افول در فرهنگ عمومی

محمد باقر رحیمی: ابتدا این پرسش را می توان مطرح نمود که آیا جدای از عموم مردم ، مسئولین از جهات نظری و عملی متوجه میزان ضرورت و اهمیت فرهنگ عمومی جامعه هستند ؟ و پرسش دیگر اینکه در حال حاضر امور فرهنگی در جامعه ما چه وضعیتی دارد ؟ آیا در اوج است یا در فرود ؟ آموزش و…

محمد باقر رحیمی: ابتدا این پرسش را می توان مطرح نمود که آیا جدای از عموم مردم ، مسئولین از جهات نظری و عملی متوجه میزان ضرورت و اهمیت فرهنگ عمومی جامعه هستند ؟ و پرسش دیگر اینکه در حال حاضر امور فرهنگی در جامعه ما چه وضعیتی دارد ؟ آیا در اوج است یا در فرود ؟ آموزش و پرورش ، دانشگاه ، وزارت ارشاد و صدا و سیما از طرفی ، و از طرف دیگر نویسندگان ، پژوهندگان و نشریات در رشد فرهنگ عمومی دخیل هستند. حال این پرسش مطرح است که آیا نهادهای دولتی و غیر دولتی در رشد فرهنگ عمومی کارایی و نتیجه بخشی دارند ؟

 نظام آموزشی نخستین نهادی است که باید در معرض پاسخگویی قرار گیرد. ابتدا باید دید در فرایند دوازده ساله نظام آموزشی نشانه هایی از رشد فرهنگی وجود دارد. و اگر در محتوای کتب چنین چیزی وجود دارد ، آیا در عرصه ی اجتماع هم مشاهده می شود ؟ پس از این مرحله باید بررسی شود که آیا خروجی های نظام آموزشی از چه توانمندی هایی برخوردار شده اند ؟

با توجه به کتب درسی دوره های سه گانه در طی دوازده سال می توان گفت از جهت محتوا در حد قابل قبول به امور فرهنگی و ارتقای آن توجه شده است ، با این وجود در عمل و در حوزه اجتماع از آثار این آموزش چندان مشاهده نمی شود. این مسئله نشانگر عدم درونی شدن آن آموزش ها می باشد ، و این عدم درونی شدن خود نشانگر عدم کارآمدی مناسب نظام آموزشی است .

دلیل سخن فوق ضعف عموم در عمل به اصول شهروندی و قوانین اجتماعی است. (یکی از شواهد ملموس این عدم رعایت ها ، عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی است ، مسئله ای که آمار مرگ و میر را به شدت افزایش داده است. )از طرف دیگر باید به خروجی های این نظام آموزشی توجه کرد. درصد بالایی از دانش آموزان در صف رفتن به دانشگاه قرار می گیرند ، یعنی حدود یک میلیون نفر ( در حال حاضر). در این میان تعداد بسیار اندکی صاحب شغل می شوند. اکثریت دانشگاه رفته ها حدود چهار سال دردسری برای دولت ندارند ، اما پس از فارغ شدن از تحصیل تازه باید شغلی پیدا کرده و در ضمن ازدواج خود را هم راه بیاندازند و کیست که نداند شغل و ازدواج دو مسأله ی بزرگ جامعه ی ایرانی می باشد. اگرچه از لحاظ تعداد و از نظر کمی میزان مدارس و دانشگاه ها بسیار زیاد شده است ، اما و هزار اما که کیفیت آموزشی و تربیتی در آنها در حد مناسب و استاندارد نمی باشد.

از طرف دیگر در جامعه ، ثروت اندوزی به عنوان بالاترین ارزش جای گرفته است. ثروت اندوزی در جایگاه برترین ارزش جامعه ، جز به معنای حبس امور فکری و معنوی نیست. به همین سبب در جامعه هنگامه ای به پا شده و در آن رقابت ستیزگرانه جایگزین همکاری و مهرورزی شده است.

وزارت خانه ی دیگری که متولی فرهنگ می باشد ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. با مراجعه به بودجه های هر ساله دولت که به تصویب مجلس می رسد می بینیم که کمترین بودجه ها مربوط به همین وزارت خانه می باشد ( حدود نیم درصد) نهادی که به نظرمی رسد تنها کارش ممیزی کتاب ، فیلم و موسیقی باشد تا ارتقاء و ترویج فرهنگ عمومی. از جمله نتیجه ی چنین فرهنگ پروری ای سرانه مطالعه چند دقیقه ای هر ایرانی است. هم چنین تیراژ روزنامه ها و مجلات شاخص دیگری می باشد که نسبت به عموم کشورها در سطح نازل تری قرار دارد.

جدای از نهادهای دولتی به طور ریشه ای تر می توان این موضوع را واکاوی کرد. معلق ماندن جامعه بین سنت و مندرنیته و هم چنین زندگی بینابینی قبله ای و مدنی ، علل بنیادی تر مشکلات فرهنگی است. آنچه می توان گفت اینکه مسئولین در سطوح اجرایی مانع سرعت بخشی به نوگرایی در جهت مثبت و نیز جامعه مدنی می شوند. بدیهی است منظور از عبور از سبک زندگی سنتی ، کنار گذاشتن آنها به صورت مطلق نخواهد بود، بلکه کنار گذاشتن نکات منفی و خرافه های آن می باشد.

هم چنین از مسایل دیگری می توان نام برد که موجب پراکندگی و تشویش در فرهنگ عمومی شده است. از جمله مبحث جهانی شدن و تأثیر آن بر هویت ملی می باشد. در واقع یکی از علل بحران در هویت ملی جهانی شدن است. این روند نیز به همراه آثار نیکو ، از آثار منفی نیز برخوردار می باشد. اما نمی توان و نباید علل دیگر بحران در هویت ملی را نادیده گرفت ، عدم توجه به ملی گرایی مثبت و غیر افراطی و یا به سخن دیگر نبود میهن دوستی به حد کافی از جمله ی این عوامل داخلی هستند.

چین و ژاپن نمونه های روشنی هستند که با توجه به تاریخ گذشته زمان حال خود را می سازند. رسانه های تصویری این دو کشور به وفور در حال ساختن فیلم هایی هستند که زنده کننده ی روح تاریخی و ملی ایشان می باشد. این در حالی است که بزرگترین رسانه ملی ما حتی یک درصد از آثار خود را در زمینه تاریخ ایران از وجه ملی آن قرار نمی دهد. در حقیقت روشن می گردد رسانه ای با این وسعت با اعتقاد به راهبرد ایرانی – اسلامی برنامه های خود را پیش نمی برد. و لذا به راحتی می توان گفت در ساختن هویتی با دو ویژگی فوق به تصویر نمی کشد. علتی که خود می تواند توجیه کننده برخی از معلول هایی چون از خود بیگانگی فرهنگی و مهاجرت جوانان و نخبگان گردد.

چکیده اینکه برای رفع ضعف در فرهنگ عمومی و بالنده ساختن آن ، باید به سوی آموزش فرهنگ شهروندی ، آموزش اصول جامعه مدنی و آموزش قوانین اجتماعی در رأس وظایف مسئولین امور قرار بگیرد. بدون شک بهترین دوره آموزش فرهنگی در ابعاد مدنی و اجتماعی در سال های پیش  از دانشگاه می باشد ؛ و در این میان دوره ابتدایی از باقی دوره ها اثر بخش تر است. بنابراین در درجه نخست نظام آموزشی موظف است در آموزش مهارت ها و رفتارهای مدنی و قوانین اجتماعی بسیار بیشتر از آنچه که در حال حاضر می باشد ، کوشش کند.

در راستای فرهنگ سازی ، وزارت ارشاد نیز باید در رشد و افزایش فرهنگ عمومی بکوشد و لذا باید در شرح وظایف خود تجدید نظر کرده و وسعت بیشتری به آنها بدهد. و بالاخره اینکه رسانه ای چون صدا و سیما در راستای رویکرد ایرانی – اسلامی برنامه های خود را قرار دهد که در این صورت به عنوان مؤثرترین رسانه در تحکیم هویت ملی می تواند عمل نماید. هدف نهایی داشتن افرادی در جامعه است که خود را شهروند ، فعال مدنی و دارای هویت ملی بدانند ؛ آنچه که کلیت نظام آموزشی و نهادهای مرتبط به آن تاکنون چندان تلاش به اندازه ای برای آن نداشته اند.

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
محمد باقر رحیمی
محمد باقر رحیمی
آذر ۱۵, ۱۳۹۶ ۸:۵۶ ق٫ظ

بله صحیح می فرمایید جایگاه مساجد خیلی قابل بررسی است هر چند مساجد نیز بسیار تاثیر پذیر از حکومت شده اند.

حمید
حمید
آذر ۸, ۱۳۹۶ ۳:۲۳ ب٫ظ

چرا در بررسی های خود به اثر پایگاه هایی مانند مساجد و هیئت های مذهبی و نقش آنها در این زمینه ها نمی پردازید چون به نظر می رسد در رسیدن به جایگاهی که هستیم نقش موثری داشته اند.

محمد باقر رحیمی
محمد باقر رحیمی
آذر ۷, ۱۳۹۶ ۶:۳۱ ب٫ظ

[quote name=”فرامرزمیرشکار”]فرهنگ عمومی دو پایه اساسی بنام سرمایه اجتماعی و سلامت اجتماعی دارد که متاسفانه جایگاهی در نظام فرهنگی ما ندارد[/quote]با سپاس از توجه شما

فرامرزمیرشکار
فرامرزمیرشکار
آذر ۶, ۱۳۹۶ ۸:۰۳ ق٫ظ

فرهنگ عمومی دو پایه اساسی بنام سرمایه اجتماعی و سلامت اجتماعی دارد که متاسفانه جایگاهی در نظام فرهنگی ما ندارد

4
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx