در ضرورت راه‌حل معنوی

نیلوفر – مصطفی ملکیان: همه کسانی که در طول تاریخ دم از معنویت زده‌اند، اعم از عارفان، فرزانگان، فیلسوفان، الهی دانان و متفکرانی که رسما در هیچ‌کدام از این قالب‌ها جای نمی‌گیرند، اما نگرش معنوی به جهان دارند، یک وجه مشترک دارند که به شیوه‌های مختلف خود را نشان می‌دهد. لب سخن ایشان این است که هدف فرد باید اصلاح…

نیلوفر – مصطفی ملکیان: همه کسانی که در طول تاریخ دم از معنویت زده‌اند، اعم از عارفان، فرزانگان، فیلسوفان، الهی دانان و متفکرانی که رسما در هیچ‌کدام از این قالب‌ها جای نمی‌گیرند، اما نگرش معنوی به جهان دارند، یک وجه مشترک دارند که به شیوه‌های مختلف خود را نشان می‌دهد. لب سخن ایشان این است که هدف فرد باید اصلاح شخص خودش باشد و اصلاح جامعه نتیجه کار اوست، نه هدف او. به این معنا همه معنویان جهان فردگرا هستند، یعنی مخاطب شان فرد است و نه جامعه.

 

*****

محسن آزموده: در نشست اخیر موسسه سروش مولانا با عنوان زمین از دریچه آسمان در پاسخ به مشکلاتی که به طور روز افزون گریبانگیر جامعه بشری شده، از سوی دو تن از استادان نام‌‌آشنای عرفان و حقوق و فلسفه اخلاق راه‌حل‌های تامل‌برانگیزی ارایه شد: محمد علی موحد علت ناکارآمدی تاریخی مباحثی که در طول قرون از جانب فیلسوفان و اندیشمندان ارایه شده را اصالت دادن به عقل خواند و تاکید کرد که به خصوص در عصر جدید، تاکید بیش از اندازه بر حق به جای تکلیف در کنار مباحث انتزاعی مشکل ساز بوده است، مصطفی ملکیان نیز با تاکید بر مباحث پیشینش مبنی بر اصالت فرهنگ و فردگرایی، اصلاح جامعه به طریقی که روشنفکران و مصلحان اجتماعی بر آن تاکید می‌کنند را اگر نه مردود، دست کم ناکارآمد خواند و بر بازگشت به درون تاکید کرد. بدون اینکه بخواهیم موضعی در قبال این رویگردانی از عقل و بازگشت به عاطفه از سویی و عزل نظر از جامعه و سیاست و دعوت به درون و فرهنگ اتخاذ کنیم، می‌توانیم بپرسیم که چه شرایط تاریخی‌ای بر ما حاکم شده که رواقی‌گری و معنویت‌گرایی اینچنین مورد اقبال واقع شده است؟ چرا از عقل جمعی ناامید شده‌ایم و به عاطفه فردی دعوت می‌کنیم؟ با هم گزارشی از گفتارهای این دو را می‌خوانیم.(گزارش سخنرانی محمد علی موحد در پست جداگانه در این لینک منتشر شد.)

 
در ضرورت راه‌حل معنوی

مصطفی ملکیان
پژوهشگر فلسفه و استاد اخلاق

در ابتدای بحث، مصطفی ملکیان محصل سخن خود را تاکید بر راه‌حل‌های معنوی خواند و گفت: ما لااقل باید این احتمال را دهیم که بسیاری از مسائل و مشکلات مادی راه‌حل‌های معنوی هم دارند، اگرچه ادعا از این هم فراتر خواهد رفت و مدعا خواهد شد که بالمآل همه مسائل و مشکلات اعم از مادی و معنوی راه‌حل‌های معنوی دارند. متاسفانه جامعه بشری امروز از راه‌حل معنوی که می‌توانند مسائل مادی او را حل کنند، غافل است. فرهنگ معنوی روزگاران گذشته و کسانی که امروزه دارای این فرهنگ معنوی هستند، کمابیش مورد غفلت است و در نتیجه ما از نعمات و برکات و آثار و نتایج آن محروم هستیم. به تعبیر دیگر خیلی وقت‌ها راه‌های پر و پیچ و خمی برای حل یک مشکل طی می‌کنیم، غافل از اینکه اگر به حاق مطلب پی می‌بردیم، در می‌یافتیم راه‌حل‌های بسیار مطمئن‌تر و بی‌عواقب‌تر برای حل آن مساله و رفع آن مشکل وجود داشت.

معنویت چیست؟

وی در ادامه با تاکید بر اینکه برای مشکلات راه‌حل‌های معنوی وجود دارد، به ایضاح مفهوم معنویت پرداخت و گفت: همه کسانی که در طول تاریخ دم از معنویت زده‌اند، اعم از عارفان، فرزانگان، فیلسوفان، الهی دانان و متفکرانی که رسما در هیچ‌کدام از این قالب‌ها جای نمی‌گیرند، اما نگرش معنوی به جهان دارند، یک وجه مشترک دارند که به شیوه‌های مختلف خود را نشان می‌دهد. لب سخن ایشان این است که هدف فرد باید اصلاح شخص خودش باشد و اصلاح جامعه نتیجه کار اوست، نه هدف او. به این معنا همه معنویان جهان فردگرا هستند، یعنی مخاطب شان فرد است و نه جامعه. بنابراین تفاوت معنویان جهان با روشنفکران و مصلحان اجتماعی که در دو قرن اخیر بیشتر ظهور کرده‌اند این است که مصلحان اجتماعی و روشنفکران بیشتر و بلکه در اکثریت قریب به اتفاق موارد منحصرا به اصلاح جامعه معطوف هستند و به همین خاطر سراغ نهادهای اجتماعی می‌روند. اگر لیبرال مشرب باشند، سراغ سیاست می‌روند و اگر سوسیالیست مشرب باشند، سراغ اقتصاد می‌روند، یعنی ایشان بیشتر سراغ تغییر وضع نهادهای سیاسی یا اقتصادی یا حقوقی جامعه‌اند، زیرا غرض‌شان اصلاح جامعه است. در حالی که معنویان جهان توصیه می‌کنند هدف فرد فقط و فقط و فقط باید اصلاح خودش باشد و به میزانی که به این هدف نایل‌ آید، خود به خود اصلاح جامعه نیز نتیجه می‌شود.

تفکیک هدف و نتیجه

ملکیان برای توضیح این مدعا به تفکیک هدف و نتیجه از نظر فلسفه عمل اشاره کرد و گفت: هدف در فلسفه عمل به وضعی گفته می‌شود که فاعل فقط برای ایجاد آن وضع دست به فعل می‌زند، اعم از آنکه آن وضع بالاخره پدید بیاید یا خیر. اما فعل نتیجه نیز دارد، نتیجه وضعی است که بر اثر فعل فاعل پدید می‌آید، خواه فاعل خواسته باشد که آن وضع پدید آید و خواه نخواسته باشد. بنابراین در هر فعل ارادی انسانی هدفی و نتیجه‌ای متصور است. آن فعل زمانی موفق است که هدف فاعل با نتیجه فعل کاملا بر هم منطبق باشند. اگر هدف فاعل بر نتیجه فعل یا اصلا انطباق نکند یا کاملا انطباق نکند، می‌گوییم آن فعل موفقیت‌آمیز نبود و فاعل شکست خورد. بنابراین معنویان جهان هدف فرد در زندگی یعنی وضعی که برای ایجاد آن دست به عمل می‌زند را اصلاح خود می‌خواندند. اگر فرد شکست خورد، یعنی نتیجه فعلش اصلاح خودش نشد، هیچ، اما اگر نتیجه فعل با هدف فاعل انطباق پیدا کرد و فرد اصلاح شد، در آن صورت بر اثر اصلاح او جامعه نیز کمابیش اصلاح خواهد شد. از نظر معنویان این راه اصلاح جامعه است.

وی در ادامه با اشاره به آیین هندو که در آن تاکید می‌شود هر انسانی در ورود به معبد ایشان یک نیلوفر در دست بگیرد، گفت: این نگرش معنوی با این آیین در واقع اشاره به آن دارد که اگر همه انسان‌ها به نیلوفرهای مرداب بدل شوند، مجموع این نیلوفران مرداب را از بین می‌برند. یعنی اگر نیلوفرها پرورش یافتند و کثرتی و بلکه اکثر جامعه را ساختند، مرداب از بین خواهد رفت، اما در نگرش معنوی راه‌حل این است که تک‌تک ما نیلوفر شویم.

استدلال‌های معنویان

ملکیان سپس به این پرسش پرداخت که چرا معنویان از ابتدا دنبال این نیستند که مرداب را از بین ببرند؟ و گفت: سه استدلال در میان معنویان وجود دارد که ایشان این دیدگاه را درست و بلکه واقع گرایانه بدانند. استدلال نخست این است که انسان چنان ساخته شده است که جامعه هیچ‌وقت به صورت آرمانی در نخواهد آمد و هیچ‌وقت جامعه از مرداب بودن خودش دست نخواهد کشید، بنابراین کسانی که در وهله اول می‌کوشند جامعه را از مرداب بودن رها سازند، ناکام خواهند بود. این دیدگاه از انسان‌شناسی‌ای بر می‌خیزد که اقتضایش این است که انسان‌ها در‌دار دنیا روی هم رفته در داد و ستدها و کنش و واکنش‌ها و تفاعلات خودشان بیشتر به دنبال جلب نفع و دفع ضرر خودشان هستند و جامعه متشکل از این افراد غیرمردابی نخواهد بود. بنابراین از نگرش معنوی جامعه آرمانی و نیک واقع‌بینانه نیست. اما از این نگرش فرد نیک می‌توان داشت. از دید ایشان همه کوشش‌هایی که در طول تاریخ برای ایجاد یوتوپیا صورت گرفته، شاهدی بر صدق این مدعا هستند که ایجاد جامعه آرمانی راه به جایی نمی‌برد، اگر به سراغ تغییر نهادهای اجتماعی مثل نهاد اقتصاد یا سیاست یا حقوق برویم.

ملکیان دیگر استدلال طرفداران معنویت را که به اندازه استدلال نخست منفی و البته واقع بینانه نیست، چنین خواند: این دسته می‌گویند ما می‌خواهیم جامعه اصلاح شود، اما می‌دانیم راهش تنها اصلاح فرد است. بنابراین می‌گوییم اگر همه افراد به تنهایی نیلوفر شوند، به تدریج مرداب خشک‌تر می‌شود. به نظر من این استدلال کاملا منطقی است. استدلال سومی که طرفداران معنویت برای تاکید بر تقدم فرد بر جامعه اقامه می‌کنند این است که اگر فرد بخواهد منتظر صلاح جامعه باشد، عمر خودش را از بین خواهد برد. فرد باید سهم خودش را از جهان هستی ببرد. اگر فرد بخواهد زندگی خوش و خوب و ارزشمند را به اصلاح جامعه به سمت یک وضع آرمانی و سلامت متوقف کند، عمرش را از دست می‌دهد. راه معنویان این است که لااقل فرد کلاه خودش را از معرکه به در ببرد. فرد نمی‌تواند زندگی خوش و خوب و ارزشمند را به اصلاح نظام اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی متوقف کند، زیرا ضمان و ضمانتی نیست که جامعه به وضع آرمانی برسد و بهتر است خودش را دریابد. اینکه فکر کنیم اول جامعه بعد من، غیرواقع بینانه است، زیرا فرد ٧٠ سال بیشتر عمر ندارد، اما جامعه ده‌ها هزار سال عمر می‌کند. بنابراین بر اساس سه استدلال مذکور معنویان خواه در شرق یا غرب مخاطب‌شان را فرد قرار می‌دادند.

وی تاکید کرد: البته اینکه موفقیت فرد در اصلاح خودش چقدر جامعه را اصلاح کند، به عوامل مختلفی بستگی دارد، ولی به هر حال محال است که اصلاح فرد هیچ چیز را در جامعه اصلاح نکند. یعنی اینکه میزان این اصلاح به وضع فرد در جامعه و میزان شهرت و قدرت و حیثیت اجتماعی و ثروت و جاه و مقام و علم آکادمیک او بستگی دارد، یعنی فرد به طور کلی به میزان اعمال نفوذی که بر شهروندان دارد، با اعمال و طرز زندگی‌اش بر جامعه تاثیر می‌گذارد، اما اینکه فردی اصلاح شود و هیچ کس سر سوزنی از این اصلاح شدن او، در جهت اصلاح شدن بهره نبرد، محال و نشدنی است. بنابراین معنویان جهان بدون اینکه وارد این قیل و قال شوند که اصالت از آن فرد است یا جامعه یا بهسازی اجتماعی مقدم بر بهسازی فردی است یا بالعکس یا اصلا بدون اینکه این شاکله‌های مفهومی را در ذهن‌شان داشته باشند، به این نتیجه رسیده‌اند و استشمام‌شان از وضع و طبیعت آدمیان این است که تو باید خودت بهتر شوی و به میزانی که خودت بهتر شدی، البته کم یا بیش بهتر می‌کنی.

معنویان در برابر روشنفکران و مصلحان

ملکیان اینکه ذره بین را روی جامعه بگذاریم و بگوییم اول نهاد سیاست یا حقوق یا اقتصاد یا… باید بهتر شوند، را ناشی از عجب خواند و گفت: زیرا بدین معناست که من تنها موجودی هستم که در جامعه نباید دگرگون شوم و بقیه باید دگرگون شوند تا وضع بهتر شود. این ناشی از خودبینی و اعجاب به نفس است، از این حیث ذره بین را روی نهادهای اجتماعی گذاشته‌ام و طالب تغییرات در نهادهای اجتماعی هستم. گویی من تنها موجود معاف از بهبود هستم. به علاوه این نگرش موفق هم نمی‌شود. یعنی اگر در جامعه همه ذره بین روی دیگران بگذارند، مطلوب نخواهد شد. جامعه مطلوب جامعه‌ای است که هر کسی ذره‌بینش را به خودش معطوف کند و ببیند خودش چقدر بهتر می‌تواند شود.
این استاد فلسفه اخلاق تاکید کرد: این پیام معنویان به معنای سلب آزادی مصلحان اجتماعی و روشنفکرانی که می‌خواهند جامعه را اصلاح کنند، نیست، بلکه این یک دیدگاه و آن دیدگاه دیگری است. این دو دیدگاه متفاوتند و اگر کسی خیری در آن دیدگاه می‌بیند، می‌تواند از آن پیروی کند. مساله این است که معنویان دیدگاه خودشان را مقتضای
واقع بینی انسانی می‌دانند، یعنی اصلاح خود یگانه هدف فرد است و به میزانی که او اصلاح می‌شود، دیگران خواه ناخواه زیر تاثیر او اصلاح می‌شوند. به تعبیر پیامبر (ص) «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم» یعنی بدون زبان‌های‌تان انسان‌ها را به حق دعوت کنید. یعنی وقتی ما سبک زندگی یک انسان معنوی را شاهد باشیم، کمابیش دگرگون می‌شویم، بدون اینکه ما را موعظه کرده باشد و آگاهانه و خودخواسته بخواهد در افعال و ضمایر ما دخل و تصرف کند.

راه‌حل مصلحان اجتماعی و روشنفکران

وی در ادامه به وضع مقابل دیدگاه معنویان پرداخت و گفت: اینکه اصلاح وضع را از اصلاح نظام سیاسی یک جامعه بطلبیم، بدیل دیدگاه معنویان است، یعنی بگوییم علت‌العلل مشکلات یک جامعه نظام سیاسی آن جامعه است و اگر نظام سیاسی حاکم بر یک جامعه به هر ترتیبی اعم از اصلاح یا انقلاب یا کودتا یا مداخله خارجی یا شورش‌ها و مرکزگریزی‌های داخلی دگرگون شد، همه مسائل حل و رفع خواهد شد. این دیدگاه علت‌العلل جامعه را رژیم سیاسی حاکم بر یک جامعه می‌خواند. این دیدگاه بدیل و رقیب نگرش معنویان است. من با این دیدگاه مخالفم و معتقدم اگر رژیم‌های سیاسی صد بار هم که با هر یک از روش‌های فوق تغییر کند، اما فرهنگ درونی افراد تغییر نکند، وضع همین طور خواهد بود و فرق چندانی نخواهد کرد. البته کسانی می‌خواهند مشکلات حاکم
بر جامعه‌ شان را با اصلاح نظام سیاسی حل و رفع کنند.

وی تاکید کرد: تجربه تاریخی نشان داده نظام‌های سیاسی حاکم بر جامعه فارغ از اینکه چه شکلی باشند، همیشه در پی حفظ قدرت هستند و هیچ چیز دیگری نمی‌خواهند. اینکه می‌گوییم یک رژیم دموکراتیک بهتر از یک رژیم غیردموکراتیک است، درست است، اما نه به این معنا که نظام‌های دموکراتیک قدرت را دوست ندارند. بلکه تفاوت نظام دموکراتیک با غیردموکراتیک در این است که در نظام دموکراتیک حفظ قدرت با قید و شرط‌هایی صورت می‌گیرد وگرنه هیچ سلطان و حاکم و شاه و رییس‌جمهوری نیست، الا اینکه می‌خواهد قدرت خودش را حفظ کند. واقع بینانه نیست اگر تصور شود که نظام‌های سیاسی صرفا به قصد خدمت آمده‌اند. عطش قدرت است که آدمیان را به نهاد سیاست جذب می‌کند. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که دموکراتیک بودن نظام‌های سیاسی ارزش مثبت بی‌منازعی دارد، حتی استالین هم مدعی بود که ما دموکراتیک هستیم. اما در واقع امر شاهدیم که چه واکنش‌هایی صورت می‌گیرد. به همین خاطر کسانی در دوران اخیر به این فکر افتاده‌اند که ما باید چشم امیدمان را از نظام‌های سیاسی به خیریه ها (charity) و نهادهای غیرسیاسی و NGO‌ها معطوف کنیم. از نیمه دوم قرن بیستم متفکرانی چون السدیر مک اینتایر، متفکر جمع‌گرای انگلیسی می‌گویند باید انسان‌ها نظرشان را از رژیم‌های سیاسی حاکم بر جامعه به خیریه‌ها و NGO‌ها معطوف کنند، نهادهایی که مردم خودشان پایه‌گذاری می‌کنند و خودشان به داد خودشان می‌رسند، این نهادهای غیردولتی تلاش می‌کنند، مشکل جامعه را حل کنند.

آفت نهادهای خیریه
ملکیان ضمن تاکید بر اهمیت این نهادها آنها را نیز دارای آفت خواند و گفت: اینها جز آنکه معلول یک وضع فاسد هستند، می‌توانند علت یک وضع فاسدی هم بشوند و باید مواظب آن بود. این نهادهای غیردولتی معلول نظام‌های سیاسی حاکم بر جامعه‌اند و در شرایطی پدید آمده‌اند که نهادهای سیاسی به تکالیف خودشان از لحاظ حقوقی و تعلیم و تربیت و اقتصادی و… عمل نکرده‌اند. بنابراین فلسفه وجودی این چریتی‌ها، بی‌لیاقتی نظام‌های سیاسی است. اما خودشان هم متاسفانه می‌توانند علت اوضاع فاسدی باشند، یعنی ضمن اقبال به آنها و کمک به آنها باید متوجه باشیم که این چریتی‌ها ممکن است به تدریج زندگی استقلالی کسانی را که به آنها کمک می‌شود از آنها بگیرد و تن پروری و کاهلی را در ایشان به وجود بیاورد و انگیزه‌های‌شان برای کوشش و فعالیت را از بین ببرد. مهم‌تر از همه اینکه چریتی‌ها وقتی قدرتی یافتند، ممکن است بعدا از قدرت شان در جهت اهداف دیگری هم استفاده بکنند. ٣ سال پیش بحثی میان حدودا ٢۵ تن از فیلسوفان اخلاق و متفکران در گرفت که آیا انجمن‌های خیریه سود بیشتری دارند یا زیان بیشتری؟ بنابراین نباید از آفت این انجمن‌ها غفلت کرد.

ملکیان گفت: البته حتی اگر نظام‌های سیاسی نیز کار خود را انجام می‌دادند و نیازی به انجمن‌های خیریه نبود یا حتی اگر انجمن‌های خیریه وظایف خودشان را انجام می‌دادند، اما اینها مسائل موجود را حل می‌کنند، یعنی درمان می‌کنند و نه پیشگیری. در حالی که آنچه مهم است، پیشگیری از به وجود آمدن مشکلات است و این پیشگیری کار موسسات سیاسی و چریتی‌ها و NGO‌ها نیست. زیرا این نهادها در وضعیتی نیستند که بتوانند پیشاپیش جامعه حرکت کنند. مشکلی در جامعه پدید می‌آید و ما رفع آن را به یک نظام سیاسی و موسسه خیریه ارجاع می‌دهیم. اما مهم این است که بشر محکوم به این نیست که به دردهایی مبتلا شود و بعد برای‌شان درمان بخواهد. می‌توان از وقوع این دردها پیشگیری و جلوگیری کرد. اینجاست که یک امر معنوی یعنی یک امر فرهنگی می‌تواند کاری کند و به همان سخن معنویان باز می‌گردیم که می‌گفتند برای پیشگیری از مشکلات باید دریابید که مادر مشکلات، درون انسان‌هاست. به تعبیری دیگر پیشگیری فقط یک امر فرهنگی است و امر فرهنگی یعنی امر فردی.

سه معنای فرهنگ

ملکیان با اشاره به سه معنای فرهنگ گفت: در علوم اجتماعی فرهنگ یکی از پیچیده‌ترین مفاهیم است و بیش از ٨٠٠ تعریف برای آن به کار رفته است که همه آنها ذیل سه تعریف می‌گنجد. در وسیع‌ترین معنا فرهنگ در برابر طبیعت به کار می‌رود، یعنی هر چه طبیعی نیست، فرهنگی است. در دل این دایره وسیع معنای دوم فرهنگ قرار می‌گیرد و برای اشاره به آن پدیده‌های غیرطبیعی و انسانی به کار می‌رود که تجسد و تجسم فیزیکی ندارند، مثل زبان و خانواده و… این معنای مضیق دوم از فرهنگ در برابر تمدن قرار می‌گیرد. در درون معنای دوم دایره کوچک‌تری قابل ترسیم است، یعنی آنچه بشر به وجود آورده و تجسد فیزیکی ندارد و در درون خود انسان است برخلاف مثلا خانواده که به معنای دوم فرهنگ است، یعنی بشر به وجود آورده و تجسد فیزیکی ندارد، اما در بیرون از انسان است. منظور من از فرهنگ همین معنای سوم است، یعنی احساسات و عواطف و هیجانات و باورها و خواسته‌های بشر که بشر آنها را در درون خودش به وجود آورده است. بنابراین کسی که به اصالت فرهنگ قایل است، منظورش این است که مشکلات انسان از ناسالمی و نادرستی سه چیز برمی‌آیند: نخست باورهای او، دوم احساسات و عواطف و هیجانات او و سوم خواسته‌های او. شاید کسانی که می‌گفتند بزرگ‌ترین مشکل آدمی نفس اوست که در میان دو پهلوی او قرار گرفته، مرادشان همین بوده است. مراد ما نیز این است که مشکلات ما از باورها و احساسات و عواطف و هیجانات و خواسته‌های نادرست و ناسالم ما برمی‌آید.

وی با اشاره به معنای ناسالمی یا نادرستی باورها و احساسات و خواسته‌ها، گفت: نادرستی باورها به کاذب بودن آنها بازمی‌گردد، صدق و مطابقت با واقع یک باور ضامن درستی آن است؛ سلامت احساسات و عواطف و هیجانات نیز به تناسب آنها با متعلقات‌شان بازمی‌گردد؛ خواسته‌های سالم نیز خواسته‌های معقول است و بالعکس. بنابراین تمام پیام معنویان با مجموعه این اصطلاحات این است که انسان‌ها برای پیشگیری از مشکلات جامعه باید باورها و احساسات و عواطف و هیجانات و خواسته‌های شان را سالم کنند. یعنی اگر انسان‌ها باورهای صادق و احساسات و عواطف و هیجانات بجا و خواسته‌های معقول داشته باشند، هم برای خودشان و هم برای سایر ساکنان جامعه مشکل ایجاد نمی‌کنند.

راه نجات در درون

وی در پایان گفت: بنابراین کل پیام معنویان این است یعنی سیر و سلوک‌های عرفانی و فرزانگان و به طور کلی معنویان به مخاطبان شان سلامت در این سه حوزه را القا می‌کردند. یعنی انسان برای اینکه بر خودش و دیگران تحمیل رنج نکند، باید کندوکاو کند و باورهایش را صادق و احساسات و عواطف و هیجاناتش را بجا و مناسب و خواسته‌هایش را معقول کند. البته لازم به تاکید است که این کار نظرا و عملا ساده نیست. اما اگر روزی نشان داده شد که راه معنویان یگانه راه نجات است، باید مشکلات نظری و عملی آن را به جان خرید. وقتی می‌گوییم زمین از دریچه آسمان یعنی می‌گوییم مسائل و مشکلات مادی راه‌حل‌های معنوی دارند؛ مراد این است. البته هدف تخطئه کسانی نیست که سراغ نهادهای اجتماعی می‌روند. بنابراین راه معنویان سه مدعای اصلی دارد: نخست اینکه هر فساد و مشکل اجتماعی از افراد اجتماع برمی‌خیزد و سرنوشتی در کار نیست؛ دوم اینکه درون آدمیان امر مبهمی نیست و در درون همه ما سه بخش باورها و احساسات و خواسته‌ها داریم؛ سوم اینکه اگر با اصلاح درون، اصلاح جامعه هم صورت نگرفت (که البته حتما صورت می‌گیرد)، فرد خودش نیلوفر یک مرداب شده است و خوب زندگی کرده است، یعنی زندگی خوش و خوب و ارزشمندی داشته است. می‌شود فرد در یک جامعه ناسالم، سالم زندگی کند. کارل بارت، فیلسوف و الهی‌دان پروتستان قرن بیستم کتاب مهمی نوشته در این زمینه که چگونه می‌توان در یک جامعه ناسالم، سالم زندگی کرد. حسن این نگرش این است که انسان منتظر و معطل این نمی‌ماند که جامعه بهتر شود و لااقل خودش در جامعه ناسالم، سالم زندگی کرده است.

 

منبع: اعتماد   شماره ۳۷۹۳  |  ۱۳۹۶ شنبه ۹ اردیبهشت

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
مرادی
مرادی
اردیبهشت ۱۵, ۱۳۹۶ ۶:۰۲ ق٫ظ

سلام

بنظر میرسد باید از استاد تقاضا کنیم در خصوص آیه تعاون در سوره مائده برایمان توضیح دهند:

…وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (۲) مائده

ایشان وسوسه دیگران را دست کم میگیرند…

والسلام

1
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx