دین و آزادی (۳۰): مقایسهی دو قتل
ابوالفضل ارجمند: در گفتار قبل داستان همراهی موسی با بندهای گمنام از بندگان خدا و قتل پسری بیگناه را به دست او را تحلیل کردیم. با توجه به ناتوانی روایات و دیدگاههای سنتی در توضیح و توجیه این داستان غریب، با نگاهی جدید به مسأله، گفتیم که «بندگان خدا» در ادبیات قرآن تنها به بشر محدود نمیشوند. فرشتگان هم بندگان خدا هستند و یکی از مأموریتهای آنان هم گرفتن جان مردم به امر خداست. در گفتار حاضر نکاتی دیگر را در تأیید این دیدگاه تازه ارائه میکنیم.
در زمان موسی قتل دیگری هم به دست خود موسی اتفاق افتاد. داستان این قتل علاوه بر قرآن در تورات هم با کمی تفاوت بیان شده است. قوم موسی بردهی فرعون و مصریان بودند و به کارهای سنگین گماشته میشدند، اما موسی خود از کودکی در دربار فرعون بزرگ شد. او که عبری بود، در درگیری با یک مرد مصری مرتکب قتل شد. داستان قتل در تورات این گونه نقل شده است:
روزی موسی به دیدن برادرانش رفت و کار سنگینشان را دید. آنگاه یک مصری را دید که یک عبری را کتک میزند. موسی به این سو و آن سو نگاه کرد و چون کسی را ندید، مصری را کشت و جسدش را زیر شنها پنهان کرد. روز بعد، دو مرد عبری را دید که با هم نزاع میکردند. به آنکه دیگری را میزد گفت: چرا برادرت را میزنی؟ او گفت: تو کیستی که بر ما داوری میکنی؟ آیا میخواهی مرا هم بکشی همان گونه که مصری را کشتی؟ موسی فهمید که رازش فاش شده است و ترسید. خبر به گوش فرعون رسید و او دستور داد که موسی را بگیرند و بکشند. موسی از مصر فرار کرد و به مدین رفت. (خروج ۲: ۱۱-۱۵)
گزارش این قتل واقعی و طبیعی است. ترس موسی در زمان ارتکاب قتل و کوشش در پنهان کردن جرم، دستور حکومت در تعقیب و مجازات موسی و فرار موسی از مصر به مدین، همگی پیامدهایی است که در یک قتل واقعی کم و بیش میتواند رخ دهد، یعنی مردم و حکومت نسبت به قتل واکنش نشان میدهند و قاتل در مخمصه قرار میگیرد. حداقل این است که اولیای دم به دنبال قاتل بگردند. اما در قتلی که به دست همسفر موسی صورت گرفت، هیچیک از این اتفاقات روی نداد. قاتل بهراحتی و بدون توجه به محیط اطراف، مأموریتش را انجام داد و با هیچ واکنشی از سوی مردم و خانوادهی پسر روبرو نشد.
در داستان شکستن کشتی هم وضعیت به همین صورت است. کشتی سرنشینانی داشت، اما آنان هیچ واکنشی به کار همسفر موسی نشان ندادند. تنها موسی بود که پرسید چرا میخواهد سرنشینان کشتی را غرق کند: أتخرقها لتغرق أهلها؟ کسی که نباید اعتراض میکرد موسی بود، چون قول داده بود که سخنی نگوید، اما کسانی که باید به شدت اعتراض میکردند و جلو تخریب کشتی را میگرفتند، سرنشینان بودند که هیچ واکنشی نشان ندادند. آیا سرنشینان کشتی همسفر موسی را میدیدند و متوجه حضور او در کشتی بودند؟
این داستان را میتوان با داستان یونس مقایسه کرد. کتاب یونس یکی از کتابهای عهد عتیق است و سرگذشت یونس در آن بیان شده است. در قرآن هم به داستان یونس اشاره شده است. یونس در کشتی سوار شد، اما چون مرتکب نافرمانی خدا شده بود، خدا بر او خشم گرفت و دریا را طوفانی کرد. او نزد سرنشینان کشتی به گناهش اعتراف کرد. سرنشینان وقتی فهمیدند که علت تلاطم دریا حضور یونس در کشتی است، او را به دریا انداختند و دریا آرام گرفت! در داستان موسی نیز انتظار این است که سرنشینان کشتی با کسی که کشتی را تخریب میکند برخورد کنند، اما هیچ واکنشی از سوی آنان دیده نمیشود. در این داستان فقط کارهای همسفر موسی نیست که عجیب است، بیتفاوتی مردم به کارهای او هم به همان اندازه عجیب است. به فرض هم که همسفر موسی از شکستن کشتی قصد خیری داشته باشد، باید نزد صاحب کشتی برود و او را مجاب کند و برای تخریب کشتی از او اجازه بگیرد.
موضوع وقتی جالبتر میشود که در نظر بگیریم کارهای عجیب همسفر گمنام موسی به همانهایی محدود نبود که در زمان کوتاه همراهی با موسی انجام داد. موسی از این شخص جدا شد، اما کارهای آن مأمور تمام نشد، یعنی به نظر میرسد که او در حال اجرای مأموریتهای عادی روزمرهاش بود و این مأموریتها ادامه داشت. پس این شخص میتواند به امر خدا گرقتن جان بسیاری از مردم و تخریب اموال بسیاری را را در کارنامهی خود داشته باشد! چنین کسی اگر بشر باشد چگونه میتواند در جامعهی بشری زندگی کند و در برابر چشم مردم به گرفتن جانها و شکستن کشتیها و کارهایی از این قبیل مشغول باشد و کسی هم کاری به کارش نداشته باشد؟ از این نشانهها میتوان نتیجه گرفت که همسفر موسی از چشم مردم پنهان بود.
اما اگر او از نگاه مردم پنهان بود، چگونه قرآن در بخش آخر داستان میگوید که موسی و همراهش از مردم غذا خواستند؟ برای درخواست غذا از فعل مثنی استفاده شده است، یعنی دو نفر بودند که از مردم تقاضای غذا کردند: فانطلقا حتی إذا أتیا أهل قریه استطعما أهلها. در تلقی سنتی، این دو نفر موسی و همین مأمور همراهش بودند، اما داستان را از نگاه کاملا متفاوتی هم میتوان تحلیل کرد:
ماجرای موسی و همسفرش از آیهی ۶۵ سورهی کهف آغاز میشود و در آیهی ۸۲ به پایان میرسد، اما درست پیش از آن در آیات ۶۰ تا ۶۴ مقدمهی کوتاهی بیان شده است که در ظاهر ربطی به بقیهی داستان ندارد. ابتدا موسی همسفر دیگری دارد، جوانی که با موسی عازم «مجمع البحرین» است. موسی و جوان در میان راه غذایی را که با خود آورده بودند فراموش میکنند و وقتی برای صرف غذا توقف میکنند، میبینند که چیزی در بساط ندارند. در پایان داستان هم میبینیم که موسی و همسفرش گرسنه هستند و از مردم شهر غذا طلب میکنند. بر خلاف ظاهر داستان، دو نفری که در پایان داستان همچنان گرسنه هستند، میتوانند همان موسی و جوان همراهش باشند که در آغاز سفر غذایشان را از دست دادند. در قرائت سنتی از داستان معلوم نیست که جوان همراه موسی کی و چرا از او جدا میشود، اما در قرائت جدید، جوان تا پایان داستان همراه موسی میماند و تمام فعلهای مثنی به موسی و جوان اشاره میکند، نه موسی و مأمور غیبی خدا.
***
ما در جهان امروز از نیروها و انرژیهای طبیعی سخن میگوییم: نیروی باد، نیروی جاذبه، انرژی خورشید، انرژی برق و جز آن. همهی این نیروها و انرژیها در خدمت بشر هستند و در عین حال همینها هم میتوانند به بشر صدمه بزنند. در جهان قدیم از مخلوقاتی چون شیاطین و جن و روح و ملائکه سخن میگفتند. خالق جهان که در زبان متون مقدس پادشاه جهان است، مأموران و کارگزاران بسیاری دارد که از چشم مردم پنهان هستند و اوامر پروردگار خود را به جا میآورند: لله جنود السماوات والأرض، وکان الله عزیزا حکیما. خدا سربازان نامرئی و باد را به مأموریت میفرستد: فأرسلنا علیهم ریحا و جنودا لم تروها. فرستادگان خدا فقط موسی و عیسی نیستند، نیروهای طبیعی و سپاهیان نامرئی هم هستند.
وقتی طوفان دریا را متلاطم میکند و کشتی گرفتار امواج میشود و به صخره برخورد میکند، در ادبیات علمی امروزی نیروهای طبیعی عمل میکنند و در ادبیات دینی کارگزاران خدا مشغول کار هستند. نیروهای طبیعی میتوانند باعث مرگ شوند، مثلا نیروی جاذبهی زمین ممکن است باعث شود که کودکی از بلندی بیفتد و کشته شود. بشر هر قدر هم پیشرفت کند از «شر» این نیروها در امان نیست، همان گونه که مصنوعات پیشرفتهی خودش هم میتواند برای خودش دردسر ایجاد کند. اتومبیل وسیلهی مفیدی است و بشر آن را برای راحتی خودش ساخته است، اما همین اتومبیل سالانه صدها هزار نفر را هم به قتل میرساند.
در جهان اتفاقات عجیبی روی میدهد که با محاسبات عادی جور در نمیآید؛ مثلا، چه بسا گروه کوچکی از مردم به اذن خدا بر گروه بزرگی پیروز شوند: کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره بإذن الله. مؤمنانی که جهان را دارای خالقی مدبر میدانند، دست او را در همهی اتفاقات جهان میبینند. اما همهی اتفاقات جهان خوشایند و گوارا نیستند. خدا در اتفاقات ناگوار هم دست دارد. متون مقدس کوشیدهاند علل وقوع اتفاقات ناگوار را هم توضیح دهند. گاهی میگویند خدا با این اتفاقات مؤمنان را میآزماید. گاهی میگویند در این اتفاقات ناگوار خیری هست. این توجیهات بیپایه نیستند. در عمل خودمان هم تجربه کردهایم که بعضی از اتفاقات ناگوار انسان را آبدیده میکند و بعضی از اتفاقات هم که در ابتدا ناگوار به نظر میرسد با گذشت زمان به نتایجی مفید منجر میشود.
وقتی قرآن به مخلوقاتی چون شیاطین، جن، روح، ملائکه و لشکریان نامرئی خدا اشاره میکند و آنان را هم مانند انسان بندگان خدا میخواند، نمیتوان احتمال حضور چنین مخلوقی را در داستان عجیب موسی در قرآن نفی کرد. مادامی که مفسران همسفر موسی را بشر میپندارند، مشکل عقلی و اخلاقی این داستان حل نمیشود. هیچ بشری حق ندارد جان بشر بیگناهی را به جرمِ نکرده بگیرد، اما خدایی که خود به بشر جان بخشیده است و بر خلاف بشر به آینده هم مانند گذشته اشراف دارد، میتواند چنین کند: یعلم ما بین أیدیهم وما خلفهم ولایحیطون بشیء من علمه إلا بما شاء.
همسفر موسی مرشد موسی نبود، بلکه مأمور خدا بود. استفاده از کلمات نادرست به تصورات و نتایج نادرست منجر میشود. جایگاه مرشد درست بر خلاف جایگاه مأمور است. مأمور، کسی را در بالای سرش دارد که از او فرمان میگیرد، اما مرشد کسی را در زیر دستش دارد که به او فرمان میدهد. توجه به این نکته از آن رو مهم است که بعضی از مفسران در قیاسی کاملا بیربط، رابطهی موسی با همسفرش را مانند مریدی تصور میکنند که بدون هیچ چونوچرایی از مرادش اطاعت میکند. این در حالی است که مسؤولیت تمام کارهای همسفر موسی با خودش بود و موسی هیچ دخالتی در آنها نداشت. آن مأمور به موسی دستور نداد که بدون چونوچرا جان مردم را بگیرد یا اموال مردم را تخریب کند، بلکه از موسی خواست در کارش چون و چرا نکند. بود و نبود موسی در کنار مأمور هیچ فرقی به حال مأمور نداشت. موسی به اصرار خودش با او همراه شد، اما اگر صد سال هم با آن مأمور همراهی میکرد نمیتوانست به جای او بنشیند و کارهای او را به عهده بگیرد. مأمور در نهایت فلسفهی کارهایش را به موسی توضیح داد، اما توضیحات او را نمیتوان از جنس راهنماییهای استادی دانست که روش کارش را به شاگردش میآموزد. از داستان کاملا روشن است که این دو نمیتوانستند در کنار هم باشند و رفتار هم را تحمل کنند.
***
در متون مقدس از طرفی بر حرمت قتل بیگناهان بسیار تأکید شده است و از طرفی هم در مواردی چون داستان حاضر میبینیم که کودکی به امر خدا به قتل میرسد. این موارد متناقضنما خواننده را سردرگم میکند و میتواند برداشتهای فاجعهباری را به دنبال داشته باشد. راهی ساده برای خروج از سردرگمی این است که هسته و پوستهی متون مقدس را تشخیص دهیم و آنها را از هم تفکیک کنیم. قرآن خود میگوید که کتاب از دو بخش محکمات و متشابهات تشکیل شده است و پیروی از متشابهات میتواند به گمراهی و فتنه منجر شود. در متشابهاتِ متون مقدس میتوان پژوهش کرد، اما از بسیاری از آنها نمیتوان الگوهای عملی استخراج کرد. باورها و رفتارهای دینی ما باید بر محکمات کتاب استوار شود، نه متشابهات.
در سه گفتار از مجموعهی گفتارهای حاضر کوشیدیم که هستههای تورات و انجیل و قرآن را تبیین کنیم. هستهها اصول مرکزی تورات و انجیل و قرآن را به خوانندگانی که از زمان و مکان نزول این متون دور هستند، نشان میدهند. این هستهها یکدیگر را تصدیق میکنند و به روشنی نشان میدهند که دین موسی و عیسی و محمد یکی است، بر خلاف پوستهها که به شدت به زمان و مکان نزول آیات وابسته هستند و اعتنای بیش از حد به آنها و کوشش در استخراج قوانین عملی از آنها به ظهور فرقههای متعدد و متخاصم حتی در میان مدعیان پیروی از یک پیامبر واحد تبدیل میشود. در هستهی تورات، یعنی ده فرمان خدا به موسی، قتل تحریم شده است و همین باید معیار اصلی ما برای درک قبح قتل در دین باشد.
تدبر در قرآن بسیار کارگشاتر از مراجعه به روایات است. قرآن مردم را به تدبر در خود فرا خوانده است، نه مراجعه به روایات شیعیان و سنیان: أفلا یتدبرون القرآن أم علی قلوب أقفالها؟ روایات قفل قرآن هستند، نه کلید آن. در روایات، همراه موسی را پیامبری به نام خضر معرفی میکنند. از چنین پیامبری در تورات و انجیل و قرآن نام برده نشده است. ممکن است کسی به این نام در تاریخ بوده باشد، اما انطباق او بر آیات قرآن به تحریف قرآن منجر میشود، چنانکه سند بسیاری از آیات قرآن را به دروغ به نام بعضی از شخصیتهای مذهبی میزنند. همین که با القای روایات تصور میشود که همراه موسی بشر بوده است کافی است تا راه عقل بسته شود و بر قرآن حجاب افکنده شود.
(ادامه دارد)
abarjm@yahoo.com
مطالب مرتبط
دین و آزادی (۴): عیسی و پیلاطس
دین و آزادی (۵): سَبت برای انسان، یا انسان برای سَبت؟
دین و آزادی (۷): بردگی و بندگی
دین و آزادی (۹): تأملی در معنی «ما ملکت أیمانکم» و «رقاب»
دین و آزادی (۱۰): تجاوز اعراب به همسایگان عجم
دین و آزادی (۱۱): آنچه در قرآن نیامده است
دین و آزادی (۱۲): پیامبران و متخصصان
دین و آزادی (۱۳): خادمان و روحانیان
دین و آزادی (۱۴): حکم شرع همان حکم عقل است
دین و آزادی (۱۵): تفکیک رهبری سیاسی از رهبری مذهبی
دین و آزادی (۱۷): ای کسانی که ایمان آوردید!
دین و آزادی (۱۸): توهین به مقدسات
دین و آزادی (۲۰): تکلم انسان و خطاهای زبان
دین و آزادی (۲۱): تکوین و تشریع
دین و آزادی (۲۲): عید و عزا در آیین پیامبران
دین و آزادی (۲۳): آیات مکتوب و روایات مجعول
دین و آزادی (۲۵):هسته و پوستهی تورات
دین و آزادی (۲۶):هسته و پوستهی انجیل
دین و آزادی (۲۷): هسته و پوستهی قرآن
دین و آزادی (۲۸): جزیه غرامت است، نه مالیات
دین و آزادی (۲۹): قتل پسر بیگناه به امر خدا
فَاقْصُصِ الْقَصَصَ، لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ [٧:١٧۶]. تنها حرامخوران و کلاهبرداران هستند که از قصه های قرآن حکم فقهی اعدام در می آورند. وگرنه خود قرآن می گوید قصه ها برای به تفکر واداشتن است.
به بیان قرآن حتی باران که رحمت الاهی است اگر بر زمین «خبیث» ببارد، آن زمین مشکل بتواند رویشی داشته باشد. شگفت آور نیست اگر رحمت الاهی هم عاجز باشد از خباثت فقه چیزی برویاند!
جناب مشفقبا تشکر از شما این سلسله مقالات هنوز تمام نشده است و مباحث بسیاری را در ذهن دارم که به یاری خدا به تدریج به آنها خواهم پرداخت. شما اگر در سال سوم بعثت در حجاز بودید میدیدید که سه سال گذشته است و هنوز بسیاری از آنچه از نظر شما لازم است در قرآن بیاید، نیامده است! اگر فرض کنیم که ترتیب تاریخی نزول قرآن صحیح باشد، در سالهای پیش از هجرت پیروان محمد را کسانی میدیدید که ماه رمضان روزه نمیگرفتند، زنانشان لباس مناسبی نمیپوشیدند، و شراب مینوشیدند، یعنی تمام آنچه اگر در جامعهی امروزی اتفاق بیفتد… مطالعه بیشتر»
سلامی دوباره، و تشکر از توجهی که به نظرات دارید. حذف مراجع کهن فهم و تفسیر، و امکان و مجوز و حتی لزوم رجوع مستقیم به کتاب مقدس، سیری است که چند قرنی است در جوامع مسیحی بروز کرده و به تفکر پروتستانی و صورت های گوناگون کلیسا و فرقه های آن انجامیده است. شاید بتوان این اندیشه پروتستانی را به مسامحه “انجیلیسم” نام نهاد. انجیلیسم مدعی بود ضرورتی بر وساطت کلیسای کاتولیک در تفسیر کتاب مقدس و ترسیم یگانه مسیر رستگاری وجود ندارد و فرد مومن می تواند و می باید با مداقه مستقیم در کتاب، به اراده الهی… مطالعه بیشتر»
ابوالفضل ارجمند تو که نمیدانی محکمات ومتشابهات قران کدام است با چه منطق وترازویی سوره کهف را جزو متشابهات قران اعلام میکنی ؟
جناب اقبال مشفق
با سلام و تشکر از تحلیل شما
چرا گمان میکنید که تناقضی بنیادی وجود دارد؟ محمد هم از یک طرف مردم را به پیروی از آیین ابراهیم یعنی یکی از کهنترین پیامبران فرا میخواند و از طرف دیگر بسیاری از احکام اجتماعی را متناسب با شرایط روز و حتی عرف جامعه تصویب میکند. آیا در این کار پیامبر هم تناقضی بنیادی وجود دارد؟
جناب ارجمند از من خواستید به نقد ادامه دهم پس چرا به سوال پاسخ نمیدهید ؟ از نظر شما محکمات ومتشابهات قران کدامند ؟
با سلام به آقای ارجمند، تلاش فکری شما شباهت هایی به پروژه هایی مانند قرآنیسم یا quranism دارد که می کوشند از ارجاع به سنت و اجماع به عنوان مبادی استنباطی اجتناب و به کتاب (منحصراً قرآن) و عقل اکتفا نمایند، و این عقل نیز شباهت هایی با عقل استنباطی در گفتمان هایی مانند جامعه شناسی دارد. تفاوت روش شما، افزودن انجیل و تورات به منبع استنباطی کتاب است. پروژه های قرآنیسم می کوشند بار شریعت را سبک تر نموده و آن را با مقتضیات اجتماعی و اقتصادی روز که حتمی و غیر قابل عدول به نظر می رسند سازگار… مطالعه بیشتر»
خدا لشکریانی دارد که کافران را عذاب میکنند و شما آنها را نمیبینید: وأنزل جنود لم تروها و عذب الذین کفروا. اما چون کلمهی قتل نیامده است، احتمالا این لشکریان برای شیپور زدن میآیند. معلوم نیست این لشکریان چگونه کافران را عذاب میدهند. شاید فقط آنها را زخمی میکنند. در داستان کشتی هم که معلوم شد آقای خضر یواشکی و دور از چشم سرنشینان آسیب مختصری به کشتی رسانده است و در حدی نبوده که سرنشینان اعتراض کنند. در این حد بوده که مثلا جلو روی شما خطی روی ماشینتان بکشند یا شیشهی ماشینتان را بشکنند و شما هیچ دلیلی… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند لطفا به سوال پاسخ بگویید ازنظر شما محکمات قران کدامند؟ متشابهات قران کدامند؟
قران هرگز کلمه قتال را برای پرندگان وانسان در سوره فیل بکار نبرده است درثانی منظور فرق گرفتن جان توسط فرشته با کشتن یک انسان بدست انسان دیگر بود هرگز درهیچ جای قران جاییکه فرشته جان انسان را میگیرد کلمه قتل نیامده است ولی فقط هنگامی قتل مورد استفاده قرار میگیرد که انسانی بدست دیگری کشته میشود
جناب جانان شما از افعال معکوس زیاد استفاده میکنید. یک داستان عجیب قرآنی با نگاهی متفاوت تحلیل شده است و شما تحمل شنیدن آن را ندارید و درها را به روی خودتان میبندید. اینکه شما فقط دیدگاه سنتی را درست میدانید تعصب نیست اما اینکه دیدگاهی متفاوت عرضه میشود تعصب است؟ یعنی چه که قتل فقط به دست انسان صورت میگیرد؟! خدا پرندگانی را فرستاد و اصحاب فیل را با سنگریزههایی نابود کردند. اینان کشته نشدند؟! تعصب باعث میشود که بدیهیات را هم انکار کنیم. بهتر است استدلالتان را بیان کنید و از سخنان حاشیهای بپرهیزید. این که شما بگویید… مطالعه بیشتر»
اقای ارجمند از نظر من ارش نراقی اصلا بت نیست اصلا در قواره ی چنین مثالی نیست البته من به ایشان کاملا احترام میگذارم وایشان را صاحبنظر میدانم ولی نه دران حدی که شما عنوان کردید در همان مقاله که درسایت هم هست من نقدی هم برای ایشان نوشتم هرگز اینطور نیست که هرچه ایشان ودیگران بگویند ما دربسته بپذیریم منتها ایشان فلسفه خوانده اند ودر مورد شرور سلسله مباحث زیادی نوشته اند وهمانطور که در مقاله فوق هم امده اقرار میکنند که شرور پاسخ ندارد وپیشنهاد تغییر و بازنگری در صفات خدا را میدهند واما تعبیر جدید شما از… مطالعه بیشتر»
[quote name=”ابوالفضل ارجمند”][quote]درعالم انسانی کسیکه میاید نمره ی بیست بگیرد میداند که امده است امتحان بدهد با پای خود میاید امتحان بدهد تا مدرکی بگیرد وزندگی بهتری داشته باشد این فرق میکند با اینکه شما دیگری را فریب بدهید واو را تشویق به عملی کنید تا از او امتحان بگیرید که او چه میکند ؟ این بسیار نا جونمردانه است وغیر اخلاقیست[/quote]قبلا هم توضیح دادم در عالم انسانی شاگرد به میل خود میاید تا یاد بگیرد پس باید دانسته های خود را فراگرفته های خود را به بوته ازمایش بگذارد زمان ومکان امتحان مشخص است ولی در خلقت انسان به… مطالعه بیشتر»
[quote name=”ابوالفضل ارجمند”][quote]فرشته که از خود اراده ای ندارد مطیع محض است اختیار ندارد اما انسان اراده واختیار دارد[/quote] مقدمات نادرست سنتی را بارها تکرار میکنید و هر بار از نتایج نادرست خود خشنود میشوید. به داستان شیطان و ایوب در مقاله مراجعه کنید. اینکه شما فرشته را چگونه تصور میکنید بحثی جداست. در قرآن فرشتگان با خدا بحث میکنند و در کتاب ایوب خدا به شیطان میگوید هر ضرری خواستی به ایوب برسان اما جانش را نگیر.[/quote]اقای عزیز شیطان جن است فرشته نیست جن مانند انسان اختیار دارد فرشته عقلانیت محض است نفسانیت ندارد غریزه ندارد اراده واختیار ندارد… مطالعه بیشتر»
[quote]فرشته که از خود اراده ای ندارد مطیع محض است اختیار ندارد اما انسان اراده واختیار دارد[/quote]
مقدمات نادرست سنتی را بارها تکرار میکنید و هر بار از نتایج نادرست خود خشنود میشوید. به داستان شیطان و ایوب در مقاله مراجعه کنید. اینکه شما فرشته را چگونه تصور میکنید بحثی جداست. در قرآن فرشتگان با خدا بحث میکنند و در کتاب ایوب خدا به شیطان میگوید هر ضرری خواستی به ایوب برسان اما جانش را نگیر.
[quote]درعالم انسانی کسیکه میاید نمره ی بیست بگیرد میداند که امده است امتحان بدهد با پای خود میاید امتحان بدهد تا مدرکی بگیرد وزندگی بهتری داشته باشد این فرق میکند با اینکه شما دیگری را فریب بدهید واو را تشویق به عملی کنید تا از او امتحان بگیرید که او چه میکند ؟ این بسیار نا جونمردانه است وغیر اخلاقیست[/quote] مسلم است که این دو فرق میکند، اما جز این کوششها چارهای نداریم. هیچیک از مثالهایی که در آنها ما خدا را با انسان تشبیه میکنیم دقیق نیست. اما اگر از این تشبیهات ناقص استفاده نکنیم که هیچ سخنی دربارهی… مطالعه بیشتر»
مسأله این است که معما حل شود، یا راهی جدید برای حل معما باز شود. نه عقابها نه پشهها تا حالا موضوع را از این دیدگاه نگاه نکردهاند که مأمور همراه موسی با بشر تفاوت دارد. مهم استدلال است نه اینکه چه کسی استدلال کرده است. مرعوب بتهای پوشالی نشویم و خودمان هم کمی بیندیشیم. من بیشتر به ابراهیم جوان علاقهمندم که الگوی محمد بود و کاسهکوزهی بتهای سنگی و پدران فکری جامعه را به هم ریخت. اینکه فرشید عراقی (نمیخواهم اسم کسی را ببرم) چگونه فکر میکند به خودش مربوط است و امیدوارم خدا هدایتش کند. البته از این… مطالعه بیشتر»
جاییکه عقاب پر بریزد ازپشه لاغری چه خیزد جاییکه جناب ارش نراقی در مقاله ای در همین سایت که الان موجود است به نام نواندیشی دینی درسه پرده میگوید که شرور نقض خدای متشخص میکند واقرار میکند که بعضی شرور پاسخ ندارد وراه حل را به دستکاری در صفات خدا ونوع نگاه به ان حواله میدهد درحالیکه ایشان خودش سلسله مقالاتی درارتباط باهمین پاسخگویی به شرور دارد ولی اینجا میگوید که باید صفات خدا را دران نگرشی نوداشت تا شرور را قابل هضم کرد که انهم ناشدنیست انگاه فردی مانند ابوالفضل ارجمند میخواهد با دوخط بیراهه نوشتن شرور را پاسخگو… مطالعه بیشتر»
همه ی استدلال نویسنده اینست که بنده مومن هنگام سخن گفتن از ما که کلمه جمع است استفاده کرده است! بسیاری از بزرگان وعلما وپادشاهان وافراد معمولی به جهت نگاه از بالا از کلمه ما در سخن گفتن استفاده میکنند ومثلا میگویند ما خواستیم چنین شود یا ما گفتیم چنان کنند یا ما فلان عمل را انجام دادیم این ما که میاید نشانه احترام بخود وجایگاه خود در نسبت با دیگران است وکاملا طبیعی است که یک مرشد به مرید خود بگوید که ما اراده کردیم که خدا فرزند بهتری به او بدهد فرشته که از خود اراده ای ندارد… مطالعه بیشتر»
درعالم انسانی کسیکه میاید نمره ی بیست بگیرد میداند که امده است امتحان بدهد با پای خود میاید امتحان بدهد تا مدرکی بگیرد وزندگی بهتری داشته باشد این فرق میکند با اینکه شما دیگری را فریب بدهید واو را تشویق به عملی کنید تا از او امتحان بگیرید که او چه میکند ؟ این بسیار نا جونمردانه است وغیر اخلاقیست
شما هروقت کسی را امتحان میکنید، او را در موقعیتی قرار میدهید که خطا کند. والبته ممکن است او خطا نکند و نمرهی بیست بگیرد. یک مثال بسیار ساده این است که در امتحان، سوالی را مطرح میکنید و عمدا در آن مثلا نکتهای انحرافی میگذارید و کاری میکنید که کسی که دقت کافی ندارد جواب اشتباه بدهد، در عین حالی که با دقت کافی میتوان جواب درست را پیدا کرد. این کار در عالم انسانی کاملا طبیعی و رایج است و اساسا مفهوم امتحان همین است. این مدل را میتوان در درک جایگاه خدا و شیطان در متون مقدس… مطالعه بیشتر»
نحوهی گفتگوی مأمور با موسی میتواند به اشتباهات بسیار ناشیانهای در تفسیر اینکه مأمور چه کسی بود منجر شود. مثلا از بخشی از سخنان او میتوان برداشت کرد که او از خدا بالاتر بود و خدا مطابق ارادهی او کار میکرد. مأمور پس از قتل پسر، به صیغهی جمع و از موضع بالا میفرماید: ما اراده کردیم که خدا به جای او فرزند بهتری به آنها بدهد!فأردنا أن یبدلهما ربهما خیرا منه! ایشان پسر خانواده را کشتند و اراده فرمودند که خدا فرزند بهتری به آنها بدهد! خب، ایشان مگر چه کسی هستند که چنین اراده میفرمایند و از کجا… مطالعه بیشتر»
کسی حق ندارد درعالم انسانی دیگری را به خطا تشویق کند واو را امتحان نماید هرگز چنین چیزی طبیعی نیست شما نه تنها حق ندارید کسی را به خطا تشویق کنید حتی بستر خطا را هم حق ندارید فراهم کنید تا دیگری را امتحان کنید یعنی اگر فردی را تشویق به خطا نکنید فقط بستری فراهم شود تا او را امتحان کنید هرگز چنین چیزی اخلاقی نیست مثلا به دوستتان بگویید تا به خواهرتان تلفن بزند وتلاش کند تا با او ارتباط برقرار کند واز این طریق بخواهید خواهرتان را امتحان کنید هرگز این عمل شما اخلاقی نیست وای بحال… مطالعه بیشتر»
خدا کسی را عمدا به خطا تشویق نمی کند. تشویق به خطا توسط خدا حرف مسخره ای بیش نیست! نماد شیطان در داستان آدم و شیطان چنین است: انسان چون خدا دارای ظرفیت تشخیص خیر و شر است. برای مثال حکمت هایی که امروزه بشریت در رابطه با جرم و مجازات ارائه می دهد به مراتب بهتر از حکمت های تورات و قران است که خود از قانون حمورایی قرن ها قبل از موسی کپی شده است! فرق انسان و خدا اما این است که خدا غنی است در حالی که انسان نیازمند است. نیاز و شهوتِ قدرت و نام… مطالعه بیشتر»
ای مگس عرصهی سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
از که مینالی و فریاد چرا میداری؟
[quote]کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ، فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ [۵٩:١۶] اگر بخواهیم داستان های قرآن را جدی بگیریم می توان ده ها اشکال عمده ساختاری به داستان شیطان گرفت. به آیه بالا توجه کنید. شیطان خودش از خدای جهانیان خوف دارد. اما انسان را بر همین خدا کافر می کند و بعد از کافر کردن او از همان انسان بیزاری می جوید (که چرا کافر شده است چرا که شیطان خودش أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ)! ![/quote] شما در عالم انسانی هم ممکن است برای امتحان کسی او را عمدا به خطا تشویق… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند تودهنی شما خوردید که ادعای بیخودی کردید ومانند همیشه در مباحثه کم اوردید
جناب ارجمند
تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف
تاکه اسباب بزرگی همه اماده کنی
حد وحدود خود را نمیدانید ظرفیت گلیم واندازه پایتان رابراورد نمیکنید و….
سلام جناب حجت جانان در آیه ذیل از اوایل سوره قصص که میخوانیم: إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَهً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ (۴) فرعون مردم را شیعه شیعه کرده بود.این شیعه بودن بمعنی شیعه بودن دینی نیست….البته گروه گروه شدن افراد حتما براساس خاصی بوده است و یک افکاری پشت آن هست ولی دینی مانند دین عیسوی دین موسوی و …نیست.این موضوع اصلا گره اساسی نیست!!!! شما عرایض بنده را در کامنت قبلی مرور مجدد بفرمایید….اعطای حکم و علم اشاره به مبعوث شدن و انتهای پروژه میکند ولی در آیات… مطالعه بیشتر»
جناب مرادی قبلا هم راجع به این مسئله برایتان توضیح دادم که شیعه بار دینی دارد وبه پیروی فکری واعتقادی اشاره دارد بعد اینکه شما میگویید که موسی قبلا طرفدار داشته است اینجا قران اصلا اشاره ای به چنین موضوعی نمیکند که موسی محبوب بوده است بعد بیاید وچنین داستانی را بگوید اصلا موضوعمحبوب بودن موسی طرح نمیشود وشما از خودتان دارید این مطلب را میگویید ودقیقا برعکس درایه ماقبل قتل یعنی درایه ۱۴ سوره قصص اشاره به پیامبری موسی واینکه وقتیکه به سن رشد رسیده علم وحکمت به او اموخته شده وحکم نبوت به او عطا شده است مسئله… مطالعه بیشتر»
کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ، فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ [۵٩:١۶] اگر بخواهیم داستان های قرآن را جدی بگیریم می توان ده ها اشکال عمده ساختاری به داستان شیطان گرفت. به آیه بالا توجه کنید. شیطان خودش از خدای جهانیان خوف دارد. اما انسان را بر همین خدا کافر می کند و بعد از کافر کردن او از همان انسان بیزاری می جوید (که چرا کافر شده است چرا که شیطان خودش أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ)!! وَاذْکُرْ عَبْدَنَا أَیُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ [٣٨:۴١] ایوب چه فرد امی ساده… مطالعه بیشتر»
[quote]جناب ارجمند رو که نیست سنگ پای قزوین است!!!! [/quote]
.
جناب دوست
این اصطلاحات افاضات خودشان است که به خودشان برگشته است، ایشان دیگران را در بحث، کودک و سنگ پای قزوین مینامد. طبیعی است که تودهنی بخورد. استفاده از این اصطلاحات آسان است و البته نشان از ناتوانی. بهتر است با هرکس به زبان خودش سخن بگوییم.
با تشکر
جناب ارجمند یادتان نرود که این جوهر استدلال شما بود که خشکید …
سلام برای تلطیف جو و رفع خستگی مطلبی قابل توجه جناب حجت جانان عرض میکنم. در اوایل سوره قصص در انتهای آیه ۷ میخوانیم: وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ (۷) قصص یعنی از ابتدایی ترین نقطعه شروع پروژه موسی و فرعون به انتهای پروژه اشاره میشود…. در تکرارصحنه و در عملیات واقعی مجددا از آیه بعدی به ابتدای کار اشاره میشود – در اتصال با آیه قبل از کودکی شروع میکند – و در آیه ۱۴ نیز به انتهای پروژه اشاره میگردد: وَلَمَّا… مطالعه بیشتر»
[quote name=”ابوالفضل ارجمند”]باز هم سنگ پای قزوین و تکرار سخنان کودکانه.[/quote]
با عرض سلام و ادب خدمت جناب آقای ارجمند
جسارتاً، خواستم تذکر دهم که مراقب باشیم احیاناً در دام «هواهای نفسانی» یا «وساوس شیطانی» فرو نیفتیم!
توصیه میکنم از طرحکردن یا دامنزدن به «بحثهای حاشیهای» که جز بر کدورت، تیرگی و دور شدن از مسیرِ منطقیِ بحث نمیافزاید، اجتناب کنیم. و پیشنهاد میکنم به اشکالات مطروحه توسط جناب حجت جانان، به همان ترتیب پاسخ بگویید.
با تشکر و عذرخواهی…
باز هم سنگ پای قزوین و تکرار سخنان کودکانه.
جناب ارجمند من ۱۰ اشکال بر مقاله شما وارد کردم لطفا به ترتیب به اشکالات پاسخ بگویید
جناب ارجمند فانطلقا حتی اذااتیااهل قریت استطعما اهلهاو…. باز هم روان شدند تا وارد قریه ای شدند واز اهل ان شهر طعام خواستند و… توجه میکنید ایه ۷۷ سوره توبه است که به دنبال همین قضیه قتل پسر امده یعنی انها خارج شهر بودند که قتل انجام شد بعد پس از طی مسیری وارد شهر شدند واز مردم طعام خواستنداقای ارجمند اگر خضر یا ان بنده مومن کشتی را طوری اسیب رسانده بود که کاملا علنی شود که ان کشتی غرق میشد حتما اسیب طوری بوده که کمتر معلوم میشده وپنهانی صورت گرفته وتا با وسواس بازدید نشود دیدهنخواهد شد… مطالعه بیشتر»
[quote]جایی که خدا هم در استفاده از فعل مناسب کاستی نشان می دهد باید حقیقت را گفت و از وصله پینه کردن (ماله کشی) اجتناب کرد![/quote]
این گونه نیست. بسیاری از مردم در حوادثی که ما در زبان امروز «حوادث طبیعی» مینامیم، واقعا به قتل میرسند. در زبان قرآن این حوادث طبیعی با ارسال مأمورانی چون طوفان و صاعقه و جنود نامرئی روی میدهد. وقتی کسی به قتل میرسد، واژهی درست همین قتل است، نه مرگ. بر قرآن هیچ ایرادی در این زمینه وارد نیست.
جناب حمیدالله با سلامقرآن به محمد میگوید اگر شک دارد از کسانی که پیش از او کتاب را میخواندند سؤال کند، پس پیش از محمد هم کتاب بوده است و اهل کتاب هم بودهاند. شما نمیتوانید یقین داشته باشید که منظور از کتاب در آیهی ۷ آل عمران، قرآن است، همان گونه که نمیتوانید نام قاتل در داستان موسی را خضر بگذارید. کلمهی کتاب در قرآن خود ابهام دارد و متشابه است. طبیعی است که هر پیامبری برای قوم خودش روشن و واضح صحبت کرده است، اما وقتی شما از زمان و مکانی دیگر به کتاب آن پیامبر نگاه میکنید… مطالعه بیشتر»
تا اینجای کار علاوه بر اینکه معلوم شد نام قاتل خضر بوده است، روشن شد که قتل کودک در بیابان صورت گرفته است و کسی آنجا نبوده است! جالب است که موسی هم در شهر فکر میکرد کسی دوروبرش نیست! (به گزارش تورات در مقاله مراجعه شود). احتمالا کشتی هم متروکه بوده است و هیچکس در آن نبوده است. شاید هم خضر بشر بوده است و سرنشینان کشتی که هیچ واکنشی نشان نمیدهند نامرئی بودهاند. کشتی متعلق به گروهی از ارواح فقیر بوده است و خضر که بشر بوده است میخواسته است کمکی به ارواح فقیر کرده باشد! هر گونه… مطالعه بیشتر»
۸-همانطور که مامور از بالا دستور میگیرد مرشد هم مدعیست که از بالا دستور میگیرد وانرا به مرید خود منتقل میکند واز مرید خود اطاعت طلب میکند همان که ان بنده مومن از موسی طلب میکرد که موسی مطیع باشد واعتراض نکند وقران هرگز نگفته که ان فرد مامور بوده واز طرف خدا ماموریت داشته بلکه گفته که بنده خدا بوده وعلم غیب میدانسته وبه تشخیص خود عمل میکرده است ۹-اینها متشابهات قران نیستند همه قران محکمات است الا اینکه در جاهایی که تشبیه بکار رفته است مانند یدالله وعرش الهی وتختی که روان روابست و….اینها که قدرت خدا تشبیه… مطالعه بیشتر»
۷- باز را چنگال گنجشکان بیازردن چراست ؟شیر را برگو که اهوی حزین خوردن چراست ؟زنده گر سازی پس از این زندگی مردن چراست؟خلق را درگیتی اوردن سپس بردن چراست؟اگر لحظه ای تصورکنید که ان کبوتری که عقاب درتعقیب اوست چه حالی دارد وتا لحظاتی دیگر پهلویش دریده میشود واگر حال ان اهویی را که تا لحظاتی دیگر گلویش را شیر میدرد بدانید چیست ودرتعقیب وگریز چه به او میگذرد اینها نزاع برای بقا است بلی اقای ارجمند به دیده تمسخر مینگرد اگر شیر بجای گوشت علف بخورد چون او تمام شیرهایی راکه دیده گوشت خورده اند ولی اگر از… مطالعه بیشتر»
۵-اقای ارجمند میگویند که خدا درکارهای ناگوار هم دست دارد منظور اینست که خدا درشرور هم دست دارد پس نتیجه میگیریم که خدا خیر مطلق نیست حالا این سوال پیش میاید که وقتیکه خدا به دیگران شر میرساند چرا شرور را خودش مجازات میکند وانسانهای شرور را به جهنم وعده میدهد ؟۶- اقای ارجمند مدعی شدند که خدا گذشته واینده را میداند واز همه چیز باخبر است با این نگاه هر فعلی در اینده انجام شود قبلا خدا میدانسته چه خواهد شد حالا سوال اینست که فعلی که انجام نشده چگونه خدا میداند که چه خواهد شد هیچ راهی ندارد… مطالعه بیشتر»
۱-بنده خدا که در داستان موسی وخضر ان پسر را به قتل رساند مامور خدا نبود به تشخیص خود عمل کرد وصراحتا قران میگوید که میترسید ان پسر دراینده پدر ومادرش را کافر کند یعنی ظنی بود یقینی نبود ۲- ان بنده ی خدا در ایات سوره کهف نگفت خدا به من گفته چنین کنم بلکه به تشخیص خود عمل کرد ودر موارد مشابه مثلا درمورد لوط پیامبر ومریم که فرشته بصورت انسان درامد درهردو مورد قران بصراحت گفته است که انها فرستاده خدا بودند ولی دراین مورد هرگز چنین گفته نشد ۳-قتلی که موسی مرتکب شد ووارد دعوای یکی… مطالعه بیشتر»
تمام شواهد در داستان دلالت دارد بر این که آن فرد مجری [b]اراده خدا[/b] بوده است: فَأَرَادَ رَبُّکَ ( آیه ۸۲)- به ویژه در مورد مرگ کودک که صیغه جمع برای فعل به کار رفته است: [b]فَخَشِینَا[/b] أَن یُرْهِقَهُمَا …[b]فَأَرَدْنَا[/b] أَن یُبْدِلَهُمَا (در مقایسه با فعل مفرد آیه ۷۹ در مورد سوراخ شدن کشتی). و اما: اگر در داستان برای مرگ کودک به جای فعل «قتل»، از فعل با ریشه «وفی» (فوت کردن) استفاده می شد این همه ابهام و مشکل پیش نمی آمد. نمونه های آن در آیات دیگر قرآن که می توان فرشته وحی قرآن را به آن… مطالعه بیشتر»
جناب عارف
با سلام. من سخنران نیستم و نوشتههایم همینهاست که در سایت نیلوفر منعکس میشود.
[quote]در این حکایت بی تردید موسی قصد قتل نداشتخه است و لذا او را نمیشود قاتل دانست.[/quote]
این قتل نیز از معماهای جنایی قرآن است که تحلیلی طولانی دارد و شاید در فرصتی دیگر به آن بپردازم. به عنوان کارآگاه رسیدگی به قتلهای متون مقدس (!) به دو نکته در این قتل اشاره میکنم که جمع آن برای شما عجیب خواهد بود:
۱. بر خلاف نظر رایج، موسی مرتکب قتل عمد شد و این موضوع به خصوص در روایت تورات آشکار است.
۲. کار موسی شیطانی و شایستهی استغفار بود، اما قصاص نداشت.
بادرود خدمت جناب ارجمند شما گفته اید که “قرآن از دو بخش محکمات و متشابهات تشکیل شده است و پیروی از متشابهات میتواند به گمراهی و فتنه منجر شود” اینکه محکمات کدام است و متشابهات کدام است , هیچ مفسری رای روشنی برآن ندارد . خود قرآن هم علامتی در این باره نگذاشته است . اگر آیات احکام را مهکمات بگیریم , این آیات حدود چهارصد الی پنجصد آیه اند متباقی آن آیات متشابهات اند. حتی در همان آیات محکمات که حدود چهارصد تا است بحث است . این جا سوالی پیدا میشود که چرا خداوند قرآنی را که به… مطالعه بیشتر»
با تشکر مجدد از تلاش شما استاد واقعا ارجمند…موضوع قتلی که به تصریح قرآن و تورات موسی انجام داده و فرار ار عقوبت آن همواره سئوالاتی ایجاد کرده است. چرا باید خدا که به قصاص نفس فرمان میدهد موسی را قصاص نکند؟ آیا اولیا خدا از این دستوران مبرا هستند؟ بنده توجیهی برای آن دارم ولی نمیدانم که آیا این توضیح و یا توجیه منطقی است یا نه؟استنباط بنده این است که این حکایت هم باید پیامی داشته باشد و آن اینکه اگر کسی در قتل هم درگیر باشد به این معنی نیست که باید بعنوان قاتل قصاس شود. این… مطالعه بیشتر»
با سلام . آیا جناب ارجمند جلسه دارند ؟ کتاب یا صوتی هم ارایه کرده اند تا بیشتر بهره ببریم ؟