اسلام تفاوت ( قسمت سوم )

| اسماعیل اردستانی | نباید در مورد متن ، داوری آناکرونیک کرد .هم کسی که خود را متعهد به اجرای ظاهر متن در دوران معاصر می کند و هم فردی که متن را با استلزامات معاصر نقد می کند ، هردو دچار این خطای اخلاقی می شوند .می گویم خطای اخلاقی چون گفتمانها در ساحت معرفت شناسی قابل داوری نیستند…

| اسماعیل اردستانی | نباید در مورد متن ، داوری آناکرونیک کرد .هم کسی که خود را متعهد به اجرای ظاهر متن در دوران معاصر می کند و هم فردی که متن را با استلزامات معاصر نقد می کند ، هردو دچار این خطای اخلاقی می شوند .می گویم خطای اخلاقی چون گفتمانها در ساحت معرفت شناسی قابل داوری نیستند .متن فقط یک گفتار معرفت شناسانه و شناختی نیست بلکه مجموعه ای از باید و نبایدها را هم شامل است .

بررسی معرفت شناختی متن باید در کانتکست خودش صورت بگیرد و تاثیراتی که بر محیط خود گذاشته .بنابر شواهد تجربی و تاریخی متن قران مهمترین متن مکتوب در قرون هفت یا هشت میلادی بوده است .زمانی که ما متون مکتوب آنچنانی در شبه جزیره و اطراف آن نداریم .هر چه بوده این متنی بوده که جامعه عربی را یکپارچه کرده و آنقدر به آنها اعتماد به نفس داده که بتوانند دو قدرت بزرگ جهانی زمان خود را نابود کنند .از طرفی این متن صرفا متنی محرک قدرت نبوده بلکه زنجیره ای پیوسته از علوم زبانی ، کلامی و ادبی را به راه انداخته که تا قرنها ادامه داشته .این متنی بوده که حتی در دوران معاصر هم چنان شوری ایجاد کرده که پیروان آن انقدر اعتماد به نفس پیدا کنند که مدعی مواجهه فکری با اندیشه معاصر غربی باشند .

بنابراین داوری در مورد محتوی متن باید بر اساس تاریخیت و زبان متن در زمان خودش صورت گیرد و نفی و عیب گیری بر متن در دوران معاصر که هم روح انسان و هم روح زمانه عوض شده اساسا غیر قابل مقایسه است .هر چند معتقدم که باورهای بنیادی و دوگانه های مطرح شده در متن همچنان در دوران معاصر قابل بحث است و به تصور من دوگانه های ذکر شده از قبیل آزادی اراده و تقدیر کلی ، قانون و استثنا ، و نیز پیوستگی و گسستگی همچنان مورد بحث است .

از طرفی اگر چه دائما از ” خواست خدا ” می گوید و اینکه برای هر امتی اجل معینی است :

قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ

بگو براى خود زیان و سودى در اختیار ندارم مگر آنچه را که خدا بخواهد هر امتى را زمانى [محدود] است آنگاه که زمانشان به سر رسد پس نه ساعتى [از آن] تاخیر کنند و نه پیشى گیرند (۴۹ یونس )

اما از طرفی هم آمده است که سرنوشت هر قومی به دست خود تعیین می شود :

إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ

خداوند سرنوشت هیچ قومی را تا خودشان نخواهند تغییر نخواهد داد ( رعد ۱۳)

بنابراین شواهدی در متن وجود دارد که هم جبر اجتماعی را تایید کرده و هم آزادی جنبش و حرکتهای اجتماعی را .

حتی در یک قطعه واحد هم این تفاوت را نگه داشته است

اگر در جایی می گوید در دین اجباری نیست در ادامه می گوید ؛ اما راه و بیراهه خیلی شفاف بیان شده است

لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست (۲۵۶ بقره)

حتی در درون جامعه خودمان هم شاهد این دوگانگی تفسیری بودیم در جایی که مثلا آقای مهندس بازرگان تاکید بر بخش اول آیه داشتند و در مقابل مرحوم طباطبایی می گفتند در ادامه اما آمده که راه از بیراه کاملا روشن شده است .

این تفاوتهای تفسیری از همان ابتدا تاریخ اسلام به واسطه نگه داشتن تفاوت در متن ایجاد شد .و این در ذات زبان است که اصولا تفاوت گذار است و به اعتقاد من هر قدرتی که بخواهد با این عنصر بنیادین زبان یعنی ” تفاوت ” مقابله کند خود را نابود می کند .

در زبان شناسی معروف است که می گویند ” حرف ” تفاوت گذار است .به محض اینکه آدمی شروع به تولید سخن می کند در واقع تفاوت را تولید کرده است .

وَمَا کَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّهً وَاحِدَهً فَاخْتَلَفُوا وَلَوْلَا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فِیمَا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ

و مردم جز یک امت نبودند پس اختلاف پیدا کردند و اگر وعده‏ اى از جانب پروردگارت مقرر نگشته بود قطعا در آنچه بر سر آن با هم اختلاف مى کنند میانشان داورى مى ‏شد (۱۹ یونس)

این همان اسطوره برج بابل است که معروف است زبان باعث اختلاف آدمیان شده است و اگر اینگونه است چگونه انتظار داشته باشیم یک متن بتواند از هر نوع تفاوت گذاری پرهیز نماید و خودش بر شعله تفاوت ندمد

از طرفی ملزومات تاریخی تکامل زبان عربی به چنین تفاوت گذاری دامن می زده .یکی از مباحثات و مشاجرات طولانی و نفس گیر ادبی پیرامون قرآن در همین مورد بود .اینکه قرآن ابتدا به شکل گفتاری بوده و بعدا مکتوب شده باعث خلق اختلافات سلیقه ای در خوانش متن شده است .

طبری در تفسیر خود در مورد آیه ۱۶۳ سوره نساء

که می گوید :

لَکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَالْمُقِیمِینَ الصَّلَاهَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ أُولَئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أَجْرًا عَظِیمًا

لیکن راسخان آنان در دانش و مؤمنان به آنچه بر تو نازل شده و به آنچه پیش از تو نازل گردیده ایمان دارند و خوشا بر نمازگزاران و زکات‏ دهندگان و ایمان‏ آورندگان به خدا و روز بازپسین که به زودى به آنان پاداشى بزرگ خواهیم داد (۱۶۲ نساء)

آورده است ؛ عروه بن زبیر از خاله اش عایشه در مورد ” و المقیمین ” که چگونه به قبل خود عطف می شود پرسید که عایشه در پاسخ وی گفت : خواهر زاده این از کارهای کاتبان است زیرا انان دچار خطا و لغزش شده اند ( طبری جلد ۶ صفحه ۱۶ بر اساس کتاب گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان ، ایگناس گلدزیهر صفحه ۵۵)

البته دستوردانان عرب در قرون اولیه در این مورد و موارد دیگر بحثهای فراوانی کرده اند اما مفسران به چنین مواردی هم اشاره کرده اند .

یکی از موارد دیگر اعراب و نقطه گذاری در زبان عربی است .می دانیم که خط عربی در قرن ششم و هفتم میلادی فاقد چنین ویژگیهایی بود بنابراین امکان ایجاد تفاوت بین مصحف های گوناگون در قران وجود دارد .در مورد قرائت قول مشهور هفت نوع و نیز چهارده قرائت اولیه از خواندن قرآن بوده که بعدا این قرائت ها تبدیل به نوشتار شده اند .

اینها مواردی بوده که می توانسته از نظر لفظی در متن ایجاد تفاوت کند .

به طور خلاصه متن نه تنها از نظر محتوی تفاوت ها را در خود نگه داشته بلکه در مرحله تبدیل گفتار به نوشتار یا برعکس هم ایجاد تفاوت کرده است .بنابراین نباید وقعی نهاد به آن ایده ای که تحمل تفاوت در متن را ندارد.و متن را متنی پیوسته ، بدون خطا و فارغ از تفاوت می پندارد .کسی که فکر می کند در متن هیچ عنصر تفاوت گذاری وجود ندارد با اولیات متن شناسی آشنا نیست و قادر به درک این امر بدیهی نیست که خود زبان تفاوت گذار است .

به تصور من اندیشه اسلامی باید این عنصر بنیادین تفاوت در متن را بپذیرد و همین را تبدیل به نقطه حرکت و زایندگی خود کند .کما اینکه در عمل در تاریخ اسلام چنین اتفاقی رخ داده است و به شکل دوفاکتو تاریخ اسلام تاریخ همین تفاوت ها بوده است .

بنابراین اینکه متن از نظر ما متنی گسسته و تفاوت گذار است اتفاقا این نقطه قوت و باعث زایایی آن می شود .این متنی است که همه ان را می پذیرند اما با این حال اینقدر اختلاف سلیقه در خوانش آن وجود دارد .فردی که در آرزوی تفسیر واحدی از قران است ، در پی امر محالی است .

که البته این سنت الهی هم نیست که می فرماید :

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشَاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ( شوری ۸)

سنت الهی در اختلاف و تفاوت آدمیان است و بخش عمده ای از ان ناشی از زبان و گفتار است .و متن قرآن هم استنایی بر این سنت الهی نیست.

اسلام دینی بوده متکی بر متن حداقل وفاداری به متن مهمترین اصل اسلامی بوده است .تصور می کنم مسلمانان اصول بنیادین هستی شناختی خود از قبیل خدا و آخرت و نیز شیوه زیست را از متن گرفته اند .البته منکر این نیستم که بالاخره متن قران هم در تاریخ و جامعه خودش تولید شده .در جایی ( زبان خانه خدا ) گفتم که این متنی است که گفتارش ناشی از ناگفته اش بوده یعنی متنی بوده که طی یک فرآیند تاریخی و اجتماعی تولید شده .کلامی گفته شده سپس فیدبکی گرفته شده و سپس کلام دیگری تولید شده .خود مسلمانان هم اعتقاد دارند و متن صحه می گذارد بر این اعتقاد که متن در طول زمان ایجاد شده است .اصلا واقعیت متن بر خلاف نزول یکباره و از قبل تولید شده بوده .ممکن است قطعاتی از متن از قبل وجود داشته ولی این متنی است که کاملا در دیالکتیک و مواجهه با واقعیت خود تولید شده .مثلا مخالفان سخنی می گویند و متن پاسخ انها را می دهد .تمام ” قل ” های قران در واقع پاسخ دهی به اشکالات و سوالات بوده .در جاهایی در متن آمده که ” از تو می پرسند ” خوب خود متن موید این است که متن ، متنی در زمانی بوده است .نمی توان نقطه شروع و پایانی برای متن فرض کرد و این اتفاقا ناخودآگاه باعث شده که حتی کاتبان اولیه هم ندانند بالاخره اولین وحی ها کدام بوده اند و آخرین کدام .هر چند بر اساس ضرورتهای زبانی و تاریخی می توان تحلیلی از ترتیب وحی ها ارائه داد اما اینکه مشخص نیست نقطه شروع و پایان اتفاقا دلیلی است بر تایید نظریه ما که متن نقطه صفر و نقطه پایان ندارد .از انجا که کلمات خدا بی پایان هستند این متن نمی تواند مدعی شروع و پایان کلمات خدا باشد .همانطور که موید نوشتار پیش از خود است اینکه قران راه به متنی ببرد که پایدار است

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا

قطعا این قرآن به [آیینى] که خود پایدارتر است راه مى ‏نماید و به آن مؤمنانى که کارهاى شایسته مى کنند مژده مى‏ دهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود (۹ اسری)

بنابراین می توان قران را همچون یک قطعه خواند ، و نیز خود متن را قطعه قطعه خواند .شما از هر جای این متن شروع کنید از ابتدا شروع کرده اید .متن نه تنها مرکز محور نیست بلکه نقطه شروع و پایان هم ندارد .این متنی است تکه تکه و ناتمام .

تفاسیر بر قران جزئی از متن قران هستند .همچون تعبیر رویا که تعبیرگر برداشت اول رویابین را جزئی از تعبیر خواب می داند ، باید تفاسیر و قرائتهای متعدد از قرآن را هم جزء قرآن دانست .از آن جهت که کلمات خدا بی پایان است .هیچ حرفی و کلمه ای خارج از کلمات خدا نیست و تنها او می داند چه کسی هدایت می یابد و چه کسی ضلالت .و داوری تنها بر عهده خودش است .از این جهت ما نمی توانیم داوری قطعی در مورد هدایت و ضلالت افراد بکنیم .

به باور من دو گرایش رحمانیستی و اللهیستی در قران پا به پای هم جلو می روند و البته این ربطی به کاربرد الفاظ الله یا رحمن ندارد .بلکه همزمان ما در متن شاهدیم که رحمت در کنار غضب ، نعمت پابه پای نقمت ، آزادی در کنار جبر ، رنج در کنار راحتی ، پیروزی در کنار شکست ، قدرت در کنار فروتنی ، قانون در کنار استثنا ، عدل در کنار رحم ، حمایت در کنار دشمنی و نفرت ، بی تفاوتی در مواجهه با شروردر کنار کمک در بدبختی امده است .بی جهت نیست که استخاره یا فال گرفتن در این فرهنگ جا افتاده .شما در متن همان را می یابید که به دنبالش بودید .همان خدایی را درک می کنید که به دنبالش هستید .جهان را همانطور می فهمید که از قبل می فهمیدید .اگر با تفکر داعشی سراغ قرآن بروید کاملا به شما کمک می کند که در تفکر خود یقین داشته باشید و اگر با مدارا و تحمل دیگران بروید حتما چیزی برای شما دارد ” لکم دینکم و لی دین” در جاهایی امده تو وکیل مردم نیستی و تنها وظیفه ات ابلاغ است در جایی دیگر می گوید ” هر جا کافران را یافتید گردنشان را بزنید ” به تعبیر مولانا این دینی [ متنی ] است که انچنان را انچنان تر می کند. شما اگر پیش فرضتان این باشد که این متن با دموکراسی مخالف است حتما شواهدی از درون متن پیدا می کنید و اگر فکر کنید که متن موید دموکراسی است حتما کمکتان می کند .به تعبیر قرآن این متنی است که متقین را هدایت می کند و منکران را پریشان تر و گمراه تر .اگر با تفکر داعشی سراغ قرآن بروید حتما داعشی تر خواهید شد و اگر با مهر سراغ ان بروید حمتا مهربان تر خواهید شد .

که اگر اینها مشخص بود که این همه اختلاف برداشت وجود نداشت.

این متنی است پر از لیبیدو .و منظورم از لیبیدو تولید موضع است .شما نمی توانید متن را بخوانید و موضع له یا علیه نگیرید .متنی است دقیقا نشسته بر شکافهای وجودی آدمی .ترس از مرگ ، آزادی و تقدیر ؛ جبر اجتماعی و حرکت انقلابی ، و نیز چقدر می توان سویه های ناخودآگاه بشری را از درون ان کشف کرد .

مثلا اسطوره خلقت آدمی از گل که هم در اسطوره های یونانی و نیز سامی آمده است .این تمی مشترک بوده بین این فرهنگها .یا فرمول فریب در داستان آدم و حوا که تمی مشترک در بسیاری از فرهنگها بوده است .طوفان نوح که تمی مشترک در اسطوره های سومری و بابلی و نیز یونانی بوده .تم یونس که مشترک بوده با یکی از افسانه های یونانی .قصه یوسف که با اسطوره دوبرادر مصری تم مشترک داشته و نیز داستان به آب انداختن موسی که آنهم تم مشترکی بوده در فرهنگ های بشری .توضیح کامل اینها را در ” واکاوی مضامین اسطوره ای متون ابراهیمی ” آورده ام .اینها نشان می دهد که قوانین بنیادی ناخودآگاه بشری تقریبا مشترک بوده است .( لوی استرواس، مردم شناسی ساخت گرا ، ساخت گرایی و نشانه شناسی ، ترنس هاوکس ص ۷۰ – ۷۳ )

همچنین باید تاریخ متن را هم در نظر گرفت .این متنی است پیشا- انتقادی و طبعا متاثر از اسطوره شناسی ، علم و جهان شناسی زمان خودش بوده .و در نقد متن باید این موارد را لحاظ کرد .

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
علیرضا
علیرضا
مرداد ۴, ۱۳۹۹ ۶:۲۴ ب٫ظ

یکی دیگه از مواردی که قرآن پژوهان با ترس و لرز با اون برخورد می کنند آیات محکم و صریح قرآن در باب یهود و نصاری هست. تا وقتی که مسلمانان این دست آیات رو توجه کافی بهش نکنن ضربات سنگینی از ناحیه یهود خواهد خورد کماکان که هم دارن می خورن.
قرآن پژوهان خیال می کنن که دین یهود و دین نصاری ادیان الهی هستن در صورتی که در قرآن نامگذاری یهود و نصاری در زمان پیامبر گرامی بوده هست.

دریا
دریا
مرداد ۴, ۱۳۹۹ ۱۱:۰۰ ق٫ظ

بنام خدا با تشکر از آقای اردستانی و متن وزینشان. معتقدم یکی از روشهایی که میتوان به اسرار کتاب الهی پی برد، سیستم محکمات میباشد. یعنی فراوانی و تاکید آیات در خصوص برخی گزاره ها میتواند ما را به استدلالی محکم رهنمون شود که موجب هدایت بخشی بسیار نزدیک به یقین شود. در زیر با توجه به یکی از آیاتی که در متن استفاده شده بود به بررسی طاغوت در وحی الهی میپردازم و نتایج مربوطه را ارائه میکنم. امید که مفید باشد. ‏ لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ… مطالعه بیشتر»

دریا
دریا
جواب به  دریا
مرداد ۵, ۱۳۹۹ ۴:۰۸ ب٫ظ

بنام خدا یکی از مواردی که در قرآن نسبت به آن تاکید فراوانی وجود دارد، ایجاد یک زندگی اجتماعی مناسب در حیات دنیوی است. به همین دلیل است که در قرآن این همه به انفاق، زکات، صدقه، قرض الحسنه، رسیدگی به والدین، نزدیکان، مسکین، یتیم، سائل، اسیر، ابن سبیل و غیره اهمیت داده شده است. علاوه بر آن مژده ها یا بشارتها و انذارها یا هشدارها خصوصا در مورد عبرت گرفتن از سرنوشت اقوام، علاوه بر آنکه نظری بر زندگی اخروی دارد، زندگی دنیوی ما را هم شامل میشود. وعده های خداوند در خصوص امکان ایجاد یک زندگی اجتماعی مناسب… مطالعه بیشتر»

علیرضا
علیرضا
مرداد ۳, ۱۳۹۹ ۲:۱۸ ق٫ظ

قُلْ مَن بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ یُجِیرُ وَلَا یُجَارُ عَلَیْهِ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ سَیَقُولُونَ لِلَّهِ ۚقُلْ فَأَنَّىٰ تُسْحَرُونَ (مومنون ۸۸-۸۹)  بگو اگر میدانید بگویید که فرمانروائی هر چیز در دست چه کسی است که پناه میدهد و به کسی در مقابل او پناه داده نمیشود؟ خواهند گفت مال الله است! بگو پس چطور سحر میشوید؟؟ قرآن پژوه اگه دنبال حاشیه نباشه باید بفهمه که امروزه چگونه مردم رو سحر می کنن؟ و گرنه این جور مقالات هیچ دردی رو دوا نمی کنه. قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْیُنَ النَّاس وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ ﴿الأعراف: ١١۶﴾  موسی گفت شما بیندازید، چون ساحران عصاها و چوبهایشان را انداختند چشمان مردم را سحر … مطالعه بیشتر»

4
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx