گزارشی از سخنرانی استاد ملکیان در نشست«روانشناسی دین»
نشست «روانشناسی دین» (پنجم مهرماه ۱۳۹۴) با حضور استاد مصطفی ملکیان، متفکر فلسفه اخلاق، محمد دهقانی، مترجم کتابهای «روانشناسی دین» و مرتضی هاشمیپور به عنوان دبیر نشست در سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد.
ظهور پنج نوع زندگی در میان بشر
ملکیان در ابتدای نشست گفت: سومینبار است که برای ترجمه دو کتاب با موضوع «روانشناسی دین» با ترجمه آقای محمد دهقانی در نشستی شرکت میکنم. در نشست پیشین که برای این منظور صحبت کردم، بیشتر به جغرافیای روانشناسی دین پرداختم. در نشست امروز، قصد دارم پیوندی بین بخشهای روانشناسی دین ایجاد کنم تا خواننده هر وقت میخواهد کتابهای روانشناسی دین را بخواند، به خوبی از مباحث مطرح شده آگاه باشد. پنج شاخه از روانشناسی دین وجود دارد که اگر در زندگی خودمان نیز مداقه کنیم میتوانیم ظهور این پنج شاخه روانشناسی را ببینیم؛ به عبارتی با پنج نوع زندگی مواجه هستیم.
به گزارش ایبنا، وی ادامه داد: نوع اول زندگی، زندگی «متدیانه» است که در آن سنجه سخن گفتن خدا با کسی است که میتواند تجربه دینی انسان باشد. زندگی نوع دوم، «عارفانه» نام دارد. در این نوع زندگی، تجربه شخص دیگری مدنظر نیست، بلکه، در این نوع تجربه «خود فرد» مدنظر است. زندگی سوم که میتوانم به آن اشاره کنم، زندگی «فیلسوفانه» است که در آن افراد براساس معیار درونی زندگی میکنند که این معیار درونی با واقعیتهای ظاهری منطبق نیست، زیرا زندگی براساس استدلالهای خود انسان پیش میرود.
از شهود دکارتی تا دینورزی
ملکیان، در بیان نوع چهارم زندگی اظهار کرد: نوع چهارم زندگی «اخلاقی» است. اگر چه این نوع زندگی همپوشیهایی با سایر انواع زندگیها دارد، اما اساسا با آنها متفاوت است؛ به عبارتی دارای شهود دکارتی است. زندگی پنجم «زیباییشناسانه» است. مبنای افراد در این نوع زندگی، براساس لذت و لذتجویی است.
این متفکر ادامه داد: این پنج نوع زندگی باعث میشود، روانشناسی دین، عرفان، فلسفه، اخلاق و روانشناسی هنری به وجود بیاید. البته باید بگویم دو قسم از روانشناسی فلسفه و روانشناسی هنری، کمترین اقبال را در میان پژوهشگران داشتهاند. سه شاخه روانشناسی «دین»، «عرفان» و «اخلاق» سه شاخه پراقبال در میان شاخههای روانشناسی است.
وی با بیان اینکه، مباحث روانشناسی دین، عمدتا به پنج مبحث تقسیم میشود، گفت: سه شاخه «تجربه دینی»، «ایمان دینی» و «زندگی دینورزانه» بر سایر شاخههای روانشناسی دین متقدم هستند. «تجربه دینی» به سیر و سلوک بنیانگذاران دین مربوط میشود. ممکن است تجربه دینی در میان پیروان یک دین و آیین رخ بدهد اما اصل قضیه «تجربه دینی» به بنیانگذار آن دین مربوط میشود. «ایمان دینی» شاخه دوم از روانشناسی دین است که در آن دین شخص بنیانگذار وارد تاریخ شده و در دین نهادینه میشود. شاخه سوم «زندگی دینورزانه» نام دارد. در این شاخه، پیروان زندگیشان با آن دین پیش میرود و دین در مقام بالفعل زندگی دیده میشود. به عبارتی التزام نظری و عملی در زندگی پیروان پدیدار میشود.
محمد دهقانی، مترجم آثار حوزه دین در نشست «روانشناسی دین» گفت: روانشناسی دین به من یاد داده که بزرگترین یاور دین و بزرگترین دشمن آن، تعصب است. افرادی که از دین به عنوان ابزار استفاده میکنند بیشتر اهل تعصب هستند.
مرز تعصب دینی تا کجاست؟
دهقانی گفت: دلواپس دین و اهل دین هستم، شاهد این ادعای من ترجمه دو عنوان کتاب در حوزه دین و روانشناسی دین است. وضعیت دین و دینداری در دنیای امروز، در برابر دین دلواپسم میکند زیرا احساس میکنم این تناقضها دلیل دلواپسی من است. علت این تناقضها نیز، جهتگیریهای مذهبی مختلف است، به عبارتی همه دینورزان، به یک شکل دینورزی نمیکنند ولو از یک سنت دینی واحد باشند. قرار نیست، همه مثل من فکر کنند. باید بگویم برخی به لحاظ جهتگیریهای روانی متعصب و برخی در همان سنت دینی فارغ از تعصب هستند.
این مترجم با اشاره به معادلسازی و واژهسازی در دو کتاب ترجمه خود اظهار کرد: در بسیاری از ترجمه واژهها به ناچار از ترکیبات جدیدی مانند، «تبدل»، «همبستگیانه»، «تبدلگریز» و نظایر آنها استفاده کردم و برای ترجمه مناسب متون، بسیاری از کتابهای روانشناسی را نیز مورد مطالعه قرار دادم. بعد از چاپ نخست کتاب «روانشناسی دین» اثر وولف، استاد ملکیان به دقت کتاب را مطالعه کرد و ایرادهای آن را رفع کرد، زیرا در هنگام چاپ نتوانستم ویراستاری برای انجام این کار پیدا کنم. در کل باید بگویم چاپ دوم این کتاب بدون اشکالات چاپ نخست، مرهون تلاش و دقت استاد ملکیان است.
دهقانی با تاکید بر اینکه دغدغه اصلی وی، دین و دلواپسی برای دین است، گفت: از روانشناسی دین آموختم که، دین وابسته به عاطفه و احساسات است و نسبت چندانی با تفکر عقلانی ندارد. بزرگترین یاور دین و بزرگترین دشمن دین، تعصب است، به میزانی که اگر دین با احساسات سروکار داشته باشد میتواند تعصبزا نیز باشد. علت تناقض در دین نیز به دلایل جهتگیری مذهبی است، افرادی که از دین به عنوان ابزار استفاده میکنند بیشتر اهل تعصب هستند، اما برعکس افرادی که دین برایشان امری درونی است، کمتر به تعصب در دین میپردازند.
وی ادامه داد: امری با عنوان «دین اصیل» وجود ندارد، و تنها این نوع از دین متعلق به کسی است که تجربه دینی ویژه خودش را داشته باشد. بنیادگرایان به دنبال سراب هستند چون تمایل دارند که دین به گوهر اصیل خود برگردد. اگر فرض محال این اصالت دینی و دوره طلایی دین وجود داشته باشد، دیگر نمیتوان به آن دوره بازگشت. اگر به واقع در پی دینورزی درست هستیم باید آیه «لا اکراه فی دین…» را سرلوحه قرار دهیم و آن را به رسیمت بشناسیم، زیرا دین از تعصب برکنار است.
تجربه دینی، خاص بنیانگذار دین است
مصطفی ملکیان، متفکر فلسفه اخلاق، در ادامه نشست «روانشناسی دین» با برشمردن پنج شاخه روانشناسی دین گفت: در روانشناسی تجربه دینی، دو بحث مستقل از هم وجود دارد. بهطوز مسلم، یک سلسله عللی دست به دست هم میدهند تا پیامبران صاحب تجربه دینی شوند. بخشی از این علل و عوامل جامعهشناختی است که روانشناسی تنها به بررسی علل معوطف به این رشته میپردازد. «ژنتیک» از جمله عواملی است که در تحربه دینی دخیل است. روانشناسان بحث «ژنتیک» را به صورت تخصصی و مکتبی بررسی و در بحث تخصصی به پدیدههای روانی و ذهنی توجه میکنند و در تعریف «مکتبی» به دنبال ریشهها و منشأ فیریولوژیکی میگردند.
این استاد فلسفه اخلاق ادامه داد: عوامل «محیطی» دومین دسته بررسی وقوع تجربه دینی است. عوامل «محیطی» در سنین سه تا ۶ سالگی بیشترین تاثیر را در افراد دارد، که میتوانند به تجربه دینی کشیده شوند. تجربه دینی پس از وقوع آثار نتایجی را در پی دارد که در اینجا میتوان به «باور» های ایجاد شده پس از وقوع تجربه دینی اشاره کرد. تغییر در باب احساسات و هیجانات دیگر تاثیر تجربه دینی است. تجربه دینی در تغییر خواستههای افراد نیز موثر است. «ایمان دینی» دومین بحث در روانشناسی دین است که این امر نیز مانند تجربه دینی، دارای علل و آثاری است.
وی ادامه داد: یکی از علل مهم در «ایمان دینی» همرنگی با جماعت است، که همین راه سادهای برای «ایمان دینی» است. «ضمیر ناهوشیار فردی»، «ضمیر ناهوشیار جمعی» و «چرخه زندگی» دیگر عوامل ایجاد «ایمان دینی» است. به نظر من علتالعلل «ایمان دینی» حس ضعف است که این حس، در فقرا نسبت به اغنیا، در زنان نسبت به مردان و در افراد سالخورده نسبت به جوانان وجود دارد.
ملکیان، «زندگی دینورزانه» را سومین بحث در روانشناسی دین دانست و اظهار کرد: با اینکه دین اساسا هویتبخش است، اما مسئله دیگری نیز در زندگی انسان وجود دارد و آن این است که بشر با «طبیعت»، «انسانهای دیگر» و «خودش» درگیر است. اما زندگی دینورزانه در باور و حس، خواستهها و گفتار و کردار افراد تاثیر میگذارد. انسان متدین در تلاش است تا گفتار و کردار متدینانه داشته باشد که در قبال این رفتارها مخالفان و موافقانی درباره رفتار متدینان وجود دارد.
«معنویت»؛ بدیل دین در دنیای جدید
وی «سنجه» و «ادعای روانشناسان دین» را از دیگر موضوعاتی عنوان کرد که در مباحث روانشناسی دینی به آن توجه شده است. بحث از «سنجه» این است که وقتی کسی ادعا میکند تجربه دینی داشته است و آن کسی که مدعی ایمان است، چگونه میتوان درستی ادعای آنها را بررسی کرد، زیرا لزوما ایمان به عمل نمیرسد.
وی اظهار کرد: بحث مطرح دیگر، این موضوع است که آیا روانشناسان دین بدیلی برای دین در نظر گرفتهاند. در سالهای گذشته «روانکاوی» را بدیل دین میدانستند، بعدها «روانشناسی ژرفا» به عنوان بدیل دین معرفی شد و بعد از جنگ جهانی دوم، «معنویت» به عنوان بدیلی برای دین در نظر گرفته شد.
منبع: ایبنا
گزارش های صوتی از این نشست به نقل از سایت صدانت و وبلاگ بیدگلی:
با سلام، با توجه به تجربه هایی که آدمی تو زندگی خودش داره و هم به تعبیر قران کریم که میفرماید ما شما را به نقص و رنجی در زمینه اموال و جان و ترس و…آزمایش میکنیم….من فکر میکنم میشه گفت ضعف بعنوان علت العلل ایمان است منتهی بنده برای خودم تعبیر دیگری قائل بودم واون شکستن دل بود. که معمولا هم میگن که خدا در قلبهای شکسته جای دارد. حالا شاید لزوما ضعف مادی و جانی و در کل ضعف ظاهری نباشه مثل آسیه همسر فرعون….تصور بنده اینه که انسان گاهی به جایی میرسه که حقیقتا پناه و آرامش… مطالعه بیشتر»
“یک نکته قابل توجه تغییری است که دکتر دهقانی در مقدمه شان داده اند. ایشان کل پاراگرافی را که در مدح و ثنای جناب دون ژوآن نیرنگ باز بود حذف کرده اند! احسنت بر ایشان! امیدوارم دیگران هم بتوانند به ماهیت واقعی این موجود که سرتاپایش دروغ و فریب است پی ببرند.”
دلیل این نفرت مالیخولیایی را نمی دانم، و شدت نفرت هم از یادتان برده که آن پاراگراف به قول شما پر از مدح و ثنا در ابتدای کتاب روانشناسی دین “اسپیلکا” نوشته شده نه کتاب روانشناسی دیوید وولف
یک نکته قابل توجه تغییری است که دکتر دهقانی در مقدمه شان داده اند. ایشان کل پاراگرافی را که در مدح و ثنای جناب دون ژوآن نیرنگ باز بود حذف کرده اند! احسنت بر ایشان! امیدوارم دیگران هم بتوانند به ماهیت واقعی این موجود که سرتاپایش دروغ و فریب است پی ببرند.
با سلام. در پاسخ به سرکار خانم سیمین.اینکه گفته شود چرا زنان بیشتر از مردان تمایل مذهبی دارند نشان از فرهنگ مرد سالاری است به نظرم درست نیست و چندان فرقی نمی کند اگر بگوییم چرا مردان کمتر از زنان تمایل مذهبی دارند. یا بگوییم چرا مردان کمتر مذهبی هستند . این ها هیچ ارتباطی به مرد سالاری یا زن سالاری ندارند بنابراین بی جهت انها را نباید به مرد سالاری ارتباط داد چون حتی در گزاره ” چرا مردان کمتر دین دار هستند” هم می توان ایراد گرفت که چرا همیشه در مورد مردان صحبت می شود گویا فقط… مطالعه بیشتر»
بنظرم ضعف ایمان دینی دلایل دیگری به غیر از جنسیت دارد تا اتفاقی میافتد بعضی ها یاد اسیه زن فرعون میافتند بهتر است یادی هم از زن امام حسن بکنیم که ان امام را مسموم کرد ببینید زنی که با یک امام که گفته میشود معصوم است زندگی کند بعد بجای اینکه در مسیر خدا قرار گیرد وتحت تاثیر امام حسن وعقایدش واقع شود فریب یزید ومعاویه را میخورد وشوهرش را که امام معصوم است میکشد واتفاقا عین همین اتفاق برای امام تقی نیز پیش میاید وایشان نیز زنش به او زهر میخوراند وسبب کشته شدنش میشود ودر ادامه باید… مطالعه بیشتر»
سلام بین فقر و ایمان دینی در آموزه های اسلامی غالبا رابطه ای معکوس وجود دارد و با آمدن فقر، ایمان و دین در معرض تهدید قرار می گیرد کما اینکه از پیامبر روایت شده: « اگر فقر از یک در وارد شود ایمان از در دیگری خارج می شود»حدیثی بسیار مشهور وجود دارد که: “کَادَ الْفَقْرُ یَکُونُ کُفْراً” در مورد رابطه ی جنسیت و ایمان دینی، «رادنی اِستارک» استاد جامعهشناسی و بررسی تطبیقی مذاهب در دانشگاه واشنگتن، برای پاسخگویی به دلایل تمایل مذهبی زنان، با واقع بینی منصفانه ای، سئوال را متوجه مردان میداند و می گوید سوال اصلی… مطالعه بیشتر»