تماشای قرآن۵: بازنگری در احکام فرزندخواندگی

بررسی محرمیت، ازدواج و ارث فرزندخوانده در قرآن مهدی رضوی: این نوشتار تلخیصی از مقاله ای تفصیلی و دانشگاهی است که به مناسبت ولادت رسول اسلام(ص) ـ که مرحله ای از کودکی خویش را تحت سرپرستی دیگران زیست ـ در این سایت منتشر می شود. ۱.تعریففرزندخواندگی به زبان ساده پذیرش کسی به فرزندی است به شکلی که به رابطه ای…


بررسی محرمیت، ازدواج و ارث فرزندخوانده در قرآن


مهدی رضوی: این نوشتار تلخیصی از مقاله ای تفصیلی و دانشگاهی است که به مناسبت ولادت رسول اسلام(ص) ـ که مرحله ای از کودکی خویش را تحت سرپرستی دیگران زیست ـ در این سایت منتشر می شود.


۱.تعریف
فرزندخواندگی به زبان ساده پذیرش کسی به فرزندی است به شکلی که به رابطه ای شبیه رابطه والدین و فرزند بیانجامد در عین حالی که رابطه خونی و بیولوژیکی میان والدین پذیرنده و او وجود ندارد. در زبان عربی به آن «تَبَنّی» می گویند که از منظر واژگانی بر پذیرش پسر متمرکز است که البته ریشه تاریخی این پدیده را نیز در خود نهفته است، چرا که در فرهنگ اعراب و البته در بسیاری از نقاط جهان والدین تمایل داشتند که یک پسر را به فرزندی بگیرند و معمولا دختران چنین فرصتی به دست نمی آوردند.


در قوانین ایران تعریفی از این پدیده وجود ندارد و در قوانین مرتبط هم چون قانون “حمایت از کودکان بدون سرپرست” مصوب ۱۳۵۳ و نیز قانون “حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست” مصوب ۱۳۹۲ صرفا به بایستگی و شایستگی و شرایط پذیرش این کودکان اشاره شده و بر جنبه حمایتی این اقدام تاکید شده است. بسیاری باور دارند که فرزندخواندگی در اسلام منع یا نسخ شده است. برخی نیز طبعا مخالف این نظرند. اما هرچه هست تاکید قوانین فعلی بر پذیرش فرزندخوانده در سنین کودکی (و نه بزرگسالی) تفاوت نگرش جهان مدرن به این پدیده را نمایان می-سازد و تمرکز ما در این مقاله نیز بر این نوع فرزندخواندگی است.

۲.تاریخچه

فرزندخواندگی تاریخ بلندی در زندگی بشری دارد. از روم باستان تا ایران باستان، از مصر تا عربستان. شرق و غرب فرقی ندارند. همه به دلایلی مختلف چنین رسمی را پذیرفته بودند؛ یا به دلیل فقدان وارث و نداشتن پسر یا به دلیل افزایش توان خانوادگی و قبیلگی یا به دلیل فقر والدین واقعی کودک.


در روم باستان برای حفظ کیان خانواده چاره ای اندیشیده بودند تا طی مراسمی در دادگاه فردی که پسر ندارد فرزند کس دیگری را که پسران متعدد دارد به فرزندی بگیرد. در ایران باستان زرتشتیان فرزند را پل ورود فرد به بهشت می دانستند. و به همین خاطر یک نوع فرزندخواندگی قهری وجود داشت که در آن دختر منحصر به فرد متوفی فرزندخوانده او محسوب می شد..{امامی، ۱۳۷۸: ۲۷-۲۵} در میان اعراب پیش از اسلام نیز فرد بدون پسر از راه تبنی، کمبود خود را جبران می کرد و البته مهم-ترین دلیل این امر بالابردن توان جنگی و دفاعی دانسته شده است. به همین دلیل فرزندگیری به خانواده های فاقد فررزند پسر محدود نمی شد. بنابر آن چه که ما در تاریخ سراغ داریم این امر تا حد بسیاری منحصر به پذیرش پسر بوده است.


علاوه بر جنسیت، تفاوت دیگر فرزندخواندگی کهن با نوع معاصر آن در سن فرزندخوانده است. گزارش های تاریخی به ما می گوید که بزرگ سالان نیز به فرزندی گرفته می شدند خصوصا در زمانی که دغدغه بالابردن توانایی نظامی یا اقتصادی خانواده یا قبیله بوده است. حال آن که در نوع مدرن این امر بر کودکان یا نهایتا نوجوانان متمرکز است.{برای مثال نک ماده ۹ قانون “حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست” مصوب ۱۳۹۲}
تفاوت دیگر این دو در وجود و حتی حضور والدین واقعی و صالح کودک است. این امر نه تنها در روم بلکه پیش از اسلام نیز میان اعراب رایج بود. برای مثال در نمونه مشهور زید بن حارثه (پسرخوانده پیامبر) می دانیم که تَبَنیِ زید علیرغم وجود پدر زید صورت گرفت و حتی حارثه فرزندش را از پیامبر مطالبه کرد و حاضر شد در برابرش مالی یا برده ای را فدیه دهد. آن چه روایات تاریخی به ما می گوید آن است که رسول صرفا زید را در انتخاب آزاد گذاشت و نه تنها او را به اطاعت از پدر ترغیب نکرد بلکه به رسم جاهلی آن روزگار دل خوری حارث (پدر زید) را مشاهده کرد. دلخوری و عصبانیتی که حارث را بدان واداشت تا فرزندش را طرد کند.


۳.نظری به فرزندخواندگی در قرآن

آن چه در قرآن قابل مشاهده است فرزندخواندگی در چند داستان از زندگی پیامبران است. اگر ترتیب تاریخی را ملاک قرار دهیم و خوانش شیعی را برگزینیم شاید بتوان حضرت ابراهیم را اولین فرزندخوانده از نسل رسولانی دانست که در قرآن از ایشان نام برده شده است و البته کمتر مفسری به آن اشاره کرده است. «آزر» که مطابق ظاهر قرآن پدر ابراهیم است(انعام:۷۴) در نظر مفسرین پدر حقیقی او نیست. پس از ابراهیم حضرت یوسف اولین کسی است که نوع رابطه اش با عزیز مصر به فرزندخواندگی شباهت دارد آن چنان که مطابق آیه ۲۱ سوره یوسف به فرزندی گرفتن یوسف مورد تصریح عزیز مصر قرار می گیرد. بعد از یوسف داستان فرزندخواندگی حضرت موسی داستان مشهوری است که در آیات مختلفی از قرآن مورد اشاره قرار گرفته است.(قصص:۹) اشاره قرآن به این گزارش ها از زندگی رسولان تایید کلی این پدیده را به ذهن متبادر می سازد و می تواند مبنایی برای نقد نظری باشد که فرزندخواندگی را در قرآن و اسلام منسوخ می داند.


صرف نظر از این بحث آن چه بیشتر با موضوع مورد بحث ما مرتبط است آیات مرتبط با فرزندخواندگی در عصر پیامبر اسلام است. این آیات غالبا در سوره احزاب جمع شده اند. یعنی آیات ۴و۵ و هم چنین آیه ۳۷ همین سوره که پیرامون ازدواج رسول با زینب بنت جحش همسر سابق زید (فرزندخوانده پیامبر) صحبت می کند.
ما در این مقاله بر نوع رابطه فرزندخوانده با والدین پذیرنده متمرکزیم و در ادامه به حکم محرمیت، ازدواج با فرزندخوانده و ارث ایشان در متن قرآنی می پردازیم.


۴.چالش های فرزندخواندگی

پیش از بررسی رویکردهای مختلف به فرزندخواندگی باید به مسایل و مشکلاتی که رویکرد فقهی ـ اسلامی در مواجهه با فرزندخواندگی ایجاد کرده اشاره ای داشته باشیم. مشکلات و مسائلی چون محرمیت، ازدواج با فرزندخوانده و ارث بری.


کودکی که آغوش مادر یا پدر را تجربه نکند و همواره پوشاندن سر و بدن، دغدغه او و خانواده مذهبی اش باشد نمی تواند مدارج شادی کودکانه را تجربه کند. فقدان تماس بدنی با والدین ولو در دوران بلوغ سبب مشکلاتی عاطفی برای فرزندان است.{برای مطالعه بیشتر نک: موریس، ۱۳۹۰ (نشر اینترنتی)} این قبیل مشکلات ذهن فقها را نیز به خود مشغول داشته و راه حل های مختلفی را برای حل آن پیشنهاد کرده اند. فقه سنتی هم از این قافله عقب نمانده است. برای مثال رضاع (شیردادن) یکی از راه های رایجی بوده است که همواره به خانواده پذیرنده و مادر پیشنهاد شده است. اینکه مادرخوانده به میزان شرعی به فرزندخوانده شیر بدهد تا رابطه محرمیت ایجاد شود. این طبیعی ترین راهی است که در این رابطه پیشنهاد شده اما نمی توان نادیده گرفت که فقه سنتی گاهی پا در محوطه عجیبی گذاشته و گاه آن چنان پرهیز از لمس مادرانه یا پوشش موی سر را اولویت بخشیده که اخلاق، روابط عاطفی و حتی مسائل انسانی را فدای این دو کرده است. برای مثال می دانیم که فقه سنتی برای حل این مشکل به طرق مختلف به عقد موقتِ فرزندخوانده و اشخاص مختلفی در خانواده فتوا داده است. مثلا وقوع عقد ازدواج با فرزند والدینِ پذیرنده. مثل ازدواج دخترخوانده با پسر واقعی والدین. هم چنین عقد با مادرخوانده یا پدرخوانده. بر خواننده پوشیده نیست که این امر همواره مورد نقد بوده و بسیاری بر این عقد صوری و بدون قصد نکاح اثری مترتب نمی دیده اند. در نتیجه برای حل این مشکل در مواردی که امکان اجرای این راه حل ها نبوده در پی راه حل هایی دیگر برآمده اند که بعضا اعجاب انگیز است. یکی از این راه حل های حیرت انگیز وقوع عقد بین مادرِ مادرخوانده است. نتیجه آن که برای ایجاد محرمیت بین کودک و مادرخوانده صرف صیغه عقد نمی تواند کارساز باشد بلکه از لحاظ فقهی باید همبستری و جماع(دخول) نیز واقع شود. فقها در این مرحله صراحتا به وقوع نزدیکی بین فرزندخوانده و مادربزرگ خوانده اش حکم داده اند و حتی بر سر این بحث کرده اند که اگر طفل توان دخول نداشت آیا کس دیگر می تواند این دخول را انجام دهد و آیا این دخول موثر خواهد بود یا خیر؟ {عالمی طامه، ۱۳۹۱: ۶ـ۲۸۳} تامل در این راه حل ها حقیقتا می تواند سیر اندیشه فقهی را نمایان سازد.


۵.بررسی رویکردهای مختلف

همان طوری که گفتیم نظر غالب آن است که اسلام فرزندخواندگی را به شکلی که رایج بوده نپذیرفته است اما این امر آن قدر تالی فاسد داشته که فقهای معاصر و حقوق دانان را به اندیشه واداشته که از این بن بست راه خروجی پیدا کنند. در زیر به برخی از این رهیافت ها اشاره می کنیم:


۵-۱.رهیافت های برخی فقها: استناد به عسر و حرج و فقدان تجاذب جنسی

یکی از این فقهای نواندیش آیت اله یوسف صانعی است که با استناد به عسر و حرج و حرجی نبودن احکام دینی، حرمت نظر(رعایت حجاب) را در رابطه بین فرزندخوانده و والدینش، سبب عسر و حرج دانسته و رعایت آن را غیر ضروری اعلام نموده است:
“این گونه اعمال که جزء اعمال برّ و احسان و نیکی به دیگران و مخصوصاً کودکان و یتیمان بی پناه و سرگردان می باشد، مستحب و مطلوب و موجب اجر اُخروی و سعادت دو دنیا است… و از نظر حرمت نگاه کردن و نامحرم بودن، بعد از تمییز و بلوغ به حکم ضرورت و مشکلِ نداشتن فرزند و مشکلِ گفتنِ به کودک که تو پدر و مادر نداری و فرزند ما نیستی، مرتفع می گردد و جایز می باشد و حرج و مشقّت، رافع حرمت است و اسلام دین سهولت و آسانی است”


آیت اله صادقی تهرانی نیز فقیه دیگری است که در روزگار معاصر در پی حل این مشکل بوده است و لذا اصل را بر محرمیت فرندخوانده و والدین پذیرنده گذاشته است اما سخن خود را بر مبنایی دیگر استوار ساخته است:
«دختر و پسر اجنبى که هم‏چون فرزند خود بزرگ کرده‏اید که یا نمى‏دانند از فرزندان اصلى شما نیستند و یا مى‏دانند ولى در هر صورت هرگز تجاذب جنسى در این‏میان نیست، پسرشان مشمول‏ «لَمْ یَظْهُروا عَلى عَوراتِ النِّساءِ» و «التابعین غیر اولى الاربه من الرجال» است و دخترشان هم برحسب آیاتى مانند «وَ الْقَواعِدُ منَ النِساء» هر دو در حکم محارم‏اند، که نه براى این پسر و نه براى آن دختر نسبت به‏زن و مرد خانه و پسران و دختران خانه هرگز جاذبه‏ى جنسى وجود ندارد. ولى در محارم اگر جاذبه‏ى جنسى باشد حجاب هم بر آنان واجب مى‏شود و در عین این‏که در این‏جا محرمیت عرَضى حاصل است در عین حال این پسران و دختران اجنبى ازدواج با آنان هم جایز است، مانند مردان یا زنان بى‏شهوت.» {صادقی تهرانی،رساله توضیح المسائل نوین: ۳۱۶/مساله ۶۹۱}


۵-۱-۱.نقد و بررسی

ناقدانی نظر این دو فقیه را مخالف قرآن و سنت دانسته اند؛ چه اسباب محرمیت در قرآن و روایات مکررا مورد تصریح قرار گرفته است که غیر از نسب عبارت است از محرمیت سببی(مصاهره و ازدواج) و رضاع (که امری است خاص با شرایطی خاص). در کنار این نقد برخی استناد آیت اله صانعی به عسر و حرج را مورد خدشه قرار داده اند و رابطه فرزندخوانده با والدینش را خارج از گستره این قاعده دانسته اند.{عالمی طامه،۱۳۹۱: ۳۱۲-۲۸۸/نیز نک: طباطبایی،۱۳۹۸: ۹۷}


دیگرانی نظر آیت اله صادقی را نقد کرده اند آن که قاعده “تجاذب جنسی” که این فقیه محورِ نظر خود قرار داده، نمی تواند اصل و قاعده ای فراگیر و قابل اتکا باشد. همان طور که نمی توان ادعا کرد چند هم کلاسی به شرط فقدان تجاذب جنسی مجاز به کشف حجاب اند. ضمن آن که این نظریه التقاطی است چرا که از یک سو محرمیتی را میان اعضای خانواده پذیرنده و فرزندخواندگان برقرار ساخته و از سوی دیگر ازدواج با این فرزندخواندگان را جایز شمارده است. این یعنی محرمیتی ناقص. سوال آنجاست آیا استخراج یا وضع حالتی بینابین می تواند اصولی و معقول باشد؟ هر کس ممکن است پاسخی متفاوت به این پرسش بدهد که ما در آن ورود نمی کنیم. هرچه هست این نظرات برخی از مشکلات این رابطه را برطرف می کند.
۵-۲.رهیافت های حقوق دانان: استناد به قواعد حقوقی، اخلاقی و انسانی
حقوق دانانی هم چون دکتر کاتوزیان و جعفری تبار و امامی و صفایی نیز سعی کرده اند برای این معضل البته به شکلی گسترده تر چاره ای بیاندیشند. در واقع محرمیت یا حجاب چندان محل دغدغه این حقوق دانان نبوده است و برخلاف فقها آثار این محرمیت مثل منع نکاح را دارای اهمیت دانسته-اند.


صفایی و امامی با توسل به مصلحت کودک و مصالح اجتماعی و جلوگیری از سوءاستفاده افراد شهوت پرست قانون گذار را به منع نکاح با فرزندخوانده دعوت می کنند.{صفایی، امامی، ۱۳۹۲: ۳۲۱} جعفری تبار نیز در همین راستا به رویه قضایی و اختیار قضات در رسیدگی مورد به مورد استناد جسته و قضات را دارای این اختیار دانسته که حکم عام قانون را در موارد خاص تخصیص بزند.{جعفری تبار،۱۳۹۵: ۷ـ۲۰۵} اما دکتر کاتوزیان سعی کرده است به شکلی مبنایی تر با این پدیده روبرو شود و برای سخن خود مبنایی بیاورد. این حقوق دان با توسل به قیاس اولویت چنین استدلال می کند که وقتی یک شبانه روز شیرخوارگی ایجاد حرمت نکاح می کند به طریق اولی سال ها پرورده-شدن در حضور پدرخوانده نیز باید همین حرمت را سبب شود و با توسل به مبانی اخلاقی، جواز نکاح با فرزندخوانده را در تعارض با فلسفه فرزندخواندگی می دانند. {کاتوزیان،۱۳۸۵،ج۲: ۹-۳۹۸}


۵-۲-۱.نقد و بررسی

در نقد این نظرات چنین بیان شده که آنها از مبانی حقوقی و فقهی بی بهره اند. صرف استناد به عرف یا قیاس اولویت هرچند به مذاق بسیاری از جمله این قلم خوش می آید اما یقینا جامعه فقه اندیش آنها را نخواهد پذیرفت و آن را برخلاف آیات و روایات خواهد دانست. به همین جهت در سال های اخیر برخی حقوق دانان در پی ریشه های قرآنی چنین نظری برآمده اند.


۵-۳.استناد به آیات قرآن

شریعتی نسب در مقاله و کتابش با اتکا به احکام موارد مشابه در قرآن در پی حل این مشکل برآمده است. او سعی می کند با تمسک به سه مورد مشابه دلایلی را برای سخن خود بیابد:
۱.حرمت نکاح با ربیبه: ربیبه در لغت به معنای تریبت شده است و ناظر بر کودکی است که در دامان شوهر مادر خویش پرورش می یابد، هرچند رابطه نسبی و حقیقی میان آنها برقرار نیست. در آیه ۲۳ سوره نساء ضمن بیان زنان حرام از آنان سخن رفته است و مفسران نظرات متفاوتی پیرامون آن داده اند. برخی عبارت «فی حجورکم» را قید غالبی دانسته اند و برخی دیگر آن را در کنار شرط آمیزش با مادر ربیبه، یکی از شروط حرمت دانسته اند. یعنی اگر مردی با زنی ازدواج کند و با او هم خوابه شود ازدواج با دختر آن زن که در دامان او پرورش یافته بر او حرام است. به نظر می رسد شریعتی نسب در راستای حل مشکل محرمیت و در نتیجه نکاح با فرزندخوانده، این نظر را تعمیم داده و از این آیه حرمت نکاح با فرزندخوانده را نیز استخراج کرده است.


۲.حرمت نکاح با فرزند رضاعی:

مطابق شریعت اسلامی شیرخوارگی با شرایطی خاص یکی از عوامل موجد حرمت است. شریعتی نسب استدلال می کند که شرایط رضاع از قبیل شیرخوردن به میزان مشخص و در دفعات معین از شخصی واحد و با شیری از نکاحی صحیح و شرعی و… نشان-دهنده آن است که صرف شیرخوردن دلیل این حرمت نیست و در حقیقت این مادری و در آغوش-گرفتن کودک و پروردن او در مدت زمانی قابل توجه و خوراندن شیره وجودی یک زن به اوست که سبب ایجاد این حرمت شده است. به نظر می رسد او از این استدلال در پی آن است که با تاکید بر عنصر پرورش و روابط انسانی، محرمیت و حرمت نکاح رضاعی را به فرزندخوانده نیز تعمیم دهد.


۳.حرمت ازدواج با زن پدر:

مطابق آیات ۱۹و۲۲ سوره نساء ارث بردن زنان و ازدواج با زن پدر ممنوع است. این آیات در پی سنتی جاهلی نازل شد که اعراب زن پدران خویش را با افکندن لباسی بر آنها مالک می شدند و آنان را زن خویش می دانستند. شریعتی نسب چنین استدلال می کند که مبنای این حکم آن است که زن پدر در جایگاه مادر فرد است و این امر بسیار زشت و قبیحی است که کسی با مادر خویش رابطه زناشویی برقرار کند. بنابراین اگر ازدواج فرد با زن پدرش به واسطه رابطه شبیه مادری ـ فرزندی ممنوع است، منطقی است که نکاح پدرخوانده یا مادرخوانده با فرزندخوانده-شان ناروا و ممنوع باشد.{شریعتی نسب،۱۳۹۳ :۵ -۲۳۰}


۵-۳-۱.نقد و بررسی

بدیهی است که این نظر نیز از سوی اهالی فقه و حدیث پذیرفته نخواهد شد چه هرکدام از این موارد مورد نقد قرار گرفته است. بحث ربیبه از آن جهت مورد نقد قرار گرفته که مشهور فقها و مفسرین رابطه زناشویی با مادر دختر را شرط حرمت دانسته اند نه صرف حضور دختر در خانه شوهرِ مادر. یعنی آنچه موجد حرمت است مصاهرت است نه مصاحبت.{خنجری علی آبادی،سیفی علمی،۱۳۹۶: ۲۵} در باب رضاع نیز هرچند تاکید حقوق دانانی چون کاتوزیان و شریعتی نسب قابل تامل است اما هرچه هست رکن شیرخوردن غیرقابل چشم پوشی است که در فرزندخواندگی موجود نیست؛ با این وجود او برای این ارتباط انسانی مبنایی قرآنی یافته که تامل برانگیز است.


۶.نظریه نگارنده

هرچند مرور نظر فقها و حقوق دانان و مفسران بخش اعظم این مقاله را به خود اختصاص داد اما برای تبیین نظر ما ضروری به نظر می رسید. نگارنده نیز در این نوشتار به جستاری قرآنی دست زده است و مهم آن است که متن قرآنی به شکل شگفت انگیزی ظرفیت پذیرش تفسیر و تاویلاتی سازگار با روزگار را دارد. در صفحات پیشین به این امر اشاره کردیم که یکی از دغدغه های حقوق-دانان و برخی از فقها تغییر پارادایم حاکم بر فرزندخواندگی بوده است. اگر زمانی تقویت بنیه نظامی یا اقتصادی خانواده یا قبیله مد نظر بوده امروز آن چه در اولویت است حمایت از کودکان بی-سرپرست است. اگر متن قرآنی را منحصر به تاریخ نزول بدانیم عملا دو راه پیش رو داریم:

۱.همان فهم سنتی و صلب را بر موضوعات تازه اعمال کنیم فارغ از اینکه چه تغییراتی حاصل شده است. نتیجه این امر مشخص است؛ در اصل مشکلی حل نمی شود بلکه همه مجبورند تا با مشکل بسازند.

۲.به طور کل متن قرآنی را کنار بگذاریم که در نظامی سکولار موجه است.
راه دیگر آن است که متن را از پس عینک تغییرات ببینیم و پاسخ خود را در متنی جستجو کنیم که داعیه جاودانگی اش را داریم. مواجهه سنتی در واقع یک ادعا بیشتر ندارد؛ این که فهم و تفسیر سنتی از متن قرآن جاودانه است. آن چه پیشتر فهم می شده همان اصل است و غیرقابل تغییر. اما می توان به گونه ای دیگر با این عبارت روبرو شد. این که متن بماهو متن جاودانه است. یعنی این متن است که هماره پاسخ گو خواهد بود نه تفسیر آدمیان از آن.
حال سوال آن است که اگر فرزندخواندگی با هدف و اولویت های امروزین(حمایت از کودک) مدنظر باشد و بخواهیم از متن قرآنی حکمی استخراج کنیم، پاسخ قرآن چه خواهد بود؟ آیا همان پاسخی است که در ساختار کهن به فرزندخواندگی می داد؟ پاسخ این مقاله منفی است بلکه اگر مجاز باشد پا را فراتر می گذارد.


برای رسیدن به چرایی این پاسخ مهمترین آیات مرتبط با فرندخواندگی یعنی آیات ۴و۵ سوره احزاب را از نظر می گذرانیم:
مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ ذَٰلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ ﴿۴﴾ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ وَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ فِیمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَٰکِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿۵﴾
بخش انتهایی آیه ۵ سوره احزاب نکات بسیاری را در خود نهفته است. در واقع بسیاری با اولین جمله از آیه ۴ حکم را صادر کرده اند. آیه ۴چنین آغاز می شود که: “فرزندخواندگان شما [آنانی که به نام خود می خوانید] پسران شما نیستند”. همین آغاز بسیاری را به این نقطه رسانده که فرزندخواندگی در اسلام منع شده است. اما توجه به صدر و ذیل هر دو آیه نکات دیگری را آشکار می کند و از همه مهمتر بخش پایانی آیه ۵ است که در ادامه بر آن متمرکز می شویم:


۶-۱.مواجهه با عبارت قرآنی برآسای(به مثابه) یک قاعده
بند پایانی آیه ۵ چنین آغاز می شود: “…فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ…”
ترجمه ساده و رایج چنین است: “پس اگر پدران ایشان را نشناختید ایشان برادر دینی شما و موالی شمایند.”
قرآن در آیه ۴ با تاکید بر این که “کسانی را که به نام خود می خوانید[فرزندخواندگان] فرزندان شما نیستند” بر این امر تاکید می کند که صرف این ادای لفظی ارتباطات حقیقی و نَسَبی را منقطع نخواهد کرد. این همان سخنی است که بسیاری از مفسران آن را برگزیده اند. در واقع قرآن در مقام انکار فرزندخواندگی و احکام آن نیست بلکه در مقام تاکید و تقویت ارتباط میان فرزند با والدین حقیقی اوست. آن چنان که زمخشری می گوید: “برخی گفته اند در زمان جاهلیت مرسوم بود که اگر کسی از زبر و زرنگی و کیاست دیگری خوشش می آمد او را به خود نسبت می داد و مانند فرزندان پسرش برای او ارث مقرر می کرد و مردم هم او را به او منتسب می دانستند و می گفتند: فلان بن فلان.”{زمخشری،۱۳۸۹،ج۳: ۷۱۴} او در جای دیگر می گوید: “خداوند فرزندی و فرزندخواندگی را در یک مرد قرار نمی دهد.” {پیشین: ۷۱۱} این سخن قابل تاملی است. یعنی اگر فرد پدر داشته باشد و پدرش شناخته شده باشد، فرزندی و فرزندخواندگی او قابل جمع نیست. این سخنی است که هر عقل سلیمی پذیرای آن است و مفسرینی نیز بر همین مدار سخن گفته اند. زمخشری نیز بر همین اساس چنین فتوا می دهد: “چون بپرسند اگر تبنی دیده شود حکم آن چیست؟ در پاسخ باید گفت: اگر نسب کسی که او را فرزند خویش خوانده اند ناشناخته و از کسی که به او نسبت داده اند کوچک تر باشد، نسب او برایش ثابت می شود و اگر برده اش باشد با ثبوت نسب آزاد می شود اما اگر چنان فرزندی از چنان پدری پدید نیاید نسبش ثابت نمی شود.” {پیشین: ۷۱۵} این نگاه قابل تامل در قرن ها پیش نه تنها فرزندخواندگی را مردود نمی داند بلکه تحت شرایطی نسب را نیز قابل اثبات می انگارد.

به نظر می رسد مواجهه غالب مفسرین و فقها با این آیه سطحی بوده است. اگر در تراجم بسیاری که معتبر هم هستند بنگریم در ترجمه این بخش از آیه “فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ” آورده اند:
اگر پدران ایشان را نشناختید پس ایشان را برادران خود یا دوستان / آزادشدگان خود بخوانید.
این حاصل جمع ترجمه یِ تفسیری غالب مترجمین است. یعنی اگر هم لفظا این چنین ترجمه نکرده باشند برآیند سخن شان چنین است و بسیاری از آنان حتی در قلاب چنین توضیحی را موکدا آورده ا ند. این به تراجم معاصر منحصر نیست بلکه دامن گیر ترجمه های قدیمی تر چون ترجمه خسروی و تفسیر سترگی هم چون کشف الاسرار نیز هست. در واقع سخن درستی است که هیچ مترجمی از تاثیر ایدئولوژی و باورهای پیشینی برکنار نیست؛ نمونه برجسته اش همین عبارت قرآنی است. ظاهرا این مترجمین و مفسرین از خود نپرسیده اند که اگر گوینده قرآن چنین منظوری داشت چرا صراحتا چنین بیان نکرد؟ آیا نمی توانست به شکلی صریح و با زبانی آشکار این را بیان کند و مثلا بگوید “اُدعوهُم اِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ ” همان طوری که در ابتدای آیه گفته بود “اُدعوهُم لِآباءِهم”؟ اگر باور این دانشمندان قرآنی آن است که در قرآن حتی یک حرف قابل جابه جا کردن نیست، چگونه است که از این ظرافت ها تا این حد ساده گذر می کنند. تامل در این ساختار که آیه تصریح می کند: “اگر پدران ایشان را نشناختید، پس برادران دینی و… شمایند” نکات قابل توجهی را به دست خواهد داد؛ این که صرف خواندن و صدازدن با شیوه ای خاص مانند برادر دینی مطرح نیست و شیوه این صدازدن در درجه بالای اهمیت نیست. بلکه متن، خواننده را به این امر دعوت می کند که چنین فردی را در حکم «اخوان و موالی» بداند و او را از آن منظر بنگرد. یعنی اگر “پدران ایشان را نشناختید [در حکم] برادران و … شمایند. به نظر می رسد ساختار و اسلوب بیانی قرآنی در این آیه ما را به این می خواند که با این عبارت به عنوان یک قاعده و اصل(یک فرمول) روبرو شویم نه یک مطلب پیش پا افتاده مانند طریقه صدا زدن کسی.
در توضیح این مطلب باید اضافه کنیم در واقع با تغییر مخاطب معنای آیه می تواند دیگرگون شود. اگر مخاطب آیه را مومنین و جامعه ایمانی بیانگاریم توصیه آیه آن است که در صورت ناشناس بودن پدرِ فرد او را چون برادر دینی خود فرض کنند اما اگر مخاطب آیه والدین پذیرنده باشد به نظر می-رسد که معنا متفاوت خواهد بود. کافی است کمی آیه را در یک فضای واقعی تصور کنیم. آخر چه حکمتی دارد که فردی ۴۰/۵۰ ساله به منزله پدر به یک کودک ۷/۸ساله بگوید برادر دینی یا اخوی؟ این نه تنها حکیمانه نیست بلکه مضحک به نظر می رسد. در همین راستا ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که فقها پذیرش فرزندخواندگیِ غیرمسلمان را نیز غیرجایز ندانسته اند. بنابراین برادر دینی خواندن یک کودک مسیحی نه تنها مضحک بلکه با نص قرآنی نیز ناسازگار است. بنابراین تاکید ما تا اینجا آن است که این عبارت را یک اصل و قاعده رفتاری و حکمی بیانگاریم.


۶-۲.بررسی واژگان و عبارات

با لحاظ مطلب بالا باید دانست که ظرافت های دیگری در آیات وجود دارد که مبتنی بر آنها می توان برخی آثار فرزندی را برای فرزندخواندگان اثبات کرد که به آنها اشاره می کنیم. اول از همه باید پرسید مرجع عبارت «فاخوانکم» قرآنی کیست؟
تعیین مرجع عبارت «فاخوانکم»
تراجم مختلف را که بررسی می کنیم در ترجمه عبارت “…فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ…” چنین بیان شده است که:
اگر پدران ایشان را نشناختید پس برادران دینی شما / برادران شما در دین و موالی شمایند.
حال با تدقیق در این بخش از آیه دو نظر را مطرح می کنیم:


الف. پیروی از ترجمه رایج: تا جایی که در توان نگارنده بود و بررسی کرد همه مفسرین و مترجمین مرجع این عبارت (فاخوانکم…) را خود فرزند(ادعیاء) دانسته اند. این در حالی است که دلیل مستحکمی برای این ارجاع به دست نیامد. اما به هر حال اگر این ترجمه و تفسیر را به همان شیوه سنتی ترجمه کنیم و مرجع عبارت قرآنی را توصیف خود فرزندخواندگان (ادعیاء) بدانیم و در عین حال آیه را به منزله یک قاعده مدنظر قرار دهیم تکلیف کاملا روشن است:
اگر پدران ایشان را نشناختید ایشان(ادعیاء) در حکم برادران شما … خواهند بود.
مبتنی بر این ترجمه کافی است این عبارت قرآنی را یک قاعده بیانگاریم و نه یک سخن صرف برای صدازدن آنها که اثر چندانی بر آن مترتب نیست. بدین ترتیب دیگر بسیاری از مشکلاتی که در مواجهه با پدیده فرزندخواندگی مشهود است وجود نخواهد داشت. می دانیم که برادر و خواهر به هم محرم و ازدواج با برادر یا خواهر حرام است. بر این اساس مبتنی بر خود آیه قرآن مشکلات فقهی که قرن ها گریبان گیر فرزندخواندگی در دایره اسلام بوده است حل خواهد شد. یعنی هم مشکل پوشش حل خواهد شد و هم معضل ازدواج با آنها.


ب.ترجمه متفاوت: با گذر از ترجمه مشهور این سوال مطرح می شود که آیا در این آیه می توانیم مرجع این عبارت را «ادعیاء» نگیریم بلکه مرجع آن را پدر ادعیاء(پدرِ ناشناس فرزندخوانده) بدانیم؟ بدین معنا که:
“اگر پدران ایشان را نشناختید، پس [پدران شان] برادران شمایند.”
اگر با آیه این گونه مواجه شویم داستان کمی تفاوت خواهد کرد و در نتیجه وقتی قرآن می گوید “ایشان برادران شمایند” یعنی دست کم در برخی احکام می توان احکام برادری را نسبت به پدران ایشان(ادعیاء) اعمال کرد. و در نتیجه اولین اثر این قاعده آن است که فرزندخواندگان(ادعیاء) در حکم برادرزاده یِ پذیرنده خواهند بود. بر کسی پوشیده نیست که در اسلام برادرزاده هرکس به او محرم است و در نتیجه ازدواج با او امری است حرام و ممنوع.
هرچند هر دوی این خوانش ها ممکن است و ظاهرا منعی وجود ندارد اما خوانش دوم بر دختر و پسر صدق می کند. یعنی فرقی ندارد فرزندخوانده پسر باشد یا دختر، همین که کودکی، پدرش و نسبش ناشناس بود و به فرزندی خانواده ای درآمد احکام این چنینی بر او متسری خواهد شد. همان گونه که بیان شد این خوانش و نگاهی عمیق تر به آیه به سادگی مشکل را حل می کند. یعنی هم مساله حجاب که دغدغه قرن های فقها بوده حل می شود و هم مساله ازدواج با فرزندخوانده که مدنظر حقوق دانان و مدافعین حقوق کودک در روزگار معاصر بوده است راه حل می یابد. ضمن آن که فرقی بین دخترخوانده و پسرخوانده هم نخواهد بود و آیه منحصر به پسرخواندگی(تبنی) نمی ماند.


۶-۳.پاسخ به ایرادات

در اینجا به جهت تنگی مجال صرفا به یکی از ایرادات که ممکن است مطرح شود پاسخ می گوییم و آن این که در آیه عبارت “اخوانکم فی الدین” آمده است. این عبارت یعنی آنها در حکم برادران دینی شمایند نه برادر حقیقی.


در پاسخ باید گفت حتی اگر همین نگاه را نیز انتخاب کنیم عبارت «اخوانکم فی الدین» که تنها در دو آیه از قران آمده (یعنی همین آیه و ۱۱سوره توبه) با این ترجمه (برادران دینی) باز هم مانعی برای اعمال برخی آثار برادری در روابط با فرزندخوانده نخواهد بود. اما در عین حال ترجمه دیگری نیز قابل پیشنهاد است و به نظر می رسد می توانیم «دین» را به معنای «آیین و روش و قانون» معنا کنیم. یعنی ایشان در آیین و رویه رفتاری در حکم برادر شمایند بنابراین با ایشان چنان رفتار کنید که با برادران خود یا با برادرزادگان خود رفتار می کنید. آن گاه معنا چنین می شود:
“پس اگر پدران ایشان را نشناختید ایشان در روش و شیوه رفتاری هم چون برادران شما و موالی شمایند.”
قابل توجه آن که برخی مترجمین سخنی نزدیک به این خوانش را نیز مطرح کرده اند و در ترجمه از عبارت برادران دینی استفاده نکرده اند بلکه چنین ترجمه کرده اند: ایشان برادارن شمایند در دین.


همه سخن نگارنده آنجاست که منظور در این آیه الزاما مذهبی خاص یا دین اسلام نیست بلکه منظور رویه و آیین رفتاری و قانون است. طرفه آن که واژه «دین» در قرآن بدین معنا نیز آمده است. برای مثال در آیاتی چون آیه ۳۶ سوره توبه و آیه ۷۶ سوره یوسف. و لذا منعی ندارد که ما برخلاف تصور غالب در پی استخراج معنای دیگری از آن باشیم. ضمن آن که در این صورت با محدودیت دینی خاص در پذیرش فرزندخوانده مواجه نخواهیم شد همان طوری که فرزندخواندگی کودک غیرمسلمان، ناروا شمارده نشده است.


۶-۴.نگاهی به واژه موالی

اما نکته دیگری که در آیه و در عبارت قرآنی “فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ” است کلمه «موالی» است. یکی از مشکلات فرزندخواندگان در فقه و قانون جوامع اسلامی وضعیت ارث ایشان بوده است. در بین فقهای معاصر نیز کسی به آن توجهی نشان نداده است و همگی بر محرومیت فرزندخوانده از ارث اتفاق نظر دارند. این مقاله نیز در مقام بررسی جامع این موضوع نیست. تنها سخن خود را به ذکر نکته ای در این آیه ختم می کنیم و بررسی تفصیلی را به مقاله ای دیگر وامی گذاریم:


باید گفت که راه کارهایی هم چون وصیت به سود فرزندخوانده یا صلح و هبه در زمان حیات و… که بعضا در قانون نیز وارد شده حقیقتا بخشی از مشکل را حل می کند و شاید به همین واسطه مسائل مالی فرزندخواندگان چندان حساسیت زا نبوده است چرا که به این شکل بسیاری از مشکلات برطرف می شود. اما به نظر می رسد که متن قرآنی ظرفیت پذیرش تاویلی هم سو با روزگار و احوالات آن را نیز دارد. برای تبیین این نکته کافی است در معنای واژه «موالی» کنکاش کنیم. «موالی» در لغت عرب معانی متفاوتی دارد: دوست، برده، نزدیک… این واژه از ریشه «ولی» است که خود به قرابت و نزدیکی اشاره دارد و به تعبیر صاحب «التحقیق» قرارگرفتن چیزی بالای چیزی است با وجود رابطه میان آن دو. در بیان قرآنی نیز در معانی مختلفی به کار رفته است و یکی از بیشترین این کاربردها اشاره به روابط نزدیک و قرابت است. مترجمین و مفسرین غالبا در آیه ۵ سوره احزاب این واژه را در معنی دوست گرفته اند (شعرانی، پورجوادی، طاهری، روض الجنان) برخی نیز آن را به معنای آزادشدگان(معتق) دانسته اند (دهلوی ، دهم هجری، پاینده): یعنی ایشان(فرزندخواندگان شما) برادران دینی و دوستان و نزدیکان / آزادشدگان شمایند.


ترجمه ها همه بر همین امر انحصار دارند. اما آیا موالی معنای دیگری ندارد؟ شاید بهتر باشد پاسخ را در خود قرآن جستجو کنیم. نکته مهم آن است که «موالی» در متن قرآنی در معانی دیگر نیز به کار رفته و این نکته بسیار تامل برانگیز است که در آیه ۳۳ سوره نساء این واژه در معنای «وارث» به کار رفته است و بیشینه مترجمین و مفسرین نه تنها در این که معنای این واژه در آیه مذکور به معنای وارث است تردید نکرده اند بلکه در ترجمه این واژه از کلماتی هم چون وارث، میراث خوار، میراث بر و… استفاده کرده اند.


آن چنان که “فسر القرآن بالقران”حکم می کند فهم واژگان و عبارات قرآنی مبتنی بر خود متن قرآن هماره یکی از بهترین شیوه های تفسیری بوده است. حال باید پرسید با توجه به مطالب بالانوشت آیا می توان این عبارت از آیه را چنین معنا کرد؟


“پس اگر پدران ایشان را نشناختید ایشان[پدران ادعیاء/ادعیاء] در روش هم چون برادران شما و وارثان شمایند.
پاسخ تفصیلی به این پرسش را باید در مقاله ای دیگر پی گرفت.

منابع و مآخذ:
امامی،اسداله، «وضع حقوق فرزندخواندگی در ایران»، پژوهش های فلسفی-کلامی، شماره ۱، ۱۳۷۸
بلخى مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج۳، به تحقیق عبدالله محمود شحاته‏، بیروت، نشر دار إحیاء التراث، ‏۱۴۲۳ق
جعفری تبار، حسن، دیو در شیشه، تهران،نشر حق گزاران، ۱۳۹۵
خنجری علی آبادی، امین، سیفی علمی،یعقوب،«بررسی فرزندخواندگی در فقه امامیه و حقوق موضوعه ایران»،فصلنامه علمی حقوقی قانون یار،دوره۱،بهار۹۶
زمخشری، محمودبن عمر، تفسیر کشاف، ج۳، ترجمه مسعود انصاری، تهران، نشر ققنوس، ۱۳۸۹
شریعتی نسب، صادق،فرزندخواندگی، تهران، نشر شهر دانش، ۱۳۹۰
_،«محرمیت در فرزندخواندگی»، مجله تحقیقات حقوقی، ش۶۶، ۱۳۹۳
صادقی تهرانی،محمد،الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم،انتشارات فرهنگ اسلامی،ج‏۲۴، ۱۳۶۵
، رساله توضیح المسائل نوین،تهران،امید فردا
صفایی،حسین، امامی،اسداله، مختصر حقوق خانواده، چ۳۶، تهران نشر میزان، ۱۳۹۲
طباطبایی،محمدحسین،تفسیر المیزان، سیدمحمدباقر موسوی همدانی، چ۵، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم‏،۱۳۷۴
عالمی طامه،حسن، فرزندخواندگی در اسلام، تهران، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۱
قمی،علی ابن ابراهیم، تفسیر القمی، ج‏۲، چ۳، به تحقیق طیب موسوی جزایری،قم،نشر دارالکتاب، ۱۳۶۳
کاتوزیان،ناصر،حقوق مدنی(خانواده)، ج۲،چ۷،تهران،شرکت سهامی انتشار، ۱۳۸۵

CLASSICALRELIGIOUS PERSPECTIVES OF ADOPTION LAW, / Daniel Pollack, Moshe Bleich.Charles J. Reid, Jr, Mohammad H. Fadel / POLLACK_FINAL.DOC / 2008
Kutty,Faisal,Islamic Law and Adoptions, Cambridge Scholars Publishing, forthcoming 2014
Nasr, Seyyed Hossein,The Study Quran

۱ ۱ رأی
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
یعقوب
یعقوب
آذر ۲۰, ۱۳۹۹ ۴:۱۴ ب٫ظ

ضمن عرض سلام و تشکر از جناب آقای رضوی، نویسنده محترم مقاله که بسیار مطالب جالب و مفیدی را مطرح کرده اند دو مطلب و نکته به نظر ناقص بنده می‌رسد که می‌خواهم بعرض برسانم اول دیدگاه فقهی مرحوم صادقی تهرانی که قید تجاذب جنسی را در رمسئله حجاب دخالت میدهند شاید بسیاری از مشکلات حجاب اجباری را حل کند . در اینصورت مسئله حجاب و پوشش بانوان و به تبع آن احکام نگاه جنبه ای طبیعی تر و منطقی تر بخود بگیرد.یعنی باتجاذب جنسی حتی انسانهای محرم هم باید پوشش و نگاه خود را کنترل کنند، وبا عدم تجاذب… مطالعه بیشتر»

مهدی رضوی
مهدی رضوی
جواب به  یعقوب
اسفند ۲, ۱۳۹۹ ۹:۰۷ ق٫ظ

با سلام و سپاس جناب یعقوب. در پاسخ به مسأله اول باید بگویم که هرچند ایشان چنین سخنی می‌گویند اما همانطوری که در مقاله تفصیلی نوشته ام و البته در اینجا خلاصه شده است جناب صادقی به عنوان یک فقیه به هیچ وجه به این تالی سخن خود پایبند نیستند و چنین مجوزی بر حجاب صادر نکردند. و البته با دیگر مبانی فقهی هم نمی‌خواند. البته این نظر بنده نیست ، صرفا در حیطه شما پاسخ دادم

مهدی رضوی
مهدی رضوی
جواب به  یعقوب
اسفند ۲, ۱۳۹۹ ۹:۱۲ ق٫ظ

در پاسخ به سوال دیگر جناب یعقوب باید بگویم شریعتی نسب دقیقا همین کار را کرده است ، یعنی با تفصیل در این باب قلم رانده که هریک از این احکام را جداگانه به کار بندد و در کتاب و مقاله اش آورده است. البته مورد نقد هم قرار گرفته که بعضاً در این نوشتار به آن اشاره کردم. البته آقای آل حسین هم از منظری دیگر به تفسیر برخی آیات پرداخته اند که احکام فرزندخواندگان را به روز کنند که هرچند در این نوشتار نیامده اما در مقاله تفصیلی این قلم درج شده است. با همه اینها بنده در… مطالعه بیشتر»

3
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx