سه پردهی «نواندیشی دینی»؟
سید صادق حقیقت: مقاله «نواندیشی دینی در سه پرده» آرش نراقی به شکل موجز و عمیق سه جریان فکری را از هم متمایز کرده است: جریانی که از دل دین و فقه میخواهد قرائتی معقول، دموکراتیک و حقوق بشری به دست دهد (همانند مطهری و کدیور)، روشنفکری دینی که معتقد است روشنفکری و دین قابل جمعند، اما در دین یک تعارضاتی وجود دارد که باید آنها را یا در ماهیت وحی (مثل سروش) یا کیفیت تفسیر (همانند شبستری) حل و فصل نمود، و بالاخره روشنفکری معنوی که از چارچوب دین گذر کرده، و بین روشنفکری و دین تعارض میبیند (مثل ملکیان).
نراقی رویکرد نخست را «اصلاح فکر دینی»، رویکرد دوم را «بازسازی دین»، و رویکرد سوم را «معنویتگرایی فرادینی» نامیده است. رویکرد تحلیلی نراقی و دقت در مباحث محتوایی سه گفتمان فوق از جمله نقاط مثبت مقاله مذکور به شمار میرود. در واقع، از نظر محتوایی وی به نکات بدیعی اشاره کرده که در فهم مقایسهای این سه گفتمان میتواند مفید باشد. در عین حال، چند نکته تکمیلی وجود دارد که ممکن است بر غنای آن تحلیل بیافزاید:
۱- غموض و ایجاز مطلب باعث شده این متن صرفاً در حد تخصصی قابلیت استفاده داشته باشد، خصوصاً که از اصطلاحاتی در این مقاله استفاده شده که در نوع خود بدیعند. اشاره به صاحبنظران این گرایشها شاید میتوانست تا حدی از درجه ابهام بحث بکاهد تا خوانندگان عمومیتری پیدا کند.
۲- از شرایط تقسیم آن است که مقسم در قسمها وجود داشته باشد. «نواندیشی دینی» عنوانی نیست که بتواند سه قسم بالا را در بر گیرد. معنویتگرایی فرادینی همان گونه که از اسمش پیداست، نوعی نواندیشی دینی نیست. مصطفی ملکیان به صراحت خود (ملکیان پنجم) را نواندیش دینی یا روشنفکر دینی نمیداند. اصطلاح «اصلاح فکر دینی» که صرفاً برای گروه نخست به کار رفته، از حیث کاربرد آن قدر عمومیت دارد که از اقبال و سیدجمال تا سروش و بازرگان و مطهری را نیز در بر میگیرد.
۳- بنده که خود را متعلق به گرایش نخست میدانم، در صددم تفاوتهای گروه اول و دوم را مشخص نمایم. در این راستا رویکرد اول را «نواندیشی دینی»، و رویکرد دوم را «روشنفکری دینی» خوانده، و شش تفاوت بین آنها برشمردهام:
معضلی که قبل از محتوا با آن روبرو هستیم، انتخاب واژگانی مناسب برای سه گفتمان فوق و تعریف حد و رسم آنهاست. متأسفانه اجماعی در این زمینه وجود ندارد، و تکثر مطالب به تشتت واژگان در این خصوص منجر شده است. کاش مهمترین اندیشمندان این سه رویکرد بر سر کاربرد مفاهیم و تعریف آنها به اجماع میرسیدند تا بدانیم از که و چه سخن میگوییم! پس بهتر بود به جای «سه گرایش اصلاح فکر دینی، بازسازی دینی و معنویتگرایی فرادینی» از «سه رویکرد (یا گفتمان) نواندیشی دینی، روشنفکری دینی و روشنفکری معنوی (یا معنویتگرایی فرادینی)» استفاده میشد.
۴- دو اصطلاح دیگری که چندان با محتوا سنخیت ندارند، «اجتهاد حداکثری» و «اجتهاد حداقلی» است. با توجه به کاربرد تخصصی واژه «اجتهاد» در فقه، این امکان وجود داشت که در اینجا از اصطلاحات دیگری استفاده شود. به طور مثال، به جای «اجتهاد حداکثری» رویکرد دوم یا روشنفکری دینی (که مقصود از آن چیزی جز بازسازی اساسی آموزههای دین نیست) میتوان از واژه «بازسازی حداکثری» استفاده نمود.
۵- همچنین انتخاب اصطلاح «مناهج دینی» در برابر باورهای عملی چندان جالب به نظر نمیرسد؛ چرا که «مناهج» جمع «منهج» به معنای روش است.
۶- در رویکرد سوم یا روشنفکری معنوی این امکان وجود داشت که به عدم امکان جمع «دین» و «روشنفکری» نیز اشاره شود، مدعایی که در مقابل رویکرد دوم (روشنفکری دینی) قرار میگیرد.
۷- علاوه بر این، امکان پرداختن به جوانب سیاسی و اجتماعی بحث نیز وجود داشت. به طور مثال، در حالی که رویکرد دوم (روشنفکری دینی) و رویکرد سوم (روشنفکری معنوی یا معنویتگرایی فرادینی) ضرورتاً سکولاریسم را میپذیرند، رویکرد اول (نواندیشی دینی یا به تعبیر نراقی اصلاح فکر دینی) میتواند به یک معنا سکولار نباشد. تفصیل این بحث را در دیگر نوشتارها دنبال کردهام.
در مجموع، مقاله آرش نراقی از حیث محتوایی در نوع خود کم نظیر است، و به خوبی میتواند سه رویکرد فوق را از هم متمایز کند. نکات توضیحی فوق پیشنهاداتی برای کاربرد دقیقتر واژگان است.
در این ارتباط

خیلی عالی. ذهنم در رابطه با نوشتار آرش نراقی باز شد و روشن تر…