دین و آزادی (۳۱): نامه‌ی سلیمان به ملکه‌ی سبا

ابوالفضل ارجمند: پیامبران پیامشان را با تحمل رنج بسیار به مردم منتقل می‌کردند و گاهی حتی در هدایت نزدیکانشان هم چندان کامیاب نبودند. شاید ناکامترین پیامبر نوح بود که بنا به نقل قرآن نزدیک به هزار سال عمر کرد، اما حتی نتوانست همه‌ی اعضای خانواده‌اش را هم با خودش همراه کند و جز اندکی از مردم قومش به او ایمان…

ابوالفضل ارجمند: پیامبران پیامشان را با تحمل رنج بسیار به مردم منتقل می‌کردند و گاهی حتی در هدایت نزدیکانشان هم چندان کامیاب نبودند. شاید ناکامترین پیامبر نوح بود که بنا به نقل قرآن نزدیک به هزار سال عمر کرد، اما حتی نتوانست همه‌ی اعضای خانواده‌اش را هم با خودش همراه کند و جز اندکی از مردم قومش به او ایمان نیاوردند. سلیمان اما در میان پیامبران استثنا بود. او بر انس و جن سلطنت می‌کرد و حتی شیاطین هم در خدمتش بودند. سلیمان در نامه‌ای بسیار کوتاه، ملکه‌ی قومِ خورشیدپرستِ سبا را به اسلام فرا خواند و ملکه بی هیچ مقاومتی تسلیم شد.

پیامبرانی چون نوح و ابراهیم و محمد برای تبلیغ دین تنها به ابزار کلام و گفتگو مجهز بودند، اما سلیمان ابزارهایی افسانه‌ای در اختیار داشت که او را از هر گفتگویی بی‌نیاز می‌کرد. فارغ از اینکه داستان سلیمان در قرآن واقعیت تاریخی داشته باشد یا نه، می‌توان تجسم کرد که با اختیارات افسانه‌ای سلیمان چگونه ناممکنها ممکن می‌شود. تنها کافی است در نظر بگیریم که خدا باد را گوش به فرمان سلیمان کرده بود: فسخرنا له الریح تجری بأمره. کسی که باد را تحت فرمان داشته باشد می‌تواند ابرها را در آسمان جلو خورشید نگه دارد و چند سالی خورشیدپرستان را از زیارت خورشید و تابش آفتاب محروم کند، یا برعکس، ابرها را از آسمان پراکنده کند تا خورشیدپرستان چند سالی به جای باران فقط از تابش آفتاب بهره‌مند شوند. برای روشنگری و راهنمایی خورشیدپرستان به گفتگو و استدلال دیگری نیاز نیست.

با پشتوانه‌ی چنین اختیاراتی بود که سلیمان به ملکه‌ی سبا نامه‌ای با این مضمون نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

بر من برتری مجویید و مُسلِم نزد من آیید.

سلیمان

نامه‌ی کوتاه سلیمان در سوره‌ی نمل آمده است. با توجه به شیو‌ه‌ی نقل قرآن به نظر نمی‌رسد که در نامه‌ی سلیمان چیزی غیر از همین یکی دو جمله‌ی کوتاه بیان شده باشد. در حقیقت نامه‌ی سلیمان نامه هم نیست. اگر بخواهیم به زبان امروزی سخن بگوییم، سلیمان تلگرامی کوتاه به ملکه ارسال کرد، یا به عبارت ساده‌تر پیامک زد! چگونه ممکن است یک پیامبر از فاصله‌ی دور با ارسال پیامی کوتاه به قومی خورشیدپرست، آنان را به تغییر دین فرا بخواند و آنان هم به راحتی و به سرعت تسلیم شوند؟ این کار تنها با پشتوانه‌ی قدرتهایی فراطبیعی میسر بود که خدا در اختیار سلیمان قرار داده بود.

سلیمان حتی در نحوه‌ی ارسال نامه هم بخشی از اختیارات غیرعادی‌اش را به ملکه نشان داد. او به جای سفیر انسانی، هدهدی را به دربار ملکه فرستاد. پرندگان هم بخشی از لشکر سلیمان بودند: وحشر لسلیمان جنوده من الجن والإنس والطیر فهم یوزعون. در سوره‌ی فیل می‌خوانیم که لشکر پرندگان چگونه اصحاب فیل را در هم کوبیدند. اعزام هدهد به جای انسان خود به تنهایی حاوی پیامی مهمتر از متن نامه‌ی سلیمان به ملکه بود. ملکه‌ هم پیام را درک کرد و عازم کاخ سلیمان شد. در دربار سلیمان جنّیان هم حضور داشتند (نمل: ۳۹). پیش از ورود ملکه، یکی از همین درباریان تخت ملکه را در یک چشم به هم زدن از کاخ ملکه به کاخ سلیمان منتقل کرد، به گونه‌ای که وقتی ملکه از راه رسید با ناباوری تختش را در آنجا دید (نمل: ۳۸-۴۲).

خدا به سلیمان زبان پرندگان را هم آموخته بود: وورث سلیمان داوود وقال یا أیها الناس علمنا منطق الطیر وأوتینا من کل شیء. زبانشناسی سلیمان تنها به «منطق الطیر» محدود نمی‌شد. قرآن می‌گوید او سخنان مورچه‌ای را هم شنید و فهمید (نمل: ۱۸ و ۱۹)، پس می‌توان گفت که سلیمان زبان عموم جانوران را می‌دانست. این تواناییهای زبانی سلیمان از آن رو شایان توجه است که دقت کنیم سلیمان در قرآن تنها پیامبری است که از قوم خودش فراتر رفته است و به مردم قومی دیگر که احتمالا زبانی دیگر داشتند نامه نوشته است.

اگرچه داستان سلیمان برای خواننده‌ی امروزی سراسر افسانه به نظر می‌رسد، اما مانند تمام داستانهای متون مقدس در این داستان هم پیامهایی نهفته است. از همین داستان می‌توان در نقد یکی از ادعاهای تاریخی استفاده کرد: در آنچه «تاریخ اسلام» خوانده می‌شود، راویان ادعا می‌کنند که محمد هم به سران امپراتوریهای معاصرش نامه نوشته است و آنان را به دین خودش دعوت کرده است. برای درک میزان سستی این ادعا تنها  کافی است تصور کنیم که امروزه کسی مثلا در هند ادعای پیامبری کند و نامه‌ای را هم به مقامات ایران بفرستد و آنان را به تغییر دین و پیروی از خودش فرا بخواند. حاکمان ایران با دریافت این نامه چه کار باید بکنند و چه اهمیتی باید به آن بدهند؟ اگر فرض کنیم پیامبر هندی در ادعایش صادق است، یا باید مانند عموم پیامبران در میان مخاطبانش حضور پیدا کند و با زبانی روشن به بیان دیدگاهها و اثبات ادعاهایش بپردازد و سالها تمسخر و انکار و آزار مردم را هم تحمل کند، یا مانند پیامبر خاصی چون سلیمان در کنار ارسال دعوتنامه‌، برای اثبات حقانیتش به باد و پرندگان و شیاطین و اجنه هم دستور دهد که برای مردم قدرتنمایی کنند و فرمانبری خود را از پیامبر مدعی نشان دهند. اینکه شخصی ناشناس از فاصله‌ی دور نامه‌ بفرستد و شما را به تغییر دین دعوت کند، مانند انبوه هرزنامه‌هایی است که در پست الکترونیک دریافت می‌شود و حتی ارزش باز کردن و خواندن هم ندارد.

در داستانهایی که مورخان دستگاه خلافت به اسم «تاریخ اسلام» نوشته‌اند القا می‌شود که پیامبر از همان شب تولدش در صدد حمله به سرزمین فارس بوده است. به ادعای آنان در همان شب آتشکده‌ی فارس خاموش شد، دریاچه‌ی ساوه خشک شد، ایوان کسری لرزید و کنگره‌های آن فروریخت و موبدان فارس در خواب دیدند که شتران عربی از دجله گذشتند و داخل بلاد ایشان شدند. برای مورخان اهمیتی نداشته است که بنویسند در آن شب راهبان بودایی در چین چه خوابی دیدند و آیا دیوار چین هم ترک برداشت یا نه، چون قلمرو خلفا سرزمینهایی چون چین را در بر نمی‌گرفت.

در نامه‌هایی که محمد بنا به ادعای مورخان نوشت، بسیاری از کشورهای جهان از جمله هند و چین که دو مرکز بزرگ جمعیت و مهد دو دین بزرگ شرقی بودند از قلم افتادند. چرا پیامبر، آن گونه که راویان ادعا می‌کنند، کوشیده است ایرانیان را هدایت کند، اما جمعیت عظیم هندوان و بوداییان و پیروان دیگر ادیان را فراموش کرده است؟ این در حالی است که دین محمد به دین ایرانیان نزدیک بود و از دین هندوان و بوداییان فاصله داشت. آنچه پیامبرانی همچون موسی و عیسی و محمد در مصر و فلسطین و حجاز به مردم آموختند، در حقیقت ریشه در دین ایرانیان داشت و مفاهیمی چون «خدا»، «فرشتگان»، «اهریمن»، «بهشت»، و «دوزخ» از فرهنگ ایرانیان وارد تورات و انجیل و قرآن شد. وقتی می‌بینیم که در دین بوداییان حتی «خدا» هم وجود ندارد، این پرسش پیش می‌آید که آیا بوداییان بیشتر به تعالیم محمد نیاز داشتند یا ایرانیان؟ برای خلفا فرقی نمی‌کرد، چون آنان به مالیات نیاز داشتند. گسترش قلمرو خلیفه برای تبلیغ دین محمد نبود.

با دلایل متعدد قرآنی می‌توان نشان داد که ادعای نامه‌نگاری پیامبر به سران کشورهایی چون ایران و روم بی‌اساس است. ابتدا این پرسش پیش می‌آید که چرا نامه‌ی سلیمان به ملکه در قرآن منعکس شده است، اما نامه‌ی محمد به شاه ایران منعکس نشده است؟ درج کدامیک از این نامه‌ها در قرآن مهمتر بوده است؟ آیا قرآن در درجه‌ی اول باید پیامهای محمد را منعکس کند و رسالت او را تبیین کند یا پیامها و گفتگوهای سلیمان با هدهد و ملکه‌ی سبا را پوشش دهد؟ یکی از مشکلات اساسی پیروان روایات این است که باورهای مهمشان در قرآن نیامده است، در حالی که موارد بسیار کم‌اهمیت‌تر در قرآن منعکس شده است. این اشکال را پیشتر در گفتاری با عنوان «آنچه در قرآن نیامده است» گوشزد کردیم.

اشکال دیگر مسأله‌ی زبان است. خدا پیامبران را به زبان قوم خودشان می‌فرستد. لزوم همزبانی پیامبر با قومش در قرآن تصریح شده است و عقل هم همین را می‌گوید. قرآن عربی است و خود به درستی گفته است که اگر عجمی بود، عرب‌‌زبانان به آن ایراد می‌گرفتند (فصلت: ۴۴). همان گونه که محمد نمی‌توانست به عرب‌زبانان کتابی عجمی بدهد، نمی‌توانست به عجم‌زبانان هم کتابی عربی بدهد. مردم باید زبان پیامبر را می‌فهمیدند. بسیاری از کلمات و عبارات قرآن به زبانهای دیگر قابل ترجمه نیست و بسیاری از مطالب هم برای خوانندگان در زمانها و مکانهای دیگر مبهم است و به توضیحات بسیار نیاز دارد، توضیحاتی که مخاطبان عرب از آن بی‌نیاز بودند. به عنوان یک مثال بسیار ساده، قرآن می‌گوید «قریش» باید پروردگار «این خانه» را بندگی کنند. معنی ندارد که پیامبری در چین مبعوث شود و به مردم چین به زبان عربی بگوید که قریش باید پروردگار این خانه را بندگی کنند، چون آنان نه قریش را می‌شناسند، نه می‌دانند منظور از «این خانه» چیست. واضحات یک زبان می‌تواند در ترجمه به زبانی دیگر به مبهمات تبدیل شود. سلیمان که به قومی دیگر نامه نوشت، کسی بود که زبان جانوران و پریان را هم می‌دانست.

اشکال سوم محدودیت توان هر پیامبر است. هر پیامبر در حالت عادی تنها می‌تواند با مردم یک قوم در سرزمینی کوچک به گفتگو بنشیند. پیامبری مانند موسی به تنهایی قادر نبود بار رسالت را به دوش بکشد و از خدا خواست که برادرش هارون را هم به کمکش بفرستد. اما وضعیت سلیمان فرق می‌کرد. او به نسبتِ امکاناتی که در اختیار داشت کار بزرگی نکرد، چرا که می‌توانست نیروهای خود را به تمام نقاط کره‌ی زمین و حتی سیارات دیگر هم اعزام کند! هر یک از داستانهای قرآنی را باید در شرایط خودش تحلیل کرد. اصولا سلیمان نیازی نداشت که به میان قومی دیگر برود، بلکه به آن قوم فرمان می‌داد که نزدش بیایند: لا تعلوا علیّ وائتونی مسلمین.

اگر بگویند سلیمان به ساکنان مریخ نامه فرستاد، منطقی‌تر از آن است که مثلا بگویند ابراهیم از فلسطین به مردم هندوستان نامه فرستاد. ابراهیم با لوط معاصر بود. با اینکه قوم لوط و قوم ابراهیم در نزدیکی یکدیگر زندگی می‌کردند، با این حال ابراهیم مسؤول قوم لوط نبود. این گونه نبود که ابراهیم در میان قوم خودش بنشیند و از آنجا به قوم لوط پیام بفرستد و مسؤول هدایت آن قوم هم باشد. در شرایط عادی، پیامبر هر قوم باید در میان مردم آن قوم حاضر شود و با آنان رودررو و به زبان خودشان مباحثه کند.

اما آیا سلیمان حق داشت خورشیدپرستان را به زور خداپرست کند؟ بهترین استدلال برای کسی که خورشید را خدا می‌داند این است که با خدای دیگری مواجه شود که زور بیشتری از خورشید دارد. زوری که سلیمان به کار گرفت زور خودش نبود؛ زور خدایش بود؛ و ملکه هم این را ‌فهمید. سلیمان و ملکه هردو «متدین»‌ بودند: یکی خورشیدپرست بود و دیگری خداپرست. خدای هرکدام که زور بیشتری داشت، برنده بود. سلیمان به ملکه هشدار داد و او را تهدید کرد، اما با توجه به اختیاراتی که خدا به سلیمان داده بود، هشدار سلیمان را می‌توان با انذار پیامبرانی مقایسه کرد که مردم را از عذاب الهی می‌ترساندند. در نظر بگیرید که عذاب الهی در قوم عاد به صورت تندباد نازل ‌شد، و خدا باد را در اختیار سلیمان قرار داده بود: وأما عاد فأهلکوا بریح صرصر عاتیه. برای همین هم سلیمان می‌گوید ما با لشکرهایی به سراغشان می‌رویم که قدرت مقابله با آنها را نداشته باشند: فلنأتینهم بجنود لا قبل لهم. این در حالی بود که ملکه قدرت نظامی سنگینی داشت: قالوا نحن أولو قوه وأولو بأس شدید. با وجود برخورداری از قدرت نظامی، ملکه به ناتوانی لشکرش در برابر خدای سلیمان پی برد و بی هیچ بحثی خورشید را با خدای سلیمان عوض کرد: قالت إنی ظلمت نفسی وأسلمت مع سلیمان لله رب العالمین.

وقتی قرار باشد «قدرت برتر» معلوم شود، بهتر است دو حریف به جای بحث نظری با زورآزمایی نشان دهند که زور کدام بیشتر است. می‌گویند شیری از جنگل می‌گذشت و به هر جانوری که می‌رسید می‌پرسید: قویترین حیوان جنگل کیست؟ جانور با ترس و لرز می‌گفت: البتّه شما. آنگاه شیر سری تکان می‌داد و می‌گذشت. تا به فیلی تنومند رسید. از فیل پرسید: قویترین حیوان جنگل کیست؟ فیل خرطومش را دور کمر شیر انداخت، او را از زمین بلند کرد و در هوا چرخاند و محکم به زمین کوفت.  شیر به زحمت برخاست و خودش را تکان داد و گفت: برادر، از تو سؤالی کردم، اگر نمی‌دانی عیبی ندارد.  دیگر چرا اوقاتت تلخ می‌شود؟

فیل برای پاسخ به شیرِ مغرور نیازی به بحث نظری نداشت. پیامبری چون سلیمان هم که خدا قدرتهای بسیاری را در اختیارش قرار داده بود، نیازی به بحث با ملکه نداشت. حقانیت خدای سلیمان بر خدای ملکه با نمایش همین قدرتها آشکار ‌شد، و ملکه‌ی عاقل هم بر خلاف شیر جاهل جواب خود را با همین قدرتنمایی دریافت کرد. با این حال، پیامبران در شرایط عادی نمی‌توانند مانند سلیمان عمل کنند و تنها می‌توانند با مردم به گفتگو بپردازند. این گفتگو ممکن است مانند آنچه در قوم نوح روی داد قرنها طول بکشد و نتیجه‌ی چندانی هم در بر نداشته باشد.

***

در حاشیه‌ی این گفتار، به نکته‌ای اشاره می‌کنیم که باز هم مؤید دیدگاه ما در در دو گفتار قبل است: در لشکر و دربار سلیمان جنّیان هم در کنار آدمیان حضور داشتند. در داستانهای متون مقدس حضور مخلوقاتی غیر از آدمیزاد در کنار آدمیزاد به کرات دیده می‌شود. سلیمان از درباریان خواست که تخت ملکه را برایش بیاورند (نمل: ۳۸). عفریتی از جنّیان گفت که تخت را پیش از آنکه سلیمان از جا برخیزد برایش می‌آورد (نمل: ۳۹). کسی که به تعبیر قرآن «علمی از کتاب داشت» گفت تخت را در یک چشم به هم زدن می‌آورد (نمل: ۴۰). در داستان موسی هم همسفرِ مرموزِ موسی کسی بود که به تعبیر قرآن «از نزد خدا علمی داشت» (کهف: ۶۵). این دو تعبیر قرآنی به هم شبیه است. در داستان سلیمان مانند داستان موسی به صراحت بیان نشده است که منظور از «کسی که علمی از کتاب داشت» چه کسی بود، اما از قرائن متنی و عقلی می‌توان حدس زد که او بشر نبود.

(ادامه دارد)

abarjm@yahoo.com

 

مطالب مرتبط

دین و آزادی (۱): هجرت و حکومت

دین و آزادی (۲): بیعت و اطاعت

دین و آزادی (۳): جهاد ابتدایی

دین و آزادی (۴): عیسی و پیلاطس

دین و آزادی (۵): سَبت برای انسان، یا انسان برای سَبت؟

دین و آزادی (۶): مخاطبان قرآن

دین و آزادی (۷): بردگی و بندگی

دین و آزادی (۸): تمدن و توحش

دین و آزادی (۹): تأملی در معنی «ما ملکت أیمانکم» و «رقاب»

دین و آزادی (۱۰): تجاوز اعراب به همسایگان عجم

دین و آزادی (۱۱): آنچه در قرآن نیامده است

دین و آزادی (۱۲): پیامبران و متخصصان

دین و آزادی (۱۳): خادمان و روحانیان

دین و آزادی (۱۴): حکم شرع همان حکم عقل است

 دین و آزادی (۱۵): تفکیک رهبری سیاسی از رهبری مذهبی

دین و آزادی (۱۶): تبعیت

دین و آزادی (۱۷): ای کسانی که ایمان آوردید!

دین و آزادی (۱۸): توهین به مقدسات

دین و آزادی (۱۹): تکلم خدا

دین و آزادی (۲۰): تکلم انسان و خطاهای زبان

دین و آزادی (۲۱): تکوین و تشریع

دین و آزادی (۲۲): عید و عزا در آیین پیامبران

دین و آزادی (۲۳): آیات مکتوب و روایات مجعول

دین و آزادی (۲۴): الحمد لله

دین و آزادی (۲۵):هسته و پوسته‌ی تورات

 دین و آزادی (۲۶):هسته و پوسته‌ی انجیل

دین و آزادی (۲۷): هسته و پوسته‌ی قرآن

دین و آزادی (۲۸): جزیه غرامت است، نه مالیات

دین و آزادی (۲۹): قتل پسر بیگناه به امر خدا

دین و آزادی (۳۱): نامه‌ی سلیمان به ملکه‌ی سبا

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

50 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۲۹, ۱۳۹۶ ۱۰:۰۷ ق٫ظ

[quote]هرکسی که کچل است اسم زلف علی انتخاب میکند وهرکسی که کور است نامش عین علی است!اسم مقاله های بی محتوای نویسنده عاجز هم دین وازادی است ! زرشک[/quote]

از جمله نام حجت جانان!
در هر صورت از نقدهای شما متشکرم.

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۲۸, ۱۳۹۶ ۵:۳۷ ب٫ظ

نویسنده عاجز عنوان مقاله اش دین وازادی است بعد توصیه به بردگی میکند! وبردگی را اخلاقی میداند! وزن وبچه بازندگان جنگ را غنیمت جنگی میداند که حق برندگان جنگ است که انها را به بردگی بگیرند!وقتل صریح قرانی را که خود قران بصراحت دوبار کلمه قتل را اورده مرگ توسط فرشته معرفی نماید! واین درحالیست که در ادبیات قرانی موت برای مرگ توسط فرشته استعمال میشود نه قتل وهمه اینها در حالی صورت میگیرد که اسم مقاله دین وازادی است!البته از قدیم رسم براین بوده که هرکسی که کچل است اسم زلف علی انتخاب میکند وهرکسی که کور است نامش… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۲۶, ۱۳۹۶ ۳:۲۷ ب٫ظ

منتقد عاجز خود را به درودیوار می‌کوبد تا بگوید تنها آنچه پدران مذهبی گفته‌اند درست است. در ادامه‌ی نمایش عجزش تا آنجا پیش می‌رود که با وضع قانون جدید قرآنی حکم می‌کند که پرسش از فرشته ایرادی ندارد اما اعتراض به فرشته ممنوع است! درک هم نمی‌کند که پرسش موسی اعتراضی است. تمام تاریخ دین همین است: آنچه پدران ما گفته‌اند کافی است و چنین چیزی را تا کنون از پدرانمان نشنیده‌ام! منتقد عاجز نمایش عجز و خشم خود را با استفاده از کلماتی چون «چرندیات» تکمیل می‌کند. مقالات اینجانب به صورت طبیعی مورد تحسین عده‌ای قرار می‌گیرد و عده‌ای… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۲۵, ۱۳۹۶ ۸:۴۲ ق٫ظ

نویسنده عاجز نمیفهمد که اعتراض کردن با سوال وجواب کردن متفاوت است موسی اعتراض کرد که چرا نفس زکیه ای را به قتل رساندی موسی اگر میدانست او به فرض محال فرشته است که مامور گرفتن جان ادمیان است چنین سوالی اصلا معنی نداشت نه کلمه قتل که دوبار دراین داستان امده معنی داشت ونه اعتراض موسی به کاری که به صورت طبیعی انجام میشود این فقط قتل یک انسان به دست انسانی دیگر است که مدعیست علم غیب میداند وموسی به این قتل اعتراض میکند متاسفانه نویسنده عاجز اصلا محتوای مقاله برایش اهمیت ندارد هر چرندیاتی را تحت عنوان… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۲۴, ۱۳۹۶ ۱۲:۴۷ ب٫ظ

جناب سعید
می‌توانید داستان را مانند وحی الهی در نظر بگیرید که پیامبر سخنی را می‌شنود که اطرافیانش نمی‌شنوند. به همین ترتیب ممکن است پیامبر چیزی را ببیند که اطرافیانش نبینند.
نمونه‌ی ملموستر خواب است. خواب را فقط کسی که خوابیده است می‌بیند و کسانی که دوروبر شخص خفته هستند صداهایی که او می‌شنود و صحنه‌هایی که او می‌بیند را تجربه نمی‌کنند.
با تشکر

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۲۴, ۱۳۹۶ ۱۲:۴۳ ب٫ظ

[quote]نویسنده عاجز فقط دنبال حواشی است که ذهن خواننده را گمراه نماید چه فرقی میکند ؟[/quote] هیچ فرقی نمی‌کند! فقط نشان می‌دهد که قرآنی که در دست منتقد عاجز است فرقهای کوچکی با قرآن متعارف دارد که البته بنا به نظر منتقد عاجز فرق چندانی نیست! [quote]موقعی اعتراض موسی معنی دارد که یک انسان قتل را انجام داده باشد[/quote] منتقد عاجز گمان می‌کند هرچه از نظر خودش بیمعنی است، از نظر قرآن هم بیمعنی است. پیامبران هم تنها باید بر اساس اجازه‌ی منتقد عاجز به فرشتگان واکنش نشان دهند! از قرآن می‌آموزیم که وقتی فرشته‌ای بر انسانی ظاهر می‌شود و… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۲۴, ۱۳۹۶ ۱۱:۴۹ ق٫ظ

نویسنده عاجز فقط دنبال حواشی است که ذهن خواننده را گمراه نماید چه فرقی میکند ؟ نویسنده عاجز مثال گفتگوی فرشتگان با خدا را اورد انجا خدا تصمیم گیرنده است که خلق بکند یا نکند ولی در داستان موسی به فرض محال فرشته مامور است وتصمیم گیرنده نیست که موسی به او بگوید تو نفس زکیه ای راکشتی اگر او به فرض محال فرشته باشد موسی میداند که او مامور وتصمیم گیرنده نیست ومطابق دستور خدا کارش را انجام داده وموسی اگر اعتراضی دارد باید به خدا اعتراض کند که خدا تو چرا نفس زکیه ای را کشتی ؟ که… مطالعه بیشتر»

سعید
سعید
شهریور ۲۳, ۱۳۹۶ ۷:۵۰ ب٫ظ

جناب ارجمند
با تشکر از شما بفرمایید چه گونه میشود حضرت موسی آن فرد را میدید و مردم نمیدیدند؟ اگر فرشته بود که حضرت موسی هم نباید او را میدید؟ البته به نظرم دیدگاه شماهم جالب و جدید است.

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۲۳, ۱۳۹۶ ۷:۳۶ ب٫ظ

[quote]فرشته ای که جان میگیرد مامور است که کارش را انجام دهد وانجام خواهد داد وموسی میداند که با فرشته ای که مامور جان گرفتن است چانه زدن فایده ندارد اعتراض فایده ندارد او مامور است وکارش را به اتمام خواهد رساند[/quote]

منتقد عاجز حتی دقت نمی‌کند که موسی بعد از قتل اعتراض کرد، نه اینکه بخواهد قبل ار قتل چانه بزند.

کامنتی نیست که یک گاف ندهد.

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۲۳, ۱۳۹۶ ۴:۴۲ ب٫ظ

نویسنده عاجز نمیفهمد که خدا خالق انسان است ومیتواند خلق بکند یا نکند وفرشتگان میگویند درصورت خلق انسان او خون ریز است ودر زمین فساد میکند واز خدا میخواهند که انسان را خلق نکند که خدا میگوید انچه من میدانم شما از ان اگاه نیستید این چه ربطی دارد به اعتراض موسی ؟فرشته ای که جان میگیرد مامور است که کارش را انجام دهد وانجام خواهد داد وموسی میداند که با فرشته ای که مامور جان گرفتن است چانه زدن فایده ندارد اعتراض فایده ندارد او مامور است وکارش را به اتمام خواهد رساند مسئله بعدی اینست که گرفتن جان… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۲۲, ۱۳۹۶ ۴:۴۹ ق٫ظ

[quote]نویسنده عاجز بگوید اگر قتل ان پسر بدست فرشته بوده است چرا موسی به ان اعتراض کرده است ؟[/quote] مشکل اساسی منتقد عاجز این است که قواعدی از خودش در می‌آورد که با مثالهای روشن قرآنی نقض می‌شود. فرشتگان به خدا اعتراض کردند که چرا کسی را خلق می‌کنی که خون می‌ریزد و در زمین فساد می‌کند. بنا به قاعده‌ی منتقد عاجز نتیجه می‌گیریم که مخاطب فرشتگان خدا نبوده‌ است چون اگر خدا بود که دیگر اعتراض و پرسش فرشتگان معنی نداشت! کلا وقتی با ادبیات قرآن آشنا نباشیم و گمان کنیم هرچه مفسران عاجز گفته‌اند درست است به همین… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۲۰, ۱۳۹۶ ۴:۵۷ ب٫ظ

نویسنده عاجز بگوید اگر قتل ان پسر بدست فرشته بوده است چرا موسی به ان اعتراض کرده است ؟ طبیعی است که بقول خود نویسنده عاجز بعضی ها در کودکی بمیرند بعضیها در پیری وبعضی ها در نوجوانی . علت اعتراض موسی چه بوده است ؟ اگر ان پسر بدست فرشته مرده بود جای اعتراض نداشت فقط وقتی جای اعتراض دارد که موسی دیده باشد انسانی ان نوجوان را به قتل رسانده است وبرای همین است که میگوید تو نفس زکیه ای را کشتی اما اینکه میگوید ان پسر بعد ها قرار بوده کافر شود وربطی به مهدورالدم بودن کافر… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۲۰, ۱۳۹۶ ۱۲:۳۰ ب٫ظ

[quote]نه نویسنده عاجز ونادان ومارمیت واذرمیت ولکن الله رمی است تیرهای انداخته شده توسط مسمانان با کمک امداد غیبی به هدف مینشیند نه اینکه دشمن خود بخود به زمین بیافتد وکشته شود با دست مسلمین وبا هدایت وکمک امداد غیبی انها نابود میشوند[/quote]

منتقد عاجز ندیده است که بعضی از ورزشکاران چگونه در وسط میدان مسابقه می‌افتند و می‌میرند. اما ایشان اجازه نمی‌دهد این اتفاقات در جنگ بیفتد و دست خدا را بسته است!

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۲۰, ۱۳۹۶ ۱۱:۵۷ ق٫ظ

جناب احسان در داستان موسی و آن بنده‌ی خدا به هیچ وجه گفته نشده است که موسی قانع شد. موسی قول داده بود که سخن نگوید اما کارهای آن بنده چنان عجیب بود که هر بار موسی قولش را فراموش می‌کرد. هیچ هم معلوم نیست که موسی نهایتا قانع شده باشد. شما هم اگر قانع نشدید طبیعی است. هرگز نمی‌توانید فلسفه‌ی بعضی از حوادث را درک کنید. تنها چیزی که از داستان می‌توان فهمید این است که از نگاه دینی در پی تمام حوادث عجیب و غیرقابل هضم جهان هم حکمتی الهی است. اما آنچه به کلی داستان را تغییر… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۲۰, ۱۳۹۶ ۱۱:۰۱ ق٫ظ

منتقد عاجز گمان می‌کند خدا فقط با شمشیر و تیروکمان عمل می‌کند و مثلا طوفان و سیل و صاعقه جنود خدا نیستند.

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۱۹, ۱۳۹۶ ۷:۲۳ ب٫ظ

اقای احسان عزیز قاتل دلیل را گفته ابهام شما برطرف نشده چون نمیخواهید باور کنید موضعگیری قران درباره کافران هدر بودن خون انان است وقران هرکجا توانسته چه در غالب داستانهای انبیا وچه به صورت مستقیم امر به قتال با کافران داده است این واقعیت موضعگیری قران است هرکجا هم مماشات کرده از نظر نظامی در شرایطی نبوده که خود را درگیر نماید شرایط زمانی ومکانی اجازه نمیداده وگرنه همانطور که قبلا هم گفتم چهاربار درقران امده وقتلوهم حیث وجدتموهم وقتلوهم حیث ثقفتموهم هرکجا کافران ومشرکان ومنافقان را گیر اوردید بکشید این گفته هم درسوره بقره وهم درسوره توبه وهم… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۱۹, ۱۳۹۶ ۶:۵۶ ب٫ظ

نویسنده عاجز گمان میکند که سلیمان لشکری از جن داشته ویا فرشتگان به کمک مومنان میایند به این معنی است که دشمن برای خودش زمین میافتاده میمرده است چون طبیعتا انها که فرشته ها را نمیبینند لابد به صورت نامرئی انها زخمی میشده اند ومیمردند !نه نویسنده عاجز ونادان ومارمیت واذرمیت ولکن الله رمی است تیرهای انداخته شده توسط مسمانان با کمک امداد غیبی به هدف مینشیند نه اینکه دشمن خود بخود به زمین بیافتد وکشته شود با دست مسلمین وبا هدایت وکمک امداد غیبی انها نابود میشوند فوجد ا عبدا من عبادنا اتیناه رحمت من عندنا وعلمناه من لدنا… مطالعه بیشتر»

احسان
احسان
شهریور ۱۷, ۱۳۹۶ ۱۰:۱۳ ق٫ظ

درست است ما همه حوادث جهان حکمتش نمیدانیم.ولی درمورد قتل نوجوان چون در قران امده پس نمیشود بگوییم حکمتش معلوم نیست و بالاخره در قران امده و ما چه کار کنیم که امده. خیلی چیزها حکمتش نمیدانیم و در قران هم نیامده و علم خدا بینهایت است و ما به انها نمیرسیم و چون در قران نیامده لابد به ما مربوط نمیشده که نیامده و لازم نبوده ما بدانیم. اما اینجا خدا در قران قتل نوجوان گفته بعدش هم خود قاتل حکمت قتل را خودش گفته.من سوالم این است که این حکمتی که گفته نمیفهمم و تفسیرها هم همینطور مات… مطالعه بیشتر»

احسان
احسان
شهریور ۱۷, ۱۳۹۶ ۱۰:۰۲ ق٫ظ

پس تکلیف من مسلمان در برابر قرآن چی میشود؟فرضا بگویم کل ایات مربوط جهاد و قتل و شاید هم کمی مربوط مثل همین موسی و خضر دیگر به زمان من مربوط نمیشود و رد بشوم. ایا بعدش نمیشود بقیه قران هم همینطور کنار برود؟مثلا بگویم معجزات گفته شده در قران دیگر نیستند و انها هم به زمان من مربوط نمیشود. بعد کم کم همه قران برای من غیر قابل استفاده بشود؟

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۱۷, ۱۳۹۶ ۹:۴۱ ق٫ظ

[quote]در داستان سوره کهف بصراحت گفته شده بنده مومن که در هیچ جای قران چنین لفظی برای فرشته نیامده است[/quote]

یکی هم پیدا شود بگوید قرآن کجا به صراحت گفته است «بنده‌ی مؤمن». اینکه به صراحت گفته «مؤمن» از کجا آمد؟ مشکل احتمالا همان نسخه‌ی متفاوت قرآنی است که منتقد عاجز به آن استناد می‌کند.
در استناد به قرآن باید دقیق نقل قول کنیم. البته همین که دیگر اسم خضر به میان نمی‌آید یک گام به جلو است اما باز هم لازم است با دقت و احتیاط بیشتری سخن بگوییم.

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۱۷, ۱۳۹۶ ۹:۱۶ ق٫ظ

قرآن می‌گوید خدا فرشتگان را در جنگ به کمک مؤمنان می‌فرستد و سلیمان لشکری از جن داشت، اما منتقد عاجز می‌گوید اینان نمی‌توانند کسی را به قتل برسانند!

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۱۷, ۱۳۹۶ ۶:۳۱ ق٫ظ

۱-عزرائیل را ملک الموت میگویند نه ملک القتل هرجاکه منظور گرفتن جان توسط فرشته است قران کلمه موت را استفاده میکند وقتل هنگامی بکار برده میشود که انسانی توسط انسان دیگر کشته شود که در داستان موسی وبنده مومن کلمه فقتله امده است ودر دنباله موسی اعتراض میکند که اقتلت نفسا زکیه بغیر نفس لقد جئت شیا نکرا ایا نفس بیگناهی را کشته ای همانا کار بسیار منکر وناپسندی کردی وازه قتل دوبار تکرار شده واعتراض موسی هم دلیلی دیگر بر اینست که قتل توسط انسان انجام شده است وگرنه معنی ندارد که موسی به گرفتن جان توسط فرشته اعتراض… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۱۶, ۱۳۹۶ ۲:۳۰ ب٫ظ

عجز نویستده مقاله ونادانی او در بیان وتفسیر وقایع وداستانهای قرانی بوضوح نمایانگر جهل ایشان ونقشی که ایفا میکنند . دارد اینکه نویسنده میپندارد که موظف است با ماله کشی هرانچه در گذشته اتفاق میافتاده است را با عقل امروزین تطابق دهد تا همه چیز عادی ومشروع ومعقول جلوه نماید !اینکه اگر کودکی بمیرد ما میگوییم چرا مرد ویا اگر پیر مردی عمر طولانی کند میگوییم چرا او نمیمیرد اینها حرفهای عوامانه است که از فردی چون نویسنده مقاله عادی مینماید کسیکه برده داری را اخلاقی بداند حتما اینطور استدلال میکند ما هرگز حرفمان این نیست که چرا یکی در… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۱۵, ۱۳۹۶ ۱۱:۴۷ ق٫ظ

جناب مشفقبا تشکر از شما با فهرست شما کم و بیش موافقم. ضمنا من با جزئیات مناسک و قواعد فقهی هر قدر هم مفصل باشد مشکلی ندارم مشروط بر اینکه اولا این مناسک، آنچه را که هسته‌های تورات و انجیل و قرآن می‌نامم نقض نکند و ثانیا کسی گمان نکند این مناسک و قواعد یگانه هستند و تنها به یک شکل باید اجرا شوند. البته من خود بعضی از جزئیات مناسک رایج را باطل می‌دانم که بعدا در همین مجموعه به آنها خواهم پرداخت. این سخن شما بسیار گویاست: [quote]و نهایتاً نکته اساسی در این است که “بسنده کردن به… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۱۵, ۱۳۹۶ ۱۱:۲۰ ق٫ظ

[quote]کامنتهای شما را دنبال میکنم برای من هم سوال جدی شده نمیتوانم جوابی پیدا کنم که چرا جوان در ان داستان قرانی کشته شد . چند تفسیر هم دیدم اصلا قانع کننده نبود. بالاخره باید داستان عبرتش معلوم باشد .در داستان قوم لوط معلوم است چرا فرشته قصد هلاک قوم لوط دارد اما اینجا کامل مبهم شده.نظر خود شما چیست در این مورد. فکر میکنید دلیل قتل چه بود؟و منظور قران از بیان ان چه بود؟[/quote] این گونه نیست که شخص یا قومی تنها به علت گناه آسیب ببینند. ممکن است زلزله‌ای بیاید و عده‌ی بسیاری کشته شوند بدون اینکه… مطالعه بیشتر»

اقبال مشفق
اقبال مشفق
شهریور ۱۴, ۱۳۹۶ ۷:۴۹ ب٫ظ

با سلام،آیا صحیح است که کانون اصلی تفکر شما که در مقالات ارائه شده است به شکل زیر قابل بیان است: اصول و قواعدی وجود دارند که در همه شکل های دینداری صرفنظر از اختلافات آنها مورد پذیرش اند، یعنی هر فرد دینداری با مراجعه به فطرت خویش به صحت آنها اقرار می کند، و این اعتراف نیز به این معناست که انکار آنها در ترازوی فطرت فرد ممکن نیست. این اصول و قواعد، تشکیل دهنده هسته همان دین یگانه ای هستند که همه انبیا به همان دعوت کرده یا انحراف از آن را هشدار داده یا بازگشت به آن… مطالعه بیشتر»

احسان
احسان
شهریور ۱۴, ۱۳۹۶ ۱۲:۱۰ ب٫ظ

کامنتهای شما را دنبال میکنم برای من هم سوال جدی شده نمیتوانم جوابی پیدا کنم که چرا جوان در ان داستان قرانی کشته شد . چند تفسیر هم دیدم اصلا قانع کننده نبود. بالاخره باید داستان عبرتش معلوم باشد .در داستان قوم لوط معلوم است چرا فرشته قصد هلاک قوم لوط دارد اما اینجا کامل مبهم شده.نظر خود شما چیست در این مورد. فکر میکنید دلیل قتل چه بود؟و منظور قران از بیان ان چه بود؟

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۱۴, ۱۳۹۶ ۱۰:۲۰ ق٫ظ

جناب مشفقدرود بر شما انسان با فطرت انسانی به دنیا می‌آید.والدین هستند که او را یهودی یا مسیحی یا بودایی یا شیعه یا سنی می‌کنند. شما فطرت را با سنت اشتباه گرفته‌اید.بت‌پرستان هم به بتهاشان عشق می‌ورزند و به آنها عادت دارند، پس دیگر بعثت پیامبران برای چیست؟ سنتهایی که از نسلهای قبل ناخودآگاه به ما منتقل می‌شود و ما از کودکی به آنها عادت می‌کنیم، با فطرت یکی نیستند. در کودکی کاری نمی‌توانیم بکنیم، اما پس از بلوغ عقلی باید مانند ابراهیم و محمد در سنتهای دینی و قومی پدرانمان بیندیشیم و آنها را نقد کنیم. عده‌ی کمی حاضرند… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۱۴, ۱۳۹۶ ۱۰:۰۱ ق٫ظ

[quote]قران بصراحت اعلام کرده است پس اگر اینبار هم چنین بود قران خودش میگفت ولی برعکس تاکید دارد که او یک انسان بوده است بنده مومن بوده است[/quote] احتمالا شما نسخه‌ی دیگری از قرآن در اختیار دارید. در قرآن من همسفر موسی این گونه معرفی شده است: فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَه مِنْ عِنْدنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا در این نسخه از قرآن هیچ اشاره ای به اینکه او انسان بود دیده نمی‌شود چه رسد به اینکه به آن تأکید هم شده باشد! او بنده‌ی خدا بود و قرآن صراحت دارد که فرشتگان هم مانند مردم بندگان خدا هستند.… مطالعه بیشتر»

اقبال مشفق
اقبال مشفق
شهریور ۱۴, ۱۳۹۶ ۰:۴۲ ق٫ظ

با سلام، به نظر می رسد شما فطرت و عقل را ملاک های اصلی و کافی برای تشخیص باید و نباید و صواب و خطا می دانید. طبق آنچه گفته اید خداوند از طریق فطرت با همه افراد بشر مرتبط است و راهنمایی شان می کند. اما مشکل در اینجاست که مفاهیم فطرت و عقل از فردی به فردی دیگر تغییر می کنند. موارد زیر را در نظر بگیرید: ۱) در برخی مقالات شما آمده که بسیاری از مسیحیان با روی آوردن به مسیح و سایر قدیسان مسیحی در ادعیه به شرک دچار شده اند. اما اگر از هر یک… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۱۳, ۱۳۹۶ ۴:۵۰ ب٫ظ

انچه که شما نویسنده مقاله در همین قسمت وقسمتهای پیشین تهی از ان بودید استدلال است گاهی بردگی را خواستید موجه جلوه دهید وبه خوانندگان پیشنهاد دادید که الان هم اگر بردگی وجود داشت برده شوند !وهیچ منع ومشکل اخلاقی ندارد ! گاهی در مقالاتتان زن وبچه بازندگان جنگ را غنیمت جنگی معرفی کردید ! وبه یغما بردن اموال وزن وبچه بازندگان جنگ را اخلاقی دانستید! والان هم درپی توجیه قتلی برامدید که خود قران تاکید دارد قتل صورت گرفته است وهرگز نگفته ان فرد با دستور خدا قتل را مرتکب شده وهرگز نگفته ان ملک بوده یا فرشته بوده… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۱۲, ۱۳۹۶ ۵:۴۳ ب٫ظ

جناب مشفق بجز بند ۴، با بقیه‌ی مقدمات و نتایجتان مخالفم! مثلا بند ۱ سخن من نیست، چون من معتقد نیستم که بشر لزوما برای هدایت به کنکاش در متون مقدس کهن نیاز دارد و این را در «تکوین و تشریع» هم گفته‌ام. باز هم تأکید می‌کنم این مقاله را بخوانید. https://neeloofar.org/abolfazle-arjomand/1499-190895.html راه جهانشمول هدایت همه‌ی انسانها، مراجعه به فطرت است. با تکیه بر فطرت است که این سخن شما در هیچ جای جهان مقبول نیست: [quote]اگر فردی بارها دست به تجاوز بزند و بتواند از دستگاه عقوبت عرفی و قانونی نیز بگریزد و به مرگی طبیعی بمیرد نمی توان… مطالعه بیشتر»

اقبال مشفق
اقبال مشفق
شهریور ۱۱, ۱۳۹۶ ۴:۲۶ ب٫ظ

سلام بر آقای ارجمند، منظور من این بود که هنوز در نمی یابم که چگونه عقل فردی به تنهایی و بدون هیچ منبع بیرونی می تواند در کتب مقدس به جستجوی هدایت و رستگاری باشد. شاید منظور خود را بهتر بتوانم با مثالی در مورد همان روابط جنسی بیان کنم: آنچه که از خلال مقالات شما برمی آید این است که: ۱) عقل به تنهایی قادر است در کتب مقدس کنکاش نموده و نحوه رستگاری خویش را استخراج کند. ۲) احکام فقها را باید به کناری نهاد و به یاری عقل به خود کتب مقدس مراجعه نمود. ۳) در خود… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۱۰, ۱۳۹۶ ۶:۴۲ ب٫ظ

جناب مشفق مفهوم گناه و لزوم اجتناب از آن باقی و ابدی است. من ده فرمان تورات را که اکثر احکام آن نهی از منکر است و بعضی هم امر به معروف است، مبنای پرهیزکاری و اجتناب از گناه می‌دانم. این احکام در انجیل و قرآن هم تکرار شده است. مرجع نهایی عقل است و کتاب هم بر عقل عرضه می‌شود. فقها این را نمی‌دانند، چون همگی آنان مانند من و شما شیعه یا سنی به دنیا می‌آیند. شما وقتی به دنیا می‌آیید هنوز عقلتان شکل نگرفته است، اما از نظر فقهی اسلام یا کفرتان با توجه به دین والدینتان… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۱۰, ۱۳۹۶ ۶:۲۵ ب٫ظ

در قرآن چنین قاعده‌ای وجود ندارد که اگر منظور جن یا فرشته باشد حتما به آن تصریح شده است. خب، در جهت عکس هم می‌توان قاعده تراشید و ادعا کرد که در قرآن اگر منظور انسان باشد حتما به آن تصریح شده است و چون در داستان موسی و آن مأمور ناشناس چنین تصریحی وجود ندارد، پس منظور انسان نیست! برای همین هم هست که وقتی برای قاعده‌ی خیالی شما مثال نقض آورده می‌شود، ناچارید قاعده‌ی خود را ترمیم کنید و بگویید در قرآن اگر منظور فرشته باشد و اگر آن فرشته در کار زمینیان دخالت کرده باشد، به آن… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۹, ۱۳۹۶ ۵:۲۲ ب٫ظ

با سلام وتشکر از رهای عزیز کامنت پر مهرتان را خواندم لطف ومحبتی که مرا مرهون ان داشتید حتما مرا در راهی که درپیش گرفته ام ثابت قدمتر خواهد نمود امید موفقیت روزافزون شما دوست گرامی را دارم

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۹, ۱۳۹۶ ۵:۱۳ ب٫ظ

اینکه مترجم یا مفسر چه برداشتی از ایات قران دارد با نص قران بسیار متفاوت است مترجم ومفسر با پیش زمینه های فکری خویش که در تفسیر متن تاثیر گذار است متن مقدس را تفسیر میکند اینجا مترجم میداند که خدا توسط اسباب وعلل اعمالش را اجرایی میکند ووظیفه مثلا جان ستاندن بر عهده فرشته است وبر همان اساس متن را ترجمه وتفسیر میکند اما این بسیار فرق دارد با اینکه قران چه بخواهد بگوید قران هر زمان پای فرشته در میان بوده وفرشته در کار زمینیان نه وظیفه خود دخالت داشته بصراحت بیان کرده است واز همه اینها گذشته… مطالعه بیشتر»

اقبال مشفق
اقبال مشفق
شهریور ۹, ۱۳۹۶ ۹:۴۹ ق٫ظ

بخش سوم و پایانی: اما عقل به طریق دومی نیز می تواند در جستجوی اراده الهی به کتب مقدس مراجعه کند: در این طریق، به جای اینکه عقل جمعی مانند طریق قبلی به کار تصفیه دائمی سنت و اجماع در مکتب فقهی خاصی مشغول گردد اصل مراجعه به این دو منبع مردود شمرده می شود، و عقل تنهایی که بریده از سنت و اجماع، و بریده از عقل جمعی متولیان مکتب فقهی است طریقی مکفی برای استخراج اراده الهی در نظر گرفته می شود. این طریق دوم نیز به چند سبک مختلف می تواند تحقق یابد: سبک رادیکال فردی، به… مطالعه بیشتر»

اقبال مشفق
اقبال مشفق
شهریور ۹, ۱۳۹۶ ۹:۴۴ ق٫ظ

بخش دوم: حال این عقل اندیشنده به دو طریق می تواند در کتب مقدس به جستجوی اراده الهی و مفهوم گناه بپردازد: طریق اول این است که عقل می تواند ضرورت وجود حداقل یکی از مکاتب فقهی مختلف موجود را در کنار کتب مقدس بپذیرد و آن را راهکاری مقبول برای شناسایی اراده الهی و مفهوم و مصداق گناه به حساب آورد، ولی با این قید که در تحجر گذشته منجمد شده، و به برخی آلودگیهای مبنایی نیز گرفتار آمده، یا بسیار بیش از اندازه فربه شده است، و در عین حال که می تواند بخشی از دستاوردهای خود را… مطالعه بیشتر»

اقبال مشفق
اقبال مشفق
شهریور ۹, ۱۳۹۶ ۹:۴۲ ق٫ظ

با سلام، به دلیل طولانی شدن این کامنت، به سه بخش تقسیم شده است: بخش اول: افراد معتقد به خداوند را به سه دسته می توان تقسیم نمود: دهری مطلق: معتقد است خداوند در حیات دنیوی وی تأثیری ندارد، و حیات عقبی نیز افسانه ای محقق نشدنی است. دهری نسبی: معتقد است خداوند در حیات دنیوی وی موثر است، اما حیات عقبایی در کار نیست. غیر دهری: معتقد است خداوند در هر دو مرحله دنیوی و عقبائی حیاتش موثر غیر قابل اجتناب است. دهری مطلق، مخاطب هیچ یک از کتب مقدس نیست، مگر اینکه آن را همچون کتابی تاریخی بیانگارد… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۸, ۱۳۹۶ ۹:۵۴ ب٫ظ

در آیاتی از قرآن بدون اینکه به فرشتگان اشاره شده باشد، بعضی اختمال داده‌اند که ممکن است منظور فرشتگان باشد، هرچند این احتمال قطعی نیست. مثلا آیات ابتدای سوره‌ی نازعات را در نظر بگیرید: والنازعات غرقاوالناشطات نشطاوالسابحات سبحا… ببینید الهی قمشه‌ای این آیات را چگونه ترجمه کرده است: قسم به فرشتگانی که (جان کافران را) به سختی بگیرند.قسم به فرشتگانی که (جان اهل ایمان را) به آسایش و نشاط ببرند.و قسم به فرشتگانی که با کمال سرعت (فرمان حق را) انجام دهند.… این آیات صراحتی به فرشتگان ندارد، اما بعضی از مترجمان چنین حدسی زده‌اند که ممکن است درست باشد… مطالعه بیشتر»

رها
رها
شهریور ۸, ۱۳۹۶ ۱:۱۸ ب٫ظ

از تلاش‌های بی‌وقفه‌ی جناب حجت جانان در راه آگاهی بخشی و “عقلانیت” که حقیقتن عنصر غایب در فرهنگ ماست، تشکر می‌کنم. ایشان در تمام این سا‌ل‌ها بدون هیچ چشم‌داشتی و به قول معروف “بی‌مزد و منت”، دانسته‌ها و اندوخته‌های فکری خود را در اختیار ما گذاشته است.
امیدوارم همواره در این راه، پویا و پرتوان باشید.
سپاس

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
شهریور ۴, ۱۳۹۶ ۲:۱۷ ب٫ظ

جناب مشفقبا سلام و تشکر از پرسشهای اندیشمندانه‌تان بحث اخلاق جنسی به مجالی بیشتر نیاز دارد که با توفیق الهی شاید در همین مجموعه مقالات یا مجموعه‌ای دیگر به شکل مفصل به آن خواهم پرداخت. اما اکنون به توضیحی کوتاه بسنده می‌کنم. شما می‌توانید پاسخ خود را با مراجعه به سایر احکام اخلاقی ده فرمان تا حدود زیادی معلوم کنید. مثلا دروغ را در نظر بگیرید. دروغ گناه است، اما سیستم قضایی هر دروغی را مجازات نمی‌کند و نمی‌تواند چنین کند. بین گناه و جرم مدنی تفاوتهایی است. متاسفانه بسیاری از ما در زندگی روزانه مرتکب دروغ اعم از کوچک… مطالعه بیشتر»

اقبال مشفق
اقبال مشفق
شهریور ۳, ۱۳۹۶ ۱۱:۵۹ ب٫ظ

با سلام، با پیگیری خط سیر پروژه فکری که شما در پیش گرفته اید پاسخ برخی سوالات اساسی همچنان در ابهام باقی می ماند، مثلاً یکی از سوالات اساسی می تواند این باشد که چه ملاکی داریم برای تشخیص اینکه یک فرد معین در ردیف متعلقان به گروه مسلم و مومنی قرار دارد که دین یگانۀ تبلیغ شده در کتب مقدس به آنان اشاره دارد؟ یک نمونه خیلی خاص از فرد امروزی را در نظر بگیرید: او ساکن ایالات متحده است، همواره در جستجوی شریکی هم جنس یا نا هم جنس برای برقراری انواع روابط جنسی است، و ایده آل… مطالعه بیشتر»

عباس
عباس
شهریور ۳, ۱۳۹۶ ۰:۰۸ ق٫ظ

متاسفانه نویسنده در راستای دفاع از ضعف قتل بیخودی یک کودک در داستان موسی توسط آن فرد ناشناخته، این داستان را به کژی کشانده است! اولا این داستان چون سایر داستان های قرآن در راستای پیام کانونی قرآن به مخاطب قریشی بت پرست دوخت و دوز شده است- که غیر خدا را عبودیت می کردند. در این داستان الاهه غیر خدا، بت نیست بلکه خورشید است که مانع مسلم بودن ملکه سبا بوده است: وَصَدَّهَا مَا کَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ ([٢٧:۴٣]. از این منظر نکته تازه ای ندارد. اما اینجا ملکه سبا یک فرد خردمند است که می داند… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۲, ۱۳۹۶ ۷:۳۳ ب٫ظ

این داستان موید اینست که قران هرجا پای فرشته وجن درمیان باشد خودش بصراحت اعلام میکند ومنتظر وارونه نمایی دیگران نمیشود درسوره کهف برعکس این داستان حرفی از فرشته وجن نیست از انسانی که بنده مومن است وخدا به او علم داده وبا تشخیص خودش نوجوانی را به دلیل انکه دراینده پدر ومادرش را کافر میکند به قتل میرساند این قتل بدست یک انسان مومن بدلیل اعتقادی وایدئولوزیک انجام شده که دراینده دونفر مسلمان کافر نشوند!!!!!!جالب اینست که در داستان سلیمان هم خدای سلیمان زورگو بوده بدون انکه دلیلی برای دینش ارائه نماید با زور وتهدید قوم دیگر را وادار… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
شهریور ۲, ۱۳۹۶ ۶:۵۱ ب٫ظ

نیست که مسلمانان خیلی عدالت داشتند!!!!!! وبعد از فتح سرزمین ایران بسیار عدالتگستری کردند!!!!!! برای همین بعضی دوستان نگران بی عدالتی قبل از اسلام شده اند !!!!!لازم به ذکر است که ایران توسط چنگیز هم فتح شد وهرگز ایرانیان تصور عدالت در چنگیز نمیکردند ایران توسط تیمور لنگ هم فتح شد وایشان هم ایضا همین شرایط را داشت ایران توسط اسکندر مقدونی هم فتح شد سومی هم بویی از عدالت نداشت پس نه بی عدالتی حاکمان ونه عدالت حمله وران سبب فتح ایران نشد این گردش چرخ گردون است که گاهی به کام است وگاهی هم نه . گاهی لشکریان… مطالعه بیشتر»

پاشا
پاشا
شهریور ۲, ۱۳۹۶ ۳:۴۷ ب٫ظ

شما به عنوان افسانه و داستانهای تخیلی به روایت سلیمان و عمر نوح و … نگاه میکنید؟

یا عمیقا باور دارید که نوح هزار سال عمر کرد یا اینکه جنها وجود دارند یا هدهد درک می تواند جاسوسی انسانها را بکند…؟

یا اینکه برای اثبات جعلی بودن داستان نامه محمد به سران امپراطوری از قران دستاویز میجویید؟

حميد
حميد
شهریور ۲, ۱۳۹۶ ۷:۵۴ ق٫ظ

شما لالایی های سنتی را تبدیل به لالایی های مدرن کرده اید

بخشی
بخشی
شهریور ۲, ۱۳۹۶ ۴:۳۸ ق٫ظ

بادرود خدمت اندیشمند محترم جناب ارجمندمثل همیشه نوشته های شما بدیع است و نکات تازه در آن دیده میشود . این نکات تازه و دست نخوره است که نوشته های شما را خواندنی نموده است . من شخصا اکثریت آنها را خوانده ام .اما در باره این پرسش که چرا پیامبر به فارس و روم نامه نوشت و بعدا هم مسلمان ها به این سرزمین ها حمله نظامی کردند , پاسخ های گوناگونی داده شده است .یکی از پاسخ ها این است که پیامبر ملزم بود که نظام عادلانه را برقرار نماید . هرسرزمین ایکه ظلم و بیعدالتی در آن… مطالعه بیشتر»

50
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx