نقد حال تشیّع: امیدها و نومیدی ها

سیدحسین مدرسی طباطبایی: بحث امروز ما بحثی نظری نیست. گزارشی است از وضع و حال مکتب ما در این روزگار عسرت. سخن از طغیان و غلبه‌ یک جریان به شدّت افراطی، انحرافی، متحجّر و واپس‌نگر بر علمی‌ترین، عقلانی‌ترین و نیرومندترین مکتب فکری و مذهبی جهان اسلام است؛ پدیده‌ای که تاکنون ضربات مهلکی بر مصالح مکتب ما زده و اکنون کلیّت…

سیدحسین مدرسی طباطبایی: بحث امروز ما بحثی نظری نیست. گزارشی است از وضع و حال مکتب ما در این روزگار عسرت. سخن از طغیان و غلبه‌ یک جریان به شدّت افراطی، انحرافی، متحجّر و واپس‌نگر بر علمی‌ترین، عقلانی‌ترین و نیرومندترین مکتب فکری و مذهبی جهان اسلام است؛ پدیده‌ای که تاکنون ضربات مهلکی بر مصالح مکتب ما زده و اکنون کلیّت زیربنای فکری و نظری و عملی آن را تهدید می‌کند و تصویری تاریک از آینده تشیّع در برابر دیدگان مجسّم می‌سازد.

از سابقه تاریخی شروع کنیم: در ادوار نخستین اسلامی دو گرایش و جریان در مکتب تشیّع پدیدار شد، پدیده‌ای که مشابه آن در تسنّن و بسیاری از ملل و نحل دیگر نیز روی داده ‌است. یک گرایش عالمانه که ائمه اطهار را جانشین به حق پیامبر در رهبری سیاسی، علمی و معنوی جامعه، و مرجع اعلی در تبیین الهیات، معارف و احکام و مظهر و مجلای معنویت، روحانیت و اخلاق و فضیلت می‌دانست و باورهای خود را بر مبنای عقلانیت و استدلال و اعتدال و تعامل با جهان بیرون از جامعه محدود شیعی بنا کرده و در متن داد و ستد فرهنگی و علمی روزگار حضور داشت، و یک گرایش مردمی که بر پایه دلبستگی و احساس عاطفی شدید نسبت به خاندان پیامبر به وجود آمده و شیفتگی به شخصیت و فضائل و مقامات، و تألّم از مظالمی که بر آن پاکان گذشت، درون مایه اصلی و زیربنای عقیدتی آن را تشکیل می‌داد و باورهای خود را بر تحلیل تاریخی خاص خود و آن چه در فضائل و مقامات و مصائب ائمه اطهار شنیده بود بنا می‌نهاد. این گرایش دوم بر خلاف آن یک، درون گرا و بیگانه گریز بود و بار عاطفی شدیدی که در بینش عقیدتی و نظری داشت بر روش و سلوک عملی آن تأثیر می‌نهاد و گاه در تقابل با دیگران، راه تند زبانی و پرخاشگری پیش می‌گرفت. در تداوم روزگار، این دو گرایش با یکدیگر زندگی کرده و هر یک نقش و مساهمت ویژه خود را در شکوفایی فکر و جامعه شیعی داشتند.

گرایش نخست با تلاش خود، بنیاد اندیشه و معارف شیعی را پی افکند و گرایش دوم، مشعل مهر به خاندان پیامبر را که سنگ بنا و خمیرمایه اصلی فکر شیعی است، گاه به قیمت جان و با سرمایه گذاشتن از تمامت هستی خود، در طی قرون روشن نگاه داشت. آن چه همه پیروان اهل بیت پیامبر را گرد هم می‌آورد، اعتقاد به فضائل معنوی و حق الهی ائمه اطهار در جانشینی پیامبر بود، هر چند دیدگاه‌ها در اعتبار برخی منابع و روایات مذهبی، و به تبع آن حدود ولایت معنوی آن بزرگواران، یکسان نبود و این امر گاه به تقابل دو بینش و دو گرایش می‌انجامید. هواداران گرایش دوم به طبیعت تعلق عاطفی شدید خود به ائمه اطهار، تأکید بر فضائل و مقامات آن بزرگواران را اولویت تشیع دانسته و هر گزارش و دعوی را در کرامات و معجزات آنان با دلی باز می‌پذیرفتند و در هر نسل، چیزی بر آن مزید می‌کردند. از سوی دیگر انتظار داشتند که دیگر پیروان اهل بیت نیز در این مورد همین گونه فکر و رفتار کنند و موانع نظری، مانند موازین نقد علمی روایات، را برای عرصه‌های دیگر گذارده و در این زمینه خاص به کار نبندند. سخنانی نیز در تأیید روش خود در این باب، به پیشوایان دین منتسب می‌یافتند از این قبیل که: «ما را خدا نخوانید اما هر چه دیگر خواستید درباره ما بگویید.» هواداران گرایش نخست، دانشوران و داعیان اعتدال و عقلانیت در جامعه شیعه، که وظیفه خود را در نگاه‌بانی از معتقدات و اصول تفکر مذهب اهل بیت و جلوگیری از «تحریف غالین و انتحال مبطلین و تأویل جاهلین» می‌دانستند همواره از اینکه مهر و عاطفه شدید، آن گروه دیگر را به ابتذال و افراط عملی و انحراف عقیدتی بکشاند نگران بودند. آنان برخی از معتقدات و اعمال آن گروه را مسئله‌دار و با اصول کلامی و موازین علمی، ناسازگار می‌یافتند و آنان را به اعتدال و رعایت اصول فرا می‌خواندند؛ فراخوانی که بسیاری اوقات مورد خرسندی آن گروه نبود. با این همه تا مسئله حادّی پیش نمی‌آمد همزیستی مسالمت‌آمیز حاکم بود و دو گرایش، یکدیگر را تحمّل می‌کردند و هیچ‌یک، دیگری را از حوزه تشیع خارج نمی‌دانست و طرد و تکفیر و تهدید به مرگ نمی‌نمود. شهیدی عالی مقام مانند قاضی نورالله شوشتری که سر و جان در راه ولایت امیر مؤمنان(ع) فدا می‌کرد، در «اسئله یوسفیه» خود اعتقاد به علم غیب امام، در معنی حضور و انکشاف تفصیلی تمام عالم وجود را برای او (نه به گونه اکتساب و «تعلّم من ذی علم» که امکاناً در موارد خاص، آن هم بدون علم به همه جزئیات واقعه می‌توانست بود)، با شدّت و حدّت محکوم می‌نمود و کسی هم او را به خاطر این عقیده، معاند و مکابر و منکر فضائل ائمه طاهرین نمی‌خواند. یا محقق عالی قدر و فقیه برجسته اصفهان در دوره قاجار، سید محمد باقر خوانساری، نگارنده روضات الجنات، در ذیل سرگذشت حافظ رجب بُرسی از همان کتاب خود، در اعتبار کتب قدیم فضائل تردید می‌نمود و تندروی مؤلفان آن آثار را منشأ پیدایش گروه‌هایی مانند شیخیه و بابیه می‌خواند، امّا ندیده‌ام کسی به او به خاطر این گفته اهانتی کرده باشد. بهار امسال که ناشر مجموعه آثار قدیم من، پرونده‌ای از مقالات سال‌های پیش از مهاجرت مرا فراهم کرده و برای بازبینی من فرستاده بود. دیدم که در مقاله‌ای که درست چهل سال پیش در باره همین بُرسی نوشته بودم سخن علامه امینی را (که آن زمان هنوز در قید حیات بود) در ذیل غدیریه بُرسی در جلد هفتم الغدیر، نقل کرده‌ام که به استمرار و همزیستی این دو گرایش در کنار یکدیگر در طول تاریخ اشاره و از اخلاص و خدمات پاکان هر دو گروه به تشیع (به رغم آن که به گفته او: «ولم تزل الفئتان على طرفى نقیض وقد تقوم الحرب بینهما على أشدّها») تقدیر می‌کند.

روزگاری دراز، اختلاف دیدگاه دو گرایش سنتی مکتب شیعی در حد اختلاف نظر در اعتبار برخی منابع و منقولات، و تفسیر مضیق یا موسع برخی متون بود که گاه از آن به اختلاف نظر در سعه و ضیق قلمرو فضائل ائمه تعبیر می‌شد. تا آنکه در ادوار متأخرتر، تحلیلی فلسفی – باطنی در میان گروهی از فلسفه خوانان شیعی به ارائه نوعی جهان‌بینی جدید انجامید که به شکلی، احیاء و تجدید اندیشه گروهی تندرو با نام «مفوضه» در ادوار اقدم تاریخ تشیّع بود. در این جهان‌بینی، ائمه اطهار در سلسله مراتب عالم وجود در مرتبه مشیت الهی جای می‌گرفتند و تجسّم عملی اراده حق در جهان آفرینش بودند. لازمه ضروری و بی چون و چرای این تحلیل، اعتقاد به خالقیت و رازقیت ائمه اطهار نسبت به کل کائنات از ازل تا ابد، علم نامحدود و بالفعل آنان به ما کان و ما یکون و ما هو کائن (در معنی انکشاف حضوری تفصیلی از آن گونه که در مورد پروردگار صادق است)، و قدرت مطلقه و تصرف بالفعل آنان در سرتاسر عالم وجود است. این که دیده می‌شود برخی از پیروان آن جهان‌بینی در روزگار ما گاه چنین اعتقادات را انکار کرده و گاه – با استناد به سخنان بزرگانی که نماندند تا شاهد طغیان موج افراطی این حرکت و ادعاهای شگفت آن باشند – به «تحلیل عامیانه» از نظر خود منتسب می‌سازند جز اقدامی زیرکارانه و سیاست گام به گام برای جا انداختن تدریجی آن تحلیل نیست. اعتقاد به خالقیت و رازقیت و قدرت و علم مطلق ائمّه، لازمه ضروری و بی چون و چرای آن تحلیل است. تا نیم قرن پیش، حضوری از این بینش افراطی باطنی در صحنه اجتماع، جز در میان یک نحله مذهبی خاص که اقلیتی منعزل را در یک دو شهر ایران تشکیل داده و شکلی دیگر از آن بینش را پیروی می‌نمود، نمی‌بینیم. گویی هواداران آن، به رغم توجیهات بی‌پایه و نامعقول، خود به بیگانگی آن اندیشه با اصل توحید که بنیاد اسلام و تشیع راستین است آگاه بودند. اندیشه دینی امروز جهان نیز (در بخش ادیانی که بر اساس باور به خدا در نظام هستی بنیاد شده است) به هیچ روی، توحیدی بودن یک نظام عقیدتی را که معتقد باشد سراسر کائنات را از ازل تا ابد یک مجموعه چهارده نفری از انسان‌های این سیاره موسوم به زمین در یک وجود فراتاریخی، ولو با استناد نهایی به خدا، آفریده و روزی می‌دهد و گردش چرخ هستی را جزء به جزء مدیریت می‌نماید بر نمی‌تابد و ریشه‌های این عقیده را در جاهایی دیگر جستجو می‌کند.

در چند دهه اخیر، به طور مشخص از روزگار نشر کتاب شهید جاوید در پایان دهه چهل، این بینش افراطی باطنی که تا آن زمان واقعیت عقائد خود را در لفافه پیچیده و از مردمان پنهان می‌نمود، سر برآورد و به خاطر اشتراک دیدگاه‌ها و منافع، با افراطیان گرایش سنتی تندرو در تشیع، جبهه‌ای واحد تشکیل داده و احیاگر یک جریان ستیزه‌جو شدند که خود را جریان «ولایتی» می‌نامید. در گذشت زمان (به خصوص در سال‌های پس از انقلاب، در غیبت نخبگان و فرهیختگان ما که به ضرورت اولویت‌های مکتب، از کار نظری تا حدود زیاد باز مانده و درگیر مسائل عملی نظام بوده‌اند) این جریان با سوء استفاده از احساسات و عواطف شیعیان نسبت به خاندان پاک پیامبر، بی‌محابا ساخته‌ها و گفتمان غالیان قدیم را در سطحی وسیع در جامعه شیعه گسترده و جا انداخته است. اکنون از شما می‌شنوم که حتی در این دوردست، در این جامعه غیراسلامی که شیعیان اقلیتی کوچک بیش نیستند، به ترویج تفکر غالیانه و تشویق اعمال نابخردانه و تجاسر بر ولیّ امر مسلمین، که مشفقانه آنان را به اعتدال فرا می‌خواند، پرداخته و شیعه را در برابر شیعه قرار می‌دهد و به این کار افتخار هم می‌کند. این جریان در بُعد درون دینی، با اصراری سازش ناپذیر بر محوریت آن چه آن را «ولایت تکوینی» می‌خواند (با گسترده ای بس فراتر از آن چه منابع معتبر دین اجازه می دهد)، تحلیل افراطی خود را مهم ترین و اساسی ترین رکن آیین تشیع و فاصل حق و باطل می‌داند، به گونه‌ای که هر چه را از آن کمتر و کوتاه‌تر باشد، عناد با اهل بیت پیامبر و مخالفت با ضروریات مذهب، و تشکیک کننده در صحت و اعتبار آن تحلیل را مشمول لعن بر منکر فضائل ائمه طاهرین شمرده و با اوصافی چون سنّی و ناصبی و یزیدی و وهّابی می‌نوازد، و در بُعد بیرونی با اصرار شدید بر تشویق مردمان به تظاهر و تجاهر به تبرّی و هتک صریح و آشکار نسبت به مقدسات بیش از یک میلیارد مسلمان دیگر جهان، گاه حتی در مرآی و منظر و جلوی چشم آنان (چنان که در هند و پاکستان در ایام عاشورا)، اصول بدیهی اخلاقی و مصالح مسلّم اسلام را در این روزگار عسرت پایمال می‌کند.

با تشیّع چه می‌کنید و مکتب پاک اهل بیت را به کجا می‌برید؟ تشیّع مگر چیزی جز تفسیر اصلی و اصیل اسلام است؟ اسلام مگر نه آخرین پیام و واپسین حلقه در زنجیره‌ای ممتد و مستمر از پیام‌های الهی بود که تکیه و تأکید همه بر توحید و اخلاق و احکام بوده و پیامبران و اوصیاء آنان همه طریق الی الله بودند؟ پس چرا در نسخه شما پیامبران همچنان طریقیّت دارند اما اوصیاء، موضوعیت یافته و اعتقاد به منشأیت و خالقیت و رازقیت و قدرت و تصرف فعلی آنان در جهان هستی چنان اصالت گرفته که بر همه اجزاء دیگر دین تقدم و اولویت یافته و همه چیز دیگر را به کلّی تحت الشعاع و اموری فرعی و ثانوی و هامشی ساخته است؟

این روزها، در سکوت فرهیختگانی که انحراف از جاده و اختلال طریقه را تذکر دهند و بزرگ ترهایی که برای این گونه مسائل حد و مرزی بگذارند و از تندروی بی حساب جلوگیری کنند، جامعه شیعی گویی به خود واگذارده و تک صدایی شده و دیگر سخنی از هیچ‌کس جز هواداران پر جوش و خروش یک جریان افراطی شنیده نمی‌شود. به عنوان یک مسلمان شیعی معتقد و مؤمن، غلبه این جریان افراطی را بر مکتب اهل بیت فاجعه‌ای بزرگ می‌دانم و بی‌مجامله می‌گویم که نقد علمی و مبارزه با آن، اولویت اول در میان نیازهایی است که مکتب ما امروز در جهان با آن مواجه است. تک صدایی شدن و یکه تازی بی‌منازع این جریان که یک قشر عامی و سطحی‌نگر و تند زبان و ستیزه جو را در زیر چتر حمایت خود گرفته و دست تطاول آن را بر مقدسات مذهب باز گذارده است، برای مکتب تشیع بسیار زیان‌بار بوده و تا همین امروز هم به بهایی گزاف تمام شده است.

از بزرگترین زیان‌ها یکی همین غلبه تدریجی، امّا آشکار اخباریگری بر فکر شیعی است که به وضوح می‌بینیم. نه این که اصول فقه نخوانیم و ندانیم که می‌خوانیم و عمری مدید بر سر آن می‌گذاریم، امّا تمام میراث عظیم علمی خود را در همه ابعاد به سوی اخباریتی کور کشیده‌ایم و نظامی فکری در آن درجه از استحکام و غنا را با جمود و میخکوب شدن بر واقعیت‌های تاریخی دوران‌های دور، در دور و تسلسل باطل افکنده و در تارهای تنیده خود به بند کشیده‌ایم. این البته مشکلی‌ست ریشه دار، امّا افراط و اصرار این عامیان، در تضادی روشن با بزرگان دین که در روش علمی و عملی خود به شدت متحفظ و هشیارند، بر تساهل جاهلانه و استناد بی رویه در اصول زیربنایی اعتقادی به هر نوشته که به زبان عربی است، هر چند اگر زمان و نویسنده و اصالت آن نیز مشخص نباشد (چنان که گویی برای این عامیان هر چه عربی است قرآن است) و اعتماد افسار گسیخته بر آنچه در بهترین فرض اخباری آحاد است، از عوامل مهم آن بوده است.

نتیجه بسیار ناخوشایند دیگر این کوته‌بینی و عامی‌گری و واپس نگری و جمود و میخکوب شدن، رکود مزمنی است که اکنون مکتب ما از نظر محدود شدن در چند نقطه سنتی جغرافیایی خود بدان مبتلا شده است. چرا باید مذهبی که همین دو قرن پیش در یک جهش تبلیغی در عراق و شبه قاره هند به آفاق گسترده‌ای دست یافت در دنیای ارتباطات امروز نتواند آن تجربه را تکرار کرده و در جذب و هدایت جویندگان حقیقت، توفیقی دست‌کم در همان ابعاد داشته باشد. امروز دیگر حتی در مورد ایران آمار رشد نسبی جمعیت در استان‌ها، و گزارش‌ها از برخی سرمایه‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های دقیق دراز مدت، به خصوص از راه خرید املاک و پاک سازی برخی مناطق از ساکنان بومی، زنگ خطر را برای آینده تشیع در آن دیار به صدا در آورده است. وقتی هیچ حرف تازه‌ای برای گفتن نداشتیم و به هیچ‌کس دیگر هم اجازه ندادیم چیزی بگوید، وقتی سال به سال یک اندیشه راهگشا و طرح نو در عرصه حقائق و معارف تشیّع عرضه نکردیم، ولی هر ماه صدها کتاب در معجزات و کرامات و مصائب و مراثی، با مضامین تکراری و بی هیچ ابداع و ابتکار یا احساس رقیق و لطیف، نشر و باز نشر نمودیم، وقتی از حل «شبهات» و پاسخ منطقی به ساده‌ترین سؤالات که پرسیدن و دانستن آن، نه حق که وظیفه هر مکلف است عاجز بودیم و دانشی که از راه توغّل در منقولات کتاب‌های مجهول الهویه و بافته‌ها و ساخته‌های عامیانی چون خود به دست آورده‌ایم یک پول سیاه ارزش نداشت و گرهی از هیچ مشکل نگشود، اما لحظه‌ای فکر نکردیم چرا در جا می‌زنیم و اشکال کار در کجاست، آن وقت توقع داریم مردم فوج فوج در دین خدا داخل شوند؟ دل به این خوش می‌داریم که هر به یک ماه بگویند یک نفر در فلان دوردست به تشیع تشرف یافت، اما هیچ می‌دانیم تفسیر نا معقول ما از دین چه شمار از شیعه زادگان را در همان ماه در امّ القرای تشیع از صراط حق رویگردان ساخته است؟ اگر در بر همین پاشنه بچرخد و بزرگی، معتبری، صاحب نفسی جلوی این موج ویرانگر افراط گرایی عامیانه را نگیرد، بیم آن است که تشیع حیدرآبادی (آن مرکز بزرگ شیعه هند که اکثریت عظیم شیعیان آن با فهمی نادرست از منقولاتی چون «حبّ علی حسنه لا تضرّ معها سیّئه» احکام و عبادات به خصوص نماز را رسماً ملغی کرده و به این کار صریحاً افتخار می‌کنند و پیرو معتقد و مخلص ولایت را مساوی و مساوق با تارک نماز و سایر طاعات شرعی می‌دانند) به مرور بر سنت شیعی در همه جا چیره شود و حتی ارکان و عبادات منصوصه شریعت که مرز ایمان و کفر، و قدر مشترک، و شعار جمعی مسلمانان است تحت الشعاع برخی شعائر و مراسم قرار گیرد که در این ادوار و اعصار به نام ولایت و ارادت به صدّیقه طاهره یا حضرت سیدالشهداء ویا ولی عصر (سلام الله علیهم اجمعین) ظاهر یا احیاء شده و قبول و اقبال عظیم یافته و به شعائر عمده و اصلی مذهب تبدیل گردیده است، تا جایی که در آینده یک ناظر بیرونی به دشواری بتواند در چهره شعائر و مراسم (که دین شناسان اشتراک در آن را ملاک حکم بر ارتباط و وجود اصل مشترک میان خانواده‌های مختلف ادیان می‌گیرند) وجه وحدت و اشتراک چشمگیری میان این جامعه با جامعه بزرگ تر اسلامی بیابد. اگر این آتش خانمان سوز عامیگری فرو کش نکند چه بسا سرزمین و جامعه‌ای که روزی روزگاری عرصه تجسم عملی تفسیر پاک و مصفا و عقلانی و والای اهل بیت از اسلام بود، به هندوستانی دیگر تبدیل شود که در هر گوشه آن صدها مدعی پیامبری و خدایی زندگی کرده و هر یک گروهی اتباع و اشیاع داشته باشند.

بیست‌واند سال پیش که موج به چالش کشیدن تشیع در بیرون، و همزمان، تشویق و تبلیغ افراط گرایی و عامی‌گری و سطحی نگری و کوشش در منزوی ساختن مذهب در داخل (عمدتاً از سوی کسانی که مایه و توان مواجهه با آن چالش‌ها را در خود نمی‌دیدند، یا راه کسب شهرت و جلب مقام و جذب مرید، و گاه انتقام گیری شخصی و تشفّی خاطر خود از انقلاب، را در تبلیغ افراط گرایی و عامی‌گری، حتی به قیمت ضربه زدن به مصالح مسلّم اسلام و تشیع، می‌جستند) سر بر می‌داشت و خطیر بودن مرحله را فریاد می‌کرد، با خود می‌اندیشیدم که شاید از راه احیاء تفکر ثقلینی بتوان پیشاپیش سیلاب ایستاد و به نوعی به اعتدال و عقلانیت مکتب قم در دوران مرحوم آیت‌الله بروجردی بازگشت. در تداوم همان امید، دو سالی بیش از عمر گرانمایه به گردآوری مواد و تدوین کتابی در معرفی آن چه آن را تشیّع راستین می‌دانم گذشت که با پیش آمد عارضه چشم در اوایل بهار امسال ناتمام ماند. اما تجربه نشان داد که در آن اندیشه اشتباه می‌کردم و آن هدف در آینده قابل پیش‌بینی در دسترس نیست. هواداران آن جریان انحرافی که بر اندیشه و عمل شیعی در روزگار ما چنگ انداخته و نفوذ کلمه و آزادی عمل آشکار یافته و از هیچ بزرگی فرمان نمی‌برند، اهل بحث و نظر نیستند و عامیان فریبکار در حفظ و حمایت آنان در کشاندن جامعه به افراط و ابتذال و عامی‌گری هر چه بیشتر، و قلع و قمع هر صدا و گرایش مخالف با شدت هر چه تمام‌تر، عزم استوار دارند و کسی از بزرگان جامعه شیعی را نیز توان مقابله با این وضع نیست. با این حال و واقع، انتظار پیشرفت و مقبول افتادن تحلیلی مهربان‌تر و فراگیرتر از مکتب تشیع و بازگشت به آن اعتدال و عقلانیت در بازمانده عمر امثال من، توقعی واقع بینانه نیست. در عمر شما جوان‌ها هم گمان ندارم.

——————————————

* متن سخنرانی دکتر سیدحسین مدرسی طباطبایی که در اوایل ماه نوامبر گذشته، در مجمعی از دانشجویان مسلمان درمونتریال کانادا ایراد شد.

منبع: دین آنلاین

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

22 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
کشانی
کشانی
مرداد ۲۶, ۱۳۹۴ ۲:۰۰ ب٫ظ

دوستان گرامی، تاریخ اولین انتشار عمومی این سخنرانی آقای مدرسی اول اسفند ۱۳۸۷ است. یعنی شش سال و نیم پیش.حالا اگر نوامبر گذشته ی بلافاصله را فرض کنیم، می شود ۱۱ تا ۲۰ آبان ۱۳۸۷. این می شود تاریخ احتمالی، اگر که قید نوامبر، باز هم نقل نوشته از جایی باشد که نقل نشده باشد در لینک زیر.اما نکته ای به چشم ام خورد:بحث گرمی که در زیر متن جریان پیدا کرده و در صفحه ی سایت محترم نیلوفر، مفقود است.مثلا یک نظر داده شده در همین صفحه ی سایت وزین نیلوفر نظری است با امضای رضا و با عنوان… مطالعه بیشتر»

کشانی
کشانی
مرداد ۲۶, ۱۳۹۴ ۱:۰۶ ب٫ظ

[quote name=”مصطفی میری”][quote name=”کشانی”][quote name=”کشانی”]آقا فکر کنم اشتباهی صورت گرفته در مورد آدرس این سخنرانیــــــــــــــــــــــــبه نظرم میاد:این سخنان رو چندین سال پیش (در حدود ۶ سال پیشتر) در رادیو زمانه خواندم. ———–[quote name=”کشانی”][quote name=”کشانی”]آقا فکر کنم اشتباهی صورت گرفته در مورد آدرس این سخنرانیــــــــــــــــــــــــبه نظرم میاد:این سخنان رو چندین سال پیش (در حدود ۶ سال پیشتر) در رادیو زمانه خواندم. ———–ما به نقل از دین آنلاین مطلب را آوردیم.[/quote]n خیلی خیلی می بخشید، به نظر شما، این توضیح کافی است برای شیوع و تسری ی یک پدیده یا تقریر تاریخی ی نادرست؟قرار است روش های ما با روش های عامه… مطالعه بیشتر»

دوست خيرخواه
دوست خيرخواه
مرداد ۲۶, ۱۳۹۴ ۱۰:۴۰ ق٫ظ

به نظر می رسد جناب مدرسی نه تاریخ را به درستی لحاظ کرده است و نه سیر فلسفی و عقلانی این بحث و منطق تفکر آن را. ایشان تفکری ریشه دار در هستی شناسی را مورد نقد قرار می دهد با چماق افراطی گری و برای آن ناله و ندبه سر داده است. این بحث ها را باید به صورت عقلانی و مرحله به مرحله با رعایت منطق بحث طرح کرد. ریشه این بحث ها هستی شناسی و نحوه ظهور و بروز و خلقت و آفرینش است. این که خداوند پدیده هایی داشته باشد که آن ها را علم اعطایی… مطالعه بیشتر»

مصطفی میری
مصطفی میری
مرداد ۲۴, ۱۳۹۴ ۷:۴۷ ق٫ظ

[quote name=”کشانی”][quote name=”کشانی”]آقا فکر کنم اشتباهی صورت گرفته در مورد آدرس این سخنرانیــــــــــــــــــــــــبه نظرم میاد:این سخنان رو چندین سال پیش (در حدود ۶ سال پیشتر) در رادیو زمانه خواندم. ———–ما به نقل از دین آنلاین مطلب را آوردیم.[/quote]n خیلی خیلی می بخشید، به نظر شما، این توضیح کافی است برای شیوع و تسری ی یک پدیده یا تقریر تاریخی ی نادرست؟قرار است روش های ما با روش های عامه ی مردم قدری تفاوت داشته باشد.“دین آن لاین، این چنین نقل کرده. درست! اما من موظم که صحت و سقم کل و جزء نقل را خودم چک کنم. مگر این که… مطالعه بیشتر»

ali
ali
مرداد ۲۳, ۱۳۹۴ ۱۰:۵۸ ق٫ظ

توجیه وجود غالیان بیش از دلیل ناشی از وجود علت است این که بعد از انقلاب این جماعت رشد بیشتری یافتند که آقای طباطبائی را نگران کرده ناشی از این است صاحب منسیان با ولایت فروشی از این دست بیشتر اوضاع به کامشان خواهد بود آنقدری که از مداحان تجلیل می شود اصلا نیم نگاهی به محققان نمی شود و نتیجه آن همین است که شاهد آنیم متاسفانه همان که امام علی در وصف دوران جاهلیت پیش از اسلام فرموده اند:عالم ملجم و جاهل تکریم شده است

کشانی
کشانی
مرداد ۹, ۱۳۹۴ ۹:۴۸ ب٫ظ

[quote name=”کشانی”]آقا فکر کنم اشتباهی صورت گرفته در مورد آدرس این سخنرانیــــــــــــــــــــــــبه نظرم میاد:این سخنان رو چندین سال پیش (در حدود ۶ سال پیشتر) در رادیو زمانه خواندم. ———–ما به نقل از دین آنلاین مطلب را آوردیم.[/quote]n خیلی خیلی می بخشید، به نظر شما، این توضیح کافی است برای شیوع و تسری ی یک پدیده یا تقریر تاریخی ی نادرست؟قرار است روش های ما با روش های عامه ی مردم قدری تفاوت داشته باشد.“دین آن لاین، این چنین نقل کرده. درست! اما من موظم که صحت و سقم کل و جزء نقل را خودم چک کنم. مگر این که از… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
مرداد ۹, ۱۳۹۴ ۸:۲۲ ب٫ظ

سلام جناب وکیلیان آیا میخواهید نتیجه بگیرید که برای بعضی افراد علم غیر اکتسابی وجود دارد و ایشان معصوم هستند؟! چنین چیزی هم در قرآن وجود ندارد. نمی توانیم از این آیه سوره نحل نتیجه بگیریم که پس عده ای هم مثل ییامبر میتوانند قرآن را تبیین کنند: بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ‌ ۗ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ‌ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُ‌ونَ ﴿۴۴﴾ این مقام تبیین رسول الله قبل از نزول کامل و پس از ارسال چند سوره اوایل نزول قرآن و برای مجادله احسن با منکرین بوده است. تا نزول کامل قرآن برای تحلیل آیات نازله تبیین پیامبر لازم بوده… مطالعه بیشتر»

وکیلیان
وکیلیان
مرداد ۸, ۱۳۹۴ ۱:۰۷ ب٫ظ

پاسخ به نقد جناب مرادی در خصوص استناد به علامه طباطبایی:اینکه علامه طباطبایی مثل هر عالم دیگری مشکلاتی نیز دارد که قابل قبول است و من هم با شما کاملا موافقم. علم اکتسابی در هر صورت بشدت محدود، متاثر از شرایط تاریخی و احیانا توام با خطاست. دقیقا این مشکل نظریه علم اکتسابی در برابر علم ارثی است که جناب مدرسی آن را به غلات نسبت می دهد.به بیان دیگر طرفداران نظریه علمای ابرار – از جمله جناب مدرسی- باید پاسخ دهند که اگر علم اهل بیت از سنخ علم اکتسابی باشد آنگاه چطور برای امثال امام جواد در سن… مطالعه بیشتر»

مرتضی
مرتضی
مرداد ۸, ۱۳۹۴ ۱۰:۵۷ ق٫ظ

[quote name=”وکیلیان”]اگر مخاطب این دستور «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ. بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (۴۳ و ۴۴ نحل) » اگر مخاطب این دستور غیرمسلمان ها باشند که فرقی ندارد اهل ذکر از اهل کتاب باشد یا غیر آن. کلا قبول ندارند. اگر مخاطب دستور اهل کتابی باشند که در قرآن تردید دارند نیز مشکلی حل نمی شود. چون اهل ذکر آنها اصلا قرآن را ذکر نمی داند و آنها را به کتاب خود می خوانند. اما اینکه اهل ذکر اهل کتاب باشند!… مطالعه بیشتر»

رضا
رضا
مرداد ۷, ۱۳۹۴ ۶:۴۷ ب٫ظ

متاسفانه زبان سخنران محترم بسیار بسیار جانبدارانه و غیر علمی است.منظور از غیر علمی، این که کسی با این مرتبت آکادمیک، وقتی سخن می راند، نباید خود را در یک طرف حس کند و دیگری را با انواع واژگان جانبدارانه رد و نفی تند کند.لحنی پر از افسوس و هیجان جانب‌دارانه.ـــــــــــــــــــــــــسخنران محترم با وجودی که با پدیده ی سکتاریسم و فرقه گرایی و فرقه سازی پس از دوران رستاخیز نخستین هر جنبش اجتماعی و پیش و پس از دوران تاسیس و ایجاد شناسنامه و هویت برای جنبش، آشنا بوده (ایشان در کشوری غربی ، صاحب پست های بالای آکادمیک هستند)… مطالعه بیشتر»

کشانی
کشانی
مرداد ۷, ۱۳۹۴ ۶:۳۸ ب٫ظ

آقا فکر کنم اشتباهی صورت گرفته در مورد آدرس این سخنرانی
ــــــــــــــــــــــــ
به نظرم میاد:
این سخنان رو چندین سال پیش (در حدود ۶ سال پیشتر) در رادیو زمانه خواندم.
———–
ما به نقل از دین آنلاین مطلب را آوردیم.

مرادی
مرادی
مرداد ۷, ۱۳۹۴ ۶:۳۷ ب٫ظ

سلام شما نظریه ای قابل مناقشه از تشیع را که قبلا گفته بودید اثبات نکرده نظریات دیگری را اضافه بر آن بیان کردید که خودشان بمراتب بیشتر مجتاج دلیل و بینه هستند!!! ارجاع به لینک اشاره شده و تفسیر آقای طباطبایی مزید بر مشکلات شد.چرا که ایشان بعنوان مفسر بزرگ معاصر شیعه همچنان به اتصال آیات عنایت لازم را ندارند با اینکه علامه طباطبایی در میان مفسرین معاصر تشیع توجه بیشتری به ارتباط آیات هر سوره میکنند. با این حال در بعضی مواضع حساس این ارتباطات را رعایت نمی کنند یا فراموش میکنند…امید است نسل های بعدی مفسرین از هر… مطالعه بیشتر»

وکیلیان
وکیلیان
مرداد ۷, ۱۳۹۴ ۹:۱۲ ق٫ظ

اگر مخاطب این دستور «وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ. بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (۴۳ و ۴۴ نحل) » اگر مخاطب این دستور غیرمسلمان ها باشند که فرقی ندارد اهل ذکر از اهل کتاب باشد یا غیر آن. کلا قبول ندارند. اگر مخاطب دستور اهل کتابی باشند که در قرآن تردید دارند نیز مشکلی حل نمی شود. چون اهل ذکر آنها اصلا قرآن را ذکر نمی داند و آنها را به کتاب خود می خوانند. اما اینکه اهل ذکر اهل کتاب باشند! یعنی… مطالعه بیشتر»

مرتضی عامری
مرتضی عامری
مرداد ۷, ۱۳۹۴ ۶:۵۵ ق٫ظ

[quote name=”وکیلیان”]آنچه شیعیان به آن عمل می کنند دقیقا همان است که قرآن فرموده. «فاسئلوا اهل الذکر» قرآن پیامی است که با «پیام بر» همراه است برخلاف نگاه اهل سنت که تلقی یک پست چی را از پیام بر دارند، از دید شیعه تعلیم و تزکیه جزو وظایف پیامبر است «لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَهَ وَإِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ» اما این وظیفه با وفات پیامبر پایان نمی یابد و دقیقا دیدگاه «حسبنا کتاب الله» است که مسلمانان را به وضع امروزی رسانده. اهل بیت… مطالعه بیشتر»

وکیلیان
وکیلیان
مرداد ۷, ۱۳۹۴ ۱:۰۳ ق٫ظ

از دید شیعه «اهل الذکر» یک مصداق اتم و اکمل داره که اهل بیت هستند یعنی هیچ کسی نمی تونه یزی به اهل بیت تعلیم کنه که آنها از آن بی اطلاع باشند. اما دیگران هم می توانند در مراتبی از این مفهوم کلی اهل ذکر و علم بودن برسند. البته دو دیدگاه در این خصوص قابل طرح است:۱- دیگران هر چه دارند مستقیم یا غیرمستقیم از اهل بیت گرفته اند. ۲- دیدگاه علامه طباطبایی و پیروانش که می گویند چون قرآن نور است مستقلا و بدون نیاز به تور دیگری قابل شناخت است. که تفصیلش را در مقدمه المیزان… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
مرداد ۶, ۱۳۹۴ ۳:۴۵ ب٫ظ

سلام

آقا یا خانم وکیلیان میگویند:”اهل بیت از دید شیعه اهل ذکر و اولوالعلم و راسخون در علم هستند”

فرض کنیم و به مسئولیت خود ایشان این بیان صحیح باشد.ولی آیا عکس این موضوع هم لزوما برقرار است؟

یعنی آیا هر کسی که “اهل ذکر و اولوالعلم و راسخون در علم” بود اهل بیت است؟

آیا این منطقی خواهد بود؟ ممکن است به نظر شما باشد و لی بنظر بعضی از دیگران نباشد اینجاست که مجبوریم الگوی عقلی را که متفاوت میشود کنار بگذاریم با رعایت پیوستگی آیات ببینیم منظور چیست.

والسلام

وکیلیان
وکیلیان
مرداد ۶, ۱۳۹۴ ۳:۰۵ ق٫ظ

آنچه شیعیان به آن عمل می کنند دقیقا همان است که قرآن فرموده. «فاسئلوا اهل الذکر» قرآن پیامی است که با «پیام بر» همراه است برخلاف نگاه اهل سنت که تلقی یک پست چی را از پیام بر دارند، از دید شیعه تعلیم و تزکیه جزو وظایف پیامبر است «لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَى المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَهَ وَإِن کانوا مِن قَبلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ» اما این وظیفه با وفات پیامبر پایان نمی یابد و دقیقا دیدگاه «حسبنا کتاب الله» است که مسلمانان را به وضع امروزی رسانده. اهل بیت از… مطالعه بیشتر»

سهند
سهند
مرداد ۵, ۱۳۹۴ ۳:۰۶ ب٫ظ

احسنت به استاد مدرسی

تحلیل بسیار جالبی بود

وکیلیان
وکیلیان
مرداد ۵, ۱۳۹۴ ۱۲:۱۲ ب٫ظ

اینکه ما یک جریان افراطی و احیانا غالی داریم که بخصوص از سوی مداحان ترویج می شود و متاسفانه نه تنها هیچ مبنای عقلی ندارد بلکه اصلا کاربست عقل در حوزه دین را فضولی می داند بسیار درست است و اینکه اینها به حقیقت دین ضربه می زنند بسیار درست است. اینکه اینها در دهه های اخیر تقویت شده اند (و البته در دوره هایی از تاریخ نیز چنین بوده) درست است. اینکه اهل بیت و اصحاب راستینشان چنین رویکردی نداشته اند درست. اما اینکه جناب مدرسی به گرایش فکری اصیل تشیع تعلق دارد نادرست است.جناب مدرسی در مبانی بشدت… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
مرداد ۴, ۱۳۹۴ ۵:۰۳ ب٫ظ

سلام تشیع در میان آماده ترین عالمان خود و عاقلانه ترین رفتار پیوند آیات قرآن را بر نمی تابد. اعتبار لازم را برای این مجموعه قرآنی جع آوری شده قائل نیست و برای همین نیز وجود افراد معصوم را برای ارائه نظریات دینی و برداشت مورد نظر خود از قرآن پیش میکشد…برای توجیه نظر خود نزول تدریجی قرآن را دلیل می آورد….البته این نظر خود را صریحا اعلام نمی کند و میگوید ما مخالفتی با این جمع آوری نداریم…تعداد قلیلی از ایشان به این امراعتراف می کنند. این الگو و نظریه عقلی انسانی تشیع در عصر و زمانی که متون… مطالعه بیشتر»

سامان
سامان
مرداد ۴, ۱۳۹۴ ۸:۱۳ ق٫ظ

از کجا معلوم خود روحانیت که خود را ملاک دین و حقیقت و صراط می پنداردافکار باطل و انحرافی و تفریطی نداشته باشد؟مگر خود این حزب سیاسی اقتصادی جلوی دکتر شریعتی، امام خمینی و پیامبران و امام زمان نایستادند و نمی ایستند؟طبق قرآن و حدیث سایت نیلوفر رجوع کنید و بررسی و تحلیل کنید به کتب دکتر علی اکبر خانجانی که همه معارف امامیه و شیعه را از قرآن و احادیث محکم و قدسی و همچنین عقل جمع نموده و نشان داده امام کیست و چه معنی دارد تشیع. البته غالیان و افراط گریان که چون مسیحیان خلاف شریعت محمدی… مطالعه بیشتر»

ابراهیم
ابراهیم
مرداد ۳, ۱۳۹۴ ۱:۲۷ ب٫ظ

بحث های استاد مدرسی بسیار عالی است

بیشتر مطلب از ایشون بگذارید

22
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx