مورد کاوی شخصیت حضرت موسی ع در قران کریم – بخش نخست ( قاطعیت و خشم )

محمود عبائی: انبیای الهی ( علیهم السلام اجمعین ) همه از نظر مقامات معنوی در فضایل شخصی در یک درجه و رتبه نبوده اند. البته همه آنها ماموریت الهی داشته اند و تلاش فراوانی کرده اند تا گفتمان توحید و هدایت الهی را در جامعه و تاریخ خود جاری و ساری سازند. با استناد به  گزارش هایی که قران کریم…

محمود عبائی: انبیای الهی ( علیهم السلام اجمعین ) همه از نظر مقامات معنوی در فضایل شخصی در یک درجه و رتبه نبوده اند. البته همه آنها ماموریت الهی داشته اند و تلاش فراوانی کرده اند تا گفتمان توحید و هدایت الهی را در جامعه و تاریخ خود جاری و ساری سازند. با استناد به  گزارش هایی که قران کریم از سبک زندگی انبیا و سیره آنان ارائه کرده است می توان چنین استباط کرد که سنخ روانی آن سفیران الهی با هم تفاوتهایی چشمگیر داشته است. در این نوشتار به طور فشرده ، خلق و خو سنخ روانی حضرت موسی ع به استناد گزارشهای قران کریم مورد واکاوی و بررسی قرار میگیرد.

 

 

مورد کاوی شخصیت حضرت موسی ع در قران کریم‎؛

بخش نخست ( قاطعیت و خشم )

|  محمود عبائی |

 

تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَلَـکِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن کَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَـکِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ ( بقره ۲۵۳ )

ترجمه فولادوند
برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم. از آنان کسى بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد و به عیسى پسر مریم دلایل آشکار دادیم، و او را به وسیله روح القدس تأیید کردیم و اگر خدا می خواست، کسانى که پس از آنان بودند، بعد از آن [همه‏] دلایل روشن که برایشان آمد، به کشتار یکدیگر نمی پرداختند، ولى با هم اختلاف کردند پس، بعضى از آنان کسانى بودند که ایمان آوردند، و بعضى از آنان کسانى بودند که کفر ورزیدند و اگر خدا می خواست با یکدیگر جنگ نمی کردند، ولى خداوند آنچه را می ‏خواهد انجام می دهد.

بنا بر تصریح آیه کریمه ی فوق‏، انبیای الهی ( علیهم السلام اجمعین ) همه از نظر مقامات معنوی در فضایل شخصی در یک درجه و رتبه نبوده اند. البته همه آنها ماموریت الهی داشته اند و تلاش فراوانی کرده اند تا گفتمان توحید و هدایت الهی را در جامعه و تاریخ خود جاری و ساری سازند. با استناد به این آیه و گزارش هایی که قران کریم از سبک زندگی انبیا و سیره آنان ارائه کرده است می توان چنین استباط کرد که سنخ روانی آن سفیران الهی با هم تفاوتهایی چشمگیر داشته است. در این نوشتار به طور فشرده ، خلق و خو سنخ روانی حضرت موسی ع به استناد گزارشهای قران کریم مورد واکاوی و بررسی قرار میگیرد

حضرت موسی ع سومین پیامبر اولوالعزم است که داراى شریعت مستقل و کتاب بود. او از نسل یعقوب و تبار بنى اسرائیل بود. نام او در قرآن، ۱۳۶ مرتبه آمده و فرازهاى برجسته زندگانى و دعوت حضرت موسی در ۳۶ سوره قرآن و در قالب حدود ۴۲۰ آیه بیان شده است. این مطلب نشان مى دهد، که قرآن به عنوان کتاب کامل دعوت و انسان سازى و جامعه سازى به زندگى حضرت موسى توجه زیادى داشته است.

قران کریم بر فضایل اخلاقی و معنوی بلند مرتبه حضرت موسی ع تصریح میکند :

سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَ هَارُونَ ( صافات ۱۲۰ )

«وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْهُدَى وَأَوْرَثْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ الْکِتَابَ»

و ما به موسی هدایت بخشیدیم، و بنی اسرائیل را وارثان کتاب (تورات) قرار دادیم.(سوره غافر، آیه ۵۳)

«وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلى مُوسى وَ هارُونَ» ما بر موسى و هارون منت نهادیم. (سوره صافات، آیه ۱۱۴)

و نیز او را به بهترین مدح و ثنا ستوده، و فرموده:

«وَاذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسى، إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً، وَ کانَ رَسُولًا نَبِیًّا، وَ نادَیْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ، وَ قَرَّبْناهُ نَجِیًّا»

یاد آور در کتاب موسى را که مخلص و رسولى نبى بود و ما او را از جانب طور ایمن ندا داده، براى هم سخنى خود نزدیکش کردیم. (سوره مریم، آیه ۵۲)

و نیز فرموده:

«وَکانَ عِنْدَاللَّهِ وَجِیهاً»: او نزد خدا آبرومند بود. (سوره احزاب، آیه ۶۹)

و نیز فرموده: «وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَکْلِیماً»: خدا با موسى به نحوى که شما نمى دانید، هم سخن شد. (سوره نساء، آیه ۱۶۴)

با همه این فضایل بلند که قران کریم بر آنها تاکید و تصریح مینماید …. موسی علیه السلام گاهی شتاب زدگی و تند خویی هایی نیز داشته اشت که کمتر پیامبری در قران کریم با چنین اوصافی معرفی شده است

برای اینکه متهم به ادعای به دلیل نشویم آیات قران کریم را مرور می نماییم

اول ) درگیر موسی با یکی از شهروندان مصر :

وَدَخَلَ الْمَدِینَهَ عَلَى حِینِ غَفْلَهٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِیعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِن شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِینٌ

ترجمه فولادوند
و داخل شهر شد بی آنکه مردمش متوجّه باشند. پس دو مرد را با هم در زدوخورد یافت: یکى، از پیروان او و دیگرى از دشمنانش [بود]. آن کس که از پیروانش بود، بر ضدّ کسى که دشمن وى بود، از او یارى خواست. پس موسى مشتى بدو زد و او را کشت. گفت: «این کار شیطان است، چرا که او دشمنى گمراه‏کننده [و] آشکار است.»

چنان که از این آیه شریفه و تفاسیر قران استفاده میشد ، موسی ع در زمانی که به سن رشد و بلوغ رسیده بود ( دوره جوانی ) و همان روزگاری که از جانب فرعون مسولیت های اجتماعی و مدیریتی نیز داشته است روز وارد شهر شد و ملاحظه میکند که دو نفر در حال درگیر و زد وخورد میباشند … توجه موسی ع به این حادثه جلب میشود به ویژه آنکه یکی از آن دو که اتفاقا از شیعیان ( پیروان / کارمندان / خویشان / هم قبیله ) موسی بوده است از موسی درخواست کمک میکند . موسی به قصد کمک به مظلوم و یا فیصله دادن خصومت وارد ماجرا می شود و در حین درگیری مشت محکمی به حریف آن مرد شیعه میزند و از بد حادثه آن مرد درجا کشته میشود . موسی ع از این رخداد و عمل قدرتمندانه خود ناراحت و اندوهگین و چه بسا متاسف و پشیمان میگردد و به روشنی میگوید که این کار شیطان است که گمراه میکند … البته میشود فرض کرد که موسی نفس عمل خصومت و در گیری را ناشی از وسوسه شیطان قلمداد کرده باشد
البته در آیه بعدی موسی ع از این کرده خود نیز کاملا پشیمان است و از خدا طلب مغفرت میکند :
قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
ترجمه فولادوند
گفت: «پروردگارا، من بر خویشتن ستم کردم، مرا ببخش.» پس خدا از او درگذشت که وى آمرزنده مهربان است. ( قصص ۱۶ )

ملاحظه :
– موسی ع در این دوره هنوز به مقام پیامبری مبعوث نشده است
– موسی ع به نیت کمک به مظلوم و اجابت درخواست کمک وارد درگیری میشود
– در حین درگیری مشت محکمی به حریف زورمند میزند تا دعوا را فیصله دهد
– این مشت منجر به کشته شدن آن فرد میشود
– موسی ع این ماجرا را به شیطان و گمراه سازی او نسبت میدهد
– موسی ع این عمل را ظلم به نفس خود میشمارد و از خداوند طلب مغفرت میکند
– موسی ع با اینکه هنوز به مقام پیامبری نرسیده است اما بنا بر فطرت الهی خویش یا الهامات باطنی و یا تربیتی که داشته است . خدا را به صفت غفور و رحیم میشناسد

دوم ) درگیری دوم موسی با همان مرد شیعه :

فَأَصْبَحَ فِی الْمَدِینَهِ خَائِفًا یَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی اسْتَنصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُّبِینٌ ﴿۱۸﴾

فولادوند: صبحگاهان در شهر بیمناک و در انتظار [حادثه‏اى] بود ناگاه همان کسى که دیروز از وى یارى خواسته بود [باز] با فریاد از او یارى خواست موسى به او گفت به راستى که تو آشکارا گمراهى

مدت کوتاهی پس از آن حادثه ، موسی ع در حالیکه از رخداد قبلی بیمناک و مضطرب بوده است باز با همان شخص شیعه خود مواجه میشود در حالیکه باز این مرد شرور و ماجراجو در حین در گیری و زد و خورد با شخصی دیگر است . موسی ع در اینجا به طبیعت شرور این مرد پی میبرد و از دست او خشمگین می شود و به او میگوید تو به درستی که در گمراهی آشکاری هستی ….
اما آن مرد شرور با این جمله توبیخ گونه حضرت موسی متنبه نمیشود و موسی ع حرکت دوم را آغاز میکند …قران کریم چنین گزارش میدهد :

فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَّهُمَا قَالَ یَا مُوسَى أَتُرِیدُ أَن تَقْتُلَنِی کَمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالْأَمْسِ إِن تُرِیدُ إِلَّا أَن تَکُونَ جَبَّارًا فِی الْأَرْضِ وَمَا تُرِیدُ أَن تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحِینَ ( قصص ۱۹ )

ترجمه فولادوند
و چون خواست به سوى آنکه دشمن هر دوشان بود حمله آورد، گفت: «اى موسى، آیا مى‏خواهى مرا بکشى چنان که دیروز شخصى را کشتى؟ تو مى‏خواهى در این سرزمین فقط زورگو باشى، و نمى‏خواهى از اصلاحگران باشى.»

از این آیه نیز چنین فهمید میشود که موسی خشمگینانه به سوی آن مرد شرور حمله ور میشود (فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن یَبْطِشَ )

نکات قابل استفاده از آیه فوق به این قرار است :

– موسی ع از رخداد قبلی هراسان است گویی منتظر گونه ای مجازات است
– موسی ع متوجه میشود که مرد مظلوم نمایی دیروز ، آدمی گمراه و شرور است
– دو نکته فوق موسی ع را بر آشفته میسازد و او را برای حمله ور شدن و تنبیه آن مرد شرور تحریک می کند
– موسی ع آغاز به حمله میکند
– آن مرد شرور پیش دستی کرده و با جنجال آفرینی موسی ع را خطاب میکند که تو میخواهی مرا هم بکشی همچنان که دیروز آن مرد را هم کشتی
– مرد شرور فرصت را غنیمت شمرده چه بسا برای نجات خود و ترساندن موسی ع اتهامات دیگری را هم به موسی ع میزند ( جبار / سرکش در زمین / زور گو / اصلاح ناپذیر )
– قران کریم اتهامات آن مرد شرور را نفی نمیکند . صد البته ما هم آن اتهامات را وارد نمیدانیم چرا که در قران کریم و قصص تاریخی دامان ابراهیم از این رزایل ، پاک مبراست اما نکته ای وجود دارد و اینکه احتمالا موسی ع در میان قبطیان به مردی قدرتمند ، با جذبه و هیبت و جدی و قاطع …. شناخته میشده است . این مرد از موسی ع به دلیل موقعیت بالای اجتماعی و قاطعیت و جدیت او ترسی شدید داشته است که اینگونه جنجال آفرینی کرده است
– موسی موقعیت را پر خطر تلقی کرده و آن صحنه را ترک میکند .

ملاحظه :
از این دو آیه روحیه شتاب و خشم نسبی موسی ع فهمیده مشود

اما ماجرا با رها کردن موسی ع خاتمه نمی یابد به زودی متوجه میشود که خبر به گوش مقامات دولتی رسیده و جناحی که با قدرت گرفتن موسی ع مخالفت داشته است با این بهانه در صدد مجازات سختی برای موسی ع بوده اند و چه بسا نقشه قتل او را کشیده باشند

وَجَاء رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ یَسْعَى قَالَ یَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ ( قصص ۲۰ )

ترجمه فولادوند
و از دورافتاده‏ ترین [نقطه‏] شهر، مردى دوان دوان آمد [و] گفت: «اى موسى، سران قوم در باره تو مشورت می کنند تا تو را بکشند. پس [از شهر] خارج شو. من جدّا از خیرخواهان توام.»

موسی ع متوجه میشود که ترس و اضطراب او بی دلیل نبوده است و گروهی از قدرتمندان و دولت مردان متمول فرعون نقشه قتل او را کشیده اند …. چنین است که مقدارت الهی جاری میشود و موسی هراسان و مخفیانه مصر را به سوی مقصدی نامعلوم ترک میکند تا جان از حادثه در ببرد
فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ( قصص ۲۱ )

ترجمه فولادوند
موسى ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت [در حالى که مى‏] گفت: «پروردگارا، مرا از گروه ستمکاران نجات بخش.»

چنانکه ملاحظه میشود موسی مصر را ترک میکند و از خدا تقاضا میکند تا او را از قوم ستمکار نجات دهد
موسی ع همچنان به اقتضای فطرت پاک و الهی خود با خدا گفتگو و مناجات دارد

سوم )

گزارش سوم مربوط به دورانهای بعدی است . موسی ع سالها به خدمت حضرت شعیب می پردازد و بعد از اتمام مدت قرار داد خدمت از دیار شعیب خارج میشود در وادی مقدس به پیامبری مبعوث میشود و بعد از مکالمات نسبتا طولانی با خداوند بالاخره رسالت الهی را پذیرفته به سوی مصر و فرعون میرود و پس از منازعات فراوان و ارائه معجزات ، قوم خود را از مصر نجات میدهد و در میان راه بازگشت به سرزمین موعود ، خدا او را به کوه طور میخواند … قرار اولیه یک ماه تمام بوده است ( ۳۰ روز ) اما وعده الهی تا ده روز دیگر تمدید میگردد و موسی ۴۰ روز در کوه طور با خدا راز و نیاز دارد و در این میان الواح تورات را نیز دریافت می کند . در طول این دوران غیبت ۴۰ روزه رهبری قوم با هارون برادر حضرت موسی ع است که خود پیامبر الهی است
نقطه مورد نظر داستان اینجاست که قوم بنی اسراییل علی رغم مشاهدات معجزات پی در پی و آشکار ، از غیبت موسی ع سوء استفاده کرده ، نقض عهد میکنند و از دین توحیدی عدول کرده و با مکر سامری مجسمه گوساله ای را به عنوان معبود خود پرستش میکنند … موسی ع از کوه طور باز میکردد و انحراف قوم خود را با چشم میبیند و به شدت خشمگین میشود …. گزارش قران که جنبه های تصویری و بصری هم پیدا میکند ، جالب و خواندنی است

وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِی ۖ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ ۖ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ ۚ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلَا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ( اعراف ۱۵۰ )

هنگامیکه که موسی به سوی قوم خود بازگشت در حالیکه خشمگین و متاسف بود گفت: پس از من بد جانشینانی برای من بودید: آیا در فرمان پروردگار خود عجله نمودید؟ الواح را انداخت و سر برادر را گرفت و به سوی خود کشید. برادرش هارون به او گفت ای پسر مادرم این قوم مرا ضعیف کرده بودند و نزدیک بود که مرا بکشند … چنان نکن که دشمان بر من طعن زنند و مرا از زمره گروه ستمکاران قرار مده

همچنین از آیه سوره طه استفاده می شود که موسی ع سر و ریش برادر خود را با خشم گرفت، چنانکه قرآن از زبان هارون می فرماید:
«یابن ام لاتاخذ بلحیتی ولابراسی؛

فرزند مادرم! ریش و سر مرا مگیر!» (طه/ ۹۴)

از این آیات نکات زیر استفاده میشود :

۱ – موسی ع با حس و حال خشم و اسف به سوی قوم خود بازگشت
۲ – قوم خود را به عنوان جانشینان بد سرزنش کرد .
۳ – الواح را که فرمانهای الهی روی آن نوشته شده بود را از شدت عصبانیت به کناری افکند ( الواح در حکم قران کریم برای ما مقدس محسوب می شده اند ) .
۴ – موی سر و ریش برادر خود هارون را محکم با دست خود گرفت و او را مواخذه کرد ( دقت کنید هارون ع در اینجا خود پیامبر است . پیامبری موی سر و ریش برادر خود را که او هم پیامبر است می گیرد )
۶ – هارون که دچار شرایطی سختی و ناراحت کننده شده است به برادرش میگوید : فرزند مادرم سر وریش مرا مگیر ( مرا رها کن )
۷ – موسی از شدت غیرت توحیدی خود به هارون فرصت نداد که در باره حادثه گوساله پرستی توضیحی دهد . اول او را با تندی مواخذه کرد تا بعد فرصتی دست داد و هارون توضیح داد که مرا ضعیف گیر اورده بودند و حرف مرا گوش نکردند (ظاهرا قوم بنی اسرائیل تا مرحله تهدید به قتل هارون هم جلو رفته بودند )

ان القوم استضعفونی وکادوا یقتلوننی فلا تشمت بی الاعداء ولا تجعلنی مع القوم الظالمین؛ این گروه مرا تنها و ناتوان دیدند و نزدیک بود مرا بکشند و کاری مکن که شماتت دشمنان بر ضد من تحریک شود و مرا از قوم ستمگر قرار مده!» (اعراف/ ۱۴۹

توجه فرمایید هاورن که خود پیامبر خدا است به برادر خود که البته پیامبر اصلی است می گوید : مرا شماتت و سرزنش نکن / کاری نکن که قوم ستمکار نیز بر من جری شوند و بر علیه من تحریک شوند / مرا از زمره گروه ستمکار قرار مده …. ( یعنی مرا با انها در یک ردیف قرار مده )

این حادثه مربوط به زمانی است که حضرت موسی ع پیامبری کارآزموده و با تجربه است و قوم خود را پس از آن همه همه سختی ها و ابتلائات الهی نجات داده است و از کوه طور هم باز گشته و الواح ده فرمان را نیز ازخدا دریافت کرده است و میقات چهل روزه الهی را نیز با موفقیت به پایان برده …..

از آیات فوق و تحلیلی که ارائه شد می شود چنین نتیجه گرفت که حضرت موسی ع در کنار فضائل معنوی و اخلاقی ارجمندی که داشته است ، سنخ روانی ویژه ای نیز داشته است که همان روحیه غیرت توحیدی است که گاهی باعث بروز رفتارهای شتاب زده و خشمگینانه از سوی این نبی مکرم الهی میشده است و البته این ویژگی خلقی به هیچ وجه رسالت الهی او را مخدوش نکرده است . این سنخ روانی برای اجرای ماموریت خاصی که خداوند به موسی ع می سپارد کاملا ضروری بوده و از سوی دیگر برای هدایت قوم بنی اسراییل و روحیه سرسختانه و لجبازانه آنها مناسبت داشته است

شاید به دلیل همین سنخ روانی و شخصیت غیور موسی ع است که خداوند در سوره طه ۴۴ و ۴۵ به او و هارون می فرماید : اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ یَخْشَى … »؛
به سوی فرعون بروید که طغیان کرده است،اما به نرمی سخن گویید شاید متذکر شود و یا از خداوند بترسد . ….

درنتیجه میتوان احتمال داد که سنخ روانی موسی و روانشناسی شخصیت او با سایر انبیا الهی تفاوتی خاص داشته است در واقع به اقتضای حکمت الهی چنین شخصیتی برای انجام ماموریتی خاص که خدا از آن باخبر است کاملا مناسب و مفید بوده است .

اما اگر واقعا سنخ روانی موسی کمی متفاوت بوده است میتواند موضوع یک پژوهش مهم در روانشناسی انبیای الهی باشد . مثلا دوری موسی از مادر در کودکی …. ماجرای حادثه ای که باعث لکنت زبان موسی شد و همیشه از عقده ای که زبان و کلام داشته یاد کرده است …. مشاهده ظلمها و ستمهایی که توسط فرعون بر قومش میرفته و به دلیل شرایط سخت خود که فرعون را پدر خوانده خود میدیده نمیتوانسته واکنش مناسبی نشان دهد . …. بد قلقی ها و بازیگوشی ها و لجاجت و بهانه جویی های قومش که واقعا هر آدم صبوری را خسته و پرخاشگر میکند …. سختی هایی در بیابان و دوره سرگردانی کشید ….. ناکامی از رسیدن به سرزمین موعود که خدا وعده کرده بود …. به طور طبیعی شرایط را به گونه ای رقم میزند که موسی سنخ روانی خاصی داشته باشد ، قاطعیت ، جدیت آمیخته به پرخاشگری ، غیرت و اهتمام مقرون به شتاب زدگی …. از جمله ویژگی های شخصیتی او در کنار فضائل معنوی و اخلاقی او باشد و صد البته همین سنخ روانی و شخصیت محکم برای نجات قوم و تربیت این قوم یک دنده ی لجباز و بهانه جو ، بهترین گزینه بوده است به این آیه شریفه توجه فرمایید : اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه؛ انعام (۶)، آیه

در بخش بعدی این نوشتار به جنیه های دیگر شخصیت روانشناختی حضرت موسی ( ترس و تردید ) پرداخته میشود .

۵ ۱ رأی
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

86 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
از مریدان دکتر عبایی
از مریدان دکتر عبایی
بهمن ۲۱, ۱۳۹۵ ۳:۱۸ ب٫ظ

با سلام و عرض ارادت خدمت استاد گرامی، جناب آقای دکتر عبائی بزرگواربا تشکر از افزوده های علمی حضرت عالی،در انتهای این مقاله فرموده اید: «در بخش بعدی این نوشتار به جنبه های دیگر شخصیت روانشناختی حضرت موسی (ع) (ترس و تردید) پرداخته میشود» ولی اکنون بیش از یک سال است که نه به این مبحث پرداخته اید و نه نوشته های دیگری به وب سایت نیلوفر افزوده اید. حتی در وب سایت شخصی خودتان هم طی یکسال اخیر فقط ۴ مقاله جدید منتشر فرموده اید. امیدواریم این امر ناشی از مشغولیت حضرت عالی در تالیف کتب و مقاله ها… مطالعه بیشتر»

معین مشکات
معین مشکات
خرداد ۷, ۱۳۹۵ ۸:۳۳ ب٫ظ

با سلام.
ضمن سپاس از نویسندۀ ارجمند،
نظرات دیگر دوستان را خواندم و از تکفیر با ژست روشنفکری تاسف خوردم… همین…

هوشنگ
هوشنگ
بهمن ۲۱, ۱۳۹۴ ۷:۲۶ ق٫ظ

[quote name=”علوی”]جناب ارجمند.با سلام..به چه دلیل برای فهم قرآن باید به انجیل و تورات مراجعه کرد؟ آیا صرف اینکه این دو کتاب برای پیروان انها مجاز شناخته شده اند دلیل این میشود که بتوانند در فهم قرآن به ما یاری کنند؟ در اینجا آنوقت سئوال دیگری هم مطرح هست و آن اینکه برای فهم آن دو کتاب به کجا مراجعه کنیم؟ من نتوانستم رابطه ای بین این موضوعات بر قرار کنم. شما حتما میدانید حتی نظریه تفسیر قرآن توسط قرآن هم دارای اشکالاتی هست. قرآن حداقل ۲۵۰۰ سال بعد از تورات و حدود ۷۰۰ سال بعد از مسیح در شزایط… مطالعه بیشتر»

موسوی
موسوی
بهمن ۱۸, ۱۳۹۴ ۱۱:۱۸ ب٫ظ

با سلام
اگر نکاتی که بنده در مورد مطالب شما مکتوب کردم رو مطالعه کردید لطفا پاسخ بفرمائید که مشتاق هستیم
با تشکر

موسوی
موسوی
بهمن ۱۸, ۱۳۹۴ ۱۱:۱۱ ب٫ظ

قبل از پاسخ به مطلب شما به این نکته اشاره کنم که شما به سه مطلب بنده (حدیث ثقلین و ایه تطهیر و معنا تراشی برای اهل بیت علیهم السلام) هنوز پاسخی ندادیداما در مورد تورات و انجیل، ۱. منظور از (اقایون)، پیروان همین کتب هست، میشه بفرمائید ما چند انجیل داریم؟ اسم ببرم؟حتما میدانید و نیاز نیست.۲. شما مساله تثلیث رو برای ما روشن کنید، اگر این مطلب روشن شد ما ادعا شما رو می پذیریم۳. از انجا که خود شما هم به واهی بودن این نظر واقفید ادامه میدهم که خود قران کریم در ایات متعدد(البته این مساله… مطالعه بیشتر»

علوی
علوی
بهمن ۱۸, ۱۳۹۴ ۸:۴۴ ب٫ظ

جناب دوست..همینقدر که این دو بزرگوار توانسته اندیک بحث مفصل راه بیندازند بسیار با ارزش هست. مثلا خود شما که این کامنت را نوشتید و در بحث شرکت کردید.

دوست
دوست
بهمن ۱۸, ۱۳۹۴ ۶:۵۷ ب٫ظ

جناب عبایی و جناب ارجمندبا کمال پوزش باید عرض کنم نگاه شما به قرآن مثل این است که در روزگار فعلی کسی با شتر از این شهر به آن شهر برود. اقا جان بهتر است دست از سر این نگاه عقب افتاده بردارید و کمی از بزرگترها و اساتید یاد بگیرید. من نمی دانم شما چه حرف جدیدی زده اید که اینهمه در این سایت گرد و خاک بلند می کنید و برای خو پیپسی باز می کنید. عبایی جان نظرات شما در ضعیف ترین کتب تفیر هم پیدا می شود. اینکه موسی با باقی پیامبران از لحاظ روانشناختی متفاوت… مطالعه بیشتر»

علوی
علوی
بهمن ۱۸, ۱۳۹۴ ۶:۳۴ ق٫ظ

با تشکر..منظور شما را فهمیدم و با نظر شما موافقم..خیلی ممنون از حوصله و توضیح خوبی که فرمودید..

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
بهمن ۱۸, ۱۳۹۴ ۳:۰۷ ق٫ظ

جناب علوی گرامیهمین بحثی که در اینجا در مورد عصمت پیامبران پیش آمد بیانگر روشنگری تورات و انجیل و قرآن و کمک آنها به فهم یکدیگر است. مفسران قرآن می کوشند که خطا و گناه پیامبران را پنهان کنند (یکتمون ما انزل الله). تورات احتمال بروز خطا و گناه از پیامبران را بسیار روشنتر نشان می دهد و چون مفسران نمی توانند آن را بپذیرند، حکم به تحریف تورات می دهند. اگر من با خواندن قرآن، به علت بمباران احادیث و روایات تردید داشته باشم که پیامبران معصوم بودند، با خواندن تورات یقین حاصل می کنم که آنان بشری مانند… مطالعه بیشتر»

علوی
علوی
بهمن ۱۸, ۱۳۹۴ ۰:۵۵ ق٫ظ

جناب ارجمند.بنظرم اختلافی در ایمان آوردن به انچه قبلا نازل شده نیست و خود همین مطلب از جمله سنتهای نبوی هست . اما حرف بنده این بود چه رابطه ای میتوان بین ایمان به گذشتگان و فهم قرآن میتوان ایجاد کرد؟. حضرتعالی در نوشته های خود بحق مطرح کردید که مخاطبان کلام الهی در زمانهای مختلف ربطی به زمانهای بعدی ندارند و همینطور هست مسئله زبان و فرهنگ. به هر حال ما در هیچ کجا نمی بینیم که برای فهم قرآن باید به تورات و انجیل مراجعه کنیم هر چند که حق باشند. قرآن را میدانیم که بتدریج و طی… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
بهمن ۱۷, ۱۳۹۴ ۱۱:۵۰ ب٫ظ

[quote]به چه دلیل برای فهم قرآن باید به انجیل و تورات مراجعه کرد؟[/quote]

به این دلیل که خودش گفته است: الذین یؤمنون بما انزل الیک وما انزل من قبلک.

ضمنا قرآن توصیه نکرده است که به آنچه بر پیامبرانی مانند کلینی و ابن ماجه نازل شده است ایمان داشته باشیم. قرآن حتی به محمد گفته است که شک خود را با مراجعه به کسانی که پیش از او کتاب را می خواندند برطرف کند.

علوی
علوی
بهمن ۱۷, ۱۳۹۴ ۸:۴۷ ب٫ظ

جناب ارجمند.با سلام..به چه دلیل برای فهم قرآن باید به انجیل و تورات مراجعه کرد؟ آیا صرف اینکه این دو کتاب برای پیروان انها مجاز شناخته شده اند دلیل این میشود که بتوانند در فهم قرآن به ما یاری کنند؟ در اینجا آنوقت سئوال دیگری هم مطرح هست و آن اینکه برای فهم آن دو کتاب به کجا مراجعه کنیم؟ من نتوانستم رابطه ای بین این موضوعات بر قرار کنم. شما حتما میدانید حتی نظریه تفسیر قرآن توسط قرآن هم دارای اشکالاتی هست. قرآن حداقل ۲۵۰۰ سال بعد از تورات و حدود ۷۰۰ سال بعد از مسیح در شزایط خاصی… مطالعه بیشتر»

مجید
مجید
بهمن ۱۷, ۱۳۹۴ ۱۱:۲۷ ق٫ظ

عرض کردم که جوهر همه یکیست،عرض من در نیم خط همان فرمایش شما بود در چند خط، و اینکه می گوییم ادیان ابراهمی درواقع مصطلح رایج است.اما این دیروز ماجراست نه امروز آن ! امروزه به واقع ما ادیان داریم نه دین، چرا که(البته از دید ما) مثلا مسیحیت دچار آنچنان انحرافی شده که هیچ شباهتی به مسیحیت اولیه ندارد…. نکته درخور دیگر اینکه حتی در جوهر و ذات نیز با احتیاط باید برخورد کرد و نمی توان حکم داد که عینا به تمامی و کلمه به کلمه یکی بوده باشد، مثال آن شرح قیامت و جهان آخرت (که فقه… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
بهمن ۱۷, ۱۳۹۴ ۸:۱۵ ق٫ظ

[quote]بله، به این تعبیر بله، همه ادیان جوهر واحد دارند[/quote] ادیانی وجود ندارد. دین ابراهیم همان دین محمد است. وقتی اصطلاحات ما با ادبیات قرآن همخوان نیست، دوباره وارد بحثی شبیه به عصمت پیامبران می شویم که از اساس غلط است. وقتی می گوییم جوهر ادیان یکی است، یعنی تعدد ادیان را می پذیریم که این دیدگاه با قرآن سازگار نیست. دین پیامبران یکی است و همه ی پیامبران یک مکتب را تبلیغ کرده اند. دو کشور دموکراتیک را در نظر بگیرید. این دو کشور هردو دموکراسی هستند اما در تمام جزئیات قانون یکسان نیستند. از دو پیامبر هم که… مطالعه بیشتر»

علوی
علوی
بهمن ۱۷, ۱۳۹۴ ۲:۲۱ ق٫ظ

محمد دین جدیدی تأسیس نکرد…..”اگر متن قرآن مورد استناد باشد در انجا تصریح میشود که دین مورد قبول همان اسلام هست ولا غیر و اسلام هم در قرآن دینی هست تاریخی که همه برگزیدگان قبل بر آن باور داشته اند. ولی آنجه که محل تفاوت هست موضوع “شریعت” هست.یعنی این شریعت ما است که با شریعت موسی فرق دارد و نه دین ما.دین را اگر مجموعه احکام و عبادات مشترک بدانیم، همه آنها بعد از پیامبران ایجاد شده اند و شاید اگر امروز خود ان پیامبران بیایند آنرا نشناسند. آئین اسلام محصول کار علمای اسلام چندین قرن بعد از پیامبر… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
بهمن ۱۷, ۱۳۹۴ ۲:۱۶ ق٫ظ

[quote]چرا برای فهم قران به انجیل و تورات مراجعه نمیشود. در جواب باید عرض کنم در مورد تحریف کتاب مقدس که خیلی بحث شده و خود اقایون هم قبول دارند، حال شما با این وضع میخواهید برای تفسیر قران به سراغ این کتاب ها برویم؟؟[/quote به فرض که بخشی از تورات و انجیل مجعول باشد که من این را قبول ندارم و عقاید «آقایون» هم اهمیتی ندارد، چرا یک بام و دو هوا میکنند و خودشان متون روایی را که میدانند بسیاری از روایاتش مجعول است میپذیرند؟ چرا تورات و انجیل را که قرآن تصدیق کرده است نمی پذیرند و… مطالعه بیشتر»

موسوی
موسوی
بهمن ۱۶, ۱۳۹۴ ۹:۲۹ ب٫ظ

شما در این متن به چند مساله اشاره کرده اید۱. چرا برای فهم قران به انجیل و تورات مراجعه نمیشود. در جواب باید عرض کنم در مورد تحریف کتاب مقدس که خیلی بحث شده و خود اقایون هم قبول دارند، حال شما با این وضع میخواهید برای تفسیر قران به سراغ این کتاب ها برویم؟؟قران تورات و انجیلی را که تحریف نشده تایید میکند.اگر ایات قران را بخوانید متوجه میشوید خود قران کریم در چندین جا تذکر داده که علمای یهود و نصاری حق را می دانند و در کتاب هایشان امده ولی باز هم منکر می شوندپیشنهاد بنده در… مطالعه بیشتر»

مجید
مجید
بهمن ۱۶, ۱۳۹۴ ۸:۴۰ ب٫ظ

بله، به این تعبیر بله، همه ادیان جوهر واحد دارند…..

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
بهمن ۱۶, ۱۳۹۴ ۴:۲۰ ب٫ظ

[quote]” محمد دین جدیدی تأسیس نکرد…..”[/quote]

تبدیل دین به ادیان یکی دیگر از خطاهای رایج است. انبیا و کتب و رسل را میتوان جمع بست اما دین را نمیتوان. اگر عمری بود، این مباحث به تدریج باز خواهد شد.

مجید
مجید
بهمن ۱۶, ۱۳۹۴ ۹:۲۳ ق٫ظ

جناب ارجمند گرامی: اینکه در تعریف اهل بیت اختلافاتی هست دلیل بر غیرقابل اعتنا بودن روایات نمی شود. البته باید به روایاتی رجوع کرد که درصد وثوقشان بالا بوده و با خود کتاب نیز منافاتی نداشته باشند، شیعه و سنی هم ندارد.اما از سویی درنظر آورید که هم اکنون با چه معضلاتی در تفسیر (و حتی ترجمه) قرآن مواجهیم بی شک در آن زمان خود پیامبر ،که اولین مفسر قرآن بود، با توضیحاتی که در پی آیات می داد گره از کار می گشود و این یعنی حتی در عصر خود پیامبر هم بی نیاز از روایات نبودیم! تا چه… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
بهمن ۱۶, ۱۳۹۴ ۲:۴۰ ق٫ظ

[quote]بنده کماکان منتظر جواب اقای ارجمند در مورد تفسیر قران هستماینه ایشان حق تفسیر دارند ولی ما حق رجوع به روایات را نداریم![/quote] جناب موسوی گرامی شما برای فهم قرآن به هرمنبعی که به شما کمک کند می توانید مراجعه کنید. یکی از این منابع تورات و انجیل هستند که در قرآن تصدیق شده اند. شما بفرمایید که چرا در سنت فرقه های به اصطلاح اسلامی برای کمک به فهم قرآن از تورات و انجیل استفاده نمی شود، بلکه کتبی که مورد احترام قرآن هستند تکذیب و تمسخر می شوند؟ اما مهمتر از مراجعه به متن، مراجعه به عقل است.چرا… مطالعه بیشتر»

موسوی
موسوی
بهمن ۱۵, ۱۳۹۴ ۹:۱۰ ب٫ظ

بنده کماکان منتظر جواب اقای ارجمند در مورد تفسیر قران هستم
اینه ایشان حق تفسیر دارند ولی ما حق رجوع به روایات را نداریم!

حجت جانان
حجت جانان
بهمن ۱۵, ۱۳۹۴ ۸:۵۱ ق٫ظ

دوستان توجه بفرمایند عصمت مصون بودن از گناه وخطا واشتباه است نه فعلا انجام ندادن ان . دوستان دیندار سنتی ما وقتیکه نتوانستند عصمت را اثبات کنند انرا بنوعی تلاش کردند که عادی نشان داده کف قضیه وانمود کنند درحالیکه عصمت اوج داستان است اینکه مثلا من میدانم مواد مخدر برایم ضرر دارد من نسبت به مواد مخدر عصمت ندارم برای من عصمت نسبت به مواد مخدر ایجاد نمیکند عصمت مصون بودن است من الان معتاد نیستم ولی ممکن است دوسال دیگر به مواد مخدر روی بیاورم ولی وقتیکه میگوییم کسی معصوم است یعنی امکان روی اوردن به گناه را… مطالعه بیشتر»

مجید
مجید
بهمن ۱۴, ۱۳۹۴ ۹:۱۶ ب٫ظ

[quote] به این نکته‌ی بسیار مهم توجه کنید. محمد دین جدیدی تأسیس نکرد، بلکه نهضت او تا حدود زیادی از جنس اعتراض بود.[/quote]

جل الخالق !!

علوی
علوی
بهمن ۱۴, ۱۳۹۴ ۳:۲۸ ب٫ظ

در حقیقت عیسی بهودی هم مدعی آئین جدیدی نبود و مسیحیت فعلی هم دستپخت امپراطوری رم هست!

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
بهمن ۱۴, ۱۳۹۴ ۱:۵۲ ق٫ظ

جناب عبائی فرمودید که [quote] چگونه تعارضهای ظاهری ایات قران کریم در خصوص تایید و تصدیق کتب آسمانی قبلی و تصریح به تحریف کلمات و ایات خدا توسط بزرگان یهود و … را توجیه و تفسیر میکنید ؟؟؟ [/quote] خیلی واضح است: مثلا قرآن می‌گوید آنان زبانشان را می پیچانند تا چیزی را که در کتاب نیست به کتاب نسبت دهند. ما دقیقا همین حرف را می توانیم در مورد قرآن هم بزنیم. مفسران سنتی زبانشان را می پیچانند تا چیزی مانند عصمت پیامبران را که در قرآن نیست به قرآن نسبت دهند. این سخن تلویحا یعنی ۱. ما قرآن… مطالعه بیشتر»

علوی
علوی
بهمن ۱۳, ۱۳۹۴ ۱۱:۰۷ ب٫ظ

عصمت اگر به معنای عدم افعال قبیح باشد همه به نسبتی دارا هستند. مثلا خیلی از ما ها سراغ مواد مخدر نمیرویم چون به مشکلات آن آگاه هستیم و لذا به ایم میزان عصمت داریم. از این مثالها فراوان هر کس میتواند بگوید و لذا امری عادی میباشد. مظلقش هم نشدنی هست چون با ذات بشر نمیسازد.

موسوی
موسوی
بهمن ۱۳, ۱۳۹۴ ۹:۳۰ ب٫ظ

ضمنا اقای عبایی شما فرمودید البینه علی المدعی
و از بنده خواستید که ادله عصمت مطلق رو ارائه بدم
اولا: چطور اثبات می کنید که بنده مدعی هستم و شما خیر؟! شما هم مدعی عصمت متوسطه هستید و باید ارائه دلیل بفرمائید
ثانیا: خوب است یک موضوع مستقل را در این باب قرار دهید تا بحث دقیق مطرح شود
حضرتعالی که فرمودید تحقیقی در مورد عصمت داشتید، همان مطالب را به عنوان مقاله ارائه دهید تا گفتگو کنیم و موضوع محدود باشد
باتشکر

موسوی
موسوی
بهمن ۱۳, ۱۳۹۴ ۹:۲۵ ب٫ظ

با سلام خدمت اقای عبایی
جناب اقای عبایی شما فقط عنوان مساله ای رو مطرح کردید و گذشتید
بنده هم میتونم این سه تقسیم رو بیان کنم و سپس بگم نظریه حد اکثری و قبول دارم!
باید برای ادعاهای خود دلیل بیاوریم
بنده بسیار خوشنود می شوم و استقبال میکنم که مباحث اساسی مثل عصمت و علم غیب و… به بحث بگذارید که مقاله ارائه دهید که اگر این مباحث حل شود، در ایات قران هم اختلاف نظر ها کم می شود
پس منتظر ارائه مباحث حضرتعالی در این خصوص هستیم

محمود عبائی
محمود عبائی
بهمن ۱۳, ۱۳۹۴ ۸:۳۹ ب٫ظ

[quote name=”ابوالفضل ارجمند”]جناب عبایی گرامیمنظور قرآن دقیقا همین است که ما هم به آن مبتلا هستیم. به این گزاره ها توجه فرمایید: – قرآن می‌گوید من «مصدق لما معهم» هستم. -ما می‌گوییم منظور قرآن آن چیزی نیست که نزد آنان است. – قرآن می گوید پیامبران بشری مانند دیگران بودند و مرتکب خطا هم می شدند و استغفار می کردند– ما می گوییم آنان از هر خطا و گناهی مصون بودند -قرآن می گوید در دعا غیر خدا را نخوانید-ما می گوییم اینها شفیعان ما هستند: هولاء شفعاءنا عند الله!...در این موارد ما کتابهای بسیاری می نویسیم و زور می… مطالعه بیشتر»

محمود عبائی
محمود عبائی
بهمن ۱۳, ۱۳۹۴ ۸:۲۸ ب٫ظ

[quote name=”موسوی”]باسلام خدمت جناب عباییاولا به نظر شما هیچ فرقی بین گزارش تاریخی و روایات نیست؟ثانیا بنده هم به اصولی که برای فهم و پذیرش روایات وجود دارد معتقدماما اگر شما هم معتقد هستید، چرا از روایاتی که به نظر شما میتوانند در فهم مطلب کمک کنند استفاده نمیکنید؟اگر هم روایات را قبول ندارید راست ازمایی را هم انجام دهید تا متوجه روش نقد شما بشیمشما عصمت پیامبران رو فرمودید قبول ندارید، با چه روش عقلی و نقلی میتونید این مطلب و اثبات کنید؛ یعنی دلیل عقلی بر معصوم نبودن پیامبران از جانب شما چیست؟[/quote] جناب آقای علوی با درود… مطالعه بیشتر»

علوی
علوی
بهمن ۱۳, ۱۳۹۴ ۵:۱۵ ب٫ظ

[quote name=”محمود عبائی”]با درود و مهر خدمت مجقق گرامی جناب ارجمند عزیز … به نظر میرسد دلیل عمده حناب عالی برای تایید تورات آیاتی از قران کریم باشد که تایید و تصدیق تورات و دیگر کتب آسمانی را سفارش میکند وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَـکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَآ آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ مائده ۴۸ ویا آیه ی وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ… مطالعه بیشتر»

مجید
مجید
بهمن ۱۳, ۱۳۹۴ ۸:۴۱ ق٫ظ

جناب ارجمند: جالب بود ولی به هبچ وجه کافی نبود، شما مطلب را با یک مثال بیان کردید،اینکه مثلا اگر قتلی رخ دهد شاید دیگری بجای مجرم گرفتار شود ، خودتان نیز واقفید که وافی به مقصود نیست…ممکن است طرفداران نظریه الگوی ایده آل بگویند: کدام جنایت؟ طرف واجب القتل بوده و ماجرا چیزی شبیه قتل جناب خضر محسوب می شده است! همچنین الگوی ایده آل را بگونه ای تعریف می کنند که اصلا گناه نمی کند ولذا هیچ جرمی بدو قابل انتساب نیست، می دانید که در این حالت نمی توان موارد ذکر شده در تورات را مثال آورد… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
بهمن ۱۳, ۱۳۹۴ ۳:۰۷ ق٫ظ

مجید گرامیپذیرش این ادعای ابلهانه که بشری وجود دارد که مرتکب هیچ خطایی نمی شود بسیار خطرناک است. ممکن است قتلی اتفاق افتاده باشد و شما فقط و فقط به دنبال کسانی غیر از موسی به دنبال قاتل بگردید چون از نظر شما موسی هرگز مرتکب قتل نمی شود. تورات و انجیل و قرآن به ما می آموزند که این تفکر باطل و ابلهانه را کنار بگذاریم و بپذیریم که آنها هم بشری مانند دیگران بودند. اما شما در همین جهان کنونی هم می‌توانید از میان انسانهایی مانند خودتان الگو بگیرید، بدون اینکه این فرض نامعقول را داشته باشید که… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
بهمن ۱۳, ۱۳۹۴ ۲:۵۵ ق٫ظ

جناب عبایی گرامیمنظور قرآن دقیقا همین است که ما هم به آن مبتلا هستیم. به این گزاره ها توجه فرمایید: – قرآن می‌گوید من «مصدق لما معهم» هستم. -ما می‌گوییم منظور قرآن آن چیزی نیست که نزد آنان است. – قرآن می گوید پیامبران بشری مانند دیگران بودند و مرتکب خطا هم می شدند و استغفار می کردند– ما می گوییم آنان از هر خطا و گناهی مصون بودند -قرآن می گوید در دعا غیر خدا را نخوانید-ما می گوییم اینها شفیعان ما هستند: هولاء شفعاءنا عند الله!...در این موارد ما کتابهای بسیاری می نویسیم و زور می زنیم که… مطالعه بیشتر»

موسوی
موسوی
بهمن ۱۲, ۱۳۹۴ ۸:۲۵ ب٫ظ

باسلام خدمت جناب عبایی
اولا به نظر شما هیچ فرقی بین گزارش تاریخی و روایات نیست؟
ثانیا بنده هم به اصولی که برای فهم و پذیرش روایات وجود دارد معتقدم
اما اگر شما هم معتقد هستید، چرا از روایاتی که به نظر شما میتوانند در فهم مطلب کمک کنند استفاده نمیکنید؟اگر هم روایات را قبول ندارید راست ازمایی را هم انجام دهید تا متوجه روش نقد شما بشیم
شما عصمت پیامبران رو فرمودید قبول ندارید، با چه روش عقلی و نقلی میتونید این مطلب و اثبات کنید؛ یعنی دلیل عقلی بر معصوم نبودن پیامبران از جانب شما چیست؟

86
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx