نکاتی چند در خصوص مردمسالاری دینی

سیامک صفاتی: در مردمسالاری دینی، معلوم نیست که برای چه حکومت را مردمسالار و در عین حال دینی می نامیم. آیا بصورت پیشینی و تجویزی و آنچه باید باشد حکم و نقشه راه صادر می کنیم، یا بصورت پسینی و توصیفی و از آنچه در واقعیت تحقق پذیرفته به چنین نتیجه ایی می رسیم؟ هر یک از این دو فرض…

سیامک صفاتی: در مردمسالاری دینی، معلوم نیست که برای چه حکومت را مردمسالار و در عین حال دینی می نامیم. آیا بصورت پیشینی و تجویزی و آنچه باید باشد حکم و نقشه راه صادر می کنیم، یا بصورت پسینی و توصیفی و از آنچه در واقعیت تحقق پذیرفته به چنین نتیجه ایی می رسیم؟ هر یک از این دو فرض و بیشتر از آن تناقضاتی را در خود می پروراند:

۱ مردم‌سالاری دینی بصورت پیشینی تجویزی

این گزاره مفهومی متناقص است زیرا صدور تجویز و دستور و همچنین رویکرد آمرانه، قیم مآبا‌نه و پدرسالارا‌نه درتضادِ آشکار با مردم‌‌سالاری که روشی است معین برای رسیدن به نتایج نامعین و مبتنی بر حق انتخاب در همه ابعاد و حق تعیین سرنوشت در کلیه سطوح وحق برابر انسانها در بهره گیری از فرصتها و امکانات و دستیابی به کلیه مشاغل، مناصب، ومواهب بدون هیچگونه محدودیت و تبعیضی از منظر دین، نژاد، عقیده، قومیت، جنسیت، مذهب و بر بستری از آزادیها، من جمله آزادی بیان و نوشتار و آزادی پس از بیان و نوشتن، آزادی دین و مذهب، آزادی اجتماعات، تحزب، آزادی رسانه ها و مطبوعات، دسترسی سریع و آسان به اطلاعات و منابع معرفتی و آگاهی بخشی و نفی قیمومیت، ولایت و سلطه در هر قلمرویی می باشد، قرار دارد.

۲ مردم‌سالاری دینی به صورت پسینی و توصیه ای

این رویکرد نیز با اشکال اساسی روبروست، زیرا مردم‌سالاری با تعدد عقاید و تکثر اندیشه ها و تنوع علائق و سلائق است که مردمسالاری نامیده می شود. بر همین اساس تفکرات و دیدگاه های مختلف در جامعه موجودیت و حق حیات داشته و بالتبع، حق ابراز نظر و تاثیر گذاری دارند، لذا چنانچه اندیشه ایی متفاوت از ایده و قدرت حاکم با کار و تاثیر گذاری بر افکار عمومی با استقبال مردم مواجه شود، آیا حکومت اجازه فعالیت به آنان خواهد داد؟ اگر حق و امکان فعالیت وتأثیرگذاری بر افکار عمومی را نداشته باشد چرا آن نظام را باید مردمسالار خطاب کنیم؟

۳ برای اینکه اقلیت به اکثریت تبدیل شود به قلمرو آزاد و برابر و مشارکت همه نیروها محتاجیم حال آنکه مردم سالاری دینی این گونه نیست
از مولفه های نظام مردمسالار حقوق شهروندی است. شهروند کسی است که علاوه بر مسئولیت فردی و اجتماعی دارای مجموعه حقوق نیز باشد. اساساً در جهان مدرن درست بر خلاف جهان پیشامدرن که انسان رعیت بود و مکلف و مقلد، شهروند است و محق و محقق. یکی از این حقوق، حق تبدیل شدن اقلیت به اکثریت است و این حاصل نمی شود جز با فعالیت آزاد و برابر همه نیروها و فعالین و کنشگرانِ حوزه های مختلف. جز با مشارکت همه مردم در همه عرصه ها. خب در جایی که اقلیت اجازه فعالیت برای تبدیل شدن به اکثریت را نمی یابد و اگر هم فعالیت نماید با اقسام تنگنا ها و محدودیت ها روبرو می شود چگونه می توان او را شهروند تلقی نمود و چگونه می توان از مردمسالاری صحبت کرد؟

۴ در نظام دینی مبنای مشروعیت غیر از انتخاب مردم است از شاخصه های بنیادین مردم‌سالاری این است که حکومت مشروعیتش را از مردم اخذ نموده و نصب، نقد، نظارت و عزل حاکمان بوسیله ی مردم باشد. اما چنانکه افتد و دانی در نظام دینی، مشروعیت حکومت از جایی غیر از انتخاب و رضایت مردم حاصل می شود و چون مشروعیت حکومت از مردم بر نمی خیزد لذا نصب، نقد و نظارت و عزل حاکمان نیز به شیوه مرسوم و مألوف در نظام های مردم سالار اتفاق نمی افتد.

۵ ایدئولوژی ها بر خلاف مردم سالاری ها یکسان سازند ایدئولوژی ها خاصه ایدئولوژی دینی از آنجا که می خواهد در مدتی کوتاه اهداف و نظم مطلوبش را عملی سازد عنصر زمان را نادیده انگاشته و سرشت آدمی را منکوب و سرکوب می کند. جامعه انسانی همچون طبیعت متنوع و رنگارنگ است اما ایدئولوژی دینی برای رسیدن به اهدافش اقدام به یکسان سازی و تحمیل یک سبک از زندگی بر جامعه می نماید. از آنجا که تحمیل و یکدست سازی جامعه یک امر غالبی، شکلی، مکانیکی و اکراه آمیز است نه انداموار و ماهوی و توأمان با رضایت قلبی و باطنی به همین سبب به روش حذفی و خشونت آمیز متوسل می شود. روش حذفی و خشونت آمیز به مردمی افسرده، خشمگین و بیمار می انجامد که نمی توانند به صورت آزاد و برابر به خواستها و علایق و سلایق خود بیان نموده و جامه عمل بپوشانند. خصلت ایدئولوژی این است که جا را بر هر چیزی تنگ می کند، حتی ایدئولوژی‌سازان. در این صورت چه جایی برای مردم‌سالاری باقی می‌ماند؟

۶ دیدگاه قیمومت محور و نخبه سالار با دیدگاه مردم سالار سنخیت ندارد

نظام فقاهتی مردم را صغیر می داند و معتقد است مردم برای تمییز سره از ناسره و تشخیص راه از چاه به قیم و سرپرست احتیاج دارند. حال آنکه مردم‌سالاری بر بنیاد اعتقاد و اعتماد به انسان و تشخیص او قرار دارد. این نظام معتقد است که ممکن است انسان اشتباه کند ولی با تمرین، گفتگو، مدارا، پرسشگری، نقد، تعامل راه و مسیر خود را پیدا خواهد کرد.

۷ مردم سالاری به انسان عنایت دارد نه حفظ نظام به هر قیمتی

بر کشیدن نظام و تبدیل آن به امری مقدس و فوق چون و چرا و برتر نشاندن آن بر جان آدمیان که خود آن را ایجاد نموده اند در تعارض بسیار با مردم سالاری که نظام را نه امری قدسی که برایند تحولات ذهنی و عینی جامعه و نتیجه گزینش و کنش و مشارکت فعال و موثر مردم می داند قرار دارد. در این نظام جان آدمیان از هر ایده و عقیده ایی بالاتر و برتر است. ایده ها و عقاید اگر به گمان مدعیان و عقیده مندانش ازصداقت و حقانیت برخوردارند این صداقت و حقانیت تنها در مرحله عمل و بازخورد اجتماعی و اقبال عمومی و نقد مستمر و پالایش همواره وجاهت می یابد. ایده ها و عقاید اگر نیک و در حد بضاعت متعالی اند باید دامنه خطاها، بدیها و تبعیضات سیاسی، دینی، جنسیتی و عقیدتی و مذهبی را به کم ترین حد ممکن برسانند نه اینکه خود موجد تبعیض و محدودیت و تضییع حقوق انسانی و شهروندی شوند.

۸ مفهوم نظارت در نظام مردم سالار را باید در نظارت مردم بر حکومت و حاکمان جُست

نظارت در نظام مردمسالار از طریق مطبوعات و رسانه های آزاد، احزاب مختلف، جامعه مدنی پویا و قوی، کنشگران مدنی، فعالین حقوق زنان و حقوق بشر و محیط زیست و اتحادیه ها ی مستقل و نیرومند و از رهگذر ساختار تفکیک و نه تمرکز قوا تحقق می یابد. حکومت اسلحه دارد، پول دارد، قدرت دارد، از انواع رسانه و وسایل تبلیغی بهره می برد، چنانچه تفکیک به تمرکز قوا استحاله یابد و نظارت مردم بر حکومت به نظارت حکومت بر مردم جهت استمرار و انحصار قدرت یک عده با یک رویکرد مشخص تغییر و تبدیل شود آیا مردمسالاری محلی از اِعراب خواهد داشت؟

مردم سالاری دینی یا غیر دینی ندارد. اتصاف دین به مردم سالاری به فربه تر شدن و اخلاقی تر شدن آن نمی انجامد. آنچه مهم است ارائه برنامه و راهکار برای زدودن دردها و رنج ها و اقسام تبعییضات و محدودیت ها و محرومیت ها و فراهم نمودن زمینه برای رشد و پیشرفت مادی و معنوی و توزیع هر چه عادلانه تر قدرت، ثروت و معرفت و منزلت است. جهان و جوامع را صرفا رویکردها و خوانش های دینی نساخته اند اگر بر تأثیر گذاری دین در تاریخ بشریت اذعان داریم به همان اندازه نیز رویکردهای غیر دینی در پرورش و رشد و شکوفایی جوامع نقش ایفا کرده ا ند. اگر هر نحله وظیفه ی ارشاد و هدایت مردم را منحصر به خود بداند، استبداد از دل آن بیرون خواهد آمد نه مردمسالاری. بازی با واژه مردم سالاری هیچ نظامی را مردم سالار نخواهد ساخت. مردم سالاری سازوکاری مشخص دارد، نمی توان ظرفی را از مظروفش تهی نمود و آن گاه ادعای مردم سالاری داشت. مردم سالاری یعنی سرور و سالار بودن مردم در انتخاب کردن و انتخاب شدن، در انتخاب سبک و نوع زندگی، در حق متفاوت زیستن، در رضایتمندی، در امکان رشد و شکوفایی در زمینه و بستری که خود سالار زندگی خویش باشند، نه صنف یا قوم و یا هر شخص دیگری.

 

 

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
محمدعلی رضایی
محمدعلی رضایی
مهر ۱۵, ۱۳۹۸ ۱:۰۳ ب٫ظ

بهترین پیشنهاد برای راهبرد و استراتژی قانون اساسی کشور ایران ، «حق» است.(*) حق، بطور کلی به آندسته از امیال و خواسته های معقول و مشترک انسانها گفته میشود که در توافق و مشورت با یکدیگر به آن رسیده باشند و هدف مشترک و واحد آنها برای زندگی مشترک و پایه و مبنای مشارکت اجتماعی آنها شده باشد. در تلاش برای رسیدن به این “حق” یا اهداف مشترک اجتماعی و برای اینکه همه به یک نسبت از زندگی بهره مند شوند، همه باید با هم همکاری نمایند تا بتوانند زندگی بحق و عادلانه‌ خود را با نشاط و آرامش ادامه… مطالعه بیشتر»

1
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx