اخلاق در علوم و فناوری ـ گزارشی از سخنرانی استاد ملکیان
تهران امروز: در گردهمایی اعضا و دومین همایش علمی انجمن ایرانی اخلاق در علم و فناوری استاد ملکیان در موضوع «اخلاق در علوم و فناوری» سخن گفت. مصطفی ملکیان در سخنان خود اظهار داشت که قبل از ورود به بحث اخلاق در علم و فناوری، باید به چهار سوال درباره خود «اخلاق» و «اخلاقی زیستن» پاسخ داد تا بتوان اخلاق را در علم و فناوری تسری داد.
وی با طرح سوالهای مذکور به بحث اعمال ارادیشناختی انسان و انواع آن از جمله تحقیق پرداخت و سپس با اشاره به شکافی که بین معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی وجود دارد، بحث فضائل ذهن برای پر کردن این شکاف را مطرح کرد.
ملکیان در برخی از دانشگاههای کشور در رشتههایی چون معرفتشناسی، فلسفه اخلاق و فلسفه دین به تدریس اشتغال داشته است.وی مولف پنج کتاب از جمله «سیری در سپهر جان»، «راهی به رهایی»، «اخلاق باور» و «تاریخ فلسفه غرب» است.ملکیان که کار مداوم در خصوص پروژه عقلانیت و معنویت را در کارنامه خود دارد، همچنین مترجم پنج اثر است.خلاصهای از متن سخنان ایشان در دومین نشست علمی انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری در پی میآید.
پیش از ورود به بحث اخلاق در علوم و فناوری، باید به چهار سوال که به خود «اخلاق» و «اخلاقی زیستن» مربوط میشود، پاسخ داد و از آن در مقابل جوابهای رقیب دفاع کرد و نشان داد که هم در عالم علم و هم فناوری، رعایت یک سلسله از قواعد و رویکردهای اخلاقی الزامی است. بعد از این مرحله که «اخلاقی زیستن» قابل دفاع شد، میتوان به بحث چگونه اخلاقی زیستن در عالم علم و فناوری پرداخت.
در این مجال، فقط به جغرافیای معرفتی اخلاق در علم و فناوری میپردازیم بدین معنا که سوالها مطرح میشود اما به پاسخها و تقریرهای آنها نمیپردازیم.
سوالهای مطرح در خصوص اخلاق و اخلاقی زیستن، با ترتیب منطقی بر یکدیگر، بدین شرح است.
***
۱ – غرض از اخلاقی زیستن چیست؟ و چه ویژگیای دارد؟
به این سوال، چهار پاسخ کلی داده شده است:
الف) عدهای غرض از اخلاقی زیستن را هماهنگ کردن افراد جامعه میدانند، یعنی در یک جامعه (اعم از جامعه بزرگ جهانی یا جوامع بسیار بسیار کوچک) افراد با خواستههای بسیار متعدد و مغایر و گاه معارض با یکدیگر زندگی میکنند که اخلاقی زیستن موجب هماهنگی خواستههای اعضای این جامعه میشود.
ب) بعضی بر این باورند که اخلاقی زیستن فقط برای هماهنگ کردن اعضای جامعه نیست، بلکه دستیابی به آرمانهای اجتماعی فقط در جامعهای که شهروندان آن اخلاقی زندگی میکنند، قابل تحقق است. این آرمانهای بزرگ اجتماعی عبارتند از: ۱)نظم،
۲) امنیت، ۳)رفاه، ۴)آزادی، ۵)عدالت
ج) برخی از فیلسوفان اخلاق گفتهاند که غرض از اخلاقی زیستن، امور روانشناختی است و در حوزه امور اجتماعی نیست، بلکه اخلاقی زندگی میکنیم چون حالت روانشناختی مطلوب ما فقط با اخلاقی زیستن حاصل میشود.
د) عدهای دیگر، معتقدند اخلاقی زیستن به کمال انسان کمک میکند. شکوفایی تمام طبیعت انسان یعنی از قوه به فعل رسیدن تمامی استعدادها و قوایی که در درون ما به ودیعت نهاده شده در گرو اخلاقی زیستن است.
عنایت دارید که این چهار پاسخ مانعالجمع هم نیستند.
۲ – آیا اخلاقی زیستن عقلانی است یا نه؟
اخلاقی زیستن بیشک هزینه دارد، اکنون بحث این است این نوع زندگی چه سودی دارد که آن را عقلانی میکند، چرا که گفته میشود رفتار عقلانی، رفتاری است که سود آن حداقل به اندازه هزینهاش باشد.
۳ – اخلاقی زیستن به چیست؟ اخلاقی زندگی کردن چگونه است؟
در بحث اخلاق هنجاری که یکی از بخشهای مهم فلسفه اخلاق است، ده نظریه و تئوری بزرگ با عناوین زیر مطرح است که به چگونگی اخلاقی زیستن میپردازد:
۱ – نظریه نسبیتگرایی ۲ – نظریه شخصیتگرایی ۳ – نظریه فراطبیعت باوری ۴ – نظریه عاطفهگرایی ۵ – نظریه شهودگرایی
۶ – نظریه توسعهگرایی ۷ – نظریه آرمانی۸ – نظریه امرونهی الهی۹ – نظریه پیامدگرایی۱۰ – نظریه ناپیامدگرایی
۴ – حدود و شمول داوریهای اخلاقی چیست؟
در پاسخ به این سوال نیز آرای مختلفی وجود دارد از جمله:
الف) هر عمل ارادی مشمول داوری اخلاقی است و درباره عمل جبری نمیتوان داوری کرد.
ب) تنها ارادی بودن کافی نیست، زیرا گاهی در عمل ارادی، اضطرار و اکراه وجود دارد که مشمول احکام اخلاقی نمیشود، پس عمل ارادی باید اختیاری باشد.
ج) سوای اعمال، خود انسانها نیز مشمول داوری اخلاقی قرار میگیرند.
د) میزان شمول داوری اخلاقی بیش از اینها است و میتوان درباره نهادهای مهم نیز داوری اخلاقی کرد از جمله نهادهای اقتصادی، آموزشی و پرورشی، حقوقی، خانواده، دین و مذهب که هر جامعهای را میسازند.
ه( افزون بر نهادها، میتوان درباره اوضاع نیز داوری اخلاقی کرد مانند اوضاع کنونی کشورهای جهان سوم.
آنچه گفته شد اعم آرا است یعنی میتوان از ترکیب دو تا یا سهتای اینها، نظریه دیگری را درست کرد.
اینک این بحث مطرح میشود که اخلاق علم و فناوری در چه حیطههایی سریان و جریان دارد؟ در این بحث، سوال اول این است که آیا علم و فناوری هم میتواند اخلاق داشته باشد؟ چگونه؟ در اینجا نیز جوابهای مختلفی داده شده است اما جوابی که تقریباً اجماعی نسبت به آن وجود دارد، گرچه در باب فروع و جزئیات آن اختلافنظرهایی بین فیلسوفان اخلاق هست، این است که گفته میشود در باب هر عمل ارادی انسان میتوان داوری اخلاقی کرد. همه این اعمال ارادی برای تغییر جهان نیست، بلکه بخشی از آن در ساحت معرفت و برای شناخت جهان است مانند تحقیق که این اعمال هم میتواند مشمول داوریهای اخلاقی قرار گیرد. یعنی چنانچه داوریهای اخلاقی ناظر به هرگونه فعل ارادی انسان است، پس بخشی از این افعال که جنبه شناختی دارد نیز مشمول داوری اخلاقی قرار میگیرد. بنابراین، میتوان بحث اخلاق را به بحث علم و فناوری هم تسری داد.
اعمال ارادی شناختی انسان چیست؟
گفته میشود که انسان ۵ نوع عمل ارادی شناختی دارد که اخلاق باید در تمام این انواع داوری کند:
۱) اولین عمل ارادی شناختی که باید اخلاق را در آن تسری دهیم، «تحقیق» است. فرآیند تحقیق طلب باور است. بدین ترتیب، چنانچه انسان بخواهد حالت بیباوری خود را تبدیل به حالت باورمندی کند، وارد فرآیندی میشود که از آن به فرآیند تحقیق تعبیر میکنیم، در فرآیند تحقیق، اخلاق در چندجا میتواند خود را نشان دهد:
الف ) درباره چه چیزهایی تحقیق کنیم و در چه مواردی تحقیق نکنیم.
اینکه کدام ندانسته را باید به دانسته تبدیل کرد خود سوال اخلاقی است. در مورد این بحث هم داوریهای مختلفی شده، به نظر من موضوع باید چند ویژگی را داشته باشد تا مشمول فرآیند تحقیق قرار گیرد:
– وضع ما قبل از طرح موضوع یا مساله یا مشکل در ذهن، با بعد از طرح آن متفاوت شود.
– وضع ما قبل از دریافت جواب موضوع با بعد از آن متفاوت شود.
– دریافت پاسخ «الف» راجع به موضوع تا جواب «ب»، باز وضع ما را متفاوت میکند.
عنایت شود که در «اخلاق باور» به طور کلی و بعد «اخلاق علم و فناوری»، موضوع مهم این است که ما در اقیانوس ندانستهها، کدام را برای تغییر به دانسته انتخاب کنیم.
ب) موضوع دوم، انسان چه مقدماتی را حق دارد برای تحقیق استفاده کند؟
ج) موضوع سوم، درباب فرآیند خود تحقیق است که در این فرآیند چه کارهایی را حق داریم انجام دهیم و چه کارهایی را حق نداریم. این موضوع به خصوص در علوم انسانی مهمتر میشود.
۲) دفاع از باور: در دفاع از تحقیق دو کار باید انجام داد:
– چه استدلالاتی به سود این باور داریم؟
– چگونه میتوان استدلالات مخالفان این باور را پاسخ داد؟
۳) رد باورهای دیگران است.
در مقام رد نظرات دیگران، که رقیب نظر من هستند، دو بحث در اخلاق باور مطرح میشود:
الف ) در رد آرای مخالف، از هیچگونه مغالطهای نباید استفاده کرد.
ب ) اخلاق باور در این مرحله اقتضا میکند که به همه لوازم اخلاق تفکر نقدی باور داشته باشیم.
۴) عمل چهارم، چگونگی انتقال باور خود به بیباوران دیگر است.
موضوع به آستانه باور رساندن مخاطب است، مخاطب بیباور و غیرمعتقد به عقیده من را معتقد و باورمند به عقیده من کردن، به چهار غرض مختلف میتواند صورت پذیرید که هر کدام از این اغراض، اخلاق خاص خود را دارد.
الف) تدریس و تعلیم: دراینجا، غرض در انتقال باور، طلب فهم مخاطب است.
ب) متقاعد کردن: گاهی غرض در انتقال باور طلب تصدیق و متقاعد کردن است.
ج) ترغیب: گوینده میخواهد باوری را به مخاطب انتقال دهد تا به انجام آن عمل ترغیب شود. ترغیبکننده همیشه طالب عمل مخاطب است.
د) مذاکره: در اینجا، خطیب طالب وفاق و توافق است، میخواهد همه درباره چیزی به وفاق و اجماع برسند.
ه( در آخرین مرحله از مراحل اصلی، خطیب میخواهد باور خود را در زندگی مخاطبان دخالت دهد، هر نوع باوری که باشد اعم از اقتصادی، سیاسی، حقوقی، علوم تجربی، آموزشی و پرورشی، خانوادگی و…
این باور در مقوله علوم تجربی به اخلاق فناوری میرسد. اخلاق فناوری یعنی اخلاق کاربست یک قسم از علوم که تجربی است، اعم از علوم تجربی طبیعی مثل فیزیک، شیمی و زیستشناسی و غیره یا علوم تجربی انسانی مانند روانشناسی، جامعهشناسی و اقتصاد. بنابراین، اخلاق فناوری، اعمال و کاربست باورهایی است که در زمینه علوم تجربی پیدا کردهایم.
پس در مرحله پنجم نیز اخلاق خاصی وجود دارد که به اجمال به آن میپردازیم. وقتی باوری بخواهد در زندگی جمعی ما انسانها راه پیدا کند، برای اینکه بدانیم حق داریم این باور را در زندگی جمعی خود راه بدهیم یا نه، اول باید تعیین شود که آیا آن باور از باورهای Objective است یا .Subjective گفته شده است فقط باورهای Objective بالفعلی را حق داریم، بدون نظرخواهی از مردم، در زندگی آنها دخالت داده و مبنای تصمیمگیری جمعی قرار دهیم. اما، درباره سایر باورها، فقط و فقط با رای همه مردم در حالت آرمانی، یا با رای اکثریت در حالت غیرآرمانی، حق داریم آن رای را مبنای تصمیمگیریهای جمعی قرار داده و تسری دهیم.
تا اینجا چارچوب کار گفته شد، فقط بخشی از بحث را به عمد برای آخر گذاشتیم که مربوط به قسم سوم در رد باورهای مخالف بود. در این بخش، چند نکته حائز اهمیت است. در مواجهه با هر باوری که مخالف باور ماست، ۵ کار مقدور است ولی فقط یکی از آنها به لحاظ اخلاقی ماذون است.
اول: کاری که در رد آرای مخالف خود به لحاظ اخلاقی نمیتوان انجام داد، این است که «الف، ب است» را به جهت عواملی که موجب پیدایش این باور در ذهن شخص شده، رد کرد. احصا و شمارش عواملی که این باور را در ذهن مخالف من منعقد کرده، به لحاظ اخلاقی، نمیتواند مستمسکی برای رد آن باور قرار گیرد.
دوم: به اینکه چه کسانی از این باور سود میبرند هم نمیتوان متوسل شد.
سوم: که نباید به آن توجه کرد مکان و زمان باور است. برخی میگویند این باور از غرب یا شرق آمده و باوری که از این مکان جغرافیایی خاص آمده، مورد قبول من نیست.
از آنسو، کم نیستند کسانی که با توسل به زمان و تاریخ فکر، آن را قبول یا رد میکنند به فرض، فقط به صرف اینکه فکری نو است، آن را قبول یا رد میکنند. گویا فکر، زمان و تاریخ دارد. پس توسل جستن به مکان یا جغرافیا و زمان یا تاریخ فکر برای قبول یا رد آن، ماذون ما به لحاظ اخلاقی نیست.
چهارم: آثار و نتایج مترتب بر فکر و باور است که نمیتواند نشاندهنده صدق و کذب آن باشد.
پنجم: عملی که در انجام آن مجازیم، توسل به صدق و کذب باور است.
بحث باید فقط بر این باشد که این باور صادق است یا کاذب، حق است یا باطل، که این با متدولوژی خاص هر علم صورت میپذیرید، یعنی، بسته به اینکه آن باور، مربوط به فهم عرفی، عالم علوم تجربی، علوم تاریخی، علوم عقلی، عالم شهودی و عرفانی باشد، ما با متدولوژی آن علم، اذن اخلاقی داریم که این باور را قبول یا رد کنیم.
فضائل ذهن
… از تشریح ۵ مرحله پیش گفته، اینک بحث بر این است که چه کسی میتواند این اخلاقیات را رعایت کند؟ آیا هر کسی به صرف اینکه تصمیم بگیرد این اخلاقیات را رعایت کند، می تواند یا نه؟
اکنون، این بحث پیش میآید که چگونه بین معرفت اخلاقی و عمل ما شکاف میافتد؟ چرا معرفت اخلاقی همیشه و لزوماً به عمل اخلاقی تبدیل نمیشود؟ چه چیزی این شکاف را باید پر کند؟
در اینجاست که افرادی، به خصوص در ۲۵ سال اخیر، بحثی با عنوان «فضائل ذهنی» را مطرح کردهاند. بدین صورت که همانطور که انسان برای انجام اخلاق عملی، فضائلی باید داشته باشد، برای اخلاق علمی هم فضائلی میخواهد. یکسری فضائل در درون انسان با تعلیم و تعلم به تدریج باید راسخ شود.
فضائل ذهن، فضائلی است مربوط به کسانی که میخواهند در عالم علم به معنی عام خود، یعنی عالم ۵ مرحلهای یاد شده، عمل کنند.
این فضائل ذهنی چیستند؟ یکی از متفکران معروف اروپایی سه فهرست از این فضائل را ارائه کرده است، در اینجا فقط یک فهرست از فضائل ذهنی ارائه میشود که اینها باید از کودکی در ما تربیت شود.
نکته اول، قاعده زرین است، بدین معنی که ما را باید آنگونه تربیت کنند که باور کنیم باید با دیگر چنان رفتار کنیم که خوش داریم دیگران با ما رفتار کنند. این یکی از آموزههای مشترک همه ادیان جهان است.
نکته دوم، توجه نکردن به ارزش داوری دیگران است. اگر کسی بخواهد به ارزش داوری دیگران عمل کند هیچوقت نمیتواند اخلاق باور یا اخلاق علم را رعایت کند.
نکته سوم، خودشیفتگی است یعنی آنچه متعلق به من است فقط از آن جهت که متعلق به من است بهتر از آن چیزی است که متعلق به دیگران است؛ از فرزند گرفته تا مال تا باورهای من.
نکته چهارم، پیشداوری است، که داوری قبل از تجربه است نسبت به باورهای دیگران که این باید از بین برود.
نکته پنجم، تعصب است. وفاداری به کسی فقط به خاطر آنکه آن شخص، آن شخص است و اصلاً کاری به تغییرات آن فرد نداشته باشیم. تعصب گاهی در میان ما معنای پیشدواری گرفته ولی به لحاظ روانشناختی تعصب غیر از پیشداوری است.
نکته ششم، جزم و جمود است. یعنی اینکه من بگویم «الف، ب است» و محال است که «الف، ب نباشد»، این عبارت «و محال است که الف، ب نباشد» من را نسبت به «الف، ب است» دگماتیست کرده و در جمود برده است.در پایان این نکته را متذکر میشوم که عنایت داشته باشید باوری که در این سخنرانی مطرح شد، عقیده و باور به معنای ethics of belief است و به معنای اعتقاد قلبی مقدسی که مطرح میشود، نبوده است.