طلح منضود؛ موز،شکوفه خرما یا اقاقیا؟ (قسمت اول)
نیلوفر- افشین احمدپور: آیه ی بیست و نُهُم سوره ی مبارکه ی «واقعه» در زمره ی آیاتی است که معنای آن، از دیرباز محلّ اختلاف مفسّرین قرآن و اهل لغت بوده و این اختلاف تا به امروز نیز همچنان ادامه دارد. با آنکه معانی فراوانی برای این لغت ذکر شده امّا اکثریت قریب به اتّفاق مفسّرین و مترجمین، «طلح» را به اشتباه «موز» معنی کرده اند. درخت «طلح» در نزد عرب درختی بزرگ و خاردار است که در بادیه می روید و ویژگی های ذکر شده برای این درخت در منابع لغت عرب نشان می دهد که با ویژگی هایی درخت «موز» فرسنگ ها فاصله دارد.
****
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد
طلح منضود؛ موز،شکوفه خرما یا اقاقیا؟
(بررسی خطای مترجمین و مفسّرین در ترجمه و تفسیر آیه بیست و نهم سوره ی مبارکه ی واقعه)
|افشین احمدپور*|
چکیده: آیه ی بیست و نُهُم سوره ی مبارکه ی «واقعه» در زمره ی آیاتی است که معنای آن، از دیرباز محلّ اختلاف مفسّرین قرآن و اهل لغت بوده و این اختلاف تا به امروز نیز همچنان ادامه دارد. با آنکه معانی فراوانی برای این لغت ذکر شده امّا اکثریت قریب به اتّفاق مفسّرین و مترجمین، «طلح» را به اشتباه «موز» معنی کرده اند. درخت «طلح» در نزد عرب درختی بزرگ و خاردار است که در بادیه می روید و ویژگی های ذکر شده برای این درخت در منابع لغت عرب نشان می دهد که با ویژگی هایی درخت «موز» فرسنگ ها فاصله دارد.اشتباه در ترجمه ی واژه ی «طلح» به «موز» موجب شده که مفسّرین و مترجمین در ترجمه ی واژه ی «منضود» نیز دچار مشکل شوند. این مقاله بر آن است تا ضمن بررسی اقوال گوناگون مفسّرین و مترجمین از صدر اسلام تا کنون نشان دهد که «موز» معادل درستی برای واژه ی «طلح» نیست.
کلیدواژه ها: طلح ، شکوفه خرما، موز ، اقاقیا، قرآن ، درخت
مقدمه
سوره ی مبارکه ی «واقعه» پنجاه و ششمین سوره ی قرآن مجید است که در جزء بیست و هفتم واقع شده و مشتمل بر ۹۶آیه می باشد.خداوند در آیات ۲۷ تا ۳۲ این سوره چنین فرموده است:
وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ(۲۷) فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ(۲۸) وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ(۲۹) وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ(۳۰) وَ ماءٍ مَسْکُوبٍ (۳۱) وَ فاکِهَهٍ کَثِیرَهٍ(۳۲)
و یاران راست کدامند؟(۲۷) در [زیر] درختان کُنار بىخار،(۲۸)و درختهاى موز که میوهاش خوشه خوشه روى هم چیده است. (۲۹) و سایهاى پایدار.(۳۰) و آبى ریزان.(۳۱) و میوهاى فراوان،(۳۲) (فولادوند،۱۳۸۴ش،۵۳۵)
. این چند آیه از سوره ی واقعه در زمره ی آیاتی است که به توصیف مکان زندگی صالحان در بهشت پرداخته است. مفسّرین و اهل لغت از دیر باز با یکدیگر بر سر معنای واژه ی «طَلح» اختلاف داشته اند.اکثریّت قریب به اتّفاق مفسّرین و مترجمین با استناد به منقولات مفسّرین طبقات اوّل و دوم همچون «ابن عبّاس» و «عکرمه» ، این واژه را «موز» معنی کرده اند در حالی که این معنا با توصیف اهل لغت از واژه ی «طلح» فرسنگ ها فاصله دارد . ابهام در معنای واژه «طلح» ، وجود اختلاف بین مفسّرین و نیز وجود برخی روایات تفسیری منقول از منابع عامه در ذیل آیه ی مورد بحث، موجب شده که حتّی عدّه ای این آیه را دلیلی بر وقوع تحریف در قرآن به شمار آورند. نظر به اهمّیّت ترجمه و تفسیر صحیح آیات الهی ، این مقاله می کوشد تا با تکیه بر توصیف اهل لغت از درخت «طلح» و استفاده از یافته های علوم مختلف ، معنای صحیحی از واژه های آیه ی مورد بحث ارائه کرده و با پاسخ گویی مستدلّ به اشکالات موجود ، به چندین قرن اختلاف نظر درباره ی معنای آیه ی بیست و نهم سوره ی مبارکه ی واقعه پایان دهد.
نظرات مفسّران :
بررسی دقیق تفاسیر موجود نشان می دهد که آیه ی بیست و نهم سوره ی مبارکه ی واقعه از دیرباز محلّ اختلاف اهل تفسیر بوده و این اختلاف حتّی در میان مفسّرین طبقه ی اوّل(صحابه) و دوم(تابعین) وجود داشته است. این اختلاف که تا به امروز نیز ادامه یافته ، موجب شده که ده ها نظر متفاوت درباره ی معنای «طلح منضود» از سوی مفسّران ارائه شود.
با آنکه این اختلافات تفسیری درباره ی معنای هر دو واژه ی «طلح» و «منضود» به چشم می خورد امّا بنا به دلایلی که در ادامه ی بحث اقامه خواهد شد به نظر می رسد که اختلاف بر سر معنای واژه ی «منضود» ریشه در اختلاف بر سر معنای واژه ی «طلح» دارد و اگر واژه ی «طلح» به درستی معنا شود ، واژه ی «منضود» معنای صحیح خویش را باز خواهد یافت.
بر اساس اقوال موجود در کتب تفسیر فریقین ، می توان معانی مختلف ارائه شده برای واژه ی «طلح» را به صورت زیر دسته بندی کرد:
الف. واژه ی «طلح» به معنای «شکوفه ی خرما» است. (ثقفی،۱۳۷۶ش،ج۱۲۹:۵(
این معنا در حقیقت بر گرفته از قول به تحریف لفظی قرآن است و روایاتی دالّ بر این ادّعا به علی علیه السّلام نسبت داده شده است. مطابق روایات مذکور واژه ی «طلح» در حقیقت «طلع» بوده است.(طبری،۱۴۲۲ق،ج۳۰۹:۲۲ (
ابن کثیر معتقد است که اگر «طلع» درست باشد ، این آِیه را باید صفتی برای سدر به شمار آورد یعنی سدر درختی است که خارش را چیده اند و طلع منضود به کثرت میوه ی سدر اشاره دارد. ( ابنکثیر،۱۴۲۰ق،۱۸۱۱)
ب. «طلح» به معنای لطافت و لاغری اهل بهشت است. (مصطفوی،۱۳۸۸ش،ج۱۰۷:۷)
ج.وازه ی «طلح» به معنای نوعی درخت است.
این معنا از واژه ی «طلح» که مورد قبول بسیاری از مفسّران قرار گرفته خود یکی از دلایل بروز اختلافات فراوان در تفسیر آیه ی مورد بحث است زیرا مفسّران مذکور با آنکه بر سر مفهوم درخت متّفق القول اند امّا درباره ی مصداق مورد نظر آیه ، نظرات متفاوتی را بیان نموده اند که به شرح زیر است:
۱-مقصود از «طلح» ، درختی است که در یمن و حجاز فراوان است. این قول منسوب به عبدالله بن حمید است(ماوردی،۱۴۱۲ق،ج۴۵۴:۵)
۲-مقصود از «طلح» ، درخت «موز» است. این قول به «ابن عبّاس» ، «قتاده» ، «مجاهد» و «عطاء» نسبت داده شده است. (طبری،۱۴۲۲ق،ج۳۱۱:۲۲-۳۱۲)
ابن زید در توجیه این نامگذاری ادّعا گفته که اهل یمن موز را «طلح» می گویند. ( ابنکثیر،۱۴۲۰ق،۱۸۱۱)
اکثریت قریب به اتّفاق مفسّرین این قول را پذیرفته اند. .( سبزواری،۱۴۰۲ق،ج۸۷:۷؛ابن ابی حاتم،۱۴۱۷ق،ج۳۳۳۰:۱۰؛فخررازی،۱۴۰۱ق،ج۱۶۴:۲۹؛ نسفی،۱۴۱۹ق،ج۴۲۲:۳؛مدرّسی،۱۴۱۹ق،ج۲۰۰:۱۰؛ مکّی،۱۴۳۱ق،۵۳۵؛سمعانی،۱۴۱۸،ج۳۴۹:۵؛حسینیشیرازی،۱۴۲۳ق،۵۴۹؛ قاسمی،۱۳۹۸ق،۵۶۵۱؛ نفیسه،۱۴۲۹ق،ج۱۰:۹؛ لجنهمنالعلماء،۱۴۱۳ق،ج۱۲۴۷:۱۰؛ صادقی،۱۳۹۷ق،ج۷۲:۲۸؛ زحیلی،۱۴۳۰ق،ج۲۷۴:۱۴؛؛؛عبدالغنی،۱۴۱۱ق،ج۶۶۷:۳؛؛حسینیهمدانی،۱۳۸۰ش،ج۱۲۰:۱۶؛طباطبایی،۱۴۱۷ق،ج۱۲۸:۱۹؛نیشابوری،۱۳۸۱ش،ج۲۵۱۳:۴؛قرائتی،۱۳۸۸ش،ج۴۲۵:۹؛نهاوندی،۱۴۲۹ق،ج۱۴۷:۶؛طنطاویجوهری،۱۴۲۵ق،ج۷۸:۲۴؛فضلالله،۱۴۱۹ق،ج۳۳۳:۲۱؛ صابونی،۱۴۰۲ق،ج۳۰۸:۳؛ صفیعلیشاه،۱۳۷۸ش،۷۴۱؛ ؛میبدی،۱۳۸۲ش،ج۴۳۸:۹؛ کاشفی،بی تا،۱۲۰۹؛ میرمحمّدی،۱۳۸۹ش،ج۱۶۶:۴؛؛اُرَمی،۱۴۲۱،ج۳۵۸:۲۸؛مدرّس،۱۴۰۹ق،ج۲۵۲:۷؛؛جیلانی،۱۴۳۰ق،ج۴۹۸:۵؛؛جزایری،۱۴۱۸ش،ج۲۴۳:۵؛ جمال،۱۳۹۰ق،ج۳۰۳۰:۸؛؛حجازی،۱۴۱۸ق،ج۵۹۶:۳؛حسینی طباطبایی،۱۳۹۵ش،ج۱۸۰:۱۳ ؛قرشی،۱۳۷۸ش،ج۵۱۷:۱۰؛مصطفوی،۱۳۸۰ش،ج۸۳:۱۶)
۳-مقصود از «طلح» ، درخت موز نیست بلکه درختی است که سایه اش سرد و مرطوب است.این قول را از حسن بصری نقل کرده اند. (ابن عطیه،۱۴۲۲ق،ج۲۴۴:۵)
۴-درختی شبیه به طلح این دنیا که میوه اش از عسل شیرین تر است.این قول به سدی منسوب است. (ابوحیّان،۱۴۱۳ق،ج۲۰۶:۸)
۵-درختی از درختان حجاز که ثمر شیرین دارد.( حومد،۱۴۱۹ق،۱۳۴۴)
۶-درخت بزرگ پر خار. (ابن عطیه،۱۴۲۲ق،ج۲۴۴:۵؛ سیدقطب،۱۴۲۳ق،ج۳۴۶۴:۶
۷-یکی از بزرگترین درختان عرب.( واحدی،۱۴۱۵ق،ج۲۳۴:۴)
این قول از«الوسیط» نقل شده اما در «الوجیز» آمده است که مقصود از «طلح» همان درخت موز است. (واحدی،۱۴۱۵ق،ج۱۰۶۰:۲)
۸-درختی در راه مکّه. (ابن ابی زمنین،۱۴۲۳ق،ج۳۳۹:۴)
۹-درخت نخل(به عنوان یک احتمال).(بقاعی،۱۴۰۴ق،ج۲۰۷:۱۹(
۱۰-درختی بزرگ در بادیه.(سعدی،۱۴۲۲ق،۱۷۶۵)
۱۱-خوشه های موز. (مغنیه،۱۴۰۳ق،۷۱۴)
۱۲-درخت پر میوه.( عاملی،۱۳۶۵ش،ج۱۵۴:۸)
۱۳-درخت(پُر برگ و سایه دار).( بروجردی،۱۳۶۶ش،ج۴۱:۷)
۱۴-طلح(درختی خوشرنگ و خوشبو). (نادرعلی،۱۳۹۲ش،ج۲۵۱:۵؛رضایی اصفهانی،،ج۱۶۵:۲۰)
این اختلاف اقوال درباره ی معنای واژه ی «منضود» نیز دیده می شود و معنای مختار مفسّرین مختلف تابع معنایی است که از واژه ی «طلح» ارائه کرده اند. با نگاهی به تفاسیر مختلف فریقین می توان معانی زیر را برای واژه ی «منضود» مشاهده کرد:
۱-مصفوف که قول سدی است(ماوردی،۱۴۱۲ق،ج۴۵۴:۵)
۲-متراکم که قول مجاهد است(ماوردی،۱۴۱۲ق،ج۴۵۴:۵)
۳-دارای میوه هایی که از زمین تا نوک درخت روی هم چیده شده به صورتی که تنه ی درخت پیدا نیست.) واحدی،۱۴۱۵ق،ج۲۳۴:۴؛ سبزواری،۱۴۰۲ق،ج۸۷:۷؛ابوحیّان،۱۴۱۳ق،ج۲۰۶:۸؛ابنعطیه،۱۴۲۲ق،ج۲۴۴:۵؛هویدی،۱۴۲۴ق،۵۳۵؛کورانی،۱۴۲۸ق،۷۸؛ایجی،۱۴۲۴ق،ج۲۴۷:۴؛زمخشری،۱۴۳۰ق،۱۰۷۶؛بغدادی،۱۴۲۵،ج۲۳۷:۴؛بغوی،۱۴۱۲ق،ج۱۲:۸؛نسفی،۱۴۱۹ق،ج۴۲۲:۳؛مراغی،۱۳۶۵ق،ج۱۳۹:۲۷؛حائری،۱۴۳۳ق،ج۳۸:۱۱؛بقاعی،۱۴۰۴ق،ج۲۰۷:۱۹؛رسعنی،۱۴۲۹ق،ج۵۹۹:۷؛آلوسی،بیتا،ج۱۴۰:۲۷؛رازی،۱۳۷۵ش،ج۳۰۸:۱۸؛سمعانی،۱۴۱۸،ج۳۴۹:۵؛قاسمی،۱۳۹۸ق،۵۶۵۱؛قیسی،۱۴۰۸ق،۳۳۷؛مغنیه،۱۴۰۳ق،۷۱۴؛ثعالبی،۱۴۱۸ق،ج۳۶۴:۵؛ابنأبیجامع،۱۴۱۳ق،ج۲۸۲:۳؛صادقی،۱۳۹۷ق،ج۷۳:۲۸؛؛ابنعاشور،۱۹۸۴م،ج۲۹۹:۲۷؛بیضاوی،۱۴۲۱ق،ج۳۶۴:۳؛سیدکریمی،۱۳۸۲ش،۵۳۵؛عمادیحنفی،۱۳۹۱ق،ج۲۶۰:۵؛ثعلبی،۱۴۲۲ق،ج۲۰۷:۹؛طباطبایی،۱۴۱۷ق،ج۱۲۸:۱۹؛طنطاویجوهری،۱۴۲۵ق،ج۷۸:۲۴؛قمّیمشهدی،۱۴۳۰ق،ج۲۸:۱۳؛صابونی،۱۴۰۲ق،ج۳۰۸:۳؛کاشانی،۱۳۴۱ش،ج۱۴۶:۹؛ملاصدرا،۱۳۷۰ش،ج۴۶:۷؛کاشفی،بیتا،۱۲۰۹؛؛اُرَمی،۱۴۲۱،ج۳۵۸:۲۸؛؛جیلانی،۱۴۳۰ق،ج۴۹۸:۵؛خطیبشربینی،۱۲۸۵ق،ج۱۸۵:۴؛؛حقّی،۱۳۳۰ق،ج۳۳۲:۹؛؛جزایری،۱۴۱۸ش،ج۲۴۳:۵؛حجازی،۱۴۱۸ق،ج۵۹۶:۳؛نظام الاعرج،۱۴۱۶ق،ج۲۴۱:۶)
۴-پاره ای روی پاره ی دیگر قرار گرفته.(ابن ابی زمنین،۱۴۲۳ق،ج۳۳۹:۴؛حسینیشیرازی،۱۴۲۳ق،۵۴۹؛ازدی،۱۴۲۳ق،ج۲۱۹:۴)
۵-دارای برگ هایی که روی هم قرار گرفته.( فخر رازی،۱۴۰۱ق،ج۱۶۴:۲۹؛نهاوندی،۱۴۲۹ق،ج۱۴۷:۶)
۶- منظّم و به هم پیوسته. (مدرّسی،۱۴۱۹ق،ج۲۰۰:۱۰؛مکّی،۱۴۳۱ق،۵۳۵)
۷-منظّم(متناسق) و انبوه(متراکم).( نفیسه،۱۴۲۹ق،ج۱۰:۹)
۸-به هم پیوسته(مرصوص) که بعضی از قسمت های آن روی بعضی قسمت های دیگر قرار گرفته است. (لجنهمنالعلماء،۱۴۱۳ق،ج۱۲۴۷:۱۰)
۹-دارای میوه هایی که طوری مرتّب شده که بعضی از آنها روی بعضی دیگر قرار گرفته است.(حسینیشیرازی،۱۴۲۴ق،ج۳۱۳:۵؛؛ زحیلی،۱۴۳۰ق،ج۲۷۴:۱۴؛فضلالله،۱۴۱۹ق،ج۳۳۳:۲۱؛جمال،۱۳۹۰ق،ج۳۰۳۰:۸)
۱۰-تو در تو.( عبدالغنی،۱۴۱۱ق،ج۶۶۷:۳)
۱۱-دارای (میوه) روی هم چیده شده. (مصطفوی،۱۳۸۰ش،ج۸۲:۱۶؛ عاملی،۱۳۶۵ش،ج۱۵۴:۸؛نیشابوری،۱۳۸۱ش،ج۲۵۱۳:۴؛میبدی،۱۳۸۲ش،ج۴۳۸:۹؛ حسینی طباطبایی،۱۳۹۵ش،ج۱۸۰:۱۳ ؛میرمحمّدی،۱۳۸۹ش،ج۱۶۶:۴؛مصطفوی،۱۳۸۰ش،ج۸۳:۱۶)
۱۲-دارای میوه به صورت فشرده روی هم چیده شده.( قرائتی،۱۳۸۸ش،ج۴۲۵:۹)
۱۳-پُر برگ و سایه دار.(بروجردی،۱۳۶۶ش،ج۴۱:۷)
۱۴-پُر از شکوفه و میوه.(صفیعلیشاه،۱۳۷۸ش،۷۴۱؛ طیب،۱۳۷۸ش،ج۳۹۷:۱۲)
۱۵-پُربرگ. (نادرعلی،۱۳۹۲ش،ج۲۵۱:۵)
۱۶-دارای میوه های متراکم که بعضی از آنها به بعضی دیگر چسبیده اند. (مدرّس،۱۴۰۹ق،ج۲۵۲:۷)
۱۷-دارای (برگ ها یا میوه های)متراکم و لایه لایه.(رضایی اصفهانی،،ج۱۶۵:۲۰)
۱۸-دارای میوه های متراکم. (قرشی،۱۳۷۸ش،ج۵۱۷:۱۰)
۱۹-واقع شده در انبوهی از نعمات و الطاف الهی. (مصطفوی،۱۳۸۸ش،ج۱۰۷:۷)
اختلاف ترجمه های فارسی درباره ی معنای واژه ی «طلح»:
۱-درخت موز. (نوبری،۱۳۸۱ش،۴۷۶؛انصاریان،۱۳۸۳ش،۵۳۵؛ برزی،۱۳۸۲ش،۵۳۵؛دهلوی،۱۳۶۳ش،۱۲۰۹؛سراج،۱۳۷۵ش،۵۳۵؛فارسی،۱۳۶۹ش،۱۰۷۱؛فولادوند،۱۳۸۴ش،۵۳۵؛خواجوی،۱۳۸۸ش،۵۹۱؛ فیض الاسلام،۱۳۷۸ش،۱۰۶۱؛ آیتی،۱۳۸۹ش،۵۳۶؛استادولی،۱۳۸۶ش،۹۱۶؛پورجوادی،۱۳۷۲ش،۵۳۴؛تشکری،۱۳۸۴ش،۵۳۵؛صلواتی،۱۳۸۷ش،۵۳۵؛طاهری،۱۳۸۰ش،۵۳۵؛مجتبوی،۱۳۹۰ش،۵۳۵؛پاینده،،۱۳۵۷،۴۵۳؛قرائتی،۱۳۷۱ش،؟؛اشرفی،۱۳۷۳ش،۵۳۵؛انصاری،۱۳۷۷ش،۵۳۵؛زمانی،۱۳۸۸ش،۱۱۰۰؛کاویان پور،۱۳۷۲،۵۳۵؛مشکینی،۱۳۸۱ش،۵۳۵؛موسوی گرمارودی،۱۳۸۷ش،۵۳۵؛مجد،۱۳۸۲ش،۵۳۵؛بهبودی،۱۳۸۰ش،۵۴۲؛حدّادعادل،۱۳۹۰ش،۵۳۵؛حجّتی،۱۳۸۵ش،۵۳۵؛بهرام پور،۱۳۸۷ش،۵۳۵؛ )
۲-موز.(خرمشاهی،۱۳۷۶ش،۵۳۵؛رواقی،۱۳۸۳ش،۴۶۲؛امامی، ۱۳۸۹ش،۵۳۵؛صالحی نجف آبادی،۱۳۹۴ش،۵۳۵؛ معزّی،۱۳۷۲ش،۵۳۵)
۳-درخت.( بروجردی،۱۳۶۶ش،۹۶۹؛ یاسری،۱۴۱۵ق،۵۳۵؛ ارفع،۱۳۸۱ش،،۵۳۵؛ الهی قمشه ای،۱۳۹۱ش،۵۳۵)
۴-درخت مورد.(حلبی،۱۳۸۰ش،۵۳۵؛مصباح زاده،۱۳۸۰ش،۵۳۵؛ شعرانی،۱۳۸۲ش،۴۹۶ )
۵-درخت اقاقیا.( صفّارزاده،۱۳۸۸ش،۱۳۰۷)
۶-درخت بزرگ سبز موز.(رضایی،۱۳۸۳ش،۵۳۵)
۷-درخت(طلح)=درختی خوشرنگ و خوشبو.(مکارم،۱۳۸۹ش،۵۳۵)
۸-بار.(بی نا،۲۵۳۵شا،۳۱۵)
اختلاف ترجمه های فارسی درباره ی معنای واژه ی «منضود»:
۱-تو بر تو.(خرمشاهی،۱۳۷۶ش،۵۳۵؛ انصاری،۱۳۷۷ش،۵۳۵)
۲-پُر میوه.( نوبری،۱۳۸۱ش،۴۷۶؛ پاینده،،۱۳۵۷،۴۵۳)
۳-دارای میوه های خوشه خوشه ی روی هم چیده شده. (انصاریان،۱۳۸۳ش،۵۳۵؛ فولادوند،۱۳۸۴ش،۵۳۵)
۴-پُر خوشه.(برزی،۱۳۸۲ش،۵۳۵)
۵-پُر برگ و سایه دار. (بروجردی،۱۳۶۶ش،۹۶۹؛ الهی قمشه ای،۱۳۹۱ش،۵۳۵)
۶- بر هم انباشته. (حلبی،۱۳۸۰ش،۵۳۵)
۷-دارای ثمره ی تو بر تو.(دهلوی،۱۳۶۳ش،۱۲۰۹)
۸-دارای میوه های بر هم پیچیده.(سراج،۱۳۷۵ش،۵۳۵)
۹-دارای گُل های روی هم قرار گرفته. (صفّارزاده،۱۳۸۸ش،۱۳۰۷)
۱۰-دارای میوه ی در هم نشسته و روی هم چیده.(فارسی،۱۳۶۹ش،۱۰۷۱)
۱۱-به هم پیچیده.(مصباح زاده،۱۳۸۰ش،۵۳۵؛ شعرانی،۱۳۸۲ش،۴۹۶؛ معزّی،۱۳۷۲ش،۵۳۵؛اشرفی،۱۳۷۳ش،۵۳۵)
۱۲-بر هم پیچیده از میوه و سایه دار.(یاسری،۱۴۱۵ق،۵۳۵)
۱۳-پُر برگ.(ارفع،۱۳۸۱ش،،۵۳۵؛ مکارم،۱۳۸۹ش،۵۳۵)
۱۴-بر هم پیوسته.(خواجوی،۱۳۸۸ش،۵۹۱)
۱۵-دارای میوه های در هم چیده و سر به هم آورده. (فیض الاسلام،۱۳۷۸ش،۱۰۶۱)
۱۶-دارای میوه های بر یکدیگر چیده شده.(آیتی،۱۳۸۹ش،۵۳۶؛ موسوی گرمارودی،۱۳۸۷ش،۵۳۵؛مجتبوی،۱۳۹۰ش،۵۳۵؛حجّتی،۱۳۸۵ش،۵۳۵؛ بهرام پور،۱۳۸۷ش،۵۳۵)
۱۷-دارای موزهای بر هم سوار. (استادولی،۱۳۸۶ش،۹۱۶)
۱۸-پُر بار. (پورجوادی،۱۳۷۲ش،۵۳۴؛ کاویان پور،۱۳۷۲،۵۳۵)
۱۹-پُر بر و بار. (تشکری،۱۳۸۴ش،۵۳۵)
۲۰-بر هم نشانده. (رواقی،۱۳۸۳ش،۴۶۲)
۲۱-خوشه دار.(صلواتی،۱۳۸۷ش،۵۳۵)
۲۲-دارای خوشه های بر هم نشسته.(طاهری،۱۳۸۰ش،۵۳۵)
۲۳-دارای میوه ی دم به دم روی هم مرتّب شده. (مجد،۱۳۸۲ش،۵۳۵)
۲۴-دارای میوه های به صورت فشرده روی هم چیده.(قرائتی،۱۳۷۱ش،؟)
۲۵-دارای برگ ها و میوه های لایه لایه.(رضایی،۱۳۸۳ش،۵۳۵)
۲۶-دارای میوه های روی هم نشسته. ( مشکینی،۱۳۸۱ش،۵۳۵)
۲۷-پیوسته فر یکدیگر افتاده. (بی نا،۲۵۳۵شا،۳۱۵)
۲۸-دارای خوشه هایی چیده بر نظام.(بهبودی،۱۳۸۰ش،۵۴۲)
۲۹-انبوه.(حدّادعادل،۱۳۹۰ش،۵۳۵)
۳۰-دارای میوه های (از فرط انبوهی) در هم بافته شده. (زمانی،۱۳۸۸ش،۱۱۰۰)
۳۱-بر هم چیده.( امامی، ۱۳۸۹ش،۵۳۵)
۳۲-(با موزهای) بر هم فشرده.(صالحی نجف آبادی،۱۳۹۴ش،۵۳۵)
اختلاف ترجمه های انگلیسی درباره ی معنای واژه ی «طلح»:
۱-درخت موز. (Banana tree) (Lahori,1973:1022؛Shaikh/khatri,2007,754؛Sale,1877:435؛ Hilâlî/Muhsin Khân,1417:735؛Ross,1649:336)
۲-موز(Banana). (Sher’Alî,۲۰۰۴:۶۴۳)
۳-موز پختنی(Plantain). (Pickthall,1930:562)
۴-درخت(Tree). (Starkovsky,2005,59)
۵-میوه(Fruit). (khalifa,1990,545)
۶-طلح(Talh). (Rodwell,2004,89؛Palmer,1880:263)
۷-اقاقیا(Acacia).(Asad,1980,1062؛Abdel Haleem,2005,356؛Bakhtiar,2011:307؛ Arberry,2001,560)
اختلاف ترجمه های انگلیسی درباره ی معنای واژه ی «منضود»:
۱-لایه لایه) ( layered. (Shaikh/khatri,2007,754)
۲-دارای خوشه های پُر شکوفه) (flowering clusters. (Starkovsky,2005,59)
۳-دارای میوه های روی هم انباشته) (fruits piled one above another. (Hilâlî/Muhsin Khân,1417:735)
۴-مالامال از محصول از بالا تا پایین به شکلی منظّم
) top to bottom ( loaded regularly with their produce from. (Sale,1877:435)
۵-دارای توده هایی از میوه) (piles of fruit. (Palmer,1880:263)
۶- به هم چسبیده) (serried . (Arberry,2001,560)
۷-پوشیده از میوه) (clad with fruit . (Rodwell,2004,89)
۸-خوشه خوشه) ( clustered. (Sher’Alî,۲۰۰۴:۶۴۳؛Pickthall,1930:562)
۹-بر یکدیگر نشسته) (one on another. (Bakhtiar,2011:307)
۱۰-فراهم آمده) ( clustered. (Abdel Haleem,2005,356؛Lahori,1973:1022)
۱۲-خوشبو) (fragrant. (khalifa,1990,545)
۱۳-گُل پوش) (flower-clad. (Asad,1980,1062)
نقد نظرات مفسّران و مترجمان:
با دقّت در آراء مفسّران و مترجمان و با چشم پوشی از اختلافات فراوان مصداقی ، می توان گفت که سه نظر کلّی درباره ی واژه ی «طلح» وجود دارد:
۱-«طلح» در حقیقت تحریف لفظی واژه ی «طلع» است لذا باید آن را «شکوفه ی خرما» معنا کرد.
۲-«طلح» به معنای لطافت و لاغری اهل بهشت است.
۳-«طلح» به معنای نوعی درخت است.
ادامه دارد…
afshinahmadpourmd@gmail.com
* پزشک و دانشجوی تخصص قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
مطالب دیگر از این نویسنده :
«صُلب» و «ترائب» و سیزده قرن اشتباه(قسمت نخست)
«صُلب» و «ترائب» و سیزده قرن اشتباه(قسمت دوم)
«صُلب» و «ترائب» و سیزده قرن اشتباه(قسمت سوم)
«صُلب» و «ترائب» و سیزده قرن اشتباه(قسمت چهارم و پایانی)
نقد و بررسی روایات علمی منسوب به اهل بیت علیهم السّلام
[quote name=”محمدامین”]ومایعلم تاویله الا الله والراسخون فی اعلم.. وشما ازراسخان درعلمید.[/quote]
چقدر شما دوتا برادر همدیگروتحویل میگیرید!؟!!
چه چیزی ملاکه برای اینکه تعیین کنه یک فرد از راسخون فی العلم هستش؟؟؟
با سلام
مدیریت محترم سایت ، آیا ادامه مطلب جناب احمدپور درباره این موضوع آماده نیست؟
ومایعلم تاویله الا الله والراسخون فی اعلم.. وشما ازراسخان درعلمید.