چگونه ریشه داعش را در ایران بخشکانیم؟
نیلوفر – جلال جلالی زاده: چرا جوانان کرد به داعش پیوستهاند؟ وچرا یک جوان کرد تا مرحله عملیات انتحاری میرسد؟ هیچ انسانی به ویژه جوانان که تعلق خاطر بیشتری به زندگی دارد حاضر نیست به سادگی دست به چنین عملی بزند مگر اینکه علل و اسباب آن فراهم شده باشد. حتماً روانشناسان و جامعهشناسان درباره خودکشی افراد و علل آن بهتر آگاهی دارند که چگونه یک فرد راضی به سلب حیات از خود میشود.به نظر میرسد. مسئولان کشور ما بیشتر به معلول پرداختهاند تا علت واگر به علت و عوامل پرداخته شود قطعاً راه حل هم آسانتر خواهد بود.پس از چهل سال از پیروزی انقلاب، هنوز جوانان کرد نسبت به مسئولان احساس خودی نمیکنند، چون هیچ مسئولی در این منطقه خود را همدرد این جوانان نمیداند.
****
جلال جلالی زاده، نماینده سابق کردستان و از اهل سنت ایران:
قبل از ورود به مطلب و موضوع لازم است قبلا به دو نکته اشاره کنم، اول: عوام فریبی نکنیم، دوم نگاه احساسی و امنیتی به مسئله نداشته باشیم.
حادثه ناگواری که در روز چهارشنبه اتفاق افتاد، هر چند به سبب تهدیدهای قبلی داعش و دیگر گروه های تندرو غیر منتظره نبود، اما نباید آن را اهرم فشار و یا ابزار تسویه حساب های جناحی گروهی قرار داد، هیچ کس در این کشور منکر تلاش ها زحمت شبانه روزی حافظ امنیت آسایش مردم نیست. پس هر گونه قضاوت غیر عادلانه یک نوع بی مهری به این نیروهاست و بهتراست که آن ها را از این دایره خارج کرد.
۱_بحث اول من مسئله عوامفریبی است، متأسفانه در کشور ما هرگاه چنین حادثهای اتفاق میافتد، افراد و گروهها بهجای پرداختن به موضوع و یافتن راهکار و حل مشکل شروع به مچگیری، تهمت زدن و مطرح کردن خود و عکس سلفی گرفتن مینمایند. طرفداران رقیب شکستخورده به سیاستهای خارجی داخلی دولت حمله میبرند، برخی نهادهای امنیتی را مسئول میدانند، برخی شروع به دادن بیانیه و ژست گرفتن در مقابل دوربینها مینمایند. هرکس بهنوعی مردمفریبی مینماید. غافل از اینکه در همه دولتها چنین اتفاقاتی افتاده و هیچ کشوری در دنیا بهویژه در منطقه نیست که شاهد اینگونه حوادث نباشد. پس چنین رخدادهایی غیرمنتظره نمیباشند.
۲-متأسفانه در کشور ما بهمحض وقوع چنین حادثهای افرادی شروع به تحریک احساسات نموده و با تهییج و تحریک تلاش مینمایند از آب گلآلود ماهی بگیرند و با این تحریکات و تهییجات فضا را برای امنیتی کردن جامعه فراهم میکنند، درحالیکه ما در دنیای کنونی هرروز شاهد حوادث مختلف از زلزله و سیل و آتشسوزی و اعمال تروریستی هستیم بدون اینکه کوچکترین تأثیری بر نظم و انتظام جامعه بگذارد و یا خللی در انجام امور ایجاد نماید. بهویژه کشورهایی که در مرحله تثبیت بوده، مرحله گذار را پشت سرنهاده باشند.
و اکنون به اصل مطلب میپردازم، ما چگونه در کشور خودمان با فکر و اندیشه داعش مقابله نماییم؟ زمینههای رشد تفکر داعش در چه مناطقی است؟ چه کسانی در مناطق اهل سنت و حتی در شهرهای بزرگ به داعش میپیوندند؟ چه رابطهای در بین سلفیگری و تفکر داعش وجود دارد؟
در پاسخ باید گفت باید بپذیریم که داعش علت نیست بلکه داعش معلول ابزاردست قدرتطلبان و منفعتطلبان است. که امروز بسان خورهای به جان کشورهای اسلامی افتاده و یا بسان سیلی است که جوانان مسلمان را قربانی خود نموده است. هیچکسی نمیتواند از سیاستهای ظالمانه کشورهای عربی دفاع نماید که چرا در این کشورها گروههای تندرو به وجود آمدهاند؟ مگر در این کشورها جایی برای دموکراسی و عدالت و آزادی وجود دارد که دیگر شیوههای مبارزه را نکوهش کرد. آیا سیسی ، سلمان، اسد و صالح زبان دموکراسی و گفتگو را میفهمند که مخالفان را سرزنش کرد؟ پاسخ قطعاً منفی است.
اما در ایران بهویژه در مناطق اهل سنت باید گفت جریان سلفیه کم تابیش در بین برخی از علما طرفدارانی داشته است که بیشتر بر اساس مبارزه با خرافات و بدعتها و یا روشنگری در باب حقایق دینی بوده که گاهی همزمان با مبارزه با خوانین و حکومتها جریان داشته است. یعنی سلفیه فکری و یا فقهی مقرون به روشهای خشونتآمیز و یا مروج آن نبوده است.
اما اینکه در این چند سال چرا جریان سلفی گری در کردستان رشد نمود و بهتبع آن سلفیه جهادی از آن منشعب شد و درنتیجه مشوق پیوستن جوانان به داعش شد، داستان مفصلی دارد.
کشور ما همانگونه که از مناطق مختلفی از حیث طبیعت، آب هوا، آدابورسوم زبان، لهجه و مذهب تشکیل شده است لازم است این اختلافات را ملاحظه نمود و بهنسبت واقعیتهای موجود حکم صادرکرد. برای مثال نمیتوان در گرمای پنجاه درجه چابهار لباس کوردی پوشید و یا کتوشلوار وکراوات زد، در برخورد واجرای قوانین ورفتار متعارف با ساکنان مناطق باید وضعیت آنان را ملاحظه نمود.
متأسفانه پس ازانقلاب این تفاوتها در نظر گرفته نشد، افرادی به این مناطق اعزام شدند که هیچ آشنایی با روحیات این مردمان نداشتند، قدر فرهنگ و آداب و رسوم آنان را نمیدانستند، جایگاه علما و رهبران مذهبی ملی آنان را مراعات نمیکردند. نمونه آن انحلال اداره آموزشوپرورش کردستان بود که هنوز هم آثار منفی آن ازبین نرفته است.
دومین گام تأسیس مراکز بزرگ اسلامی غرب کشور بود که موجب انهدام پیکره سازمان روحانیت وتعطیلی مدارس دینی سنتی به ویژه مدرسه علوم دینی سنندج بهبهانه وابستگی آن به نظام قبلی بود. از سوی دیگر بهانه به دست گروههای مارکسیست ملیگرا برای ترور و شهادت بیش از پنجاه تن از علمای اهل سنت کردستان به بهانه وابستگی به مرکز بزرگ و یا حکومت داد.
صرف نظر از همه ناملایمات و جفاهایی که بر مردمان بیگناه و بهویژه جوانان از سوی طرفین درگیر رفته بود، نداشتن یک مرجعیت مذهبی متحد که همزمان مردم در زیر چتر او جمع شوند و یا مدافع حق مردم باشد به سبب وضعیت تحمیلی بر منطقه مزید بر علت شده بود.
پس از گذشت سالها از حوادث اوایل انقلاب و حذف آتوریته مذهبی و ملی و سیطره آشفتگی ملی و مذهبی و نابسامانی حاکم و عدم تشخیص مشکلات و معضلات مردم یا نبودن رابط یا نماینده دلسوزی که حاکمیت مردم را به هم متصل نماید اوضاع را بحرانیتر نموده بود.
تا اینکه با کم رنگ شدن نقش کومله و دمکرات، پژاک در صحنه ظاهر شد و با تضعیف جایگاه مکتب قرآن سلفیها امکان رشد پیدا کردند که پرداختن به آنها نیاز به زمان بیشتری دارد.
اما چرا جوانان کرد به داعش پیوستهاند؟ وچرا یک جوان کرد تا مرحله عملیات انتحاری میرسد؟ هیچ انسانی به ویژه جوانان که تعلق خاطر بیشتری به زندگی دارد حاضر نیست به سادگی دست به چنین عملی بزند مگر اینکه علل و اسباب آن فراهم شده باشد. حتماً روانشناسان و جامعهشناسان درباره خودکشی افراد و علل آن بهتر آگاهی دارند که چگونه یک فرد راضی به سلب حیات از خود میشود.
به نظر میرسد. مسئولان کشور ما بیشتر به معلول پرداختهاند تا علت واگر به علت و عوامل پرداخته شود قطعاً راه حل هم آسانتر خواهد بود.
پس از چهل سال از پیروزی انقلاب، هنوز جوانان کرد نسبت به مسئولان احساس خودی نمیکنند، چون هیچ مسئولی در این منطقه خود را همدرد این جوانان نمیداند.
ریشه تمام بدبختیهای انسان ناشی از فقر، تبعیض، تحقیر، تعصب و بیعدالتی است، همه اینها در مناطق کردنشین دیده میشود. مسئله کولبرها و جوانان تحصیلکرده لیسانس و فوق لیسانس در میان آنان گواهی بر آن است.
نمیتوان با تفکر داعشی و یا افراد وابسته به آن با این تصور که با برخورد احساسی، فیزیکی وامنیتی ازبین میروند دل خوش کرد، بلکه باید به دنبال ریشهیابی و عوامل و علل آن پرداخت.
چگونه این افراد وخانوادههای آنان که احتمالاً از خانوادههای ایثارگران هم باشند در هشت سال جنگ تحمیلی وحتی پیشتر از انقلاب و دستاوردهای آن دفاع کرده، اما امروز باید در دام داعش گرفتار شوند؟
چرا باید فرزند شهیدی که بهترین مدیر در دوره اصلاحات بوده، در دوره احمدینژاد توسط همان گروهی که پدرش را شهید نمودهاند از کشور خارج شود و خود را به خارج برساند.
راهکارهایی که به نظر میرسد موجب ریشهکن کردن این پدیده و رفع دغدغه هموطنانمان شود عبارتند از:
۱. تعیین مشاور اهل سنت از سوی مقام رهبری تا بیشتر و سریعتر در جریان مطالبات مشکلات اهل سنت قرار گیرند.
۲. داشتن مشاور اهل سنت از سوی سران سه قوا.
۳. واگذاری مسائل مذهبی اهل سنت به خود آنان و عدم دخالت در امور مذهبی.
۴. جلوگیری از پخش برنامههای تفرقه انداز در صداوسیما.
۵. استفاده از تحصیلکردگان اهل سنت در تمام نهادها، سازمانها و مراکزی که از بیت المال ارتزاق میکنند.
۶. تبعیض مثبت در مناطق اهل سنت و اقدام ضربتی واورژانسی در ایجاد مراکز اشتغالزایی وتوسعه آن مناطق. نه اینکه اگر کارخانه و مرکز اشتغالی ایجاد شود به محل استخدام نیروهای غیر بومی تبدیل شود. برای مثال چند کارخانه در کردستان مانند نیروگاه، پتروشیمی تأسیس شده اما متأسفانه اکثر نیروهای آنها را غیربومیها تشکیل میدهند، جوانان منطقه بیکار ماندهاند.
۷. اجرای قانون اساسی.
۸. توجه ویژه به مناطق مرزی محل مشکلات اقتصادی آنان وایجاد مناطق آزاد تجاری و صنعتی.
۹. حذف نگاه امنیتی و سختگیری در گزینشها واستخدام ادارات. به عنوان مثال اینجانب باوجود اینکه فرزند و برادر شهید وجانباز پنجاه در صد میباشم پس از ده سال استخدام همچنان پیمانی بودم واگر نماینده مجلس نمیشدم هیچ وقت امکان استخدام قطعی نداشتم هنوز هم نتوانستهام امتیاز یک نشریه را اخذ نمایم، حال کسانی که از این امتیازها برخوردار نیستند باید دارای چه وضعیتی باشند. من چه گناهی کردهام که نباید در انتخابات شورای شهر و مجلس تأیید شوم؟
۱۰. نباید تنها دولت و قوه مجریه را مسئول دانست، بلکه باید حاکمیت احساس مسئولیت نماید. وقتی که شورای نگهبان حتی نیروهای خودرا خارج از کردستان وارد می کندو نیروهای شایسته را رد صلاحیت میکند، آیا در به وجود آوردن جنین وضعیتی مقصر نیست؟ اگر نمایندگان اهل سنت از ترس رد صلاحیت شجاعانه مشکلات را بازگونمایند، مشاهده چنین وضعیتی خواهیم بود؟ آیا قوه قضائیه به آسانی از اهل سنت استفاده میکند؟ صداوسیما حاضر نیست از مولانا عبدالحمید به عنوان امام جمعه زاهدان نام ببرد بلکه به عنوان امام جمعه مسجد مکی نام میبرد و یا شبکه سبلان در همین روزها مصاحبه طولانی را با یک نفر سنی اهل اندونزی که شیعه شده پخش میکند که همه این اقدامات بازتاب منفی در اذهان میگذارد.
۱۱. رفع نگاه امنیتی در مناطق اهل سنت وباز گذاشتن فضا برای گروههای میانه رو، به عنوان مثال ردصلاحیت کاندیداهای جماعت دعوت واصلاح در مناطق کردنشین که هیچ توجیه قانونی ندارد.
اگر به دنبال ریشه کن کردن پدیده داعش درمناطق اهل سنت وجلوگیری از پیوستن جوانان به این گروه هستیم و نمیخواهیم حوادث تلخ وناگوار مجلس تکرار نشود، چارهای جز اعمال راهکارهای فوق نداریم. بارها گفتهام تعداد شهدای منطقه اورامان را به نسبت جمعیت و واگذاری امکانات و خدمات دولتی را به آن با دیگر شهرهای کشور مقایسه نمائید تا بیشتر به تفاوت و تبعیض پی ببرید.
۱۲. و از همه مهمتر کوتاه کردن دست متملقان، فرصتطلبان و منفعتطلبان و آنگاه اعتماد به افراد صادق که طرفدار منافع نظام مردمند.
نقل از وب سایت نویسنده
گرایش به افراطی گری ضد ملّی نیازمند دو فاکتور است: تنهائی و بی آینده بودن..این وضعی است که در کردستان واضح و مشخص است. من بنظرم این پیشنهاد ها چندان مفید نیست و تا دولت اولا بودجه خاص نداشته باشد و بعد کردستان و سایر نقاط را بخشی از ایران نداند آش و کاسه همین است.
نکته دیگر اینکه خلا قدرت را بالاخره یکی پر میکند. اگر دلسوزان نباشندبذ خواهان!
دکتر جان سلام ،بازهم دست به قلم شدید و نظرات نه شفاف بلکه آمیخته به هراس و..خود را به رشته تحریر دراوردید….
توصیه های شما برای دوری جوانان ازگزند تبلیغات داعشیان سطحی و داعش پسند می باشد .جان برادر تا مشکلات حقوقی درقانون اساسی تغییرنیابد ریشه مشکلات پابرجا است .پیشنهاادات شما اگر تحقق پیدا کند فقط برای عده ای فرصت طلب مایه نان ونام وانواع مزایای غیرجنسی خواهد شد.لطفاٌباردیگر توصیه های خود را مطالعه بفرمایید واقعاٌریشه مشکلات ،۱۲بند نوشتاری شما است؟؟؟