ایران: جایی مناسب برای تجربۀ یک زندگی فوقالعاده!
وحید احسانی: به نظرم، ایران، برای تجربهکردن یک زندگی فوقالعاده، جای بسیار مناسبی است. بنابراین، اوّلاً خدا را شاکرم که در ایران متولّد شدهام و ثانیاً، به فرزندم و سایر ایرانیان، به خاطر متولّد شدن در این کشور تبریک میگویم. به شما خوانندۀ محترم حق میدهم که از جملههای بالا تعجّب کرده و چه بسا «کفرتان در بیاید». احتمالاً برخی از خوانندگان ناسزایی نثارم کرده و ادامۀ متن را نخوانند، امّا شاید خوانندگانی هم باشند که کنجکاو شده و بخواهند از منظور نگارنده سر در بیاورند.
احتمالاً، با مطالعۀ همان چند جملۀ اوّل، تمام بحرانها، فلاکتها، ظلمها، تبعیضها، بیخردیها، آشفتگیها، دروغها، تزویرها و دکانهایی که به نام دین باز شدهاند، بیاختیار در ذهنتان تداعی شده و از خود پرسیدهاید: «چطور ممکن است کسی چنین جایی را برای تجربهکردن یک زندگی عالی مناسب بداند؟!». اتّفاقاً، منکر مشکلات پیشگفته نیستم، امّا به نظرم، -که احتمالاً تعجّبتان را بیشتر برخواهد انگیخت- همین چیزهاست که ایران کنونی را به جایی مناسب برای تجربهکردن یک زندگی عالی تبدیل کردهاست!
مسلّماً، در دیدگاهم چیز متفاوتی وجود دارد که باعث میشود بر خلاف بسیاری از هموطنانم «ایران را جایی مناسب برای تجربهکردن یک زندگی عالی» بدانم، امّا این تفاوت به «تعریف متفاوتمان از شرایط ایران کنونی» مربوط نمیشود. حدس میزنم اگر بخواهم وضعیّت ایران را مرور کرده و با جوامع توسعه یافته مقایسه کنم، با بیشتر خوانندگان (و حتّی بیشتر هموطنانم) هم عقیده باشم (لااقل در کلّیات)؛ اگر در دیدگاه ما اختلافی وجود داشتهباشد، به تعریفمان از «زندگی» و به ویژه «زندگیِ عالی» مربوط میشود.
مسلّماً، از نقطه نظر کسانی که مهمترین لازمۀ «زندگی عالی» را «رفاهیات» و «لذّات متداول» میدانند، ایران جای مناسبی برای زندگی کردن نیست، امّا آیا واقعاً «تجربه کردن یک زندگی عالی»، بیش از هر چیز دیگر، به «لذّات و رفاهیّات» وابسته است؟!
به نظرم، «زندگی عالی» میتواند حالتهای متفاوتی داشتهباشد. به عبارت دیگر، «زندگی» میتواند، بنا به مقتضیات زمانی و مکانی، در ابعاد و جنبههای متفاوتی رشد کرده و طالبان تجربهکردنش را با جلوهگریهای متفاوتی به حدّ کفایت راضی کند. یکی از این جنبهها که احتمالاً اکثریت قریب به اتّفاق هموطنانم با آن آشنا هستند (ولو صرفاً در مقام نظر)، جنبۀ «معنوی و عرفانی زندگی» است. بیشتر ما قبول داریم که در تاریکترین دورانهای تاریخمان، برخی انسانها موفق شدهاند زندگیهای فوقالعادهای را تجربه کنند؛ عارفانی چون مولانا، سعدی، نظامی، عطّار، حافظ -که میگوید: «شکر خدا که هر چه طلب کرده ام از او / در منتهای مطلب خود کامران شدم»- و بسیاری دیگر که به چنان آرامشی دست یافتند که بعد از گذشت قرنها و در سراسر کرۀ زمین، انسانهای زیادی از دل آثار و اشعار آنها آرامش و سعادت را جستجو میکنند. از نقطه نظر «عرفان و معنویّت»، تجربه کردن یک «زندگی رضایت بخش» مستقل از مکان و زمان زندگی است و چه بسا «در کشورهای توسعه یافته» امکان پذیرتر باشد (لااقل از برخی جنبهها).
یکی دیگر از عرصههای بالقوّه برای شاخ و برگ زدن درخت زندگی، عرصۀ شکوفایی استعدادها و قابلیتها (هنری، ورزشی، علمی و غیره) است؛ مسلّما، امکان تجربه کردن این جنبه از زندگی در جوامع توسعه یافته بسیار فراهمتر است. امّا «جوانۀ زندگی» در ساحتهای دیگری هم میتواند شاخ و برگ بدهد.
یکی از عرصههایی که درخت زندگی میتواند در آن رشد کرده و تجربه کنندۀ زندگی را خوشبخت کند، عرصۀ «اثرگذاری در شرایط زندگی سایر انسانها» است. حتماً داستان کسانی (پزشکان، معلّمان و غیره) را شنیدهاید که داوطلبانه از اوج رفاهیات و لذّات دست کشیده و به عقب ماندهترین و سختترین شرایط زندگی سفر میکنند تا به انسانهای آن مناطق کمک کنند. به نظرتان آنها به دنبال چه هستند؟! تا جایی که از آثارشان فهمیدهام، آنها در زندگی، بیش از هر چیز دیگری، به دنبال «مفید واقع شدن» هستند. برای آنها، «حاصل زندگی کردنشان» بیش از هر چیز دیگری ارزش دارد. خودشان بیشتر این گونه توضیح میدهند که «میخواهیم مفید باشیم، میخواهیم احساس مفید بودن را تجربه کنیم». به نظرتان انسانهایی مانند گاندی و ماندلا در زندگی به دنبال چه بودند و شاخ و برگهای درخت زندگیشان در چه ساحتهایی رشد کرد؟ به نظرتان آیا حتّی در یکی از حدود ۹۵۰۰ روزی که ماندلا در زندان گذراند (۲۷ سال)، به ذهنش خطور کرده بود که «ایکاش در یک خانوادۀ مرفّه در یکی از کشورهای پیشرفته متولّد شده بودم»؟ به نظرتان ماندلا چه طور زندگیایی را تجربه کرد؟ به نظرتان آیا زندگیایی که او تجربهاش کرد رضایتبخشتر بود یا زندگی متداول افراد مرفّه در کشورهای پیشرفته؟
احتمالاً برخی دیگر از مردمان آفریقای جنوبی و هند راهی که ماندلا و گاندی شروع کردند را ادامه خواهند داد و در رشد و توسعۀ کشورشان مؤثّر واقع خواهند شد، امّا نقشی که تمامی آنها در آینده ایفا میکنند، با نقشی که ماندلا و گاندی (و یاران و همراهانشان) ایفا کردند قابل مقایسه نخواهد بود، زیرا انرژیایی که یک موشک فضاپیما در ۳-۲ ثانیۀ اوّل مصرف میکند، صدها برابر بیشتر از انرژیایی است که از آن به بعد تا رسیدن به مقصد مصرف میکند. بنابراین، از حیث «مفید واقع شدن»، فراهمترین عرصه در جوامعی است که نیازمند «شروع حرکت» هستند. مردمانی که همّت کرده، تحوّلی ایجاد کرده و در مسیر نور و روشنایی حرکتی را آغاز کنند، از حیث «مفید واقع شدن»، ساحتهایی از زندگی را تجربه خواهند کرد که برای سایرین امکان تجربه کردن آنها وجود ندارد. شاید در همین راستا هم باشد که در قرآن (سورۀ واقعه، آیات ۱۴-۱۰) آمدهاست که «بیشتر سابقون (سعادتمندترین افراد) از «اوّلین» (پیشگامان) و تنها اندکی از آنها از «سایرین» (دنبالهروها) هستند». به نظرم، تجربه کردن این ساحت از زندگی در ایران (و کشورهای دیگری مانند آن) بسیار فراهمتر است تا در کشورهای پیشرفته.
به نظرم، زندگی ما را فرا میخواند که این ساحت را تجربه کنیم. به نظرم، تجربۀ آغاز کردن «جریانِ امیدواری» در میان ناامیدان، تجربۀ رواج دادن مطالعه در جامعهای محروم از «نیاز به دانستن»، تجربۀ فراهم آوردن فرصتهایی برای گفتگو در جامعهای بی گفتگو، تجربۀ فعّالیتهای زیست محیطی در جامعهای بیتفاوت نسبت به محیط زیست، تجربۀ معرّفی کردن گنجهای ملّی (شاهنامه، مثنوی معنوی، بوستان و غیره) در جامعهای بی توجه به سرمایههایش، تجربۀ تلاش کردن در جامعهای طلبکار و هزاران عرصۀ بکر دیگر منتظرند که ما تجربهشان کنیم.
بسیاری از ما با شرکتهای هرمی آشنایی داریم که در آنها هر کسی که زودتر وارد زنجیره شود، بیشتر سود خواهد برد (سودی که به قیمت متضرر شدن افراد کف هرم حاصل میشود). در مورد محتوای نوشتار حاضر نیز وضعیّت مشابهی وجود دارد، یعنی هر کسی که زودتر با جوانههای اصلاح و بهبود همراه شود، سعادتمندتر شده و سطوح عمیقتری از ساحت «مفید واقع شدن» را تجربه خواهد کرد، آن هم سعادتمندیای که به خوشبختی سایر انسانها نیز منجر خواهد شد.
چند نکتۀ پایانی:
– دکتر محمود سریعالقلم: به نظر میرسد بسیاری از ما، خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفته ایم و فکر میکنیم تجملات یعنی ایدهآلهای زندگی. بسیاری از ما، هدفی بالاتر از تأمین غرایز اولیه نداریم (گفتگوی مشروح با سریعالقلم: نقدی بر سبک زندگی ایرانی. تارنمای خبرگزاری مهر. ۷ بهمن ۱۳۹۱)
– آیۀ ۱۱ سورۀ رعد: إن الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم (خداوند حال و روز هیچ قومی را تغییر نخواهد داد مگر این که اوّل آنها خودشان را تغییر دهند).
– ما زنده به آنیم که آرام نگیریم / موجیم که آسودگی ما، عدم ماست.
– وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾
– به راه بادیه رفتن، بر از نشستن باطل / که گر مراد نیاید، به قدر وسع بکوشیم (سعدی، علیه الرّحمه).
– اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلَا تَیْأَسُوا مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ (سورۀ یوسف، آیۀ ۸۷: … بروید و یوسف و برادرش را جستجو کنید و از رحمت پروردگار ناامید نشوید، چرا که از رحمت پروردگار نومید نمیشوند جز کافران).
– آیا «چون وضعیت جامعهمان مناسب نبوده و شرایط توجه به ساحتهای بالاتر زندگی برای ما فراهم نیست، بر اهداف کوتاه مدّت و مادّی متمرکز شدهایم» یا «چون بر اهداف مادّی و کوتاه مدّت متمرکز شدهایم، شرایط جامعهمان سامان نمییابد»؟!
در رابطه با محتوای نوشتار بالا، همچنین متنهای زیر را مطالعه بفرمایید:
– میشل در سرزمین نمیشگان! (از نگارنده، منتشر شده در سایت فرهنگی نیلوفر)
-پس چرا هیچ کس کاری نمی کنه؟ (غلامعلی کشانی)
– علّت تفاوت فاحش میان ما و آنها! (از نگارنده، منتشر شده در سایت فرهنگی نیلوفر)
– لطفا مردم را گوسفند فرض نکنید! (از نگارنده، منتشر شده در سایت فرهنگی نیلوفر)
شما فیل ما مورچه
دوست عزیز با ادعا نمیشود باید تبیین کرد اهداف عالی انسانیت چیست؟ با شعار دادن نیست
تلقی شما از آیۀ ۱۱ سورۀ رعد کاملا غلط است.به تفاسیر از جمله تفسیر المیزان رجوع کنید.
طرز بینش و افکار و آمال و آرزوهای هر فردی نماینده اندازه وجودی اوست. آری از مورچه انتظار فیل بودن نتوان داشت که اندازه اش محدود است به مور بودن. برخی را اندازه همان شکم و زیر آن است. اما برخی را شکم ابزاری است جهت رسیدن به اهداف عالی انسانیت
اندازه این دو را تفاوت از زمین تا آسمان است.
جناب علی هراتی من نگفتم که چون از وسط مسجد امده ام همه ی دلیل من بر بی بنیانی عرفان است وزندگی همین خور وخواب وشهوت و مهربانی با انسانهای دیگر است من در پاسخ به شعر شما که نوشتید جوانانی حماسه ساختند وچه وچه ….در واقع نسبت به این نگاه که شما از دینداری وتجربه دینی چه میدانید بروید ببینید چه هست وچه …. در پاسخ به چنین نگاهی نوشتم که من انرا دقیقا تجربه کرده ام تا حد گذشتن از جان تجربه کرده ام من نماز وروزه و دعای ندبه و دعای کمیل و دعای توسل و… را… مطالعه بیشتر»
جناب حجت جانان؛دوست عزیز، از لحاظ منطقی اینکه شما از دل مسجد و تکیه و خلاصه مذهب درآمدید و حالا به این نتیجه رسیدید زندگی معنایی خدایی نداره و همه چیز مادیات است؛ دلیل ابطال دین و معنویت نیست. خیلی ها هم بر عکس؛ توی دل زندگیِ گناه آلود و شهوانی به دنیا الان اومدن ولی الان به این نتیجه رسیدن، اصل معنویت است و خلاصه (همین ها) نیست. به قول علی شریعتی بزرگ از گیلگمش تا کافکا هیچ وقت روح انسانی به این زندگی روزمره راضی نمی شده . البته توی چند خط نمی خوام مسیر زندگی شما را… مطالعه بیشتر»
از خدایت چاره هست از لوت نی
چاره هست از دین و از طاغوت نی
ای که صبرت نیست از دنیای دون
صبر چون داری ز نعم الماهدون
ای که صبرت نیست از فرزند و زن
صبر چون داری ز حیّ ذوالمنن
من نخواهم در دو عالم بنگریست
تا ندانم این دو مجلس آن کیست
بی تماشای صفتهای خدا
گر خورم نان در گلو گیرد مرا
چون گوارد لقمه بی دیدار او
بی تماشای گل و گلزار او
جز به امید خدا زین آبخَور
کی خورد یک لحظه الا گاو و خر
مثنوی معنوی
سلام و درود،با سپاس از توجه و پاسخ شما، اگر منظورتان را درست متوجه شده باشم، با شما هم داستانم و در مقاله هم ادّعایی مطرح نشده است که با یادداشت شما تناقض داشته باشد. به نظر من نیز، زیست دینی و عرفانی (به آن معنای رایجش در جامعۀ ما)، صرفاً می تواند حال خود فرد را خوب کند و اثرات غیرمستقیم آن بر محیط پیرامونی و جامعه به اندازه ای نیست که بتواند تغییر محسوسی را رقم بزند (البته همان طور که عرض کردم: بر اساس معنایی که در جامعۀ ما از دین گرایی و عرفان رواج دارد).به طور… مطالعه بیشتر»
بزرگترین نعمت و باارزشترین حق برای انسان، آزادی است. آزادی انتخاب شیوهی زندگی. اگر این حق را از آدمیان بگیری، هر چه که در ازای آن به او بدهید، بیفایده و بیارزش است. انسانی که آزاد نیست، دست به هر انتخابی بزند، از روی ناچاری است و نه از میل به حقیقتجویی و حقیقتطلبی؛ برای همین است که حتی از خم ابروی زیست دینی و عرفانی هم در کشور ما هیچ گشایشی حاصل نمیشود؛ چرا که این انتخاب هم، بیشتر نوعی مکانیزم گریز است از موقعیت وحشتناکی که در آن گیر افتادهایم.
دوستان عزیز همه چیز با تحمل مشقت و در زمان حل خواهد شد دیگرانی که امروز روز به ظاهر خوش دارند این مراحل را طی کرده اند
به دوستان توصیه می کنم فیلم «دارودسته نیویورکی ها» تاریخ خونین این شهر و گرفتارهای آن و وضعیت امورزش را ببیند تا درک کنند این شهر با مشقت و رنج چگونه به این مرحله رسیده است
«رستگاری در شئوشنگ »حال ناخوش ما را خوش می کند .
سلام و درود بر شما حجت جانان
به شما و دیدگاهتان مبنی بر اینکه: «هیچ چیزی در پس این زندگی خور و خواب و شهوت وجود ندارد» (در پست قبلی) و «هیچ چیزی پس این زندگی حیوانی نیست» (در پست جاری)، احترام می گذارم امّا با آن مخالفم.
شاد و تندرست باشید
از نظر لطف شما سپاسگزارم،
به نظرم، آیندۀ ایران بیش از هر چیز دیگری، به «نوع نگرش»، «خواست و اراده»، «تلاش و پیگیری»، «صبر» و «دانش افزایی» ما بستگی دارد.
به امید ایرانی آباد
من از همان جوانان قدیم با ایمان بودم که گمان میکردم به یقین رسیده ام بلی رفته بودم حماسه ها بسازم ولی الان میگویم همه ی انها فریبی بیش نبود هرانچه بدانها مومن بودم فرو ریخت تمام ارزشهاییکه برایشان از جان گذشتم رنگ باخت من ان حال وهوا را میشناسم خوب خیلی خوب میشناسم من از وسط انها میایم ولی الان بعنوان کسیکه از مطالعات دینی خوبی بهره میبرد از تجربه دینی خوبی بهره میبرد از وسط مسجد امده است از خط مقدم امده است میگویم که هیچ چیزی پس این زندگی حیوانی نیست همه مابقی اش فریب است الا… مطالعه بیشتر»
((ارتفاع وجودی)) شاتقی، زندانیِ دختر عمو طاووسگفته بود و باز هم وقتی که وقتش بود،هم چنان می گفت:هر که را، از ما که می بینی، به این زندانخورد و پوش و لذت آغوش آورده است.حاکم و محکومفرق چندانی ندارد، هر که خواهی گیر.حکم اصلی همچنان در اصل پا برجاست.خورد و پوش و لذت آغوش،همچنان حاکم بر اعماق حکایت هاست.…قصه ها گر چند در تفصیلزشت و زیبا، بیش و کم دارد،ماجراها گر چه گوناگونچند و چون و پیچ و خم دارد؛لیک چون هر قصه را تا عمق بشکافی،می توانی دیدن که در هر حال،ریشه در زیر شکم، یا در شکم دارد!…هی… مطالعه بیشتر»
افرین بر این ایده و تفکر. به شما تبریک می گویم خوش به حال من که هم وطننان چون شما دارم. اینده جامعه ایران روشن است
هیچ چیزی در پس این زندگی خور وخواب وشهوت وجود ندارد هرکسی جز این گفته مزخرفاتی تحویل عوام داده تا به انها ادرس غلط دهد وخود نمایی نماید فقط وفقط مطلبی که باید مدنظر قرار گیرد اینست که بدانیم دیگران هم انسانهای دیگر هم هم بند مایند انها هم در این اشفته بازار به ناچار گیر افتاده اند به هم بندمان کمک نماییم حقوق هم بندمان را تضییع نکنیم در پس این هیچ چیزی وجود ندارد اوج عرفان و…اینها داستانی بیش نیست که مشتی دیوانه دچار خود فریبی هستند ودیگرانی را هم میخواهند بدنبال خود بکشند انسان هم مانند دیگر… مطالعه بیشتر»