دین و آزادی (۱۴): حکم شرع همان حکم عقل است
ابوالفضل ارجمند: خدا از طریق عقل با انسان سخن میگوید و او را هدایت میکند، همان گونه که از طریق غریزه حیوان را هدایت میکند. قوانین طبیعیِ حاکم بر جمادات هم مقدرات الهی هستند و جمادات نمیتوانند از این قوانین تخلف کنند. همهی ساکنان زمین و آسمان تسلیم ارادهی خدا هستند: له أسلم من فی السماوات والأرض طوعا وکرها. در این میان، خدا خود اراده کرده است که انسان را مختار بیافریند. اگرچه قدرت تشخیص راه راست در فطرت انسان تعبیه شده است، اما خدا امتحانها و وسوسههایی را هم در مسیر انسان قرار میدهد تا او را بیازماید.
آنچه انسان در تقلای خود برای دستیابی به زندگی عقلانیتر و اخلاقیتر به کار میبندد، همگی مبتنی بر وحی الهی است و آنچه او را از این مسیر دور میکند، القائات شیطانی است. تمام دستاوردهای فرهنگی و اکتشافات علمی و نوآوریهای صنعتی انسان که در جهت ارتقای زندگی او و شناخت بهتر هستی باشد، به کمک الهام و وحی الهی حاصل شده است. اینکه صنعت را خدا به انسان آموخته است، سخن قرآن است: وعلمناه صنعه لبوس لتحصنکم من بأسکم.
قرآن میگوید چارپایان و کشتی وسایل نقلیهای هستند که خدا در اختیار مردم قرار داده است: وجعل لکم من الفلک والأنعام ما ترکبون. بشر در خلقت چارپایان دخالتی ندارد، اما کشتی را خودش اختراع کرده است. با وجود این، از دیدگاه دینی مصنوعات بشری هم مانند پدیدههای طبیعی نعمتهای الهی هستند.
خدا دستاوردهای انسان را به رسمیت میشناسد و با انسان همراهی میکند. او باد را به کمک میفرستد تا کشتی را در دریا به حرکت در آورد: ومن آیاته أن یرسل الریاح مبشرات ولیذیقکم من رحمته ولتجری الفلک بأمره. این سخن قرآن مانند این است که بگوید خدا هواپیما را وسیلهی راحتی بشر قرار داده است و به امر اوست که این وسیله به پرواز در میآید.
زبان نیز اختراع انسان است. اگرچه خدا قدرت گویایی را در انسان قرار داده است، اما کلمات و عبارات و دستور زبان همگی ساختهی انسان است، به همین دلیل هم زبانهای مختلفی پدید آمده است. قرآن زبانهای مختلف را آیات خدا میداند: ومن آیاته خلق السماوات والأرض واختلاف ألسنتکم وألوانکم. تکلم خدا با انسان از طریق همین زبانهای اختراعی و گوناگون بشری صورت میگیرد.
یکی دیگر از دستاوردهای مهم بشر اختراع خط است. قرآن به قلم سوگند خورده است و گفته است که خدا با قلم به انسان آموزش میدهد: علم الإنسان بالقلم. علائمی که حروف الفبا نامیده میشود و ثبت و انتقال پیامهای انسانی را ممکن میکند، همگی محصول عقل انسان است و عقل هم هدیهای الهی است.
اکنون ادعا میکنیم که آنچه در ادبیات دینی شریعت و حدود الهی نامیده میشود، در حقیقت قوانینی است که انسان با تکیه بر عقل و فطرت به آن رسیده است. دخالت خدا در تشریع قوانین دینی، مانند دخالت خدا در ساخت کشتی و قلم و دیگر مصنوعات مفید انسانی است.
بعضی از احکام شرعی محلی است و از قومی به قومی دیگر تغییر میکند. درک و پذیرش احکامی که به فرهنگ یک قوم خاص وابستگی دارد ممکن است برای اقوام دیگر دشوار باشد، اما بعضی دیگر از احکام دینی جهانشمول است و درک و پذیرش آنها آسان است. مثالهایی از احکام جهانشمول دینی را در اینجا بیان میکنیم .
مثال اول، ضرورت پوشاندن شرمگاههای بدن است. انسانها برهنه خلق میشوند و در حالت طبیعی هیچ پوششی بر تن ندارند. هنوز هم در بعضی از قبایل بدوی مردم بدون لباس زندگی میکنند. پوشیدن لباس رفتاری غیرطبیعی اما متمدنانه است. بشر ابتدا خود را با برگ درختان یا پوست حیوانات میپوشاند، اما برای تهیهی پارچه و تولید لباسهای امروزی به تجهیزات خاصی نیاز است که در طبیعت موجود نیست. لباس یکی از مصنوعات انسانی است که استفاده از آن در دین ضروری شده است. پوشاندن شرمگاههای بدن عرفی جهانی است و دین هم این عرف را امضا کرده است.
مثال دیگر در ده فرمان تورات آمده است. این فرمانها با دعوت به یکتاپرستی آغاز میشود و با توصیههای اخلاقی پایان مییابد. در میان این احکام مهم اعتقادی و اخلاقی، یک حکم بسیار مهم آیینی هم به چشم میخورد: اینکه مردم باید شش روز کار کنند و یک روز استراحت کنند و به زیردستانشان هم استراحت دهند.
گردش ماه قمری و سال شمسی در طبیعت قابل مشاهده است، اما گردش هفته نشانهای در طبیعت ندارد. تقسیم روزها به دورههای هفتگی یک قرارداد انسانی است که پیش از آنکه وارد تورات شود در فرهنگ بسیاری از ملل جهان قدیم رایج بوده است. این رسم هم امروزه به عرفی جهانی تبدیل شده است و در عموم کشورهای جهان رعایت میشود. پیامبران بنیاسرائیل این قرارداد کهن و جهانشمول انسانی را یکی از ده فرمان مهم خدا به بشر اعلام کردهاند.
مثال سوم که مناقشهانگیزتر است، خوردن گوشت است. بشر گوشتخوار آفریده نشده است. گرگ میتواند گوسفند را با چنگ و دندان بدرد و بخورد، اما بشر برای کشتن و قطعهقطعه کردن گوسفند به ابزار نیاز دارد و پس از آن هم باید گوشت را بپزد. خوردن گوشت خام برای انسان دشوار و ناخوشایند است. از یک طرف نشانههایی طبیعی وجود دارد که نتیجه بگیریم خدا انسان را گوشتخوار نیافریده است، و از طرف دیگر میبینیم که خدا گوشتخواری او را در بعضی از متون مقدس تجویز کرده است.
در سرزمینهایی مانند هند بسیاری از مردم گوشت نمیخورند. به نظر میرسد که گوشت نخوردن طبیعیتر و اخلاقیتر از گوشت خوردن باشد و تجویز گوشتخواری در متون مقدس از سر ضرورت و ناچاری بوده باشد. گفته میشود که بشر از زیستگاههای طبیعی خود خارج شده است و در مناطقی که مواد غذایی گیاهی کم بوده است به گوشتخواری روی آورده است. پیامبران این عادت غیرطبیعی بشر را هم بنا به ضرورت پذیرفتهاند و امضا کردهاند.
بعضی از احکام قرآن پیش از اینکه در این کتاب منعکس شود، در عرف محلی اعراب رایج بوده است. به اینها «احکام امضایی» میگویند. مثلا گفته میشود که ماههای حرام قبل از نزول قرآن در فرهنگ اعراب معلوم بوده است و حرمت آنها رعایت میشده است. رسوم محلی میتواند وارد متن مقدس شود و به احکام الهی تبدیل شود.
بعضی از احکام پیامبران با گذشت زمان و از قومی به قومی دیگر تغییر میکند، همان اتفاقی که در همهی قانونگذاریهای بشری روی میدهد. این گونه نیست که همهی آنچه حدود الهی خوانده میشود ثابت و ابدی و جهانشمول باشد. در احکام قرآن، بسیاری از کلیات را میتوان به زمانها و مکانهای دیگر هم تعمیم داد، اما معمولا جزئیاتی که متخصصان از منابع خارج از قرآن استخراج میکنند و بر سر آنها اختلاف دارند، قابل تعمیم نیست.
پیشتر اشاره کردیم که صلات و زکات که دستور مشترک همهی پیامبران خداست، در تورات و انجیل و قرآن فرمول معینی ندارد و کوشش متخصصان برای رسیدن به شیوهی دقیق اجرای این احکام هم معمولا به اختلافات و استنباطات غلط منجر میشود. در ادامهی احکام صلات و زکات، اکنون حکم خمس را بررسی میکنیم و فارغ از بحثهای تخصصی تفسیری عرفی از آن ارائه میدهیم که برای عموم مردم جهان آشناست.
چنانکه در گفتارهای مربوط به بردگی اشاره شد، پرداخت خمس در احکام تورات هم سابقه دارد. یوسف زمانی که مقام دوم مصر بود، در طول هفت سال قحطی، آذوقهی مصریان را از خزانهی حکومت تأمین کرد و از آن پس مردم را ملزم کرد که یک پنجم محصول هر سالشان را به حکومت تحویل دهند (پیدایش ۴۷: ۲۴).
خمس بر خلاف زکات مالیاتی حکومتی با درصدی مشخص است. قرآن زمانی مؤمنان را به پرداخت خمس فراخواند که آنان به مدینه مهاجرت کرده بودند و حکومتی به رهبری پیامبر شکل گرفته بود. هر حکومتی برای ادارهی امور جامعه به دریافت مالیات نیاز دارد.
خمس مالیات اجباری شهروندان به حکومت است و زکات کمکهای اختیاری آنان به نیازمندان. عموم مردم جهان بر اساس وظایف شهروندی یا اخلاقی بخشی از اموال خود را به حکومت یا نیازمندان میدهند، بدون اینکه این وظایف را از متون مقدس استخراج کرده باشند. اینکه متخصصان مذهبی زکات را مالیاتی اجباری با درصدی مشخص میدانند صحیح به نظر نمیرسد. معنی نمیدهد که به مردم بگوییم بیست درصد درآمدشان را خمس بدهند و ده درصد را زکات، ضمن اینکه مذاهب مختلف بر سر درصد زکات هم اختلاف دارند.
مانند سایر احکام قرآن، در حکم خمس هم کوشش متخصصان برای رسیدن به جزئیات و تفصیلات این حکم در زمان پیامبر به نتایج مناقشهانگیزی منجر میشود. یکی از مناقشات این است که آیا خمس تنها به غنایم جنگی تعلق میگیرد یا شامل درآمدهای دیگر هم میشود. قرآن میگوید هرآنچه مؤمنان به غنیمت میگیرند مشمول خمس میشود (انفال: ۴۱). فرض کنید موارد اختلاف را کنار بگذاریم و به سراغ بخشی برویم که فرقهها بر سر آن اتفاق نظر دارند، یعنی خمس غنایم جنگی.
اگر بخواهیم حکم قرآن را امروز اجرا کنیم، غنایمی که رزمندگان در جنگ به دست میآورند پس از کسر خمس به آنان تعلق میگیرد. در زمان پیامبر از جنگافزارهای امروزی خبری نبود و مردم با شمشیر و خنجر و تیر و کمان به جنگ میرفتند، وسایلی که برای شکار حیوانات هم از آنها استفاده میشد. نفربرها هم چارپایان بودند که پس از جنگ در زندگی روزمره استفاده میشدند. مالکیت و حمل این «ادوات جنگی» مجاز بود و مردم آنها را در خانههای خود نگه میداشتند. امروزه جنگ و تجهیزات مرتبط با آن به کلی تغییر کرده است و حکم خمس برای روشنترین مصداق قرآنی آن یعنی غنایم جنگی قابل اجرا نیست.
در جوامع امروزی معمولا نیروهای نظامی از غیرنظامیان جدا هستند. نه تنها درآمد غیرنظامیان، بلکه درآمد نظامیان هم معمولا از محل غنایم جنگی تأمین نمیشود. عضویت در نیروهای نظامی شغلی دائمی است و این نیروها در زمان صلح و زمان جنگ کارمندان دولت هستند و از دولت حقوق میگیرند. این گونه نیست که اگر توپ یا مسلسلی در جنگ به غنیمت گرفته شد پس از پرداخت مالیات به تملک شخصی سربازان درآید، ضمن اینکه مالکیت شخصی و حمل سلاحهای بسیار سبکتر از توپ و تانک هم غیرقانونی است و به مجوزهای خاص نیاز دارد.
حکم خمس در قرآن و اختلافات فرقهای بر سر آن به خوبی نشان میدهد که نه تنها کوششهای تخصصی برای استخراج دقیق شکل اجرای احکام در زمان پیامبر بینتیجه است، بلکه به فرض هم که کسی بتواند با اطمینان و قاطعیت معین کند که مؤمنان در زمان پیامبر چگونه به این احکام عمل میکردند، چنین کسی به اطلاعاتی تاریخی رسیده است که به کار زندگی امروز نمیآید. همان عقلی که میگوید بعضی از احکام متون مقدس همچنان معتبر است و نیازی به تغییر ندارد، میگوید بعضی از احکام هم متناسب با شرایط امروز باید تغییر کند.
***
شریعت یعنی قانون. هر جامعهای به شریعت یا قانون نیاز دارد . در مکتب پیامبران شریعت و قانون از هم جدا نبودند. این گونه نبود که مثلا مردم بر اساس قانون به حکومت مالیات بدهند و بر اساس شریعت به پیامبر خمس بدهند.
اگر شریعت را با قوانین عرفی مقایسه کنیم، میتوانیم معنی تعبد و تسلیم در دین را هم بهتر درک کنیم. قانونگرایی و تسلیم در برابر قانون از ارزشهای مهم بشر معاصر است. البته قانون در جوامع مدرن به روز است و در صورت لزوم تغییر میکند. در سالهای نزول قرآن هم شریعت به روز بود. مؤمنان در طول آن سالها شاهد تغییراتی هرچند کوچک در بعضی از احکام الهی بودند و حتی خودشان هم با پرسشها و استفتائاتی که از پیامبر میکردند در صدور احکام دخالت داشتند. این گونه نبود که از ابتدا یک کتاب به نام قرآن به دست مردم بدهند و بگویند آنچه برای شما لازم است در آن آمده است و این احکام لایتغیر است.
کتاب خدا تنها قرآن نیست. کتابهایی که قبل از قرآن هم برای اقوامی دیگر نازل شده است، کتابهای خدا هستند. محمد از دنیا رفت و نزول قرآن به پایان رسید، اما وحی الهی پایان نیافت. بر اساس قرآن وحی تنها بر پیامبران نازل نمیشود. به شاگردان عیسی هم وحی شد (مائده: ۱۱۱). ناتوانی متکلمان سنتی از درک و تبیین ماهیت وحی الهی از آن روست که تعریف آنان از وحی و تخصیص دادن آن به پیامبران ربطی به دیدگاه قرآن ندارد.
دستاوردهای جدید علمی و فرهنگی بشر هم مانند دستاوردهای کهن او مبتنی بر وحی الهی است، از این رو ایرادی ندارد که بشر جدید برای متونی چون اعلامیهی جهانی حقوق بشر هم به همان اندازهی متون مقدس در جهان قدیم حرمت و قداست قائل باشد.
(ادامه دارد)
در این ارتباط:
دین و آزادی (۴): عیسی و پیلاطس
دین و آزادی (۵): سَبت برای انسان، یا انسان برای سَبت؟
دین و آزادی (۷): بردگی و بندگی
دین و آزادی (۹): تأملی در معنی «ما ملکت أیمانکم» و «رقاب»
دین و آزادی (۱۰): تجاوز اعراب به همسایگان عجم
دین و آزادی (۱۱): آنچه در قرآن نیامده است
دین و آزادی (۱۲): پیامبران و متخصصان
دین و آزادی (۱۳): خادمان و روحانیان

با سلامعبارت (خدا از طریق عقل با انسان سخن میگوید و او را هدایت میکند، همان گونه که از طریق غریزه حیوان را هدایت میکند.) نمی تواند گزاره صحیحی باشد.خداوند از طریق وحی با انسان سخن می گوید نه عقل. عقل ابزار درک و شناخت صحیح مسیر حرکت انسان است.به نظر می رسد که نویسنده عقل را با فطرت مترادف گرفته است که در قاطبه کتب فلسفی و کلامی، عقل چیزی است و فطرت چیز دیگری است. فطرت در وجود انسان را شبیه غریزه در وجود حیوان تلقی کرده اند که نویسنده عقل را به جای فطرت آورده است!!!!! از… مطالعه بیشتر»
به میمنت اعیاد شعبانیه من نیز به نوبه خود موافقتم را با پیشنهاد آتش بس نویسنده (مندرج در کامنت ۶۰) اعلام می کنم مشروط بر اینکه برگفته خود پایبند بماند.انشاالله.
سلام بحث جالبی بود ونشان دهنده ذات نگارنده مقاله من یکی از جوابهای ایشان رادرج میکنم شمابخوانید حدیث مجمل را!!!!؟؟؟؟مثل اینکه به یک فقیه سنی یا شیعه بگویی آقای عزیز: این قرآن! در کجای آن گفته شده است که سگ نجس است؟ و او بابت راهنمایی شما از شما تشکر کند و سگ را پاک اعلام کند.بحث محمد با کافران و مشرکان از اجنس این مثال ساده است.باکمی دقت به بقیه پاسخهای ایشان هم میتوانید تناقضات اشکاری مشاهده کنید که چند پارگی ذهنیات ایشان در مورد مبحثی که پی میگیرند رانشان میدهد که امیدوارم باتامل در این نوشتار من به… مطالعه بیشتر»
[quote]حکم شرع همان حکم عقل است! خوب با توجه به نحوه پرورش خوک ، گوشت خوک برای مصرف حلال باید اعلام شود و یا همچنان همان شرعی و یا عقلی که در گذشته های دور آنرا حرام کرد همچنان باقی است. مورد بسیار ساده و یا پیش پا افتاده ای را مطرح کردم که فرق بین شرع و عقل را ملاحظه کنین.[/quote] حکم شرع همان حکم عقل است. امروزه خوردن گوشت گاو هم ممکن است به علت ابتلا به جنون گاوی ممنوع شود. بدیهی است که ابتلا به جنون گاوی را فقیهان نمی توانند با روشهای فقهی تشخیص دهند و… مطالعه بیشتر»
درباب شرم آور بودن آن قسمتهای تورات و اشاره به بعض آنها قبلا نمونه آورده شده و اصرار بیش از پیش به پیروی از آن مطالب مصداق ازکوزه همان برون تراود که دروست. [quote]مثل اینکه یک مسیحی از «قرآن کریم» سخن بگوید و در عین حال بگوید درصد کمی از مطالب قرآن چنان دروغهایی دارد که هیچ انسان آزاده ای (چه رسد به اهل ایمان!) زیر بار نخواهد رفت![/quote]همینجاست که بارها گفته شده [i]داشتن سواد تاریخی[/i] (معاصر و متاخر) نه تنها مفید که ضروریست و [i]صرفا توانایی روخانی کتاب[/i] برای ورود به این مقولات کافی نیست.آری، مسیحیان وفادار به پاپ… مطالعه بیشتر»
[quote]یقینا نویسنده در این نوع سخن گفتن (عبارات طعنه آمیز و تمسخرآمیز) اگر دست بالاتری از کامنت گذاران گرامی نداشته باشد، دست پایینتری هم ندارد و در صورت لزوم به راحتی مقابله به مثل می کند.[/quote]یعنی از آن مقولات چیزی هم مانده که نویسنده عاجز از پاسخ ما به ذهنش رسیده و نگفته باشد؟!اگر ماپیروان فرقه های خرافی، نامشروع و خود ساخته ایم، شما پیرو کدام فرقه ضاله تشریف دارید؟ [……!!]استفاده ابزاری از کتاب که گفته شد دقیقا از همین قسم است، قرآن برای منافقان پلیست جهت رسیدن به اهداف نامشروع از پیش نشان کرده: کسی می تواند بگوید چون… مطالعه بیشتر»
حکم شرع همان حکم عقل است! خوب با توجه به نحوه پرورش خوک ، گوشت خوک برای مصرف حلال باید اعلام شود و یا همچنان همان شرعی و یا عقلی که در گذشته های دور آنرا حرام کرد همچنان باقی است. مورد بسیار ساده و یا پیش پا افتاده ای را مطرح کردم که فرق بین شرع و عقل را ملاحظه کنین.
با تشکر از دوستانی که در بحث شرکت می کنند بهتر است از به کار بردن عبارات طعنه آمیز و تمسخرآمیز، مانند من چه گفتم، تو چه بافتی!خودت هم می فهمی چه می گویی؟مثالهای آبکی! و از این قبیل عبارات که کمکی به بحث نمی کند حتی لامکان، بپرهیزیم! می گویم بپرهیزیم نه بپرهیزید. یقینا نویسنده در این نوع سخن گفتن اگر دست بالاتری از کامنت گذاران گرامی نداشته باشد، دست پایینتری هم ندارد و در صورت لزوم به راحتی مقابله به مثل می کند. اما در این سخنان معرفتی نهفته نیست. طبیعی است که در مواردی طرفین نمی توانند… مطالعه بیشتر»
سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ
[quote]شما ما رو عاجز کردی[/quote]
معنی معجزه! فبهت الذی کفر.
باشه استاد پیچاندن ؛ شما ما رو عاجز کردی.
[quote]شما فعلاً با اون آیات خیالی که صریح هم هستند شاد و خرم باشید.[/quote]
بیان دیگری از عجز
اگر منظورتان عجز بنده در پیچاندن مطلب هست ؛ سخنتان کاملاً درست هست بنده عاجز شدم. شما فعلاً با اون آیات خیالی که صریح هم هستند شاد و خرم باشید.
[quote]از شما هم بابت آموزش روش های پیجاندن کمال قدردانی رو دارم.[/quote]
بیان دیگر عجز از پاسخگویی
[quote]اگر این آیه خطاب به یهودیان هست و ربطی به دیگران ندارد که جهت اطلاع عرض می کنم که کل قرآن عربی خطاب به اعراب است و عجم کلمه ای از آن را نمی فهمد. به مقاله مخاطبان قرآن مراجعه کنید.[/quote]مثل اینکه یادتان رفته هست در کامنت شماره۲۹چه چیزی افاضه فرمودید. در همان مقاله مورد نظر جنابعالی به اندازه کافی به سخنان شما پرداخته ام .[quote]مثل اینکه به یک فقیه سنی یا شیعه بگویی آقای عزیز: این قرآن! در کجای آن گفته شده است که سگ نجس است؟ و او بابت راهنمایی شما از شما تشکر کند و سگ را… مطالعه بیشتر»
[quote]این تحاریف شامل اکثریت مطالب تورات شریف نمی شود و فی الواقع چون غالب مطالب آن قابل استناد است از آن به صفت “شریف” یاد می گردد ولی همان چند درصد نازل آنچنان شرم آور است که هیچ انسان آزاده ای (تا رسد به اهل ایمان) زیر بار آن نخواهد رفت.[/quote] «تورات شریف» که مطالب آن چنان شرم آور است که هیچ مؤمنی زیر بار آن نخواهد رفت! قرآن مؤمنان موروثی بی ایمان به کتب پیامبران قبلی را به مخمصه انداخته است. مثل اینکه یک مسیحی از «قرآن کریم» سخن بگوید و در عین حال بگوید درصد کمی از مطالب… مطالعه بیشتر»
در سلسله تکمله های پیشین (بویژه ذیل مقاله “شخصیت حضرت موسی در قران کریم” از استاد عبایی) گفته آمد که آنچه هم اکنون به عنوان تورات بین اهل کتاب رایج است متاسفانه آمیخته با برخی تحریفات جدیست که هرآینه غفلت از آن لطمات جبران ناپذیری به اعتقاد مومنان وارد می آورد.حق تعالی نیز به همین دلیل به صراحت از تحریف لفضی (و هم معنایی) آن در قرآن یاد فرموده است. اما جادارد که ناگفته نماند این تحاریف شامل اکثریت مطالب تورات شریف نمی شود و فی الواقع چون غالب مطالب آن قابل استناد است از آن به صفت “شریف” یاد… مطالعه بیشتر»