گزارشی از نشست بررسی مقاله ی «مشکل اصلی سازمان روحانیت»
صابر صادقی:شهید مرتضی مطهری، از نخستین روحانیونی بود که فضای دانشگاهی را عمیقا تجربه کرد، ضمن آن از حضور در عرصه عمومی هراسی نداشت و فعالانه در فضاهای روشنفکری کشور حاضر میشد. همین ویژگی یعنی بیرون آمدن از محدوده حوزه سنتی و تجربه دیگر محافل، سبب شده بود که بتواند با نگاهی وسیعتر نقاط قوت و ضعف به تعبیر خودش «سازمان روحانیت» را دریابد. تاکید او بر ساز و کار اقتصادی سازمان روحانیت و نحوه تعامل آن با جامعه و مردم نشانگر بینش ژرف و دوراندیشانه این استاد حوزه و دانشگاه بود.
از زمانی که مطهری مقاله «مشکل اصلی سازمان روحانیت» را در سال ۱۳۴۱ به نگارش در آورد تا به امروز بیش از نیم قرن میگذرد و در این میان نه تنها حوزه و نهاد آموزشی دین که کل جامعه ایران تغییرات شگرفی را پشت سر گذاشتهاند. وارسی این مقاله در بستر این تغییرات، چه به جهت بررسی میزان تحقق آنچه مطهری میگفت و چه از حیث مقایسه وضع فعلی نظام حوزه با نیم سده پیش، هم از منظر بیرونی (جامعهشناختی) و هم از منظر درونی (نگاه یک روحانی که ترجیحا فضای دانشگاهی را نیز تجربه کرده باشد) بسیار حائز اهمیت است. این امر عصر روز دوشنبه دوم اردیبهشت ماه به همت انجمن علمی جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در چارچوب سلسله نشستهای بررسی جامعهشناسی تشیع صورت گرفت. در این نشست مقاله «مشکل اصلی سازمان روحانیت» اثر مرتضی مطهری که نخست در کتاب «بحثی درباره روحانیت و مرجعیت» به چاپ رسید، توسط دکتر سارا شریعتی، استادیار دانشگاه تهران به همراه حجتالاسلام کریم خانم محمدی، استادیار دانشگاه باقرالعلوم (ع) مورد نقد و بررسی قرار گرفت. این مقاله بعدا به همراه چند مقاله دیگر در کتاب «ده گفتار» استاد مطهری تجدید چاپ شد.
***
در ابتدای نشست دکتر سارا شریعتی به معرفی کوتاهی از اثر پرداخت و بیان داشت که اثر در سال ۱۳۴۱ یعنی سالی پس از وفات آیتالله بروجردی تحریر شده است. عنوان مقاله «مشکل اصلی در سازمان روحانیت» دربردارنده دو نکته است؛ اول آنکه مطهری به وجود یک مشکل یا علتالعلل قائل بود و دوم استفاده از واژه مدرن سازمان به جای دیگر واژههایی که به طور سنتی در اشاره به روحانیت و حوزه علمیه استفاده میشده است که آن را ناشی از نفوذ فضای روشفکری به ویژه گفتمان چپ در آن دوره میدانست. سال۱۳۴۱، سال انتشار اثر، ۲۰ سالی از نفوذ تفکر چپ در ایران میگذرد و مرتضی مطهری طلبهیی ۴۳-۴۲ ساله است که در دانشگاه تدریس میکند و با روشنفکران آن زمان نشست و برخاست دارد. گفتوگویی مستمرگاه جدلی با روشنفکران اغلب چپ آن دوره نمیتوانسته بر ایشان بیتاثیر باشد. مقاله اثری ۱۵-۲۰ صفحهیی است که از سیزده بخش تشکیل شده. مطلب آغازین علاقه و مسوولیت نامگذاری شده و بخش پایانی آینده امیدبخش نام دارد. روال آن ۱۳ بخش مینمایاند که نویسنده به مبحث روحانیت علاقه دارند و به آن نهاد امیدوار است و از جانب احساس مسوولیت است که به این مطلب میپردازد. مقاله لحنی روان در عین حال نقادانه دارد اما در قسمت سیزدهم و پایانی تلاش شده که وجه تند آن گرفته شود و به آن همچون انتقاداتی درونی از جانب کسی درون نهاد روحانیت نگریسته شود. مطهری به سه تیپ شخصیتی در رابطه با حساسیتهای نهاد روحانیت اشاره میکند.
الف- اندیشمندانی که هیچ علاقهیی به سازمان روحانیت ندارند.
ب- علاقهمندان کوتهفکر که هیچ انتقادی را برنمیتابند.
پ- علاقهمندان روشناندیش نهاد روحانیت؛ اینان مخاطبان اصلی مطهری اند.
به این صورت مخاطب اثر دو گروه هستند؛ هم گفتمانی درونی رو به سوی روحانیت شیعه است و هم در پی پاسخگویی به مخاطب پنهان که روشنفکران دانشگاهی باشند.
از مقاله مرتضی مطهری سه نکته اصلی میتوان دریافت. نکته نخست و مهمتر آن است که وی مشکل اصلی را یا علت العلل مشکلات سازمان روحانیت را در بودجه سازمان روحانیت و شیوه ارتزاق روحانیون میداند. همان زمان مواضع متفاوتی در این زمینه وجود داشت و حتی کسانی معتقد بودند که روحانیت شغل نیست و به همین جهت نباید از مردم پول بگیرند. مطهری این موضع را رد میکند و استدلال میآورد با توجه به گستردگی جامعه اسلامی روحانیت یک شغل است و به این واسطه باید در نحوه ارتزاق روحانیون تدبیر کرد.
دو نکته دیگر که نسبت به نکته نخست فرعی محسوب میشوند، اول دوگانه حریت/قدرت است که در زمینه مقایسه روحانیت مصر و ایران مورد بررسی قرار میگیرد. روحانیت شیعه ایران به مردم وابسته است، این وابستگی باعث قدرت بسیج شده چنانچه هرگاه یک روحانی شیعه فتوایی صادر میکند میتواند طرفداران را بشوراند، چنین قدرتی در روحانیت سنی وجود ندارد. در زمانه مطهری چالشها و واکنشهای بسیاری آفرید. استدلال چنین است که از آن رو که روحانیت شیعه چشم به مردم دارد عامهپسند است و جلوی هرگونه نوآوری را که ممکن است به اعتقادات عامه آسیب برساند میگیرد. به ویژه که از بخش دوم مطهری نگاهی نیز به نظام آموزشی حوزه دارد. این نظام قدیمی را دارای نقاط قوت و ضعفی میداند. نقطه قوت اصلی و امتیاز بزرگ آن زهد طلبگی است. تنها امتیاز، تحصیلی است و طلاب به طور طبیعی رشد میکنند. نقاط ضعفی را نیز برمیشمرد از قبیل نبود کنکور و ضعف در ارزیابی، نبود نظام و ترتیبی برای پوشیدن لباس روحانیت و افراط در رویکرد جدلی که آنان را از عینیت دور میکند.
شریعتی در ادامه این معرفی و با نوآورانه خواندن بسیاری از گفتههای مطهری پرسشهایی را مطرح میکند. ۵۰ سال از زمانی که مطهری انتقاداتش را برشمرد میگذرد، در دورهیی که نهاد دین و همچنین نظام آموزش تغییرات عمیق و ریشه داری گذراندهاند و هر دو نظام گاه دچار افراط بوروکراتیزه شدهاند و دروس آنها نسبت به ۵۰ سال پیش بسیار تخصصیتر شده است، نمیتوان برداشت کرد که با حوزه علمیه متفاوتی مواجه هستیم که شروع آن را مطهری پیریخت؟ مفهوم زهد و تقوا و قناعت که مطهری مزیت بزرگ حوزه میداند اکنون چه جایگاهی دارد؟ جایگاه فقه چیست، آیا میتوان گفت فقه همچنان نقش مسلط را در حوزه دارد؟
حجتالاسلام خان محمدی سخنان خود را با خواندن آیهیی از قرآن آغاز کرد و آن را به عنوان چارچوب معنایی و رویکردی که به مبحث روحانیت دارد برشمرد. مهم دانستن گفتوگو و آزادی در انتخاب احسن و هدایت از راه گفتوگو و بالاتر از همه اینها اجتناب از طاغوت مهمترین نکاتی بود که وی از آن آیه استخراج کرد. خان محمدی با نامیدن حوزه و روحانیت به عنوان «قلب جامعه ایران»، بیان میکند که به گفته استاد مطهری هرگونه تغییری در جامعه مسلمین باید از حوزه آغاز شود چراکه حوزه از دیرزمان ارتباط بهتر و مستمری با توده مردم داشته است تا روشنفکران دانشگاهی که عمدتا در شهر تهران متمرکز بودهاند و ارتباطی که میان مردم و روحانیت برقرار است را ویژگی دانستند که روشنفکران دانشگاهی از آن بیبهرهاند. در بخش دوم سخنانشان گزارهها و انتقادهایی که استاد مطهری بیان داشته بودند را یک به یک برشمردند و با پذیرفتن هرکدام از آنها موضع اکنون و وضعیت امروز حوزه علمیه و نهاد روحانیت را متفاوت از فضای سال ۱۳۴۱ ترسیم کردند. محدودیت دروس حوزوی، نبود نظم و ترتیب در دروس، آزادی بیحد و حصر در پوشیدن لباس روحانیت، سکون و عدم تحرک، نبود تطابق بین دروس حوزوی و نیازهای مردم، نبود تالیف و مقاله و دیگر انتقادها را در سال ۱۳۴۱ استاد مطهری بیان داشته بودند وارد است؛ اما پس از انقلاب با ارتباطی که بین حوزه و دانشگاه پیدا شد و همچنین ارتباط بیشتر حوزه و روحانیت با نهادهای دولتی تحولاتی در نهاد حوزه ایجاد شد ادامه همان نظام سنتی امکانپذیر نمیبود. گرچه همچنان تفکیکی میان حوزه سنتی و مدارس و موسسات حاشیه چون موسسه امام خمینی و دانشگاه باقرالعلوم وجود دارد و حتی میان دروس حوزوی تفکیکی ایجاد شده که دروس اصلی فقه و اصول را از دروس فرعی جدا میکند. به گفته ایشان به دلیل تجهیز به هردو علم قدیم و جدید، حوزههای علمیه و روحانیت دارای استعداد بهتری برای پیشقدمی در علوم انسانی دانستند. امروز میتوان مدعی شد در ایران دو نوع طلبه داریم. طلبه سنتی که بنا بر نظم سنتی حوزه درس میخوانند و طلبههایی که به شیوه جدید نیز آموزش میبینند. کمتر پیش میآید که طلبههای جدید لیسانس و بعضی فوق لیسانس نداشته باشند.
خان محمدی انتقاد از بروکراسی در حوزههای علمیه را وارد دانست و عنوان کرد که قسمتی از آن جبر شرایط تازه است و ناشی از وسعت پیدا کردن حوزه علمیه در ایران است، چنان که در حوزه نجف که بسیار کوچکتر از حوزه علمیه قم است اگر شرایط مشابهی پیدا شود ناچار به برقرار کردن نظام تنظیمات و بروکراسی سختتر هستند. اما نبود نظام بروکراتیک و بینظمی در حوزه از مزایای حوزههای قدیم بوده. بسیاری میتوانستند درس را در سنین بالا آغاز کنند و به مدارج اجتماعی و علمی بالایی هم میرسیدند. حجتالاسلام خان محمدی در بخش سوم سخنان خود، با اشاره و تشریح مواضع استاد مطهری مشکل اصلی را فرهنگی میداند و نه اقتصادی. به گفته ایشان سازمانی به گستردگی سازمان روحانیت نیاز به بودجه، تدبیری برای ارتزاق و کسب درآمد دارد. راهحل ایجاد صندوقی که مالیاتهای اسلامی در آن ریخته شود از نظر خانمحمدی شیوه پسندیدهتری است.
در باب نکته دوم، حریت و قدرت، وابستگی به دولت برخلاف نظر استاد مطهری حریت نمیآورد و در واقع دولت قدرت خود را بر نهاد روحانیت اعمال خواهد کرد و امکان اجتهاد را نیز از میان میبرد.
در ادامه دکتر سارا شریعتی نکاتی درباره سخنان حجتالاسلام خانمحمدی ذکر میکند. واژههایی که در این گفتوگو استفاده شد نشان نظام سنتی حوزه را ندارد. واژههایی چون شورا، کارنامه تحصیلی و قبولی در مصاحبه همگی گزارههای هستند که به گوش کسانی که با حوزه علمیه آشنایی دارند تازگی دارد. سخن از پیشگامی حوزه در علوم انسانی زده شد و ورود دروس نو به نظام قدیم آموزشی حوزه. سوال اصلی اینجاست که آیا سیاستگذاری در پس این رویکرد وجود دارد؟ سوال و نکته دوم اینکه با توجه به تغییرات ژرف و ریشهداری در نهاد حوزه پس از انقلاب صورت گرفته، زهد و تقوایی که استاد مطهری آن را بسیار ستودهاند تا چه اندازه میتوان یافت و آیا سیمای حوزه در پس این تغییرات دگرگون شده است؟ خان محمدی دو تیپ سنتی و نو را در بین روحانیون برشمرد. سوال دیگر دکتر شریعتی بر شناخت نوع سوم روحانی راجع به این است که آیا تیپ سومی با نام روحانی بروکراتیک در نهاد روحانیت پس از انقلاب میتوان شناسایی کرد؟ حجتالاسلام خانمحمدی با رد کردن وجود سیاستی در پس تحولات روحانیت پس از انقلاب آن را جریان طبیعی دانست که پس از انقلاب حادث شد و منجر به تغییر در سیمای ظاهری و درونی روحانیت شده است البته مضرراتی نیز برای آن شمردند که از جمله آنها میتوان به مدرکگرایی اشاره کرد. نشست با پرسش و پاسخ میان شنوندگان و سخنرانان به پایان رسید.
منبع: روزنامه اعتماد