ضمیمیه ۳ برای مقالۀ قرائت نبوی از جهان ۱۵
محمد مجتهد شبستری: گفتهام قرآن یک فهمنامه روائی (Narrative Verstehen) است، به آن گفته میافزایم که فهمیدن این فهمنامه هم فهم روائی است. خوانندهای که فهمنامهای روائی را میفهمد در روند فهمیدن، خود را یک روایتگر تجربه میکند، فهمنده روایت قرآنی هم همینطور است.
از خدای متشخص تا الوهیت نامتشخص
محمد مجتهد شبستری:
۱- گفتهام قرآن یک فهمنامه روائی (Narrative Verstehen) است، به آن گفته میافزایم که فهمیدن این فهمنامه هم فهم روائی است. خوانندهای که فهمنامهای روائی را میفهمد در روند فهمیدن، خود را یک روایتگر تجربه میکند، فهمنده روایت قرآنی هم همینطور است.
۲- این فهم روایی قرآن گر چه در آغاز، تجربه فهم کنشهای یک خدای متشخص در قرآن است، اما به تدریج ممکن است این تجربه از افق فهم ناپدید شود و فهمی مهآلود و سپس سراسر روشنایی از الوهیت نامتشخصِ بیکنش به جای آن نشیند. این وضع از آنجا پیدا میشود که هم در موقعیت راوی بودن و هم در موقعیت فهم روائی یک کلان روایت، زمان به تدریج مغلوب میشود. در این موقعیتها تجربه «فهمیدن زمان» اتفاق میافتد و نه تجربه حدوث رخدادی در ظرفِ زمان. روای با روایت، زمان را در مینوردد و آن را پشت سر میگذارد و بدین ترتیب روایت جاودانه میشود، روایت همه انسانها در همه عصرها.
ظهور خدای متشخص چون ظهور زمانی است با جاودانه شدن روایت از افق فهم ناپدید میشود. از این پس این افق الوهیت نامتشخص است که خوانندۀ قرآن را احاطه میکند.
۳- به گمان من این تحلیل به این پرسش مهم که خدای قرآن متشخص است یا نامتشخص پاسخ میدهد. در آغازِ فهم روائیِ قرآن، خوانندۀ آن، با خدای متشخص سروکار دارد، اما وقتی این فهم پیش میرود ممکن است الوهیت نامتشخص جای خدای متشخص را بگیرد. ظاهراً در متن قرآن هم همینطور است. در متن قرآن یک افق فهمی بالاتر ازکنشهای خدای متشخص هم دیده میشود و این آنجاست که راوی، دیگر از کنشها سخن نمی گوید، از نور آسمانها و زمین سخن میگوید: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (قرآن/سوره نور/ آیه ۳۵)