تحول معنی کلمات و اصطلاحات قرآن (۶): اهل بیت و تطهیر
ابوالفضل ارجمند: در قرآن از اصطلاحاتی مانند «ادیان آسمانی» یا «ادیان الهی» استفاده نشده است و «دین» همواره مفرد است. یکی از دلایل اصلی تبدیل دین واحد پیامبران به ادیان متفرق کنونی این است که هر گروه از متدینان سنتی باورها و رفتارهای دینی خود را با محوریت و مرکزیت یک پیامبر خاص تعریف میکنند و هویت دینی خود را تنها به آن پیامبر و کتاب اختصاصی او گره میزنند.قرآن به مؤمنان گوشزد کرده است که به همهی پیامبران و کتابهای آنان ایمان داشته باشند و بین هیچیک از آنان فرق نگذارند: لا نفرق بین أحد من رسله.
وقتی یکی از پیامبران محور دین باشد، نزدیکان و اصحاب آن پیامبر هم از جایگاه و اهمیت خاصی در دین برخوردار میشوند. در مسیحیت علاوه بر اینکه عیسی در مرکز دایرهی دین قرار دارد، خانواده و شاگردان عیسی هم در کانون توجه مسیحیان قرار دارند. بخش بزرگی از الهیات مسیحی به مطالعه و شناخت شخصیت و ماهیت عیسی و مریم و قدیسان اختصاص دارد.
خانوادهی مقدس (Holy Family) نامی است که مسیحیان به عیسی و مریم و یوسف دادهاند. بنا به انجیل، مریم باکره در عقد یوسف بود که به خواست خدا باردار شد و فرزندش را در بیت لحم به دنیا آورد. حاکم یهودیه، هرودیس، شنیده بود که این نوزاد پادشاه یهود خواهد شد و از این رو در صدد قتل نوزاد بود. یوسف از مریم و نوزادش حمایت کرد و جان نوزاد را نجات داد. همین حمایت یوسف از عیسی و مریم منشأ بزرگداشت و تقدیس او در مسیحیت است. در هنر کلیسا، یوسف و مریم و عیسی و دیگر قدیسان را با هالههای نور نقاشی میکنند.
اعضای خانوادهی مقدس (یوسف و مریم و عیسی)
توجه به خانوادهی مقدس و دیگر قدیسان و توسل به آنان از مبانی فرهنگ مسیحی است. مسیحشناسی (Christology)، مریمشناسی (Mariology)، و یوسفشناسی (Josephology) شاخههایی از الهیات مسیحی است که به جایگاه و نقش اعضای خانوادهی مقدس در دین میپردازد.
در مسیحشناسی، یکی از موضوعات مهم تحلیل این اعتقاد مسیحی است که عیسی قبل از اینکه به دنیا بیاید وجود داشته است، موضوعی که مشابه آن را در افکار و عقاید سنتی اهل قرآن دربارهی شخصیتهایی مانند محمد و علی هم مشاهده میکنیم. در مریمشناسی، یکی از بحثهای مهم تبیین عصمت مریم است و اینکه چگونه میتوان بیگناهی مریم را با این اعتقاد دیگر مسیحیان که همهی مردم وارث گناه آدم شدند سازگار کرد. یوسفشناسی شاخهای نسبتا جدیدتر است و موضوع اصلی آن مطالعهی نقش یوسف در حمایت از عیسی و مریم است.
شیعیان و سنیان هم در تمرکز بر یک پیامبر خاص و نزدیکان او از مدل مسیحی پیروی میکنند. تفاوت شیعیان با سنیان در این است که گروه اول به خانوادهی پیامبر توجهی ویژه دارند و گروه دوم به صحابهی او. کسایی مروزی، شاعر ایرانی قرن چهارم هجری، به خوبی این شیوهی دینداری را از نگاهی شیعی توصیف کرده است:
این دین هدی را به مثل دایرهای دان
پیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگار
تعریف کسایی مروزی از دین اگرچه بر دینداری سنتی منطبق است، اما سنخیتی با تعالیم قرآن ندارد. بر خلاف تعالیم سنتی مذهبی، در قرآن هیچ پیامبری با عنوان «پیامبر ما» از بقیه متمایز نشده است و میتوان از کتابها و راهنماییهای همهی پیامبران خدا استفاده کرد. از سوی دیگر با وجود اینکه از دیدگاه افرادی مانند کسایی مروزی «حیدر» حدود دایرهی دین را تعریف میکند، در قرآن نامی از این شخصیت بزرگ مذهبی به میان نیامده است و به نقش خطیر او در دین اشارهای نشده است.
پیش از اینکه وارد بحث «اهل بیت» شویم، با مقایسهای نشان میدهیم که چگونه رویکرد افراطی مسیحیان به عیسی و نزدیکان او باعث میشود که آنان از مبانی تعالیم انجیل فاصله بگیرند و خداپرستی را با پیامبرپرستی و قدیسپرستی جایگزین کنند. بنا به انجیل یکی از علمای یهودی از عیسی پرسید که مهمترین احکام کتاب خدا چیست. عیسی پاسخ داد:
- اولین فرمان این است: ای اسرائیل بشنو! خدای تو یکی است، و باید او را با تمام دل و جان و اندیشه و توانت دوست بداری. دومین فرمان این است: همسایهات را مانند خودت دوست بدار. هیچ فرمانی از اینها بزرگتر نیست (مرقس ۳۱-۱۲:۲۹).
این دو فرمان در انجیلهای متی و لوقا هم تکرار شده است و عیسی آنها را مبنای همهی تعالیم پیامبران دانسته است (متی ۴۰-۲۲:۳۵ و لوقا ۲۷-۱۰:۲۵). فرمانهای اصلی انجیل از تورات بازگو شده است و عیسی آنها را از خودش نگفته است. در تورات آمده است:
- ای اسرائیل بشنو! خدای تو یکی است. او را با تمام دل و جان و توان دوست بدار (تثنیه ۵-۶:۴) به دنبال انتقام نباش و نسبت به مردمت کینه نداشته باش و همسایهات را مانند خودت دوست بدار (لاویان ۱۹:۱۸).
در زمان عیسی کتابی به نام انجیل در دست عیسی نبود که آن را باز کند و از روی آن به مردم آموزش دهد. عیسی خود یهودی بود و از میان یهودیان مبعوث شد. کتاب مرجع عیسی تورات بود. آنچه او در یادآوری و توضیح تورات بیان کرد و اصلاحاتی که بر فرهنگ یهودیان و برداشتهای غلط آنان از تورات اعمال کرد، پس از او جمعآوری شد و انجیل نام گرفت. بر خلاف آنچه مصطلح است، تعالیم عیسی را نمیتوان به انجیل محدود کرد. تورات و دیگر کتابهای به جا مانده از پیامبران قبلی هم مرجع استناد عیسی بودند: وإذ علمتک الکتاب والحکمه والتوریه والإنجیل.
هیچ پیامبری نمیگوید کتابهای پیامبران قبلی منسوخ است، بلکه برعکس، با ارجاع به آن کتابها نشان میدهد که متدینان سنتی از مسیر پیامبران قبلی فاصله گرفتهاند. پیامبران جدید ادیان جدیدی عرضه نمیکنند، بلکه مردم را راهنمایی میکنند تا دوباره به مسیر دین برگردند.
چنانکه دیده میشود دو فرمان اصلی عیسی در انجیل مستقل از عیساست، اما مسیحیان اصول دیگری را هم به دینشان اضافه کردهاند که کاملا به عیسی وابسته است و او را در مرکز دایرهی دین قرار میدهد. دو عقیدهی بنیادی اهل انجیل که آنان را از اهل تورات و اهل قرآن جدا میکند به قرار زیر است:
۱. تثلیث: خدای یگانه دارای سه شخصیت است که یکی از آنها عیسی است.
۲. فدیه: گناه آدم از او به همهی نسلهای بعدی منتقل شد، اما عیسی با مرگش بر صلیب گناه همه را پاک کرد.
اساس هویت مسیحیان را این نوع افکار و عقاید مسیحی تشکیل میدهد، نه آنچه عیسی در انجیل به عنوان مهمترین فرمانهای دینی از تورات بازگو کرده است و بین همهی پیامبران خدا مشترک است. دقت کنید که در دو فرمان اصلی انجیل نامی از عیسی نیامده است و عیسی خود نیز مانند بقیهی مردم باید این احکام را رعایت کند، اما در اصول بنیادی مسیحیت از قبیل تثلیث و فدیه، عیسی از بقیهی مردم جدا شده است و خود موضوعی برای باورهای دینی مردم شده است. در عقاید خاص مسیحی، نام و جایگاه عیسی را با هیچ پیامبر دیگری نمیتوان عوض کرد.
توضیح عقایدی مانند تثلیث و فدیه برای خود مسیحیان هم دشوار است. مسیحیان معتقدند که اینها رازهای مقدسی است که باید بدون استدلال به آنها ایمان داشت. بر خلاف این عقاید خاص مسیحی، اصولی که عیسی خود در انجیل به عنوان مهمترین فرمانهای دینی بیان کرده است، سخنان پیچیدهای نیست.
قرار دادن یک پیامبر خاص در مرکز دایرهی دین به مشکلات نظری و عملی بسیاری برای دینداران سنتی منجر میشود. در این نوع دینداری، احکام محلی و قومی هر پیامبر برای پیروان سنتی او به احکامی ابدی و تغییرناپذیر تبدیل میشود. اگر به همهی پیامبران نگاه یکسانی داشته باشیم و بین آنان فرق نگذاریم، میبینیم که بسیاری از احکام محلی آنان به مرور زمان و از قومی به قومی دیگر تغییر کردهاند بدون اینکه دین آنان تغییر کند. دین پیامبران چیزی است که بین همهی آنان مشترک است، نه احکام خاص یک پیامبر در یک قوم خاص، و نه برداشتها و عقاید یک گروه از دینداران نسبت به آن پیامبر خاص و نزدیکان او.
***
اکنون به سراغ اصطلاح «اهل بیت» در قرآن و تحول معنی آن میرویم. اهل بیت یعنی اهل خانه؛ خانواده. این اصطلاح در قرآن عام است و ارتباطی با معنی خاص آن در فرهنگ شیعیان و سنیان ندارد. دیدگاه شیعیان و سنیان نسبت به «اهل بیت» به دیدگاه مسیحیان نسبت به «خانوادهی مقدس» بسیار نزدیک است. کاملا محتمل است که مانند بسیاری از تعاملات فرهنگی دیگر، تغییر معنی این اصطلاح قرآنی ناشی از نفوذ فرهنگ مسیحی بر شیعیان و سنیان باشد.
اصطلاح اهل بیت سه بار در قرآن آمده است. یک بار به صورت نکره، بدون الف و لام (أهل بیت) و دو بار به صورت معرفه، با الف و لام (أهل البیت). در داستان موسی، آنگاه که موسای نوزاد را از آب گرفتند، خواهر موسی خانواده¬ای¬ را برای سرپرستی موسی به نزدیکان فرعون پیشنهاد کرد. در اینجا اهل بیت خانوادهای ناشناس است و بدون الف و لام آمده است:
- هل أدلکم علی أهل بیت یکفلونه؟ آیا اهل بیتی را به شما نشان دهم که از او سرپرستی کند؟
اصطلاح اهل بیت بار دیگر در داستان ابراهیم آمده است. ابراهیم و همسرش فرزند نداشتند. فرستادگان خدا به همسر ابراهیم در دوران سالخوردگی مژده دادند که فرزندی خواهد آورد. همسر ابراهیم از این خبر نابهنگام تعجب کرد. فرستادگان به همسر ابراهیم گفتند:
- أتعجبین من أمر الله؟ رحمت الله و برکاته علیکم أهل البیت. آیا از کار خدا تعجب میکنی؟ رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیت باد.
عبارت بالا را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. توجه به ساختار این دو بخش بسیار مهم است:
۱- أتعجبین من أمر الله؟
۲- رحمت الله و برکاته علیکم أهل البیت.
روشن است که مخاطب هر دو بخش همسر ابراهیم است، چون فرستادگان خدا با او سخن میگفتند. همسر ابراهیم مؤنث است، بنابراین تعجب همسر ابراهیم با فعل مفرد مؤنث بیان شده است: أتعجبین من أمر الله؟ اما از طرف دیگر همسر ابراهیم عضوی از خانواده¬ی ابراهیم است و خانواده (أهل البیت) در زبان عربی مذکر است، بنابراین دعای فرستادگان برای خانواده¬ی او با ضمیر جمع مذکر بیان شده است: رحمت الله و برکاته علیکم أهل البیت.
همین قالب در سوره¬ی احزاب در خطاب به همسران محمد هم به کار گرفته شده است. در چند آیهی پیاپی که با عبارت «ای زنان پیامبر» آغاز می¬شود و افعال امر و نهی آن همگی به صیغه¬ی مؤنث است، باز هم از اصطلاح اهل بیت استفاده شده است. قرآن احکامی را به زنان پیامبر ابلاغ کرده است و در ضمنِ این احکام گفته است «خدا میخواهد آلودگی را از شما اهل بیت بزداید و شما را تطهیر کند»: إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت، و یطهرکم تطهیرا. بعضی از مفسران قرآن میگویند مخاطب این بخش از آیه زنان پیامبر نیستند، چون به جای ضمیر مؤنث «عنکن» از ضمیر مذکر «عنکم» استفاده شده است. این سخن مانند این است که در داستان ابراهیم بگوییم زن ابراهیم مشمول رحمت و برکات خدا نمی¬شد چون به جای «علیکِ» از «علیکم اهل البیت» استفاده شده است.
اگر تنها همسر ابراهیم مشمول رحمت و برکات خدا بود و بقیه¬ی خانواده از آن بهره¬ای نداشتند، لازم بود از «علیکِ» استفاده شود، اما وقتی رحمت خدا شامل تمام خانواده¬ی ابراهیم از جمله همسر او شده بود، طبیعی است که حتی در خطاب به زن که مفرد مؤنث است از جمع مذکر «علیکم اهل البیت» استفاده ¬شود، چون این سخن شامل کل اعضای خانواده میشود. ممکن است به یکی از اعضای خانوادهای خطاب کنیم و بگوییم خدا به خانواده¬ی شما برکت دهد و مشمول رحمت کند. این دعا هم شامل آن مخاطب هم شامل بقیه¬ی اعضای خانواده¬ی او می¬شود. فرقی نمیکند که مخاطب این دعا یک زن باشد یا یک مرد، یا چند زن باشد یا چند مرد، یا ترکیبی از اینها. در هر صورت جمله تغییر نمیکند، چون خانواده مذکر است: رحمه الله و برکاته علیکم أهل البیت/ یرید الله لیذهب الرجس عنکم أهل البیت.
در قرآن در مواردی هم «اهل» به تنهایی به معنی خانواده آمده است. روشن است که در این موارد نیز زن یکی از اعضای اصلی خانواده محسوب شود. مثلا در داستان یوسف، همسر حاکم مصر که ادعا میکرد یوسف قصد بدی نسبت به او داشته است، به شوهرش گفت: ما جزاء من أراد بأهلک سوءا؟ سزای کسی که قصد بدی نسبت به خانوادهات داشته باشد چیست؟
گروهی از مفسران عقیده دارند که اهل بیت محمد تنها شامل خود پیامبر، دختر و داماد او یعنی فاطمه و علی و دو نوه¬ی او یعنی حسن و حسین میشود، اما شامل هیچیک از همسران او که مخاطب آیه هستند نمی¬شود. این تفسیر آنگاه غریبتر می¬شود که در عمل مفهوم اهل بیت را توسعه می¬دهند و از این پنج نفر فراتر می¬برند و نوادگان علی را تا ده نسل پس از او در اهل بیت جای می¬دهند، اما باز هم به همسران پیامبر اجازه¬ی ورود به خانواده¬ی پیامبر نمی¬دهند. بستگان درجهی یک پیامبر که مخاطب مستقیم آیه هستند از خانواده¬ی او حذف می¬شوند، اما افرادی که چند قرن با پیامبر فاصله دارند و در قرآن به آنان اشاره نشده است و در زمان پیامبر هنوز به دنیا نیامده بودند، در اهل بیت او جای داده می¬شوند. روند تغییر معنی اهل بیت به این هم محدود نمیشود. همین امروز هم میتوانیم تحول معنی این اصطلاح قرآنی را مشاهده کنیم. در جدیدترین توسعه¬ی مفهوم اهل بیت، شهر شیراز در ایران به علت وجود آرامگاه «شاه چراغ»، برادر امام هشتم شیعه، پس از مشهد و قم «سومین حرم اهل بیت در ایران» نامیده میشود، اما زنان پیامبر همچنان نمیتوانند به حریم اهل بیت پیامبر وارد شوند. «شاه چراغ» در شیراز اهل بیت پیامبر است، اما زنان پیامبر که در زمان پیامبر در خانهاش زندگی میکردند اهل بیت او نیستند.
اهل بیتِ مرد در درجهی اول زن و فرزند اوست. اینکه زن و فرزند، اعضای خانوادهی مرد هستند نیاز به بحث و توضیح ندارد، چون خانواده در درجهی اول با والدین و فرزندان تعریف میشود. آنچه دور از ذهن و نامتعارف است این است که گفته شود چند نسل بعد از یک مرد همچنان اهل بیت او هستند، اما زنان او اهل بیت او نیستند.
اشکال بزرگ دیگر در جدا کردن زنان پیامبر از اهل بیت او این است که ارتباط طبیعی و معقول متن قرآن از بین می-رود و به پاره¬های بیربط تقسیم می¬شود. معلوم نیست اگر زنان پیامبر جزء اهل بیت او نیستند، خبر تطهیر اهل بیت در میان احکام مربوط به زنان پیامبر چه می¬کند. پیروان روایات ابتدا ارتباط منطقی اجزای آیه¬ی قرآن را می¬شکنند و سپس معنایی دور از ذهن را بر اصطلاح ساده و روشن «أهل البیت» تحمیل می¬کنند. اگر این پریشان¬گویی و پریدن از موضوعی به موضوعی دیگر واقعاً در متن قرآن وجود دارد و نتیجه¬ی تفسیر غلط نیست، بر چه اساسی مفسران مدعی هستند که ادبیات قرآن در اوج بلاغت و فصاحت است؟
در اینجا به واژه¬ی «تطهیر» در قرآن هم نگاهی می¬اندازیم تا معنی طبیعی و معقول تطهیر خانوادهی پیامبر روشن شود. تطهیر در قرآن معنایی غیرطبیعی ندارد. خدا به پیامبر فرمان داد که لباسش را تطهیر کند: فثیابک فطهر. جامه¬ی پیامبر هم مانند جامه¬ی همه¬ی مردم آلوده می¬شد. خدا به پیامبر جامه¬ای جادویی نداده بود که همیشه پاک بماند. پیامبر باید خود جامه¬اش را میشست تا فرمان خدا محقق شود.
در احکام غسل و تیمم در قرآن، به مؤمنان گفته شده است که پیش از نماز خود را پاکیزه کنند. در انتهای این احکام، قرآن گفته است که خدا می¬خواهد شما را تطهیر کند: ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم. خدا اراده کرده است که مؤمنان را پاک کند، اما اراده¬ی خدا با عمل مؤمنان به احکام خدا محقق می¬شود. این گونه نیست که کسی بدون شستشو با اراده¬ی الهی تطهیر شود. حکم شستشو و تطهیر بیان شده است و با عمل به آن، بدن تطهیر می¬شود. در مورد خانوادهی پیامبر هم چیزی جز این نیست. قرآن احکام متعددی را برای اصلاح و تطهیر همسران پیامبر از فرهنگ جاهلی بیان کرده است و در ضمن بیان این احکام گفته است که خدا می¬خواهد خانواده¬ی شما را تطهیر کند. معنی این عبارت ساده و روشن است. یعنی این دستوراتی که خدا به شما داده است برای این است که شما را پاک کند. اگر همسران محمد آن احکام را رعایت نمی¬کردند تطهیر نمی¬شدند، همان گونه که اگر مؤمنان هم احکام شستشو و پاکیزگی جسم را رعایت نکنند تطهیر نمی¬شوند. اگر پیامبر هم لباسش را تطهیر نمی¬کرد، لباس با اراده¬ی خدا و بدون دخالت پیامبر تطهیر نمی¬شد. ارادهی خدا برای تطهیر انسان، با عمل انسان محقق می¬شود.
در حالی که از دیدگاه قرآن و عقل، پیامبران بشری مانند دیگران بودند، به کمک روایات می¬کوشند اثبات کنند که پیامبر و «اهل بیت او» ماهیتی مانند فرشتگان داشتند. کوشش برای القای این عقیده در «حدیث کسا» به چشم می¬خورد. بنا به این حدیث که با تفصیل بسیار و در نسخه¬های متفاوت ساخته شده است، روزی پیامبر علی و فاطمه و حسن و حسین را نزد خود زیر عبایش جمع کرد و گفت اینها اهل بیت من هستند. پس از این پنج ¬نفر، جبرئیل هم از خدا اجازه گرفت و به زمین فرود آمد و به عنوان نفر ششم زیر عبا رفت. یکی از پیامهای مهم داستان این است که اهل بیت و فرشتگان ماهیتی مشابه دارند. در بعضی روایات آمده است که همسر پیامبر هم می¬خواست به زیر عبا برود، اما پیامبر مانع شد. از دیدگاه سازندگان این روایات، اهل بیت با فرشتگان قابل جمع بودند، ولی زنان پیامبر نبودند.
درگیری محمد با اهل کتاب چیزی جز بحث بر سر همین مجعولات نبود. قرآن همواره تورات و انجیل را تصدیق کرده است اما از اهل کتاب انتقاد کرده است. بحث محمد با اهل کتاب این نبود که آنان باید تورات و انجیل را کنار بگذارند و از این پس تنها به قرآن مراجعه کنند. بحث این بود که بسیاری از باورها و رفتارهای اهل کتاب در کتاب نیامده است و بسیاری با کتاب تناقض دارد. اهل کتاب هم درست مانند اهل قرآن ناچارند با معنی کلمات بازی کنند تا چیزی را که در کتاب نیست به کتاب نسبت دهند. علت آن است که بسیاری از آموختههای موروثی آنان با کتاب سازگار نیست.
در گفتار قبل دیدیم که مفسران سنتی قرآن با زحمت بسیار میکوشند اثبات کنند که کسی که قرآن او را پدر ابراهیم خوانده است پدر او نبوده است. در اینجا نیز میبینیم که باز هم با زحمت بسیار و بر خلاف نص قرآن میکوشند نشان دهند که زنان پیامبر جزء خانوادهی او نیستند. این روش تفسیری در تحریف بسیاری از معارف قرآنی به کار گرفته میشود. سنتگرایان تعالیم مذهبی را در کودکی از پدران خود میآموزند و سپس میکوشند با پیچاندن زبان خود سنتهای پدران خود را با قرآن هماهنگ نشان دهند.
***
سنیان به عدالت صحابه باور دارند و شیعیان به عصمت اهل بیت. به همان اندازه که عقاید متعصبانهی سنیان برای شیعیان نامعقول است، عقاید متعصبانهی شیعیان هم برای سنیان نامعقول است. از دیدگاه ناظر بیرونی هم موضع هیچیک از طرفین معقول نیست.
قرآن حتی پیامبران را مصون از خطا معرفی نکرده است، چه رسد به نزدیکان آنان. رویکرد قرآن این است که اگر از شخصی عمل صالحی سر زده است از او تقدیر کرده است و اگر خطایی سر زده است او را سرزنش کرده است. برای قرآن فرقی نمیکند که این شخص پیامبر باشد یا همسر پیامبر یا نزدیکان و یاران او.
کوشش برای تقدیس و تنزیه مطلق انسانها از خطا و گناه محکوم به شکست است، حتی اگر این انسانها از نزدیکان پیامبران باشند. یکی از دوازده شاگرد عیسی یهودا بود که در مقابل دریافت چند سکه از روحانیان یهودی عیسی را به دشمنانش تسلیم کرد. یکی دیگر از شاگردانش هم پطرس بود که برای اینکه از مجازات در امان بماند، همراهی خودش با عیسی را تکذیب کرد و این در حالی بود که او پیشتر به عیسی گفته بود حاضر است جانش را فدایش کند (یوحنا ۳۸-۱۳:۳۷). شاگردان عیسی انسانهایی مانند بقیهی مردم بودند و از گناه و خطا مصون نبودند، بلکه حتی ممکن بود مرتکب گناهی بزرگ شوند. صحابه و خانوادهی محمد هم مانند خود او انسان بودند.
خلق شخصیتهای فرشتهمانند از صحابه و اهل بیت، در میان پیروان پیامبران پیش از محمد هم سابقه دارد. بر اساس همین تصورات نامعقول، منکران پیامبر انتظار داشتند که او هم مانند فرشتگان باشند. اینکه پیامبر مانند انسانهای عادی غذا بخورد و در کوچه راه برود برای آنها پذیرفتنی نبود: و قالوا مالهذا الرسول یأکل الطعام و یمشی فی الأسواق، لو لا أنزل الیه ملک؟ بر اساس همین طرز فکر روایاتی ساخته اند که ادعا می کند پیامبر و اهل بیت او سایه نداشته اند و از جنس نور بوده اند. برای غالیان، درست مانند منکران، پذیرفتنی نیست که پیامبران انسانهایی طبیعی بوده باشند و از این رو خصوصیاتی غیرطبیعی را برای آنان میسازند و نقل می¬کنند. امروزه در تصاویر و فیلمهای مذهبی، پیشوایان مذهبی شیعه و سنی را یا نمی¬توانند نشان دهند یا به شکل فرشتگانی نورانی نمایش می¬دهند. تصور مؤمنان سنتی از پیامبران مانند تصور منکران آنان است.
نمایش غیرواقعی قدیسان در فیلمهای مذهبی
(ادامه دارد)
در این ارتباط:
تحول معنی کلمات و اصطلاحات قرآن (۱): خاتم
تحول معنی کلمات و اصطلاحات قرآن (۲): عورت
تحول معنی کلمات و اصطلاحات قرآن (۳): شهید
تحول معنی کلمات و اصطلاحات قرآن (۴): سوره و آیه
تحول معنی کلمات و اصطلاحات قرآن (۵): سیّد
خیلی متاثر شدم به خاطر چند نظر مقالات آقای ارجمند از سایت عمومی حذف شدند!
ابوالفضل ارجمند به افشین گرامیمن معتقدم که «آدم» آن گونه که در قرآن توصیف شده است، با «حضرت آدم علیه آلاف التحیه والثناء» یکی نیست. من شخصیت آدم در قرآن را کاملا طبیعی و پذیرفتنی میدانم، اما «حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام» از دیدگاه سنتی کسی است که هرگز مرتکب خطا و گناه نمیشود و اگر حتی فرمان خدا را نقض کند گناهی نکرده است بلکه «ترک اولی» کرده است. چه دلیلی دارد که «آدم قرآن» را با «حضرت آدم خیالی ساختهی مفسران» عوض کنم؟«محمد» آنچنان که قرآن او را توصیف کرده است بسیار واقعیتر و… مطالعه بیشتر»
به نام خدانهایت استدلال نویسنده مقاله،در منطق جویی این آیه است:اصطلاح اهل بیت بار دیگر در داستان ابراهیم آمده است. ابراهیم و همسرش فرزند نداشتند. فرستادگان خدا به همسر ابراهیم در دوران سالخوردگی مژده دادند که فرزندی خواهد آورد. همسر ابراهیم از این خبر نابهنگام تعجب کرد. فرستادگان به همسر ابراهیم گفتند:- أتعجبین من أمر الله؟ رحمت الله و برکاته علیکم أهل البیت. آیا از کار خدا تعجب میکنی؟ رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیت باد. عبارت بالا را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. توجه به ساختار این دو بخش بسیار مهم است:۱- أتعجبین من أمر الله؟۲-… مطالعه بیشتر»
دوست عزیز اقا عباس ۲ مشکل شد سه تا حالا شما میفرمایید که منظور خروج طفل از رحم مادر بوده است این هم ممکن است ولی متر جم صلب و سینه ترجمه کرده است نه صلب ورحم حالا ترائب معنی رحم هم میدهد نمیدانم حالا هرچه بوده با توجه به همه گزینه ها باز به نظر من مطمئن ترین گزینه همان است که مترجم ترجمه کرده است چون ایشان فردی کاربلد و ممتاز هستند والبته این تنوع برداشت از ارزش متن بعنوان یک متنی که قرار است قانون وضع کند میکاهد همانطور که میدانید یک متن قانونی متنی است که… مطالعه بیشتر»
سلام جناب حجت جانان با توجه به قبل آیه وبعد﴿۴﴾ فَلیَنظُرِ الإِنسٰنُ مِمَّ خُلِقَ ﴿۵﴾ خُلِقَ مِن ماءٍ دافِقٍ ﴿۶﴾ یَخرُجُ مِن بَینِ الصُّلبِ وَالتَّرائِبِ ﴿٧﴾ إِنَّهُ عَلىٰ رَجعِهِ لَقادِرٌ ﴿٨﴾﴿۴﴾ فَلیَنظُرِ الإِنسٰنُ مِمَّ خُلِقَ پس بایدانسان نظر کند از چه چیزی آفریده شده است (خُلِقَ فعل ماضی مجهول)﴿۵﴾ خُلِقَ مِن ماءٍ دافِقٍ از آبی حرکت دار آفریده شده است(خُلِقَ فعل ماضی مجهول) دافِقٍ اسم فاعل دارای حرکت . ﴿۶﴾ یَخرُجُ مِن بَینِ الصُّلبِ وَالتَّرائِبِ ﴿٧﴾ إِنَّهُ عَلىٰ رَجعِهِ لَقادِرٌ ﴿٨﴾از بین صلب و تَّرائِبِ خارج می شود ( یَخرُجُ فعل مضارع معلومبه خود الإِنسٰنُ بر می گردد نه به… مطالعه بیشتر»
[quote]آیا بصرف یکسان بودن “اهل البیت” در دو سوره میتوان گفت “البیت” یکی است؟ در هر صورت پیوند آیات هر سوره ملاک است.اگر شما فکر میکنید ارتباط آیات سوره ای را لحاظ نکرده ام کمک کنید تا ارتباط برقرار شود.[/quote] همان گونه که در مقاله گفته ام ساختار هر دو آیه مشابه است، بنا براین دو آیه قابل مقایسه است. با توجه به اینکه شما به درستی بر اتصال و ارتباط آیات تکیه میکنید، چگونه تغییر مخاطب از زنان پیامبر به عموم مؤمنین و دوباره برگشت به زنان پیامبر را توضیح میدهید؟ در مقاله هم همین موضوع گسیختگی اشاره کرده… مطالعه بیشتر»
سلام ترتیب آیات را ملاحظه کنید: وَأَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَئُوهَا ۚ وَکَانَ اللَّـهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرًا ﴿٢٧﴾ وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّـهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا ﴿٣٣﴾ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَىٰ طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَـٰکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکُمْ ۖ وَاللَّـهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ ۚ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ۚ ذَٰلِکُمْ… مطالعه بیشتر»
با سلام و تشکرمقالات اینجانب ماهیت تفسیری دارد و از عنوان آن هم پیداست که مرجع اصلی قرآن است. دو مرجع مهم دیگر هم تورات و انجیل است که در متن دقیقا به موقعیت آنها ارجاع شده است. باز هم اگر در جایی ابهام وجود دارد، بفرمایید تا رفع شود. به نظر من منصفانه تر این است که دوستان به عباراتی مبهم و نادرست در متن اشاره کنند و بگویند ارجمند این سخن بیربط را از کجا آورده است، نه اینکه بگویند چرا مانند مقالات دانشگاهی در انتهای مقاله مراجع لیست نشده است. مقالات اینجانب مانند مقالات آکادمیک خلاصهی انگلیسی… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند، که تا کنون چند مقاله را در اینجا نهاده اند، سعی کنند علاوه بر استدلالاتشان که مشخص است روی آن فکر کرده اند، به مستند سازی بیشتری بپردازند.چون که سایت نیلوفر، سایتِ عوامانه ای نیست و مخاطبین خاصی دارد، که می خواهند مبناهای فکری و ارجاعات جناب ارجمند، در کنار استدلال های موضوعی شان را بشنوند.اگر مثلا این مقاله به یک روزنامه داده میشد، از این حیث خیلی قابل ایراد گرفتن نبود، اما مخاطبین این سایت، جنسشان از توده ی مردم متفاوت است.البته معتقد نیستم، که این روشی که ایشان در پیش گرفته اند مفید نیست، بلکه می… مطالعه بیشتر»
سلام ملاک اعتبار برداشت از هر آیه پیوند آن آیه با آیات دیگر همان سوره است.در اوایل سوره احزاب اشاره دارد به این که محمد اولی به مومنین است و بانوان او مادران مومنین هستند. خوب آیا میتوان سوال کرد چرا در جایی دیگرگفته نشده است “ای فرزندان محمد” ؟ البته در یک مورد در سوره انفال که در این سوره هم اصلاح ذات بین مومنین امر شده اشاره به اولیاء (بتبع آن اهل بودن) مومنین به بیت الله الحرام شده است: وَمَا لَهُمْ أَلَّا یُعَذِّبَهُمُ اللَّـهُ وَهُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا کَانُوا أَوْلِیَاءَهُ ۚ إِنْ أَوْلِیَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ… مطالعه بیشتر»
اقای افشین من عینی گرا هستم اولویت از نظر من معنای کلمات است البته نه اینکه تاویل را قبول نداشته باشم ولی تاویل اخرین راه است نخست باید روی معنای تحت الفظی کار کرد وروی ان حساب نمود بعد از تفسیر متن به متن و عقل که مهمترین بخش تجزیه و تحلیل است ودراخر اگر راهی نماند وگزینه فوق باعقل هیچ رابطه ای برقرار نکرد انوقت سراغ تاویل باید رفت به نظر من میبایست که در حد توان تلاش کرد که به منظور مولف رسید متن جدای از مولف را هرج ومرج دانسته خواننده را از هدف اصلی متن دور… مطالعه بیشتر»
با سلام دوستان گرامی فکر کنم متوجه سایبر اسپمرهای مقدس هستید. افشین، مارتای مسیحی، خشا و دیگر نام های کاربردی این چنینی، همان حجت الاسلام دکترهایی هستند که چون از بحث رو در رو (مثل بحث حجاب) فراریند به اسپم کردن روی آورده اند. فکر می کنند می توانند در اعتبار این نوشته ها شبهه ایجاد کنند. که البته از یک طرف جای خوشحالی ست اما از طرف دیگر حقارت این جماعت باعث تاسفه! فراموش نکنید در این فقه تهمت زنا به مخالف زدن برای از میان بردن مخالف جایزه!!! تو خود حدیث مفصل بخوان … که برای خطر نرساندن… مطالعه بیشتر»
به قول سروش دباغ ، شهید مطهری هم در حد یک شارح درجه اول فلسفه هستند نه یک نظریه پرداز مطرح.
جناب مرادی
با سلام و تشکر
در بند هفت که به این مقاله مربوط میشود، بفرمایید که چرا تنها هنگام سخن با همسر ابراهیم یا همسران محمد از اصطلاح «اهل البیت» استفاده شده است؟ چرا هیچگاه در خطاب به عموم مؤمنان به جای «یا ایها الذین آمنوا» از «یا اهل البیت» استفاده نشده است؟
مردم مدینه در قرآن «اهل المدینه» خوانده شدهاند، نه «اهل البیت». چه دلیلی برای چنین تعبیر بعیدی از «اهل البیت» دارید؟
سلامبنظر اینجانب اگر رعایت پیوستگی آیات هر سوره و کلیت قرآن رعایت شود نتایجی دارد که بطور خلاصه چنین هستند: یک – ناسخ و منسوخ در قرآن وجود ندارد.ناسخ و منسوخ دربین معجزات الهی ارسالی همراه پیامبران است.قرآن از معجزات قبلی کمتر نیست. در میان پیامهای الهی ارسالی (پیام های تحریف نشده) رابط تصدیق و تکمیل وجود دارد. دو – “متشابهات” همان “ما تشابه منه” نیست. “متشابهات” از قبل و من عند الله در قرآن وجود دارد. برای شبیه سازی گریز ناپذیر مفاهیم غیبی همچون بهشت و جهنم و عرش و حرکات ملائکه و …می باشد.مانند جنین در شکم مادر… مطالعه بیشتر»
سلام بر جناب ارجمند بزرگوار
ببخشید من ایشان را با کس دیگری اشتباه گرفتم.
موفق باشید
[quote]من تا حدودی جناب افشین را می شناسم و با نوشته ها و نقد های او کم و بیش آشنا هستم.وسعت معلومات او و آشنایی اش با هرمنوتیک، بحث با ایشان را در زمینه علوم دینی مشکل میکند. به دوستان توصیه میکنم اگر با او وارد بحث می شوند مواظب باشند چه میگویند و چه می نویسند.[/quote] از چند کامنت بیربط و پرافاده ای که تا کنون گذاشته اند، موضع ایشان برای من تداعی کنندهی موضع مرد نحوی در کشتی است. این داستان را در مثنوی بخوانید: آن یکی نحوی به کشتی در نشسترو به کشتیبان نهاد آن خودپرستگفت هیچ… مطالعه بیشتر»
سلام مستقل از بحث مقاله در جواب برخی دوستان عرض میکنم. برای اینکه معلوم شود قرآن کلام محمد است یا کلام الهی یک راه ساده وجود دارد.قرآن را به “روشی” که خودش اشاره دارد بخوانیم.گزینشی نخوانیم. البته فرض میکنیم علیرغم بیان یا نزول تدریجی این ترتیب و چیدمان مورد تایید شخص نویسنده میباشد. در سوره قصص پس از بیان جزئیات زیادی از داستان موسی می گوید: لقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکرون آیه ۵۱ در هر حال کتاب و نوشته هر نویسنده مظلوم و فلک زده ای را هم بخواهیم بخوانیم باید پیوند جملات – ارتباط و ترتیب – را… مطالعه بیشتر»
با سلام اقا افشین فلینظرالانسان مم خلق . خلق من ما ئ دافق . یخرج من بین الصلب و الترائب. انه علی رجعه لقادر انسان مغرور دربدو خلقت خود بنگرد که از چه افریده شده است از اب نطفه جهنده ای خلق گردیده است که از میان صلب پدر و سینه مادر بیرون امده است خدایی را که اورا از این اب ناچیز افرید او البته بر زنده کردنش دوباره پس از مرگ قادر استشما از اقای ارجمند سوال کردید که چرا خداوند از مسیله ی علمی اشتباه استفاده کرده واگر هم علم ناقص زمانه بوده چرا خداوند انرا تصحیح… مطالعه بیشتر»
آقای ارجمند گرامی
بی صبرانه منتظر مقالات ساده و عالمانه شما هستیم.
موفق باشید.
سلام
من تا حدودی جناب افشین را میشناسم و با نوشتهها و نقدهای او کم و بیش آشنا هستم.وسعت معلومات او و آشناییاش با هرمنوتیک، بحث با ایشان را در زمینه علوم دینی مشکل میکند. به دوستان توصیه میکنم اگر با او وارد بحث میشوند مواظب باشند چه میگویند و چه مینویسند. این شخص فوقالعاده نکته سنج است و بسیار عمیق به مسائل مینگرد. در زمینه فلسفه و ادبیات نیز مطالعات وسیعی دارد.
نمیخواهم کسی را بترسانم، اما باور کنید بحث با این شخص مشکل است.
حضورش در اینجا غنیمتی است.
جناب شاکر شما از اول میبایست سخنانتان را همینگونه که در کامنت دوم مطرح کردید . بیان مینمودید میبایست بکوشید بدون توهین کردن وهمراه رعایت ادب و احترام نظر خوتان را ابراز کنید واما درباره تفسیر کردن وبیان ادله . استدلال کردن درهیچ موردی نه تنها که بد نیست بلکه موجب وضوح مطلب میشود انچیز که ازان باید پرهیز نمود اینست که کسی نص صریح را زمین بگذارد ایات قبل و بعد را هم در نظر نگیرد شان نزول وشرایطی که موجب شده چنین ایاتی بیان شود هم در نظر نگیرد انوقت برود سراغ حدیث و روایت وداستان ببافداقای شاکر… مطالعه بیشتر»
با سلامدوست عزیز من همچنان از ادبیات خود در مقابل نویسنده دفاع میکنم و سعی خواهم کرد این صراحت لهجه را در مورد ایشان حفظ کنم.نویسنده چنان با جزم سخن میگوید و خود را مصون از هرگونه اشتباه میداند که گویا تمام علم دنیا و آخرت نزد ایشان است و اصلا قرآن برای ایشان نازل شده و حتی کوچکترین شک و تردیدی در فهم خود نسبت به آیات ندارند و مسرورانه از تاویلات شاذ خود از قرآن که در دکان هیچ عطاری نخواهید یافت دفاع میکنند بلکه به سنت رسول خدا و روایات صادره از اهل بیت ایشان بی اعتنا… مطالعه بیشتر»
با سلاماما در مورد به اصطلاح استدلال ایشان در مورد همسر حضرت ابراهیم که متاسفانه به شدت دچار مغالطه شدهاند باید گفت:ایشان خود در آن آیه میگویند که ضمیر کم در آیه به خانواده ابرهیم بازگشت دارد و نه فقط به همسر ابراهیم.اما در مورد آیه سوره احزاب ایشان ادعا میکنند که در این آیه ضمیر کم به زنان پیامبر بر میگردد و تلویحا میپذیرند که خود پیامبر هم شامل این ضمیر میشود.باید از ایشان سوال کرد که اگر دستورات آیات قبل مختص به همسران پیامبر است و آنها مخاطب آیه هستند که قرار است با عمل به این دستورات… مطالعه بیشتر»
با سلام و تشکر از لطف و حمایت شما. قطعا نوشتههای اینجانب هم مانند هر نوشتهی دیگری از خطا خالی نیست. اساسا انتشار این مطالب در سایت نیلوفر با توجه به امکان تبادل نظر در کامنتها، برای نویسنده این امکان را فراهم میآورد که از نقاط قوت و ضعف نوشته آگاه شود و ابهامات را هم توضیح دهد. از نقدهای منصفانه استقبال میکنم و آن را باعث غنای بیشتر مقاله میدانم.
[quote]نظرگاه شما در تفسیر متن مقدّس از جنبه ی هرمنوتیکی چیست؟ عینی گرا هستید؟ به امتزاج افق مفسّر و مؤلف اعتقاد دارید؟ تفسیر را یک واقعه می دانید؟ و … بهتر بود پیش از مطرح کردن مصادیقی از آیات قرآن دست کم این امور کلّی را بیان می فرمودید تا دوستان بهتر بتوانند در باب نوشته های شما اظهار نظر کنند. آنچه که بنده در ذیل نوشته ی قبلتان پرسیدم یک دیالکتیک بود برای آنکه نظرگاه هرمنوتیکی شما آشکار شود اما گویا چندان با هرمنوتیک آشنا نیستید.این را هم بگویم که گرچه نوشته های شما را بسیار غیرعلمی می دانم… مطالعه بیشتر»
به نام خداوندابتداً به دوست و متفکر گرامی آقای ارجمند عزیز عرض سلام و ارادت دارم و از خداوند برای ایشان جهت تحقیق و نوشتار چنین مقالاتی __که به واقع هم راه گشاست و هم زبانی ساده دارد __ طلب خیر عظیم می نمایم. بنده به شخصه بسیار کم __وقت و حوصله__ پاسخ دادن و یا کامنت گذاشتن به لطف و یا نقد دوستان را دارم و عموما هم چنین نمیکنم. اما امروز متاسفانه با دیدن کامنت دوست گرامی «شاکر» عزیز بر آن شدم تا حداقل به رسم ادب در مقام تقبیح مفاد چنین کامنتی برآیم و از دوست عزیزمان… مطالعه بیشتر»
قوم قریش که مخاطب اصلی آموزه های قرآن بود در گمراهی کامل و مردمانش آلوده به انواع [b]«رجس»[/b] های جاهلی بودند: از رجس بت ها تا فحشای تعویض کردن زنان خود در همخوابگی. برای درک عمق پلیدی [b]«رجس»[/b] قرآن را با کلیدواژه «رجس» جستجو کنید لطفا. متاسفانه پیامبر در اختیار کردن زنان زیاد (به هر علت) افراط کرد، تا حدی که برای حفظ شئونات نبوت خدا در مرحله ای از افراط پیامبر مجبور شد با نزول آیه ای رسما افزودن بر تعداد زنان را برای پیامبر ممنوع اعلام کند: «لا یحل لک النساء من بعد»! خب این همه زن که… مطالعه بیشتر»
بار پیش همین محقق گرامی پارادوکس فکریام دربارۀ تصویر مسیح بر صلیب را – با استدلالهایی دقیق و درست – برطرف کرد..و اینبار بهویژه روی مهّمترین نکته که مانع تأثیرگذاری و سمپاتی عمیق همگان با فیلمهای تاریخی مسلمانان شده است، دست گذاشتهاند..برای منی که اکثر فیلمهای قدیسهای مسیحی و حضرت عیسی مسیح(ع) را دیدهام و در قیاس با نمونههای حتی برجستهای مثل فیلم ارزشمند محمد رسول الله(ص) این معضل ممانعت از نمایش چهرۀ بزرگان مذهبی که مانع ایجاد تصویری صمیمی، دوستداشتنی پشت این هالۀ ابهتآفرین کذایی را میتوانم به روشنی احساس کنم..امیدوارم همچنان با گسترش این شیوۀ مستدل که بسیار… مطالعه بیشتر»
با سلام به دوستاناولا از عصبانیت برخی از ان آقایان تعجبی نکردم و همان آیه قرآن را در مورد آقایان تکرار میکنم که “موتوا بغیضکم”.دوما چگونه شما میفرمایید که نویسنده به تفسی نپرداخته و این در حالیست که ایشان در مورد آیه تطهیر به تفسیر پرداخته و برای روشن شدن آن استدلال کرده اگر این کار تفسیر نیست لطف فرموده و تعریف خود را ارائه نمایید.سوما خواهش میکنم به تفاسیر مختلف تحت آیه وسیله مراجعه فرمایید و حداقل یک بار آنها را مطلعه فرمایید.احتمالا نویسنده خواهد گفت که شما به آیه ۲۵ سوره مائده استدلال میکنید و از آیه دیگر… مطالعه بیشتر»
با سلام حضور محترم اقای شاکر دوست عزیز شما نمیتوانید با کلی گویی متنی یا فردی را بیسواد بدانید شما میفرمایید که نویسنده یکسری ایات را نادیده گرفته . خوب باید ان ایات را نشان دهید و استدلالتان را بیان نمایید شما میگویید که نویسنده میگوید تفسیر لازم نیست ولی خودش تفسیر میکند . خوب این را نشان بدهید که کجا نویسنده دست به تفسیر زده است شما میگویید دلایل عقلی برای اثبات عصمت دارید پس چرا دلایل عقلی خودتان را ذکر نمیکنید تا همگان بهره مند شوند با کلی گویی نمیتوان متنی را محکوم کرد با کلی گویی نمیتوان… مطالعه بیشتر»
سلام مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤُکُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ ﴿۴۰) سوره ۱۲ شما به جاى او جز نامهایى [چند] را نمىپرستید که شما و پدرانتان آنها را نامگذارى کردهاید و خدا دلیلى بر [حقانیت] آنها نازل نکرده است فرمان جز براى خدا نیست دستور داده که جز او را نپرستید این است دین درست ولى بیشتر مردم نمىدانند (۴۰)(کپی آیه و ترجمه از سایت parsquran.com) البته ما جسارت نکرده و ادعا نمی کنیم شما اهل بیت… مطالعه بیشتر»
جناب شاکر
با سلام
علی رغم اینکه نویسنده مقاله اش را با دلایل منطقی بیان کرده شما متوسل به فحاشی ادبی شده اید.کلماتی همچون استمنای فکری بکار برده اید اما دریغ که حتا یکی از موارد ابرازی نویسنده را هم نقد نکرده اید.به نظر من نویسنده از شما تواناتر است مگر اینکه شما به شیوه ی علمای سلف به درستی و بدون فحاشی جوابی منطقی ارایه فرمایید
با سلام به همه ازاد اندیشان و یتبعون الحسنه از یستمعون القول ها و السلام علی المرسلین که بامر الهی میخواستند انسانها را از خود ساخته هایشان جدا و به خدا گفتاری گوش فرا دهند مدیر کل یکی از مدیریتهای دانشگاهی بود که به او گفتند اهل البیت چطورند جواب داد من اهلالبیت ندارم و فقط امام حسین است که دارد می گفتند فوق لیسانس است بکجاها کشانده اند مردم را با تفاسیر خود خواسته و تجارت پیشگی که جوانان حق فکر کردن و اندیشیدن و به شعور رسانیدن خود را بخود نمیدهند اینکه خداوند درقران فرموده اند عده ای… مطالعه بیشتر»