پیشنهاد هایی به روشنفکران دینی

علی هراتی: پیشنهاد اول من به روشنفکران دینی و سایر اهل نظر و فرهنگ، عبارت از این است که «یه مقدار کفه گفتمان ایجابی و همدلانه را در کنار گفتمان سلبی و انتقادی تقویت کنند.» راه به سوی حقیقت از سلب و ایجاب، نه گفتن و آری گفتن تشکیل شده است. به قول اقبال لاهوری در تفسیر منحصر بفردش درباره…

علی هراتی: پیشنهاد اول من به روشنفکران دینی و سایر اهل نظر و فرهنگ، عبارت از این است که «یه مقدار کفه گفتمان ایجابی و همدلانه را در کنار گفتمان سلبی و انتقادی تقویت کنند.» راه به سوی حقیقت از سلب و ایجاب، نه گفتن و آری گفتن تشکیل شده است. به قول اقبال لاهوری در تفسیر منحصر بفردش درباره جمله «لا اله الا اللّه»: نکته ئی میگویم از مردان حال,امتان را «لا» جلال «الا» جمال /هر دو تقدیر جهان کاف و نون,حرکت از لا زاید از الا سکون/تا نه رمز لااله آید بدست,بند غیر الله را نتوان شکست/در محبت پخته کی گردد خلیل,تا نگردد لا سوی الا دلیل.

بنابراین این نه گفتن و آری گفتن باید توأمان و همراه باشد. متأسفانه دین خرافاتی و عقاید موهوم از دینداری ناشی می شود که فقط آری گفتن را یاد گرفته است و هر نفی و انکاری را مساوی با الحاد می گیرد. چهره هایی که خشک مغزی و خودخواهی و تعصب و لجاجت در آنها موج می زند و به جای اینکه قشر و پوسته دین را تا سطح معنا اوج دهند، گوهر و اصل را تا سطح سیاست مبتذل و فقه نجاسات و شکیّات تنزل می دهند.

از سوی دیگر، رَویه روشنفکری متعارف است که اعتراض و انتقاد جایی برای دوستی و همدلی باقی نگذاشته است. احساسات منفی مانند ترس و نومیدی و شرم و خشم و غیره می توانند نقش انگیختاری داشته باشند، اما اگر همینطور روی آنها توقف کنیم و درجا بزنیم روح مان را مثل خوره می خورند و تمام احساس های لطیف مان را نابود می سازند. ایمان و عشق احساس های مثبت ی هستند که وصال بعد از هجران را برایمان به ارمغان می آورند.

بله، نباید گول خورد و اسم های _حقیقت، عدالت، دین و اسلام_ را به جای مُسمای واقعی آنها گرفت و دست از اعتراض به استبداد چه دینی و چه غیر دینی و مطالبه حقوق برداشت، اما در نهایت، نباید اجازه بدهیم این آشوب بیرونی، تا حد امکان، آرامش درونی مان را متلاطم سازد. هیچ چیز در دنیا اینقدر ارزش ندارد که به خاطرش نفس خودمان را ضایع کنیم. مثلا بزرگوارانی مانند مولوی و شریعتی، خیلی از عقیده های مرسوم و رفتارهای موروثی جامعه را نقد می کنند ولی به هر حال یک حقیقت استعلایی و مطلق را در نوشته های ایشان می توان مشاهده کرد. کتاب (نیایش) گاندی، ترجمه شهرام نقش تبریزی را مطالعه کنید تا ببینید چه طور این بزرگوار مبارزه های عدالت طلبانه اجتماعی را با دعا و نیایش هایی به این سان پرشور و شوق جمع می کند. خوب، اگر این وجهه ایجابی در آثار روشنفکران دینی مغفول شود، بغیر از نسبی گرایی محصولی نخواهد داشت. به قول استاد بیژن عبدالکریمی، تنها در سایه یک حقیقت استعلایی و مطلق و به زبان دین، امر قدسی_خداوند است که امکان نقد کردن وجود دارد واگرنه، سطح نقد ها تا سر حد نق زدن و غرولند کردن های دورهمی تقلیل داده می شود.

****

نمی دانم چطور می توان از این دور و تسلسلِ “مردم و ساختار” خلاص شد که از یک طرف ساختار حکومتی، مردم را در بی فرهنگی و فقر اقتصادی تثبیت می کنند و از یک طرف مردم با طرفداری های متعصبانه و حمایت های مذهبی سیاسی بیجا، حکومت را تأیید می کنند. آیا نمی شد اینقدر برای همدیگر نوشابه باز نکنیم و اعتراف کنیم دچار بحران و انحطاط هستیم، هم حکومت و هم مردم. حداقل این اعتراف به بحران و انحطاط، نقطه شروعی برای اصلاح و بازسازی می شد. با سرپوش گذاشتن روی واقعیت زشت، واقعیت را زیبا نمی کنیم فقط زمان را از دست می دهیم و سرمایه های ملی را از کف.
تقریبا همه ما، چه پوزیسیون و چه اپوزیسیون؛ چه بسیجی و چه روشنفکر؛ روح و جانمان با یاد خدا روشن نیست و نشاط و سرزندگی را که یک مؤمن واقعی در ارتباط با خدا دست پیدا می کند نداریم. دین حقیقی اکثر قریب به اتفاق جامعه ما، (عافیت طلبی و تزویر) است و متأسفانه دیگر خبری از (اعتراض برای دیگری) نیست. یکجور فرد گرایی منحط، که فقط به خوشبختی خود اهمیت دادن و گلیم خود را از ورطه بیرون کشیدن و از سرنوشت جمعی و وضعیت توده مردم غافل بودن، تار و پود واقعیت اجتماعی ما را شکل می دهد. به قول سر حلقه رندان جهان حافظ: چون نیک بنگری همه تزویر می کنند.

پیشنهاد دوم من که به نظرم فوق العاده مهم می آید این است که ((ما به یک اجتماع نخبگان و روشنفکران احتیاج داریم که پلی باشند برای اصلاح مردم و حکومت)). اما متأسفانه روشنفکران دینی و معنوی، نه تنها با هم همدلی و موافقت ندارند، بلکه ستیزه و جدال، آنها را با هم بیگانه و حتی دشمن ساخته است. روشنفکران دینی که این همه روحانیت سنتی را سرزنش می کنند که چرا اهل مدارا و گشودگی و تحمل عقاید مخالف نیستند، پس چرا در صحنه عمل این طور به یکدیگر پرخاش می کنند و چهره های همدیگر را لجن مال می کنند؟؟ بگذریم از اینکه مرز میان روشنفکرهای آرمان گرا و دانشگاهیان اصلاح طلب، با توده مردم برداشته شده است، چرا که هر دوگروه صبح تا شب، جز زن و بچه و ماشین و خونه و قسط و وام و پول و مدرک، در جستجوی چیز دیگری نیستند؛ البته در این شرایط اقتصادی هولناک، تا حدی حق می دهم که این طور درگیر مسائل دنیوی باشند.

اگر اساتید دانشگاه و اهل نظر و روشنفکر ها و هنرمندان، یه مقدار از زندگی روزمره و کارهای روتین بزنند و دردِ مردم را با گوشت و پوست احساس کنند و اختلافات فرعی و نامربوط را کنار بگذارند، احتمال اینکه یک (وحدت نظر و اتفاق آراء) باهم تشکیل بدهند بسیار زیاد است. این وحدت نظر و اتفاق آراء درباره مسائل روز و ارائه راه حل ها و افق های راهگشا را، دست کم نگیریم، چرا که بدون شک این هژمونی، قدرت سیاسی و یا مردم را تحت تأثیر قرار خواهد داد. گیرم قدرت سیاسی اینقدر در ساختار ادغام شده است که گوشش به این حرف ها بدهکار نباشد، اما مردم و حداقل جمعیت قابل توجهی از مردم را تحت تأثیر قرار می دهد. این انزوا طلبی های روشنفکرانه، خودخواهی و خودفریبی است، در حالی که به قول بزرگواری، رسیدگی به درد مادی دیگری، نیاز معنوی ما را می سازد. حالا انتظار یه چهره کاریزماتیک مانند علی شریعتی را نداریم ولی حداقل وحدت و اتحادی باید میان روشنفکران دینی وجود داشته باشد تا آنها را به یک هژمونی و طبقه اجتماعی مبدل سازد.

به فرض، مردم جامعه ایران یکشبه متحول بشوند و بخواهند ساختار را تغییر بدهند، اما پشتوانه شان چه روشنفکرها و چه مفاهیمی باید باشد وقتی خودشان، خودشان را قبول ندارند و درباره هیچ ایده ای، اتفاق نظر ندارند. متأسفانه فاصله روشنفکر های دینی و معنوی ما_اسمش را هر چه می خواهید بگذارید، کسایی که سعی می کنند، با فهم معاصر و زبان معاصر دین را معرفی کنند_ با توده مردم خیلی خیلی خیلی زیاد است و حتی برای خیلی ها اسم شان ناآشنا و بیگانه است در حالی که مردم همان اهرم فشاری هستند که پشتیبان هر اعتراض و انتقادی هستند.

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

8 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
حجت جانان
حجت جانان
اردیبهشت ۱۹, ۱۳۹۸ ۶:۰۷ ب٫ظ

بلی عقلانیت مدرن بدلیل استدلال محور بودن چهارچوبهای دینی وگاها اخلاقی گذشته نمی پذیرد ومجموعه اینها زندگی را فاقد معنا کرده وانسان مدرن را درورطه نیهیلیسم کشانده استاما کنار رفتن دین از قدرت نمیتواند جلوی جبر تاریخ وجبر محیط را بگیرد ولی میتواند روند انرا کند نماید وکورسوی امید را روشن نگه دارد مطلبی را که باید مورد توجه قرار گیرد اینست که رسالت روشنفکران واولویت روشنفکران مبارزه با نیهیلیسم نیست گرچه مطلب بسیار مهمی است اولویت روشنفکران برقراری حکومتی دموکراتیک است تا شان وحقوق انسانی دران برسمیت شناخته شده بصورت حداکثری رعایت شود ودر جامعه ایکه حکومت ان دینی… مطالعه بیشتر»

محمد میم
محمد میم
اردیبهشت ۱۸, ۱۳۹۸ ۳:۴۶ ب٫ظ

اگر نیهیلیسم تقدیر زمان ما باشد و مثلاً ریشه در گسترده شدن تفکر علمی و انتقادی دوران مدرن داشته باشد، تغییرات اجتماعی و سیاسی مانند به کنار رفتن دین از قدرت سیاسی و خصوصی شدن حوزه دین و جایگزین شدن آن با قدرت دمکراتیک‌ سکولار نیز قادر نخواهد بود این تقدیر را تغییر دهد. در نتیجه، انتظاری هم که از دین در جامعه دموکراتیک سکولار برای غلبه بر نیهیلیسم می رود، انتظاری عبث خواهد بود. پس آیا نباید توجیه مطالبه حکومت دموکراتیک سکولار را در جایی به جز حوزه دین و معنا، مانند حصول تغییرات بنیادی اقتصادی و اجتماعی، جستجو… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اردیبهشت ۱۷, ۱۳۹۸ ۶:۰۶ ب٫ظ

سلام جناب محمد میماتفاقا به گمان من تقدیر زمان ما نیهیلیسم است عقلانیت مدرن دیگر از اوهام تبعیت نمیکند مطالبه گر است فقط استدلال را میشناسد دوران بچگی را سپری کرده دوران بلوغ را هم وبه دوران پختگی رسیده است ادیان نتوانستند انتظارات را براورده کنند کجراهه رفتند علمای دین عالمان بی عمل شدند سختگیری در احکام دینی قوانین ضد بشری دین بجای جذب عامل دفع مخاطب گردیده وهمه ی اینها بساط نیهیلسم را گسترانده است بجای انکه ادیان صبر وحوصله پیشه کنند وبا تبلیغ همراه با عمل واحترام ومهربانی مخاطب را همراهی نمایند شدیدترین قوانین را وضع نموده وبا… مطالعه بیشتر»

منوچهر
منوچهر
اردیبهشت ۱۷, ۱۳۹۸ ۱۰:۵۳ ق٫ظ

جناب هراتی به نظر بنده ، شما چند تا نکته داشتید :۱- عدم وجود یک گفتمان مشترک و یا عدم وجود یک کانون اتحاد : جناب حجت جانان به درستی پاسخ شما را دادند . ایشان گفتند : ” انچه روشنفکران را زیر یک پرچم قرار می دهد دموکراسی وحکومتی بر مبنای قوانینی دموکراتیک وسکولار میباشد ” . به زعم بنده سخن تمام است ، اما اگر وارد جزئیات سیاسی شوید و مثلا از عدم وجود اتحاد برسر یک لیدر سیاسی ( چه یک فرد چه یک حزب ) سخن بگویید ، داستان ، داستان دیگری است . اما خوشبختانه… مطالعه بیشتر»

محمد میم
محمد میم
اردیبهشت ۱۶, ۱۳۹۸ ۷:۰۷ ب٫ظ

با سلام،
جناب حجت جانان،
اگر نیهیلیسم تقدیر زمان ما نیست، ریشه های آن کدامند و راه خروج از آن در جامعه ما چیست؟

حجت جانان
حجت جانان
اردیبهشت ۱۴, ۱۳۹۸ ۶:۱۱ ب٫ظ

نظر شما واقبال لاهوری را در ارتباط با نیچه درست نمی دانم ابتدا باید متذکر شوم که مرگ خدا به معنای مرگ گرایشهای دینی واعتقادات واصول وارزشهای اخلاقیست نه اینکه خدا را مانند انسان ودیگر موجودات فانی بدانیم شما از وحدت وهمسویی بین روشنفکران سخن گفتید وانرا بصورت حداقلی ودر زیر سایه خدا پرستی عنوان کردید ودکتر عبدالکریمی را به عنوان شاهد مثال طرح نمودید حالا بجای عصبیت استدلال ارائه دهید استدلال کنید که مواضع دکتر عبدالکریمی درست است استدلال کنید که جهان وانسان هدفمند خلق شده اند استدلالی ارائه دهید تا انسان عاصی عصر مدرن را همدل وهمراه نمایید… مطالعه بیشتر»

علی هراتی
علی هراتی
اردیبهشت ۱۴, ۱۳۹۸ ۱:۲۹ ب٫ظ

به یقین خداوند حی و قیوم و زنده ی پایدار است و به قطع نیچه مرده است. البته از نیچه و تفکر نیچه تفسیر های متفاوتی میشود ولی به اعتقاد من، خود نیچه از کسانی که طوطی وار صحبت های او را تکرار می کنند، بیزار است. از نیچه و هم چنین سایر متفکران سکولار و بی دین مانند مارکس و فروید، درس ها و بصیرت های زیادی می توان گرفت، ولی متأسفانه بیشتر جوانان ما، به جای مواجهه نقادانه، از آنها پیامبران دروغینی ساخنتد که لاابالی گری و لذت پرستی و ستیز و انکار شعارشان است. اگر نیچه، متفکری… مطالعه بیشتر»

حجت جانان
حجت جانان
اردیبهشت ۱۳, ۱۳۹۸ ۶:۵۶ ب٫ظ

جناب هراتی شما مثل اینکه التفات ندارید که در جامعه ایکه ارزشهای دینی در حال فرو پاشی هستند اخلاق جایگاهش را از دست داده خدا مرده است ونیهیلیسم بساطش را میگستراند دکتر عبدالکریمی خودش هم نمیداند از چه دفاع میکند بیرون کشیدن معنویت از قسمت سفید بین خطوط ونوشته های متن مقدس بیشتر شبیه شوخی است تا اینکه دیگر روشنفکران هم بخواهند به ایشان اقتدا کنند انچه روشنفکران را زیر یک پرچم قرار می دهد دموکراسی وحکومتی بر مبنای قوانینی دموکراتیک وسکولار میباشد جناب هراتی گرامی وقتیکه هدف خلقت روشن نیست به فرض وجود خدا را هم مفروض بگیریم انس… مطالعه بیشتر»

8
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx