دین و آزادی (۱۴): حکم شرع همان حکم عقل است
ابوالفضل ارجمند: خدا از طریق عقل با انسان سخن میگوید و او را هدایت میکند، همان گونه که از طریق غریزه حیوان را هدایت میکند. قوانین طبیعیِ حاکم بر جمادات هم مقدرات الهی هستند و جمادات نمیتوانند از این قوانین تخلف کنند. همهی ساکنان زمین و آسمان تسلیم ارادهی خدا هستند: له أسلم من فی السماوات والأرض طوعا وکرها. در این میان، خدا خود اراده کرده است که انسان را مختار بیافریند. اگرچه قدرت تشخیص راه راست در فطرت انسان تعبیه شده است، اما خدا امتحانها و وسوسههایی را هم در مسیر انسان قرار میدهد تا او را بیازماید.
آنچه انسان در تقلای خود برای دستیابی به زندگی عقلانیتر و اخلاقیتر به کار میبندد، همگی مبتنی بر وحی الهی است و آنچه او را از این مسیر دور میکند، القائات شیطانی است. تمام دستاوردهای فرهنگی و اکتشافات علمی و نوآوریهای صنعتی انسان که در جهت ارتقای زندگی او و شناخت بهتر هستی باشد، به کمک الهام و وحی الهی حاصل شده است. اینکه صنعت را خدا به انسان آموخته است، سخن قرآن است: وعلمناه صنعه لبوس لتحصنکم من بأسکم.
قرآن میگوید چارپایان و کشتی وسایل نقلیهای هستند که خدا در اختیار مردم قرار داده است: وجعل لکم من الفلک والأنعام ما ترکبون. بشر در خلقت چارپایان دخالتی ندارد، اما کشتی را خودش اختراع کرده است. با وجود این، از دیدگاه دینی مصنوعات بشری هم مانند پدیدههای طبیعی نعمتهای الهی هستند.
خدا دستاوردهای انسان را به رسمیت میشناسد و با انسان همراهی میکند. او باد را به کمک میفرستد تا کشتی را در دریا به حرکت در آورد: ومن آیاته أن یرسل الریاح مبشرات ولیذیقکم من رحمته ولتجری الفلک بأمره. این سخن قرآن مانند این است که بگوید خدا هواپیما را وسیلهی راحتی بشر قرار داده است و به امر اوست که این وسیله به پرواز در میآید.
زبان نیز اختراع انسان است. اگرچه خدا قدرت گویایی را در انسان قرار داده است، اما کلمات و عبارات و دستور زبان همگی ساختهی انسان است، به همین دلیل هم زبانهای مختلفی پدید آمده است. قرآن زبانهای مختلف را آیات خدا میداند: ومن آیاته خلق السماوات والأرض واختلاف ألسنتکم وألوانکم. تکلم خدا با انسان از طریق همین زبانهای اختراعی و گوناگون بشری صورت میگیرد.
یکی دیگر از دستاوردهای مهم بشر اختراع خط است. قرآن به قلم سوگند خورده است و گفته است که خدا با قلم به انسان آموزش میدهد: علم الإنسان بالقلم. علائمی که حروف الفبا نامیده میشود و ثبت و انتقال پیامهای انسانی را ممکن میکند، همگی محصول عقل انسان است و عقل هم هدیهای الهی است.
اکنون ادعا میکنیم که آنچه در ادبیات دینی شریعت و حدود الهی نامیده میشود، در حقیقت قوانینی است که انسان با تکیه بر عقل و فطرت به آن رسیده است. دخالت خدا در تشریع قوانین دینی، مانند دخالت خدا در ساخت کشتی و قلم و دیگر مصنوعات مفید انسانی است.
بعضی از احکام شرعی محلی است و از قومی به قومی دیگر تغییر میکند. درک و پذیرش احکامی که به فرهنگ یک قوم خاص وابستگی دارد ممکن است برای اقوام دیگر دشوار باشد، اما بعضی دیگر از احکام دینی جهانشمول است و درک و پذیرش آنها آسان است. مثالهایی از احکام جهانشمول دینی را در اینجا بیان میکنیم .
مثال اول، ضرورت پوشاندن شرمگاههای بدن است. انسانها برهنه خلق میشوند و در حالت طبیعی هیچ پوششی بر تن ندارند. هنوز هم در بعضی از قبایل بدوی مردم بدون لباس زندگی میکنند. پوشیدن لباس رفتاری غیرطبیعی اما متمدنانه است. بشر ابتدا خود را با برگ درختان یا پوست حیوانات میپوشاند، اما برای تهیهی پارچه و تولید لباسهای امروزی به تجهیزات خاصی نیاز است که در طبیعت موجود نیست. لباس یکی از مصنوعات انسانی است که استفاده از آن در دین ضروری شده است. پوشاندن شرمگاههای بدن عرفی جهانی است و دین هم این عرف را امضا کرده است.
مثال دیگر در ده فرمان تورات آمده است. این فرمانها با دعوت به یکتاپرستی آغاز میشود و با توصیههای اخلاقی پایان مییابد. در میان این احکام مهم اعتقادی و اخلاقی، یک حکم بسیار مهم آیینی هم به چشم میخورد: اینکه مردم باید شش روز کار کنند و یک روز استراحت کنند و به زیردستانشان هم استراحت دهند.
گردش ماه قمری و سال شمسی در طبیعت قابل مشاهده است، اما گردش هفته نشانهای در طبیعت ندارد. تقسیم روزها به دورههای هفتگی یک قرارداد انسانی است که پیش از آنکه وارد تورات شود در فرهنگ بسیاری از ملل جهان قدیم رایج بوده است. این رسم هم امروزه به عرفی جهانی تبدیل شده است و در عموم کشورهای جهان رعایت میشود. پیامبران بنیاسرائیل این قرارداد کهن و جهانشمول انسانی را یکی از ده فرمان مهم خدا به بشر اعلام کردهاند.
مثال سوم که مناقشهانگیزتر است، خوردن گوشت است. بشر گوشتخوار آفریده نشده است. گرگ میتواند گوسفند را با چنگ و دندان بدرد و بخورد، اما بشر برای کشتن و قطعهقطعه کردن گوسفند به ابزار نیاز دارد و پس از آن هم باید گوشت را بپزد. خوردن گوشت خام برای انسان دشوار و ناخوشایند است. از یک طرف نشانههایی طبیعی وجود دارد که نتیجه بگیریم خدا انسان را گوشتخوار نیافریده است، و از طرف دیگر میبینیم که خدا گوشتخواری او را در بعضی از متون مقدس تجویز کرده است.
در سرزمینهایی مانند هند بسیاری از مردم گوشت نمیخورند. به نظر میرسد که گوشت نخوردن طبیعیتر و اخلاقیتر از گوشت خوردن باشد و تجویز گوشتخواری در متون مقدس از سر ضرورت و ناچاری بوده باشد. گفته میشود که بشر از زیستگاههای طبیعی خود خارج شده است و در مناطقی که مواد غذایی گیاهی کم بوده است به گوشتخواری روی آورده است. پیامبران این عادت غیرطبیعی بشر را هم بنا به ضرورت پذیرفتهاند و امضا کردهاند.
بعضی از احکام قرآن پیش از اینکه در این کتاب منعکس شود، در عرف محلی اعراب رایج بوده است. به اینها «احکام امضایی» میگویند. مثلا گفته میشود که ماههای حرام قبل از نزول قرآن در فرهنگ اعراب معلوم بوده است و حرمت آنها رعایت میشده است. رسوم محلی میتواند وارد متن مقدس شود و به احکام الهی تبدیل شود.
بعضی از احکام پیامبران با گذشت زمان و از قومی به قومی دیگر تغییر میکند، همان اتفاقی که در همهی قانونگذاریهای بشری روی میدهد. این گونه نیست که همهی آنچه حدود الهی خوانده میشود ثابت و ابدی و جهانشمول باشد. در احکام قرآن، بسیاری از کلیات را میتوان به زمانها و مکانهای دیگر هم تعمیم داد، اما معمولا جزئیاتی که متخصصان از منابع خارج از قرآن استخراج میکنند و بر سر آنها اختلاف دارند، قابل تعمیم نیست.
پیشتر اشاره کردیم که صلات و زکات که دستور مشترک همهی پیامبران خداست، در تورات و انجیل و قرآن فرمول معینی ندارد و کوشش متخصصان برای رسیدن به شیوهی دقیق اجرای این احکام هم معمولا به اختلافات و استنباطات غلط منجر میشود. در ادامهی احکام صلات و زکات، اکنون حکم خمس را بررسی میکنیم و فارغ از بحثهای تخصصی تفسیری عرفی از آن ارائه میدهیم که برای عموم مردم جهان آشناست.
چنانکه در گفتارهای مربوط به بردگی اشاره شد، پرداخت خمس در احکام تورات هم سابقه دارد. یوسف زمانی که مقام دوم مصر بود، در طول هفت سال قحطی، آذوقهی مصریان را از خزانهی حکومت تأمین کرد و از آن پس مردم را ملزم کرد که یک پنجم محصول هر سالشان را به حکومت تحویل دهند (پیدایش ۴۷: ۲۴).
خمس بر خلاف زکات مالیاتی حکومتی با درصدی مشخص است. قرآن زمانی مؤمنان را به پرداخت خمس فراخواند که آنان به مدینه مهاجرت کرده بودند و حکومتی به رهبری پیامبر شکل گرفته بود. هر حکومتی برای ادارهی امور جامعه به دریافت مالیات نیاز دارد.
خمس مالیات اجباری شهروندان به حکومت است و زکات کمکهای اختیاری آنان به نیازمندان. عموم مردم جهان بر اساس وظایف شهروندی یا اخلاقی بخشی از اموال خود را به حکومت یا نیازمندان میدهند، بدون اینکه این وظایف را از متون مقدس استخراج کرده باشند. اینکه متخصصان مذهبی زکات را مالیاتی اجباری با درصدی مشخص میدانند صحیح به نظر نمیرسد. معنی نمیدهد که به مردم بگوییم بیست درصد درآمدشان را خمس بدهند و ده درصد را زکات، ضمن اینکه مذاهب مختلف بر سر درصد زکات هم اختلاف دارند.
مانند سایر احکام قرآن، در حکم خمس هم کوشش متخصصان برای رسیدن به جزئیات و تفصیلات این حکم در زمان پیامبر به نتایج مناقشهانگیزی منجر میشود. یکی از مناقشات این است که آیا خمس تنها به غنایم جنگی تعلق میگیرد یا شامل درآمدهای دیگر هم میشود. قرآن میگوید هرآنچه مؤمنان به غنیمت میگیرند مشمول خمس میشود (انفال: ۴۱). فرض کنید موارد اختلاف را کنار بگذاریم و به سراغ بخشی برویم که فرقهها بر سر آن اتفاق نظر دارند، یعنی خمس غنایم جنگی.
اگر بخواهیم حکم قرآن را امروز اجرا کنیم، غنایمی که رزمندگان در جنگ به دست میآورند پس از کسر خمس به آنان تعلق میگیرد. در زمان پیامبر از جنگافزارهای امروزی خبری نبود و مردم با شمشیر و خنجر و تیر و کمان به جنگ میرفتند، وسایلی که برای شکار حیوانات هم از آنها استفاده میشد. نفربرها هم چارپایان بودند که پس از جنگ در زندگی روزمره استفاده میشدند. مالکیت و حمل این «ادوات جنگی» مجاز بود و مردم آنها را در خانههای خود نگه میداشتند. امروزه جنگ و تجهیزات مرتبط با آن به کلی تغییر کرده است و حکم خمس برای روشنترین مصداق قرآنی آن یعنی غنایم جنگی قابل اجرا نیست.
در جوامع امروزی معمولا نیروهای نظامی از غیرنظامیان جدا هستند. نه تنها درآمد غیرنظامیان، بلکه درآمد نظامیان هم معمولا از محل غنایم جنگی تأمین نمیشود. عضویت در نیروهای نظامی شغلی دائمی است و این نیروها در زمان صلح و زمان جنگ کارمندان دولت هستند و از دولت حقوق میگیرند. این گونه نیست که اگر توپ یا مسلسلی در جنگ به غنیمت گرفته شد پس از پرداخت مالیات به تملک شخصی سربازان درآید، ضمن اینکه مالکیت شخصی و حمل سلاحهای بسیار سبکتر از توپ و تانک هم غیرقانونی است و به مجوزهای خاص نیاز دارد.
حکم خمس در قرآن و اختلافات فرقهای بر سر آن به خوبی نشان میدهد که نه تنها کوششهای تخصصی برای استخراج دقیق شکل اجرای احکام در زمان پیامبر بینتیجه است، بلکه به فرض هم که کسی بتواند با اطمینان و قاطعیت معین کند که مؤمنان در زمان پیامبر چگونه به این احکام عمل میکردند، چنین کسی به اطلاعاتی تاریخی رسیده است که به کار زندگی امروز نمیآید. همان عقلی که میگوید بعضی از احکام متون مقدس همچنان معتبر است و نیازی به تغییر ندارد، میگوید بعضی از احکام هم متناسب با شرایط امروز باید تغییر کند.
***
شریعت یعنی قانون. هر جامعهای به شریعت یا قانون نیاز دارد . در مکتب پیامبران شریعت و قانون از هم جدا نبودند. این گونه نبود که مثلا مردم بر اساس قانون به حکومت مالیات بدهند و بر اساس شریعت به پیامبر خمس بدهند.
اگر شریعت را با قوانین عرفی مقایسه کنیم، میتوانیم معنی تعبد و تسلیم در دین را هم بهتر درک کنیم. قانونگرایی و تسلیم در برابر قانون از ارزشهای مهم بشر معاصر است. البته قانون در جوامع مدرن به روز است و در صورت لزوم تغییر میکند. در سالهای نزول قرآن هم شریعت به روز بود. مؤمنان در طول آن سالها شاهد تغییراتی هرچند کوچک در بعضی از احکام الهی بودند و حتی خودشان هم با پرسشها و استفتائاتی که از پیامبر میکردند در صدور احکام دخالت داشتند. این گونه نبود که از ابتدا یک کتاب به نام قرآن به دست مردم بدهند و بگویند آنچه برای شما لازم است در آن آمده است و این احکام لایتغیر است.
کتاب خدا تنها قرآن نیست. کتابهایی که قبل از قرآن هم برای اقوامی دیگر نازل شده است، کتابهای خدا هستند. محمد از دنیا رفت و نزول قرآن به پایان رسید، اما وحی الهی پایان نیافت. بر اساس قرآن وحی تنها بر پیامبران نازل نمیشود. به شاگردان عیسی هم وحی شد (مائده: ۱۱۱). ناتوانی متکلمان سنتی از درک و تبیین ماهیت وحی الهی از آن روست که تعریف آنان از وحی و تخصیص دادن آن به پیامبران ربطی به دیدگاه قرآن ندارد.
دستاوردهای جدید علمی و فرهنگی بشر هم مانند دستاوردهای کهن او مبتنی بر وحی الهی است، از این رو ایرادی ندارد که بشر جدید برای متونی چون اعلامیهی جهانی حقوق بشر هم به همان اندازهی متون مقدس در جهان قدیم حرمت و قداست قائل باشد.
(ادامه دارد)
در این ارتباط:
دین و آزادی (۴): عیسی و پیلاطس
دین و آزادی (۵): سَبت برای انسان، یا انسان برای سَبت؟
دین و آزادی (۷): بردگی و بندگی
دین و آزادی (۹): تأملی در معنی «ما ملکت أیمانکم» و «رقاب»
دین و آزادی (۱۰): تجاوز اعراب به همسایگان عجم
دین و آزادی (۱۱): آنچه در قرآن نیامده است
دین و آزادی (۱۲): پیامبران و متخصصان
دین و آزادی (۱۳): خادمان و روحانیان
[quote]شما چرا به این سوالم من جواب نمی دهید که چرا پیامبر نگفت که اقایان یهودی این تورات هست سفر پیدایش و اینم اون مطلبی که شما قبول نمی کیند.[/quote]
مثل اینکه به یک فقیه سنی یا شیعه بگویی آقای عزیز: این قرآن! در کجای آن گفته شده است که سگ نجس است؟ و او بابت راهنمایی شما از شما تشکر کند و سگ را پاک اعلام کند.
بحث محمد با کافران و مشرکان از اجنس این مثال ساده است.
[quote]اگر در قران ادعا شده است تورات را بیاورید و بخوانید ؛ خطاب به چه کسانی هست؟ مشخص است که خطاب به یهودیان هست و شما با دانستن این نکته که به ضررتان هست یا بهتر بگوییم که به هدفتان نمی رسید در ادامه افاضه می فرمایید که:( من اصلا کار ندارم که شما یهودی هستید یا نیستید).[/quote]
علیرضای گرامی
اگر این آیه خطاب به یهودیان هست و ربطی به دیگران ندارد که جهت اطلاع عرض می کنم که کل قرآن عربی خطاب به اعراب است و عجم کلمه ای از آن را نمی فهمد. به مقاله مخاطبان قرآن مراجعه کنید.
[quote]شما می توانید اختلاف خبر سوره های قمر و فصلت را به قول خودتان ماستمالی کنید، پس اگر اختلافی در تورات و انجیل و قرآن می بینید به همین روش جلو بروید.[/quote]
جناب ارجمند حالا فهمیدید که روش تان پیچاندن مطلب هست.
[quote]در قرآن ادعا شده است که همه چیز بر اسرائیل حلال بوده است. در خواست هم شده است که تورات را بیاورید و بخوانید.[/quote][quote]من اصلا کار ندارم که شما یهودی هستید یا نیستید. [/quote][quote]بفرمایید که شما چگونه صدق این ادعای قرآن را معلوم می گنید؟[/quote]جناب ارجمند اگر به قرآن استناد می کنید پس ایه را تفکیک نکنید. اگر در قران ادعا شده است تورات را بیاورید و بخوانید ؛ خطاب به چه کسانی هست؟ مشخص است که خطاب به یهودیان هست و شما با دانستن این نکته که به ضررتان هست یا بهتر بگوییم که به هدفتان نمی رسید در… مطالعه بیشتر»
شما می توانید اختلاف خبر سوره های قمر و فصلت را به قول خودتان ماستمالی کنید، پس اگر اختلافی در تورات و انجیل و قرآن می بینید به همین روش جلو بروید.
[quote]جناب ارجمند ؛ یک مقدار شفاف تر بگید که کجای قران میگه ای پیروان محمد برای فهم قران به تورات و انجیل مراجعه کند.[/quote]
در قرآن ادعا شده است که همه چیز بر اسرائیل حلال بوده است. در خواست هم شده است که تورات را بیاورید و بخوانید.
من اصلا کار ندارم که شما یهودی هستید یا نیستید.
بفرمایید که شما چگونه صدق این ادعای قرآن را معلوم می گنید؟
[quote]معیار دوگانه نداشته باشید. قرآن خودش هم روایتهای مختلفی از تعداد اصحاب کهف نقل کرده است. بیان نقلهای مختلف از یک داستان به معنی رد داستان نیست.[/quote]
جناب ارجمند برای چندمین بار بگم که سخن مقایسه بین نقل تورات و قران هست و در مورد قضیه حضرت یوسف در تورات و قران اختلاف اساسی هست که به هیچ وجه ماست مالی یا همان توجیه هم نمیشه کرد. شما وقتی این رو نمی توانید جواب بدهید اومدید می گویید که در قران هم نقل های مختلف در یک داستان هست.
[quote]خب مگر شما نمی گویید که قران تصدیق کننده تورات هست ؛ پس چرا اینجا تصدیق نکرده است؟[/quote]
معیار دوگانه نداشته باشید. قرآن خودش هم روایتهای مختلفی از تعداد اصحاب کهف نقل کرده است. بیان نقلهای مختلف از یک داستان به معنی رد داستان نیست.
جناب ارجمند ؛ یک مقدار شفاف تر بگید که کجای قران میگه ای پیروان محمد برای فهم قران به تورات و انجیل مراجعه کند.
آیه ۹۳ال عمران کجاش گویای نظر شماست؟ ایه نشان می دهد که یک گفت و گویی بین محمد ص و یهودیان انجام شده است یعنی اعتراضی از سوی یهودیان انجام شده است و پیامبر هم جوابشان را داده است و اصلا ایه نگفته ای پیروان محمد به تورات مراجعه کنید.
اصلا چرا خداوند به محمد ص نمی گوید که بگو بیا اینم تورات و در فلان قسنتش این رو نوشته ؟ مگر تورات در دسترس مردم نبود؟
[quote]بله قطعا تفاوتهایی دارد. درست همان گونه که در تکرار داستانهای قرآن تفاوتهایی جزئی دیده می شود که البته از قرآن بسیار بعیدتر است. مثلا بفرمایید که آیا آیه ۱۹ قمر دزست است یا آیه ۱۶ فصلت؟ آیا عذاب در یک روز نازل شد یا چند روز؟[/quote]جناب ارجمند وقتی که می گویم روش تان پیچاندن مطلب و تحریف کردن ان هست باور نمی کنید؟بحث ما در مورد نقل اختلاف قران و تورات در حضرت یوسف هست و مقایسه این دو هست ؛ اگر شما مطلبی در مورد اینکه در داستانهای قرآن تفاوتهایی جزئی دیده می شود ، مقاله ای بنویسید… مطالعه بیشتر»
[quote]جناب ارجمند آیا از آیه ۹۳سوره ال عمران چنین برداشتی می کنید که پیروان محمد ابتدا باید به تورات مراجعه می کردند تا صدق سخنان محمد را متوجه می شدند و پیرو او می شدند؟ بالاخره نگفتید که این مراجع که در قران به صراحت ذکر شده است چیه؟[/quote] بله، آیه کاملا گویاست. محمد دین جدیدی نیاورد. درگیری او هم با متدینان بود نه افراد بیدین. آنچه مردم قوم او به پیامبران پیشین نسبت می دادند با کتابهای آنان که در دسترس بود مطابقت نداشت. درست همان گونه که بسیاری از باورها و رفتارهای شیعیان و سنیان با قرآن تطابق… مطالعه بیشتر»
[quote]مغلطه کار شماست. پیروان محمد ابتدا باید به تورات مراجعه می کردند تا صدق سخنان محمد را متوجه می شدند و پیرو او می شدند. البته شیعیان و سنیان به گذراندن این مرحله نیازی ندارند چون آن را از آباءشان به ارث می برند.[/quote]
جناب ارجمند آیا از آیه ۹۳سوره ال عمران چنین برداشتی می کنید که پیروان محمد ابتدا باید به تورات مراجعه می کردند تا صدق سخنان محمد را متوجه می شدند و پیرو او می شدند؟
بالاخره نگفتید که این مراجع که در قران به صراحت ذکر شده است چیه؟
[quote]لطفا مغلطه نکنید .[/quote]
مغلطه کار شماست. پیروان محمد ابتدا باید به تورات مراجعه می کردند تا صدق سخنان محمد را متوجه می شدند و پیرو او می شدند. البته شیعیان و سنیان به گذراندن این مرحله نیازی ندارند چون آن را از آباءشان به ارث می برند.
بله قطعا تفاوتهایی دارد. درست همان گونه که در تکرار داستانهای قرآن تفاوتهایی جزئی دیده می شود که البته از قرآن بسیار بعیدتر است. مثلا بفرمایید که آیا آیه ۱۹ قمر دزست است یا آیه ۱۶ فصلت؟ آیا عذاب در یک روز نازل شد یا چند روز؟
جناب ارجمند تناقض گفته هات در مورد آیه۹۳ال عمران را نمی توانی جواب دهید ؛ لطفا مغلطه نکنید . آیه ۹۳بالاخره مناظره با اهل کتاب هست یا اینکه به پیروان محمد میگه به تورات مراجعه کنید؟
[quote]پیروان محمد بر خلاف شیعیان و سنیان مادرزادی باید به مرجعی برای سنجش ادعاهای محمد مراجعه می کردند. این مراجع در قرآن به صراحت بیان شده است.[/quote]
این مراجع که در قران به صراحت ذکر شده است چیه؟
[quote]بله این یک سوال بسیار مهم است. اگر پاسخی برای آن ندارید نمی توانید بگویید این یک روش پیچاندن است. این قبیل عبارات شما ارزشی ندارد.[/quote]
خب اگر این سوال برایتان مهم هست؛ نقل قران در مورد حضرت یوسف با نقل تورات در مورد حضرت یوسف تفاوت دارد یا نه؟ تا روش پیچاندن شما را نشان دهم.
[quote]شما خواهید گفت که از کجا می دانی که نقل قران درست است و نقل تورات نیست؟[/quote]
بله این یک سوال بسیار مهم است. اگر پاسخی برای آن ندارید نمی توانید بگویید این یک روش پیچاندن است. این قبیل عبارات شما ارزشی ندارد.
مگر پیروان محمد از ابتدا پیروان محمد بودند؟ بخشی از پیروان محمد پیشتر پیروان اسمی تورات بودند، مانند شیعیان و سنیان که پیروان اسمی قرآن هستند اما معمولا نمی دانند در قرآن چه نوشته شده است یا اعتقادات موروثیشان با قرآن تناقض دارد.
پیروان محمد بر خلاف شیعیان و سنیان مادرزادی باید به مرجعی برای سنجش ادعاهای محمد مراجعه می کردند. این مراجع در قرآن به صراحت بیان شده است.
[quote]جناب ارجمند مثل اینکه خودتان هم نفهمیدید چی گفتید.[/quote]
استفاده از این نوع عبارات بسیار راحت است اما ارزشی ندارد.
جناب ارجمند؛ شما یک روش پیچوندن دارید و آن این است که میایید می گویید که قران تورات را تصدیق کرده است. حال اگر کسی به شما بگوید که نقل قران در مورد خواب حضرت یوسف با نقل تورات در مورد حضرت یوسف اختلاف دارد؛ شما خواهید گفت که از کجا می دانی که نقل قران درست است و نقل تورات نیست؟
[quote]بفرمایید بحثهای شما چه ربطی به مقاله دارد؟ [/quote]مگر سخن بنده با در چه موردی بود؟ آیا این پاراگراف از متن مقاله شما نیست:[quote]بعضی از احکام قرآن پیش از اینکه در این کتاب منعکس شود، در عرف محلی اعراب رایج بوده است. به اینها «احکام امضایی» میگویند. مثلا گفته میشود که ماههای حرام قبل از نزول قرآن در فرهنگ اعراب معلوم بوده است و حرمت آنها رعایت میشده است. رسوم محلی میتواند وارد متن مقدس شود و به احکام الهی تبدیل شود.[/quote]آیا تونستید از قران ثابت کنید که این ماه های حرام رو قران از فرهنگ اعراب گرفته هست؟و بعد… مطالعه بیشتر»
[quote]مسلمین به تورات و انجیل باید “ایمان” داشته باشند ولی “عمل” آنها باید طبق قرآن باشد…[/quote]
جناب مرادی
با سلام و تشکر از شما که دیدگاهی دیگر راجع به ماههای حرام را گشودید که البته آن هم یک حدس است.
اما می دانید که صفت «مسلمین» در قرآن با کاربرد این اصطلاح در نزد ما فرق دارد. مسلم بودن به قرآن وابستگی ندارد.
[quote]جناب ارجمند لطفاً بحث رو منحرف نکنید.[/quote] بفرمایید بحثهای شما چه ربطی به مقاله دارد؟ اما بعد [quote]کجای قرآن گفته شده که فهم قرآن در گرو فهم تورات هست؟[/quote] در قرآن گفته شده است همه طعامها بر اسرائیل حلال بود جز آنچه او بر خودش حرام کرد. قرآن در این مناظره با اهل کتاب می گوید تورات را بیاورید و بخوانید: فاتوا بالتوریه فاتلوها ان کنتم صادقین. بفرمایید که دلیل شما برای اینکه محمد راست می گفت جز اینکه تورات را بیاوریم و بخوانیم چیست؟ و اساسا اینکه پیامبر مخاطبانش را به اسرائیل ارجاع می داد یعنی چه؟ اصلا اسرائیل… مطالعه بیشتر»
سلام همچنانکه نظر علامه طباطبایی بر این است ۴ ماه مورد اشاره در سوره توبه منظور ۴ ماه مشهور رجب و ذی القعده و…نیست بلکه ۴ ماه مهلت است. ۴ ماه از سال مورد اشاره در آیه ۴*۹=۳۶ نیز ۴ ماه متوالی مطلق است. در سرزمین حجاز بدون زراعت و امکانات معاش مستمر و … جنگ و نزاع طائفه ای بیشتر ماه های سال بر پا بوده است بجهت موقعیت این سرزمین و هر جا مشابه این موقعیت باشد دستور لزوم توقف جنگ ها در ۴ ماه از سال منطقی و از سر رحمت الهی است. در زمان و مکان… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند لطفاً بحث رو منحرف نکنید.کجای قرآن گفته شده که فهم قرآن در گرو فهم تورات هست؟فرض کن بنده مخاطب قران نیستم؛ باز این سوال پیش میاد برای یک عرب زبان حتی مخاطبین عصر نزول قران کجا گفته شده که برای فهم قران به تورات باید مراجعه کنید؟ جناب ارجمند با گفتن اینها بهانه هست چیزی عوض نمی شود؛ بهانه سخن شماست که می گویید چون که در تورات نیست پس نتیجه شما اشتباه هست. اگر فهم قران در گرو فهم تورات هست ، پس فهم تورات هم در گرو فهم کتاب ابراهیم هست. وقتی که چیزی رو نمی… مطالعه بیشتر»
[quote]اگر امکان دارد بگویید در کدام ایه از قران چنین مطلبی آمده است؟[/quote] نیازی نیست صراحت داشته باشد. در کدام آیه به شما که عجم زبان هستید امر شده است که برای فهم قرآن باید زبان عربی بیاموزید؟ آیا در دین محمد فهم زبان عربی برای عجم زبانان واجب است؟ مطابق کدام آیه؟ برای فهم قرآن بسیاری از پیش نیازهای دیگر هم لازم است، از جمله آشنایی با آداب و رسوم اعراب حجاز. اینها را در قرآن بیان نمی کند چون مخاطبان همه را می دانند. من و شما هم مخاطب نیستیم. [quote]اینکه در قرآن گفته شده که مومنان به… مطالعه بیشتر»
[quote]فهم قرآن در گرو مراجعه و فهم منابعی است که خود به آنها استناد کرده است. [/quote]اگر امکان دارد بگویید در کدام ایه از قران چنین مطلبی آمده است؟ [quote]برای فهم قرآن به تمام کتابهایی که در دسترستان است و قرآن هم آنها را تصدیق کرده است و به آنها استناد کرده است باید مراجعه کنید. اما مشکل این است که ما در زمان و مکان مخاطبان قرآن نیستیم و مثلا اگر آنان به محمد دسترسی داشتند ما نداریم.[/quote]چرا ما به تورات و انجیل دسترسی داشته باشیم اما به کتاب ابراهیم و نوح دسترسی نداشته باشیم. اینکه در قرآن گفته… مطالعه بیشتر»
[quote]چطور شما برای فهم قران به تورات مراجعه می کنید؛ اما برای فهم تورات به کتاب ابراهیم مراجعه نکنیم؟[/quote] حتما باید مراجعه کنید. من کی گفتم به کتاب ابراهیم مراجعه نکنید؟ برای فهم قرآن به تمام کتابهایی که در دسترستان است و قرآن هم آنها را تصدیق کرده است و به آنها استناد کرده است باید مراجعه کنید. اما مشکل این است که ما در زمان و مکان مخاطبان قرآن نیستیم و مثلا اگر آنان به محمد دسترسی داشتند ما نداریم. فهم قرآن در گرو مراجعه و فهم منابعی است که خود به آنها استناد کرده است. اما فرقه های… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند؛ به آیه چهار سوره بقره استناد کردید ؛ خب همانطور که می گویید موضوع آیه۳۶توبه در تورات و انجیل نیست ، نشان دهید که این موضوع در کتاب ابراهیم یا نوح هم نیست.
چطور شما برای فهم قران به تورات مراجعه می کنید؛ اما برای فهم تورات به کتاب ابراهیم مراجعه نکنیم؟
همان خدا که تورات انجیل و قران را حفظ کرده؛ باید بقیه کتب را نیز حفظ کند تا برای فهم تورات به ان مراجعه کنیم.
راستی نمی دونستم که شما مرجع تعیین ایمان اشخاص هستید.
متاسفم که بحث رو منحرف می کنید.
جناب ارجمند قبلا صعه صدر بیشتری داشتید واینجاست که نشان میدهد من انسان بی ظرفیت(البته هرکسی در خصایصی خاص بی ظرفیت ویاکم ظرفیت است) نمیتوانم اصلاح کننده اخلاق وروابط انسانی خود باشم پس امیدوارم درک کنید که نگاه عقلگرایانه شمابه دین وایات وحیانی هم باتوجه به خطاهای متعدد مغز وچشم و…بخاطر محدودیت ناشی ازشیاطین زمان ومکان به هیچ عنوان مورد اعتماد نبوده ولبریز ازابهام واشتباه وخطاست من لزومی ندیدم که به تناقضات مطلبتان بپردازم که امری واهیست ولی امیدوارم به توصیه ام عمل کنید که:
ایانمیشود بجای کیمیاگری کار دیگری میکردید؟؟؟
علیرضای گرامی
فعلا به همانها که در دست شماست ایمان بیاورید تا معلوم شود که ایمان دارید. اما اینکه فرمودید تورات و انجیل ربطی به شما ندارد بحث را روشن کرد. اگر کتاب نوح هم پیدا شد برایتان می فرستم اگرچه آنها هم لابد ربطی به شما ندارد.
موفق باشید
[quote]تصور من این بود که شما به تورات و انجیل ایمان دارید: الذین یؤمنون بما انزل الیک وما انزل من قبلک.[/quote]
جناب ارجمند ؛ بنده به کتاب ابراهیم هم ایمان دارم، اینکه شما می فرمایید در تورات و انجیل چنین موضوعی نیست؛ لطفاً کتاب ابرهیم را هم بیاورید تا ببینیم این مطلب در آن هست یا نه؟ اگر کتاب نوح را هم بیاورید خیلی خوب می شود.
[quote]اینکه هیچ اثری در تورات و انجیل نیست، به من چه ارتباطی دارد؟[/quote]
تصور من این بود که شما به تورات و انجیل ایمان دارید: الذین یؤمنون بما انزل الیک وما انزل من قبلک.
سلام جناب ارجمند تلاش بسیاری دارند باچالش در مورد دین وبیان شبهات واوردن دلایلی که همگی برپایه نقل بوده واگرمابانظرگاه متافیزیکی به مقوله دین نگاه کنیم تمامی نخهای ایشان پنبه میشود به تبیین عقلگرایی پرداخته که نمیدانم اصرار ایشان وافرادی مانند ایشان حداقل طبق این چند هزارسال جواب نداده وحتی اسمی هم در بین مردم جاودانه چون پیامبران ندارند وتفکرشان فقط در کتابخانه ها زیر خروارها خاک پنهان شده وهرچند هرزگاهی افرادی چون ایشان به لایروبی ان پرداخته که بازهم نوایی بسیار ضعیف در میان این نواهای مذهبی بوده که جز انکه باعث خسته شدن گلوی گوینده میشود تاثیری در… مطالعه بیشتر»
جناب ارجمند در نظر شماره۶فرمودید که :[quote]اگر مردم مکه با مؤمنان خوشرفتار بودند، آنان ناچار به مهاجرت نبودند و پس از مهاجرت حکومت تشکیل نمی شد و احکام قتال با مشرکان نازل نمی شد و نیازی به اشاره به ماههای حرام نبود و …[/quote] جناب ارجمند به قول خودتان یک چیزی بگویید که با واقعیت های بیرون منطبق باشد . قران می فرماید که :(أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ)پیکار بین توحید و شرک ؛ حق… مطالعه بیشتر»
با سلامجناب ارجمند فرمودید که :[quote]به هر حال شما هم مانند دیگر مفسران در حال حدس زدن هستید، چه در معنی نسیء چه در قدمت ماههای حرام در فرهنگ اعراب. من نفهمیدم چرا شما که قدمت این رسم را از آغاز آفرینش می دانید، آن را به زمان ابراهیم بر می گردانید نه آدم و حوا.[/quote] بنده حدس نزدم ؛ بلکه گفتم که معنای واژه نسیء را خوده آیه دارد توضیح می دهد.جناب ارجمند فکر نکنم که گفتن این که مردم معاصر پیامبر ص با ماه های حرام از زمان ابراهیم ع آشنا بودند با اینکه خداوند از آغاز آفرینش… مطالعه بیشتر»
علیرضای گرامیبه هر حال شما هم مانند دیگر مفسران در حال حدس زدن هستید، چه در معنی نسیء چه در قدمت ماههای حرام در فرهنگ اعراب. من نفهمیدم چرا شما که قدمت این رسم را از آغاز آفرینش می دانید، آن را به زمان ابراهیم بر می گردانید نه آدم و حوا. ضمنا همان گونه که گفتم چهار ماه حرام در قرآن به صراحت نام برده نشده است. یک برداشت هم می تواند این باشد که از ۱۲ ماه ۸ ماه حلال بوده است و ۴ ماه حرام بدون اینکه معلوم باشد کدام ماهها. برداشت شخصی من با ترجمه شما… مطالعه بیشتر»
با عرض سلامجناب ارجمند فرض کنید که معنای واژه “النَّسِیءُ ” را در آیه۳۷توبه نمی دانید. آیا در همان ایه ۳۷سوره توبه عبارت (یُحِلِّونَهُ عَامًا وَیُحَرِّمُونَهُ عَامًا لِّیُوَاطِؤُواْ عِدَّهَ مَا [u][b]حَرَّمَ اللّهُ [/b][/u]فَیُحِلُّواْ [u][b]مَا حَرَّمَ اللّهُ [/b][/u]) معنای “النَّسِیءُ ” را بیان نمی کند؟حرامش می شمارند در سالی و حلالش می نمایند سالی دیگر ، تا تطبیق دهند شمار [b][u]آنچه را که خدا حرام کرده [/u][/b]است، پس حلال می نمایند [b][u]آنچه را خدا کرده است[/u][/b].خیلی راحت می توان از عبارت فهمید که “النَّسِیءُ ” به تاخیر انداختن می باشد. و در لغت هم “نسیئه” یعنی فروختن شیئی با تاخیر بهاست.… مطالعه بیشتر»
[quote]جناب ارجمند آیا در آیه۳۶توبه قرینه ای هست که شما را ملزم می کند که بگویید (مِنْهَا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ ) را خداوند از رسوم محلی گرفته است و به احکام الهی تبدیل کرده است؟[/quote] با تشکر از تأملات منطقی شما قرینه ی متنی وجود ندارد. عبارت «مثلا گفته می شود» را هم در مقاله برای همین احتمال و احتیاط بیان کرده ام. اما قرینه ای عقلی وجود دارد که اشاره به «نسیء» در ابتدای آیه ۳۷ است. برای کسانی که در قوم پیامبر حضور ندارند و مخاطبان قرآن نیستند اصلا معلوم نیست که نسیء یعنی چه. اما طبعا مخاطبان پیامبر… مطالعه بیشتر»
با عرض سلامجناب ارجمند ؛ اگر معنای “کتاب الله” در آیه۳۶توبه برای شما مبهم هست ، پس از کجا فهمیدید که : (مثلاً گفته میشود که ماههای حرام قبل از نزول قرآن در فرهنگ اعراب معلوم بوده است و حرمت آنها رعایت میشده است. رسوم محلی میتواند وارد متن مقدس شود و به احکام الهی تبدیل شود).چیزی که برام خیلی جالبه این است که خودتان هم می گویید که مثلا گفته می شود. جناب ارجمند آیا در آیه۳۶توبه قرینه ای هست که شما را ملزم می کند که بگویید (مِنْهَا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ ) را خداوند از رسوم محلی گرفته است… مطالعه بیشتر»
[quote]ادیان الهی! اختراعی دیگر از فرقه های اسلامی…[/quote]
واقعا اینها را نگویید چه دارید بگویید……
راستی نقطه های شین هم در سطر دوم کامنت قبلی جاافتاده و “پیشین” پیسین شده بود! این راهم علم می کردید…..
اما نفرمودید: [b]تعریف تان از نبوت چیست؟[/b]
چرا برایمان نمی گویید؟؟
دیگر بازی بس است، وقتش رسیده که خیلی چیزها را بگویید…..
[quote]وحی نبوی یا وحی خاص که ورای وحی به عام (همان عقل) باشد و این مورد اتفاق جمیع مومنان در همه ادیان الهیست[/quote]
ادیان الهی!
اختراعی دیگر از فرقه های اسلامی (!) که آن را به جای «دین الله» نشانده اند.
جناب علیرضا
با سلام
کتاب در قرآن معانی متعددی دارد که برای ما چندان هم واضح نیست و ممکن است به معنی علم یا قانون یا فرمان الهی باشد.
در اینجا نیز باید توجه داشته باشیم که ابتدا زبان عربی شکل گرفته است و بشر کتابت و نوشتن را هم اختراع کرده است و سپس برای نسبت دادن امری به خدا از مفهومی بشری استفاده شده است. بدون طی این مراحل ممکن نبود از «کتاب الله» سخن گفته شود.
[quote]شیعیان و سنیان با ابداع این اصطلاحات و تفکیکات غیرقرآنی می کوشند تضاد عقاید موروثی پدران خود را….[/quote]این بار چه زود از کوره در رفتید ابولفضل خان! نشان میدهد که همچنان از نتیجه بحثهای پیسین آزرده اید…. اما بعد: آری وحی نبوی یا وحی خاص که ورای وحی به عام (همان عقل) باشد و این مورد اتفاق جمیع مومنان در همه ادیان الهیست، ربطی به فرقه گرایی هم ندارد و هر پیرو راستین آیین محمدی (دور از جان حتی هر کافری) بدان واقف.به پیامبر نمی گفتند: چرا وحی برما نازل نمی شود؟ و در پاسخ نمی فرمود: خداوند خود بهتر… مطالعه بیشتر»
با عرض سلام
جناب ارجمند ؛ قبلاً اینکه به کامنت آخر شما پاسخ دهم ؛ به این سوالم جواب دهید. در آیه ۳۶سوره توبه منظور از (فِی کِتَابِ اللّهِ ) چیست؟
جایگاه و گردش ماه از اول خلقت تغییری نکرده است و سرخپوستان آمریکا هم آن را مانند اعراب حجاز مشاهده می کرده اند و می توانسته اند متوجه شوند که پس از ۱۲ گردش حدودا یک سال می گذرد، اما وجود ماههای حرام و نسیء بحثی کاملا محلی است. در تورات و انجیل اثری از ماههای عربی و ماههای حرام نیست. برداشتهای شما از قرآن باید با واقعیتهای بیرونی هم تطبیق داشته باشد. سنتهای دینی منسوب به ماهها می تواند به صورت محلی تغییر کند، مثلا شما از کجا می خواهید ثابت کنید که ماه رمضان از اول خلقت برای… مطالعه بیشتر»
با سلامجناب ارجمند ؛ آیا وظیفه ماه از اول خلقت با الان تفاوتی دارد؟ یا در آینده ماه به صورت دیگری خواهد بود؟ مشخص است ماه از اول خلقت تا آخر خلقت در کتاب تکوین الهی یک وظیفه ای دارد که تبدیل ناپذیر و ثابت هست. یعنی همزمان با افرینش نظام کیهانی سال داوزده ماه و در کتاب تکوین الهی تثبیت شده است و این ربطی به منطقه عربستان یا ایران یا پاکستان و … ندارد. و حرکت ماه و منازل و حالات آن هیچ گونه ارتباطی با مردم معاصر پیامبر ص ندارد.و اگر به ایه۳۷توبه هم توجه داشته باشید… مطالعه بیشتر»
جناب علیرضا با سلام ماه حرام مانند روز حرام است. در تورات هم روز سبت یا روز حرام هفته به آفرینش جهان در شش روز و استراحت خدا در روز هفتم مرتبط شده است. در متون مقدس، رسوم کهن انسانی که مفید هم هستند به خواست خدا نسبت داده میشود. بعضی از این رسوم هم ممکن است تنها برای قوم مخاطب مفهوم باشند. تعداد ماههای تقریبی سال از آغاز آفرینش زمین و ماه یعنی میلیاردها سال پیش دوازده بوده است و با گذر دوازده ماه حدودا یک سال طی می شده است. البته مشکلاتی در انطباق ماه قمری با سال… مطالعه بیشتر»
[quote]بعضی از احکام قرآن پیش از اینکه در این کتاب منعکس شود، در عرف محلی اعراب رایج بوده است. به اینها «احکام امضایی» میگویند. مثلا گفته میشود که ماههای حرام قبل از نزول قرآن در فرهنگ اعراب معلوم بوده است و حرمت آنها رعایت میشده است. رسوم محلی میتواند وارد متن مقدس شود و به احکام الهی تبدیل شود.[/quote]با سلامجناب ارجمند قرآن بر خلاف این سخنان شما چیز دیگری می فرماید . در آیه ۳۶سوره توبه می فرماید که :([b][u]إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِی کِتَابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ[/u] [/b]مِنْهَا أَرْبَعَهٌ حُرُمٌ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ… مطالعه بیشتر»
[quote]وحی عام پایان نیافته، اما وحی خاص یا همان وحی نبوی البته که به اتفاق جمیع مسلمانان (ظاهرا منهای یک نفر!) قرنهاست پایان پذیرفته[/quote]
وحی عام و وحی خاص!
اسلام عام و اسلام خاص!
تورات فعلی و تورات اصلی!
شیعیان و سنیان با ابداع این اصطلاحات و تفکیکات غیرقرآنی می کوشند تضاد عقاید موروثی پدران خود را با قرآن پنهان کنند. البته قرآن هم برای اینان که خود را فرقه های اسلامی (!) می نامند مشروعیتی قائل نیست:
الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا لست منهم فی شیء.
جناب ارجمند گرامی:
با سلام:
وحی عام پایان نیافته، اما وحی خاص یا همان وحی نبوی البته که به اتفاق جمیع مسلمانان (ظاهرا منهای یک نفر!) قرنهاست پایان پذیرفته و عدم تفکیک بین این دو نتیجه ای از پیش هدفگیری شده جز تخفیف نبوت دربر ندارد.
آری، بسیاری از احکام زمان مند می نمایند……