سخنی کوتاه در خصوص قرآن

سیامک صفاتی: قرآن یک مجموعه با ابعاد مختلف است که اگر چه فصل بندی و بخش بندی نشده اما روشمند و قاعده مند است. یعنی آنجا که بر حوزه فکر و فرهنگ مربوط است به لا اکراه فی الدین نظر دارد و اینکه رسول هر چند دین و مسلک خود را بسیار نیک و متعالی ببیند فقط حق ابلاغ، تبشیر…

سیامک صفاتی: قرآن یک مجموعه با ابعاد مختلف است که اگر چه فصل بندی و بخش بندی نشده اما روشمند و قاعده مند است. یعنی آنجا که بر حوزه فکر و فرهنگ مربوط است به لا اکراه فی الدین نظر دارد و اینکه رسول هر چند دین و مسلک خود را بسیار نیک و متعالی ببیند فقط حق ابلاغ، تبشیر و انذار را دارد نه دیکتاتوری و تحمیل عقیده و سرپرستی و وکالت مردم ( ۵۴ اسراء و ۹۹ یونس و۳۵ و ۳۶ و ۱۰۷ انعام) به همین دلیل هدایت را آنِ خدا می داند نه رسول ( ۵۶ قصص ) و آنجا که مربوط به صلح با ممالک و اقوام دیگر است بر اوفو بالعهود یعنی وفای به عهد و عدم خیانت استوار است (۶۱ انفال، ۹۰ نساء، ۱ مائده، ۳۵ اسراء، ۷۶ آل عمران ) و آنجا که به جنگ ارتباط پیدا می کند، رعایت عدالت را اصل می داند که دشمنی با عده ای نباید ما را به بی عدالتی با آنان سوق دهد ( ۸ مائده و ۹۰ نحل ).  

اما آنچه مهمتر و اساسی تر به نظر می رسد این است که نباید مسائل و قواعد مربوط به جنگ را به حیطه ی فکر و  فرهنگ  تعمیم بدهیم و با اصحاب فکر و اندیشه و هنر چون خصم برخورد کنیم و قواعد مربوط به صلح را نباید با قواعد جنگ برآمیزیم. سیاسات، قوانین و معاملات و احکام غیر عبادی را که زمانمند و عصری و متعلق به یک حوزه جغرافیایی است را برای همه ی اقوام واعصار متصور شویم  و کیفیتِ حکومت و قوانین را به یک شکل از حکومت و قانون که در تاریخ ریشه دارد و یا به نظر و عقیده ی صنف یا طبقه ای خاص تعلق دارد تقلیل داده و روح و جهت قرآن که گرایش به عدالت و حریت و تعقل و آزادی بر اساس فهم و علم و دانش و خوانش هر عصر و دوره ای مبتنی است را به فهم و خوانش یک عصر و دوره خاص تاریخی منحصر نماییم و تقوا که عنصری سیال و نوشونده است را با دانش و آگاهی یک عصر تعریف کنیم (۸ مائده ) و اعمال صالحه که مبتنی بر اخلاق، عقلانیت وانسانیت است همچون نفی و نکوهش برتری طلبی و تکبر چه بصورت ساختاری ( فرعونیت) و چه به صورت فردی ( ۲۹ و ۴۹ شعراء، ۴ و ۳۸ قصص، ۵۱ الی ۵۴ زخرف، ۲۹ غافر، ۱۲ اعراف) و توبیخ نماز ریایی ( ۴ الی ۶ ماعون۹ ) ونفی تمسخر اقوام دیگر، عدم عیب جویی، عدم ملقب سازی به نام و لقب های زشت، عدم غیبت و تجسس از زندگی خصوصی افراد و …( ۱۰ الی ۱۲ حجرات ) و پاک نشمردن خود ( ۳۲ نجم ) نریختن خون یکدیگر و آواره نساختن انسانها ( ۸۴ و ۸۵ بقره ) و نفی تعقیب و آزار دگراندیشان ( ۲۱ دخان) و عدم پرستش موهومات ( ۹۵ صافات و ۲۳ جاثیه ) و تاکید بر عدالت ( ۸ و ۹ رحمن، ۱۳۵ نساء، ۲۹ اعراف ) و انتخاب بهترین اقوال و تبعیت بدون ترس و تنگنا از احسنه ( ۱۸ زمر ) و توصیه به بخشش ( ۴۳ شوری ) و پرستیدن آنچه مشترک بین ادیان است یعنی صرفا خدا ( ۶۴ و ۶۵ زخرف، ۱۳ شوری، ۱۰۳ ال عمران، ۱۶ سجده و …) و مقرب بودن همه ی بندگان خدا ( ۲۶ انبیاء ) و عدم پرستش رسولان به جای خدا ( ۷۹ و ۸۰ عمران ) و نیکی به والدین ( ۲۳ و ۲۴ اسراء ) و تأکید بر انفاق ( ۳ و ۱۷۷ و ۲۱۵ و ۲۱۹ و ۲۶۴ و ۲۶۷ و ۲۷۰ و ۲۷۱ و ۲۷۲ و ۲۷۴ بقره، ۹۲ و ۱۳۳ و ۱۳۴ و ۱۸۰ آل عمران و …) و نیالودن ایمان به ظلم ( ۸۲ انعام ) و عدم دنباله روی از آنچه علم و اطمینان به آن نداریم ( ۳۶ اسراء ) و تکیه بر استدلال و حکمت به جای تحمیل و زور ( ۱۲۵ نحل و ۱۰۸ یوسف ) و به رسمیت شناختن تکثر و تنوع موجود در عالم و آدم ( ۱۳ حجرات و ۴۸ مائده و ۲۲ روم ) و نگاه محققانه نه مقلدانه و کورکورانه به آیات خدا ۷۳ فرقان ) و نیکی در مقابل بدی ( ۳۴ فصلت و ۶۳ فرقان ) و نگاه عتاب آلود به عملِ بر خلاف گفتار  ( ۲ و ۳ صف ) و … را عامدانه یا غافلانه فرع تلقی و به کناری وابنهیم  و خطاب قرآن را که عنوان می دارد ” ما قرآن را برای پند و اندرز بر فهم آن آسان کردیم” (۱۷و۲۲و۳۲و۴۰ قمر) را به هیچ انگاشته و آن را دشوار تلقی و بصورت انحصاری به فهم و تفسیرخود محدود کنیم و خود را تنها مرجع شناخت حقیقت معرفی نماییم.

همه ی سخن این است که چرا ما باید آنچه از قرآن اصل است را فرع تلقی نموده و آنچه فرع و مربوط به یک دوره ی تاریخی و مردمان یک عصر است را اصل تلقی و در کانون توجه قرار دهیم و همچنین قلمروهای متمایز و منفک از یکدیگر را صرفنظر از نگاه انتقادی که باید وجود داشته باشد با رویکرد غرض آلود یا منفعت اندود در هم ادغام کنیم تا منافع و مطامع خاص قوم، قبیله و ایل و تبار خود را تأمین و تضمین نماییم.                                                                                                                                                                      باری، ملاک تشخیص عصری و تاریخی، ذاتی  و عرضی بودن قرآن علاوه بر عدم ادغام حیطه ها و قلمروهای مختلف در یکدیگر، توجه به عدم ایستایی جوامع، سیالیت و نوشوندگی فکر و فرهنگ، افزایش و ارتفاعِ آگاهی، دانایی و توانایی مردم هر عصر نسبت به زمان گذشته، توجه به زنده بودنِ خدا و اعتقاد به تجلی، حیات آفرینی و نو آفرینی همواره و هر لحظه ی او، خالص کردنِ دین و عرضه ی مستمر و همواره ی دین بر عدالت و آزادی و عقلانیت هر عصر  از این رو باید مورد توجه قرار گیرد تا ما را از افتادن در ورطه پر مخافت جاهلیت، تعصب و طاغوت بر حذر دارد. 

                                                                                                                                                   

از سوی دیگر قرآن همه چیز را از خدا می داند ولی ما آنچه بشری است را از آنچه خدایی است جدا می کنیم. یعنی می گوییم حکومت خدا و حکومت انسان، قانون خدا و قانون انسان، در صورتیکه خدا می گوید همه چیز از خوراک، پوشاک، ابزار، صنایع، علوم و دانش ها از من است؛ خلقت انسان و تعلیم نطق و بیان به او (  الی ۴ رحمن)، علم نوشتن به قلم و تعلیم هر آنچه نمی دانست و نمی داند به او (۴ و ۵ علق)، خلقِ لباس و لباسِ رزم ( ۸۱نحل )،  ساختن زره ( ۷۹ و ۸۰ انبیاء)، پرواز پرندگان در هوا ( ۱۹ ملک)، خلقت کشتی و قایق (۴۱ و ۴۲ یس)، وحی به زنبور جهت تولید عسل ( ۶۸ و ۶۹ نحل)، قدر و اندازه دادن به هر چیزی و به سوی کمال هدایتش نمودن (۴ اعلی ) و قس علی هذا.                                   به همین سبب هر دستاورد و اندیشه نیکی، هر توسعه و استعلایی، هر حرکت و تحولی، مبارزه علیه هر قِسم ظلم، تبعیض و ناروایی، هر ذره از آگاهی و تحولی  و هر رهیآفت و رهآوردی که زندگی ما را سعادتمندانه تر، محبت و همبستگی ما را افزون تر، رفاه، بهروزی و امنیت ما را بیشتر، کرامت، منزلت و آزادی و شناخت و علم ما را بالاتر می برد و هر آنچه ما را از مراجعِ سلطه و زندانهای درون و برون آزاد می کند از خداست.

 بر همین اساس لازم می آید تا خدا و بشر را در کنار و طول هم ببینیم و حقوق بشر را از حقوق خدا جدا ندانیم و دموکراسی و آزادی و مردمسالاری اجتماعی و رهیآفت های محدود و مهار کننده قدرت و ثروت را غیر الهی توصیف نکنیم و  انسان (  به ما هو انسان) بعنوان خلیفه ی خدا را صاحب کرامت و قدر و منزلت بدانیم و آگاه باشیم وقتی خدا در فرایند تاریخی حق انتخاب، آزادی، آگاهی، برابری، حق تعیین سرنوشت و زیستن بر اساس انتخاب آزاد و برابر را در مقابل او گشوده است هیچ فرد یا طبقه و صنفی تحت هر عنوان دینی یا غیر آن حق ندارد این توانایی و حقِ شکوفایی این استعدادها را از تک تک انسانها سلب کند، زیرا این توانایی نیز از خداست.

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
بهزاد
بهزاد
بهمن ۲۵, ۱۳۹۷ ۶:۴۲ ب٫ظ

نیازی به تلاش کسی برای پیاده ساری سکولاریسم نیست. کارکرد احکام فقهی و اثرات مخربش در جامعه، کشور را به سمت سکولاریسم سوق می دهد. کافی است قوه قهریه ای که اجرای احکام فقهی را برای مردمان اجبار می کند، برداشته شود نا معلومتان گردد، کجای سکولاریسم هستیم.

کراسوس
کراسوس
دی ۱۹, ۱۳۹۷ ۱۰:۵۲ ق٫ظ

سخن این نوشتار، بر مبنای “باید”ی است که غیر از نظر شخصی نویسنده محترم، فاقد هر گونه استدلال است. این جمله که :”احکام غیر عبادی زمانمند و عصری و متعلق به یک حوزه جغرافیایی است” را از کجای قرآن استدلال فرمودند؟ پاسخ این است که از هیچ جا. بلکه آمال و آرزوی خود را بیان کرده اند. تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ -البقره ۱۱۱این آرزوهای ایشان است، بگو برهان تان را بیاورید اگر راست گفتارید.ته این نوشتار این است که به سکولاریسم برسد و احکام اجتماعی و سیاسی و قضایی قرآن را محدود به زمان و مکان… مطالعه بیشتر»

2
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx