دین و آزادی (۷): بردگی و بندگی
ابوالفضل ارجمند: در تورات و قرآن بردهداری به رسمیت شناخته شده است و متناسب با حضور بردگان در جامعه قوانینی وضع شده است. در انجیل هم به حضور غلامان و کنیزان در جامعه اشاره شده است. پیامبران نه تنها با بردهداری مخالفت نکردهاند، بلکه خود برده داشتهاند. بنا به تورات، ابراهیم و همسرش سارا غلامان و کنیزان بسیاری داشتند که یکی از آنان هاجر مادر اسماعیل بود.
بردهداری در طول تاریخ به شیوههای مختلف رایج بوده است، اما تلقی امروزی ما از این پدیده بیشتر متأثر از ظهور و افول آن در اروپا و آمریکای قرنهای هفدهم تا نوزدهم میلادی است. بیشتر بردگان در کشورهای غربی سیاهانی بودند که در آفریقا به اسارت گرفته میشدند. بعضی از بردگان هم سرخپوستان آمریکا بودند.
بردگی رنگینپوستان برای سفیدپوستان نمیتواند معیاری برای قضاوت اخلاقی دربارهی بردگی در تورات و انجیل و قرآن باشد. بسیاری از بردگان رنگینپوست از درون قبایل خود ربوده میشدند و به تاجران برده فروخته میشدند. بنا به قوانین تورات، اگر کسی در قوم بنیاسرائیل کسی را بدزدد و او را به بردگی بفروشد، مجازاتش مرگ است (تثنیه ۲۴:۷).
در تحلیل بردهداری در متون مقدس باید معلوم کنیم که بردگان در زمان پیامبران چگونه برده میشدند. در قرآن علت بردگی بردگان ذکر نشده است، اما در تورات توضیحاتی در این باره دیده میشود. از تورات بر میآید که بعضی از بردگان مجرم بودند و بردگی تاوان جرم آنان بود. برای نمونه، تورات میگوید اگر مردی گاوی یا گوسفندی را بدزدد و آن را بکشد یا بفروشد، باید به جای گاو، پنج گاو و به جای گوسفند، چهار گوسفند را پس بدهد. اگر دزد چیزی نداشته باشد و نتواند تاوان جرمش را بپردازد، به بردگی فروخته میشود. (خروج ۲۲:۱ تا ۲۲:۳)
در جوامع امروزی معمولا دزدان یا بدهکاران مالی را زندانی میکنند. همان گونه که آزادی مجرم در زندان سلب میشود، آزادی برده هم سلب میشود. بردگی اگر شیوهای از مجازات مجرم باشد، غیراخلاقی نیست، همان گونه که سلب آزادی مجرم در زندان هم غیراخلاقی نیست.
یکی دیگر از موجبات بردگی در جهان قدیم، اسارت در جنگ بوده است. امروزه اسیران جنگی هم مانند مجرمان مدنی زندانی میشوند. اگرچه بردگی در جهان جدید لغو شده است، اما اسیرانی که در جهان قدیم به بردگی گرفته میشدند در جهان جدید آزاد نمیشوند، بلکه به زندان منتقل میشوند.
اگر امروز بردهداری را تقبیح میکنیم و خواستار الغای آن هستیم، باید توجه داشته باشیم که تمام صورتهای بردگی در جهان قدیم قابل الغا نبوده است، چنانکه الغای زندان و آزادی همهی زندانیان هم در جهان امروز ممکن نیست. اگرچه در جهان امروز نمیتوان از بردهداری دفاع کرد، اما بر اساس مناسبات اجتماعی جهان امروز هم نمیتوان مناسبات اجتماعی جهان قدیم را محکوم کرد.
در تورات و قرآن در مواردی به آزادی بردگان سفارش شده است و کفارهی بعضی از گناهان هم آزادی برده قرار داده شده است. بر خلاف پارهای از تفسیرهای معاصر، از این احکام نمیتوان نتیجه گرفت که پیامبران برنامهای برای الغای بردگی داشتهاند. امروزه هم ممکن است بعضی از زندانیان عفو شوند، یا افراد نیکوکار برای آزادی بعضی از آنان کمک مالی کنند، بدون اینکه منظور این باشد که کل نظام زندان برچیده شود. بنا به احکام متون مقدس، هم میتوان برده داشت هم میتوان برده را آزاد کرد.
***
در تحلیل بردهداری در متون مقدس به نکتهی مهم دیگری هم باید توجه کنیم. در تورات و قرآن «بردگی» و «بندگی» دو کلمهی متفاوت نیستند. در زبان فارسی امروز «بردگی» را برای رابطهی دو انسان به کار میبرند، اما «بندگی» را برای رابطهی انسان و خدا به کار میبرند. در تورات و قرآن «برده» و «بنده» یکی هستند و هر دو عبد (عِوِد: עבד) نامیده میشوند. در این متون همان گونه که از «بندگان خدا» سخن گفته شده است، از «بندگان شما» هم سخن گفته شده است. به دو عبارت قرآنی زیر توجه کنید:
– وأنکحوا الأیامی منکم و الصالحین من عبادکم و إمائکم.
– الله لطیف بعباده یرزق من یشاء.
در عبارت اول قرآن میگوید «برای بندگانتان همسر بگیرید»، و در عبارت دوم میگوید «خدا به بندگانش روزی میدهد». مردم در زمان موسی و عیسی و محمد بندگانی داشتند، یعنی غلامان و کنیزانی داشتند. بندگان برای مالکانشان کار میکردند و مالکان معاش بندگانشان را تأمین میکردند. در تورات و انجیل و قرآن از همین رابطهی انسانی بین مالک و بنده برای توصیف رابطهی معنوی خدا و خلق استفاده شده است.
فعل «عبادت» در اصل بیانگر رابطهی بین دو انسان است که یکی عبد دیگری است. در زبان فارسی نیز فعل «پرستش» و صفت «پرستار» وضعیت مشابهی دارند. پرستاری هم در اصل رابطهی یک انسان با انسانی دیگر است، اما سعدی در ستایش خدا میگوید:
پرستار امرش همه چیز و کس
بنی آدم و مرغ و مور و مگس
پرستار به معنی فرمانبردار و مطیع است.
در اینجا ممکن است پرسشی پیش آید: اگر در نظر بگیریم که بندگی همان بردگی است، چرا ما باید بردگان خدا خوانده شویم؟ آیا بردگی مجرمان، اعم از دزدان و بدهکاران و اسیران جنگی در جهان قدیم وجههی مثبتی داشته است که پیامبران از آن برای توصیف رابطهی انسان با خدا استفاده کردهاند؟ در اینجا لازم است که به شکل دیگری از بردگی اشاره کنیم که در آن برده یا بنده مجرم نیست، اما فقیر و نیازمند است.
در تورات از فقیران نیازمندی سخن گفته شده است که خود را به ثروتمندان میفروشند (لاویان ۲۵:۳۹ تا ۲۵:۵۵). فقیر مجرم نیست، اما تأمین معاش خود را به انسانی ثروتمند واگذار میکند و به خدمت او در میآید. این نوع بردگی یا خدمتکاری با بردگی مجرمان تفاوت دارد. تورات به ملاطفت مالک با این خدمتکاران سفارش کرده است و گفته است که با آنان مانند مهمان یا کارگر رفتار کنند، نه برده.
بنا به احکام تورات بردهی عبرانی پس از شش سال کار آزاد میشود، اما ممکن است از زندگی با مولایش رضایت داشته باشد و نخواهد او را ترک کند. چنانچه برده بخواهد از نزد مالک برود، به مالک سفارش شده است که او را با هدایایی روانه کند، و چنانچه برده بخواهد نزد مالک بماند، مالک گوش او را سوراخ میکند و بردگی همیشگی او را به صورت رسمی اعلام میکند (خروج ۲۱:۲ تا ۲۱:۶ و تثنیه ۱۵:۱۲ تا ۱۵:۱۸).
بردگی به شکل اخیر رابطهای اقتصادی بین فقیر و غنی در جهان قدیم بوده است. در ادبیات قرآن نیز برای بیان رابطهی خدا و مؤمنان از اصطلاحات اقتصادی استفاده شده است که بیانگر معامله و تجارت بندگان با خداست:
-إن الله اشتری من المؤمنین أنفسهم وأموالهم بأن لهم الجنه.
-من ذا الذی یقرض الله قرضا حسنا؟
-هل أدلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب ألیم؟
مردم فقیرند و خدا غنی است: یا أیها الناس، أنتم الفقراء إلی الله، والله هو الغنی الحمید. این عبارات قرآن را میتوان با عباراتی از تورات مقایسه کرد که از فقیرانی سخن میگوید که خود را به ثروتمندان واگذار میکنند. غنی رزق فقیر را تأمین میکند و فقیر برای غنی کار میکند و از او اطاعت میکند. برای مقایسهی تقریبی در جهان جدید میتوانیم به رابطهی کارگر و کارفرما هم توجه کنیم .
اگرچه بنا به احکام تورات بخشی از بردگان مجرمند، اما با توجه به مجازاتهایی که در قرآن برای مجرمان بیان شده است، به نظر میرسد که بردگی در قرآن تنها میتواند ناشی از فقر باشد، نه جرم. در قرآن برای دزدان مجازات قطع دست در نظر گرفته شده است، نه بردگی: السارق والسارقه فاقطعوا أیدیهما. حتی برای اسیران جنگی هم گفته شده است که یا بر آنان منت گذارید (و آزادشان کنید؟) یا از آنان فدیه بگیرید: فإما منا بعد وإما فداء. در قرآن بیان نشده است که اسیران جنگی به بردگی گرفته شوند. از قرار معلوم این سنت هم مانند «جهاد ابتدایی» در کشورگشاییهای پس از پیامبر رایج شده است و پیامبر خود در جنگ برده نمیگرفته است. وقتی قرآن میگوید یا منت بگذارید یا فدیه بگیرید، نتیجه نمیشود که میتوان اسیران را به بردگی گرفت.
***
دیده میشود که در متون مقدس نه تنها برای توصیف خدا از صفات و افعال انسانی استفاده شده است، بلکه برای بیان رابطهی انسان و خدا هم از روابط انسانی کمک گرفته شده است. بندگی در اصل رابطهای اقتصادی است که در جهان قدیم بین فقیر و غنی شکل میگرفته است. بندگی خدا نوعی تجارت با خداست.
«عبد» به معنی بنده در برابر «ربّ» به معنی پروردگار است. همان گونه که شما میتوانید عبد انسان دیگری باشید، او هم میتواند رب شما باشد. در قرآن میخوانیم که یوسف مالک یکی از زندانیان را ربّ او نامید: یا صاحبی السجن! أما أحدکما فیسقی ربّه خمرا. در زبان فارسی معمولا «رب» را جمع میبندند و از «ارباب» برای اشاره به مالک و مولا استفاده میکنند.
رابطهی عبد و رب رابطهای عرفی بین دو انسان در جهان قدیم بوده است که وارد ادبیات دینی شده است. ربّ با مربّی همریشه است و تقریبا به همان معنی است. درست مانند رب در زبان عربی، در زبان فارسی هم عنوان «پروردگار» تنها به آفریدگار جهان اختصاص ندارد و برای انسان هم به کار میرود. پروردگار یعنی پرورنده. هر انسانی میتواند پروردگار کسی یا چیزی باشد، چنانکه فردوسی میگوید:
ندانی که پروردگار پلنگ
نبیند ز پرورده جز درد و چنگ؟
حتی کلماتی مانند خدا، خداوند، و خداوندگار نیز در زبان فارسی به معنی عمومی مالک و سرور است و مختص پروردگار جهان نیست. کدخدا یعنی خدای خانه. خدای خانه مالک و فرمانروای خانه است و معاش اهل خانه را تأمین میکند. در اندیشهی دینی برای جهان هم چنین خدایی مجسم شده است: مالک و فرمانروای جهان که روزی بندگانش را تأمین میکند. اینکه منظور از خداوند کدام خداوند است، در متن مشخص میشود. مثلا در بیت زیر از فردوسی، روشن است که منظور از خداوند، مالک مزرعه است:
یکی مرد دهقانم ای پاکرای
خداوندِ این جا و کشت و سرای
و در بیت زیر روشن است که منظور از خداوند، آفریدگار جهان است:
یکی بندهام با تنی پرگناه
به پیش خداوندِ خورشید و ماه
در اصطلاح «بندگی» یا «عبادت» هم ابتدا رابطهای عرفی بین دو انسان یعنی عبد و رب شکل گرفته است و سپس در متون دینی از این رابطه برای توصیف رابطهی انسان و خدا استفاده شده است. مخاطبان موسی و عیسی و محمد در جوامعی زندگی میکردند که بندگی یک انسان برای انسانی دیگر رایج بود، از این رو آنان مراد پیامبران از «بندگی خدا» را بهتر درک میکردند و معنی نهی پیامبران از بندگی غیر خدا را هم بهتر درک میکردند.
رابطهی بندگی بر اساس نیاز بنده به ارباب شکل میگیرد. اگر شما به کسی نیازمند نباشید، بندهی او نمیشوید. بندهی فقیر به حمایت و کمک و سرپرستی اربابی غنی نیازمند است. در بندگی به مفهوم دینی هم بنده به درگاه آفریدگار جهان رازونیاز میکند و از او کمک میخواهد: إیاک نعبد وإیاک نستعین.
در اینجا به پارادوکسی در متون مقدس برخورد میکنیم. در این متون از یک طرف میبینیم که از بندگی غیر خدا نهی شده است و از طرف دیگر میبینیم که بندگی یک انسان برای انسانی دیگر به رسمیت شناخته شده است و حتی مالک آن بنده رب او خوانده شده است. برای تحلیل این پارادوکس باید توجه کنیم که در جوامع سنتی معمولا شکل سومی از بندگی هم بروز میکند. در این نوع بندگی، نیازمندان برای حل مشکلاتشان یه روشهای نامعقول و خرافی مانند مراجعه به بتها متوسل میشوند. بتها در جوامع سنتی مذهبی قدیسانی هستند که از دنیا رفتهاند. از آنجا که سنتگرایان به این قدیسان دسترسی ندارند، از آنان نمادهایی میسازند و در برابر آن نمادها به رازونیاز میپردازند.
این آیینهای مذهبی نه تنها هیچ مبنایی در تورات و انجیل و قرآن ندارد، بلکه تمام تلاش پیامبران خدا این بوده است که نادرستی چنین رفتارهایی را به سنتگرایان مذهبی تفهیم کنند. بر خلاف دعاهای سنتی، در هیچیک از دعاهایی که پیامبران در تورات و انجیل و قرآن به پیروان خود آموختهاند، مشاهده نمیشود که مردم از مردگان استمداد بطلبند. در قرآن به محمد گفته شده است که نمیتواند اهل قبور را شنوا کند: وما أنت بمسمع من فی القبور. این سخن قرآن اگرچه طعنه به کسانی است که گوششان به پیامبر بدهکار نبود، اما این طعنه بر واقعیتی طبیعی یعنی ناشنوایی مردگان استوار است.
اگر شما در زمان ابراهیم و سارا زندگی میکردید و فقیر و محتاج بودید، هیچ ایراد عقلی و شرعی نداشت که بندهی آنان شوید و آنان را ارباب و خداوند خود بنامید و مشکلات زندگی خود را با توسل به آنان حل کنید. جدال پیامبران با مشرکان و بتپرستان بر سر این نوع رابطهی معقول و عرفی انسانها در کمک به یکدیگر نیست، اما بدیهی است که کمکرسانی مردم به یکدیگر تا زمانی ممکن و معنیدار است که از دنیا نرفته باشند. پس از مرگ ابراهیم و سارا، همان گونه که نمیتوان بندهی آنان شد، نمیتوان از آنان استعانت طلبید. ابراهیم و سارا و تمام کسانی که از دنیا رفتهاند، در آرامگاههای خود آرمیدهاند و تنها زمانی میتوان سخن خود را به گوش آنان رساند که دوباره بیدار شوند: ومن أضل ممن یدعوا من دون الله من لا یستجیب له إلی یوم القیامه وهم عن دعائهم غافلون؟
(ادامه دارد)
در این ارتباط
دین و آزادی (۴): عیسی و پیلاطس
دین و آزادی (۵): سَبت برای انسان، یا انسان برای سَبت؟
نظردکتر غروی پیرامون «ملک یمین» در قرآن وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللَّـهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاءَ ذَلِکُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِکُم مُّحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِیضَهِ إِنَّ اللَّـهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا(و نیز از جمله زنانی که نکاح با آنها حرام گشته است) در حِصنِ (شوهر) شدگان از زنانند. جز آن زنان را که دستان شما، به پیمان، مالک شده است، مکتوب خدا است بر شما، و حلال گشته است مر شما را آنچه جز اینها است. تا با مالهاتان طلب کنید، در… مطالعه بیشتر»
با سلام به گمانم اگر مفهوم «دعا» خوب فهمیده شود خواهیم دید که چرا شفیع (واسطه) در رابطه با خدا خودش یک مانع و حجاب است. دعا کردن (خواندن خدا) در خلوت، حفاری عمیق ترین لایه های [b]وجودی[/b] هر فرد است توسط همان فرد و تلاش برای بازیافتن فطرت خدایی خود و وصل به خالق آن. تلاش برای نزدیک تر شدن هر چه بیشتر به گوهر (فطرت) انسانی که در خلقت توسط «خیر» محض به انسان عطا شده است. تلاش برای کم تر کردن زوایه با «خیر» محض و در غایت در راستای خیر محض قرار گرفتن که پیامد آن… مطالعه بیشتر»
جناب آقای مجید گرامی تا آنجا که من از متن قرآن می فهمم (و اگر اشتباه است مرا تصحیح کنید لطفا)۱ـ شفاعت یا وساطت یک استثنا است و اصل این است که رابطه مستقیم ونزدیکی بین بنده و خدا میسراست واصل این است که عمل صالح ملاک است۲ـ اگر بنده به دلیل روسیاهی از خدا خجالت می کشد در قرآن سوره قاف آمده است که وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ﴿١۶﴾ و ما انسان را آفریدهایم و مىدانیم که نفس او چه وسوسهاى به او مىکند، و ما از شاهرگ… مطالعه بیشتر»
جناب مجید گرامیاگر کسی سخن شما را میشنود، حتما با او سخن بگویید و از او کمک بگیرید. اما وقتی کسی سخن شما را نمیشنود، سخن گفتن با او همان سخن گفتن بتپرستان با بتها و استمداد از آنهاست. بت میتواند خورشید و ماه باشدیا مجسمههای سنگی و چوبییا قبرها و ضریحها در هر دورهای متدینان سنتی نیاز شدید خود به بتپرستی را به شکلی جدید ارضا میکنند. بفرمایید چرا اصحاب کهف در سیصد سالی که خوابیده بودند نمیدانستند در دنیا چه خبر است؟ و مردی که صد سال مرد و پوسید و زنده شد، چرا نمیدانست چه اتفاقی افتاده… مطالعه بیشتر»
آقای جواد الف۱-ممنون از یاد آوری بخشهایی از انجیل. البته انجیل بخشهایی هم در مورد قضاوت در مورد دیگران هم دارد۲-من درس اخلاق ندادم گفتم اینطوری پیش برویم گذشته تکرار می شود. شما فکر می کنید نمی شود خوب ادامه دهید۳-شما مخالفین فکری خود را دشمن می بینی که در کامنت خود کلمه دشمن را با فونت درشت نوشتید. من مخالفین فکری خود را دشمن نمی بینم بلکه عزیزانی می دانم که به یک مساله از زاویه دید دیگری نگاه می کنند و آن قدر مفید هستند که تقابل دیدگاه را پدید آورده و باعث رشد همه ما می شوند.… مطالعه بیشتر»
با سلامو سپاس از پاسخی که بیان فرمودید. ۱- در تعریف مورد نظرتان از کلمۀ “حصن”، مراد از “رضایت” شخص محصنه چیست؟ رضایت به چه امری؟ متعلق “رضایت” زن شوهردار، چه چیزی می تواند باشد؟لطفاً ترجمۀ خود از هر چهار مورد کلمۀ “محصنات” و نیز کلمۀ “محصنین” مذکور در دو آیۀ ۲۴ و ۲۵ را به ترتیب ذکر فرمایید. ۲- دربارۀ “ان تصبروا خیر لکم” فرمودید: الف) “برای این است که منتظر آزاد شدن برده ها توسط مؤمنین باشند تا مانند یک آزاده با آنها عمل شود.” و ب) “این ازدواج با بردۀ مؤمن جوان برای کسانی است که از… مطالعه بیشتر»
با سلام حضرت عیسی که سفارش می کند اگر فرد شروری سیلی به صورتت زد طرف دیگر صورت را هم برای سیلی به او عرضه کن… و سفارش به محبت کردن به [b]دشمن[/b] می کند: «شنیدهاید که گفته شده، ”همسایهات را محبت نما و با دشمنت دشمنی کن.“امّا من به شما میگویم دشمنان خود را محبت نمایید و برای آنان که به شما آزار میرسانند، دعای خیر کنید .. (مرقس-۵: ۴۳ و ۴۴). در برابر فقها و بزرگان فاسد بنی اسرائیل چنین می ایستد (مرقس-۲۳): ۱۳«وای بر شما ای علمای دین و فَریسیان ریاکار! شما درِ پادشاهی آسمان را بهروی… مطالعه بیشتر»
با سلام خدمت جناب ارجمندگرامی: این نیز حدیث تلخیست که همچون ماجرای “خدای متشخص انسان وار” شده است…. وحدت وجودیان جفاکارانه و به عمد به سنت گرایان نسبت می دهند که ایشان قائل به خدایی هستند که چشم و گوش و زبان و خلاصه کلیه اندام انسانی را داراست و نام آنرا هم “خدای متشخص انسان وار” می گذارند و سپس پیروزمندانه آنرا رد کرده و در نهایت نتیجه می گیرند که: پس خدا نمی تواند ببیند یا بشنود و علی الخصوص سخن بگوید !بله، اشعریت محض در قرون گذشته چنان نظری داشته که صد البته باطل بوده اما چه… مطالعه بیشتر»
بنام خدادر سوگ زنان ودخترکانی که چه در دوره جاهلیت و پیش از اسلام , به بردگی و کنیزی گرفته شدند , چه پس از ظهور اسلام.امروزه در سرزمینهای اسلامی با وجود قرآن , کتابی که بایستی مرجع اصلی مسلمانان باشد , با گروه هایی که خود را مسلمان معرفی میکنند , روبرو هستیم که با صحیح دانستن احادیث و روایات دو قرن پس از پیامبر اسلام , مرتکب هر جنایتی با نام اسلام میشوند. گروه هایی با نام داعش , طالبان , القاعده , بوکو حرام و … که آرامش کشورهای اسلامی و حتی کل جهان را بر هم… مطالعه بیشتر»
[quote]اما آنچه با آن زاویه دارم این سخن جناب ارجمند در ذیل پاسخهای ایشان به بعضی کامنتهاست (و هم متن بعضی مقالات پیشین) که اصرار دارند کمترین فایده ای بر زیارت اهل قبور- آنهم از اعاظم ایشان- مترتب نیست که هیچ، بل عین شرک است! (مگر حال احیانا تشفی خاطر خود زائر…) البته ایشان با ابن کلمات منظورشان را نگفته اند اما به واقع رسانده اند….آری خداوند خطاب به مشرکان فرموده “از بتان ،که ایشان را شفیع می پندارید، کاری ساخته نیست” اما نکته ای که به گمانم اینجا در دریافت مطلب مغفول واقع شده ابن است که اصل شفاعت… مطالعه بیشتر»
سلام در تعریف بنده از “حصن” رضایت شخص “محصن” مندرج است. عبارت “باذن اهلهن” ناقض تعریف مورد اشاره نیست چون اشاره به رضایت خود شخص “برده” نمی کند. “اهلهن” اعم از پدر و مادر است.صاحبان برده را نیز “اهلهن” میتوان دانست… مطلب دیگر اینکه دستور “و ان تصبروا خیر لکم…” میخواهد استفاده حداقلی از تمام “ما ملکت ایمانهم” در دست جمیع مومنین انجام شود (نه با برده گرفتن جدید) و صبر برای این است که منتظر آزاد شدن برده ها توسط مومنین باشند تا مانند یک آزاده با آنها عمل شود…این ازدواج با برده مومن جوان برای کسانی است که… مطالعه بیشتر»
مجید گرامیبا تشکر از شما که به بخش دیگری از مقاله هم توجه کردید.از آنجا که موضوع بردگی رابطهی مستقیم با بحث «دین و آزادی» دارد، در مقالات بعدی همچنان به آن خواهم پرداخت. من معتقد نیستم که پیامبران به دنبال الغای بردگی بودند و نباید هم چنین میکردند. این ادعای عجیب را در مقالات بعدی بیشتر توضیح میدهم. اما در موضوع شفاعت: شفاعت امری معقول و طبیعی و عرفی است.همان گونه که در قرآن هم بیان شده است، شما میتوانید برای امر خیری شفیع شوید، یعنی واسطه شوید. چه کسی چنین شفاعت معقولی را رد میکند؟ من شما را… مطالعه بیشتر»
جناب مرادی
همان گونه که جناب دوست گفتند
در نسا:۲۵ گفته است که با «ما ملکت ایمانکم» «باذن اهلهن» ازدواج کنید. این دو عبارت چگونه با تعریف شما از محصن جمع میشود؟
با سلام:جهت اختصار در کلام یک راست سراغ اصل مطلب می رویم:اینجانب با جناب ارجمند در موضوع مطروحه این مقاله کاملا موافقم و اینکه برده داری دز دنیای قدیم نه تنها جایز که حتی شاید اجتناب ناپذیر بوده ، بگونه ای که چه بسا طرح هر مطلبی در مورد الغای آن ناممکن و خلاف خرد می نموده است… پس خداوند در قرآن و نیز سنت نبوی صرفا به مواردی در حد رعایت حال بردگان و امکان فراهم نمودن آزادی ایشان اکتفا کرده و بقیه ماجرا را به نسلهای بعدی (ما) واگذارده است….اما آنچه با آن زاویه دارم این سخن جناب… مطالعه بیشتر»
۱-افرادی که اینجا نظر می دهند افراد نخبه و فرهیخته ای هستند من از کلام موافقان و مخالفان واقعا یاد گرفتم۲-شما می خواهی چیزهایی به دیگران اثبات کنی اگر شما “کامل” هستید که هیچ ولی اگر همه چیز دان نباشید بهتر می بود به جای اثبات به دنبال گفتن نظر خود و شنیدن نظر دیگران و در نهایت یادگیری می بودید۳-ما از جایی می آئیم که قرنها یکی می رفته بالای منبر و یا کتاب می نوشته و بقیه ساکت گوش می دادند. [b]نفس گفتن و شنیدن خودش یک عمل اصلاحی و در راستای ارتقا جامعه است[/b]۴-این که شما خود… مطالعه بیشتر»
سلام قرآن یک کتاب استثنایی است. یکی از دلایل ماندگاری و عدم تغییر آن ذو وجوه بودن آن تا سطوح بالاست. کتب تاریخی ذو وجوه نیستند.هر کتابی تاریخی وقایع را به وجهی که به نظرش میرسیده بیان کرده است.کتاب تاریخی دیگری آن وقایع را به وجه دیگری توصیف میکند…البته هر کتابی متاثر از درونیات نویسنده خود است…. خواندن قرآن با نفس انسان (خواننده قرآن) در ارتباط تنگاتنگ است. البته درخواندن هر کتابی احساسات درونی ما بدرجات مختلف دخیل است. در قرآن این تاثیر بسیار بیشتر است. پیامبر با مجهز بودن به “الذکر” – نعمتی الهی – میتوانسته اند جوابگوی سوالات… مطالعه بیشتر»
سلام کلمه “محصن” در بند و حصن و حصار بودن است. یک وقت کسی در “حصن” همسر خود است یعنی نباید با کس دیگری رابطه داشته باشد که معادل با پاکی است. یک وقت زنی یا مردی در حصن خانواده است. نزدیکان و خانواده و خلاصه کسانی که قدرت دارند که مانع شوند از اینکه آن شخص بدون رضایت خود مورد استفاده یا سوء استفاده دیگران قرار گیرد.مثلا زنان شوهر دار چنین هستند. “برده” که با “بنده” فرق دارد کسی است که در حصن نیست. آیا در ملکیت بودن و بدون رضایت خود چون کالایی در معرض فروش بودن در… مطالعه بیشتر»
دوست گرامی با سلام لطفا دقت کنید بار آخر است که توضیح می دهم و در بدتر از بزغاله بودن یعنی شریک جنایت بودن افراد مورد نظرم که خودشان را روشنفکر و نخبه هم می دانند صد در صد اطمینان دارم: اگر سر به سر یک الاغ یا گاو شاخدار بگذارید ممکن است لگدی بپراند که در [b]نهایت [/b]بد شانسی با لگد آن حیوان [b]یک نفر[/b] می میرد. اما اگر برای مثال بیایید سر به سر دیکتاتور لعنتی به نام صدام حسین و تحریک ارتشش بگذارید یک جنگ شروع می شود و صدها هزار نفر از دو طرف کشته و… مطالعه بیشتر»
جناب دوستبا تشکر از پاسخ شمابرای من دشوار است که بپذیرم در دو آیهی متوالی چهار بار «محصنات» آمده است و ما باید سه معنی متمایز در ترجمهی آنها به کار ببریم: زنان شوهردار، زنان پاکدامن، و زنان آزاد. شده است مثل آن جملهی انگلیسی که میگوید:In spring I spring like a spring over springs !یعنی کلمهی spring را در چهار معنی در یک جمله به کار برده است! این آیات جای تأمل بیشتر دارد و نکاتی که شما هم بیان کردید قابل تأمل است که فعلا پاسخ دقیقی برای آن ندارم. از سه اصطلاح «عباد»، «رقاب»، و «ما ملکت… مطالعه بیشتر»
ضمن عرض سلام، از حضور مؤثر و مشارکت فعال شما در گفتگوها و مباحثات، تشکر و قدردانی می کنم. امیدوارم روحیۀ حق جویی و عدالت طلبی، در همۀ ما افزون تر شود و از بردباری و سعۀ صدر بیشتری برخوردار شویم.ایجاد فضای چندصدائی و تقویت تفکر نقدی و ترویج فرهنگ رواداری، بالمآل، به سود تمامی طرفین خواهد بود (به شرط اینکه انعطاف لازم را داشته باشیم و گرفتار تنگ نظری و جزم و جمود نشویم و درصدد تحمیل عقیدۀ خود بر دیگران برنیاییم). به قول ملکیان: “بگذارید آرا با هم در تضارب قرار بگیرند. بگذارید اگر جنگی هست، جنگ افکار… مطالعه بیشتر»
چطور آیه ۲۵، از یک طرف، “ما ملکت ایمانکم” که طبعاً در اختیار و در ملکیت مالک بوده اند را پیشنهاد می کند، ولی از طرف دیگر، “باذن اهلهن” را مطرح می نماید؟ آیا “اذن تصرف در مملوک”، با “کسب اجازه از خانوادۀ آنان” تعارض ندارد؟ مگر اینکه بگوییم منطوق بخش نخست آیه، دال بر جواز تصرف در کنیز مملوک خود است، اما بخش دوم آیه، دلالت دارد بر نکاح با کنیز تحت مالکیت دیگران؛ نظر دوستان چیست؟ در ثانی، چرا آیه می گوید: “ذلک لمن خشی العنت منکم و ان تصبروا خیر لکم”؟ چرا «صبر کردن» بهتر است؟ چرا… مطالعه بیشتر»
با سلام گویا کلمۀ «احصان»، در دو معنای متفاوت در قرآن به کار رفته است:۱- فراهم بودن زمینۀ زناشویى با همسر یا کنیز. (در این معنا، به مرد داراى احصان، «محصن» و به زن، «محصنه» گویند که جمع آنها محصنین و محصنات می شود.)۲- پاکدامنى. (منظور زن عفیف است، ولو مجرد باشد.) ترجمۀ خرمشاهی از آیه ۲۵:“و هر کس از شما، از نظر مالى نمىتواند زنان [آزاد] پاکدامن با ایمان را به همسرى [خود] درآورد، پس با دختران جوانسال با ایمان شما که مالک آنان هستید [ازدواج کند]؛ و خدا به ایمان شما داناتر است. [همه] از یکدیگرید. پس آنان… مطالعه بیشتر»
با تشکر از جناب ارجمند که پاسخ سوالات مرا ندادید وگفتگویی که داشتیم وهمچنین با تشکر از اقای m0hammad و دیگر دوستان شرکت کننده در گفتگو واقای ابان که مراجع وفقها را مرتجع نامید وداستان ماریه را گفته که من انگار فیلم برداری کرده ام درحالیکه شان نزول سوره تحریم است ودر حاشیه ان سوره توسط جناب الهی قمشه ای نوشته شده است توجه میکنید در حاشیه قران داستان ماریه نوشته شده است حالا اجباری نیست که کسی قبول کند من هم گفتم شما اگر شان نزول دیگری دارید بنویسید بالاخره این سوره باید با مخاطبان ارتباط برقرار کند یانه… مطالعه بیشتر»
آقای جواد الف اصلا خدا هم لقد کرمنا را گفته و هم بل هم اضل۱-در آنجا انسانهایی که از عقل و منطق برای شناخت خدا بهره نمی گیرند پایین تر از چهارپایان خوانده شده اند چون چهارپایان قوه عقل و منطق ندارند ولی به همان آدمها هم شما خق تعرض ندارید مگر اینکه آنها به شما تعرض کنند. چرا شما که یک انسان هستید فکر می کنید مجازید آن را به انسانهای دیگر نسبت دهید که نمی پسندید؟ ۲- چرا به یک گروه توهین می کنید (آن گروه هرچه می خواهد باشد)؟ آیا همه آنها در جنایت یک جور دست… مطالعه بیشتر»
آقای حجت جانانهمانطور که فکر می کردم شما هم اهل منطقی و لو اینکه برداشت های ما در جاهایی متفاوت باشد و این مایه خوشحالی است. تنها یک نکته و آن اینکه “به نظر من” آنچه لازم است که در قرآن شفاف بیان بشود بیان شده است. البته این به این معنی نیست که برای من سوالی پیش نمی آید هر روز سوال جدید پیش می آید. مثلا از آن داستان اینکه پیامبر چیزی را از ترس همسر یا مردم بر خود حرام می کرد که خدا حلال کرده بود من این درس را می گیرم که وقتی چیزی درست… مطالعه بیشتر»
با سلام و تشکر از آقای ارجمند به خاطر این مقاله ارزنده به نظر من شیوه نوشتاری آقای حجت جانان اصلآ شایسته یک بحث قرآنی آن هم در سایت نیلوفر نیست. زیرا کامنت های او علاوه براینکه طولانی، وقت گیر و تکراری هستند ایرادهای متعددی دارند از جمله:۱- تعمیم افکار غیر قرآنی و غیر علمی عناصر بعضآ مرتجع به قرآن و مسلمانانآقای حجت جانان برای توجیه مخالفتش با قرآن مبین و وارونه ساختن معانی آن، روش بررسی علمی و همچنین روشنگری های دانشمندان و نویسندگان قدیم و معاصر مسلمان را نادیده گرفته تا ترجمه ها و اندیشه های ارتجاعی را… مطالعه بیشتر»
با تشکر از جناب مرادی و حجت جانان و دیگر دوستان، در آیات ۲۴ و ۲۵ سورهی نساء ابهام بزرگی در معنی محصنین و محصنات وجود دارد که ممنون میشوم نظر خود را بیان فرمایید:
چرا در آیهی ۲۴، محصنات را «شوهردار» معنی میکنند، در حالی که در آیهی ۲۵ که دوباره محصنات آمده است قطعا نمیتوان آن را شوهردار معنی کرد، چون میگوید اگر استطاعت ندارید که با زنان محصن مؤمن ازدواج کنید، با «ما ملکت ایمانکم» ازدواج کنید.
از این گذشته در همان آیهی ۲۴ محصنین هم آمده است که مذکر محصنات است و ربطی به شوهرداری ندارد.
[quote]انسان کرامت دارد و خدا هم این کرامت را به انسان بخشیده پس بزغاله (که البته حیوان زیبایی است) خواندن انسان آن هم به صورت دسته جمعی و طبقه ای درست نیست جواد آقای عزیز که اهل سواد و تحقیق هم هستی[/quote]دوست گرامی آقای محمد با سلام همان کتابی که گغته است: «و لقد کرمنا بنی آدم…. و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا» جایی دیگر اکثریت قریش بنی آدم را که از گوش و عقل خودش استفاده نمی کند از چارپایان بدتر می داند ( اینجا استفاده خاص از بزغاله در میان چارپایان با ریش پروفسوری که بالاتر بردن مقام… مطالعه بیشتر»
دوست گرامی اقا mohammad اگر پاسخ مرا به جناب ارجمند خوانده باشید من در انجا گفتم که قران یک کتاب تاریخی است نه یک کتاب قانون . چون مهمترین خصیصه یک کتاب قانون که صراحت است را ندارد قران کتاب تاریخ است وتاریخ علم نسبی است وبراساس تاریخ نمیتوان حکم داد اینها همان معنی گفتار شما را دارد یعنی وقتی در فهم رویداد تاریخی بجایی رسیدی حتما باید درصدی هم برای اشتباه ویا نادیدههایت بگذاری کاملا باشما در این قضیه موافقم ومعنی حرفم نیز همین است منتها وقتی شما با کسانی روبرو هستید که این نسبیت را نمیپذیرند ومدعی قران… مطالعه بیشتر»
جناب تلنگر گرامی
مردمی که میلیونی راهی کربلا می شوند وپول خرج می کنند در حالی که جلوی چشمشان ۱۰۰۰ تا خلاف رخ می دهد که یا به آن بی تفاوتند یا خود در آن شریکند درک درستی از آنچه خدا خواسته ندارند. این بحثها خیلی خیلی ضروری است
جناب آقای جواد الفمن هم منظورم از اینکه خدا یک دین دارد همین حرفهای شماست. یک سری مسائل بین ادیان مشترک است که شما اشاره فرمودید و از آن می توان برای یک زندگی سعادتمند استفاده کرد. نقطه تفاوت من و شما در این است که نقاط غیر مشابه ادیان (منظورم تورات – انجیل و قرآن است نه حرف و حدیث علمای آنها) را احتمالا شما دست ساز بشر می دانید و من مقتضیات آن گروه از افراد یا زمانه آنها. نمی دانم این نکته ای که از قرآن می گویم از مشترکات است یا غیر مشترکات. ولی می فرماید… مطالعه بیشتر»
سلام یک نظر بر خلاصه سه آیه سوره نساء منتهی به آیه ۲۴ منظور را آشکار میکند: …وَلَا تَنکِحُوا مَا نَکَحَ آبَاؤُکُم مِّنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۚ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَهً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِیلًا ﴿٢٢﴾ ….وَأَن تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ ۗ إِنَّ اللَّـهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا ﴿٢٣﴾ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ۖ کِتَابَ اللَّـهِ عَلَیْکُمْ ۚ…..﴿٢۴﴾ دو آیه اول با “الا ما قد سلف” تخصیص از گذشته میخورد. خیلی واضح بنظر میرسد که در آیه سوم نیز “الا ما ملکت ایمانکم” تخصیص از گذشته باشد. یعنی زنان برده شوهر دار از این به… مطالعه بیشتر»
با سلام جناب آقای حجت جانان ۱-گفته می شود شما نمی توانید از پدرتان بپذیرید که خدایی هست باید خودت تحقیق کنی ولی اگر این تحقیق به این نتیجه برسد که خدایی وجود ندارد اسلام غیر قرآنی شما را مرتد خوانده و حکم اعدام هم پیش بینی کرده. این علاوه بر این که مخالف قرآن است مخالف منطق تحقیق هم هست ۲- آقای حجت جانان می داند که داستانهای گفته شده در مورد آیات ۲۰۰ سال بعد ضبط شده است. در هر موردی (به غیر از بحث کنونی) اگر حادثه ای تاریخی با چنین فاصله ای ضبط و نقل شود… مطالعه بیشتر»
دوست گرامی جناب ارجمند نمیشود شما فقط سوال کنید و من پاسخ بگویم شما هم باید پاسخگوی سوالات مطرح شده باشید شما گفتید من از قران بگویم من هم از قران سوال طرح کردم که تفسیر وتحلیل شما از ایه ۲۴ سوره نسا چیست ؟ و اینکه شما الهی قمشه ای وتفسیر ایشان را از سوره تحریم نمیپسندید شما چه تفسیر و تحلیلی بر سوره تحریم دارید ؟ ایا کنیزی به نام ماریه را قبول دارید که وجود داشته است ؟ ایا ارتباط پیامبر با ماریه را قبول دارید ؟ به چه شکلی بوده شما بفرمایید شما میگویید که اسلام… مطالعه بیشتر»
اقای mohammad اینکه شان نزول سالها بعد گفته شده شما اگر شان نزول دیگری میشناسید . بگویید بهر حال این قران باید بتواند با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند یانه باید مخاطب بداند چه چیزی را که حلال بوده پیامبر برخود حرام کرده که ایه وسوره امده که بخاطر زضایت زنانت اینکار را نکن اینکه برایتان سخت است که قران و پیامبر را که به انها اعتقاد دارید زیر سوال برود درک میکنم ولی نمیشود هم انطرفی باشی و هم اینطرفی واین وسط سرگردان خواهی بود شما میگویید که شاید زنان کنیز شوهرداری را قران میگوید که اسلام اورده اند… مطالعه بیشتر»
[quote]من سوالی از نویسنده ی محترم دارم.وقتی شما تفاسیر و احادیث را ملاک قرار نداده و تفسیر خویش را که الگوی عقلانی اخلاقی دارد ملاک قرار می دهید تا بتوانید تفسیری امروزی و عقل پسند از آیات قرآن ارایه کنید،دیگر ما چه نیازی به قرآن داریم تا دردسر تفسیر درست از غلط را در معرکه ی آرا بخود بدهیم ؟ ما به خود عقل و اخلاق مدرن که زور و قوتش باعث شده آیات قرآن را چنین تفسیر کنید مستقیم رجوع می کنیم .زیرا وقتی قرآن را با محک عقل و اخلاق باید سنجید و نه بر عکس.پس قرآن نهایت… مطالعه بیشتر»
[quote name=”mohammad”]دوست عزیز جناب آقای جواد الف. این نکته ای که فرمودید که خدا یک دین دارد که من هم با شما موافقم را شما از کتابی به نام قرآن گرفته اید. به نظر خود شما آیا این اشکال منطقی ندارد که می فرمایید با استناد به آیه ای از قرآن نتیجه بگیرید که باید به این ادیان بشر ساخته (که یکی از آنها هم اسلام است و کتابش قرآن است) کافر شد؟[/quote] دوست گرامی آقای محمد با سلام آن چه می گویم بر اساس تورات و انجیل و منظومه آیات قرآن می باشد؛ شامل صدها آیه که ارکان دین… مطالعه بیشتر»
من سوالی از نویسنده ی محترم دارم.وقتی شما تفاسیر و احادیث را ملاک قرار نداده و تفسیر خویش را که الگوی عقلانی اخلاقی دارد ملاک قرار می دهید تا بتوانید تفسیری امروزی و عقل پسند از آیات قرآن ارایه کنید،دیگر ما چه نیازی به قرآن داریم تا دردسر تفسیر درست از غلط را در معرکه ی آرا بخود بدهیم ؟ ما به خود عقل و اخلاق مدرن که زور و قوتش باعث شده آیات قرآن را چنین تفسیر کنید مستقیم رجوع می کنیم .زیرا وقتی قرآن را با محک عقل و اخلاق باید سنجید و نه بر عکس.پس قرآن نهایت… مطالعه بیشتر»
بنام خداضمن تشکر از کلیه دوستان بخصوص استاد گرامی آقای ارجمند و (آقای؟) دوست.مشکل بردگان در هماره تاریخ این است که خود متوجه بردگی خود نیستند و روابط حاکم بر دوران خود را روابطی عادی و قابل پذیرش برای خود تصور میکنند. حتی برده دارهم این روابط ناجوانمردانه حاکم را امری عادی می بیند. همه ما در همیشه تاریخ عادت میکنیم که در وضعیت موجودی که وجود دارد به زندگی خود ادامه دهیم و شغلی داشته باشیم و غذایی بخوریم و سر پناهی داشته باشیم و در هنگام دور هم بودن جوک و لطیفه ای تعریف کنیم و بخیال خود… مطالعه بیشتر»
دوست گرامی جناب حجت جاناناز آنجا که ما هر دو نفر از نظر هم در حال مهملبافی هستیم، پرسشی را مطرح میکنم:اگر از تمام مراجع و فقها و شیوخ و مفتیان بپرسید که اسلام چیست و مسلمین چه کسانی هستند، پاسخی که به شما خواهند داد همین تعریف عرفی و رایجی خواهد بود که شما هم در نوشتههاتان به کار میبرید. تمام نوشتههای مرا بگردید خواهید دید که من کلمات «اسلام» و «مسلمین» را در معنی اصطلاحی امروز آن که آشکارا غیرقرآنی است به کار نمیبرم. بفرمایید چرا قرآن پیامبران قبلی و پیروان آنان را هم مسلم خوانده است؟ چرا… مطالعه بیشتر»
آقای حجت جانان ۱-احادیث و داستانهای موجود در مورد پیامبر و زندگانی او و حتی شان نزول آیات بعد از چند صد سال نگاشته شده و در آن هر معجونی که بخواهید می یابید بخصوص مواردی که اساسا ضد قرآن است و در نگارش آنها علاوه بر عامل فراموشی و تغییراتی که در نقل سینه به سینه پیش می آید نفوذ فرقه های ساخته شده بعد از پیامبر و دعواهای سیاسی و کلامی هم وجود داشته است. پس تردید کردن در این احادیث از روی عقل و منطق است نه فرار از واقعیت۲- یافتن واقعیت در مورد افراد مقدس یا… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند توقع این همه بی طاقتی را از شما نداشتم شما که ظرفیت نقد ندارید نباید مقاله بنویسید ودر سایتی انرا بگذارید که مظمئنا به چالش کشیده میشوید اگر اینقدر تعصب روی معتقدات خود دارید نباید انها را به میدان ازمایش وچالش بکشید وقتی که طاقت شنیدن ندارید من قبلا به شما تذکر دادم که ادب واحترام را رعایت کنید مرتبه اول که شومن بود وحالا هم مرا متهم به مهمل بافی میکنید اقای ارجمند مهمل را شما میگویید که در قرن ۲۱ دریک سایت فرهنگی دفاع از وحشیانه ترین وکثیفترین اعمالی که بشر در پرونده سیاهش دارد میکنید… مطالعه بیشتر»
روزی خواهد آمد که ساده ترین مردم میهن من
روشنفکران ابتر کشور را
استنطاق خواهند کرد
و خواهند پرسید:
روزی که ملت به مانند آتش یک بخاری کوچک و تنها
فرو می مرد
به چه کاری مشغول بودید؟؟
اتو رنه کاستیلو
شاعر گواتمالایی که در سال ۱۹۶۷ به قتل رسید.
دوست عزیز جناب آقای جواد الف. این نکته ای که فرمودید که خدا یک دین دارد که من هم با شما موافقم را شما از کتابی به نام قرآن گرفته اید. به نظر خود شما آیا این اشکال منطقی ندارد که می فرمایید با استناد به آیه ای از قرآن نتیجه بگیرید که باید به این ادیان بشر ساخته (که یکی از آنها هم اسلام است و کتابش قرآن است) کافر شد؟
دوست گرامی «دوست» با سلام آن چه به «ادیان» یهودی و مسیحی و اسلام مشهور است برساخته بشر است. خدا چند تا «دین» ندارد. برای همین است که قرآن پیروان حضرت موسی و پیروان حضرت عیسی و پیروان حضرت محمد و خود حضرت محمد را به حضرت ابراهیم ارجاع می دهد و می گوید الگو و سرمشقتان ابراهیم باشد. در این تردیدی ندارم که با اسوه ابراهیم و با کفر به این «دین» های ویرانگر برساخته بشر مومنان به خدا و خلق خدا نزدیک تر می شوند؛ یعنی[b] «مسلم»[/b] تر و[b] «محسن»[/b] تر می شوند. ابراهیم نه شریعت داشت و… مطالعه بیشتر»
۱-وقتی قرآن می خوانیم می بینیم که انتقاد می کند و می گوید چه کسی به افرادی اجازه داده که بعضی خوراکیها را حرام کنند بیجا کردند همه چیز را خدا آفریده به جز چند چیز بخورید یعنی جهت بحث در جهت انتقاد از نخوردن است. اگر در خارج از کشور در این عصر زندگی کرده باشید حتما متوجه شدید که مسلمانان معروفند که همه چیزی نمی خورند ۲- در قرآن به مردان هشدار می دهد که آهای پای خودتون رو از گلیمتان دراز نکنید و حق این خانمها که نصف سهم ارث مردان هست را نخورید یعنی می خواستند… مطالعه بیشتر»
آنچه از پاسخهای جناب ارجمند به جنابان حجت جانان، دوست، و حسین گرامی بر می آید این است که برای ایشان، قرآن و شخص پیامبر، فراتر از اخلاق قرار دارند، و مهم این است که فقط ساحات این دو عزیز از هر ناپاکیِ ادعایی مبرا گردد؛ ولو به قیمت رواداری برده داری و ذِبح اخلاق. متأسفانه جناب ارجمند فکر می کند اگر کمی قرآن خوانده باشد و عربی بداند، دیگر از سایر علوم بی نیاز است و لازم نیست قدری هم دربارۀ مکاتب اخلاقی و مبادی اولیۀ علم اخلاق مطالعه کند؛ گویا همه چیز را می توان با کمی گرد… مطالعه بیشتر»
جناب حجت جانانگفتهاید که [quote]شما میگویید که در قران نیست خیلی چیزها در قران نیست در قران نیست که نماز صبح را دورکعت بخوانید و ظهر را چها ر رکعت بخوانید بسیاری از احکام و قوانین که لازمه دینداریست درقران نیست قران همه جزییات را شامل نمیشود اینها تاریخ است وراه اثبات انهم همانست که برایتان بررسی کردم واز دلسوزترین به اسلام ودین که فقها هستند برایتان دلیل اوردم دیگر بیش از این وقایع تاریخی ظرفیت اثبات ندارند[/quote] ۱. قرآن میگوید به والدینتان احسان کنید: وبالوالدین احسانا. این یک حکم کلی است. بسیار نامعقول است که بگوییم جزئیات این حکم… مطالعه بیشتر»
سلام بر شما دوست گرامی.و ممنون از نقد و نظر جنابعالی. در این خصوص، نکاتی را عرض خواهم کرد. از سخنانتان چنین برمی آید که پیامبران، واجد شأن و حیثیتی هستند جدای از کیش و آیینی که تأسیس کرده اند و سوای از محصولات و نتایجی که بر جا گذاشته اند. و گویا برنامه و عملکرد آنان را به تمامه، منفک از عملکرد تاریخی پیروانشان می دانید. من اما نمی توانم بفهمم که چطور می شود یک شخص را از همۀ آثار و متعلقات بیرونی اش منسلخ کرد.من نمی توانم بپذیرم که «اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند شاملو به غیر از شاعری صاحب فکر و اندیشه است صاحبنظر است مولانا وحافظ وسعدی هم شاعر بودند ایا صاحبنظر نبودند ؟ نمیتوانید شاعری را گناهی وجرمی برای انان بدانید و از ذکر دیدگاهشان ابا داشته باشید واما ادامه گفتار . اینکه کنیز بدون اختیار وبه زور در جنگ ویا بازار برده فروشان به تملک در میاید اظهرمن الشمس است وگرنه اسم او را برده نمیگذاشتند همین اسامی رقبه وملکت ایمانکم اشاره به بردگی و تحت اختیار بودن انان دارد به زنان ومردان ازاد که رقبه وملکت ایمانکم نمیگفتند پس مجبور بودن انها وتحت تملک مالک درامدن انها… مطالعه بیشتر»