علمای ابرار یا امامان معصوم؟/نگاهی به دو قرائت از جایگاه امامت شیعی
چکیده سخن دکتر کدیور این بود که امامت مفهومی است که باید آن را در متن تاریخ مورد تحقیق قرار داد. وی معتقد است باور امروزی علمای شیعه نسبت به مسأله امامت با آنچه در قرون پیشین خصوصا در فاصله قرون سوم تا پنجم وجود داشته، متفاوت است؛ دورانی که به دوره حضور امامان بسیار نزدیکتر از زمان ما بود. آیتالله جوادی آملی بر خلاف شاگردشان محسن کدیور، از ناقدان نظریه «علمای ابرار» به شمار میروند.
***
نگاهی به دو قرائت از جایگاه امامت شیعی
علمای ابرار یا امامان معصوم؟
امامت یکی از باورهای اصلی شیعیان از صدر اسلام تا امروز بوده است. مسألهای که اختلاف در آن باعث شد دو فرقه اصلی مسلمین یعنی شیعیان و اهل سنت به وجود آیند. اهل سنت، امامت را مسألهای فرعی و فقهی میدیدند که انتخاب آن به عهده مردم است؛ اما شیعیان بر این باور بودند که امامت جایگاهی بسیار مهم است که مردم عادی از انتخاب آن ناتوانند. در این دیدگاه خداوند همانگونه که پیامبران را انتخاب میکند، باید امام را نیز برگزیند. بنابر این امامت را یک موضوع کلامی میدانستهاند.
البته علمای شیعه در جزئیات اصل امامت نیز اختلافاتی داشتهاند. یکی از اختلافاتی که طی دهه گذشته مطرح و فراگیر شده، بحث درباره نوع نگاه برخی صحابه ائمه(ع) به آن حضرات بوده است. این بحث پس از انتشار ترجمه کتابی از حجهالاسلام والمسلمین دکتر سید حسین مدرسی طباطبایی با عنوان «مکتب در فرایند تکامل» شدت گرفت.
نظریه علمای ابرار
یکی از نظریات همسو با کتاب «مکتب در فرایند تکامل»، نظریه «ائمه شیعه به مثابه علمای ابرار» بوده که از سوی نویسندگانی همچون محسن کدیور طرح شده است. چکیده سخن دکتر کدیور این بود که امامت مفهومی است که باید آن را در متن تاریخ مورد تحقیق قرار داد. وی معتقد است باور امروزی علمای شیعه نسبت به مسأله امامت با آنچه در قرون پیشین خصوصا در فاصله قرون سوم تا پنجم وجود داشته، متفاوت است؛ دورانی که به دوره حضور امامان بسیار نزدیکتر از زمان ما بود. وی معتقد است در آن دوره ما شاهد دو قرائت مختلف از مسأله امامت بودیم؛ یکی قرائتی که از زمان امامان وجود داشت و قرائت رایج و شایع میان شیعیان؛ اما به تدریج و در دوره غیبت جای این دو قرائت تغییر کرد. دکتر کدیور میگوید:
«از اوایل قرن دوم، یک تلقی فرابشری از امامت پدیدار میشود. این تلقی اگرچه از سوی ائمه و علمای شیعه طرد میشود اما به صورت یک قرائت مرجوح و یک دیدگاه مطرود به حیات خود ادامه میدهد. در دوران غیبت ائمه، فعالیت معتقدان این تلقی افزایش مییابد به نحوی که با تلقی غالب که قرائتی بشری از امامت است وارد چالش جدی میشود. در قرون سوم و چهارم، این قرائت فرابشری که کوفه را پایگاه خود قرار داده، اگرچه از سوی جریان غالب ـ که در قم مستقر است ـ به عقب رانده میشود، اما در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم با بازسازی عقلی تلقی فرابشری از امامت در بغداد، رویکرد بشری از امامت به حضیض رفته تا آنجا که از نیمه قرن پنجم، تلقی فرابشری از امامت به اندیشه اصلی تشیع تبدیل و آن رویکرد بشری عملاً حذف میشود».
کدیور اشاره میکند که اگر چه از منابع موجود در دوره مورد بحث وی اثر مستقلی به دست ما نرسیده است، اما آثار نزاع فکری-اعتقادی دو مکتب کوفه و قم در لابهلای آثار رقبای فکری و آثار رجالی، کلامی و فقهی آن دوره یافت میشود.
محسن کدیور میگوید نزاعی که در این دوره میان اصولیان و متکلمان با اهل حدیث و اخباریان وجود داشت وجه مغفولی دارد که در حقیقت چگونگی تلقّی از امامت است. با توجه به اینکه در این دوره بیشتر کتب، رویکردی روایی داشتند هر دو گروه با دو رویکرد متفاوت به نقل احادیث منقول میپرداختند. گروهی احادیث در فضائل فرابشری را نقل نموده و گروه دیگر به نقد وثاقت و صحت آن احادیث روی آوردند. اما در دورههای بعد، تدریجا قرائتی که معیار و متن شد و بیشتر از سوی علمای مدرسه بغداد تدوین شده بود، جای خود را به جریان غلوّ آمیز داد و آنچه که زمانی غلوّ و تفویض شمرده میشود، متن مذهب گشت.
دکتر کدیور تحقیق خود را بر یک مدّعای کاملا جزئی متمرکز میدهد: «قرائتی بشری از امامت در قرون نخستین وجود داشته است که حداقل دو قرن، اندیشه شیعی را نمایندگی میکرده است.»
دکتر کدیور در نوشته خود به سه شاهد برای اثبات فرضیهاش تمسک میکند. نقل قول از سه عالم رجالی، اصولی و فقهی که در قرون چهاردهم، دوازدهم و دهم زیستهاند.
شاهد اول: مرحوم مامقانی در مقدمه «تنقیح المقال فی معرفه علمالرجال» در بحثی پیرامون غلوّ به این نتیجه میرسد که اتّهام غلو که در مورد بسیاری از روات مطرح شده است، قابل قبول نیست. زیرا بسیاری از ضروریات مذهب در عهد سابق، غلوّ تلقی میشده است.[۱] تحولی که مامقانی از آن سخن میگوید مربوط به پیش از قرن پنجم و پس از آن بوده است. کدیور با دقت در این عبارت به این نتیجه میرسد که برخی از مسائلی که ضروری مذهب شمرده میشوند، نه ذاتی مذهب، بلکه برساخته ذهن عالمان است. و اگر غیر از این بود تحوّل بیمعنا بود.
شاهد دوم: وحید بهبهانی نیز در کتاب «الفوائد الرجالیه» و «التعلیقه علی منهج المقال» به همین نکته اشاره میکند.[۲] گزارش وحید بهبهانی حاوی محورهای اختلافی میان علمای مدرسه بغداد و قم نیز هست و بدان اشاره میکند. این اختلافات عبارتند از: امکان صدور سهو، تفویض امور به ائمه، معجزات، امور خلاف عادت، شان و مرتبه ائمه، منزه بودن ایشان از بسیاری نواقص، علم غیب، قدرت ائمه. فصل مشترک تمامی محورهای یاد شده شؤون فرابشری ائمه است.
شاهد سوم: شهید ثانی در رساله «حقائق الایمان» به این نکته تصریح میکند که بسیاری از روات شیعه و شیعیان معاصر ائمه به عصمت ائمه اعتقاد نداشتند و ایشان را علمای ابرار میدانستهاند و نه بیشتر. البته شهید تأکید میکند که عدم اعتقاد به این مسأله به واسطه مخفی ماندن این مطلب بر ایشان است.[۳]
کدیور سپس به این نتیجه میرسد که در باب امامت امامان شیعه دو نظریه متفاوت وجود داشته است: نظریه اول که نظریه غالب در میان شیعیات اواخر قرن چهارم و کم و بیش تا نیمه قرن پنجم بوده است، «نظریه علمای ابرار» است. بر اساس این نظریه ائمه به هیچ وجه با پیامبر قابل قیاس نیستند و اگرچه بسیار پاک هستند اما عصمت نیز مقامی است که اختصاص به پیامبر دارد. علاوه بر این، علم امام نیز اکتسابی است. کدیور در بخش دوم مقالهاش برخی علمایی را که به این نظریه باور داشتند بر میشمرد؛ بزرگانی همچون ابن جنید اسکافی، ابن غضائری و ابن قبه رازی.
در مقابل، نظریه دوم که نظریه «امامان معصوم» است و اگر چه از زمان حضور ائمه پیروانی داشته اما از اوایل قرن پنجم تا امروز رویکرد غالب شیعه بوده است. آنگونه که کدیور میگوید:
«بر اساس این نظریه تفاوت ائمه با علمای دین تفاوتی ذاتی است. ائمه از سرشتی دیگر آفریده شدهاند و در صفات و فضائل همانند پیامبرند، با یک تفاوت که به پیامبر(ص) وحی رسالی نازل میشود، اما ائمه از چنین موهبتی برخوردار نیستند. هرچند ائمه هم مُلهَم و محدَّث هستند (یعنی دارای ارتباط اختصاصی معنوی با خداوند میباشند). اصولا ممکن نیست پیامبر(ص) مسلمانان را به تبعیت شرعی از ائمه اهل بیت فرا بخواند بدون اینکه در ایشان فضایل ذاتی وجود نداشته باشد».
حقیقت همترازی قرآن و عترت
آیتالله جوادی آملی بر خلاف شاگردشان محسن کدیور، از ناقدان نظریه «علمای ابرار» به شمار میروند. ایشان با اشاره به تکامل و توسعه علوم، نمونههای مختلفی مثال میزنند و اشاره میکنند که چنین نقض و ابرامهایی درباره علم ائمه(ع) تنها محدود به سه موردی که دکتر کدیور بدان اشاره میکند نیست و اساسا این گونه اختلافات در مورد مسائل کلان مذهب، بین علمای طراز اول امری طبیعی است؛ چرا که باب اختلاف فهم در باب علوم نقلی بسته نبوده و نیست. آیتالله جوادی میگویند:
«اگر مروری به تاریخ فقه و کلام و تفسیر داشته باشیم در مییابیم که میان بزرگان هر یک از این شاخهها علیرغم تمرکز و سابقه طولانی انس و الفت ایشان با متون روایی و کلام وحیانی چه اندازه اختلاف نظر و تنوع و تکثّر ادراک از کتاب و سنّت وجود دارد.»[۴]
همانطور که ابن سینا در الهیات شفا میگوید: فلسفه که از عهد کهن پدید آمد، در آن اوائل خیلى پخته نبود، خام بود. با گذشت زمان و آمدن مردان بزرگ پخته شد. این اختصاصى به فلسفه ندارد که ایشان در الهیّات شفا فرمودند؛ غالب علوم همین طور است. و در علم فقه نیز مسأله به همین صورت است و فقه در دوره شیخ صدوق یا شیخ مفید به صورت خلاصه بود و در اثر سالها تلاش فقها به دوره ۴۰ جلدی فقه جواهر رسید. [۵]
طبعا در تکامل یک علم ممکن است نقض و ابرامهای بسیاری در مسائل کلان اتفاق بیافتد. از جمله ایشان به اختلتف بین شیخ صدوق و شیخ مفید مثال میزند و به این نکته اشاره میکند که شیخ مفید در کتاب «تصحیح الاعتقاد»، بسیاری از مسائلی را که شیخ صدوق در کتاب «اعتقادات» خود به عنوان باورهای شیعه مطرح کرده بود به نقد کشیده و مخدوش میداند. این در حالی است که هر دو شیخ، روشی روایی داشتند. یا در نمونهای دیگر میان دو فقیه سرشناس و معاصر شیعه یعنی شیخ انصاری و صاحب جواهر در مسأله علم امام معصوم(ع) شاهد اختلاف هستیم. اختلافی که باز هم به برداشت و تفاوت فهم این دو فقیه بزرگ از روایات مستند است. آیتالله جوادی این اختلاف را اینگونه روایت میکنند:
«صاحب جواهر در جلد اول جواهر در مسأله مقدار کر، این نکته را طرح میکند که مقداری که در روایت برای کر به حسب وزن ذکر شده، با مقداری که در آنها به حسب مساحت ذکر شده تناسب ندارد و این دو مقدار به یک اندازه نبوده و این دو گونه معیار مذکور در روایات با هم هماهنگ نیستند. در صفحه ۱۸۲ مطلب و راه حلی ارائه میدهند که در واقع خدشهای به علم امام است … شیخ انصاری در مقابل در نهایت ادب، پس از ذکر کلام صاحب جوار میگوید: این جواب در واقع هم خدشه به امامت امام است و هم لطمه به مقام الوهیت و ساحت حضرت حق.»[۶]
البته آنگونه که ایشان روایت میکنند، صاحب جواهر در جلد سیزده جواهرالکلام تحت تأثیر مطالب مرحوم کاشفالغطاء نظر خود را نسبت به مسأله علم امام تغییر میدهد.
همتایى اوصاف عترت (ع) با اوصاف قرآن
آیتالله جوادی آملی با دقت در حدیث ثقلین که هر دو فرقه شیعه و سنی آن را نقل کردهاند به این نتیجه میرسد که لازمه همتایی قرآن و عترت آن است که تمام صفاتی را که قرآن دارد میتوانیم برای ائمه(ع) نیز در نظر بگیریم. مثلا همانگونه که قرآن از خطا مصون است و خدا آن را حفظ خواهد کرد، به همین صورت امامان شیعه که همراه قرآن معرفی شدهاند نیز باید معصوم و عالم به غیب باشند. چون انسان اگر محتملالخطا باشد، دیگر معنا ندارد که عِدل و هموزن قرآن کریم معرفی شود. البته برای عصمت امامان دلایل دیگری نیز اقامه شده است؛ از جمله آیات تطهیر و امامت.
آیتاللهالعظمی جوادی آملی عصمت را در دو قسمت عصمت علمی و عملی برای امام لازم میداند. عصمت علمی از خطا و سهو نسیان که ملکه علمی تامّ است که در ظلّ پیوند با علم الهی از آسیبها مصون میماند و عصمت عملی از خطاها که ملکه عملی کاملی است که در پرتو پیوند با حکمت ازلی از هر آفت و افتی محفوظ است.[۷]
همانطور که اشاره شد، ایشان دلایل مختلفی بر لزوم عصمت امامان مطرح میکند. از جمله ایشان به آیه ۱۲۴ سوره بقره تمسک میکند. آیتالله توضیح میدهد که امامت چه معنای مُلکی و چه به معنای ملکوتی باشد، مصداقی از عهد خدا است و اصل جامع و کلّی درباره عهد الهی این است که به هیچ وجه به ظالم نمیرسد:
«هر چند از امامت حضرت ابراهیم معنای ملکوتی آن استظهار شد، لیکن عمومیت عهد خدا و اینکه هرگز عهد خدا، اعم از ملکی و ملکوتی به ظالم نمیرسد، سند معتبری است که میتوان برای عصمت امام به آن استناد کرد.»[۸]
اینگونه است که عصمت امام مهمترین ضامن برای اجرای احکام الهی است.[۹]
نکتهدیگری که ایشان بر آن تکیه میکنند آن است که اگر امامان، فقط علمای ابرار بودند سخنشان فقط برای عوام و مقلّدانشان حجّت بود و نه بر علما. همانطور که قول شیخ مفید برای سید مرتضی حجت نیست و هر کدام باید به اجتهاد خودشان تمسّک کنند ولی در مقابل مقلّدانشان هر دو حجتند.
همچنین طبق برداشت ایشان از حدیث ثقلین، همانطور که قرآن کریم معجزه است، امام نیز معجزه الهی است. اگر در قرآن نیز اشاره شده است که اگر جنّ و انس به کمک همدیگر بیایند نمیتوانند یک سوره مانند سورههای قرآن بیاورند؛ به همین صورت در مورد مقام امامت نیز چنین است و اگر جنّ و انس تلاش کنند تا کسی را به مقام امامت برسانند، توان آن را نخواهند داشت. چون امامت مقامی نیست که با کمالاتی که انسان کسب میکند بتوان به آن رسید و همانطور که خداوند درمورد نبوّت فرموده است: «الله أعلم حیث یجعل رسالته»، در مورد امام نیز همینگونه است و امام با عنایت مستقیم و ویژه الهی به این درجه میرسد.
از همین روست که وقتی بیتوجهی به قرآن موجب ضلالت میشود، بیتوجهی به امامان نیز موجب گمراهی خواهد شد؛ بلکه به موجب حدیث مذکور این دو باید در کنار هم باشند. و از همین روست که پذیرش ولایت ائمه(ع) شرط پذیرش تمام عبادات تلقی شده است. آیتالله جوادی میگویند:
«اعلام جداییناپذیری ثقلین، خبری غیبی است که لازمه صدق و صحّت آن، بقای امام معصوم تا قیامت، عصمت امام، علم امام به معارف و حقایق قرآنی و همچنین اشتمال قرآن بر احکام و معارف ضروری و سودمند برای بشر و نیز مصونیت قرآن از گزند تحریف است».[۱۰]
[۱] . تنقیح المقال، ج۱، ص ۲۱۱
[۲] . ن.ک: الفوائد الرجالیه، الفائده الثانیه، ص ??؛ التعلیقه علی منهج المقال ص??
[۳] . حقایق الایمان، ص ۱۴۹-۱۵۱
[۴] . منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص ۱۹۸
[۵] . نقد نظریه علمای ابرار، آیتالله جوادی آملی، روزنامه کیهان، ۲۴ آذرماه ۱۳۸۷
[۶] . منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص ۲۰۶
[۷] . تسنیم، ج۱۵، ص ۱۹۶
[۸] . تسنیم، ج۶، ص ۴۷۰
[۹] . تسنیم، ج ۱۵، ۲۷۵
[۱۰] . تسنیم، ج۱، ص ۱۵۰
منبع: اسرانیوز
در سخنان حضرت آیت الله جوادی آملی نکاتی کلیدی وجود دارد که بطور جدی قابل مناقشه است:۱- آنجا که می فرمایند:”همانطور که ابن سینا در الهیات شفا میگوید …” . البته در مورد امور عقلی و تکامل علوم و امور عقلی، سخن ایشان کاملاً صحیح است ولی در مواردی که بحث تاریخ و امور نقلی مطرح می شود اینگونه نیست و هرچقدر به دوران زندگی یک شخص نزدیک تر باشیم با حواشی کمتر، نقل های معتبرتر و دقیقتر و شواهد دست اول تری سروکار خواهیم داشت. تاریخ بشر و بخصوص ادیان و مذاهب سرشار از اغراق ها و خرافه هاییست… مطالعه بیشتر»
جناب پطرس ، بنده بیکار نیستم که اینجا کامنت بگذارم برای رو کم کنی؟!
شما اگر همان کامنت اول بنده را نگاه کنید ، بنده خیلی راحت سوالم را پرسیدم اما وقتی طرف خودش به این جور بحث کردن علاقه داره ، تقصیر من نیست. البته گفتم که اشتباه کردم که از ایشان سوال کردم.
جناب پطرس ، استدلال! واژه قشنگی هست که هر کسی ادعاش رو داره.
البته از این شعری که شما از قول قدیمی ها نقل کردید ، بنده خیلی بهترش رو بلدم.
جناب علیرضا
کم آوردی. باید خودت را در بحث کنترل کنی و به جای توهین استدلال کنی. از قدیم گفتهاند:
گر توانی اهل استدلال باش
مستدل گر نیستی پس لال باش
[quote name=”علیرضا”]بنده برای خودم متاسفم که اشتباه کردم این جنبده را مخاطب خود قرار دادم که واقعا هیچ چیزی حالیش نیست و خیال میکنه کسی هست. نمی دونم اگر این جنبده مخاطبش کسی دیگری هست که هیچ ؛ ولی در کامنتهای بنده چیزی نیست که گفته باشم امام یعنی پادشاه؟! این بدبخت معنای “ملک” را هم متوجه نشده است. مثلا در آیه ۲۰مائده آمده است که :(اذکر نعمه الله علیکم إذ جعل فیکم أنبیا و جعلکم ملوکاً. در این آیه وقتی از جعل پیامبران در بنی اسراییل خبر می دهد ، قید فیکم را آورده است ، یعنی خداوند بین… مطالعه بیشتر»
بنده برای خودم متاسفم که اشتباه کردم این جنبده را مخاطب خود قرار دادم که واقعا هیچ چیزی حالیش نیست و خیال میکنه کسی هست. نمی دونم اگر این جنبده مخاطبش کسی دیگری هست که هیچ ؛ ولی در کامنتهای بنده چیزی نیست که گفته باشم امام یعنی پادشاه؟! این بدبخت معنای “ملک” را هم متوجه نشده است. مثلا در آیه ۲۰مائده آمده است که :(اذکر نعمه الله علیکم إذ جعل فیکم أنبیا و جعلکم ملوکاً. در این آیه وقتی از جعل پیامبران در بنی اسراییل خبر می دهد ، قید فیکم را آورده است ، یعنی خداوند بین شما… مطالعه بیشتر»
زمان حضرت ابراهیم دین سازمان یافته و پدرسوخته بازی های امروزی مغزشویی مردم و مفتخواری و حرام خواری از دین وجود نداشته است. ابراهیم در اوج اقتدارش یک گله دار بزرگ شد که امتش کارکنانش بودند!! زمان قحطی، یعقوب نبی با این که یازده فرزند قلچماق داشت، قادر به تامین خوراک خود نبودند که مجبور شدند همگی با خانواده هایشان به دربار فرعون مصر پناهنده شوند. یعنی امتش خانواده اش بودند. اگر یعقوب دنباله امامت ابراهیم امتی داشت بعد در قحطی آنان را ول کرد تا بمیرند و فقط جان خود و خانواده خودش را نجات داد که واقعا امام… مطالعه بیشتر»
سلام جناب حجت جانانبنده به نظر شما احترام می گذارم، اما وقتی که آیه می گوید خدا پس از ابتلای ابراهیم به کلمات و اتمام آنها از سوی ابراهیم ، فرمود:من تو را امام مردم قرار می دهم. آیا این به معنی ادامه رهبری مردم و رسالتش هست؟! چگونه شما از آیه ۱۲۴بقره پی به این بردید که پسر ابراهیم حجاب شده است بین او و خدایش؟ در آیه ۱۲۴بقره ، جاعلک اسم فاعل هست و مثل رافعک در آیه ۵۵آل عمرا ن ترجمه میشود:(رافعک إلیّ) به سوی خود بالا می برم. یعنی هنوز این رو انجام نداده است. جاعلک… مطالعه بیشتر»
سلام اقای علیرضادوست عزیز پسر حضرت ابراهیم حجابی شده بود بین ابراهیم وخدایشهمانطور که قبلا هم توضیح دادم امامت در پیامبری نهفته است و به محض ابلاغ پیام پیامبر باید پاسخگوی سوالات وراهنمای پیروان خود باشد که همان نقش امامت است پس دراین ایه باید اینطور تفسیر کرد که امدن فرزند برای ابراهیم ناخالصی وحجاب ودلبستگی در او بوجود اورد که خود حائلی بین او و پروردگارش شد که با ان امتحان ان ناخالصی زدوده شده سیر من الحق الی خلق برای رهبری مردم وادامه رسالتش انجام یافت تفسیر دیگری نمیتوان برای ان درنظر گرفت اینکه ایشان قبلا امام نبوده… مطالعه بیشتر»
این نمونه تفسیر مرجع تقلید و فیلسوف است. قدیمی هم نیست که بگوییم به زمان جاهلیت حوزه ها بر می گردد. سال ۹۲ اگر این آقایان به جای اتلاف وقت کامنت های سایت نیلوفر را خوانده بودند چنین دروغ های بزرگی نمی گفتند. در اثر تبرج جاهلی زنان پیامبر در بازار مدینه، با زنان بدکاره اشتباه گرفته می شوند و مورد آزار قرار می گیرند که پیامبر سخت ناراحت می شود. برای حفظ شئونات مقام نبوت، در سوره احزاب زنان پیامبر شددا مورد سرزنش قرار می گیرند تا جایی که تهدید به طلاق می شوند. حال اینجا جناب آقای مفسر… مطالعه بیشتر»
quote]ما به تفسیر قرآن و بازی بازی با واژه ها نیاز نداریم. چون بازی با واژه ها تصاعدی بازی واژه ها را زیاد میکند [/quote] بله به بازی با واژه ها نیاز نداریم. حال نمونه ای از بازی واژه را ببینیم[quote]د… تا ۷۴ که می گوید آن هایی که از خدا می خواهند آن ها را امامی برای متقین کند: وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَ ا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا. می دانیم که خدا کسی را به مقام «امامت» متقین منصوب نمی کند. هر کس باید خودش در تقوای الاهی کوشا باشد. آشکار است که منظور… مطالعه بیشتر»
سحن من اینجا با کسانی… است که این چند دهه بیلیون بیلیون از جیب این ملت گرسنه صرف تولید تریلی تریلی کتاب تفسیر آلوده به خرافات کرده اند و تمامی هم ندارد. خودش و یا شاگردانش حتما زیر این پست را می خوانند. ما به تفسیر قرآن و بازی بازی با واژه ها نیاز نداریم. چون بازی با واژه ها تصاعدی بازی واژه ها را زیاد می کند! و موضوع اصلی در آن گم می شود. [b]ما به خلاصه کردن قرآن نیاز داریم[/b]. قرآن کتاب یادآوری (ذکر) است. مخاطب اصلی آن هم قریش بیسواد جاهلی بوده که هدایت آنان رسالت… مطالعه بیشتر»
سلام حجت جانان
جناب حجت جانان مواردی در قرآن در مورد ابراهیم ع واضح هست:
۱)آیه ۱۲۴بقره نشان می دهد که ابراهیم ع دارای فرزند هست
۲)طبق آیات دیگر نیز فهمیده می شود که ابراهیم ع در دوران پیری دارای فرزند شده است
۳)خطاب (إنی جاعلک للناس إماما) در آیه ۱۲۴بقره در دوران پیری ابراهیم ع هست
سوال:پیامبری ابراهیم ع در دورانی بوده است ؟ قبل از فرزند دار شدن پیامبر بوده است یا نه؟ اگر بوده است طبق فرمایش شما امام هم بوده است پس خطاب آیه ۱۲۴بقره در دوران پیری ایشان دیگه نیازی نیست.
اقای علیرضای عزیز امام بمعنای رهبر وپیشواست ابراهیم رهبر نیکان وفرعون رهبر گمراهان بوده است اینکه قران میگوید که ابراهیم از این پس امام شده است یعنی ابراهیم امتحانات را پشت سر گزارده واماده رهبری مردم شده است همه ی پیامبران امام هم بوده اند امامت در پیامبری نهفته است واین گمان که امامت بالاتر از پیامبریست ومثال ابراهیم را میزنند بسیار اشتباه است ابراهیم در دوران ساخته شدن بود هر پیامبری امام هم هست وبالعکس میتوان گفت که امامان رهبرانی هستند که وحی دریافت نمیکنند ومدعی دریافت وحی نیستند نمیتوان پیامبران را امام ندانست جون بمحض اینکه ابلاغ دین… مطالعه بیشتر»
[quote]هر فرد ایمان آورنده مخاطب پیامبر که از عبودیت غیر خدا دست بر می داشت، به مثابه این بود که وارد عهد با خدا می شد: که عبودیت غیر خدا (شیطان) نکند و تبه کاری نکند. خدا انتظار دارد کسی که ادعای ایمان می کند و خود را مومن می داند با تبه کاری عهد خود را با خدا نشکند.[/quote] انسان وقتی نفهم باشه نمیشه کاریش کرد. آیا ابراهیم در دوران قبل از فرزند دار شدنش وارد عهد الهی نشده بود و در پیری طبق اعلام آیه ۱۲۴بقره وارد عهد الهی شده است؟!واقعا من موندم چگونه این جنبده ادعای فضل… مطالعه بیشتر»
اینکه می گویند قافیه به تنگ آید شاعر به جفنگ آید همین جاست. یه سوال ساده پرسیدم آسمون ریسمون کرد آخرش جواب نداد و خیال می کنه کسی هست.
هیچ ……. لیدر عباس جواد الف
پ.ن. کامنت قبل: رعد:۱۹ تا ۲۵، مثالی از توصیف اولوالالباب و مفسدین در وفای به عهد و شکستن عهد با خدا: أَفَمَن یَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ؛ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ ﴿١٩﴾:[b] الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّـهِ [/b]وَلَا یَنقُضُونَ الْمِیثَاقَ ﴿٢٠﴾ وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّـهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَیَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ ﴿٢١﴾ وَالَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَهً وَیَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ أُولَـٰئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ ﴿٢٢﴾ جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ ۖ وَالْمَلَائِکَهُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِم مِّن کُلِّ بَابٍ ﴿٢٣﴾ سَلَامٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ… مطالعه بیشتر»
عهددرباره واژه [u]جعل [/u]و ا[u]ماما[/u] در کامنت های قبل به نکاتی اشاره شد. اینجا به واژه عهد در قرآن برای یادآوری اشاره ای می شود. به طور کلی عهد خدا با آدمیان این است که عبودیت شیطان نکنند. و از خطوات شیطان پیروی نکنند (وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ… فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَر). آدم نکشند… زنا نکنند… دزدی نکنند… تهمت نزنند… شهادت دروغ ندهند و مرتکب تبه کاری های دیگر نشوند… خب شیطان که نمادین است و وجود خارجی ندارد. برای آموزش افراد بیسواد از این نماد استفاده شده است. (این شیطان نیست که امر به قتل… مطالعه بیشتر»
خیلی جالبه ، در آیه ۷۴فرقان عبادالرحمان می گویند که پروردگارا ما را پیشوای متقین قرار بده (از خدا می خواهند) و بعد میگه که منظور آیه این است که هر فردتلاش کند در تقوا از بقیه پیشی گیرد.آره می دانیم …. آشکار هست….سوالم رو یکبار دیگر می پرسم:کسی که جعل امام شدن فرعون را با جعل امام شدن ابراهیم مقایسه می کند ، باید جواب دهد که چرا برای ابراهیم میشود عهد الهی اما جعل امام شدن فرعون نمیشود؟ اما در آیه ۱۲۴بقره به این صورت است:(قال إنی جاعلک للناس إماما) جاعلک است نه جعلک ، اسم فاعل هست… مطالعه بیشتر»
برای فهم بهتر واژه [b]اماما [/b]مراجعه به فرقان: ۶۳ تا ۷۶ بد نیست. جایی که انتظار از عبدهای خدا توصیف شده است. با این آیه شروع می شود که عبادالرحمن کسانی هستند که فروتنانه راه می روند: وَعِبَادُ الرَّحْمَـٰنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا … قتل و زنا نمی کنند… تا ۷۴ که می گوید آن هایی که از خدا می خواهند آن ها را امامی برای متقین کند: وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ [b]وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا[/b]. می دانیم که خدا کسی را به مقام «امامت» متقین منصوب نمی کند. هر کس باید خودش در… مطالعه بیشتر»
وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ*** فَلَمَّا رَأَى أَیْدِیَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَهً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ *** وَامْرَأَتُهُ قَائِمَهٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ *** [u][b]قَالَتْ یَا وَیْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِی شَیْخًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ[/b][/u]*** قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ جناب عباس ؛ آیات بالا نشان می دهد که حضرت ابراهیم در زمان پیری دارای فرزند شده است و این متناقض هست با این سخن شما که گفتید: [quote]ابراهیم… مطالعه بیشتر»
۱) از بقره:۱۲۴ و قصص:۴۱:: جعل امامت فرعون و جعل امامت ابراهیم توسط خدا. فرعون از اختیار خود بین خوب و بد، بد را برگزید و شد پیشوای تبه کاران. ابراهیم از اختیار خود بین خوب و ید، خوب را برگزید و شد پیشوای درستکاران. دستگاه شیادی حکومت تحت نام خدا هم راه نینداخت. یک مهمانسرا و محل امنی درست کرده بود و با خانواده اش خادم مسافران بود. ۲) بقره:۱۲۴ در محاوره با ابراهیم به او یادآوری می شود که ذریه اش به صرف این که فرزند اویند که مورد لطف خدا قرار گرفته است، مورد لطف خدا نمی… مطالعه بیشتر»
جناب عباس ، بنده متوجه مقایسه شما بین آیه ۱۲۴بقره و ۴۱سوره قصص نشدم؛چرا که در آیه ۱۲۴بقره بعد از پرسش درباره رسیدن امامت مذکور در آیه ، خدا می فرماید که عهد من به ظالمین نمی رسد ؛ اما در آیه ۴۱سوره قصص خداوند حرفی از اینکه امامت فرعون ، عهد الهی باشد نیست. یا در آیه ۴۹سوره مریم که سخن از جعل نبوت برای اسحاق و یعقوب هست ، آیا واژه جعل در اینجا با جعل امامت برای فرعون یک بار معنایی دارد؟
آیتالله جوادی آملی:
[quote]«اعلام جداییناپذیری ثقلین، خبری غیبی است که لازمه صدق و صحّت آن، بقای امام معصوم تا قیامت، عصمت امام، علم امام به معارف و حقایق قرآنی و همچنین اشتمال قرآن بر احکام و معارف ضروری و سودمند برای بشر و نیز مصونیت قرآن از گزند تحریف است»[/quote]
جسارتا باید منظور “بقای تعالیم یا همان سنت امام معصوم تا قیامت” بوده باشد، چراکه امام دوازدهم نیز تا پایان جهان در قید حیات نخواهند بود…..
با تشکر از نویسندۀ گمنام این مقاله، خواستم عرض کنم که آوردن ضمایر و افعال به صورت جمع برای یک طرف، و استفاده از افعال و ضمایر مفرد برای طرف دیگر، تبعیضی آشکار است که با اخلاق نگارش علمی سازگار نیست. ناخودآگاه این حس به خواننده القا میشود که نگارنده یا وامدار یک طرف است و از او حساب می برد و یا او را نسبت به طرف دیگر، بسیار بالاتر می داند و شایستۀ احترام بیشتر می انگارد. البته اگر از این روش برای ایجاد حس احترام به یک طرف در مخاطب استفاده می شود، باید گفت شیوۀ چندان… مطالعه بیشتر»
سلام درباره آیه ذیل از سوره بقره که میفرماید:وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (۱۲۴) باید عرض شود که در اینجا “امام” بمعنای جلوتر بودن از نظر تقوی می باشد. از نظر شریک قائل نشدن و خالص و مخلص بودن برای خداوند است. حضرت ابراهیم “امام” بمعنی حاکم مسلمین و رئیس حکومت و حتی قانون گذار نبود. در ارتباط و اتصال با بقیه آیات معلوم میشود که حتی ایشان از خداوند میخواهد “مناسک” را به آنها بنمایاند: بَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَأَرِنَا… مطالعه بیشتر»
[quote]همانطور که اشاره شد، ایشان دلایل مختلفی بر لزوم عصمت امامان مطرح میکند. از جمله ایشان به آیه ۱۲۴ سوره بقره تمسک میکند. آیتالله توضیح میدهد که امامت چه معنای مُلکی و چه به معنای ملکوتی باشد، مصداقی از عهد خدا است و اصل جامع و کلّی درباره عهد الهی این است که به هیچ وجه به ظالم نمیرسد:«هر چند از امامت حضرت ابراهیم معنای ملکوتی آن استظهار شد، لیکن عمومیت عهد خدا و اینکه هرگز عهد خدا، اعم از ملکی و ملکوتی به ظالم نمیرسد، سند معتبری است که میتوان برای عصمت امام به آن استناد کرد.»[۸][/quote] وَإِذِ ابْتَلَى… مطالعه بیشتر»