دوازده قرن سکوت: بازخوانی «مِلک یَمین» از منظر قرآن و فقه -۱

عدنان فلاحی: یگانه متن اصیل، متقن، و تنها مبنای ایمانِ مسلمانان، قرآن کریم است که در کنار سنت متواتر نبوی ـ به مثابه تبیین و بَلاغ قرآن ـ بایستی بالاتر از تمام محصولات تراث مسلمانان قرار گرفته و مبنا و بنیاد و سنجه‌ی رویکردهای آنان باشند. نتیجتاً هر موضوعی ابتدا به ساکن باید به قرآن عرضه شود و در صورت…

عدنان فلاحی: یگانه متن اصیل، متقن، و تنها مبنای ایمانِ مسلمانان، قرآن کریم است که در کنار سنت متواتر نبوی ـ به مثابه تبیین و بَلاغ قرآن ـ بایستی بالاتر از تمام محصولات تراث مسلمانان قرار گرفته و مبنا و بنیاد و سنجه‌ی رویکردهای آنان باشند. نتیجتاً هر موضوعی ابتدا به ساکن باید به قرآن عرضه شود و در صورت وجود اختلاف فهم در قرآن، آن فهمی که بیش از همه به روح «اخلاق»، «عدالت» و «قسط» نزدیک­تر است مبنای عمل قرار گیرد.

 

*****

دوازده قرن سکوت: بازخوانی «مِلک یَمین» از منظر قرآن و فقه[۱]

(قسمت اول)

 | عدنان فلاحی |

ـ مدخل

یگانه متن اصیل، متقن، و تنها مبنای ایمانِ مسلمانان، قرآن کریم است که در کنار سنت متواتر نبوی ـ به مثابه تبیین و بَلاغ قرآن ـ بایستی بالاتر از تمام محصولات تراث مسلمانان قرار گرفته و مبنا و بنیاد و سنجه­‌ی رویکردهای آنان باشند. نتیجتاً هر موضوعی ابتدا به ساکن باید به قرآن عرضه شود و در صورت وجود اختلاف فهم در قرآن، آن فهمی که بیش از همه به روح «اخلاق»، «عدالت» و «قسط» نزدیک­تر است مبنای عمل قرار گیرد. سیوطی ـ به نقل از عبدالرزاق صنعانی ـ می­گوید از صحابی بزرگ عبداللّه بن مسعود پرسش شد که محکم­ترین آیه‌ی قرآن، کدام است؟ و وی در پاسخ این آیه را خواند: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ» (النحل۹۰)[۲]

واژگان عدل و احسان قطعاً برای مخاطبان عصر نزول واجد معانی و مفاهیم روشنی بودند وگرنه دعوت خداوند به دو واژه‌ی مبهم و بی­معنا، امری عبث و بیهوده می­نماید. واژه‌ی «عدل» شش بار در قرآن کریم تَکرار شده که در تمامی حالات، در بافتار دادگری میان مردمان ذکر شده است. نتیجتاً واژه‌ی عدل و مدلول آن صفتی شناخته شده و ملموس برای مخاطبان عصر نزول قرآن کریم بود. قرآن کریم در جای دیگری صریحاً هشدار می­دهد که اگر قرآن با پیش­فرض­های ظالمانه ـ و نه عادلانه ـ فهم شود جز خسران و تباهی به بار نخواهد آورد: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا» (الإسراء۸۲)[۳]

حال تمام سعی ما در این نوشتار بر این است که با در نظرگرفتن تمام جوانب ممکن، به بررسی موضوع «ملک یمین» در قرآن بپردازیم که امروزه به سبب اَعمال خلاف اخلاق و ضد بشری پاره­ای افراد ـ که ذیل نام اسلام و دین رخ می­دهد ـ به موضوعی مهم و چالشی بدل شده است.

اما ترکیب «مِلکُ الیَمین»، برآمده از فعل «مَلَک» ـ به معنای صاحب چیزی شدن و مستولی شدن ـ و واژه‌ی «یمین» ـ به معنای دست راست و هم­چنین سوگند[۴] ـ است. راغب اصفهانی در توضیح اینکه چرا سوگند را یمین (دست راست) نیز می­خوانند می­گوید:

«یمین ـ به معنای سوگند ـ مستعار از دست [راست] است؛ از آن رو که مُعاهد و مُحالِف [=طرفینی که به چیزی سوگند می­خورند یا به پیمانی گردن می­نهند] و… با دست خود چنین می­کنند. [= با یکدیگر دست می­دهند و…]… و اینکه می­گویند: مِلک یمینِ من (ملک یمینی)، چنین تعبیری از: در دست من است (فی یدی) نافذتر و رساتر است.»[۵]

بنابراین ملک یمین، اشاره به نوعی رابطه‌ی ملکیت دارد که در ادامه، تمام آیاتِ مناقشه­برانگیزِ شامل این مفهوم را به ترتیب چیدمان در مصحف کنونی رسمی،[۶] بررسی می­کنیم.

 

ـ آیه‌ی نخست (النساء۳)

 «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَهً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ» (النساء۳)[۷]

این آیه­ با حرف شرطیه‌ی «إن» آغاز می­شود که معادل «اگر» در زبان فارسی است. قسمت نخست آیه می­گوید اگر بیم دارید که نمی­توانید قسط را در مورد یتیمان رعایت کنید، پس با زنان ـ تا حداکثر چهار نفر ـ ازدواج کنید.[۸] در این­جا پرسش پیش می­آید که ازدواج با زنان چه ربطی به رعایت قسط میان یتیمان دارد؟ مفسران در این باب حتی تا شش نظر مختلف را نیز بیان کرده‌اند[۹] لکن دقت در بافتار این سوره نشان می­دهد که این آیات به منظور رتق و فتق امور زنان و یتیمان ـ اعم از دختران یا پسران یتیم ـ نازل شده و با توجه به آیه‌ی۱۲۷ از همین سوره، مناسب­ترین تفسیر، بیان منسوب به ام المؤمنین عائشه است:[۱۰]

«این آیه درباره‌ی دختر یتیمی است که تحت سرپرستی ولیّ خود قرار دارد و در مال وی شریک است. دارایی و زیبایی این یتیم، سرپرستش را وسوسه می­کند و او درصدد این برمی­آید که بدون رعایت عدالت در مهریه، با این دختر ازدواج کند… نتیجتاً این قبیل مردان از ازدواج با یتیمان تحت تکفلشان منع شدند مگر این­که با آنان به عدالت رفتار کنند و…»[۱۱]

در میان مفسران بزرگ معاصر، استاد شیخ محمد عبده نیز می­گوید: «بیان تعدد زوجات، در بافتار سخن از یتیمان و نهی از خوردن اموال آنان ـ ولو به واسطه‌ی رابطه‌ی ازدواج ـ آمده است. این آیه می­گوید که اگر در وجود خودتان نسبت به خوردن مال زوجه‌ی یتیم احساس خوف کردید، نباید با آن­ها ازدواج کنید.»[۱۲]

اما بحث بسیار مهم دیگر این است که آیا ازدواج با همسران متعدد، منوط و معلق بر قسمت نخست آیه ـ «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى» ـ است یا این­که در صورت فقدان این شرط نیز اجازه‌ی ازدواج با همسران متعدد وجود دارد؟

پیش از پرداختن به این پرسش، لازم است درباره‌ی مفهوم «دلیلُ الْخِطاب» یا «مفهوم مخالف» که از مباحث مشهور اصولیان است، توضیحات مختصری ارائه دهیم. علمای اصول برای ضابطه­مند کردن فرآیند فهم نصوص،[۱۳] قواعد مهمی را وضع کرده‌اند که از جمله‌ی آن­ها بحث در چگونگی دلالت الفاظ[۱۴] است. جمهور اصولیان دلالت را ذیل دو نوع کلّی «منطوقُ النَّص» و «مفهومُ النَّص» تقسیم­بندی می­کنند. فقیه و اصولی معاصر دکتر زَلمی می­نویسد:

«فقیه یا قاضی، همان­گونه که حکم را از عبارات و الفاظ نصوص ـ که آن را منطوق النص می­نامند ـ دریافت می­کند، به همین ترتیب، حکم را از روح و مضمون نص و از علتی که موجب تشریع آن شده است، استنباط خواهد نمود که استخراج حکم بدین شیوه را مفهوم النص می­نامند.»[۱۵]

 حال برای روشن شدن مصداقی این تعاریف، به این آیه دقت کنید:

«وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا» (الإسراء۲۳)[۱۶]

«تحریم تأفیف [= اُف گفتن] نیز در آیه‌ی: فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ، منطوق النص است و هرگونه آزار و اذیت دیگری که متوجه پدر و مادر یا یکی از آن دو شود ـ خواه با گفتار باشد یا با کردار ـ و هر آن­چه به نوعی اهانت و هتک حرمت آن دو تلقی گردد، مفهوم النص نامیده می­شود.»[۱۷]

بنابراین مفهوم نص، گذر از دلالت لفظی صرف، به سوی مفاهیم مُنطوی و مَستور در متن است چنان­که مثلا در آیه‌ی فوق اگرچه به حرمت ضرب و شتم والدین اشاره­ای نشده است، از حرمت تأفیف (منطوق آیه) می­توان حرمت هرگونه ایذاء و آزار کلامی یا جسمی (=مفهوم آیه) را نتیجه گرفت.

اما خود مفهوم نص هم، به دو نوع «مفهوم موافق» و «مفهوم مخالف» تقسیم می­شود:

«مفهوم موافق، عبارت است از حکمی که از روح و مُفاد نص، استنباط گردد و همیشه حکم آن، مطابق با حکم منطوق است. ولی مفهوم مخالف عبارت از دلالت لفظ بر ثبوت نقیض حکم منطوق برای مسکوتٌ عنه است.»[۱۸]

برای توضیح مصداقی، به همین آیه بازمی­گردیم. آیه‌ی فوق را می­توان ذیل تقسیم­بندی منطقی شرط و پاسخ شرط، بدین­گونه تصویر کرد:

شرط: اگر یکی از آن دو یا هر دو، نزد تو به سالخوردگی رسیدند

پاسخ شرط: به آنها  (حتی) اُفّ [:لفظی کراهت‌بار] مگو و بر سرشان بانگ مزن

در این­جا مفهوم موافق همان بود که در بالا گفتیم یعنی نهی از هرگونه ایذاء و آزار والدین. اما مفهوم مخالف، بیانِ نقیض چیزی است که متن درباره‌ی آن ساکت است یعنی بر اساس ظاهر آیه­، قسمت دوم (پاسخ شرط) منوط بر قسمت اول (شرط) است و نتیجتاً مفهوم مخالف آیه، این است که اگر قسمت شرط نقض شد می­توان پاسخ شرط را نیز نقض کرد. به دیگر سخن، ظاهر این آیه فقط مربوط به حالتی است که والدین به سنین سالخوردگی رسیده باشند اما مفهوم مخالف آن، به معنای حالتی است که والدین به سنین پیری نرسیده‌اند (نقیض شرط) که در این حالت، قسمت دوم (پاسخ شرط) هم نقض شده و بدرفتاری با آن­ها جایز می­شود!

البته روشن است که استدلال به مفهوم مخالف در آیه‌ی فوق، سرتاپا غلط است و بدرفتاری با والدین هیچ­گاه مجاز نیست لکن هدف ما از این مثال صرفاً بیان مصداقی مفهوم مخالف بود. حال باید گفت که اصولیان، پیرامون انواع مفهوم مخالف و شرایط حجیت آن­ها بحث­های مفصلی را ارائه داده‌اند که حتی اشاره‌ی گذرا به آن­ها نیز فراتر از حوصله‌ی این نوشتار است[۱۹] لکن برای فهم محل مناقشه در آیه‌ی۳ از سوره‌ی النساء لازم بود تا بحث مفهوم مخالف مطرح شود.[۲۰] حال با این تفاصیل، می­توان آیه­ را این­گونه نوشت:

شرط: اگر شما را بیم آن است که در کار یتیمان عدالت نورزید.

پاسخ شرط: از زنان هر چه شما را پسند افتد، دو دو، و سه سه و چهار چهار به نکاح درآورید.

و نتیجتاً مفهوم مخالف این آیه چنین است که: اگر نسبت به رعایت عدالت در امور یتیمان بیمی نداشتید، نمی­توانید با بیش از یک زن ازدواج کنید.

واضح است که حجیت داشتن مفهوم مخالف در این­جا، نیازمند یک قرینه‌ی بیرونی است وگرنه به صرف فقدان چنین شرطی نمی­توان بر اساس این قسمت از آیه، رأی به حرمت ازدواج با بیش از یک زن داد. بعضی اندیشمندان معاصر سعی کرده‌اند با پیش کشیدن این شرط، جواز ازدواج با بیش از یک زن را فقط و فقط منوط برقسمت نخست آیه کنند که چنین استدلالی علاوه بر بطلان منطقی، فاقد قرینه‌ی عقلی و قرآنی است.[۲۱] در حقیقت این، قسمت بعدی آیه است که ازدواج با بیش از یک زن را محدود و مشروط می­کند: «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَهً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ»[۲۲]

نتیجتاً داریم:

شرط: و اگر بیم دارید که عدالت نکنید

جواب شرط: فقط [با] یک زن یا کنیزی که مالک آنید [ازدواج کنید.]

این­جاست که ازدواج با بیش از یک زن، منوط بر عدم احساس بیم بر بی­عدالتی است و واضح است که مَحْکی و سنجه‌ی تشخیص این احساس نیز کسی جز خود شخص نمی­تواند باشد چراکه هیچ­کسی نمی­تواند از درون افراد دیگر آگاه گردد. هم­چنین از این قسمت آیه، آشکار می­شود که حرمت ازدواج با بیش از یک زن، نمی­تواند برآمده از «مفهوم مخالف» قسمت پیشین آیه ـ بحث از رعایت عدالت بین یتیمان ـ باشد چراکه در این صورت، محدود کردن ازدواج با بیش از یک زن به عدم بیم از بی­عدالتی با آن­ها، بی­معنا و عبث می­نماید زیرا چنین چیزی پیش­تر و در قسمت نخست آیه، محدود شده بود.

اما نکته‌ی اصلی مربوط به بحث ما، سخن از مِلک یمین در این آیه است. دانستیم که اگر شخص از بی­عدالتی[۲۳] بین همسران متعدد بیم دارد بایستی به ازدواج با یک زن یا ملک یمینش ـ اگر دارد ـ بسنده کند. قسمت پایانی آیه، دلیل این اکتفا به حداقل تعداد همسران را هم روشن می­کند:

«ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ»[۲۴]

مشتقات فعل «عال» ـ از ریشه‌ی عول یا عیل ـ در چند جای دیگر قرآن نیز تکرار شده که به معنای فقیرشدن و سخت شدن زندگی است.[۲۵] موضوع بسندگی به یک همسر یا ملک یمین نیز دقیقاً از آن روست که با افزایش تعداد همسران، شخص در تهیه‌ی مخارج زندگی به شدت و سختی دچار می­شود و اصطلاح «عیال­وار» بودن نیز از همین­ فعل، نشأت گرفته است چنان­که اعراب وقتی بخواهند کسی را توصیف کنند که به خاطر فزونی زن و فرزند، به سختی افتاده است می­گویند: أعالَ فلانٌ…

عربی­دان بزرگ، سعید بن مسعده (۲۱۵هـ) ـ مشهور به اخفَش اوسط ـ می­نویسد:

«عَیلَه به معنای فقر است. می­گویی: عالَ یَعیلُ، یعنی او فقیر شد… [قرآن] می­گوید: ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ. یعنی [بسنده کردن به یک همسر یا ملک یمین بهتر است از آن­رو که] عیال­وار نشوید.»[۲۶]

بعضی مفسران «عال» را به معنای جور دانسته­اند و اینکه اکتفای به حداقل تعداد همسر، برای دوری از ظلم و ستم بهتر است.[۲۷] البته فرض صحت چنین معنایی، منافاتی با تفسیر «عال» به عیال­وار شدن ندارد چراکه دشوارشدن اوضاع معیشتی خانواده به علت کثرت همسران نیز خود از مصادیق ظلم و جور است.

اما آیا می­توان با ملک یمین ـ در ادامه مصادیق دقیق این اصطلاح را روشن خواهیم کرد ـ به صرف اینکه او با زن آزاد تفاوت دارد، بدون عقد نکاح رابطه‌ی زناشویی برقرار کرد؟ ما این پرسش را در ادامه‌ی بحث از خلال یکایک آیاتی که بررسی خواهیم کرد پی می­گیریم لکن پیش از هر چیز لازم است مفهوم فقهی «تَسَرّی» را تعریف کنیم:

«تسرّی در لغت، به معنای برگزیدن سُریّه است… و منظور از سریه کنیز مملوکی است که ارباب وی، او را برای همبستری برمی­گزیند. این واژه در اصل منسوب به سِرّ به معنای همبستری است… و گفته شده مشتق از سِرّ به معنای اِخفا است زیرا چه بسیار رخ می­داد که مردان، سریههایی را مخفیانه برمی­گزیدند و از همسران آزادشان مخفی می­کردند. و کنیز را سریه می­نامند چراکه او موضع سرور ارباب است… هم­چنین تسرّی اصطلاحاً به معنای آماده­کردن کنیز برای همبستر شدن است… و گاه مرد با کنیز شخص دیگری ازدواج می­کند که ارباب آن کنیز، وی را به عقد مرد درمی­آورد که چنین وضعیتی تسری نامیده نمی­شود… ملک یمین اعم از تسری است چراکه ممکن است بدون آماده کردن شرایط با ملک یمین همبستر شد.»[۲۸]

قاطبه‌ی فقهای سلف ـ از تمام مذاهب فقهی ـ معتقد بودند که علاوه بر نکاح، همبستری با کنیز (سُریّه یا مِلک یمین) ـ بدون عقد نکاح ـ نیز جایز است و رابطه‌ی جنسی با کنیز نیازی به نکاح ندارد. آن­ها این نوع دوم از رابطه را ذیل عنوان فقهی «تَسَرّی» تعریف می­کردند. البته نوادری از فقهای سلف نظرهای دیگری داشتند که در محل خود به آراء آنان نیز اشاره خواهیم کرد اما نظر غالب و جاری مذاهب مسلمانان، همان بود که در فوق گفتیم. ما معتقدیم که این نظر، در تضاد با آیات قرآن کریم بوده و در ادامه به اثبات این مهم خواهیم پرداخت.

اما آیا آیه‌ی النساء۳، چنین دلالتی دارد؟ یعنی می­توان از این آیه چنین برداشت کرد که همبستری با ملک یمین، بی­نیاز از عقد نکاح است؟

در این­جا باید گفت که خوانش قرآن ـ و عموماً هر متن یکپارچه‌ی دیگری ـ بدون بررسی تمام نصوص مربوط به موضوع مورد نظر، خوانشی غلط و مخدوش است و اساساً ایجاد سازوکارهای علم اصول فقه نظیر: منطوق و مفهوم، عام و خاص، مطلق و مقید و… تماماً به سبب نائل شدن به فهمی جامع و کامل از متون دینی بوده است. در مورد بطلان تسرّی و لزوم عقد نکاح برای جواز هرگونه ارتباط جنسی، آیه‌ی ذیل فصل الخطاب است:

«وَمَن لَّمْ یَسْتَطِعْ مِنکُمْ طَوْلًا أَن یَنکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِکُمْ بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ فَانکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَهٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (النساء۲۵)[۲۹]

چنان­که در آیه‌ی النساء۳ دیدیم، توصیه‌ی نهایی قرآن این بود که در صورت بیم از عدم رعایت عدالت مالی مابین همسران، به همان یک همسر آزاد یا ملک یمین کفایت شود. آیه‌ی فوق در ادامه‌ی همان آیه در سوره‌ی النساء وارد شده و با تفصیل بیشتری شرایط ازدواج را شرح می­دهد. روشن است که مردان آزاد (غیر برده) ـ و چه­بسا غیرآزاد (برده) ـ در جامعه‌ی عربیِ مخاطب قرآن، پیش و بیش از هر چیز مایل بودند تا با زنان آزاد (غیر کنیز) ازدواج کنند. قرآن وارد حوزه‌ی علائق و سلائق این مردان ـ که متأثر از بافتار تاریخی و اجتماعی آن دوران است ـ نشده و آنان را از این ترجیح ازدواج با زنان آزاد، بر حذر نداشته است[۳۰] ولی می­گوید که اگر بنا به هر علتی، ازدواج با زنان آزاد میسر نشد می­توان با مِلک یمین مؤمن (مِّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ) ازدواج ـ و نه تسرّی ـ کرد. استفاده از فعل «انکِحُوهُنَّ» و تأکید بر پرداخت مَهریه (وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ) راه را بر هرگونه بازی با آیات بسته است و صریحاً تنها راه مجاز همبستری با مِلک یمین و کنیزان را همانا عقد نکاح می­داند.[۳۱]

اما حتی فارغ از آیه‌ی النساء۲۵، خود آیه‌ی النساء۳ (فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَهً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ) نیز دلالتی بر وجود مفهوم تسرّی نداشته و فقط بیان­گر جواز نکاح با مِلک یمین است. عربی­دان بزرگ سلف سعید بن مسعده معروف به اخفش (۲۱۵هـ) می­نویسد:

«{فَواحِدَهً} یعنی: با یک زن [آزاد] نکاح کنید، {أو ما مَلَکت ایمانُکُم} یعنی: با ملک یمینتان نکاح کنید»[۳۲]

هم­چنین اصولی و فقیه بزرگ حنفی جَصّاص (۳۷۰هـ) ذیل بیان حکم این آیه می­نویسد:

«در این آیه سخنی از همبستری نیست و آن­چه در آغاز آیه آمده، فقط عقد است؛ چراکه اختلافی نیست که مراد از سخن خدای متعال: فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ، عقد است پس لازم است که مورد اشاره‌ی سخن خدای متعال: أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ، این باشد: با آن­چه مالک شده­اید نکاح کنید و منظور از نکاح، همان عقد است.»[۳۳]

 

ـ آیه‌ی دوم (النساء۲۴)

«وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاءَ ذَٰلِکُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِکُم مُّحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِیضَهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا» (النساء۲۴)[۳۴]

آیات پیش از آیه‌ی فوق، آن دسته از زنان را نام می­بَرد که ازدواج با آن­ها حرام است (النساء۲۲،۲۳) سپس در ادامه­­ی آن آیات، این آیه ازدواج با  (وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ) را نیز حرام اعلان می­کند و به­جز این موارد، ازدواج با مابقی زنان را جایز می­داند. (وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاءَ ذَٰلِکُمْ)

در ابتدا باید گفت که اصطلاح «مُحصَنات» در قرآن کریم به سه معنای متفاوت به­ کار رفته است:

ـ به معنای زنان پاکدامن (المائده۵، النساء۲۵، النور۳،۲۴)

ـ به معنای زنان آزاد یا غیرکنیزان (النساء۲۵)

ـ به معنای زن شوهردار (النساء۲۴)

این از ویژگی­های اولاً زبان عربی ـ و هر زبان دیگری ـ  و ثانیاً قرآن کریم است که بعضی واژگان ـ موسوم به مشترک لفظی ـ در معانی متعدد و حتی متضاد به کار می­روند. مثلا واژ­ه‌ی «کافر» و جمع آن «کُفّار» ـ از ریشه‌ی کفر به معنای پوشاندن ـ بر «شب» و «کشاورز» نیز اطلاق می­شود چراکه اوّلی به واسطه‌ی تاریکی، همه چیز را می­پوشاند و دومی نیز بذرها را در دل زمین مخفی می­کند.[۳۵] این واژه در بافتار معنایی قرآن کریم دستخوش تغییر شده و البته گاه در همان معنای اصلی خود نیز استعمال گردیده است:

«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ… » (الحدید۲۰)[۳۶]

به آیه‌ی مورد نظر بازگردیم. آیه می­گوید که ازدواج با مُحصَنات (در این­جا زنان شوهردار)[۳۷] ـ مگر ازدواج با مِلک یمین ـ بر شما حرام است. یعنی هیچ مردی نمی­تواند با زنی که شوهر دارد، عقد نکاح ببندد مگر با آن دسته از زنان شوهردار که مِلک یمین باشند. حال پرسش این است که منظور از ملک یمین در این آیه چه کسانی هستند؟ حقیقت این است که برغم چیرگی این باور که مراد از ملک یمین در قرآن، همواره کنیز است، مفسران سلف بر سر عموم معنا و مصداق این آیه ـ و خاصه مراد از ملک یمین در این آیه ـ اختلافات بسیاری داشته­اند چنان­که مفسر شهیر تراث مسلمانان ابن جریر طبری (۳۱۰هـ) می­نویسد:

«ابن عباس و گروهی دیگر گفته‌اند که تأویل این آیه برای آن­ها مبهم است… مردی به سعید بن جُبَیر گفت: ابن عباس را دیدم که وقتی از این آیه مورد پرسش قرار گرفت چیزی نگفت. سعید بن جبیر گفت: ابن عباس معنای این آیه را نمی­دانست… و از مجاهد نقل شده که گفت: اگر کسی را می­شناختم که این آیه را برایم تفسیر کند قطعاً به سوی او می­شتافتم.»[۳۸]

حتی اگر فرض کنیم که این قبیل روایاتِ منسوب به مفسران بزرگ عصر صحابه و تابعین ـ امثال ابن عباس و مجاهد بن جبر و… ـ جعلی باشد، باز هم دشواره‌ی[۳۹]­ فهم این آیه را باید عامل جعل چنین روایاتی دانست. با گسترش مرزهای جغرافیایی مسلمانان و ایجاد پیوند با فرهنگ­های دیگر، پاره­ای از هنجارهای قرون میانی در باب تعامل با بردگان و کنیزان، به جامعه‌ی مسلمانان رسوخ کرد و راه را بر تفاسیر گوناگون و چه بسا متضاد از این موضوع گشود. گستره‌ی عظیم اختلافات فقهای عصر عباسی بر سر جزییات و کلیات احکام مربوط به بردگان، ناشی از همین پیوندهای فرهنگی و چه ­بسا حیات پاره­ای از عناصر فرهنگی پیش از اسلام بود که بر آراء و فتاوای فقیهان و مفسران این دوره تأثیرات ژرفی نهاد. وجود اختلافات متعدد بر سر تفسیر همین آیه، خود بیان­گر همین نکته­‌ای است که بدان اشاره کردیم.

اما مفسران سلف در باب تفسیر ـ و یا به قول طبری: تأویلِ ـ این آیه چندین احتمال را پیش کشیده‌اند:

احتمال یکم) منظور از ملک یمین در این­جا، زنان شوهرداری هستند که به اسارت در می­آیند. [۴۰]

احتمال دوم) منظور کنیزانِ شوهردار هستند که اگر مشتری، آن­ها را بخرد نکاح این کنیزان باطل شده و همبستری با آن­ها برای ارباب مباح می­شود و بنابراین نفس خریدن کنیز، به منزله‌ی طلاق وی از شوهرش است.[۴۱]

احتمال سوم) منظور از محصنات، زنان پاکدامن ـ و نه شوهردار ـ  هستند که همبستری با آنها جز از طریق عقد نکاح یا تسرّی جایز نیست.[۴۲]

احتمال چهارم) این آیه در مورد زنان شوهرداری نازل شده که به مدینه مهاجرت کردند و مسلمانان با آن­ها ازدواج کردند. بعدها که شوهران این زنان مهاجرت کردند، مسلمانان از ازدواج با این زنان منع شدند.[۴۳]

احتمال پنجم) منظور از محصنات، زنان آزاد هستند و بنابراین منظور آیه این است که ازدواج با زنان آزاد برای شما حرام است مگر ازدواج با نهایتاً چهار زن، یا این­که ازدواج با زنان آزاد بر شما حرام است جز آن زنانی که خداوند آنها را مِلک شما قرار داده و این نیز با حضور ولیِّ زن و شهود و سائر شرایط نکاح محقق می­گردد.[۴۴]

احتمال ششم) از برخی مفسرین تابعین نقل شده که آن­ها محصنات را به معنای زنان شوهردار می­دانستند لکن معتقد بودند که منظور از «الّا ما ملکت ایمانکم» همان همسران مردان هستند که از سایر زنان شوهردار مستثنا شده‌اند.[۴۵] جَصّاص می­نویسد: «تأویل آیه از دیدگاه این دسته از مفسرین آن است که زنان شوهردار ـ جز برای شوهرانشان ـ حرام هستند و ممتنع نیست که مراد خدای متعال از این آیه، همین معنا باشد.»[۴۶]

با این تفاصیل، بطلان ادعای وجود اتفاق بر فحوا و معنای این آیه آشکار می­شود چراکه مفسران سلف، یکایک احتمالات فوق را به بزرگانی از صحابه و علمای تابعین منسوب دانسته­‌اند و اینک وظیفه‌ی ماست که مستدل­‌ترین و عادلانه­‌ترین تفسیر از این آیه را ـ که با سایر آیات قرآن هماهنگ باشد ـ برگزینیم. گفتنی است این قبیل بازخوانی­ها و بازاندیشی­های عمیق در تراث تفسیری و فقهی، بطلان ادعای دو جریان فکری را آشکار می­کند:

 

جریان نخست که هوادار اندیشه‌ی صلب و رایجِ تفسیری است و گمان می­کند فهم رایج (orthodox)، یگانه تفسیرِ «ممکن» و «مطلوب» بوده و در عصر تدوین تراث (پیشا ارتدوکس)، هیچ فهم دیگری وجود نداشته است و نتیجتاً با هرگونه بازخوانی عمیق تراث، مخالفت می‌­کند.

و جریان دوم که منتقد اندیشه‌ی دینی است و دقیقاً همان پیش­فرض­‌ها و رویکرد طیف نخست را دارد لکن دلیل مخالفت این جریان با رویکرد بازاندیشی، ارائه‌ی تصویر ناکارآمد و ناقوار از کلیت اندیشه‌ی دینی است که چه­‌ بسا این تصویر، با کندوکاو در لایه­‌های عمیق تراث، به هم بریزد.

این دو طیف برغم تقابل شدید با هم، عموماً در ستیز با جریان «بازاندیشی در تفسیر رایج» هم­داستان و متفقند.

 

ادامه دارد…

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱]. تا جایی­که صاحب این قلم بررسی کرده، تاکنون چنین تحقیق موضوعی­ای در این­باره منتشر نشده است که تمام جوانب این قضیه را هم از دیدگاه قرآن و هم کلیت تراث فقهی و روایی ـ و نه فقط بخشی از آن ـ مورد کاوش عمیق قرار دهد.
[۲]. نک: السیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ۴/۱۴۸
[۳]. و ما آن­چه را براى مؤمنان مایه‌ی درمان و رحمت است از قرآن نازل مى‏کنیم و [لى] ستمگران را جز زیان نمى‏افزاید/ترجمه‌ی فولادوند
[۴]. نک: الفراهیدی، کتاب العین، ۸/۳۸۷
[۵]. الراغب، المفردات فی غریب القرآن، صص۸۹۳،۸۹۴
[۶]. گفتنی است از نظر بیشتر علما، ترتیب چیدمان سوره­های قرآن امری اجتهادی ـ و نه توقیفی ـ بوده است. سیوطی (۹۱۱هـ) ـ ذیل نوع هجدهم (فی جَمعِه و ترتیبه) ـ می­نویسد: «وَأَمَّا تَرْتِیبُ السُّوَرِ فَهَلْ هُوَ تَوْقِیفِیٌّ أَیْضًا أَوْ هُوَ بِاجْتِهَادٍ مِنَ الصَّحَابَهِ؟ خِلَافٌ، فَجُمْهُورُ الْعُلَمَاءِ عَلَى الثَّانِی مِنْهُمْ مَالِکٌ وَالْقَاضِی أَبُو بکر فی قَوْلَیْهِ:

آیا ترتیب سوره­های قرآن نیز [به مانند ترتیب آیات] توقیفی است یا اینکه نتیجه‌ی اجتهاد صحابه است؟ در این زمینه اختلاف وجود دارد اما جمهور علما ـ از جمله مالک و قاضی ابوبکر [باقِلّانی] در یکی از نظرهایش  ـ معتقد به رأی دوم هستند.» (السیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ۱/۲۱۶) دکتر محمود رامیار نیز در کتاب ارزش­مند خویش به طور مبسوط به این موضوع پرداخته است (نک: رامیار، تاریخ قرآن، صص۵۹۷ ـ ۶۰۰)
[۷]. و اگر ترسیدید که درباره‌ی یتیمان نتوانید دادگری کنید با زنان دیگری که برای شما حلالند و دوست دارید، با دو یا سه یا چهار تا ازدواج کنید. اگر هم می‌ترسید که نتوانید میان زنان دادگری را مراعات دارید، به یک زن اکتفاء کنید یا با کنیزان خود ازدواج نمائید. این سبب می‌شود که کمتر دچار کجروی و ستم شوید و فرزندان کمتری داشته باشید./ترجمه‌ی خرمدل
[۸]. امام فخررازی می­گوید: «بدان که “إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى” شرط و “فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء” پاسخ شرط است. و بایستی روشن شود که این پاسخ، چگونه به آن شرط وابسته است و مفسرین در این­باره چندین نظر دارند.» (التفسیر الکبیر۹/۴۸۵)
[۹]. نک: الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۳/۱۰۳،۱۰۴
[۱۰]. نک: البنا، المرأه المسلمه، ص۴۲
[۱۱]. البخاری، صحیح البخاری، ش۴۵۷۴
[۱۲]. رشید رضا، تفسیر المنار، ۴/۲۸۵
[۱۳]. فرآیند فهم نصوص، چیزی است که غربیان از آن با نام هرمنوتیک (Hermeneutic) یاد می­کنند. به بیان دقیق­تر، دانش قواعد روش­شناختی تفسیر یا فهم متون  را هرمنوتیک نامند. (نک: مدخل  Hermeneutic از:  Merriam-Webster collegiate Dictionary)
[۱۴]. دلالت یعنی از فهم چیزی، فهم چیز دیگری لازم آید. مثلا وجود گرما بر وجود منبع گرما یا آتش، دلالت دارد و قس علی هذا…
[۱۵]. زلمی، اصول فقه کاربردی، ص۵۶۴ (توضیح: از آن رو که کتاب اصول فقه دکتر مصطفی ابراهیم زلمی به فارسی برگردانده شده است فلذا به جهت استفاده‌ی عموم خوانندگان، نقل قول­های خود را به همان ترجمه‌ی فارسی کتاب ارجاع می­دهیم.)
[۱۶]. و پروردگارت مقرر کرد که جز او را مپرستید. و به پدر و مادر (تان) احسان کنید. همانا اگر یکی از آن دو یا هر دو، نزد تو به سالخوردگی رسیدند، به آنها (حتی) اُفّ [:لفظی کراهت‌بار] مگو و بر سرشان بانگ مزن و بدیشان سخنی بس با کرامت بگوی./ترجمه‌ی صادقی تهرانی
[۱۷]. زلمی، اصول فقه کاربردی، صص۵۶۴،۵۶۵
[۱۸]. پیشین ص۵۷۰
[۱۹]. لازم است به این نکته‌ی بسیار مهم اشاره کنیم که «مفهوم مخالف» به لحاظ منطق صوری مطلقاً حجیتی ندارد. یعنی اگر از گزاره‌ی «الف» بتوان به گزاره‌ی «ب» رسید، منطقاً نمی­توان حکم داد که از نقیض گزاره‌ی «الف» نیز می­توان به نقیض گزاره‌ی «ب» رسید. مثلا فرض کنید که این رابطه درست باشد:

باران می­بارد (الف)  ======>  زمین خیس می­شود (ب)

حالا مشخص است که از نقیض «الف» ـ باران نمی­بارد ـ نمی­توان نقیض «ب» ـ زمین خیس نمی­شود ـ را نتیجه گرفت چراکه ممکن است برغم نباریدن باران، زمین به علت دیگری خیس شود. اصولیان نیز به این نکته‌ی بدیهیِ منطقی ملتفت بوده‌اند و حجیت مفهوم مخالف را منوط به وجود شرایط و قرائن بیرون از متن اصلی کرده‌اند.
[۲۰]. اصولیان در باب مفهوم مخالف، انواع و اقسام آن، اختلاف بر سر حجیت این انواع و شرایط آن، بحث­های مبسوطی کرده‌اند؛ اما شاید مفصل­ترین این بحث­ها به دست ابن حزم اندلسی (۴۵۶هـ) و به ویژه آمِدی (۶۳۱هـ) به رشته‌ی تحریر درآمده باشد و جالب است که کتابِ اصول فقه هر دوی این نویسندگان، الإحکام فی اصول الأحکام نام دارد.
[۲۱]. از جمله دکتر محمد شحرور در فصل چهارم از کتاب فقه المرأه.
[۲۲]. و اگر بیم دارید که عدالت نکنید، فقط یک زن یا کنیزی که مالک آنید/ترجمه­­ی ابوالقاسم پاینده
[۲۳]. گفتنی است مراد از بی­عدالتی در این­جا، بی­عدالتی در موضوعات مالی و معیشتی مابین همسران است؛ چنان­که بافتار آیات پس و پیش نیز به همین معنا اشاره دارند و بنابراین ادعای تضاد بین این آیه و آیه‌ی۱۲۹ از همین سوره ـ که متوجه بی­عدالتی عاطفی است ـ محلی از اعراب ندارد.
[۲۴]. این [خوددارى] نزدیکتر است تا به ستم گرایید [و بیهوده عیال‏وار گردید]/ترجمه‌ی فولادوند
[۲۵]. التوبه۲۸، الضحی۸
۶. الاخفش، معانی القرآن، ۱/۳۵۶ نظیر همین تفسیر، به شافعی نیز منسوب است (نک: الماوردی، تفسیر الماوردی، ۱/۴۵۰)
[۲۷]. این تفسیر به ابن عباس و پاره­ای از علمای تابعین منسوب است (نک: الماوردی، تفسیر الماوردی، ۱/۴۵۰)
[۲۸]. الموسوعه الفقهیه الکویتیه، ۱۱/۲۹۴،۲۹۵
[۲۹]. و هر کس از شما، از نظر مالی (یا حالی) نمی‌تواند زنان (آزاد) پاکدامن باایمان را به همسری (خود) در آورد، پس با دخترانی باایمان که مالک آنان هستید (ازدواج کنید). و خدا به ایمان شما داناتر است. همه‌ی آزادانتان و زرخریدانتان از (جنس و پیوند) یکدیگرید؛ پس آنان را با اجازه‌ی مالکان و خانواده‌شان به همسری (خود) در آورید و مهریه‌هاشان را به طور پسندیده به آنان بدهید در حالی‌که پاکدامن باشند نه زناکاران و نه دوست‌گیران پنهانی. پس چون به ازدواج (شما) در آمدند، اگر مرتکب فحشایی شدند، در این صورت بر آنان نیمی از عذاب [:مجازات] زنان آزاد است. این (پیشنهاد زناشویی با کنیزان) برای کسی از شماست که از تعب عزوبت بیم دارد و صبر کردن برای شما بهتر است. و خدا پوشنده‌ی رحمتگر بر ویژگان است./ترجمه‌ی صادقی تهرانی
[۳۰]. البته این عدم دخالت قرآن در ترجیح ازدواج با غیربردگان، تا زمانی است که منظومه‌ی اخلاقی و دینی مورد نظر قرآن پابرجا باشد وگرنه در جای دیگری می­فرماید که ازدواج با کنیزان یا بردگان مؤمن، قطعاً بهتر از ازدواج با زنان و مردان آزاد اما مشرک است. (البقره۲۲۱)
[۳۱]. ممکن است خواننده‌ی محترم با این پرسش بسیار مهم مواجه شود که با این وجود، چگونه ساختارهای فقه کلاسیک نسبت به این موضوع مهم قرآنی بی­توجه بوده است؟ پاسخ این پرسش بسیار مفصل­تر از این است که در این­جا بیان شود لکن مختصراً باید گفت:

اولاً) ساختار غالب و رایج فقه کلاسیک، انباشته از اختلافات فقهی­ای است که در گذر زمان کمرنگ شده و بنا بر ده­ها علت و دلیل تاریخی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و… نظرهای خاصی تدریجاً دست بالا را گرفت. نتیجتاً چنین نیست که تمام فقهای سلف در مورد این­گونه مسائل رأی یکسانی داشته باشند.

ثانیاً) بررسی تاریخ تدوین فقه و دانش­های موازی با آن، نشان می­دهد که این علم، محصول فهم انسان­های غیرمعصومی چون ما بوده است که در پرتو فهم تاریخ­مند خود دست به اجتهادات و استنباطات ویژه­ای زده‌اند و هیچ­یک از آنان نیز اصراری بر فرانقد بودن یا عصمت اجتهادات خود نداشته­اند و بلکه حجم عظیم اختلافات منقول از عصر تدوین تراث (اواخر قرن دوم و قرن سوم هجری) گواه وجود پررنگ عنصر سیالیّت و چون و چرا در آراء فقیهان آن دوره است که به تدریج، به دوران رکود و جمود فقهی ـ عصر تقلید صرف ـ انجامید.

برای مطالعه‌ی بیشتر در این­باره، می­توان به این کتب مراجعه کرد: تاریخ حقوق اسلامی: محمد خُضَری (نشر احسان)، تاریخ فقه و فقهاء: ابوالقاسم گرجی (انتشارات سمت)

نیز می­توان به اثر سترگ استاد احمد امین یعنی ضُحی الإسلام ـ به ویژه جلد دوم آن ـ مراجعه نمود.
[۳۲]. الاخفش، معانی القرآن، ۱/۲۴۴
[۳۳]. الجصاص، احکام القرآن، ۲/۷۱
[۳۴]. و زنان شوهردار [نیز] جز ملک یمینتان [بر شما حرام شده است.] خداوند [این حکم‏] را بر شما مقرر داشته است و فراتر از اینها براى شما حلال گردیده که با [صرف‏] مالهایتان از روى پاکدامنى نه از روى شهوترانى [مى‏توانید آنان را] طلب کنید. پس هر کس از زنان که از او بهره برید، مهرشان را- به عنوان فریضه‏اى [مقرّر] شده- به آنان بپردازید. و در آنچه پس از مهر مقرّر به آن تراضى [و توافق‏] کنید، گناهى بر شما نیست. بى گمان خداوند داناى فرزانه است/ترجمه‌ی مسعود انصاری
[۳۵]. نک: الراغب، المفردات فی غریب القرآن، ص۷۱۴
[۳۶]. بدانید که زندگى دنیا در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یکدیگر و فزون‏جویى در اموال و فرزندان است [مثل آنها] چون مثل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد…/ترجمه­­ی­ فولادوند
[۳۷]. البته پاره­ای از مفسران محصنات را در این­جا به زنان پاکدامن و یا زنان آزاد نیز تفسیر کرده‌اند که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
[۳۸]. الطبری، تفسیر الطبری، ۸/۱۶۴،۱۶۵
[۳۹]. إشکالیه (Problematic)
[۴۰]. نک: الماوردی، تفسیر الماوردی، ۱/۴۶۹
[۴۱]. همان۱/۴۶۹،۴۷۰
[۴۲]. همان۱/۴۷۰
[۴۳]. همان­جا
[۴۴]. نک: الرازی، تفسیر الرازی،۱۰/۳۵
[۴۵]. این تفسیر، به مجاهد بن جبر، سعید بن مُسَیِّب و طاوس ـ از بزرگان مفسران عصر تابعین (پس از صحابه) ـ منسوب است. (نک: الجصاص، احکام القرآن، ۲/۱۷۵)
[۴۶]. الجصاص، احکام القرآن، ۲/۱۷۵

 

در این ارتباط :

دوازده قرن سکوت: بازخوانی «مِلک یَمین» از منظر قرآن و فقه -۲

 

۳ ۲ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
حجت جانان
حجت جانان
دی ۱۳, ۱۳۹۶ ۵:۳۴ ب٫ظ

چرا باید مسلمانان زنان شوهردار را به اسارت بگیرند ؟ تا اینکه بخواهند درازای انان طلب پول نمایند البته که اینجا هیچ اشاره ای نشده که این زنان در ازای پول قرار بوده ازاد شوند ولی شوهر انان نیامده داستان کاملا ساختگی است ولی اصل موضوع زیرسوال است مگر زن و بچه بازندگان جنگ غنیمت جنگی هستند که به اسارت گزفته شوند وبه بردگی درایند ؟! انصاف ووجدان بشری هرگز اینها را نمیپذیرد اگر کورسوی انسانیتی در کسی باشد فقط مردان جنگی را طرف مبارزه و تاوان دادن میداند نه اینکه زن وبچه انان را به بردگی ببرد اینکه ملکت… مطالعه بیشتر»

عباس
عباس
دی ۱۰, ۱۳۹۶ ۵:۳۵ ب٫ظ

کلیدواژه های فهم آیات نساء:۲۴ و ۲۵ «مُّحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ»/ «مُحْصَنَاتٍ غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ» می باشد. دو آیه از مخاطبان می خواهد که به قصد تشکیل خانواده نکاح کنند نه برای شهوتراتی موردی. زنان نیز در آن جامعه دو گونه بوده اند: عده ای محصن بوده اند عده ای هرجایی. اگر زنی هرجایی وارد نکاح رسمی می شد (شوهردار می شد) محصن به حساب می آمد و دیگر نمی بایست کسی به دنبال شهوترانی با او باشد. پس درباره: وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ نساء:۲۴ دنباله آیه قبل می گوید نکاح (ازدواج) با زنان شوهر دار ممنوع است. تبصره… مطالعه بیشتر»

عدنان
عدنان
دی ۸, ۱۳۹۶ ۹:۳۱ ب٫ظ

ما تمام احتمالات تفسیری را می آوریم و سپس گزینش می کنیم. هنوز بیش از ۷۰درصد مقاله منتشر نشده است. تامل کنید به سوره المومنون هم می رسیم.

حجت جانان
حجت جانان
دی ۴, ۱۳۹۶ ۸:۲۱ ب٫ظ

دوست گرامی بالاخره خودتان فهمیدید ملکت ایمانکم چیست ؟ من که منظورتان را ندانستم چیست همین که تفسیر های متعددی از یک کلمه شده خودش متن را زیر سوال میبرد همانطور که شما اشاره کردید اکثریت فقها رایشان اینست که ملکت ایمانکم که همان کنیز است وهمبستری باانها نیاز به عقد ندارد نه تنها ایه ۳ سوره نسا دلالت براین دارد ایه ۵و۶ سوره مومنون هم دلالت بر این دارد واما ان ایه ای که میگوید اگر فقیر بودی ودررنج بودی وزن ازاد نتوانستی بگیری کنیز را میتوانی به همسری بگیری داستان دیگری دارد اول اینکه این پیام را دارد… مطالعه بیشتر»

4
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx