در باب خلط انگیزه و انگیخته
۱۱. سخن آخر
دانش از راه گواهی هم در سنت فقهی و اصولی در فرهنگ اسلامی از سابقهی بلندی برخوردار است و هم در معرفتشناسی در فلسفهی غرب. با این همه، اهمیت، مکانیزم، راه و رسم و شرایط حصول و اعتبار این نوع از دانش و نیز منطق و اخلاق باورِ متناسب با آن برای اندیشمندان معاصر ایرانی چندان شناخته شده نیست. و این عدم آشنایی موجب شده است که تلقی ناقص، نادرست و مضیقی از عقلانیتِ نظری در ذهن این اندیشمندان شکل بگیرد که در آن فقط دانش از راه دلیل عزیز و محترم شمرده شده و دانش از راه گواهی به عنوان امری مذموم و ناپسند به کلی طرد میشود، یا اگر هم به ضرورت آن اعتراف میشود، در جایگاه شایستهی خود نشانده نمیشود،[۷۰] در حالی که قسمت اعظم دانش آدمیان، اعم از متخصصان و غیر متخصصان، دانش از راه گواهی است، تا آنجا که میتوان ادعا کرد که دانش از راه دلیلِ خالص در این عالم یافت نمیشود، و هر دانش از راه دلیلی به نحوی از انحاء و به درجهای از درجات مبتنی بر مفروضاتی است که برخی از آنها بر اساس گواهی دیگران پذیرفته شده است. مثلا، بسیاری از دانشمندان علوم تجربی در زمینهی فلسفهی علم تخصص ندارند، در حالی که دانش تجربی مبتنی بر مفروضات فلسفی است.
اگر گوهر عقلانیت نظری «تناسب دلیل و مدعا» است، در این صورت چه فرقی میکند که خود شخص این تناسب را «احراز» کند، یا فرد دیگری را که از عهدهی این کار برمیآید استخدام کند که این کار را برای او انجام دهد. در حقیقت دو راه متفاوت برای احراز تناسب دلیل و مدعا وجود دارد: یکی اینکه خود فرد این تناسب را احراز کند و دیگر اینکه دیگری به جای او و برای او چنین کند. در دانش از راه گواهی کاری که ما میکنیم این است که فرد دیگری را استخدام میکنیم که تناسب دلیل و مدعا را برای ما احراز کند. اما برای اینکه چنین فردی کار خود را درست انجام دهد و ما حق داشته باشیم به او به عنوان منبع معرفت اعتماد کنیم، باید واجد سه شرط زیر باشد:
(۱) اشراف معرفتشناسانهاش نسبت به موضوع مورد بحث بیشتر از خود ما باشد،
(۲) انگیزههای غیر معرفتشناسانه و نیز سایر رذایل معرفتشناسانه در تحقیق او کمتر از تحقیق خود ما دخالت داشته باشند،[۷۱] و
(۳) انگیزههای غیر اخلاقی در بیان نتیجهی تحقیقاش کمتر از خود ما دخالت داشته باشند.
اگر در موردی تعلقات عاطفی مثبت و منفی الف به او اجازه نمیدهند حقیقت را آنگونه که هست ببیند و در مورد موضوعی که نیازمند تحقیق است داوری عینی و بیطرفانه داشته باشد، در این صورت وظیفهی او این خواهد بود که شخص دیگری را که فارغالبال است و نسبت به آن موضوع تعلق عاطفی ندارد برای انجام این کار استخدام کند.
کسانی هم که در صدد کسب دانش از راه دلیل هستند، اگرچه نباید انگیزهی مدعی را در نظر بگیرند، موظفاند انگیزهی خود را در نظر بگیرند و اصلاح کنند. در غیر این صورت حق نخواهند داشت به نتیجهی تحقیق خود اعتماد کنند. بنابراین، به یک معنا حتی در مقام کسب دانش از راه دلیل نیز باید انگیزهها را در نظر گرفت. و اگر از این نظر بین دانش از راه دلیل و دانش از راه گواهی فرقی هست در این است که در اولی انگیزهی محقق برای خود او اهمیت و موضوعیت دارد و در دومی انگیزهی او برای کسانی که میخواهند از او تقلید کنند و سخن او را بر اساس گواهی او بپذیرند. دلیل اینکه چرا انگیزه از منظر معرفتشناسانه چنین اهمیتی دارد این است که انگیزهی افراد در فرایند کسب معرفت و فعالیتهای معرفتشناسانهی زیر دخالت دارد: (۱) کشف حقیقت، (۲) داوری دربارهی حقیقت، (۳) رد و پذیرش حقیقت و (۴) بیان حقیقت آنگونه که هست.
دانش از راه گواهی از اهمیت شایانی برای دینداران برخوردار است، لذا طرح این بحث در فضای مجازی را باید به فال نیک گرفت. در اینجا ناگزیرم به اشارتی بسنده کنم و تفصیل آن را به مجالی دیگر موکول کنم. معرفت دینی (= معرفت مبتنی بر وحی)برای خود پیامبران نوعی «دانش از راه دلیل» است، اما برای مخاطبانِ پیامبران،تا وقتی که چنین تجربهای را از سر نگذراندهاند، نوعی «دانش از راه گواهی»است، یعنی منبع معرفت دینی برای مخاطبان عبارتست از گواهی پیامبر، و دقیقاً به همین دلیل اگر پیامبری «سقف قدرت و معیشت خود را بر ستون شریعت بزند»، مخاطبان او حق خواهند داشت در صداقت و پیامبری او بدیدهی تردید بنگرند و دلیل موجهی برای پذیرش مدعای او در دست نخواهند داشت. در اینجا منبع قدرت و معیشت فرد در رد و قبول مدعای او دخالت تام دارد. عین همین نکته در بارهی عالمان دین/ دینشناسان، روشنفکران دینیو نواندیشان دینی نیز صادق است.
همچنین به همین دلیل است که «شخصیت پیامبرِ هر دینی در آن دین نقشی محوری بازی میکند». این نقش بدین خاطر است که شخصیت پیامبر تنها مبنای معرفتشناسانهای است که بر اساس آن میتوان گزارش او از تجربهی دینی خود را پذیرفت. اگر توفیق یار باشد و لطف حق مدد کند در نوشتاری دیگر به تفصیل نشان خواهم داد که چگونه تحت شرایط خاصی میتوان از رهگذر صدقِ اخلاقی یک مدعی صدق منطقی مدعای او را «احراز» کرد، و بر خلاف ادعای برخی از اندیشمندان و نویسندگان، چنین کاری مغالطه نیست.
در پایان لازم میدانم از حامد قدوسی و ایمایان صمیمانه سپاسگزاری کنم. گفتگوی قلمی این دو فاضل گرانقدر الهامبخش نگارش این نوشتهی طولانی شد. این مقاله به دوست فاضل و دانشمند، جناب دکتر آرش نراقی، دین بسیار دارد. از ایشان به خاطر وقتی که صرف خواندن مقاله و ارائه نقدها و پیشنهادهای سازندهی خود کردند صمیمانه سپاسگزارم. دوست گرامی و برادر ایمانی محمدرضا جلاییپور در ویرایش این مقاله و فراهم آوردن مقدمات نشر آن بنده را رهین منت خود ساختهاند. گزیدهای از این مقاله به همت خانم مریم شبانی در هفته نامه شهروند امروز، دوره جدید، شماره ۱۰،شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۰ منتشر گردیده است. از خدای بزرگ برای خود و این عزیزان مزید توفیق در مجاهدت با نفس و شفقت بر خلق طلب میکنم.
قطرهی دانش که بخشیدی ز پیش
متصل گردان به دریاهای خویش