمان حال، مبلغان و دعوتگران، روش پیامبر شان فراموش کرده اند، جریان های دینی و نهادهای منتسب به شریعت، مدارا و تساهل و تسامح را کنار گذاشته اند…
۳– گفتمان قرآن در مواجهه با اهل کتاب
اهل کتاب (یهودی و مسیحی و…) از جمله فرقههایی هستند که خداوند در موارد متعددی به پیامبرش امر کرده که با آنها به بهترین روش ممکن، رفتار نماید و تفاوت زیادی بین آنها و مسلمانان نگذارد. در سوره بقره/۱۰۹ بعد از آن که میفرماید بسیاری از اهل کتاب – به نسبت حسدی که دارند – دوست دارند که شما بعد از ایمان آوردن، به کفر برگردید، در اخیر خطاب به پیامبر میفرماید از آنها بگذر و آنها را ببخش… به نسبت این که دین اسلام و ادیان آسمانی، باهم مشترکات فراوانی دارند و در اصول باهم متفق اند، خداوند در سوره آل عمران/۶۴ به پیامبرش امر میکند که به تمام اهل کتاب بگو که به یک نقطه مشترکِ باهم توافق کنید که همه آن را قبول دارید این که خدایی جز خدای واحد را نپرستید و از شرک دوری بجویید و هیچ کسی، دیگری را ارباب انتخاب نکنید جز خداوند را… آیاتی هستند که با تذکرِ اشتباهات اهل کتاب، آنها را نصیحت میکند و بدون تکفیر یا تفسیق. در سوره مائده میفرماید: یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب و یعفو عن کثیر… مائده/۱۵. (ای اهل کتاب! قطعا فرستاده ای ما به سوی شما آمد و برای شما بسیاری از مواردی را که از کتاب مخفی کرده بودید را بیان کرد و بسیاری از خطاها را عفو کرد…). در سوره نساء، با اینکه خداوند میداند آنها در برخی موارد غلو میکنند، بازهم از راه نصیحت وارد میشود نه تکفیر. «قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم غیر الحق… نساء/۱۷۱. (بگو ای اهل کتاب، جز مورد حق، در دین تان غلو نکنید.
در مواردِ دیگری، به اهل کتاب وعده بهشت و بخشش گناهان آنها را میدهد تا دل آنها را بدست آورده و به دین اسلام رو بیاورند. بنگرید: سوره مائده/۶۵.
در مقام گفتمان با اهل کتاب، خداوند روشِ «جدال احسن» را برای پیامبرش پیشنهاد میکند؛ به این بیان که منطقی ترین راه برای متقاعد کردن آنها و برای ارائه حجت و دلیل، همانا جدال احسن است، زیرا تنها جدال احسن میتواند حق و باطل را تفکیک کند و در صورتی که تکفیر و تفسیق همراه شد، نمیتوان حقیقت را درک کرد. «و لا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی احسن… عنکبوت/۴۶». چون راه انبیاء همین بوده و دعوت مردم به دین اسلام و ارشاد و ابلاغ رسالت، فقط با روش جدال احسن صورت میگرفته است. «ادع إلى سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه وجادلهم بالتی هی احسن… نحل/۱۲۵». بنابراین، روشِ دعوت و تبلیغ در زمان حال که بیشتر ابزاری و معطوف به منافع برخی نهادهاست، از جدال احسن خالی بوده یا به ندرت به این روش صورت گرفته است همواره از حربه تکفیر و تخویف مردم به شکنجه و مجازات از تبعات نپذیرفتنِ احکام دینی، از ابتدایی ترین روشهایی موجود در عصر حاضر است و هم چنان با استفاده از اجبار و اکراه نیز به طور فراوان صورت میگیرد در حالی که طبق منطق قرآنی، حقیقت فقط با اسلوب گفتمان یا همان جدال احسن درک خواهد شد و تکفیر و اجبار، میتواند مسیر منتهی به حقیقت را از همان آغاز ببندد.
نتیجه این که در منطق قرآنی، دریچه گفتگو همیشه باز است؛ همین روش و منش در رفتار پیامبران الهی تبلور یافته و مطابق حکم عقل و اخلاق نیز هست. بایسته است که دعوت کنندگان، مبلغان دینی و نهادهای دینی از همین روش استفاده کنند.
بنام خدا مسیری که در چهارده قرن گذشته توسط طالبان تشیع و تسنن، طی شده است، مسیری کاملا انحرافی بوده است. به همین دلیل است که طی این قرون، جوامع اسلامی به بی منطق ترین روش اداره شده و میشوند. یکی از بی منطق ترین تفکراتی که در طالبان تشیع و تسنن وجود دارد، همین گزاره ی تکفیر است. طالبان فرقه های فوق الذکر در چهارده قرن گذشته، چنان اسیر حدیث و روایت شده اند و به اصطلاح خودشان، بر اساس سنت پیامبر و اولیاء و صحابه رفتار میکنند که گویی هرگز توان فهم قرآن را ندارند. متاسفانه این گروه… مطالعه بیشتر»