آموزش تفکر نقادانه در مدارس ابتدایی / مسائل و راه حل‌ها

نویسنده: ورا اشنایدر (Vera Schneider) /  مترجم: خدیجه حسینی: تفکر نقادانه سال‌هاست که موضوعی مهم در تعلیم و تربیت قلمداد می‌شود. بعد از اجلاسیه انجمن روانشناسی آمریکا در سال ۱۹۴۸، بنیامین بلوم (Benjamin Bloom) پیشتاز طرح «اهداف تعلیم و تربیت» از جمله شناخت، درک، کاربرد، تحلیل، ترکیب (و تولید اندیشه) و ارزیابی شد. تفکر نقادانه در تعلیم و تربیت از…

نویسنده: ورا اشنایدر (Vera Schneider) /  مترجم: خدیجه حسینی: تفکر نقادانه سال‌هاست که موضوعی مهم در تعلیم و تربیت قلمداد می‌شود. بعد از اجلاسیه انجمن روانشناسی آمریکا در سال ۱۹۴۸، بنیامین بلوم (Benjamin Bloom) پیشتاز طرح «اهداف تعلیم و تربیت» از جمله شناخت، درک، کاربرد، تحلیل، ترکیب (و تولید اندیشه) و ارزیابی شد. تفکر نقادانه در تعلیم و تربیت از همان زمان بود که مورد بحث قرار گرفت. مقاله‌ حاضر پاره‌ای از تعاریف، چشم‌اندازها و پرسش‌ها را درمیان می‌گذارد تا سرآغازی باشد برای تفکر نقادانه در باب تفکر نقادانه.

تفکر نقادانه چیست؟ آیا باید آن را تدریس کنیم؟ چرا … و چگونه؟ پاره‌ای از نظرها و پیشنهادهای سودمند جهت گنجانیدن تفکر نقادانه در کلاس درس را در اینجا می‌آورم، راه‌حل‌ها برعهده‌ خواننده‌ اندیشمند.

تعریف تفکر نقادانه در طی دهه‌ گذشته تا حدودی تغییر کرده است. از دیدگاه چانس (Chance) (1986) تفکر نقادانه عبارت است از: «توانایی تحلیل واقعیت‌ها، برساختن و سامان‌دهی ایده‌ها، دفاع از نظرات، انجام مقایسه‌ها، گرفتن نتیجه‌ها (استنتاج)، سنجش استدلال‌ها و حل مسائل». تاما (Tama) (1989) تفکر نقادانه را «روشی از استدلال‌ورزی» می‌نامد که «مستلزم دلایل مؤید کافی برای باورهای شخص و عدم تمایل به قانع شدن مگر درصورت وجود دلایل پشتیبان» است. انیس (Ennis) (1992) تفکر نقادانه را چنین تعریف می‌کند: «تفکر عمیق و مستدل برای رسیدن به این نتیجه که چه چیزی را باور کنیم یا کدام کار را انجام دهیم». تعریف تفکرنقادانه احتمالاً در دهه‌های بعدی نیز تغییر خواهد کرد، اما یک چیز ثابت خواهد ماند: نیاز به فراهم آوردن راه‌حل‌هایی برای مسائل پیچیده. به گفته متخصصان تفکر نقادانه دانش‌آموزان فکر می‌کنند کارشان زمانی اهمیت پیدا می‌کند که رو به سوی اهدافی جدی و معنی‌دار داشته باشد (الدر و پاول، ۲۰۰۱). وقتی از آن‌ها خواسته می‌شود تا به یک هدف بپردازند و به نتیجه برسند، به معنای واقعی شروع می‌کنند به شناسایی، تحلیل و حل مسائل از طریق تفکر نقادانه. دانش‌آموزان باید از توانایی‌های خود برای حل مسائل در سرتاسر زندگی‌شان بهره بگیرند. با این همه پیشرفت‌ها در فن‌آوری و اطلاعات، زندگی و کار کردن در هزاره‌ بعدی به‌طور چشم‌گیری تغییر خواهد کرد. مردم نیازی روزافزون برای بدست آوردن، فهم، تحلیل و به اشتراک گذاشتن اطلاعات خواهند داشت. ماریام جین درهر (Mariam Jean Dreher)  پیش‌بینی می‌کند که «سواد کاری در هزاره‌ بعدی مترادف با حل مسئله خواهد شد (۲۰۰۰)». آینده مستلزم داشتن سواد بالا، آن‌هم در چند رشته از جمله «برنامه‌ریزی و نظارت، درک و همدلی، تحلیل و ارزیابی» است که همگی با ساختار بنیادین تفکر به هم پیوند می‌خورند.

پرسش این است که چگونه می‌توان مهارت‌های تفکر نقادانه را به بهترین نحو به دانش‌آموزان آموخت. در سال‌های دهه‌ هشتاد برای کشاندن تدریس تفکر نقادانه به درون کلاس‌های درس مدارس جنبشی شکل گرفت که باعث ایجاد دوره‌های متنوع آموزشی، برنامه‌ها و مطالب درسی جدید شد. پژوهش‌های نوین نشان می‌دهند که انتقال این مهارت‌های فکری به رشته‌های مهم دانشگاهی به صورت خودکار انجام نمی‌گیرد (Swartz, 2000). آموزش تفکر نقادانه چنان‌چه به صورت جداگانه و انتزاعی تدریس شود، نتیجه‌ای نمی‌دهد و مؤثر واقع نمی‌شود. این درس باید جزئی از برنامه‌ درسی و در ارتباط تنگاتنگ با درس‌های دیگر باشد (Carr, 1988; Rowland-Dunn, 1989; Smith, 1990).

وظیفه‌ ما معلمان و مربیان است که مهارت‌ها و روش‌های تفکر نقادانه برای حل مسائل را به دانش‌آموزان نوجوان آموزش دهیم. مشکل اینجا است که چگونه می‌توان این اهداف آموزشی مهم را محقق کرد و فعالیت‌های فکری مفید و تحول‌آفرین را در برنامه‌های درسی و آموزشی گنجاند. پیاده‌سازی این اهداف و روش‌ها ممکن است دشوار به نظر برسد، اما اغلب فقط نیازمند تغییری اندک در رویکرد ما به برنامه‌های آموزشی است. معلمان می‌توانند هر روز فرصت‌هایی را برای دانش‌آموزان فراهم کنند تا مطالبی را که با آن‌ها سروکار دارند تشخیص دهند، ویژگی‌های آن‌ها را تحلیل و بر روی شباهت‌ها و تفاوت‌های میان آن‌ها تأمل کنند. معلمان می‌توانند فرصت‌هایی برای طرح اندیشه‌های مختلف و برنامه‌ریزی و آزمودن برنامه‌ها ایجاد کنند. در اینجا به پاره‌ای از روش‌ها اشاره می‌کنم که معلمان و مربیان می‌توانند با استفاده از آن‌ها به دانش‌آموزان نوجوان در جستجوی راه‌حل‌ها و تجربه‌اندوزی و آموختن از یافته‌های خودشان کمک کنند.

  بی‌درنگ راه‌حلی را برای دانش‌آموز پیدا نکنید.

به جای این کار، برای آن‌ها چیزهای بسیار ساده‌ای را به‌عنوان مسئله شناسایی کنید تا به حل آن‌ها بپردازند. کودکان کم سن و سال اگر فوراً صندلی‌ای برای نشستن پیدا نکنند، یا نتوانند مداد شمعی خود را پیدا کنند و یا تصادفاً کاغذی را که بر روی آن می‌نویسند پاره کنند، اغلب ناراحت و آشفته می‌شوند. می‌توان به آسانی به آن‌ها گفت «یک صندلی از آن طرف بردار و روی آن بنشین»، «بفرما این هم یک مداد شمعی قرمز» یا …. اما بسیار بهتر است که در پاسخ بگوییم «بگذار کمی فکر کنیم تا ببینیم چطور می‌توانیم این مسئله را حل کنیم» و اجازه دهیم تا دانش‌آموز نظر خود را ـ صرف‌نظر از اینکه از دیدگاه ما بهترین راه‌حل است یا نه ـ بیان کند. هرچند یک طرح ابتدایی چه‌بسا کامل به نظر نرسد، اما دانش‌آموزان معمولاً به تلاش‌های خود برای اصلاح آن مباهات می‌کنند.

همیشه به دنبال فرصت‌هایی برای طرح اندیشه‌ها باشید.

پیش از خواندن یک کتاب، جلد آن را نگاه کنید و آن را به بحث بگذارید. به ویژگی‌ها و ساختار تصویری آن توجه کنید. اگر تصویر یک طویله بر روی جلد کتاب است، از دانش‌آموزان بپرسید که به نظرشان داستان درباره‌ بیگانگان فضایی است یا حیوانات مزرعه. از آن‌ها بخواهید نظراتشان را درباره‌ محتوای کتاب بیان کنند. پاسخ‌های آن‌ها را ثبت و بعداً مرور کنید. از آنجا که در این سن تفکر نقادانه‌ کودکان در موارد زیادی صریحاً آشکار می‌شود، ثبت و نگه داشتن گزارش مکتوب از پیشرفت‌های کودکان در این زمینه می‌تواند بسیار سودمند باشد.

هر چیز را با همه چیز مقایسه و مقابله کنید.

پیش از شروع یک نقاشی با اسفنج، اسفنج را با قلم‌موی نقاشی مقایسه کنید و شباهت‌ها و تفاوت‌های آن‌ها در نقاشی را به بحث بگذارید. در فصل سیب، شکل، اندازه، طعم و رنگ انواع مختلف آن را با هم مقایسه و توجه دانش‌آموزان را به شباهت‌ها و تفاوت‌های آن‌ها معطوف کنید. هوای دیروز را با هوای امروز، دانه‌های آفتابگردان را با دانه‌های خشخاش، کشتی جنگی را با کشتی تفریحی، عدد ۶ را با عدد ۹، یا یک خط‌کش را با متر مقایسه و مقابله کنید. دو واژه را به لحاظ تعداد حروف و بخش‌ها، صدای ابتدا و آخر، یا معنی آن‌ها مقایسه کنید. دانش‌آموزان را تشویق کنید تا با دقت و از نزدیک به جزئیات نگاه کنند و درباره معنا، هدف و اهمیت هرکدام بیندیشند.

  طبقه‌بندی کنید.

مجموعه‌های اشیاء را مرتب و دسته‌بندی کنید و نسبت به نظرات دانش‌آموزان در این مورد گشوده باشید. هنگامی که مجموعه‌ای شامل یک خط‌کش، یک رول نوار و یک شکلات فرض و از دانش‌آموز خواسته می‌شود تا یکی را که به مجموعه متعلق نیست (و با بقیه فرق اساسی دارد) انتخاب کند، یک کودک ممکن است شکلات را بردارد چون آن را می‌توان خورد. کودکی دیگر ممکن است نوار را بردارد چون گرد است. هر دو جواب را بپذیرید و به دنبال جواب‌های دیگر هم باشید. این جواب نیست، بلکه فرآیند فکر کردن و از خود پرسیدن است که به نوبه خود اهمیت فراوانی دارد.

 

خلاقیت دانش‌آموزان را برانگیزید.

نباید همیشه برنامه‌های آماده شده توسط معلم را به دانش‌آموزان بدهید. بکوشید تا طیف وسیعی از اشیاء متنوع (کاغذ، گلوله‌های نخی، نمد، جعبه رنگ و …) و ابزارهایی (مانند قیچی، برس، مسواک، مداد شمعی، چسب و …) فراهم کنید و آموزش‌ها و دستورالعمل‌هایی بسیار کلی را به آن‌ها بدهید. اگر از دانش‌آموزان بخواهید تا یک آدم برفی با اندازه‌ای معین را بسازند، آن‌ها باید در نظر داشته باشند که درباره‌ برف، آدم برفی و اندازه، چه چیزهایی می‌دانند. آن‌ها باید قابلیت‌ها و محدودیت‌های وسایل و مواد موجود را بدانند. آن‌ها باید توانایی‌ها و ضعف‌های خود را ارزیابی کنند و آن را در نظر بگیرند. آن‌ها باید برنامه یا نقشه‌ای را طراحی کنند و آن را بیازمایند و به راه‌حلی برسند. آن‌ها باید متفکران نقاد باشند ـ آن‌ها باید یک آدم برفی خلق کنند.

به دانش‌آموزان در طول برنامه‌ درسی بیاموزید که نقادانه بیندیشند.

در درس علوم تجربی، دانش‌آموزان می‌توانند زیستگاهی را برای یک حیوان طراحی کنند و بسازند. در ریاضیات، آن‌ها می‌توانند مجموعه‌ای از شیرینی‌ها با اندازه‌های مختلف را به‌طور مساوی میان هم‌کلاسی‌های خود تقسیم کنند. در مطالعات اجتماعی، آن‌ها می‌توانند نقشه‌ای از محل زندگی خود را طراحی کنند.

تفکر نقادانه مؤلفه‌ای ضروری در برنامه‌ درسی ابتدایی است (Fitzpatrick, 1994)، چون موجب تقویت درک مطلب و شناخت روایی می‌شود. از کودکان بخواهید یک شخصیت یا بخشی از داستانی مفروض را در نظر گرفته و آن را به بیانی دیگر بازگو کند. زبان مکتوب ـ فهرستی از واژه‌ها، کاربردها، تعاریف و مجموعه‌ای از قواعد بنیادین ـ نیز فرصتی استثنائی برای یک متفکر نقاد فراهم می‌کند. هنگامی که دانش‌آموزان یاد می‌گیرند از زبان برای حل یک مسئله یا رسیدن به یک هدف استفاده کنند، نتیجه‌ آن مفید و بیاد ماندنی خواهد بود.

این مهم است که معلمان ارزش مهارت‌های تفکر را تشخیص داده و قدر بدانند و آن‌ها را در همان دوره‌های ابتدایی فرآیند تعلیم و تربیت به دانش‌آموزان یاد بدهند (Carr, 1998). دانش‌آموزان دوره‌ ابتدایی به نحوی عجیب، مستعد افکار و اندیشه‌های پیچیده هستند و اغلب بصیرت‌هایی فراتر از انتظار معلمان دارند. این تا حدودی ناشی از آن است که کودکان کم سن و سال کمتر مقید به محدودیت‌های از پیش پنداشته هستند. آن‌ها معمولاً نسبت به شگفتی‌های جهان آفرینش ذهنی گشوده‌تر دارند و با صداقت تمام معتقدند که هر چیزی ممکن است.[۱]

 

 [۱] این مقاله اولین بار در اکتبر ۲۰۰۲ در نشریه‌ الکترونیکی EPS Update، متعلق به انجمن خدمات نشر معلمان (Educators Publishing Service) منتشر شد. برای اطلاعات بیشتر (و دسترسی به منابع) به پایگاه اینترنتی www.epsbooks.com مراجعه کنید.

 

مطالب دیگر از این مترجم :

منتقد خود شدن

تجربه‌های نزدیک به مرگ: واقعیت یا تخیل؟

تفکر نقادانه؛ پرسش‌ها و پاسخ‌های بنیادین

زندگی پس از بیداری معنوی

چرا تجربه‌های نزدیک به مرگ متفاوتند؟

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
فرامرزمیرشکار
فرامرزمیرشکار
آذر ۶, ۱۳۹۶ ۷:۵۹ ق٫ظ

متاسفانه نظام حفظی آموزشی ، جای هرگونه خلاقیت و تفکر منتقدانه را گرفته و انسان هایی سطحی اندیش به جامعه تحویل می گردد.

1
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx