مجتهد در اصول (نگاهی به اندیشه ‏های محمد مجتهد شبستری)

محسن کدیور: «مجتهد» برای محمّد مجتهد شبستری اسمی بی‌مسما نیست. او به راستی مجتهد است، امّا نه اجتهاد در فروع و فقه، که اجتهاد در مبانی و اصول و کلام. او به‌ویژه مجتهد در مسأله‌ی فهم دین است.  در همه‌ی ادیان ابراهیمی، از جمله اسلام، «مسأله‌ی فهم متن» (اعم از متن کتاب وحیانی و متن سخنان پیامبر)، محوری‌ترین مسأله در…

محسن کدیور: «مجتهد» برای محمّد مجتهد شبستری اسمی بی‌مسما نیست. او به راستی مجتهد است، امّا نه اجتهاد در فروع و فقه، که اجتهاد در مبانی و اصول و کلام. او به‌ویژه مجتهد در مسأله‌ی فهم دین است. 

در همه‌ی ادیان ابراهیمی، از جمله اسلام، «مسأله‌ی فهم متن» (اعم از متن کتاب وحیانی و متن سخنان پیامبر)، محوری‌ترین مسأله در معرفت دینی است. همت عالمان دین طی قرون و اعصار، مصروف «کشف مراد متکلم» در آیات و روایات دینی بوده است. تقسیم کلام (متن) به نصّ و ظاهر، و باور به دلالت قطعی نصّ و دلالت ظنّی ظاهر کلام به مراد متکلم، نخستین گام‌ها در مسأله‌ی بنیادی فهم متن بوده است. از آن‌جا که اکثر قریب به اتفاق عبارات متن، از قبیل ظواهر است، طبیعی است که «بحث حجیت ظواهر» به بحث محوری فهم متن تبدیل شده باشد. در بحث حجیت ظواهر، «فهم عرفی» به بحث محوری فهم متن تبدیل شده باشد. در بحث حجیت ظواهر، «فهم عرفی» کلید فهم متن شمرده شده است. امّا عرف، متن را چگونه می‌فهمد؟ آیا ممکن است یک متن به گونه‌های متفاوت فهمیده شود؟ آیا ذهنیت خواننده در فهم متن دخالتی دارد؟ آیا می‌توان متنی را با ذهنی کاملاً خالی از پیش‌فرض‌ها فهمید؟ آیا زمینه‌ی متن در فهم آن متن دخالتی دارد؟ آیا متن مجرد از زمینه وجود دارد؟

مسأله‌ی فهم متن در عالم اسلام، اندکی در علم منطق و به شکل گسترده در «بحث الفاظ» علم اصول فقه مطرح بوده است. علم اصول فقه، به رغم اسم آن، اختصاص به علم فقه ندارد و متکفل ارائه‌ی قواعد فهم هر متنی است، لذا علم تفسیر قرآن، علم‌الحدیث، علم کلام نقلی، و علم اخلاق نقلی، همانند علم فقه، از این علم تغذیه می‌کنند. بحث الفاظ که حداقل به لحاظ حجم، نیمی از علم اصول فقه را تشکیل می‌دهد و در برخی مسائل با فلسفه‌های تحلیلی و زبانی قابل مقایسه است، اگرچه آکنده از نکته‌سنجی‌های علمای اصولی و موتور محرک اجتهادهای فقهی بوده است، امّا مدت‌هاست که خود از اجتهاد بازمانده است و به تئوری واحدی در فهم متن اکتفا کرده و از آرای تازه در این حوزه بی‌خبر مانده است. در حالی که علومی از قبیل هرمنوتیک، فلسفه‌ی زبانی، و زبان‌شناسی افق‌های تازه‌ای را در «مسأله‌ی فهم متن» گشوده‌اند. کثرت، تنوع، و عمق مابحث جدید، به میزانی است که بدون اطلاع از ‌آن‌ها نمی‌توان سخنی بایسته در این حوزه ابراز کرد. تفاوت سطح مباحث فهم متن در علم هرمنوتیک جدید و مبحث الفاظ علم اصول فقه، از قبیل فیزیک کوانتوم و فیزیک ارسطویی است. اتکای عالمان مسلمان به یک تئوری ابتدایی در فهم متن، باعث شده است که به رغم کوشش‌های فراوان ‌آن‌ها در علوم فقه، کلام، اخلاق، و تفسیر، بر معارف اسلامی غباری غلیظ از فهم ماضی و مناسبات گذشته بنشیند و این معارف را از هماوردی معارف معاصر ناتوان بپندارند. این که فهم متن مقدس همانند فهم دیگر متون، مقدس نیست؛ این که فهم عالمان هر زمانه رنگ و بوی زمانه‌ی خودشان را دارد و تحمیل فهم علمای سلف از کتاب خدا و سنت رسولش بر معارف دینی معاصر خدمت خداپسندانه نیست، تعصب جاهلانه است، این که سهم پیش‌فرض‌ها و ذهنیت خواننده در فهم متن کم‌تر از اراده‌ی متکلم در خلق متن نیست؛ این که هیچ متنی در خلأ (لو خُلی و طبعه) فهمیده نمی‌شود؛ این که هر متنی در آن زمینه فهمده می‌شود؛ این که متن واحد ممکن است به گونه‌های مختلف فهم شود و تاریخ علوم دینی گواه صادق فهم‌های متفاوت از متن واحد هستند؛ مسائل پیش‌پاافتاده‌ای نیستند که از غفلت از ‌آن‌ها بتوان به سادگی گذشت. متأسفانه عالمان بزرگوار دینی ما فرزند زمانه‌ی خود نبوده‌اند. نبض تفکر عصر خویش را به دست ندارند و در مسأله‌ی فهم متن از قافله‌ی اندیشه‌ی معاصر عقب مانده‌اند.

محمّد مجتهد شبستری ـ که اخیراً از مرز هفتاد سالگی گذشته است ـ عالمی است که به مشکل تاریخی مسلمانان در مسأله‌ی فهم متن پی برده و برای نخستین بار در زبان فارسی و در حوزه‌ی شیعی، موفق شده علم هرمنوتیک را بشناساند و این روش تازه را در فهم متن کتاب و سنت به کار گیرد. او دانش‌آموخته‌ی حوزه‌ی علمیه‌ی قم است. هیجده سال (۱۳۳۰ ـ ۴۸) در این حوزه، فقه و اصول و فلسفه و کلام تحصیل کرده است. برخی هم‌درسان او اکنون مرجع تقلیدند و ملقب به آیت‌الله‌العظمی و آیت‌الله. و امّا او در یکی از سلوک‌های معنوی خود در سال ۱۳۸۵، درست در هفتاد سالگی، آرام و بی‌سروصدا، خرقه و دستار بنهاد و حتّی به ظاهر نیز از همگنان دیروز فاصله گرفت. هرچند او به منش و درون بیش از مدعیان، روحانی و معنوی است و دغدغه‌ی اصلی‌اش همچنان اصلاح فهم دینی است.

شبستری اهل هجرت است؛ هم هجرت مکانی، هم سلوک معنوی. از آذربایجان تا قم، از قم تا هامبورگ، و سپس تا تهران. او بسیار سفر کرده است، فراوان گفت‌وگو کرده است، و بر خلاف بسیاری شریعتمداران، بیش‌تر شنیده است و از همه فراوان‌تر تأمل کرده است. بیش از آن که بگوید و بنویسد، خوانده است و اندیشیده است. مجتهد شبستری که اکنون یکی از شاخص‌ترین نواندیشان دینی در ایران، بل‌که در جهان اسلام است، تاکنون چهار مرحله را پشت سر گذارده است. به عبارتی باید از چهار شبستری سخن بگوییم: شبستری قم، شبستری هامبورگ، شبستری تهران اوّل، و شبستری تهران دوم.

در مرحله‌ی اوّل، وی کمی با دیگر روحانیون متفاوت است. اهل قلم است، روزنامه و مجله می‌خواند، حساسیت اجتماعی و سیاسی دارد. کتاب «جامعه‌ی انسانی اسلام» حاصل این مرحله است. او در این مرحله اگرچه دردآشنا است، امّا در چارچوب اندیشه‌ی سنتی به دنبال راه‌حل است. در مرحله‌ی دوم (۱۳۴۸ ـ ۵۷) او از نزدیک با غرب آشنا می‌شود، آلمانی می‌آموزد، با عالمان مسیحی وارد گفت‌وگو می‌شود، و از طریق مطالعاتی فشرده با آرای متألهان مسیحی از قبیل بولتمن و تیلیخ آشنا می‌شود و بالأخره با توجه به پیشینه‌ی تحصیلی‌اش، هرمنوتیک را می‌شناسد. از جمله در آرای شلایرماخر، دیلتای، هایدگر، گادامر، و هیرش تأمل می‌کند. اکنون به آستانه‌ی مسأله رسیده است؛ مسأله‌ی فهم. او گم‌شده‌ی خود را یافته است.

در مرحله‌ی سوم، شبستری در تهران مجله‌ی «اندیشه‌ی اسلامی» را منتشر می‌کند؛ نخستین مجله‌ی تئوریک نواندیشی دینی پس از انقلاب. در کسوت نمایندگی مردم به مجلس شورای اسلامی می‌رود. او در این پندار است که «تفسیر جدیدی از اسلام» در ایران پیروز شده است و به عنوان سفیر فرهنگی این تفسیر تازه به این‌جا و آن‌جا سفر می‌کند. امّا خیلی زود درمی‌یابد که این «تفسیر جدید از اسلام» در سیاست پس از انقلاب سهمی ندارد و اصولاً قدرت را با اندیشه سر آشتی نیست. نواندیش دینی به حاشیه رانده می‌شود.

مرحله‌ی چهارم (از ۱۳۶۲)، دوران پختگی شبستری است. کارش تدریس کلام در دانشکده‌ی الهیات دانشگاه تهران است، تا ۱۳۸۵ که با نوزده سال سابقه‌ی تدریس، در دولت مهرورزان اجباراً بازنشسته می‌شود. نواندیشی دینی و اصولاً اندیشه‌ی مستقل، دیگر حتّی در دانشگاه هم تحمل نمی‌شود. با مقالات «عقل و دین» در کیهان فرهنگی طلایه‌ی تولد یک متفکر جدی در ایران احساس می‌شود و بالأخره تأملات شبستری به بار می‌نشیند و در ۱۳۷۵، کتاب «هرمنوتیک، کتاب و سنت» به عنوان نخستین گام در بومی کردن هرمنوتیک در ایران و اندیشه‌ی شیعی منتشر می‌شود. کتابی که به زودی به عنوان یکی از چند کتاب دوران‌ساز در دهه‌ی اخیر ایران، جای خود را در بین اهل نظر باز می‌کند. سه کتاب دیگر شبستری، «ایمان و آزادی» (۱۳۷۶)، «نقدی بر قرائت رسمی از دین» (۱۳۷۹)، و «تأملاتی در قرائت انسانی از دین» (۱۳۸۳) نیز در ترسیم قرائتی انسانی از دین و نقد قرائت رسمی از دین، از تأثیرگذارترین کتب دهه‌ی اخیر ایران بوده‌اند.

«مجتهد» برای محمّد مجتهد شبستری اسمی بی‌مسما نیست. او به راستی مجتهد است، امّا نه اجتهاد در فروع و فقه، که اجتهاد در مبانی و اصول و کلام. او به‌ویژه مجتهد در مسأله‌ی فهم دین است. این که بر او خرده می‌گیرند که هرمنوتیک ادعایی او سوغات غرب است و فقه اهل‌بیت را به روش فهم ژرمن‌ها نیازی نیست، از همان اتقانی برخوردار است که منتقدان علم منطق پیش از غزالی و منتقدان فلسفه‌ی پیش از نصیرالدین طوسی برخوردار بودند. همچنان که امروز منطق ارسطویی و فلسفه‌ی ارسطویی نوافلاطونی جزء لایتجزّا، یا مقدمه‌ی لازم اعتقادات رسمی اسلام و تشیع است، چه اشکالی دارد که هرمنوتیک جدید نیز از چنین موقعیتی برخوردار شود؟ با این‌همه، از نظر نمی‌توان دور داشت که هرمنوتیک در اندیشه‌ی ایرانی در اوّل راه است، انتخاب برترین و مناسب‌ترین رویکرد هرمنوتیکی و از آن مهم‌تر، تطبیق رویکرد منتخب با متون اسلامی و ارائه‌ی ضوابط فهم متن، سه امری است که از مجتهد در مبانی و عالم هرمنوتیک در ایران انتظار می‌رود. دوران مباحث کلی و نقد ناکارآمدی شیوه‌ی سلف صالح به سر آمده است. از استاد شبستری انتظار می‌رود ایجابی‌تر و اثباتی‌تر «علم اصول فهم دین» را، آن‌چنان که خود برای عالمان دین تجویز می‌کند، تدوین نماید و چه کسی از او برای انجام این مهم مناسب‌تر؟ هرمنوتیک برای بومی شدن و متعارف‌تر شدن زبانش هنوز به مجاهدت و تلاش بیش‌تری نیاز دارد. معارف اسلامی، به‌ویژه علم شریف اصول فقه، در دو ناحیه‌ی دیگر، حتّی بیش از مباحث الفاظ (مسأله‌ی فهم متن دینی) نیاز مبرم به بازاندیشی و تجدید نظر دارد؛ یکی در بحث عقل، مستقلات عقلیه، سیره‌ی عقلا، و حجیت دلیل عقل، و دیگری در بحث دلیل انسداد و حجیت ظنّ مطلق. تأمل مجدد در این سه مسأله، شرط لازم به اصلاح اندیشه‌ی دینی در اسلام معاصر، به‌ویژه در اندیشه‌ی شیعی است. مجتهد شبستری، از پیشروان مسأله‌ی اوّل است.

به نظر می‌رسد شبستری در تدارک آغاز پنجمین مرحله‌ی سلوک فکری خود است. او چندی است که در چند و چون «مسأله‌ی بنیادی وحی» می‌اندیشد. این که لفظ وحی را به چه میزان می‌توان به خداوند نسبت داد، و پیامبر در لفظ و معنای وحی الهی به چه میزان دخیل است. این مسأله صبغه‌ی کلامی بیش‌تری دارد و مقدم بر مسأله‌ی فهم متن است. استاد در این عرصه‌ی دشوار سخنانی متفاوت دارد. مجتهد در مبانی و اصول، متین و متواضعانه منزل به منزل پیش می‌رود.

عزتش مستدام، عمرش دراز، و افاضاتش افزون باد.

برگرفته از: فصلنامه مدرسه، شماره ششم، تیر ۱۳۸۶

صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید: