ترویج علم در حیطه عمومی و مبارزه با شیادی و شارلاتان بازی به نام علم

علی پایا: ترویج علم در حیطه عمومی، به عنوان یک رشته دانشگاهی عمر نسبتا کوتاهی دارد و سابقه آن به دهه ۱۹۸۰ میلادی باز می گردد. اما به منزله یک فعالییت فکری، سابقه آن به زمان تولد علم جدید در قرون شانزده و هفده میلادی باز می گردد. ***** به نام خدا ترویج علم در حیطه عمومی و مبارزه با…

علی پایا: ترویج علم در حیطه عمومی، به عنوان یک رشته دانشگاهی عمر نسبتا کوتاهی دارد و سابقه آن به دهه ۱۹۸۰ میلادی باز می گردد. اما به منزله یک فعالییت فکری، سابقه آن به زمان تولد علم جدید در قرون شانزده و هفده میلادی باز می گردد.

*****

به نام خدا

ترویج علم در حیطه عمومی و مبارزه با شیادی و شارلاتان بازی به نام علم

|علی پایا|

ترویج علم در حیطه عمومی، به عنوان یک رشته دانشگاهی عمر نسبتا کوتاهی دارد و سابقه آن به دهه ۱۹۸۰ میلادی باز می گردد. اما به منزله یک فعالییت فکری، سابقه آن به زمان تولد علم جدید در قرون شانزده و هفده میلادی باز می گردد. خانم پاتریشیا فارا در کتاب نیوتن: ساخته شدن نبوغ[۱] که به سال ۲۰۰۲ منتشر شده است و خود نمونه بسیار خوبی از آثاری است که برای ترویج علم در حیطه عمومی تالیف شده اند توضیح می دهد که در قرون هفدهم و هجدهم شمار زیادی از نویسندگان و شعرا و اهل قلم خواه در انگلستان و خواه در قاره اروپا به ترویج اندیشه های نیوتن به زبان و بیان مناسب برای اقشار مختلف مردم، اعم از زنان (که غالبا، حتی در میان اقشار مرفه، از تحصیل محروم بودند)، کارگران و اعضای طبقات فرودست جامعه، رجال ثروتمند و ذی نفوذ، و حتی شاه و درباریان، سرگرم بودند. همین اهتمام (که البته خالی از کاستی ها نبود) زمینه ساز تربیت جامعه در خصوص جدیدترین دیدگاه علمی زمانه شد.

مشابه همین تکاپو را چند دهه پیش از انتشار آراء نیوتن در خصوص ترویج اندیشه های دکارت نیز می توان مشاهده کرد. خانم آسترید ویلکینز در رساله دکتری خود با عنوان شاگرد فمینیست خِرَد: کارتزیانیسم و زنان انگلیسی در قرن هفدهم[۲] به تفصیل توضیح می دهد که چگونه انتشار اندیشه های علمی دکارت در تربیت زنان انگلیسی (از طبقات مختلف و بخصوص طبقات مرفه) نقش ایفا کرد. سهم انجمن های علمی در انگلستان و فرانسه و دیگر کشور های اروپایی (و سپس آمریکا) نیز در خصوص معرفی دستاورد های علمی به حیطه عمومی از زمان تولد علم مدرن تاکنون حائز اهمیت است.

در ایران نیز طی سال های اخیر تلاش های درخوری برای ترویج علم در حیطه عمومی صورت گرفته است. انجمن توسعه علمی ایران، انجمن ترویج علم، و مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور از جمله نهاد هایی هستند که در این زمینه به نحو گسترده ای فعالییت دارند. این نهاد ها با انتشار نشریاتی نظیر ترویج علم، سیاست علمی کشور، و رهیافت به آشنا سازی اقشار مختلف (اعم از متخصصان در غیر حوزه های تخصصی شان و عامه غیر متخصص) با ظرافت های امر تربیت شهروندان در قبال تحولات علوم و تکنولوژی مدرن اهتمام دارند[۳]. به این فهرست بی تردید می توان نام های دیگری را نیز افزود. در اینجا شاید تنها می باید به اشارتی به نقش رسانه ها نیز در این جهاد اساسی توجه کرد. هرچند هنوز در ایران رشته ای حرفه ای برای تربی ژورنالیست های متخصص ترویج علم در حیطه عمومی تاسیس نشده است اما رسانه های عمومی، افتان و خیزان، در این زمینه به فعالییت سرگرمند.

آنچه که تاکنون در این زمینه صورت گرفته است، هرچند در خور توجه است اما به هیچ روی کافی نیست. به اعتبار آن که علم (در معنای گسترده این اصطلاح)، و همتای کاربردی آن، یعنی تکنولوژی، با شتابی حیرت انگیز مستمرا در تطور و تحولند، تکاپو های مرتبه دومی برای بستر سازی در جامعه جهت “سواد آموزی علمی” نیز می باید به گونه فعالییتی مستمر و بی وقفه، و البته به شیوه ای نقادانه و هشیارانه پی گرفته شود.

“سواد آموزی علمی حیطه عمومی” مفهومی است که می باید با دقت و به درستی فهمیده شود. در غیر این صورت تلاش هایی که برای تحقق آن صورت می گیرد نتایج نامطلوب به بار خواهد آورد. در نخستین گام می باید معنای “علم” به روشنی برای حیطه عمومی (در معنای گسترده این اصطلاح) توضیح داده شود. هنوز در جامعه ما، بسیار کسان، حتی در میان اقشار تحصیلکرده، هستند که تصور روشنی از پدیداری که “علم” نامیده می شود ندارند. برخی آن را با تعریفی که پوزیتیویست ها از علم می کردند یکی می گیرند و بسته به نوع دیدگاهشان در قبال پوزیتیویسم ترویج آن را امر مبارک و یا مذموم تلقی می کنند. هنوز بسیاری از تحصیلکردگان، بخصوص در میان اصحاب علوم انسانی و اجتماعی، هستند که می پندارند میان علوم انسانی و اجتماعی از یکسو و علوم فیزیکی و زیستی از سوی دیگر، شکافی پر ناشدنی برقرار است و این دو دسته از علوم، به دو سنخ کاملا متفاوت تعلق دارند. در برابر کسانی بر این نظرند که همه علوم را می باید به علوم فیزیکی تحویل کرد. از سوی دیگر هنوز بسیار کسان، حتی در میان تحصیلکردگان، هستند که مدعیند علوم غربی تافته ای جدا بافته از علوم اسلامی است و این دومی است که می باید به ترویج و توسعه آن همت گماشت. بسیاری از افراد نیز علم را در هیئت محصولات عملی آن می شناسند و  میان آن با تکنولوژی تفاوتی نمی گذارند. اهتمام برای تصحیح این قبیل بدفهمی ها گوشه ای از فعالییت هایی است که کاربرانی که در تلاش برای ترویج علم در حیطه عمومی و سواد آموزی علمی عامه هستند می باید در دستور کار خود قرار دهند.

بخش دیگری از فعالییت های مربوط به ترویج علم در حیطه عمومی عمدتا صبغه ای ایجابی دارد و هدفش معرفی و نشر اندیشه هایی است که به تربیت شهروندان و آماده ساختن آنان برای حضور و فعالییت در یک جامعه دانش-محور کمک می کند. در این زمینه نقش نهاد هایی نظیر موزه های علوم، انجمن های علمی، نویسندگان و مترجمان و ناشران کتاب های عامه فهم با موضوعات مربوط به “سواد آموزی علمی” (در معنای فراخ این اصطلاح)، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، ارگان های دولتی، از جمله وزارت ارشاد، نشریات تخصصی مربوط به ترویج علم در حیطه عمومی و نیز رسانه های عمومی سهمی اساسی بر عهده دارند.

در این زمینه ذکر نمونه های احیانا خالی از فایده نیست. در انگلستان بیش از ۵۰ درصد از برنامه های رادیویی و تلویزیونی شبکه اصلی رادیو-تلویزیونی این کشور، به نحو مستقیم یا غیر مستقیم، به برنامه هایی اختصاص دارد که با ترویج علم در حیطه عمومی (در معنای گسترده آن) ارتباط دارند. این برنامه ها هم از حیث محتوا و هم از جنبه پردازش و ارائه از بالاترین کیفیت و استاندارد برخوردارند. این امر البته به واسطه بهره گیری از خبره ترین متخصصان در تکمیل هر جنبه از این برنامه هاست. رسانه عمومی دیگر این کشور نیز هر یک بخش قابل ملاحظه ای را به همین هدف اختصاص داده اند. نتیجه این تکاپو ها آن است که “سواد علمی” عامه شهروندان در این کشور در تراز کم و بیش بالایی قرار دارد. یکی از برنامه هایی که بتازگی در شبکه اصلی رادیویی انگلستان ارائه شده است ناظر به پرسش های متنوعی است که شهروندان در هر زمینه ای با آن مواجه می شوند. این پرسش ها در بسیاری از موارد برای جامعه علمی، که عهده دار پاسخگویی به آنهاست، نیز الهام بخش می شود و زمینه را برای بررسی و تحقیق در حوزه های تازه هموار می سازد.

موزه علوم لندن نیز بتازگی نمایشگاهی با عنوان “عصر اطلاعات” بر پا کرده است که در آن تحولاتی که در حوزه فناوری اطلاعات طی ۲۰۰ سال اخیر رخ داده است برای شهروندان، و بخصوص دانش آموزان مدارس و دبیرستان ها، با ارائه نمونه های  واقعی از دستگاهها و ابزار هایی که کار ارتباطات را گام به گام طی دو قرن اخیر تسهیل کرده اند، توضیح داده می شود.

بهره گیری از توانایی شاعران و نویسندگان رمان های علمی-تخیلی و همچنین تهیه برنامه های رادیویی و تلویزینی با مضامین ناظر به داستانهای علمی-تخیّلی نیز از جمله موثرترین  ابزار های ترویج علم در میان عامه است. در کشور ما هنوز به این قبیل ظرفیت ها توجهی نشده است. به عنوان مثال هیچ مسابقه ای برای تشویق شاعران و نویسندگان جوان برای پردازش اشعار یا رمان های کوتاه با بن-مایه های علمی-تخیلی صورت نگرفته است.

بخشی دیگر از فعالییت هایی که ذیل چتر گسترده “سواد آموزی علمی” جامعه جای می گیرد، تربیت “شهروند-دانشمند” به منزله مددکاران پیشبرد تحقیقات علمی است. در سال های اخیر و بخصوص در برخی از حوزه ها و قلمرو ها، همکاری شهروند-دانشمندان با متخصصان و دانشمندانی که در مراکز تحقیقاتی سرگرم پژوهش بر روی پروژه های مهم اند، به یک ضرورت مبرم بدل شده است به گونه ای در غیاب این مدد رسانی گسترده، بسیاری از پروژه ها حائز اهمیت، تا حد زیادی شانس دستیابی به نتایج مورد نظر را از دست می دهند. بهره گیری از توانایی علمی، وقت، انرژی و امکاناتی که در اختیار شهروند-دانشمندان قرار دارد، چشم انداز تازه و فراخی را برای پیشبرد معرفت بشری در قلمرو های گوناگون گشوده است. از جمله پروژه هایی که شهروند-دانشمندان در آنها سهم زیادی بر عهده دارند می توان به پروژه کشف و شکار اعداد اول، دسته بندی و تهیه کاتالوگ و انجام بررسی های دقیق بر روی حجم انبوه داده ها و اطلاعاتی که طی دهه های متمادی از رصد های کیهانی بر روی هم انباشت شده است؛ از رهگذر این بررسی ها، شهروند-دانشمندان موفق به شناسایی اختران و دیگر اجرام کیهانی شده اند که ستاره شناسان از وجود آنها بی خبر بوده اند، شناسایی گونه های تازه گیاهان و حشرات و دو زیستان، و پرندگان و دیگر جانداران، ردیابی مهاجرت های فصلی پرندگان، جمع آوری اطلاعات در باره نحوه گسترش بیماری ها در مناطق مختلف، و … دهها طرح موفق دیگر.

ترویج علم در حیطه عمومی، هدف مهم دیگری را نیز دنبال می کند که موضوع اصلی یادداشت کوتاه کنونی است. این هدف، مبارزه با شیادی و شارلاتانی به نام علم و تخصص است. چند دهه قبل یک جوان اسرائیلی به نام “اوری گِلر Uri Geller” مدعی شد که از توانایی برای خواندن افکار دیگران و تاثیر گذاری بر روی ذهن آنان (تله پاتی) برخوردار است و می تواند با امواج مغز خود بر روی اشیا بیرونی اثر بگذارد و از جمله اشیاء فلزی نظیر قاشق یا کلید را تنها با انرژیی که از مغز خود ساطع می کند و با مالیدن انگشتان خود بر روی آنها (بی اِعمال هیچ فشاری) خم کند. کار این شخص تا آنجا بالا گرفت که برخی از دانشگاه های تراز اول آمریکا از وی برای انجام آزمایش های علمی دعوت به عمل آوردند و سازمان سیا نیز در مذاکرات میان نیکسون و برژنف بر سر کاستن از شمار موشک های بالستیک از گلر خواست تا با نشستن در ردیف عقب در میان مذاکره کنندگان آمریکایی کوشش کند با تاثیر گذاری بر مغز مذاکره کنندگان اتحاد جماهیر شوروی آنان را به امضای موافقتنامه وادار  سازد! شماری از افراد، از جمله یک متخصص شعبده بازی و تردستی، و نیز برخی از دانشمندان با انتشار کتابها و مقالاتی پرده از شیادی های گلر برداشتند[۴].

یک نمونه رسوای دیگر ادعای شفا بخشیدن بیماران به وسیله وعاظ و مبلغین و روحانیون مسیحی بود. این افراد با برگزاری مراسمی با حضور صد ها مومن که به امید شفا یافتن از بیماری های گوناگون به سراغ این شیادان می رفتند و در حضور دوربین های تلویزیونی و خبرنگاران رسانه ها با ادای اوراد و ادعیه و ادعای مدد گرفتن از خدا، به بیماران بخت برگشته القاء می کردند که خدا شفای بیماریشان را به آنان الهام کرده است و این بیماران از آن پس شفا یافته اند و دیگر نباید از بیماری یا نقص عضو خود نگرانی داشته باشند. به این ترتیب در این قبیل مراسم واعظ شیاد به شیوه هایی که از درجه تاثیر گذاری روانی بالا برخوردار بود، مدعی می شد که نام و مشخصات برخی بیماران در همان جلسه به او الهام شده است و سپس با خواندن ورد ها و تلقین عباراتی به بیمار یا شخص دارای نقص عضو، او را شفاء یافته می نامید. اگر بیمار مثلا فلج بود و روی صندلی چرخدار راه می رفت یا به عصا تکیه داشت وادارش می کرد بر روی پاهای خود حرکت کند و اگر مثلا به سرطان پیشرفته یا دیگر امراض خطرناک مبتلا بود و دارو مصرف می کرد به تاکید از او می خواست که از آن پس همه دارو ها را بدور بریزد و غمی از بیماری به دل راه ندهد.

برخی از این شیادان نیز به همت کسانی که دغدغه آموزش علمی جامعه را داشتند رسوا شدند. از جمله نشان دادند که یکی از آنان که واعظی به نام پیتر پوپوف[۵] بود و در مراسم خود ادعا می کرد فی المجلس نام و مشخصات بیماران از عالم غیب به او الهام می شود، یک گیرنده رادیویی ظریف در گوش خود جای داده است و همسرش که شریک و دستیارش بود و پیشاپیش تحقیقات مفصلی در باره بیماران و نوع بیماری آنان و آدرس محل اقامت و دیگر اطلاعات شخصی شان فراهم آورده بود با استفاده از یک فرستنده رادیویی موج کوتاه، اطلاعات مربوط به افراد را در هنگام اجرای مراسم در اختیار وی قرار می داد[۶].

 ماجرای شیادی های شیادان از مصیبت هایی که دامنگیر افراد است، ماجرای تازه ای نیست. آنچه مایه حیرت است این که علیرغم افشا گری ها، بازهم بسیاری از این شیادان با گردن افراشته به کار خود ادامه می دهند و کسانی را که پرده از کار های رسوایشان برداشته اند، به شیادی متهم می کنند. اوری گلر به عنوان نمونه سال های سال پس از آشکار شدنشان شیادی هایش همچنان بر اصالت توانایی های ماورایی خود تاکید ورزید و منتقدان را به دروغگویی و عدم توانایی علمی (!) و داشتن انگیزه های سیاسی و … متهم ساخت.

اما شاید حیرت انگیز و مصیبت بارتر از وقاحت شیادان در انکار شیادی خود، بلاهت “مشتریان” در پذیرش دعاوی یکسره باطل این شیادان است. این پدیدار که در همه کشور ها، از جمله کشور خود ما نمونه ها و نظایر  و امثال آن بوفور یافت می شود، به واقع پدیداری در خور توجه است که جای دارد در باره علل رخداد وتکرار مکرر آن پژوهش های جدی صورت گیرد. در رسانه های داخلی هز از چندگاه با عناوینی از این قبیل برخورد می کنیم که فلان رمال با فریب دادن دختران جوان علاوه بر تجاوز به آنان مبالغی کلانی نیز از قربانیان سوء استفاده کرده است، یا بَهمانْ طالع بین یا فال قهوه گیر یا انرژی درمانگر یا متخصص هومیو پاتی یا مدعی ارتباط با عوالم غیبی، این گروه یا آن دسته از افراد ناآگاه را به خاک سیاه نشانده است و انواع بهره جویی های مادی و اخلاقی را از “مشتریان” غافل به انجام رسانده است. در دولت پیشین که، کارنامه رسوایی های آن هر روز بیشتر برشهروندان آشکار می شود،  حتی شاهد آن بودیم که مسوولان ارشد دولتی از توصیه ها و رهنمود های جن گیر ها مستفید می شدند.

رویکرد دولت گذشته ظاهرا موجب تشویق شیادانی شده بود که دام تزویر خود را به شیوه هایی پیچیده تر و فریب دهنده تر پهن می کنند. دوست و برادر عزیزی که این یادداشت را پیش از انتشار مطالعه کرده بود برای نگارنده توضیح داده بود که در سال های اخیر بازار دعاوی به ظاهر بی خطر ودانش ماب که دعوی آرامش بخشی به روح و روان افراد و رستگار ساختن آنان را دارند در ایران سخت گرم شده است و دکه های شیادی با عناوینی همچون انرژی درمانی وعرفان حلقه وجهان هولوگرافیک با سو استفاده از ظرفیت های موجود در علم جدید که می تواند در دست نااهلان مورد تفسیر های من عندی و در عین حال مرعوب کننده افراد غیر متخصص قرار گیرد با تلفیق دعاویی ظاهر فریب اما یکسره نادرست از مکانیک کوانتومی یا زیست-عصب شناسی با اشعار مولوی ودیگر عرفا طرفداران بسیاری، خاصه در میان طبقات تحصیلکرده و دانش اموخته، بدست اورده اند. شیادانی که از این شیوه ها بهره می گیرند به مخاطب توصیه می کنند که: ذهن را خاموش کن وخود را به طبیعت ویا کاینات با شعور بسپار آن گاه خواهی دید عالمِ پر از تزاحم وتضاد، خویشاوند ویگانه وپر از تسالم می شود. اینگونه روایت ها که داعیه جمع و سازش و اشتی میان رویکرد های علمی و عرفانی و دینی را دارند برای مخاطبان ایرانی که هر سه سپهر علم و دین و عرفان در نظرشان حائز اهمیت است، جاذبه بسیار دارد و مخاطب، بخصوص اگر تحصیلکرده نیز باشد، با خود می اندیشد که باید کافر عشق بود که چنین باده ای را نطلبید.

می توان گمانه زنانه نظر داد که لااقل یکی از علل و عوامل جاذبه قدرتمند این قیبل شیادی ها و تداوم رونق کسب و کار این شیادان، اضطرار و درماندگی قربانیان آنان است. شیادان با دادن امید های بکلی واهی به کسانی که امیدشان ناامید شده و به جهت دشواری های جدی که در زمینه هایی از زندگی شخصی یا حرفه ای با آن دست به گریبانند، توانایی تحلیل و استدلال عقلانی شان تا حد زیادی تضعیف شده است، آنان را در دام تزویر و ریای خود اسیر می سازند. رویکرد این شیادان دقیقا شبیه به همان چیزی است که قران کریم از آن در ارتباط با شیاطین انس و جن و شیوه فریبکارانه آنان یاد می کند. تعبیر قرانی در این زمینه اصطلاح تکان دهنده “غرور” است. در آیات متعددی از قران با این اصطلاح در معنایی که در بالا بدان اشاره شد برخورد می کنیم. به عنوان نمونه[۷]:

یَعِدُهُمْ وَیُمَنِّیهِمْ ۖ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا  (نساء: ۱۲۰) [(شیطان) آنان را بسیار وعده دهد و آرزومند و امیدوار کند، ولی آنان را چیزی به جز غرور و فریب وعده نمی‌دهد.]

فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ (اعراف: ۲۲) [پس آن دو [آدم و حوا] را به فریب و دروغی (از آن مقام بلند) فرود آورد]

 وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا (اسری: ۶۴) [ و (ای بندگان بدانید که) وعده شیطان چیزی جز غرور و فریب نخواهد بود.]

اگر رویکرد شیادان متکی به فریب و تکیه به انواع حیله های روانی است، رویکرد قربانیان نیز تا حد زیادی (و احیانا حتی یکسره) متکی به نوعی رهیافت ناظر به “بیّنه های مویّد[۸]” است. به عبارت دیگر قربانیان، مصداق این سخن بلند ملای روم اند که “عاشق هر چیز ای یار رشید       غیر آن چیزی که می جوید ندید”: قربانیان یکسره به دنبال شواهد و بیّنه هایی اند که آنان را در سودایشان راسخ تر گرداند. به این ترتیب یکسره چشم بر هشدار ها و علائم خطر و بیّنه های نقض کننده می بندند و از زبان شیادان همان چیزی را می شوند که می خواهند بشنوند.

اما در کنار دکه های شیادی مدرن و سوپر مدرنی که بدان ها اشاره شد، می باید به پدیدار دیگری نیز اشاره کرد که با بحث ترویج علم در حیطه عمومی (در معنای دقیق و عام آن) ارتباط وثیق دارد. بر اساس توضیحات همان دوست و برادر فاضل، ظاهرا در میان خوانندگان تحصیلکرده در ایران گرایش به مطالعه سبک (ژانر)ی رواج یافته است که در ظاهر صورتی کاملا تحقیقی وپژوهشی دارند و سخن خود را با تواضع عالمانه می آغازند اما به تدریج پا را از حیطه دعاوی عینی و قابل ارزیابی علمی بیرون می گذارند و طرح دعاویی می پردازند که اگر چه ظاهری جالب توجه دارند  اما به هیچ روی از مقدماتی که پیش تر ممهد شده است استنتاج نمی شوند و با گزافه های بسیار فراختر از حیطه تحقیق همراه می گردند و به توصیه ها و تجویز هایی ختم می شوند که یکسره ایدئولوژی زده و جهتدار است و به هیچ روی با بیطرفی عینی علم مسانختی ندارد. به نظر می رسد از جمله آثاری که فارسی زبانان تحصیلکرده بدان اقبال نشان داده اند و بی آن که به عدم انسجام درونی متن توجه داشته باشند در دام تجویز های آن گرفتار آمده اند کتاب نسبتا قدیمی

 The Origin of Consciousness in the Breakdown of the Bicameral Mind

نوشته جولیان جینز که نخستین بار در ۱۹۷۶ انتشار یافت و در ۱۹۹۰ با اندکی تجدید نظر تجدید چاپ شد. نسخه انگلیسی کتاب روی شبکه اینترنت به رایگان در آدرس ذیل قابل دسترس است:

http://selfdefinition.org/psychology/Julian-Jaynes-Origin-of-Consciousness-in-the-Breakdown-of-the-Bicameral-Mind.pdf

ترجمه فارسی کتاب با عنوان “خاستگاه اگاهی در فروپاشی ذهن دوجایگاهی” به وسیله گروهی از متخصصان زیست-عصب شناسی در ایران تهیه شده است. این کتاب که نگارنده امیدوار است بتواند در فرصتی فراخ تر با تفصیل بیشتری بدان بپردازد از نمونه آثاری است که هر از چندگاه در مغرب زمین منتشر می شود و می کوشد با تکیه به دعاوی علمی، توضیحی “علمی” برای ظهور دین و پدیدار های معنوی فراهم سازد. یکی از مشهور ترین نمونه ها از این سبک علمی-ادبی کتاب “ارابه خدایان” تالیف اریش فون دنیکن بود که حدود ۱۰ سال پیش از کتاب جینز به چاپ رسیده بود. ترجمه فارسی این کتاب ابتدا در نشریه دانشمند که در زمره نخستین نسریات مروج علم در حیطه عمومی در ایران بود منتشر شد و سپس در قالب کتابی مستقل در دسترس خوانندگان قرار گرفت.

شیوه اصلی که در همه این قبیل کتاب ها، به کار گرفته می شود، صرفنظر از این که حوزه اصلی علمی مورد استفاده کدام است، بدین قرار است: نویسنده شماری از دعاوی علمی قابل ملاحظه و چشم پر کن برای خواننده متعارف را به همراه شواهد و نمونه های تجربی موید ذکر می کند و به این ترتیب در گام نخست اعتبار خود را به عنوان یک مرجع علمی در چشم و ذهن خواننده تثبیت می سازد. آنگاه در گام دوم با فرافکنی به ارائه مواردی تاریخی از رویداد های اجتماعی، کتب مقدس، و یا زندگی افراد و شخصیت های سرشناس می پردازد و به شیوه ای یکسره متکی به رویکردی “تایید گرایانه” که رویکرد مختار پوزیتیویست هاست، به خواننده القاء می کند که همه نمونه های تاریخی و موارد برگرفته از زندگی افراد که بدان ها استشهاد شده است تنها در پرتو نظریه ای  که نویسنده مطرح ساخته است قابل توضیح و تبیین است. در گام سوم که اساسی ترین بخش این قبیل کتاب هاست با تکیه به دعاوی علمی و شواهد متعدد از زندگی و رویکرد های افراد در جوامع مختلف، به شیوه ای بسیار ماهرانه اولا از یکسو به خواننده القاء می شود که ظهور ادیان و همه گرایش های دینی و معنوی را در افراد و جوامع می توان با تکیه به “توضیحات علمی” ارائه شده در کتاب تبیین کرد و آنگاه به گونه ای غیر مستقیم نوعی شیوه زیست (بدیل) به خواننده تجویز می شود و به وی اینگونه القاء می گردد که شیوه زیست مورد اشاره نتیجه مستقیم آموزه هایی است که اعتبار علمی آنها پیشتر احراز شده است.

در کتاب فون دنیکن از شواهد تاریخی به همراه نظریه اختر شناسی برای نشان دادن این نکته استفاده شده بود که موجوداتی هوشمند از جهان های دیگر به زمین سفر کرده بوده اند و ادیان باستانی و تکنولوژی های مورد استفاده پیشینیان که زمینه ساز ظهور جهان مدرن شد، ارمغان همان موجودات هوشمند بوده است که زمینیان به عنوان خدایان آنان را پذیرا شده اند. پیام مضمر کتاب اما این بود که بازتوجه به آئین های گذشته و درونی کردن آن می تواند زمینه ساز بهره گیری از ظرفیت هایی شود که موجودات هوشمند با خود به زمین آورده بودند. در کتاب جینز از نظریه های فیزیکالیستی در حوزه زیست عصب شناسی به همراه شروحی از احوالات دینی ومعنوی وپیامبران وقدیسان در کنار مویدات تاریخی از نوشته های هومر وسوفوکل دریونان تا مصر باستان تا دوره اخیر برای “اثبات” این مدعا استفاده شده است که دین و حالات معنوی محصول دو تکه بودن ساختار مغز آدمی و تفاوت میان کارکرد نیمکره راست و نیمکره چپ مغز است که در گذشته های دور نوعی حالت روانی اسکیزوفرنی در پیشینیان پدید آورده بود. نویسنده در فصل آخر کتاب به روشنی نکته اصلی مورد نظر خود را این گونه توضیح می دهد که نزاع کنونی میان علم و دین ناشی از این تلقی نادرست است که هر یک از این دو نهاد خود را تنها نماینده خدا روی زمین می دانسته اند حال آن که هر دو در اصل چیزی بیش از محصولات کارکرد مغزی که دارای ساختاری خاص است، نیستند. فهم این نکته می تواند نوعی آشتی و سازگاری در جوامع (بخصوص جوامع دینی) میان علم و دین برقرار سازد و نزاع های مخرب گذشته را پایان بخشد.

خطای معرفت شناسانه و روش شناسانه ای که دامنگیر همه آثاری است که در ژانر اخیر قرار دارند، ژانری که بیش از آنچه که در بند های پیشین مورد اشاره قرار گرفت داعیه علمی بودن دارد و با تاکید و تکیه بیشتر و احیانا دقیق تر، از آموزه های علمی مورد اعتنای جامعه علمی بهره می گیرد و دعاویش شباهتی به دعاوی مروجان دکه هایی نظیر عرفان حلقه و انرژی درمانی ندارد که با شیادی از تفسیر های من عندی “علمی” بهره می گیرند، آن است که رویکرد ارائه دهندگان آن یکسره پوزیتیویستی است و بنابراین به یک معنای دقیق، از منظر فلسفه علم و علم شناسی نقادانه، رویکردی ضد علمی به شمار می آید. مدافعان این ژانر، همان گونه که مرسوم پوزیتیویست هاست توجه خود را عمدتا به بنیه های موید معطوف می دارند و با بهره گیری نادرست از آنچه که فلاسفه “استره اُکام” می نامند، ظرفیت های موجود برای تبیین واقعیت را حقیرتر می سازند. تجویز های غیر مستقیم این مدافعان نیز خود مصداق مغالطه مشهور پل زدن از هست ها به باید هاست.

در موقعیتی این چنین است که آموزه های عقلانیت نقاد، که سهمی اساسی در هدایت تکاپو های مربوط به ترویج علم در حیطه عمومی بر مبنای رهیافتی خرد پسند دارد، اهمیت و فوریتی آشکار می یابد. عقل گرایان نقاد بر این نکته تاکید می ورزند که همه دعاوی معرفتی، از ناحیه هر کس، چیزی جز حدس و گمانه ای برای شناخت جنبه ای از جنبه های واقعیت نیست. این تازه در حالی است که هدف افراد، فهم صادقانه واقعیت باشد و نه پوشاندن و پنهان کردن آگاهانه آن و ارائه و عرضه آن به گونه هایی تحریف یافته و در خدمت اهدافی غیر معرفتی.

دست اندرکاران ترویج علم در حیطه عمومی در ایران می باید در کنار تکاپو های متعارف خود، علاوه بر مقابله با خطر جدی شیادانی که به نام علم یا نام های دیگر، افراد و نهاد ها را در دام تزویر و ریای خود گرفتار می سازند، به آموزه های نادرست و غیر دقیق و دعاوی غیر راهگشای کسانی که احیانا به علم مرتبه اول علاقمندند و خود در آن دستی نزدیک بر آتش دارند، اما از آموزه های نقادانه از منظر فلسفه علم در قبال علم اطلاع چندانی ندارند، نیز پاسخ دهند و به مدافعان این رویکرد ها و نیز مخاطبان آنان، در درک اشتباهات معرفت شناسانه و روش شناسانه شان مدد رسانند. به گمان نگارنده ترویج صحیح آموزه های عقلانیت نقاد و آموزش صحیح شهروندان در خصوص این آموزه ها، می تواند سهمی اساسی در مقابله با خطری که ذکر آن گذشت ایفا کند.

یک نمونه از این قبیل رویکرد های نادرست که خوشبختانه هنوز پای آن به ایران باز نشده است و نگارنده امیدوار است پیش از وقوع (احیانا اجتناب ناپذیر این امر نامیمون) به مخاطبان ایرانی در قبل آن هشدار دهد، یک “مد روشنفکری” به نام “رویکرد فرا-رشته ای[۹]” است که یک فیزیکدان رومانیایی الاصل فرانسوی به نام بارساب نیکولسکو[۱۰] از مروجان اصلی است. مدافعان این رویکرد که نخستین بار در دهه ۱۹۷۰ در مغرب زمین به وسیله ژان پیاژه روانشناس مشهور فرانسوی پیشنهاد شده بود مدعی اند که رویکردشان به ظهور یک متدولوژی و نهایتا یک علم جدید بکلی متفاوت با علم کنونی منجر خواهد شد. این رویکرد که تا اندازه ای به رویکرد مدافعان علم دینی شباهت دارد، به گفته مدافعان آن، علم تازه ای پدید می آورد که در آن میان معنویت و مادیت، میان امر واقع (فکت[۱۱]) و ارزش، و میان علم و دین آشتی برقرار می شود و رشد علمی با شتابی به مراتب بیشتر در مسیری یکسره بر منهج صحیح پی گرفته خواهد شد. نگارنده در مقاله ای که امیدوارست بتواند روایت فارسی آن را در اختیار خوانندگان فارسی زبان قرار دهد، بی اعتباری این دعاوی و خطا های روش شناسانه و نظری آن را آشکار ساخته است[۱۲].

این شیوه نقادی عقلانی، رویّه ای است که رواج آن در میان دست اندرکاران جامعه علمی در ایران و بخصوص مروجان “سواد آموزی علمی” در حیطه عمومی، می تواند تا حد زیادی به ایمن ساختن جامعه، بخصوص نسل جوان، در قبال آموزه های نادرست (اعم از آنچه که با نیت خیر عرضه و معرفی می شود و آنچه که سودای کسب و تجارت سائق آن است) کمک کند.



[۱] . Patricia Fara, Newton: The Making of Genius, Macmillan, 2002.

[۲] . Astrid Wilkens, ‘Reason’s Feminist Disciples’ – Cartesianism and seventeenth-century English women,  Johann-Wolfgang-Goethe-Universität, 2006,  available at: http://d-nb.info/988314134/34

[۳] . نگارنده به سهم خود با درج مقالاتی در این سه تریبون تاثیر گذار و برخی دیگر از نشریات علمی-تخصصی و یا عامه خوان، کوشیده است گامی در راستای جلب توجه حیطه عمومی به اهمیت برخورداری از تربیت علمی بردارد. در این خصوص از جمله بنگرید به:

* “شهروند – دانشمند ، ظرفیت هایی کاملا جدید برای یک پیشه نه چندان جدید”، مجله ترویج علم، سال دوم، شماره ۲، بهار و تابستان ۱۳۹۱  صص ۱۸- ۲۳.

* “تکنولوژی دینی: چیستی و امکان تحقق”، فصلنامه روش شناسی علوم انسانی، زمستان ۱۳۹۱، سال هجدهم- شماره ۷۳ ، صص ۴۶-۵۲.

*”دو شیوه نامتعارف در ترویج علم در حیطه عمومی” در نخستین شماره فصلنامه ترویج علم ارگان انجمن ترویج علم در ایران، سال اول، شماره اول، پائیز و زمستان ۱۳۹۰، صص، ۹-۱۷.

* ” نگاهی شتابزده به تاریخچه ترویج علم در حیطه عمومی”، حوزه و دانشگاه، بهار ۱۳۸۹.

* “ترویج علم در جامعه: یک ارزیابی فلسفی”، فصلنامه سیاست علم و فناوری، سال اول، شماره ۱، ۱۳۸۷.

* “ملاحظاتی نقادانه در باره دو مفهوم علم دینی و علم بومی”، حکمت و فلسفه، سال سومشماره های دوم و سوم (شماره مسلسل ۱۰ و ۱۱)، بهمن ۱۳۸۶.

* “ترویج علم در حیطه عمومی: چیستی؟ چرایی؟ چگونگی؟” سیاست علمی، سال اول، شماره اول (دوره جدید). ۱۳۸۵.

[۴] . در این زمینه از جمله بنگرید به:

David Marks & Richard Kammann, Information transmission in remote viewing experiments, Nature ۲۷۴, ۶۸۰ – ۶۸۱, ۱۷ August 1978;

James, Randi, The Truth About Uri Geller, ۱۹۸۲.

گلر در سال های اخیر دیگر چندان دعاوی سابق خود در خصوص توانایی بر خواندن مغز افراد و تاثیر گذاری بر امور و اشیاء را تکرار نمی کند و در حال حاضر در یک کانال تلویزیونی خصوصی، از آنها که دهها نمونه اش در نقاط مختلف جهان فعال است، به تبلیغ و فروش کالا های تجاری، از جمله زینت الات اشتغال دارد.

[۵] .Peter Popoff

[۶] . ماجرای این واعظ شیاد و نیز اوری گلر در منابع مختلف قابل بررسی است. بتازگی کانال تلویزیونی بی بی سی ۴ یک مستند یک ساعته در این زمینه به نمایش گذارد.

[۷] . آیات قران همگی از سایت اینترنتی tanzil.net اخذ شده اند و ترجمه ها متعلق به مرحوم الهی قمشه ای است.

[۸] . confirming evidence

[۹] . transdisciplinary approach = transdisciplinarity

[۱۰] . Basarab Nicolescu

[۱۱] . fact

[۱۲] . Ali Paya, “ Transdisciplinary Approach: A Critical Appraisal from an ‘Islamic Perspective’” American Journal of Islamic Social Science (AJISS), Vol. 32, No. 1, 2015 (due out by December 2014).

درج نخست: فصلنامه صدرا

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx