در باب خلط انگیزه و انگیخته
۴. منطق و نقش آن در استدلال
پیش از ادامه بحث لازم است اندکی درنگ کنیم و به دو پرسش مقدماتی و در عین حال مهم پاسخ بگوییم: یکی اینکه «مغالطه چیست؟» و دیگری اینکه «نقش منطق در استدلال[۱۷] چیست؟». اول به پرسش دوم پاسخ میگوییم. چنانکه میدانیم، منطق علمی است که پیروی از قواعد آن ذهن را از خطا در اندیشیدن محافظت میکند؛ اما منطق به دو بخش یا دو نوع تقسیم میشود: یکی منطق صوری/صورت و دیگری منطق مواد. منطق صوری (از این پس، منطق)، صرفاً «اعتبارِ» استدلال را تضمین میکند، نه «صدق» نتیجه را؛ تضمین صدق نتیجه در گرو استیفای دو شرط است که فقط یکی از آنها با پیروی از قواعد منطق صوری احراز میشود. این دو شرط عبارتند از: (۱) صدق مقدمات استدلال و (۲) اعتبارِ منطقی استدلال.[۱۸] بنابراین، صدق و کذب مقدمات، در عین اینکه به «صحت» استدلال مربوط است، ربطی به «اعتبارِ»منطقی استدلال ندارد. ممکن است مقدمات استدلالی صادق باشند، اما آن استدلال معتبر نباشد، و نیز ممکن است مقدمات یک استدلال کاذب باشند، اما آن استدلال معتبر باشد. به تعبیر دیگر، منطق صدق مقدمات را مفروض میگیرد، و با مفروض گرفتن صدق مقدمات میکوشد به این پرسش پاسخ بگوید که «آیا صدق مقدمات مستلزم صدق نتیجه هست یا نه؟». از نظر منطقی، صدق مقدمات به تنهایی صدق نتیجه را تضمین نمیکند، بلکه علاوه بر آن «صورت»[۱۹] /«ساختار»[۲۰] استدلال نیز باید «معتبر» باشد. در عین حال، موضوع مورد مطالعهی منطق «صورت»/«ساختار» استدلال است، نه «مواد خام»/«مصالح»/مقدمات» آن. ساختار استدلال عبارتست از رابطهی مقدمات و نتیجه.
بدین ترتیب، منطق معیارهایی را به ما میآموزد که به کمک آنها میتوان ساختارهایی را که در آنها صدق مقدمات مستلزم صدق نتیجه است از ساختارهایی که در آنها چنین استلزامی وجود ندارد تفکیک کرد. چنین ملازمهای در بعضی از ساختارها وجود دارد و در بعضی دیگر وجود ندارد. منطق به ما میگوید کی، کجا و تحت چه شرایطی چنین رابطهای وجود دارد و کی، کجا و تحت چه شرایطی چنین رابطهای وجود ندارد. اگر چنین رابطهای وجود داشته باشد، ما بر اساس آن حق خواهیم داشت صدق نتیجه را از صدق مقدمات استنباط کنیم، یا کذب بعضی از مقدمات را از کذب نتیجه استنباط کنیم. وجود چنین رابطهای امکان دو نوع استدلال معتبر منطقی را فراهم میکند: اولی استدلال از صدق مقدمات به سود صدق نتیجه و دومی استدلال از کذب نتیجه به سود کذب بعضی از مقدمات. یعنی چنین رابطهای موجب میشود که صدق همهی مقدمات مستلزم صدق نتیجه باشد، و کذب نتیجه مستلزم کذب بعضی از مقدمات باشد. از سوی دیگر، اگر این رابطه وجود نداشته باشد، استدلال معتبر نیست، خواه مقدمات آن صادق باشند و خواه کاذب.
منطقدانان در بحث از استدلال قیاسی، «صحت»[۲۱] استدلال را از «اعتبار»[۲۲] آن و استدلال «صحیح»[۲۳] را از استدلال «معتبر»[۲۴] تفکیک میکنند.[۲۵] (1) مواد خام/مقدماتی که ما در استدلالهای خود به کار میبریم یا صادق (= مطابق با واقع)اند و یا کاذب (= غیر مطابق با واقع)، (۲) ساختار استدلال یا معتبر است یا نامعتبر، و (۳) ترکیب مواد خام و ساختار استدلال با یکدیگر یا صحیح است و یا سقیم. بنابراین، در حالی که صدق و کذبِ منطقی، وصف قضیه/باور/گزاره است، «اعتبار» و «صحت» هر دو وصف استدلال هستند. استدلال معتبر عبارتست از استدلالی که در آن بین صدق مقدمات و صدق نتیجه ملازمهای ضروری/تخلفناپذیر برقرار است، اما استدلال صحیح عبارتست از استدلالی که در آن هم (۱) همهی مقدمات فی حد نفسه صادقاند و هم (۲) صدق مقدمات منطقاً مستلزم صدق نتیجه است. بنابراین، صدق و کذب مقدمات در «صحت» استدلال دخالت دارد، نه در «اعتبار» آن. یعنی صحت غیر از اعتبار و اخص از آن است؛ هر استدلال صحیحی معتبر هست، اما هر استدلال معتبری لزوماً صحیح نیست.
این ملازمهی منطقی را در قالب دو گزارهی زیر میتوان صورتبندی کرد:
(۱) محال است مقدمات یک استدلال معتبر صادق باشند و نتیجهی آن صادق نباشد،
(۲) محال است که نتیجهی یک استدلال معتبر کاذب باشد و حداقل یکی از مقدمات آن کاذب نباشد.
بنابراین، برای اینکه یک استدلالصحیح باشد دو شرط زیر باید استیفا شود: (۱) صدق مقدمات و (۲) وجود رابطهی ضروری بین صدق مقدمات و صدق نتیجه، اما برای اینکه چنین استدلالی معتبر شمرده شود، استیفای شرط دوم کفایت میکند.
بنابراین، چهار نوع استدلال زیر را باید از یکدیگر تفکیک کنیم:
(۱) استدلال صحیح = صدق همهی مقدمات + استلزام منطقی بین صدق مقدمات و صدق نتیجه
(۲) استدلال نامعتبر = صدق همهی مقدمات + عدم استلزام منطقی بین صدق مقدمات و صدق نتیجه
(۳) استدلال معتبر اما سقیم/غیر صحیح = کذب همه یا بعضی از مقدمات + استلزام منطقی بین صدق مقدمات و صدق نتیجه
(۴) استدلال نامعتبر و سقیم = کذب همه یا بعضی از مقدمات + عدم استلزام منطقی بین صدق مقدمات و صدق نتیجه
از نظر منطقی، تنها در حالت (۱) ما حق داریم از صدق مقدمات صدق نتیجه را، یا از کذب نتیجه کذب بعضی از مقدمات را، «استنتاج»[۲۶] کنیم. تنها در این حالت است که توجیه موجود در مقدمات از طریق ملازمهی منطقی به نتیجه سرایت میکند، یا بطلان نتیجه به بعضی از مقدمات سرایت میکند. در سه حالت بعدی ممکن است نتیجه صادق و حتی موجه باشد، اما در هیچ یک از این حالتها توجیه باور ما به آن نتیجه مستند به مقدمات مورد بحث نخواهد بود. استدلال نوع (۳) معتبر هست اما صحیح نیست. در حالتهای (۲)، (۳) و (۴) استدلال عقیم است، اما منشاء عقیم بودن آن در حالت (۳) عدم اعتبار نیست، بلکه کذب (بعضی از) مقدمات است.
بر این اساس، هر استدلال قیاسی را از دو راه متفاوت میتوان نقد و رد کرد: یکی از طریق نقد مواد خام بهکار رفته در آن استدلال و نشان دادن کذب (یکی از) مقدمات، و دیگری از طریق نقد ساختاری و نشان دادن اینکه بین صدق مقدمات و صدق نتیجه رابطهی منطقی وجود ندارد، که موجب انتقال توجیه از مقدمات به نتیجه بشود، و تنها در این نقد نوع دوم است که استدلالهای قیاسی به معتبر و غیر معتبر تقسیم میشوند.[۲۷] معنای این سخن این است که برای پذیرفتن نتیجهی یک استدلال قیاسی بر اساس آن استدلال، هم باید نشان داد که همهی مقدمات آن استدلال فی حد نفسه صادقاند و هم باید نشان داد که صدق مقدمات مستلزم صدق نتیجه است.