تاریخ را چگونه می خوانیم؟

جواد نورمحمدی: این یادداشت به شکلی مختصر نحوه ی خوانش سنتی ما از تاریخ و چگونگی گزارش آن را به نمایش می گذارد.در این نوشته ابتدا به این موضوع اشارتی رفته است که در نگاه مدرن به تاریخ چه انتظاراتی از تاریخ وجود دارد و وظیفه ی مورخ چه چیزی دانسته می شود.سپس با مقایسه ای کوتاه با یکی از…

جواد نورمحمدی: این یادداشت به شکلی مختصر نحوه ی خوانش سنتی ما از تاریخ و چگونگی گزارش آن را به نمایش می گذارد.در این نوشته ابتدا به این موضوع اشارتی رفته است که در نگاه مدرن به تاریخ چه انتظاراتی از تاریخ وجود دارد و وظیفه ی مورخ چه چیزی دانسته می شود.سپس با مقایسه ای کوتاه با یکی از آثاری که توسط یکی از علمای سنتی اسلامی نگاشته شده ، سعی می شود تا پاسخی برای این سوال یافته شود که : ما تاریخ مان را چگونه می خوانیم؟ و این که اهمیت تاریخ نزد ما به چه میزان است؟ پاسخ به این سوالات به طور ضمنی به ما نشان خواهد داد که چرا علیرغم تاکیدی که بر عبرت آموزی تاریخ می شود ، از تاریخ درس نمی آموزیم؟

 

    مکالا(۱۳۹۵) عنوان داشته است که : “شناخت تاریخی ما را به فهم زمان حال توانا می سازد”.

از این منظر اهمیت آگاهی تاریخی از جهت تاثیری است که در شناخت ما از زمان حال می گذارد.در حقیقت پاسخ به این سوال که چرا اکنون در این نقطه ایستاده ایم با بررسی تاریخ میسر می شود.البته تاریخ به تنهایی به این سوال پاسخ نمی دهد اما بدون آگاهی از تاریخ و نگاه تاریخی نیز پاسخ به این سوال به بیراهه منتهی می شود.ریشه ی بسیاری از آن چه در اکنون وجود دارد را می توان در آن چه در گذشته جریان داشته جستجو کرد.این که ما چگونه گذشته ی خویش را بازخوانی و گزارش می کنیم اثر مستقیمی بر تعریف ما از این جا و اکنون مان خواهد گذارد و انتظاراتی که از خود و دیگران داریم را تا حدود زیادی جهت می بخشد.

  چرا باید به تاریخ توجه نمود و خوانش تاریخ چه نقش و کارکردی می تواند داشته باشد؟

     همان گونه که مکالا (۱۳۹۵) عنوان می کند تاریخ یکی از منابع فهم ما از فرهنگ و جامعه است.از نظر وی شناخت تاریخی منبع ارزشمند خردمندی است که برای تدوین برنامه های اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی کارآمد ضرورت دارد.همچنین معتقد است که یکی از اهداف نگارش و مطالعه ی تاریخ فهم فرایندهای دگرگونی تاریخی است.

    وی اشاره می کند که تاریخ سه نقش یا کارکرد اجتماعی دارد.کارکرد نخست تثبیت هویت گروه های اجتماعی ، نهادها و ملت هاست.تاریخ توجه مارا به ویژگی هایی جلب می کند که به ملل یا گروه ها و نهادهای خاصی تعلق دارد و افراد از طریق تایید یا مخالفت به آن ها واکنش نشان می دهند.دومین نقش تاریخ در جوامع کنونی ، شناسایی روندهایی است که ممکن است کیفیت زندگی فعلی را بهتر یا بدتر کند.به عنوان مثال مسائلی مانند محیط زیست ، جهانی شدن ، بنیادگرایی و امثال آن از روندهایی هستند که تاثیر مستقیمی برحیات امروزین ما دارند.از نظر مکالا واکنش مناسب به این روندها در گرو گزارش صحیح مورخان از این روندهاست.

    کارکرد دیگر تاریخ اینکه : “تاریخ درس های زیادی درباره ی ارزشمند یا بی ارزش بودن باورها ، کردارها ، سنت ها و نهادهایی که به ارث برده ایم برای ما دارد.درس هایی که ما را قادر می کند بدانیم کدام یک از آن ها ارزش حفظ کردن دارند و کدام یک ندارند.تاریخ همچنین حوزه ای غنی برای کشف علل دگرگونی تاریخی ، جنگ ها و انقلاب ها ، رونق و رکود اقتصادی است که بسیاری از ارزیابی های سیاسی و اقتصادی ما را شکل می دهد.در این مورد هم اگر اساس تاریخی تصمیم های ما به اندازه ی ممکن درست نباشد رفتار احمقانه ای خواهیم داشت. “(مکالا،۱۳۹۵.ترجمه گل محمدی. ص ۳۱۴)

 اما نقش مورخ در این میان چیست؟

    می توان با این سخن مکالا موافق بود که : “مورخان دارای مسئولیتی اجتماعی برای عرضه ی گزارش های معتبر از گذشته هستند.اجتماعات مختلف به تاریخ روی می آورند تا ریشه های سنت های فرهنگی خود را درک و ارزش کردارهای اجتماعی خود را برآورد کنند.بنابراین آنان به مورخان اتکا می کنند تا اطلاعات قابل اعتمادی درباره ی  این سنت ها و کردارها ی دیگر در گذشته بدهند.” (همان ص ۸۱)

    همچنین مورخان “در مقام افراد حرفه ای مسئولیتی اجتماعی برعهده دارند تا جامعه را از تبلیغات نادرست و جهت دار حفظ کنند.”(همان ص۳۱۴).آن هم درجایی که دولت های توتالیتر تاریخ را صرفا به عنوان ابزاری در جهت تبلیغات به نفع خویش به کار می گیرند.

    اما برای این که تاریخ نقش و کارکرد خود را به شکل واقعی به نمایش بگذارد :” تاریخ باید معتبر ، فهم پذیر و بی طرف باشد” (همان ص ۳۱۵). برای برآمدن این خصایص تاریخ : “مورخان باید مطمئن شوند که توصیف آنان از گذشته به خوبی مورد تایید شواهد است به گونه ای که توصیف ها کاملا معتبر باشد…هنگام تبیین رویدادهای مهم مورخان باید این کار را با دقت و جامعیت زیاد انجام دهند.عللی که آنان شناسایی می کنند باید واقعا تاثیرگذار باشد و هیچ علل مهمی نباید فراموش شود در غیر این صورت خوانندگان  به درستی نخواهند فهمید این رویدادها چگونه اتفاق افتاده است.بالاخره این که توصیف ها ، تبیین ها و تفسیرها باید عادلانه باشد و ویژگی های یک موضوع یا فرایند نادیده گرفته نشود مبادا باعث گمراهی خواننده در درک ماهیت موضوع یا فرایند شود.برای ارزیابی ارزش انسان ها ، سیاست ها و نهادها افراد باید هم نکات خوب و هم نکات بد آن ها را بدانند.روایت جانبدارانه تک بعدی باعث شکل گیری تصور اشتباه از ارزش آن ها خواهد شد.”(همان ص ۳۱۵)

 ما چگونه تاریخ مان را می خوانیم؟

     به نظر می رسد علی رغم وجود کتب تاریخی فراوان در میان ما و علی رغم این که بسیار از اهمیت تاریخ سخن می گوییم اما مطالعه ی تاریخ بیشتر امری تفننی و در جهت سرگرمی است.تاریخ در میان ما معمولا گردآوری اخبار گذشتگان جهت عبرت گیری است و مورخ صرفا ناقل اخبار است و آن را به آیندگان منتقل می کند و گویی تحلیل این اخبار از حیطه ی وظایف او خارج است.  مقدمه ی تاریخ طبری به خوبی این مشی مورخان مسلمان در باب تاریخ را نشان می دهد.تاریخ طبری به عنوان مرجع مهم تاریخ صدر اسلام شناخته می شود ؛ اما طبری در مقدمه اش بر تاریخ خویش به این امر تصریح نموده است که صرفا به گردآوری اخبار و روایات تاریخی پرداخته و بررسی درستی و نادرستی آن ها را به آیندگان واگذار نموده است.(مقدمه تاریخ طبری ، ترجمه ابوالقاسم پاینده)

    در نمونه ای دیگر مولف کتاب “مقام صحابه “از قول ابن صلاح نقل کرده است که “اغلب کار مورخان اکثار (جمع روایات کثیره) و تخلیط (مخلوط کردن و آمیختن صحیح و سقیم) است “(ص ۴۴).این نقل به خوبی نوع تعامل مورخان مسلمان با گزارش تاریخ را به نمایش می گذارد ؛ که این امر موجب از دست رفتن اعتبار روایات تاریخی و بی اعتمادی به آن ها شده است تا آن جا که مولف و مترجم کتاب “مقام صحابه” در مواضع بسیاری از روایات بی ارزش تاریخی یاد کرده اند.حتی مولف نقل می کند که : “ابن کثیر که در حدیث و تفسیر امام مشهوری است و به ناقد بودن شهرت زیادی دارد وقتی در فن تاریخ کتاب البدایه و النهایه را می نویسد می بینیم که آن اهمیت به تنقید باقی نمی ماند.در ص ۲۰۲ جلد هشتم البدایه و النهایه پس از نقل بعضی روایات تاریخی می نویسد:صحت آن از نظر اینجانب مشتبه می باشد ولی چون قبل از من ابن جریر و غیره این روایت را نقل کرده اند من نیز آن را نقل کردم و اگر آن ها از آن ذکری به میان نمی آوردند من هم در کتاب خود نمی آوردم. “(صص۴۴-۴۵)

    مولف محترم همچنین در مقدمه آورده است که وظیفه ی مورخ فقط در حد بیان درست و صحیح وقایع و سرگذشت ها براساس دیانت و شرط امانت است و این که از نوشتن آن چه نتایجی استخراج می شود یا بر مقام و شخصیت دینی و دنیوی یک فرد یا گروه در پرتو وقایع چه لطمه ای یا چه منفعتی عاید می گردد از موضوع بحث تاریخ جدا دانسته شده و آن را شامل در ذیل آن چه فقه التاریخ خوانده است قلمداد کرده است.

    همچنین در صفحه۱۴۷ این اثر عنوان شده که “در فن تاریخ نه برای تکمیل سند احساس ضرورت می شود و نه برای جرح و تعدیل روات.بدین نحو به عقیده ی خود آن محدثان و علما ذخیره ی روایات تاریخ اصلا برای این منظور جمع آوری نشده است که از آن مساله ای اعتقادی ثابت شود یا شخصیت کسی را براساس آن روایات بدون تحقیق بی اعتبار کنند و مورد نقد قرار دهند”. مولف اشاره می کند که چون مقاصد احکام شرعیه و عقاید با علم تاریخ ارتباطی نداشته لزومی برای لحاظ کردن چنان احتیاط و تنقیدی که در علم حدیث حس می شده در باب تاریخ حس نمی شده و “ائمه جرح و تعدیل نیز در فن تاریخ توسعی را اختیار نمودند و هرگونه روایات اعم از ضعیف و قوی جمع آوری  و از اشخاصی اعم از ثقه و غیر ثقه نقل روایت نمودند.”(ص۴۴)

    طبیعی است  وقتی از این دریچه به موضوع تاریخ نگریسته شود ، تاریخ چیزی جز مجموعه ای از کتب حجیم از روایات تنقیح نشده نیست که بدون تحلیل و بررسی صرفا گردآوری شده اند.

    همچنین معیار دوگانه ای که علما در باب راویان حدیث و راویان تاریخ به کار گرفته اند حاکی از جایگاهی است که برای تاریخ قائل بوده اند.مولف عنوان می کند : “مثلا واقدی ، سیف بن عمر و غیره را ائمه حدیث در رابطه با حدیث ، ضعیف حتی از آن هم شدیدتر مجروح قرار داده اند ولی در رابطه با مسائل تاریخی و مغازی و سیره ، همان ائمه حدیث در نقل روایات آنان هیچ مانعی احساس نمی کنند.”(ص ۴۲)

    بدین وسیله علمای سنتی اسلامی لزومی به تحقیق و تنقیح و نقد کتب تاریخی خویش حس نمی کرده اند تا آن جا که مولف بیان می کند که چنان چه همان سخت گیری که در پذیرش احادیث رایج بوده اگر در باب تاریخ به کار می رفت نود و نه درصد تاریخ دنیا از بین می رفت.حال باید پرسید نقش و کارکرد یا فایده ی گزارش چنین تاریخی چیست؟مولف به نقل از سخاوی آورده است که فواید تاریخ عبارتند از “عبرت حاصل کردن و از عروج و نزول و حوادث و انقلابات دنیا درس بی ثباتی دنیا را آموختن ، فکر وغم آخرت را بر همه مقدم داشتن و استحضار قدرت عظیم الهی و انعامات و احسانات خداوندی و از احوال انبیاء و صلحاء امت نورانیت قلب به دست آورده و از انجام بدکفار و فجار عبرت حاصل کرده از کفر و معصیت اهتمام اجتناب و از تجربیات حکماء پیشین فواید دین و دنیا اندوختن…”(ص۳۷).

    مسلما در چنین دیدگاهی نسبت به تاریخ بحث صحت و سقم روایات تاریخی و تحلیل و نقد آنان در جایگاه بسیار پایینی قرار می گیرد و به روایات تاریخی هم چون داستان هایی ساختگی و غیر قابل اعتماد نگریسته می شود که در سطح داستان هایی مانند کلیله و دمنه ، که از زبان حیوانات درصدد پندآموزی به بشریت اند ، قرار می گیرند.مسلما نقل چنین قصه هایی در جهت بررسی صحت و سقم آن ها نیست بلکه هدف تنها عبرت آموزی و پندگرفتن است.این نحوه ی خوانش تاریخ و چنین جایگاهی برای تاریخ قایل شدن ، درست در مقابل نگاه جدی امروزی به تاریخ قرار می گیرد که بیش از آن که تاریخ را مجموعه ای از قصه های پندآموز بداند آن را در اکنون خویش حاضر می بیند و به عنوان بخشی از هویت خویش درصدد فهم و نقد آن بر می آید.[۱]

    با وجود اهمیتی که آگاهی از تاریخ در تفکر جدید یافته است و نیز اهمیتی که می تواند برای بررسی تاریخ دین و زندگی شخصیت های اثرگذار دینی داشته باشد و همچنین علیرغم نقش مهم آن در آگاهی از سیرتحول و تطور اندیشه ی دینی و مکاتب فقهی ، کلامی ، تفسیری و…[۲] بجز موانعی مانند ۱. ارزش قائل نشدن برای تاریخ ۲. شفاهی بودن بخش زیادی از تاریخ سده های نخست و از بین رفتن بخش زیادی از منابع ۳. اخباری گری و اکتفا به نقل صرف اخبار و عدم رواج تحلیل و نقد تاریخی و نیز ۴. عدم آگاهی از متدهای نوین پژوهش تاریخی و همچنین ۵. آگاهی اندک نسبت به کتابشناسی و نسخه شناسی منابع کهن و اهمیت آن در پژوهش های تاریخی در میان ما ، که مسیر توجه ما به تاریخ و پژوهش های تاریخی وجود دارد می توان از عامل مهم دیگری در این زمینه یاد کرد که نگاه الهیاتی – کلامی به تاریخ ( در کنار نگاه ایدئولوژیک به تاریخ) است.

    در واقع خوانش و فهم ما از تاریخ مان ، خوانش و فهمی کلامی-الهیاتی ( عقیدتی) و مدافعه جویانه است ؛ به ویژه هنگامی که با تاریخ سده های نخستین اسلامی سروکار داریم.در بررسی سیر اندیشه دینی و نیز سیر تحول علوم مرتبط با شریعت نیز چنین موضعی وجود دارد و کمتر به تحولات آن ها در بستری غیر تئولوژیک یا ایدئولوژیک توجه می شود.چون ما تاریخ را از منظری الهیاتی-کلامی بازخوانی می کنیم قادر به دیدن بسیاری از علل طبیعی پدیدآورنده ی رخدادها نیستیم و صرفا تفسیر عقیدتی و توجیه آن چه رخ داده است را وجهه ی همت خویش قرار می دهیم تا مبادا از خلال بررسی آن ها خللی به اعتقادات مان وارد آید.

    نمونه ی بارز این امر در کتبی مانند “مقام صحابه” به وضوح قابل مشاهده است. این اثر به بهترین وجهی مشی ما را در قبال تاریخ مان به ویژه تاریخ صدر اسلام و موضوع زندگی یاران پیامبر به نمایش می گذارد.مشیی که از تحلیل تاریخ خویش سر باز می زند و تاریخ سده های نخستینش را چنان تقدسی بخشیده است که نه خود جرات نزدیک شدن به آن و نقدش را دارد و نه به کسی اجازه ی چنین کاری را می دهد.هرگونه تلاش برای تحلیل موضوع از منظری غیراعتقادی ، با عنوان توطئه علیه اسلام و مسلمین و در جهت ایجاد تفرقه میان مسلمین و تضعیف اسلام طرد می شود.[۳] به نظر می رسد این خط مشی از بار مسئولیت خویش در قبال تاریخش و نقد آن می گریزد و لذا ما را دعوت به سکوت در قبال آن می کند و عامل این امر نیز چیزی جز نگاه اعتقادی به تاریخش نیست.[۵][۴]

    عامل دیگری که چنین جایگاه نازلی را برای تاریخ نزد ما رقم زده است وجود رقیبی به نام علم حدیث است که چنان که مولف “مقام صحابه” در جای جای اثر خویش نشان می دهد تاریخ را در مقابل حدیث قرار می دهد و از برتری علم حدیث بر تاریخ سخن به میان آورده است به ویژه آن جا که سخن از بررسی حیات اصحاب پیامبر در میان باشد.در حالی که علمای مسلمان در باب روایات تاریخی تساهل بخرج داده و بدون توجه به صحیح و سقیم روایات تاریخی را گردآوری کرده اند ، اما در باب حدیث نهایت سعی خویش را در جدایی صحیح از ناصحیح انجام داده اند.در باب اسناد حدیث و احوال راویان حدیث و نقد و بررسی آن ها نهایت کوشش خویش را به خرج داده اند ، امری که در باب تاریخ و روایات تاریخی مورد اهمال قرار گرفته است.[۶]

    مولف عنوان می دارد که ” اگر روایات تاریخی در مورد موضوعی که از قرآن و سنت به ثبوت رسیده است متضاد باشند در مقابل قرآن و سنت متروک یا واجب التاویل اند اگرچه از نظر تاریخ نگاری روایاتی معتبر و مستند باشند.”(ص۲۹).از آن جا که حدیث و علم حدیث به عنوان اموری غیر تاریخی تصور می شود که از ورای تاثیر و تاثرات تاریخی به ما رسیده است آن چه در کتب حدیث وارد شده است نیز مقام و جایگاهی فرا تاریخی می یابد و لذا در اولویت قرار می گیرد. این امر یکی از اسباب کم توجهی به تاریخ در عالم اسلام به شمار می رود.به ویژه آن جا که پای مباحث کلامی و اعتقادی در میان باشد منابع تاریخی به شدت در مقابل منابع حدیث تضعیف می شوند و از اعتبار ساقط می گردند.[۸] [۷]

 در پایان

       با توجه به آن چه گفته شد به نظر می رسد که علیرغم اهمیت تاریخ در نگاه انسان مدرن امروزی ، اما در نگاه سنتی ما ، تاریخ از اهمیت بایسته ای برخوردار نیست.در حالی که شناخت تاریخی سهم زیادی در فهم زمان حال و اکنون و اینجای ما بازی می کند اما نگاه سنتی ما به تاریخ صرفا آن را مجموعه ای قصه ی پندآموز هم سطح داستان های کلیله و دمنه می بیند.در حالی که دغدغه ی مورخ مدرن گزارشی معتبر ، قابل فهم و بی طرف از تاریخ است اما مورخان سنتی ما صرفا ناقلان قصه های هزار و یک شبی فرض می شوند که باید هر آن چه را از اخبار گذشتگان شنیده اند جمع آوری کنند ؛ و البته اجازه ندارند در حیطه های حساسی که اعتقادی فرض می شوند دخالت کنند و بایستی در باب آن بخش از تاریخ ما که ممکن است به حوزه ی الهیات-کلام مربوط شود سکوت اختیار کنند و نقل و تبیین آن را به محدثان واگذارند.

    آن چه به شکلی شدیدتر مانع فهم پذیری و تبیین و تحلیل تاریخ ما می شود روح کلی حاکم بر فهم تاریخی ماست که همان گونه که عنوان شد نگاه الهیاتی-کلامی ( اعتقادی) به تاریخ اسلام است که مانع از آن می شود تا تحلیل های تاریخی شکل گرفته و تاریخ کارکردهای اصلی خویش را در میان ما نمایان سازد.این امر همچنین مانع شکل گیری نگاه تاریخی در میان ماست؛ نگاهی که در مقابل نگاه فراتاریخی قرارگرفته و به ما کمک خواهد کرد تا فهم واقعی تری از وقایع و علل رخ دادن آن ها به دست آوریم و بتوانیم پاسخ های امروزین برای مشکلات جوامع خود که بخشی از آن ها ریشه در تاریخ واقعی مان دارند بیابیم.[۱۰] [۹]

    در حالی که برای فهم صحیح میراث دینی و تاریخی تلاش می کنیم ، می توانیم بکوشیم در حد مقدورات بشری نگاه تئولوژیک یا ایدئولوژیک به این میراث را کنار بگذاریم.زیرا این نوع نگاه قادر نیست سیر تاریخی اندیشه و تحولات فکری ، اجتماعی وفرهنگی را به درستی ببیند.لذا در پرتو نگاه غیرتاریخی مسائل ما مبهم می شوند. و راه حل های ارائه شده از این مسیر نیز خود را در قالب بیان های نوستالژیک از گذشته ای خیالی به نمایش می گذارند و حتی گاهی به شکلی خشونت آمیز خود را بر واقعیت ها تحمیل می کنند؛ و تنها مشکلات ما را عمیق تر می کنند.

 

پانوشت

 [۱]. این گونه دیدگاهی نسبت به تاریخ ، طنزی تلخ را به همراه دارد.چون تاریخ به مجموعه ای داستان بی اعتبار فروکاسته می شود و اهمیت خود را در نگاه ما از دست می دهد ، بسیاری از روندها و رویه ها از ریشه های خود جدا می شوند و مسلمین در باب تجدید دستگاه مسلمانی و بازخوانی و بازسازی اندیشه دینی به مشکل بر می خورند.در این میان گروه های بسیاری سر بر می آورند که اگرچه خواستار عزت و شوکت از دست رفته هستند اما درک درستی از آن چه می خواهند در اختیار ندارند.چون آن چه از تاریخ آموخته اند برساخته هایی تئولوژیک است که ارتباطی با واقعیت گذشته و حال آن ها ندارد و لذا هویت هایی غیرواقعی برای خود تولید می کنند و در بررسی تاریخ خویش ، گذشته ای را خلق می کنند که بیش از این که بیانگر واقعیت های رخداده باشد، بیان کننده ی آرزوها و حسرت های آن ها است.این تاریخ ذهنی افزون بر تخدیر اذهان و افزودن بر مسائل و مشکلات – با پنهان کردن ریشه ی آن ها – به صورت ابزاری برای تولید و توجیه خشونت در می آید.چنان که در رویکردهای مدعیان سلفی گری و سنت گرایی ، خود را عیان می سازد.

[۲] . نمی توان نقش فرایندهای تاریخی در شکل دهی به میراث و اندیشه دینی را نادیده گرفت.بدیهی است که اندیشه ها و باورها و نیز نهادهای دینی در محیطی اثیری شکل نگرفته اند بلکه در میان آدمیان و در دل تاریخ تحقق یافته اند.بررسی صرف الهیاتی-کلامی این پدیدارها ، در حقیقت جداسازی آن ها از بستره ای است که این پدیدارها ، در درون آن ها پدید آمده ، قوام یافته و تثبیت شده اند ؛ و تبدیل آن ها به اموری فرا انسانی است که موجب خارج ساختن آن ها از دسترس فهم عرفی آدمیان می شود.

[۳]. حتی مولف در پایان کتاب از مخاطب می خواهد که ، خواننده درصدد مناقشه و پاسخ گویی برنیاید و جرات محققانه از خود به خرج ندهد و از روش جمهور پیروی کند که در مقابل این وقایع (یعنی مشاجرات اصحاب) سکوت اختیار نموده اند .همچنین در جایی دیگر (ص۱۰۰) از قول قرطبی نقل می کند که ما تعبدا مامور هستیم که نسبت به اختلافات آن ها سکوت اختیار نماییم.

[۴]. مولف “مقام صحابه” ، شناخت صحابه و درجات آن ها را از دسترسی تاریخ خارج دانسته و آن را مربوط به علم حدیث می داند. در نهایت نیز آن را جزیی از علم عقاید می داند که در کتب عقاید در باب آن بحث شده است.بدین وسیله مولف بخش مهمی از تاریخ مسلمانان را از عرصه ی تاریخ به علم کلام منتقل نموده و آن را از دسترس پژوهش تاریخی خارج ساخته است.چنین انتقالی سبب می شود که رخدادها صرفا به شکل عقیدتی تفسیر شوند و به گونه ای توجیه گردند که هماهنگی فرضی میان عقیده و واقعیت خدشه دار نگردد.بدین ترتیب روند وقایع بایستی در جهت هماهنگی مجموعه ی اعتقادات برساخته ی کلامی تفسیر و بازسازی شوند.در این مسیر ، این مسئله به فراموشی سپرده شده و یا نسبت به آن آگاهی وجود ندارد که آن چه به عنوان عقیده به ما رسیده و امروز بدان باورمندیم و تصویری که از اسلام و مسلمانی بر این مبنا ساخته ایم ، خود برساخته ای تاریخی و محصول فرایند تحول و دگرگونی مکاتب و مذاهب است و مجموعه ای از تفاسیر بشری است که در طول تاریخ پدید آمده است.در واقع نگاه تئولوژیک قادر به فهم این موضوع نیست که مکاتب و فرقه هایی که جهان نگری ما را شکل داده اند ، خود ، پدیده هایی تاریخی اند ؛ و آن چه امروز به عنوان دستگاه مسلمانی در اختیار اوست محصولی تاریخی است که در برخورد با حوادث واقعه و طی رقابت با گروه های رقیب شکل گرفته ، چکش کاری شده و در قالب کنونی در اختیار ماست.

[۵]. حتی اکنون نیز می توان این روند تحول را شاهد بود که از جمله ی علایم آن همانا شکل گیری و تثبیت همین روند سلفی-حدیث گرا در عالم اسلام است که در بسیاری موارد به راحتی به نفی و مخفی کردن دستاوردهای گذشتگان پرداخته و آنان و اندیشه های شان را به عنوان غیر اصیل و غیر ارتدوکس نفی و طرد می کند.

[۶]. جالب است که مولف از قول سفیان ثوری نقل می کند که “چون راویان مغرض به دروغ گویی پرداختند ما در مقابل آن ها تاریخ را مطرح ساختیم.”(ص۳۱) . یعنی برای حفاظت حدیث به تاریخ متوسل شده اند و جستجوی احوال راویان را که امری است در حیطه ی تاریخ ، در دستور کار قرار داده اند ؛ یعنی بخشی از صحت حدیث را بر علم تاریخ استوار ساخته اند ، که همان شرح احوال راویان باشد.که البته این بخش از تاریخ را محدثان به عنوان فن رجال از آن خود ساخته اند و امروزه به عنوان جزیی از علم حدیث شناخته می شود ، که البته این امر ماهیت تاریخی آن را از بین نخواهد برد.

[۷]. این نگرش نمی تواند حدیث را به عنوان امری که مشمول زمان شده و تبدیل به مسئله ای تاریخی( و لذا نیازمند بررسی تاریخی) می شود ، تصور نماید و آن را به عنوان چیزی که گرد زمان بر آن نمی نشیند و از ورای تاریخ ، بدون واسطه به ما می رسد ، در نظر می گیرد.هرچند که علم حدیث و احوال رجال و راویان حدیث و شکل گیری مجموعه های حدیثی مانند صحاح و تثبیت آن ها به عنوان یگانه منبع مورد وثوق در باب شریعت و احکام و جهان بینی اسلامی (و حتی تاریخ صدر اسلام) و اموری از این دست ، خود به عنوان اموری تاریخی بایستی مورد نقد تاریخی قرار گیرند؛ اما تقدس بخشی به حدیث و علم حدیث سبب می شود تا کمتر بتوان به این امر دست یازید و همواره با مقاومت قشر عظیمی از علما و غیر ایشان مواجه بوده ایم و حتی می توان گفت این روند در زمانه ی حاضر شدت بیشتری به خود گرفته است.مثلا امروزه در نزد اکثریت علما و دعوتگران دینی مسلمان از صحیح بخاری به عنوان اصح الکتب بعد القرآن یاد می شود و حتی اکثریت آنان تمام احادیث آن را صحیح می دانند به گونه ای که کوچک ترین چون و چرایی در این زمینه را بر نمی تابند.این مسئله چنان جایگاهی یافته است که ممکن است تصور شود این اعتقاد از ابتدا در میان مسلمانان رواج داشته و خود جزو عقاید سلف صالح بوده است و امروز ما نیز بایستی به پیروی از آنان بر این اعتقاد باشیم.در حالی که این نوع نگرش ، روند تاریخی شکل گیری صحاح و چالش هایی را که محدثان با آن مواجه بوده اند ( از جمله تثبیت خود جایگاه حدیث به عنوان یکی از منابع شرعی یا جداسازی صحیح از سقیم در احادیث و یا رسیدن به ملاک هایی برای این جداسازی و مانند این ها) را نادیده می گیرد. از جمله در باب خود بخاری و مخالفت هایی که با وی یا صحیحش از جانب برخی علمای هم عصرش صورت گرفته و ایرادهایی که بر برخی احادیث موجود در کتابش وارد شده و تلاش هایی که شارحان بعدی و علما در پاسخ به این ایرادات انجام داده اند، خود روندی تاریخی را شکل بخشیده که سال ها زمان برده است.اما امروزه این روند تاریخی که موجب تثبیت چنان جایگاهی برای بخاری و کتابش شده است نادیده گرفته می شود و تصور می رود که این جایگاه به صورت وحی منزل و به عنوان فراداده ای غیرتاریخی از ابتدا به بخاری و کتابش تعلق داشته و امروزه نیز نمی توان و نباید در این موضوع به چون و چرا پرداخت و هر گونه پرسشی در این زمینه نیز به عنوان زیر سوال بردن شریعت و اعتقادات اسلامی طرد می شود.

[۸]. به عنوان یک نمونه ی کوچک از این موضوع (ترجیح حدیث بر تاریخ) می توان به یکی از کتبی که در باب سیره ی نبوی نوشته شده و از جانب برخی به عنوان صحیح ترین کتاب در این زمینه نیز معرفی می شود (به صورتی که در صفحه عنوان کتاب نیز مترجم به این موضوع اشاره نموده است) رجوع کرد.درکتاب فروغ جاویدان یا سیره النبی نوشته ی شبلی نعمانی و سید سلیمان ندوی ( در صفحات ۳۹ و ۴۰ مقدمه در پاورقی های کتاب)  دو نمونه ذکر شده که علی رغم اینکه در تعیین زمان دو غزوه تمامی اهل سیرت بر نظری متفق بوده اند اما از آن جا که نظر مسلم و بخاری خلاف آن دو را بیان کرده است ، نظر مسلم و بخاری بر نظر تمامی اهل سیره ترجیح داده شده است.حتی مولف چنین حکم کرده است که محققین می گویند حدیث صحیح در مقابل روایت متفق علیه تمام ارباب سیره قابل ترجیح است.البته تعیین زمان غزوات مورد اشاره و ترجیح روایت بخاری و مسلم بر نظر اهل سیره حساسیتی بر نمی انگیزد بلکه آن چه مورد توجه باید قرار گیرد رنگ باختن تاریخ (و از جمله سیره و مغازی به عنوان بخشی از تاریخ ) در مقابل حدیث و ترجیحات محدثین (که حقایق مسلم فرض می شوند) است.

[۹]. نگاه تاریخی یعنی دیدن وقایع در بستر اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و جغرافیایی پدیدار شدنشان.تحلیل تاریخی وقایع ، بررسی آن ها از منظر اقتضائات زیست بشری و نیز جوامع انسانی و تعاملات آن ها با یکدیگر و محیط طبیعی-جغرافیایی آن هاست.در حالی که نگاه غیرتاریخی ، رخدادهای تاریخی را در راستای یک اعتقاد یا ایدئولوژی بازسازی می کند.یعنی تاریخ آن گونه که خوشایند یک نظام عقیدتی یا ایدئولوژیک است و در راستای مشروعیت بخشی به آن و یا توجیه آن روایت می شود.

[۱۰]. البته نگاه تئولوژیک صرفا در تحلیل ما از تاریخ گذشته خودنمایی نمی کند بلکه حتی در تحلیل ما از مسائل روز نیز حاضر است.لذا سبب می شود قادر به درک صحیحی از آن چه در جهان معاصر رخ می دهد نباشیم.این که ما دوست داریم جهان آن منظر دینی و معنوی را به ما عرضه کند که می پسندیم ، جدا از آن چیزی است که در واقعیت و عرصه ی سیاسی –اجتماعی رخ می دهد.این که دست خداوند و سنن او را در جهان جاری بدانیم و سعی کنیم تا رفتارهای خود را بر آن ها منطبق نماییم یک امر است ، اما این که نظامی گزاره ای و بشرساخته را به عنوان نقشه ای الهی بر واقعیت ها تحمیل نماییم و سعی کنیم تا از دریچه ی تنگ این نظام و سیستم برساخته شده و تحمیلی، به تحلیل وقایع عالم بپردازیم موضوع دیگری است.ممکن است ما به دنبال کشف سنن و نظامات الهی در وقایع عالم باشیم اما آن چه را که بدان می رسیم و به نظر خودمان کشف می کنیم ، لزوما همان نظام و سیستم الهی حاکم بر جهان و رخدادهای آن نیست ، بلکه یافته های بشری ماست که ممکن است بسیار از حقیقت نیز به دور باشد.مشکل لزوما در این نیست که ما بخواهیم فهمی الهیاتی از عالم بدست دهیم.مشکل از جایی بروز می کند که ما ، ماهیت بشر ساخته ی این اکتشافات و فهم بشری دخیل در آن ها را به عنوان عینیت همان حقیقت ازلی تصور نموده و باب پرسش گری درباره ی این اکتشافات را مسدود نماییم.

به عنوان نمونه ای از تحلیل های خلاف واقع ما در باب مسائل عصرمان می توان پدیده ی داعش را مثال زد.آنجا که شور و شوق و آرزوها و آمال مان آن چنان دیدمان را محدود نموده که هنگامی که داعش ظهور می کند بسیاری براساس ظهور جهاد اسلامی بر علیه ظلم و استثمار و استعمار ملت های اسلامی آن را تعبیر کردند و فتوا به حمایت از مبارزه دادند اما هنگامی که تشت رسوایی اش(داعش) از بام افتاد اندک اندک به شکل نامحسوس عقب نشینی ها آغاز شد تا اینکه در پاره ای مواضع حتی به سکوت کامل انجامید.اما کمتر به اشتباهات تحلیلی اذعان شد و یا کمتر کسی مسئولیت حمایت های پیشین خود را از این پدیده ی سیاسی-دینی جهان جدید برعهده گرفت یا در صدد عذرخواهی برآمد.صرفا نوع ادبیات ما ، به سمت موضوع مخالفت اسلام با خشونت منحرف شد.

رفتارهای سیاسی بسیاری از سیاستمداران و ممالک را از دریچه ی اعتقادی می نگریم و تحلیل می کنیم اما زمانی که برخلاف تصور و آرزوهای پیشین ما عمل می کنند و رخدادها جهت دیگری را در پیش می گیرند ، بدون اذعان به اشتباهات تحلیلی ، زمین بازی را عوض می کنیم.در عصری که رفتارهای سیاسی بازیگران سیاسی بیش از این که براساس مبانی اعتقادی-الهیاتی باشد ، برمبنای مصالح سیاسی و اقتصادی صورت می پذیرد ، ما هم چنان علاقه مندیم تا تعبیراتی الهیاتی و اعتقادی یا ایدئولوژیک از آن ها داشته باشیم.و پس از معلوم شدن خطاهای تحلیلی مان ، بدون اذعان به خطابودن آن ها به دنبال دستاویز دیگری برای توجیه دیدگاه های مان هستیم تا اثبات کنیم که هم چنان حق به جانب ماست.

 

 منابع

 – مکالا ، سی بی ین .(۱۳۹۵) . بنیادهای علم تاریخ . ترجمه احمد گل محمدی. تهران: نشر نی.

– عثمانی ، محمد شفیع . (۱۳۸۲) . مقام صحابه . ترجمه عبدالرحمان سربازی. زاهدان: انتشارات فاروق اعظم.

– شبلی نعمانی ، محمد ؛ ندوی ، سید سلیمان . (۱۳۹۰). فروغ جاویدان : سیره النبی (ج۱) .ترجمه عبدالمجید مرادزهی خاشی. زاهدان: انتشارات فاروق اعظم.

 

 

کانال تلگرامی نیلوفر

فراگروه تلگرامی نیلوفر؛ مجمع محققان و منتقدان نواندیش

 

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
جواد نورمحمدی
جواد نورمحمدی
مهر ۲, ۱۳۹۸ ۴:۳۲ ق٫ظ

وقتی تاریخ را صرفا مجموعه ای از داستان های پندآموز تصور و تصویر نماییم ، تاریخ داستان هایی خواهد بود که یک بار در گذشته رخ داده و به پایان رسیده است اما در نگاه امروزین(علمی) به تاریخ ، گذشته در اکنون ما حاضر است و نقش ایفا می کند و لذا ما ملزم به شناخت آن هستیم.

جواد
جواد
اردیبهشت ۲۲, ۱۳۹۷ ۲:۵۷ ق٫ظ

مراجعه به مطلب آقای “حسن انصاری” با عنوان “چند یادداشت درباره ی پژوهش در حوزه ی تاریخ” که در سایت ایشان با عنوان “بررسی های تاریخی” موجود است بسیار مفید می تواند باشد.ansari.kateban.com

جواد
جواد
اسفند ۲۰, ۱۳۹۶ ۴:۱۷ ق٫ظ

مطالعه ی نوشته ی دکتر حسن حنفی با عنوان از نقد سند تا نقد متن درباره تاریخی بودن حدیث که توسط آقای روحانی ترجمه شده مفید فایده خواهد بود.

جلال
جلال
اسفند ۱۵, ۱۳۹۶ ۶:۵۱ ق٫ظ

آقای زیبا کلام در پاورقی یکی از کتاب هاشون که یادم نیست دقیقا ما چگونه ما شدیم بود یا کتاب سنت و مدرنیته ، مطلب جالبی عنوان کرده بود .نوشته بودن که در انگلستان شما برای تحصیل در دانشگاه در رشته های فنی معدل بالای ۱۴ کفایت می کنه اما در رشته ای مثل تاریخ باید حداقل معدل ۱۷ باشه.به خاطر اهمیتی که برای تاریخ قائلند.درست برعکس مملکت ما که معمولا دانش آموز قوی جذب رشته های تجربی و ریاضی میشن و در عوض دانش آموزان ضعیف میرن سمت رشته های علوم انسانی و از جمله تاریخ.بخاطر اینه که تاریخ… مطالعه بیشتر»

باران
باران
اسفند ۱۵, ۱۳۹۶ ۶:۴۳ ق٫ظ

به نظرم کسانی که خودشون درگیر بازی هستند نمی تونند به خوبی درباره ی نقش هاشون قضاوت کنن.کسی که بیرون ایستاده گاهی بهتر می تونه قضاوت کنه.می خوام بگم برای خواندن تاریخ مسلمانان نیاز به نگاه های بیرونی هم داریم.یعنی کسانی که از بیرون به تاریخ ما نگاه کنند.غربیانی که به بررسی تاریخ مسلمانان پرداختن تا حدودی می تونن این نگاه بیرونی رو تامین کنند.چون کم تر از ما وابستگی های اعتقادی به تاریخ مسلمانان دارن.البته گاهی غرض ورزی هایی هم دیده میشه اما همیشه این طور نیست که بخواهیم بررسی های مستشرقان در مورد تاریخ مون رو به توطئه… مطالعه بیشتر»

5
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx