دین و آزادی (۲۶):هسته و پوستهی انجیل
نیلوفر – ابوالفضل ارجمند: در سلسلهی پیامبران خدا، هر پیامبر دعوت خود را بر تعالیم پیامبران قبلی بنا مینهاد. عیسی یکی از این پیامبران بود که در قوم یهود مبعوث شد. او به تورات ایمان داشت و در سخنانش به تورات استناد میکرد، اگرچه برداشتهایش از تورات با دیدگاههای سنتی یهودیان اختلاف داشت. پس از عیسی زندگینامه و سخنان او مکتوب شد و انجیل نام گرفت. پیامبرانِ جدید دین جدیدی نمیآوردند، بلکه همان دین پیامبران قبلی را به نسلهای بعدی منتقل میکردند و ضمن گفتگوی انتقادی با مردم، اشتباهات و انحرافاتی را که در طول زمان در دینداری پیدا شده بود، اصلاح میکردند. قرآن نیز مانند انجیل به تعالیم پیامبران قبلی تکیه دارد. محمد ادعا نمیکرد که دین جدیدی آورده است، بلکه مردم را به پیروی از ابراهیم فرا میخواند و آیین او را بهترین آیین میدانست: ومن أحسن دینا ممن أسلم وجهه لله وهو محسن واتبع مله إبراهیم حنیفا؟
اگرچه بعضی از احکام محلی پیامبران بنا به مقتضیاتی تغییر میکرد، اما میتوان نشان داد که حتی با تغییر حلال و حرام هم دین تغییر نمیکند. تفاوت احکام پیامبران در یک دین واحد را میتوان با تفاوت فتاوای فقیهان در یک مذهب واحد مقایسه کرد. ممکن است فقیهی در یک مذهب فتوا دهد که مثلا موسیقی حلال است و فقیهی دیگر در همان مذهب فتوا دهد که موسیقی حرام است. دربارهی این دو فقیه چه میتوان گفت؟ آیا این دو به ادیان یا شرایع مختلفی تعلق دارند؟ اگر اختلاف فتاوای فقیهان در یک مذهبِ واحد ممکن است، اختلاف احکام پیامبران در یک دین واحد هم ممکن است، آن هم پیامبرانی که قرنها از یکدیگر فاصله داشتند و در اقوام مختلفی ظهور کردند.
عیسی همچون آموزگاری بود که در مدرسه کتابهایی را در دست میگیرد و به شاگردان درس میدهد، اما بر خلاف تصور رایج، متنی که عیسی از روی آن تدریس میکرد انجیل نبود، بلکه تورات و دیگر کتابهای پیامبران قبلیِ بنیاسرائیل بود. عیسی از این پیامبران نقل قول میکرد و سخنانشان را برای مردم توضیح میداد. آنچه بعد از عیسی در انجیل جمعآوری شد، توضیحات وتفسیرات عیسی بر کتابهای پیامبران پیشین بود. در اینجا به عنوان شاهد، بعضی از عبارات انجیل را با آنچه در کتب عهد عتیق آمده است مقایسه میکنیم. این مقایسه نشان میدهد که عیسی از همان کتابهای مقدسی که از قبل در دست یهودیان بود میخواند و مردم را موعظه میکرد:
سخن منقول از عیسی در انجیل | مرجع سخن عیسی در تورات و دیگر کتابهای عهد عتیق |
نوشته است که انسان نباید تنها با نان زندگی کند، بلکه با تمام کلماتی که از دهان خداوند بیرون میآید (متی ۴: ۴ و لوقا ۴: ۴). |
انسان نباید تنها با نان زندگی کند، بلکه با تمام کلماتی که از دهان خداوند بیرون میآید (تثنیه ۸: ۳). |
نوشته است که خداوندتان را امتحان نکنید (متی ۴: ۷ و لوقا ۴: ۱۲). |
خداوندتان را امتحان نکنید (تثنیه ۶: ۱۶). |
نوشته است که من چوپان را میزنم تا گوسفندان پراکنده شوند (متی ۲۶:۳۱ و مرقس ۱۴:۲۷). |
چوپان را بزن تا گوسفندان پراکنده شوند (زکریا ۱۳: ۷). |
بروید ببینید معنی این چیست: من مهربانی میخواهم نه قربانی (متی ۹: ۱۳ و ۱۲: ۷). |
من مهربانی میخواهم نه قربانی (هوشع ۶: ۶). |
پس این چیست که نوشته است سنگی که معماران دور انداختند، مهمترین سنگ ساختمان شد؟ (لوقا ۲۰: ۱۷، متی ۲۱: ۴۲، مرقس ۱۲: ۱۰) |
سنگی که معماران دور انداختند، مهمترین سنگ ساختمان شد (مزامیر ۱۱۸:۲۲). |
از عبارات بالا و بسیاری دیگر از عبارات انجیل به روشنی میتوان دید که عیسی مدرس و مفسر کتابهای پیامبران پیش از خودش بود و آنها را بازگویی میکرد. او مهمترین اصول دعوتش را هم از تورات گرفت. یکی از روحانیان یهودی که عیسی را معلم/ استاد (διδάσκαλος) میخواند، از او پرسید که مهمترین احکام کتاب خدا چیست. عیسی پاسخ داد:
اولین فرمان این است: ای اسرائیل بشنو! خدای تو یکی است، و باید او را با تمام دل و جان و اندیشه و توانت دوست بداری.
دومین فرمان این است: همسایهات را مانند خودت دوست بدار. هیچ فرمانی از اینها بزرگتر نیست.
این دو فرمان در انجیلهای متی، مرقس و لوقا تکرار شده است و عیسی آنها را مبنای همهی تعالیم پیامبران دانسته است (متی ۲۲: ۳۵ -۴۰، مرقس ۱۲: ۲۹-۳۱، لوقا ۱۰: ۲۵ -۲۷). این احکام دقیقا از تورات بازگویی شده است:
- ای اسرائیل بشنو! خدای تو یکی است. او را با تمام دل و جان و توان دوست بدار (تثنیه ۶: ۴-۵).
-به دنبال انتقام نباش و نسبت به مردمت کینه نداشته باش و همسایهات را مانند خودت دوست بدار (لاویان ۱۸: ۱۹).
در تورات این دو فرمان در کنار هم قرار ندارند. هنر عیسی این است که اهمیت بنیادی این دو فرمان را تشخیص داده است و در انجیل آنها را در کنار هم به عنوان اصول دعوت همهی پیامبران بازگو کرده است. همین دو اصل، هستهی انجیل را تشکیل میدهد.
روش تبلیغی عیسی نشان میدهد که پیامبری در گروِ این نیست که پیامبرِ جدید وحی جدیدی را از خدا دریافت کند و به مردم ابلاغ کند. بسیاری از پیامبرانِ جدید کتابهای پیامبران قبلی را تبلیغ میکردند. پیامبر میتواند یک مبلغ دینی ساده باشد، و از این منظر پیامبری هرگز پایان نمییابد. مدعیان پایان پیامبری معنی نادرستی را بر کلمهی قرآنی «خاتَم» تحمیل کردهاند و آن را تحریف کردهاند. خاتَم نه در قدیم نه در زمان ما به معنی «پایان» نبوده و نیست. در قدیم خاتَم به معنی انگشتر و نگین بوده است و اکنون هم به تبعیت از همان معنای قدیمی به یکی از هنرهای دستی تزئینی اطلاق میشود. خاتَم را در قرآن نمیتوان خاتِم معنی کرد، همان گونه که عالَم را نمیتوان عالِم معنی کرد. جالبتر از همه این است که کسانی که لقب «خاتم النبیین» را در قرآن به معنی پایان پیامبری میدانند، خود از القابی چون «خاتم الفقها» و «خاتم المجتهدین» برای تکریم فقیهان و مجتهدان برجسته استفاده میکنند، بدون اینکه منظورشان پایان فقاهت و اجتهاد باشد.
خطای رایج دیگر این است که میگویند عیسی شریعت نداشته است. این دیدگاه کسانی است که گمان میکنند تعالیم عیسی فقط به انجیل محدود بوده است. انحصار تعالیم عیسی به انجیل آشکارا بر خلاف این آیه از قرآن است: وإذ علمتک الکتاب والحکمه والتوریه والإنجیل. خدا به عیسی هم تورات را آموخت، هم انجیل را. عیسی یهودی بود و با آداب و رسوم یهودیان بزرگ شد، اگرچه در بعضی از احکام دینی دیدگاه متفاوتی پیدا کرد. خانوادهی عیسی از جمله مادرش مریم هم یهودیان مقیدی بودند. عیسی به عنوان پسر ارشد خانواده از کودکی به اورشلیم برده شد و وقف خدمت به خدا شد (لوقا ۲: ۲۲-۲۳). این کار طبق سنت یهودیان و قانون تورات برای پسران ارشد انجام گرفت (خروج ۱۳: ۱-۲).
دو فرمان کلیدی عیسی در انجیل، بیان مختصرتری از همان ده فرمانی است که هستهی تورات را تشکیل میدهد. ده فرمان هم با تأکید بر یگانگی خدا و پرهیز از بتپرستی آغاز میشود و با احکامی اخلاقی دربارهی چگونگی رفتار با همسایه پایان مییابد. در گفتار قبل گفتیم که ده فرمان بر دو لوح سنگی نوشته شد و به موسی داده شد. شاید بتوان گفت که عیسی محتوای آن دو لوح را در دو فرمان خلاصه کرده است، دو فرمانی که رابطهی انسان با خدا و خلق را تبیین میکند. وظایف دینی مؤمنان در کلیترین شکل به دو بخش تقسیم میشود.
هر دو فرمان انجیل مبتنی بر عشق و محبت است، عشق به خدا و عشق به همسایه. عیسی فشردهی دین را در قالب محبت بیان کرده است و این نشان میدهد که اساس دین پیامبران بر پایهی عشق و محبت است، نه نفرت و خشونت. محبت به دیگران مشروط به این نیست که دیگران مؤمن باشند. محبت به همسایه محبت به همنوع است، نه محبت به همکیش.
تورات و انجیل نمیگویند همسایه را دوست داشته باشید، بلکه میگویند همسایه را «مانند خودتان» دوست داشته باشید. معمولا خودخواهی بشر بیشتر از دیگرخواهی اوست، اما پیامبران از ما میخواهند که دیگران را مانند خودمان دوست داشته باشیم، به عبارت دیگر، آنچه برای خودمان میپسندیم برای دیگران هم بپسندیم.
آیاتی مشابه با محتوای ده فرمانِ تورات و دو فرمانِ انجیل را در قرآن هم مشاهده میکنیم. این آیات مردم را از یک طرف به بندگی خدای یگانه و پرهیز از بتپرستی و از طرف دیگر به نیکی به نزدیکان و همسایگان و نیازمندان فرا میخوانند: واعبدوا الله ولا تشرکوا به شیئا و بالوالدین إحسانا وبذی القربی والیتامی والمساکین والجار ذی القربی والجار الجنب والصاحب بالجنب وابن السبیل وما ملکت أیمانکم.
در متون مقدس جنگ وخشونت هم تجویز شده است، اما با تمام شبهاتی که در این باره وجود دارد میتوان نشان داد که این خشونت برای مجازات متجاوزان است نه دگراندیشان. گواه روشن این ادعا در قرآن این است که قتال با «مؤمنان متجاوز» هم تجویز شده است (حجرات: ۹). گواه دیگر این است که قرآن فرزندان را به خوشرفتاری با والدین و احترام به آنان حتی اگر مشرک باشند، فرا خوانده است (لقمان: ۱۵). نه مؤمنان به صرف اعتقاداتشان از مجازات مصونند، نه مشرکان به صرف اعتقاداتشان مستحق مجازاتند.
اگر هستهی کتاب را از پوسته جدا کنیم، ضدیت دین با خشونت آشکارتر میشود. در احکام هستهای تورات و انجیل تجویز خشونت دیده نمیشود، بلکه برعکس، بر پرهیز از خشونت و ابراز محبت تصریح شده است. در ده فرمان تورات، یکی از فرمانها این است که «قتل نکن». به علاوه، در آخرین فرمان نیز با نهی مؤمنان از طمع به مال و ناموس همسایه، با یکی از مهمترین انگیزههای تجاوز و خشونت مقابله شده است. بسیاری از جنگها با طمعِ یک طرف به مال و ناموس طرفِ دیگر افروخته میشود.
ده فرمان تورات و دو فرمان انجیل، سفارش همهی پیامبران خداست. اگر بخواهیم از اصول دعوت پیامبران پیروی کنیم، فرقی نمیکند که خود را پیرو کدام پیامبر بدانیم. دین واحد پیامبران با محوریت یک پیامبر خاص تعریف نمیشود. قرآن به مؤمنان میآموزد که نباید بین پیامبران فرق بگذارند. این خطای بزرگی است که فرقههای موسوم به اسلامی هم مانند اهل کتاب مرتکب میشوند و هویت دینی خود را با محوریت یک پیامبر خاص تعریف میکنند و او را بالاتر از دیگران مینشانند.
بر خلاف تعالیم هستهای عیسی در انجیل، آنچه هویت دینی مسیحیان را میسازد باورها و آیینهایی است که به عیسی توجهی ویژه دارد و او را در جایگاهی ویژه نسبت به دیگر پیامبران قرار میدهد. هیچیک از رسوم خاص مسیحی توصیهی عیسی نیست. به عنوان مثال به جایگاه صلیب در مسیحیت توجه کنید. مسیحیان صلیب را به گردن میآویزند، در برابر صلیب به نیایش میپردازند، نقش صلیب را با اشارهی دست بر بدن میکشند و بر بام کلیسا یعنی خانهی خدا نماد صلیب نصب میکنند. عیسی چنین رسمی را به پیروانش نیاموخته است. مسیحیان از صلیب به عنوان نمادی از عیسی استفاده میکنند، اما عیسی زمانی هم که زنده بود از مردم نمیخواست که دورش جمع شوند و رو به او نیایش کنند.
عیسی بر صلیب کشته شد. صلیب وسیلهی قتل عیسی بود. کار مسیحیان در تقدیس صلیب مانند این است که پیامبری را به طناب دار آویخته باشند و از آن پس طناب دار به نمادی مقدس در میان پیروان آن پیامبر تبدیل شود، یا پیامبری را با خنجر کشته باشند و خنجر نماد دین شود.
مناسبتهایی که در مسیحیت برای بزرگداشت عیسی برگزار میشود و هویت مسیحیان را میسازد هیچ مبنایی در تعالیم عیسی ندارد. مسیحیان روز تولد مسیح و روز رستاخیز او، یعنی برخاستنش از قبر و عروجش به آسمان را جشن میگیرند. روشن است که عیسی خود چنین اعیادی را برگزار نمیکرد. یکی دیگر از نشانههای هویت متمایز مسیحی که در گفتار قبل ذکر شد، تعطیل روز یکشنبه به جای شنبه است که آشکارا بر خلاف سنت مسیح در انجیل است. اگر این قبیل نشانههای هویتی را از مسیحیان بگیریم، چیزی از مسیحیت باقی نمیماند.
بسیاری از باورهای بنیادی مسیحی هم مانند آیینهای مسیحی از جعلیات مسیحیان است. با آن همه تأکید تورات و انجیل بر یگانگی خدا، مسیحیان به تثلیث معتقدند. آنان هویت مسیحی خود را در این نمیبینند که مانند عیسی خدا را یگانه بدانند و به همسایه محبت کنند، بلکه به این میدانند که مثلا معتقد باشند عیسی با مرگش بر صلیب گناهان مردم را پاک کرده است. اگر این اعتقادات را نداشته باشیم، مسیحی نیستیم و حقیقت هم این است که عیسی خودش هم مسیحی نبود.
از همه بدتر این است که بتپرستی عریان هم در مسیحیت رایج است، یعنی مسیحیان اولین و مهمترین فرمان کتابهای مقدس خود را نقض میکنند. آنان مجسمههایی از قدیسان میسازند و در خانهی خدا نصب میکنند و برای شفاعت به آنها متوسل میشوند. اعتراض قرآن به مشرکان چیزی جز اعتراض به این قبیل رفتارهای مجعول و ضددینی متدینان سنتی نیست. وجود چنین پدیدههایی نشان میدهد که در دینداری سنتی حرف اصلی را سنت میزند، نه عقل و کتاب.
***
مانند تورات، با جداسازی هستهی انجیل از پوسته، بخش اعظم این کتاب به حاشیه میرود و به اطلاعاتی تبدیل میشود که اگر مؤمنان با آن آشنا نباشند، تأثیر چندانی در ایمان و عمل دینی آنان نخواهد داشت. از قضا توجه بسیار به حاشیههای متون مقدس که متشابهات بسیاری را در خود جای داده است، میتواند ذهن مؤمنان را از محکمات منحرف کند و به گمراهی عمیق آنان منجر شود.
از حاشیههای انجیل که حجم بزرگی از پوسته را اشغال کرده است و برداشت غلط از آن به اعتقادات غلط میانجامد، معجزاتی است که در طول زندگی عیسی به وقوع پیوسته است. سرگذشت عیسی در انجیل با وقوع معجزه آغاز میشود و با وقوع معجزه پایان مییابد. عیسی بنا به نقل انجیل از مادری باکره به دنیا آمد. عیسی سه روز پس از قتل بر صلیب هم زنده شد و به آسمان عروج کرد. به علاوه، در طول دورهی دعوت عیسی هم معجزات بسیاری روی داد.
در تورات و انجیل و قرآن از کلمهی «معجزه» استفاده نشده است. متون مقدس به این پدیده «آیه» یا نشانه میگویند. در قرآن همان گونه که پدیدههای عادی آیات خدا خوانده شدهاند، پدیدههای غیرعادی هم آیات خدا خوانده شدهاند. اگر به زبان متون مقدس بخواهیم از کسی معجزه طلب کنیم، باید از او بخواهیم که آیهای یا نشانهای بیاورد.
بعضی از معجزات در ظاهر به دست پیامبران روی داده است و به مغالطهی «معجزات پیامبران» منجر شده است، یعنی تصور میشود این معجزات را پیامبران انجام دادهاند، اما نمونههای بسیاری هم هست که نشان میدهد پیامبران دخالتی در معجزات نداشتهاند. بارداری مریم باکره، نه معجزهی مریم بود نه معجزهی عیسی، همان گونه که خلقت آدم از خاک هم معجزهی آدم نبود. موسی عصایش را به فرمان خدا به زمین انداخت و عصا تبدیل به مار شد. این کار معجزهی موسی نبود، چون موسی خودش هم ترسید و فرار کرد.
عیسی سه روز پس از مرگ به اذن خدا زنده شد. امروزه هم اتفاق میافتد که مثلا مردهای در سردخانه زنده شود. وقوع این اتفاق غیرعادی به اذن خدا ممکن است و در این میان مرده هیچ دخالتی ندارد.
در تحلیل معجزه باید توجه کنیم که آنچه برای ما غیرعادی است، ناممکن و نامعقول نیست. آفرینش اولیهی زمین و آسمان و گیاهان و جانوران هم معمایی شگفتانگیز است که درک چگونگی وقوع آن دشوار است، اما برای خدایی که این آیات از او پدید آمده است، آسان است که آیات جدیدی را به مردم بنمایاند که برای آنان غیرعادی باشد، یعنی قبلا آن را تجربه نکرده باشند و انتظارش را نداشته باشند.
تنها مردم عادی نبودند که از معجزات تعجب میکردند. پیامبران و اولیای خدا هم از معجزات تعجب میکردند. برای ابراهیم و زکریا و مریم عجیب بود که زنی نازا درپیری صاحب فرزند شود، یا زنی بدون همسر باردار شود، اما قرآن میگوید این کار برای خدا آسان است: قال کذلک قال ربک هو علی هین، وقد خلقتک من قبل ولم تک شیئا/ قال کذلک قال ربک هو علی هین، ولنجعله آیه للناس ورحمه منا، وکان امرا مقضیا.
به اذن خدا همه چیز ممکن است. انسان میتواند به اذن خدا بال در آورد و در آسمان پرواز کند، یعنی اگر خدا اراده کند به سهولت این اتفاق روی میدهد. خدایی که به اذن او تمام شگفتیهای خلقت پدید آمده است، اگر اراده کند میتواند از زنی باکره هم فرزندی به دنیا آورد، یا کاری کند که چوبی خشکیده به جانوری زنده تبدیل شود. اگر هم خدا اراده نکند، بزرگترین پیامبران هم نمیتوانند چنین آیاتی را به مردم عرضه کنند، چنانکه از محمد میخواستند که نشانهای مانند پیامبران قبلی بیاورد و او نمیتوانست.
معجزاتی که به مردم یک قوم خاص عرضه شده است برای مردم قومی دیگر حجیت ندارد. اگر معجزات منقول در تورات حجت بود، عیسی معجزات دیگری عرضه نمیکرد و به همان معجزات منقول در تورات استناد میکرد. به همین ترتیب معجزات منقول در انجیل هم برای مردم امروز که نمیتوانند شاهد آن معجزات باشند حجیت ندارد، برای همین هم نقل این معجزات برای مردم امروز اهمیت چندانی ندارد و در حاشیهی تعالیم انجیل قرار میگیرد. آنچه برای خوانندگان امروزی انجیل اهمیت و کارایی دارد مواعظ انجیل است، نه معجزات منقول در آن. حتی اگر آن گونه که ادعا میشود متن قرآن از نظر ادبی معجزه باشد، این معجزه برای کسانی معنی دارد که به زبان و ادبیات عربی مسلط باشند، نه عجمزبانانی که عربی را نمیفهمد.
نمونهای دیگر از حاشیههای انجیل که اطلاع از آن ارزش دینی چندانی ندارد، فهرستی از هفتاد و پنج نفر از اجداد عیساست. در انجیلِ لوقا شجرهنامهی عیسی از پدرخواندهاش یوسف تا آدم ابوالبشر به این ترتیب ذکر شده است:
یوسف پسر هالی پسر متات پسر لاوی پسر ملکی پسر ینا پسر یوسف پسر متاتیا پسر آموس پسر ناحوم پسر حسلی پسر نجی پسر مات پسر متاتیا پسر شمعی پسر یوسف پسر یهودا پسر یوحنا پسر ریسا پسر زروبابل پسر سالتیئیل پسر نیری پسر ملکی پسر آدی پسر قوسام پسر ایلمودام پسر عیر پسر یوسی پسر ایلعازر پسر یوریم پسر متات پسر لاوی پسر شمعون پسر یهودا پسر یوسف پسر یونان پسر ایلیاقیم پسر ملیا پسر مینان پسر متاتا پسر ناتان پسر داوود پسر یسی پسر عوبید پسر بوعز پسر شلمون پسر نحشون پسر عمیناداب پسر آرام پسر حصرون پسر فارص پسر یهودا پسر یعقوب پسر اسحق پسر ابراهیم پسر تارح پسر ناحور پسر سروج پسر رعو پسر فالج پسر عابر پسر صالح پسر قینان پسر ارفکشاد پسر سام پسر نوح پسر لمک پسر متوشالح پسر خنوخ پسر یارد پسر مهللئیل پسر قینان پسر انوش پسر شیث پسر آدم.
اینکه کسی بداند یا نداند اجداد عیسی که بودهاند، چه اهمیتی در معرفت دینی او دارد؟ در انجیل متی شجرهنامهی دیگری برای عیسی ذکر شده است که در مواردی با آنچه لوقا بیان کرده است اختلاف دارد، مثلا لوقا یوسف را پسر هالی خوانده است، حال آنکه متی یوسف را پسر یعقوب معرفی کرده است. متکلمان مسیحی راههایی را برای حل این اختلافات پیشنهاد میکنند، مثلا اینکه پدر کسی اسامی یا القاب مختلفی داشته باشد، یا کسی را به نام پدرخواندهاش بشناسند. با این حال میتوان از تمام این موضوعات کمارزش و پرمناقشه عبور کرد و پیام انجیل را در اصول محوری آن خلاصه کرد، اصول نجاتبخشی که در همهی عصرها برای همهی نسلها قابل استفاده است.
(ادامه دارد)
abarjm@yahoo.com
مطالب مرتبط:
دین و آزادی (۴): عیسی و پیلاطس
دین و آزادی (۵): سَبت برای انسان، یا انسان برای سَبت؟
دین و آزادی (۷): بردگی و بندگی
دین و آزادی (۹): تأملی در معنی «ما ملکت أیمانکم» و «رقاب»
دین و آزادی (۱۰): تجاوز اعراب به همسایگان عجم
دین و آزادی (۱۱): آنچه در قرآن نیامده است
دین و آزادی (۱۲): پیامبران و متخصصان
دین و آزادی (۱۳): خادمان و روحانیان
دین و آزادی (۱۴): حکم شرع همان حکم عقل است
دین و آزادی (۱۵): تفکیک رهبری سیاسی از رهبری مذهبی
دین و آزادی (۱۷): ای کسانی که ایمان آوردید!
دین و آزادی (۱۸): توهین به مقدسات
دین و آزادی (۲۰): تکلم انسان و خطاهای زبان
دین و آزادی (۲۱): تکوین و تشریع
دین و آزادی (۲۲): عید و عزا در آیین پیامبران
دین و آزادی (۲۳): آیات مکتوب و روایات مجعول
دین و آزادی (۲۵):هسته و پوستهی تورات

[quote name=”مجید”][quote name=”حجت جانان”]ما کاری نداریم که رومیها چه میکردند قران درباره رومیها سخنی نگفته که چه کار میکردند هیچ کتاب تاریخی هم اندازه قران اهمیت واعتبار ندارد اینجا بحث گفتمان قران است بحث موضعگیری دین اسلام درباره مخالفان است کارهای زیادی رومیان ودیگران میکرده اند که مورد قبول اسلام نبود ومسلمانان هرگز ان کارها را نکردند مثل نحوه برخورد با بردگان و…. ملاک ما اعمال ودستورات واحکام وقوانین اسلام ومسلمین است که بصراحت در قران امده باشد در قران بصراحت گرفتن جزیه انهم بدلیل مشرک بودن که جرمی عقیدتی میباشد بعد از قتال و به تسلط دراوردن اهل کتاب… مطالعه بیشتر»
[quote name=”حجت جانان”]ما کاری نداریم که رومیها چه میکردند قران درباره رومیها سخنی نگفته که چه کار میکردند هیچ کتاب تاریخی هم اندازه قران اهمیت واعتبار ندارد اینجا بحث گفتمان قران است بحث موضعگیری دین اسلام درباره مخالفان است کارهای زیادی رومیان ودیگران میکرده اند که مورد قبول اسلام نبود ومسلمانان هرگز ان کارها را نکردند مثل نحوه برخورد با بردگان و…. ملاک ما اعمال ودستورات واحکام وقوانین اسلام ومسلمین است که بصراحت در قران امده باشد در قران بصراحت گرفتن جزیه انهم بدلیل مشرک بودن که جرمی عقیدتی میباشد بعد از قتال و به تسلط دراوردن اهل کتاب حکم… مطالعه بیشتر»
[quote name=”مجید”]قران در اول یک کلام شفاهی هست. بعد که بصورت متن در آمده، معانی ها و خطاب ها مورد اشتباه قرار می گیرد.در حالت شفاهی وقتی مثلا آیه ۱۲۳ سوره توبه آمده، همه مسلمانان می فهمیدند که منظور از خطاب کفار مکه هستند که صلح را شکستند و پیمان شکنی کردند. همینطور در آیات دیگر منظور کفاری هستند که با مسلمانان در حالت جنگ هستند. گناه کفر نبوده، گناه جنگ ، پیمان شکنی و … بوده است.اما وقتی به صورت متن خوانده می شود شما فکر می کنید منظور آیه همه کفار در همه زمان ها می باشد. اینطور… مطالعه بیشتر»
قران در اول یک کلام شفاهی هست. بعد که بصورت متن در آمده، معانی ها و خطاب ها مورد اشتباه قرار می گیرد.در حالت شفاهی وقتی مثلا آیه ۱۲۳ سوره توبه آمده، همه مسلمانان می فهمیدند که منظور از خطاب کفار مکه هستند که صلح را شکستند و پیمان شکنی کردند. همینطور در آیات دیگر منظور کفاری هستند که با مسلمانان در حالت جنگ هستند. گناه کفر نبوده، گناه جنگ ، پیمان شکنی و … بوده است.اما وقتی به صورت متن خوانده می شود شما فکر می کنید منظور آیه همه کفار در همه زمان ها می باشد. اینطور نیست.… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند فرح المفلحون بمقعدهم خلاف رسوالله وکرهو ا ان یجاهدوا باموالهم وانفسهم فی سبیل الله وقالو لا تنفرو فی الحر قل نار جهنم اشد حرا لو کانو ا یفقهون انهایی که خوشحالند که از حکم جهاد در رکاب رسول خدا تخلف ورزیدند ومجاهده با جان ومالشان در راه خدا برانان سخت وناگوار بود ومومنان راهم از جهاد منع میکردند به انها میگفتند شما دراین هوای سوزان از وطن خود بیرون نروید انان را بگو اتش دوزخ بسیار سوزانتر است اگر می فهمید جناب ارجمند جهاد در راه خدا از قوانین خدا ورسول در جامعه مومنان است مانند زکات که… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند ومن الاعراب من یومن بالله والیومالاخر ویتخذما ینفق قربات عندالله وصلوات الرسول و…وبرخی دیگر اعراب ایمان واقعی به خدا و قیامت دارند ودر راه خدا انفاق میکنند و….ایه ۹۹ سوره توبه است که بعد از ایه ۹۷ و۹۸ سوره توبه امده است درست بعد از انکه قران میگوید الاعراب اشد کفر و… ومن الاعراب من یومن بالله و.. امده است یعنی قران انرا محدود میکند وبه این معنی نیست که همه اعراب در کفر ونفاق سخت هستند اعراب مومن بخدا ورسول هم هست ولی شما بدون اینکه بخواهید انرا ببینید مطلب تا تا اعراب همسایگی منزل ما هم… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند در هیچ ایه ای از ایات قران گرفتن زکات بالاجبار نیامده است کجا قران گفته با ذلت وخواری از مسلمین زکات بگیرید ؟ ولی گفته با ذلت وخواری از اهل کتاب جزیه بگیرید اینها با هم تفاوت ندارد ؟! اقای مرادی ایاتی که شما گفتید اشاره دارد که صدقات به چه گروهی تعلق میگیرد ویا اینکه پیامبر خودش صدقات را تحویل بگیرد ولی اشاره ای نشده که به زور و اجبار از مردم صدقه بگیرید یا زکات بگیرید جناب ارجمند جامعه زمان پیامبر با زکات وصدقاتیکه به میل خود مسلمین داده میشده اداره میشد و سهمی که پیامبر… مطالعه بیشتر»
برای گرفتن زکات و اجباری بودن پرداخت آن آیه ذیل را باید شاهد می آوردم :
خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۱۰۳﴾توبه
جناب حجت جانان پرداخت زکات بالاجبار بوده است.برای گرفتن زکات عاملینی وجود داشته یعنی ماموران جمع آوری زکات.
این برداشت رایج در مورد زکات از آیه ذیل است:
إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَهً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ﴿۶۰﴾ توبه
بنابراین این گفته شما در باره زکات صحیح نیست:
“…حکومت سراغ مسلمین نمیرود که به زور از انها خمس وزکات بگیرد …”
پرداخت زکات نشانه ایمان بوده و هست:
وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ
البته مقدار زکات ذکر نشده ولی موارد مصرف آن ذکر شده است….
جناب حجت جاناندر حکومت پیامبر همهی احکام قرآن قانون جامعهی مؤمنان است. خمس باید به پیامبر تحویل داده شود. مؤمنان با پیامبر بیعت میکنند که مطیع او باشند. اینکه میفرمایید خمس اختیاری است دیگر چه صیغهای است؟! پس پیامبر چگونه جامعه را اداره میکرد؟! شما مرتبا شرایط جامعهی پیامبر را با جامعهای که خودتان در آن زندگی میکنید اشتباه میگیرید و گمان میکنید پیروان محمد همین کسانی هستند که امروز مسلمان نامیده میشوند. کافران و مشرکان آن زمان را هم با اقلیتهای مذهبی دوروبر خودتان مقایسه میکنید و گمان میکنید اگر قرآن در آیهای به اعتقادات کافران و مشرکان اشاره… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند عزیز ایه ۲۹ سوره توبه در جزیه گرفتن خلاصه نمیشود حکم کشتن کسانیست که ایمان نمیاورند وحلال وحرام خدا ورسول را رعایت نمیکنند این حکم بصراحت حکمی اعتقادیست وقران انها را در ردیف مشرکان قرار داده است ودر ادامه درایه ۳۰ سوره توبه میگوید وقالت الیهود عزیربنالله وقالت النصاری المسیح ابن الله و…. ویهود گفتند عزیر ونصاری گفتند مسیح پسر خداست این سخنان را که اینها بزبان میاورند خود را به کیش کافران مشرک پیشین نزدیک ومشابه میکنند خدا انها را نابود کند چرا انها به خدا نسبت دروغ بستند همانطور که ملاحظه میکنید درایه۲۹ ودر ادامه درایه… مطالعه بیشتر»
جناب حجت جانان بحث مقاله همین است که به هستهی کتاب توجه کنیم نه پوسته، وگرنه در انبوهی از مطالب متون مقدس که شرایط زمان و مکان نزول آنها را به درستی نمیدانیم و مخاطبان خاص آنها را به درستی نمیشناسیم به همین اشتباهات مهلک گرفتار میشویم. آیهی ۲۹ سورهی توبه ربطی به مبحث حاضر ندارد، اما با کمی تأمل به راحتی میتوانید متوجه شوید که برداشت فقهی از این آیه از چند نظر غلط است. تنها به این اشاره میکنم که ترجمهی جزیه به مالیات سرانهی اهل کتاب بسیار مضحک است، چون مؤمنان خودشان هم باید خمس و زکات… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند شما بجای مباحثه منطقی جدل میکنید قضاوتهای غیرمنصفانه دارید من کی گفتم که ایات بهم ربط ندارند وهرایه را مستقل باید دید ؟ حتما برای تفسیر یک ایه باید چندین ایه بالا و پایین بررسی شود من گفتم ایه ای که شما به ایه ۲۹ سوره توبه ربط میدهید ارتباط با ان ایه ندارد همینطور برای خودتان قضاوتهای غیر منصفانه نداشته باشید در ایه ۲۹ سوره توبه بصراحت دلیل قتال اعلام میشود که اعتقادی بوده وشما هم در مباحثه پیشین با من انرا پذیرفته بودید ولی معتقد بودید که حرام خدا ورسول را که در این ایه ازان… مطالعه بیشتر»
جناب هومن
با تشکر
بحث من بیشتر ناظر به متن کتاب است، نه دین. سعی من این است که به صورت مشخص، قطعهای از متن را که هستهی تورات یا انجیل یا قرآن میدانم از بقیهی متن جدا کنم و دلایل برجستگی و محوریت آن را نسبت به بقیه بیان کنم.
بحث هسته و پوسته با تقسیمات دیگری چون محکمات و متشابهات، اصول و فروع، ذاتیات و عرضیات و جز آن مرتبط است، اگرچه یکسان نیست.
جناب حجت جاناندر همان سورهی توبه میخوانیم: الأعراب أشد کفرا و نفاقا وأجدر ألا یعلموا حدود ما أنزل الله. به روش شما اگر تنها به همین آیه استناد کنیم باید بگوییم از نظر قرآن قومیت اعراب کلا مشکل دارند. بله، من قویا اصرار دارم که در سورهی توبه نمیتوانیم آیات را از هم جدا کنیم و این سخن شما که آیات هیچ ربطی به هم ندارد از نظر من کاملا غلط است. به علاوه، شما مانند فقیهان سنتی به «مخاطبان قرآن» هم کاری ندارید و آیات را مطلق میبینید. اگر چنین باشد باید مواظب اعراب اطراف شهرتان هم باشید: وممن… مطالعه بیشتر»
به نام خدا – جناب ارجمند با سپاس، تفکیک واژگان دین – شریعت – مذهب که دراین گفتار هوشمندانه انجام گرفته نقطه عطف در مطالعات یک پژوهشگر می باشد و باعث پیگیری مطالب اوست .
درضمن آیا بحث هسته و پوسته جنابعالی که به نوعی تداعی کننده ذاتیات و عرضیات جناب دکتر سروش می باشد با همان لوازم و چارچوب است ؟
با تشکر
دوست گرامی جناب ارجمند در تفسیر قران گاها روی یک کلمه ساعتها بحث وبررسی میشود مقاله ها نوشته میشود که منظور ومفهوم ان یک کلمه چیست چه برسد به اینکه شما یک ایه نسبتا بلند قران را نادیده بگیرید ایه ۲۹ سوره توبه نادیده گرفتنی نیست ودقیقا بدلیل اعتقادات حکم قتال داده است وهیچ ربطی هم به ایاتی که شما اشاره کردید ندارد واصلا موضوع اهل کتاب اخراج از دیار و …. اینها نیست متاسفانه شما وتعدادی دیگر از همفکرانتان بنا به مصلحت یا هر دلیل دیگر همه ی ایات قتال قران را میخواهید به زور هم شده وصل کنید… مطالعه بیشتر»
جناب حجت جانان نه تمام قرآن سورهی توبه است، نه سورهی توبه تنها به آیاتی محدود است که شما به آنها استناد میکنید. در همان سورهی توبه در آیهی ۱۳ یعنی قبل از آیات مورد نظز شما به جرائم غیراعتقادی کافران و مشرکان اشاره شده است: أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ. بعضی از بستگان مؤمنان هم در میان همین کافران بودند.از اینکه در آیهی ۲۳ و ۲۹ به عقاید آنان اشاره شده است، نمیتوان نتیجه گرفت که جرم کافران اعتقادی بوده است. مگر سورهی توبه… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند شما میفرمایید که تورات وانجیل وقران مردم را به دوستی با یکدیگر بدون توجه به دین وعقاید انها دعوت میکند پس چرا قران میگوید یا ایهاالذین امنو لا تتخذو ابائکم واخوانکم اولیا انستحبو الکفر علی الایمان ای کسانیکه ایمان اوردید پدران وبرادرانتان را دوست نگیرید اگر انها کفر را بر ایمان ترجیح میدهند همانطور که ملاحظه میفرمایید دراین ایه دقیقا دین واعتقادات ملاک دوست گرفتن شده است ویا اینکه در ایاتی دیگر ابراهیم را از طلب امرزش خواستن برای پدرش منع میکند یک پسر برای قدردانی از زحماتیکه پدرش برایش کشیده این حداقل کاریست که میتواند انجام دهد… مطالعه بیشتر»