گزارش نشست بررسی نسبت جامعهشناسی دین و الهیات
نشست «بررسی نسبت جامعه شناسی دین و الهیات» عصر روز پنجشنبه ۲۱ دی ماه ۸۵ با حضور استاد مصطفی ملکیان، دکتر علیرضا شجاعی زند، دکتر احمد پاکتچی، دکتر سیدامامی، در دانشگاه تربیت مدرس برگزار شد. در این نشست استاد مصطفی ملکیان با اشاره به گستردگی موضوع نسبت الهیات و جامعه شناسی دین گفت : من تنها به مسئله سنجشگری جامعه شناسی دین نسبت به الهیات می پردازم و معتقدم این ارتباط میسر است، اما باید به نحوه های این سنجشگری پرداخت.
وی در ابتدا به تعریف الهیات و جامعهشناسی دینداری پرداخت و گفت: الهیات(theology) در لفظ هر گونه سخن از خداست اما در معنای متعارف رشتهای علمی (discipline) است. الهیات در این معنا سه شانِ در طول هم دارد که عبارتند از اول فهم و تفسیر متون مذهبی، دوم تنظیم و سیستماتیزه کردن مجموع آن چه در فهم دریافتهایم و سوم عقلانی سازی نظامی که بدست آمده به نحو ایجابی(استدلال به نفع مدعیات دینی) و سلبی (دفع اشکالات و شبهات آن دین و مذهب).
استاد ملکیان تصریح کرد : جامعهشناسی دین نیز بهتر است جامعهشناسی دینداری خوانده شود. چرا که وقتی فرد دیندار میشود یعنی عقاید، احساسات و عواطف، خواستهها، گفتهها و کردارش تحت تاثیر دین قرار میگیرد. از این رو جامعهشناسی دینداری بررسی میکند که اگر انسان دیندار شد(در پنج ساحت مذکور) این التزام چه تاثیری در ۶ نهاد بزرگ اجتماعی دیگر یعنی، خانواده، اقتصاد، سیاست، حقوق، تعلیم و تربیت و نهاد علم و فن و هنر خواهد گذاشت.
وی افزود : البته باید توجه کرد که در بررسی جامعه شناسی دینداری، این ارتباط یک طرفه است یعنی جامعه شناسی دین، فاعل شناخت و الهیات متعلق شناخت است و ثانیا این ارتباط سنجشگری است یعنی ارتباطی که جامعه شناس ضعف و قدرت مدعیات الهیاتی را میسنجد، اما این جا ممکن است سوال شود چرا جامعه شناسی دین ارتباطش را با الهیات بررسی میکند نه خود دینداری؟ پاسخ آکادمیک آن است که در آکادمی ها یک دیسیپلین را مورد بررسی قرار میدهیم و دینداری یک رشته علمی نیست اما الهیات یک دیسیپلین یا رشته علمی است. ثانیا از دید انتولوژیک(وجود شناختی) دینداری افراد یک جامعه تحت تاثیر الهیات الهیدانان آن جامعه است و از این رو جامعه شناس باید به الهیات بپردازد.
استاد ملکیان سپس به سه شکل سنجشگری اشاره کرد و گفت : این سه سنجشگری سه اثر مهم دارد که عبارتند از:
۱) جامعه شناسی دین معتقد است که دین همیشه در یک بافت اجتماعی ظهور پیدا می کند. پس پرسش ایی از این دست مطرح می شوند که آیا پاسخهایی که دین به مشکلات اجتماعی داده است کافی است؟ آیا این مشکلات را رفع کرده است؟ گاهی این سنجشگری به مسئله ارتباط بر می گردد. یعنی آیا پاسخ دین به مشکلات امروزین نهادهای شش گانه مرتبط است یا نه؟ از منظر جامعه شناسی دین بسیاری اوقات مدعیات دین فارغ از صدق و کذب ارتباطشان را با مسائل روزمره از دست داده اند؛
۲) دومین سنجشگری که به مسئله صدق و کذب ربط می یابد بحث خاستگاه ها و منشاء آرا و عقاید دینی است. اثر این سنجشگری در صدق و کذب آن است که وقتی که خاستگاه پست و حقیر باشد نوعی سایه شک بر صدق و کذب آرای آن دین می افتد. در برابر این سنجشگری دو واکنش الهیدان عبارت است از این که یا ادعا کند که منشاء و خاستگاه سخن ربطی به صدق و کذب ندارد؛
۳) جامعه شناسی دین نشان می دهد که آثار و نتایج آموزه های دین در جامعه منفی است.
وی با تمایز گذاشتن میان آثار و نتایج و لوازم دینداری گفت : لوازم اموری هستند که آگاهانه و به صورت روشن از دل یک آموزه بیرون می آیند، اما آثار و نتایج اموری هستند که ناآگاهانه و ناخواسته در پی یک آموزه بوجود می آیند. از این رو جامعه شناسی دین به بررسی آثار و نتایج ناخواسته این امور می پردازد و از این آثار و نتایج نقب می زند به صدق و کذب آن آموزه ها. البته منفی بودن گاهی به معنای آن است که با آموزه های و پیش بینی های خود دین ناسازگار است و گاهی این آثار و نتایج با پیش بینی های دین ناسازگار نیست و وجدان اخلاقی جامعه آن ها را نمی پذیرد.
استاد ملکیان در پایان گفت : اگر الهیات بخواهد دو ویژگی داشته باشد یعنی اولا واقعا در جامعه حضور داشته باشد و الهیات عمل (praxis theology) باشد و نه فقط دینی شناسنامه ای و ثانیا نقادی از خود را جدی بگیرد باید از جامعه شناسی دینداری استفاده کند، اما اگر نخواهد این دو ویژگی را داشته باشد باید بهراسد از کاری که جامعه شناسی دین می خواهد درباره او بکند
در این نشست دکتر شجاعی زند، استاد جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس، با تمایز گذاردن میان الهیات و کلام، الهیات را همچون آموزه و محتوای دین الهی(doctrine یا dogma) دانست در حالی که کلام(theology) نزد او تلاش فکری برای توجیه یا دفاع از آموزههای دینی در برابر مخاطبان یا مخالفان آن دین میباشد.
وی به دو رویکرد عمده جامعهشناسان به دین اشاره کرد و گفت: از دید امثال واخ و وبر و دورکهیم میتوان بده بستان مفید میان دین و جامعهشناسی برقرار کرد، اما نگرش دیگر آن است که آمیزش میان این دو مخل و آسیبزاست و هرگونه آمیزش میان این دو موجب تضعیف دانش علمی خواهد شد. اما نگاه متالمی نیز هست که با اهمیت دادن به تمایزی که در ابتدا میان کلام و الهیات مطرح کردم، الهیات را همچون هر موضوع دیگری قابل بررسی برای جامعهشناسان میداند، ضمن آنکه نگاههایی هست که معتقد است الهیات میتواند همچون دانش مکمل برای جامعهشناسی دین مطرح شود. در کلام نیز باید به دو وجه مدافعهگری در برابر مخالفان و موجه سازی در برابر پیروان توجه کرد. چرا که در وجه مدافعهگری که مقام اخسا و اسقاط حریف است متکلم از روش جدلی و حتی سفسطه سود میجوید اما در وجه توجیهگری متکلم گشادهدستانه از برهان عقلی نیز سود میجوید و از این رو نباید تصور کرد که صرف استفاده از تمثیل یا شعر و … مانع از برهانی شدن و علمی بودن سخن است. بنابراین جامعهشناسی دین باید با طرد سطحینگریهای رایج اولا با تسلط و آشنایی کامل با اصول منطقی مغالطات جدلی کلام را تشخیص دهد و ثانیا به آسیبشناسی سه عنصر در مسیری که یک تلاش علمی دچار آسیبهای کلامی شود متوجه باشد. این سه عنصر عبارتند از ناقل سخن و ویژگیهای محقق، سخن و مشخصات قول و خود پژوهش و سمت و سوی تحقیق.
دکتر شجاعی زند با بررسی تفصیلی هر یک از عناصر گفت: از دید من آسیبها زمانی جدی است که اولا موضوع خود دین است نه درباره آن بلکه به نقل از آن و البته به قصد ترویج. ثانیا در عنصر دوم یعنی روشهای تحقیق نیز هرگاه پاسخ به حجیت نقلی ـ مرجعیتی متکی باشد دچار آسیب میشویم اما در بقیه موارد مثل پاسخهای برهانی منطقی، شیوههای تجربی آزمایشگاهی پژوهش، روشهای آماری و یا استنادی کمتر دچار مغالطه هستیم.
وی در پایان گفت: جامعهشناسی دین به شدت به الهیات نیاز دارد و نباید نگران این استفاده از الهیات باشد. اگر بتوان میان الهیات و کلام تفکیک کرد و در حوزه کلام نیز میان مخاطبان و مخالفان تمایز گذارد.
دکتر احمد پاکتچی سخنران دیگر این نشست درباره «دو کارکرد اجتماعی دین و دو رویکرد به الهیات» صحبت کرد. مدیر بخش فقه و کلام و علوم اسلامی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی دو کارکرد عمده الهیات را اولا کارکرد هویت بخشی(identification) و ثانیا کارکرد برانگیزنده (as activated) عنوان کرد و به تمایزهای این دو اشاره نمود. وی با تاکید به بحثهای نوین از دهه ۱۹۹۰ در مورد اهمیت دین در هویت بخشی به تمدنها (بهعنوان نمونه هانتینگتون در نظریه تعارض تمدنها) این کارکرد را در ارتباط با سنت دینی و تاریخی دانست چرا که هویت امری تاریخمند است و از این جاست که گذشته و حفظ آن در این کارکرد اهمیت دارد. در حالی که کارکرد انگیزشی به شدت وابسته به شرایط حال و مناسبات کنونی در زمان و مکان فعلی است. چرا که این کارکرد قرار است در جامعه فعالیت ایجاد کند. نمونه این کارکرد انگیزشی نیز جریان رفرماسیون مارتین لوتر یا اخوانالمسلمین است که با تاکید بر رجوع به خود دین و دین ناب، آن را به آموزهای موزهای بدل میکند زیرا سلف مستقیم با ما سخن نمیگوید و گفتوگوی این افراد با دین گفتوگویی یک طرفه است.
استاد علوم قرآنی دانشگاه امام صادق با اشاره به همیشگی بودن این دو رویکرد در طول تاریخ به اهمیت مباحث هویتی در غرب امروز اشاره کرد و گفت: امروز میتوان دو جریان پیوستگرا (سنتگرا traditionalist) و جریان گسستگرا (بنیادگرا foundamentalist) را از هم تفکیک کرد و این مدل برای بررسی مهم است؛ چرا که اولا بحثهای هویتی با بحثهای تمدنی امروز بسیار نزدیک است. گو اینکه نگاههای انگیزشی به خصوص در جوامع مسلمان بسیار رایج شده است. ثانیا اگر یک الگوی جامعه شناختی نداشته باشیم نمیشود تبیین درستی از شخصیتها و آموزهها داشته باشیم. ثالثا امروز در دنیایی زندگی میکنیم که ارتباط بین ادیان، اجتنابناپذیر است و این تقریب مذاهب نیازمند تعریف دوباره هویت در ارتباط خود و دیگری است. بنابراین تا زمانی که این دو کارکرد و چالشهایشان با یکدیگر را بررسی نکنیم و موقعیت خود را (چه ترکیبی از این دو کارکرد میخواهیم) مشخص نکنیم، نه تنها دچار سیاستگذاریهای پر تنش و پر افت و خیز خواهیم بود بلکه مهمتر از آن میان ادیان به زبان مشترکی نیز دست نخواهیم یافت و این بزرگترین آسیب یک گفتوگوست.
منبع: خبرگزاری مهر و روزنامه تهران امروز