در باب خلط انگیزه و انگیخته

۲.    دانش از راه دلیل و دانش از راه گواهی به باور نگارنده، ایمایان درباره‌ی «دانش از راه دلیل»[۱] /«علم تحقیقی» سخن می‌گوید، در حالی که قدوسی درباره‌ی «دانش از راه گواهی»[۲] /«علم تقلیدی» سخن می‌گوید. به بیان روشن‌تر، سخن ایمایان درباره‌ی دانش از راه دلیل صادق است و سخن قدوسی درباره‌ی دانش از راه گواهی. این دو سنخ از…

۲.    دانش از راه دلیل و دانش از راه گواهی

به باور نگارنده، ایمایان درباره‌ی «دانش از راه دلیل»[۱] /«علم تحقیقی» سخن می‌گوید، در حالی که قدوسی درباره‌ی «دانش از راه گواهی»[۲] /«علم تقلیدی» سخن می‌گوید. به بیان روشن‌تر، سخن ایمایان درباره‌ی دانش از راه دلیل صادق است و سخن قدوسی درباره‌ی دانش از راه گواهی. این دو سنخ از دانش در عین این‌که در دانش بودن شریک‌اند، در راه و روش و اصول و ضوابطی که برای کسب آنها وجود دارد ـ یعنی در «منطق»/«اخلاق باورِ»[۳]  حاکم بر آنها ـ تفاوت اصولی دارند. این مقاله پاره‌ای از مشابهت‌ها و تفاوت‌های این دو منبع معرفت را شرح و بسط می‌دهد.

می‌دانیم که هر ادعایی سه طرف دارد که عبارتند از (۱) مدعا، (۲) مدعی و (۳) دلیل،[۴]  و نیز هر ادعایی متضمن دو رابطه است که عبارتند از (۱) رابطه‌ی مدعا و دلیل، و (۲) رابطه‌ی مدعا و مدعی. برای بدست دادن معیاری برای تفکیک «دانش از راه دلیل» از «دانش از راه گواهی» می‌توان گفت که اولی بر رابطه‌ی مدعا و دلیل تکیه می‌کند/باید تکیه کند، اما دومی بر رابطه‌ی مدعا و مدعی تکیه می‌کند/باید تکیه کند. در دانش از راه دلیل، یگانه منبعی که برای نقد و ارزیابی، و «شناخت»[۵]  و «توجیه»[۶]  مدعا باید بر آن تکیه کنیم، رابطه‌ی منطقی/ معرفت‌شناسانه‌ی موجود بین مدعا و دلیل است. یعنی در این مقام، توجیه مدعا صرفاً از رهگذر دلیل باید تأمین شود؛ و هم «دلیل» و هم «رابطه‌ی آن با مدعا» هر دو  کاملاً مستقل از شخصیت/انگیزه‌ی مدعی‌اند.

اگر (۱) دلیلِ در دسترس موجه باشد و (۲) از نظر منطقی صدق آن مستلزم صدق مدعا باشد، در این صورت توجیه موجود در دلیل از آن دلیل به مدعا سرایت خواهد کرد، خواه مدعی دروغگو باشد و خواه نه، خواه بی‌سواد باشد و خواه باسواد، خواه متخصص باشد و خواه غیر متخصص، و خواه دوست باشد و خواه دشمن.[۷]  در مقام کسب دانش از راه دلیل، منطق، یا به تعبیر بهتر «اخلاقِ باور»، از ما می‌خواهد که توجه خود را صرفاً بر دلیل و رابطه‌ی آن با مدعا متمرکز کنیم، و شخصیت و اوصاف و ویژگی‌های مدعی، از جمله انگیزه‌ی او، را به طور کامل نادیده بگیریم، و به توصیه‌ی امام علی‌بن‌ابیطالب (ع)، صرفاً به «ما قال»/«ما قیل» بنگریم، نه به «من قال». در این فرض اگر کسی به شخصیت/انگیزه‌ی مدعی (و میزان سواد و تخصص یا پایگاه طبقاتی یا اعتقادات) او بپردازد و در پرتو آن بخواهد درستی یا نادرستی مدعای او را نشان دهد، مرتکب یک مغالطه‌ی منطقی شده است. بعداً خواهیم دید که «چرا این گونه استدلال مغالطه است؟».

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx