حکمت بی قراری

مصطفی ملکیان: آلن واتس، دین‌شناس و الهی‌دان بزرگ روزگار ما، کتابی دارد با عنوان حکمت بی‌قراری. وی در این کتاب «اعتقاد» و «ایمان» را از یکدیگر تفکیک می‌کند و می‌گوید، در غالب موارد، اعتقاد و ایمان با هم خلط می‌شوند، در حالی که این دو واقعیت کاملاً خلاف یکدیگرند و ویژگی‌هایی دارند که ساخت آن‌ها را از یکدیگر جدا می‌کند.…

مصطفی ملکیان: آلن واتس، دین‌شناس و الهی‌دان بزرگ روزگار ما، کتابی دارد با عنوان حکمت بی‌قراری. وی در این کتاب «اعتقاد» و «ایمان» را از یکدیگر تفکیک می‌کند و می‌گوید، در غالب موارد، اعتقاد و ایمان با هم خلط می‌شوند، در حالی که این دو واقعیت کاملاً خلاف یکدیگرند و ویژگی‌هایی دارند که ساخت آن‌ها را از یکدیگر جدا می‌کند. اما چه تفاوتی میان اعتقاد و ایمان وجود دارد؟

بر اساس تعریف ایشان، صاحب اعتقاد کسی است که می‌گوید جهان همان‌گونه است که من باور دارم، اما صاحب ایمان کسی است که می‌گوید من باید جهان را آهسته آهسته بشناسم و از آن‌جا که هیچ‌وقت خود را در مقصد احساس نمی‌کنم، همیشه حاضرم به سوی آن حرکت کنم و این یعنی آمادگی برای تغییر عقیده.

ایشان تعبیر جالبی دارد و می‌گوید:

“belief clings, but faith lets go”

یعنی اعتقاد، سخت می‌چسبد، درحالی که ایمان رها می‌کند و می‌گذارد امور سیر خود را داشته باشند. شخص صاحب ایمان به تبع امورِ دایماً متبدل و متحول، خویش را دایماً سیلان می‌دهد. واتس در این زمینه مثال‌های جالبی می‌زند. او می‌گوید، شما نمی‌توانید یک سطل آب روان از رودخانه بردارید، زیرا به محض اینکه آب رودخانه را درون سطل بریزید، روانی را از آن گرفته‌اید. اگر می‌خواهید آب روان داشته باشید، باید بگذارید آب سیلان داشته باشد. به همین ترتیب، اگر کسی بخواهد حقیقت را در اختیار داشته باشد، یعنی اگر بخواهد رأی‌اش مطابق با واقع باشد، باید سایه به سایه واقعیت متبدل و متحول سیرکند؛ باید حاضر باشد عقاید خود را با سیلان واقعیت، سیلان دهد. لذا ایشان می‌گوید ایمان، طلب واقعیت بی‌قرار است. درحالی که اعتقاد می‌خواهد واقعیت بی‌قرار را صاحب قرار کند. اما به محض آنکه بخواهیم واقعیت بی‌قرار را مستقر کنیم، آن واقعیت از دست می‌رود و مثله می‌شود. واقعیت، یک امر متبدل و متحول است و ما نمی‌توانیم به یک عقیده ناظر به واقع بچسبیم و بگوییم واقعیت همین است. لذا باید همیشه آمادگی تغییر و تحول در عقایدمان را داشته باشیم.

اتفاقاً بنده پیش از اینکه به این تفکیک واتس برخورم، همین مطلب را به زبانی دیگر در بعضی از درس‌هایم که صبغه کلامی-الهیاتی داشت، گفته بودم. در این‌جا از همان بیان استفاده می‌کنم.

حقیقت بت پرستی چیست؟ در کدام حالت شخص بت پرست می‌شود؟ پاسخ این است که بت پرستی به معنای پرستیدن چیزی غیر از حق است. وارد بحث ماهیت پرستش- که درجای خود بحث بسیار وسیعی در روان‌شناسی دین است- نمی‌شوم، اما این را می‌توانم بگویم که اگر پرستش عین شیفتگی نباشد، لااقل یکی از مؤلفه‌های آن، شیفتگی است. بنابراین معنای بت‌پرستی این است که شخص به غیر حق، شیفتگی داشته باشد. اما غیر حق ممکن است ثروت یا محبوبیت باشد؛ ممکن است حیثیت اجتماعی یا ریاست باشد؛ و نیز ممکن است علم باشد و بالاتر از آن، ممکن است عقیده خودم باشد. اگر کسی بت چوبی یا بت فلزی را بپرستد، می‌گویند بت پرست است. حال اگر هوای نفس خود را بپرستد، چه باید گفت؟ «أرأیت من اتخذ الهه هواه». پرستش هوای نفس هم بت پرستی است و با این حساب، اگر من شیفته عقاید خود شوم و آن‌ها را بپرستم، این هم نوعی بت‌پرستی است. اما کسی که حق پرست است، بت پرست نیست و چون حق پرست است، شیفته هوای نفس خود و شیفته افکار و عقاید خود نیست. اگر شیفته عقاید و افکار خود نیستی، این امر باید نشانه‌ای داشته باشد. من اگر شیفته یک اثر نقاشی باشم، علامت شیفتگی‌ام این است که آن را قاب می‌گیرم و اگر کسی بخواهد به آن نزدیک شود، می‌گویم لطفاً بیشتر احتیاط کنید. همین مطلب در باب عقاید آدمی هم صادق است. اگر کسی اجازه ندهد که دیگران به عقاید او نزدیک شوند و واقعیت‌ها را به مواجهه با آن عقاید بیاورند، او شیفته عقاید خود و مبتلا به نوعی بت پرستی است.

اتفاقاً اریک فروم در کتاب روان‌شناسی و دین، این نوع دینداری را که هیچ‌کس حق ندارد واقعیت‌ها را به مصاف عقاید دینی ببرد،”idolatry” (بت پرستی) می‌خواند.

جالب است که”idol” به معنای بت، از “idea” به معنای عقیده گرفته شده است و هردو ریشه یونانی دارند.

بازگردیم به تفکیک آلن واتس. او می‌خواهد بگوید فرق مؤمن با معتقد در این است که مؤمن شیفته حق است و معتقد شیفته عقیده. واتس می‌گوید چون معتقدان طالب قرار هستند، بی‌قرار می‌شوند و چون مؤمنان طالب واقعیت بی‌قرارند، قرار می‌یابند. این سخن یادآور بیان زیبای مولاناست:

جمله بی‌قراریت از طلب قرار توست

طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

وقتی طالب یک امر ثابت باشیم، هرچیزی که برای آن امر ثابت خطری ایجاد کند، ما را مشوش می‌کند. اگر دغدغه من این باشد که آنچه دارم دست نخورده باقی بماند، چون علل و عوامل بسیاری وجود دارد که آن را به مخاطره می‌اندازد، دایماً دلهره و دلشوره خواهم داشت و دایماً مضطرب و ناراحت خواهم بود. زیرا جهان را با این امر ثابت و آسیب پذیر، ستیهنده می‌بینم. اما اگر طالب قرار و امر متقرر و ثابت نباشم، چیزی نمی‌تواند آرامش مرا برآشوبد. به همین جهت، عنوان کتاب واتس «حکمت بی‌قراری» است. فرد مؤمن به هیچ فقره عقیدتی ثابتی دلبستگی ندارد و طالب بی‌قراری است، لذا هیچ تغییری او را تهدید نمی‌کند و او آرام و قرار می‌یابد. اما فرد معتقد، طالب امر ثابت و متقرر است، لذا همه چیز ممکن است برای او خطرآفرین باشد؛ چنین کسی همواره مشوش و بی‌قرار است.

با توجه به این مقدمات، به‌ نظر من حقیقت ایمان دینی عبارت است از جستن بی‌قراری و یافتن قرار. به تعبیر دیگر ـ با الهام از سهراب سپهری ـ ایمان دینی، «دویدن در پی آواز حقیقت» است، نه چسبیدن به عقیده‌ای که حقیقت‌نماست.*

*  مصطفی ملکیان، مشتاقی و مهجوری، دویدن در پی آواز حقیقت، صص ۱۳۵ – ۱۸۰

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

14 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
مرتضی
مرتضی
مهر ۲۴, ۱۳۹۵ ۱:۱۷ ق٫ظ

عقیده و ایمان با هم متفاوتند با استناد به آیه شریفه که جمعی به پیامبر گفتند ما ایمان آورده ایم خداوند فرمود به آنها بگو ای پیامبر شما ایمان نیاورده اید بلکه اسلام آورده اید. اگر عقیده وارد قلب انسان شود ایمان حاصل می شود عقیده اسلام ظاهری و ایمان اسلام حقیقی است پس ایمان صرف شهادتین گفتن نیست. اعتقاد قلبی باید نمود بیرونی داشته باشد مطلب بعد این که چون دنیا متغیر است و سکون ندارد، باید عبور کردن را آموخت

afra
afra
مهر ۳, ۱۳۹۵ ۱:۵۸ ق٫ظ

کتاب دین علیه ایمان مجید محمدی نشر قطره در این مورد خیلی بدرد میخوره

موسوی
موسوی
شهریور ۱۱, ۱۳۹۵ ۹:۱۲ ق٫ظ

چون خلقت پایان نپذیرفته وهر روز خلقی تازه . چه درعلم وتکنوژی وجه درابزار وامکانات زندگی . وچه در ارتباطات وفرهنگهای جهانی . ودر هر دوران تغیراتی در عالم خلقت در تمام سطوح زندگی بشر بوده وهست . وانسان نیز بایدبه ابزار وامکانات روز مجهز شود . وتغیر کند . در غیر اینصورت از کاروان هستی در سیر تعالی معرفت وپیشرفت زندگی وعلم روز باز خواهد ماند

مرادی
مرادی
شهریور ۸, ۱۳۹۵ ۰:۳۴ ق٫ظ

سلام جناب عباس محال ممکن است با انتخابات از قدرت خود بکاهند.امروزه پیشرفت در تمام امور از جمله نحوه انتخابات رخ داده است! قدرتمندان خود در پشت صحنه و از انظار غایب هستند در تمام دنیا جولان میدهند و با همسانان خود ارتباط دارند نه تنها در داخل یک کشور. برای حفظ قدرت اگر لازم باشد با مطالعات دانشگاههای خودشان و شناخت روابط در کشورها جنگ های خونین براه می اندازند… انتخابات در کشور خودشان -که در امن و امان و عیش و نوش هستند – هم ادای آزادی است. اجازه نمی دهند مظلومین فکری به حال خودشان بکنند…اختلافات را… مطالعه بیشتر»

عباس
عباس
شهریور ۷, ۱۳۹۵ ۱۲:۳۰ ب٫ظ

در کشورهایی که آزادی آزادی و آزادی و دمکراسی برقرار است تا حد زیادی قدرتمندان کنترل شده اند. در کشورهایی که دیکتاتوری حاکم است و در آن صندوق رای خیمه شب بازی و سیرک فریبکاری است مردم باید فکری به حال و روز خودشان بکنند و عملی انجام دهند وگرنه لایق همین جهنمی هستند که در آن می سوزند و می میرند.

[quote]آیا بنظر شما قدرتمندان با رای صندوق ها از منافع خودشان میگذرند؟[/quote]

مرادی
مرادی
شهریور ۵, ۱۳۹۵ ۱۲:۵۱ ب٫ظ

سلام

جناب عباس

آیا بنظر شما قدرتمندان با رای صندوق ها از منافع خودشان میگذرند؟

والسلام

عباس
عباس
شهریور ۴, ۱۳۹۵ ۲:۲۱ ب٫ظ

عقیده از ریشه «عقد» است به معنی گره، از این رو عقیده می شود خود را گره زدن به چیزی! در قرآن از هفت باری که مشتقات «عقد» استفاده شده هیچکدام برای عقیده نیست. مثلا برای عقد نکاح به کار برده شده و یا این که خدایا گره زبان من را باز کن (فن نطق). این در حالی است که ایمان از ریشه «امن» (امنیت) است که حدود هشتصد بار در قرآن به کار رفته و هیچکدام به مفهوم عقیده نیست. ایمان به خدا پدیده فردی درونی است که فرد با «توکل» و اطمینان به خدا و پناه بردن به… مطالعه بیشتر»

seyed mostafa mostafavi
seyed mostafa mostafavi
شهریور ۴, ۱۳۹۵ ۸:۰۳ ق٫ظ

اصولا اگر می خواهیم که در دام بت پرستی نیفتیم باید باز بود و با آغوش باز در مقابل عقاید دیگران آغوش کشود وگرنه هر کسی در اعتقاد خود می ماند و اگر اشتباه کرده باشد در بت پرستی خواهد مرد جناب استاد بسیار خوب این مفهوم را تبیین فرمودند. امروزه دیگر بت پرستی ارتقا یافته و در مجسمه سنگی و چوبی محدود نیست بلکه در پرستش عقاید خود هم تبلور دارد آنان که خود را محور حق مطلق می دانند و نگرش تکقرائتی را می دهند در واقع به پرستش افکار خود مشغولند و هر چه غیر آن را… مطالعه بیشتر»

فانی
فانی
شهریور ۳, ۱۳۹۵ ۸:۳۵ ب٫ظ

آقای واتس آنقدر در مورد مفهوم واژه ایمان زیاده‌روی مینماید که حتی در جایی میگوید ” باورداشتن به خدا دلالت بر نداشتن ایمان به خداست”.

از جناب ملکیان تعجب میکنم که به چنین باور ستیزی رجوع میکنند. اصولا در جوامع مسیحی سعی بر این بوده که باور متکی به تفکر و تعقل کاملا حذف و به جای آن ایمان بدون تفکر و تعقل جایگزین گردد. از شیوه های حکومتی کلاسیک!

فانی
فانی
شهریور ۳, ۱۳۹۵ ۷:۳۳ ب٫ظ

بی ثباتی و ابطال پذیری دو مقوله متفاوت هستند. در خصوص ایمان، ابطال معنی ندارد . بله ایمان میتواند بی ثبات باشد. ولی باور که حاصل دلیل و مدرک بوده باشد فقط بر پایه دلیل و مدرک ابطال میگردد. خیلی ساده و روشن است.

بنده کاری با مترجم و مفسر و معرف واژه ندارم. بحث من روی خود واژه است.

هادی
هادی
شهریور ۳, ۱۳۹۵ ۳:۰۴ ب٫ظ

[quote name=”فانی”]تعریف واتس از ایمان بطوریکه که آقای ملکیان تفسیر میکنند کاملا غلط است. ایمان همان باور و یا اعتقاد هست اما بدون مدرک و دلیل. کجا ایمان سیال هست و رها میکند و شل میگیرد. باور بدون مدرک و دلیل سخت میچسبد و رها نمیکند و میشود ایمان.[/quote] اوّلاً: اگر بخواهم از تعابیری که خود جَناب ملکیان استفاده میکنند، استفاده کنم، میگویم: باور به ساحت اوّل روانشناختی مربوط است، و ایمان به ساحتِ دوّم. همچنین، ایشان در مقاله‎یِ “ایمان”-بازچاپ شده در “راهی به رهایی”- توضیح تفصیلی و رأی و ایستار خود را دربابِ “ایمان” بازنموده‎اند. این رأی جَناب ملکیان… مطالعه بیشتر»

مرادی
مرادی
شهریور ۳, ۱۳۹۵ ۱۲:۲۱ ب٫ظ

سلام بنظر میرسد یک حلقه مفقوده ای وجود دارد. اگر بنا باشد هرگز به قرار نرسیم چگونه اطمینان قلبی و آرامش پیدا کنیم؟ آرامش شخصی خودمان به کنار آرامش اجتماعی را چگونه ایجاد کنیم؟ چگونه و با چه اطمینانی با مخلین امنیت و ارامش اجتماعی برخورد کنیم؟ بلآخره باید قانونی در جامعه داشته باشیم که بوسیله آن مانع از آشوب و جنجال اجتماعی بشویم. آن قوانین اجتماعی را چگونه و با چه ضریب اطمینانی قبول کنیم؟ حتی اگر بنابر دموکراسی و انتخاب باشد؟ حداقل باید معیاری برای انتخاب داشته باشیم. شاید جواب این باشد که انتخاب بنابر منافع مالی و… مطالعه بیشتر»

فانی
فانی
شهریور ۳, ۱۳۹۵ ۹:۳۴ ق٫ظ

باور امر ثابتی نیست. باور بر پایه دلیل امروز میتواند بر پایه دلیل فردا ابطال گردد. ایمان درست بر عکس عمل میکند بخصوص ایمان دینی.

فانی
فانی
شهریور ۳, ۱۳۹۵ ۹:۲۳ ق٫ظ

تعریف واتس از ایمان بطوریکه که آقای ملکیان تفسیر میکنند کاملا غلط است. ایمان همان باور و یا اعتقاد هست اما بدون مدرک و دلیل. کجا ایمان سیال هست و رها میکند و شل میگیرد. باور بدون مدرک و دلیل سخت میچسبد و رها نمیکند و میشود ایمان.

14
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx