جنگ سنی و شیعه؛ شکستی برای اصلاح گران محافظه کار

ابراهیم منهاج دشتی: همیشه با بعضی از اساتید و دوستان اصلاح گر خود که در صدد رفع خصومت با اهل سنت و ایجاد نوعی تقریب بین مذاهب اسلامی بودند، در برنامه و روش به سوی این هدف، یک اختلاف نظر جدی داشتیم که هنوز هم به قوت خود باقی است. محل اختلاف این بود که آیا ما باید به طور علنی…

ابراهیم منهاج دشتی: همیشه با بعضی از اساتید و دوستان اصلاح گر خود که در صدد رفع خصومت با اهل سنت و ایجاد نوعی تقریب بین مذاهب اسلامی بودند، در برنامه و روش به سوی این هدف، یک اختلاف نظر جدی داشتیم که هنوز هم به قوت خود باقی است. محل اختلاف این بود که آیا ما باید به طور علنی و آشکار نظرات خود در راستای این هدف را بیان کنیم و به فعالیت بپردازیم؟یا به طور مخفی و محافظه کارانه؟ یا نه کاملا علنی و نه کاملا مخفی؟

جنگ سنی و شیعه؛ شکستی برای اصلاح گران محافظه کار

…| ابراهیم منهاج دشتی |…

همیشه با بعضی از اساتید و دوستان اصلاح گر خود که در صدد رفع خصومت با اهل سنت و ایجاد نوعی تقریب بین مذاهب اسلامی بودند، در برنامه و روش به سوی این هدف، یک اختلاف نظر جدی داشتیم که هنوز هم به قوت خود باقی است. محل اختلاف این بود که آیا ما باید به طور علنی و آشکار نظرات خود در راستای این هدف را بیان کنیم و به فعالیت بپردازیم؟یا به طور مخفی و محافظه کارانه؟ یا نه کاملا علنی و نه کاملا مخفی؟ بر این اساس در این جریان سه نظریه و سه روش به وجود آمد، اصلاح گری علنی، اصلاح گری محافظه کارانه،اصلاح گری معتدل و میانه‌رو. اصلاح گران علنی و تند رو با صراحت و به طور آشکار به نقد نظرات و روش شیعیان افراطیپرداخته و در برابر آنها موضع گرفتند. که طبیعتا شیعیان افراطی هم تحریک شده و به مقابله و معارضه با آنها پرداختند. افراد شاخص این دسته از اصلاح گران مرحوم دکتر شریعتی و مرحوم شیخ مهدی خالصی و مرحوم سید محمد جواد موسوی غروی(۱۲۸۲-۱۳۸۴)اصفهانی و مرحوم صالحی نجف آبادی و دکتر صادقی تهرانی و بسیاری ازهمفکران اینها بودند. افراد معروف دسته مقابل اینها هم مرحوم شیخ احمد کافی و مرحوم حاج آقا مهدی گلپایگانی و آقایمصباح یزدی و امثال اینها بودند.

نظر و روش دسته دوم یعنی اصلاح گران محافظه کار این بود که به طور علنی و صریح به انتقاد و مخالفت با نظرات سنت گرایان برنخیزند بلکه ارتباط و همکاری خود با آنها را گرم نگه دارند تا آنها تحریک نشوند و موضع مخالف نگیرند و عوام را بر علیه جریان اصلاح گری تحریک ننمایند. بعضی از این دسته در این محافظه کاری جلوتر رفته و گفتند ما باید به روش شیعیان افراطی و عوام مدار، ادامه دهیم و حتی در مواردی در انجام مراسم سنتی افراط گرایانه از آنها هم جلو بزنیم تا بتوانیم سلاح طرفداری از تشیع خالص را از دست آنها بگیریم و آنها را خلع سلاح نمائیم.

بسیاری از مؤسسین حزب جمهوری اسلامی حتی تا حدودی خود شهید بهشتی و بسیاری از سران حزب الدعوه حتی تا حدودی خود شهید محمد باقر صدر البته با مقداری تفاوت به همین سمت گرایش داشتند. دار التبلیغ اسلامی به رهبری مرحوم آیت الله شریعتمداری هم به همین سمت و سو تمایل داشتند.البته با سلیقه و روش مخصوص به خود.

به احتمال زیاد این روش که به حسب ظاهر شباهت به سازش کاری داشت پیش از جنجال بر سر کتاب شهید جاوید مرحوم صالحی نجف آبادی و کتاب های مرحوم دکتر شریعتی هم وجود داشت ولی بعد از این جریانات که باعث اختلافات شدیدی در حوزه قم شد و به سایر شهرها هم سرایت کرد و بهانه خوبی برای ایجاد اختلاف بین روحانیون به دست دولت وقت داد، عمیق تر شد و جا افتاد که حتی بسیاری از کسانی که سابقا آن را قبول نداشتند هم قانع کرد که آن را بپذیرند.

ضمنا لازم به تذکراست که مخالفت بعضی دوستان به خصوص وابستگان به حزب الدعوه با مرحوم دکتر شریعتی به دلیل مخالفت با نظرات اصلاح گری او نبود بلکه اینها به طور کلی با وارد شدن غیر حوزویان در این مسائل مخالف بودند و می گفتند با دخالت آنها در این امر متعصبان بیشتر تحریک می شوند و اختلافات شدید تر می شود. علت دیگر این امر این بود که تعدادی از همکاران خودشان در آن حزب از جمله مرحوم سید مرتضی عسکری ازسنت گرایانی بودند که طبیعتا با شریعتی مخالف بودند و سایرین هم برای جلو گیری از تفرقه بین خود لازم می دیدند نظرات و مواضع آنها را در نظر بگیرند و برای خشنودی آنها با شریعتی اعلان مخالفت نمایند.

اینها در این دو دوزه بازی تا آنجا ادامه دادند که با مرحوم آیت الله محمد حسین فضل الله که یکی از همفکران و همکاران بسیار فعال خودشان بود و در سال های آخر عمر نظر خود در این مسئله را به طور آشکار بیان کرد، نیز به مخالفت برخواستند حتی اینکه بعضی از اینهابرای رفع نگرانی بعضی از سنت گرایانی که با آنها رابطه داشتند برخلاف نظر و رای واقعی خود بر علیه او اعلامیه نوشتند.

منظور از روش سوم یعنی اصلاح گری معتدلانه و میانه رو این است که ما تا آنجا که لازم است رابطه خود با شیعیان افراطی را حفظ نماییم و حتی المقدور آنها را تحریک نکنیم ولی نباید در این احتیاط کاری زیاده روی کنیم و مرام خود را مخفی کنیم و برای خوشایند آنها به تایید و تبلیغ نظرات آنها بپردازیم و در مواردی که با تهاجم متعصبان مواجه شویم مرام وهدف خود و همکاران خود را انکار نموده و از آن بدتر احیانا به جای حمایت از دوستان خود که مورد حمله شیعیان افراطی قرار گرفته اند به طرد و انکار آنها بپردازیم.

این گونه برخوردها و ضربه زدن به افراد اصلاح گر به بهانه دفع تهاجم متعصبان به حزب خود،هم از نظر دینی اشکال دارد و ظلم است و هم ناجوان مردانه و بی انصافی است، آنهم در حق دوست. و هم عاقبت و سرنوشت خوبی در پی ندارد چون باعث بی اعتمادی بسیاری از همفکران می شود که تحمل چنین سیاست کاری هائی را ندارند. شکست بسیاری از حرکت های سوسیالیستی نیز به همین بود که به استناد به این اصل مورد نظر خود، که هدف واسطه را توجیه می کند، مرتکب اعمال جنایت کارانه ای نسبت به همکاران خود می شدند و به عنوان تربیت درون حزبی افراد وابسته به خود به خشونت های دهشت ناکی دست زدند. پُل پُت در صدر لیست چنین رهبران کمونیست عدالت خواه بی رحمی قرار دارد.

موفقیت ما به این است که هم در هدف و هم در روش پیرو پیامبران و اولیاء خدا باشیم. قرآن کریم خطاب به حضرت رسول صلوات الله علیه می فرماید:«إن أنت إلا مذکر لست علیهم بمسیطر» وظیفه تو در اصلاح جامعه فقط این است که به مردم تذکر دهی. تو بر آنها تسلط نداری. این مطلب در بسیاری از آیات قرآن کریم با صراحت یا اشاره بیان شده.

البته ممکن است مستشکلی ایجاد شبهه نماید که این آیات و این شیوه مربوط به دوره پیش از تشکیل حکومت توسط آن حضرت است و بعد از تشکیل حکومت و دولت مانند سایر حکومت ها به اجرای احکام و دستورات اسلامی پرداخته است. هر چند این مطلب تا حدودی صحیح است ولی در زمانی که آن حضرت مانند یک حاکم حکومت می کرده هم مانند سایر حاکمان به وسائل غیر شرعی و غیر اخلاقی متوسل نمی شده و تفاوت آشکاری بین روش سیاسی او و روش سیاسی سایر حاکمان وجود داشته است. این امر چنان واضح و غیر قابل تشکیک است که نیازی به اقامه دلیل و ردیف کردن اسناد و مدارک ندارد.

روش حضرت رسول(ص) در زمان رهبری سیاسی و اجرائی و روش سیاسی و اجرائی امام علی (ع) نیز به همین منوال بود. مشخصه و امتیاز روش علی (ع) نسبت به روش معاویه هم مبتنی بر همین اصل بود. و لذا به طوری که در خطبه شماره ۲۰۰ نهج البلاغه آمده در پاسخ به کسانی که او را به بی سیاستی متهم نموده و معاویه را با سیاست تر از او می دانستند گفته:« والله ما معاویه بأدهی ِمنّی و لکنّه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من أدهی الناس…» به خدا قسم معاویه از من زیرک نیست ولی او غدر و فجور به کار می گیرد و اگر من از غدر کراهت نداشتم از زیرک ترین مردم بودم. و در خطبه شماره ۴۱ نیز با عبارت دیگری به بیان همین مطلب پرداخته است. ابن ابی الحدید در شرح این خطبه به طرح اقوال و مطالب مفصلی در باره مقایسه بین روش سیاسی امام علی(ع) و روش سیاسی معاویه و نقد آن دو روش پرداخته است.

برخورد حیله گرایانه و تسلط مآبانه با کسانی که در صدد هدایت و راهنمایی و اصلاح فکر و عقیده آنها هستیم نه با موازین دینی و اسلامی سازگار است و نه با موازین و حقوق انسانی.

من که هم افتخار شاگردی شهید صدر دارم و به همین دلیل با تعدادی از سران حزب الدعوه ارتباط نزدیک داشته‌ام و چند سال هم با شهید بهشتی که به پیشنهاد خودش شریک مدرسه رسالت شد، همفکری و همکاری کرده‌ام؛ همیشه به روش اصلاح گری محافظه کارانه انتقاد داشته‌ام. و فکر می کردم که ما باید رای و نظر خود را به طور شفاف و آشکار البته محترمانه و حتی المقدور با احتراز از تحریک متعصبان بیان کنیم و از مخالفان هراسی نداشته باشیم بچند دلیل:

اولا مخفی کاری و به قول عوام دو دوزه بازی با مسائل عقیدتی و اخلاقی که اساسا مبتنی بر اصل صداقت و اخلاص نیت است سازگاری ندارد. حتی با اهداف دنیائی مانند کمونیسم و سوسیالیزم که به عنوان خدمت به محرومان و مستضعفان پیگیری می شود نیز چندان سازگار نیست. اساسا رندی و بازی های سیاسی با خیر خواهی و هدایت گری تناسبی ندارد.

ثانیا صحیح است که با سازش با سنت گرایان حساسیت آنها کمتر می شود و تا حدودی جلو کار شکنی های آنها گرفته می شود ولی به جای آنها سنیان افراطی تحریک می شوند و به تبلیغات تند و احیانا به اقدامات خشونت آمیز متوسل می شوند. همین اتفاقی که در این ایام در عراق افتاده و همان طور که در پاکستان عده ای از شیعیان کشته شده اند.

ثالثا با اصلاح گری به صورت علنی و انتقاد از تشیع افراطی و احترام به بزرگان اهل سنت به عنوان دفاع از تشیع معتدل می توان از حدت برخورد افراط گرایان اهل سنت کاست و راه مذاکره با آنها را باز کرد و از جریان های معتدل آنها خواست که جلو تند روان از مذهب خود را بگیرند.

رابعا بهترین و معقول ترین و مؤثرترین راه چاره این است که معتدلان از هر دو مذهب مدیریت ارتباطات و مناسبات و اجتماعات مشترک پیروان این دو مذهب بزرگ را به عهده بگیرند و میدان را از دست افراط گرایان هر دو مذهب بدر آورند و فرصت را از دست منافقینی که در پیروان هر دو مذهب رخنه کرده و برای خود جا باز کرده و به عنوان مدافع اسلام و مذهب مدیریت عوام الناس را به دست گرفته اند، بگیرند.

اگر اصلاح گران فکر و اندیشه و عقائد مذهبی و تاریخی اسلام به طور آشکار و بدون پرده پوشی هدف و روش خود را مشخص کرده بودند و به نحو هماهنگ‌تری با همدیگر به تبادل نظر پرداخته و جلو شذوذات و تندروی های بعضی از افراد جمع خود را گرفته بودند و هر وقت یکی از آنها در معرض تهاجم متعصبان قرار گرفته بود بقیه او را رها نمی کردند و به جای اینکه خود را کنار بکشند که از تهمت و اهانت متعصبان مصون بمانند از او دفاع می کردند؛ اشخاص بزرگی مانند مرحوم دکتر شریعتی و آیت الله فضل الله و مرحوم دکتر صادقی و مرحوم صالحی نجف آبادی و حتی تا حدودی شهید مطهری و مرحوم آیت الله منتظری و آیت الله مشکینی و غیر اینها این همه مورد اذیت و بی حرمتی قرار نمی گرفتند. وقتی مطهری شهید شد به سفارش و تاکید مرحوم امام خمینی بود که عده ای دست از تعرض به کتاب های او برداشتند. و اگر روش روشن و آشکاری برای اصلاح گری به وجود آمده بود،نه تنها این همه اشخاص و رجال بزرگ که تعدادی از آنها قهرمانان عصر ما بودند مورد اهانت قرار نمی گرفتند بلکه اصل و اساس تفکر و ایده و اندیشه اصلاح گری این همه آسیب نمی دید و متعصبان تا این درجه گستاخ نمی شدند که حریم شخصیت هائی مانند حضرت آیت الله منتظری و آیت الله مشکینی را بشکنند و آنها را هم متهم به سنی گری و وهابی گری نمایند.

به نظر می رسد تهاجم داعش به عراق که اخیرا عنوان خلافت اسلامی و دولت اسلامی به خود بسته،و ایجاد زمینه جنگ سنی و شیعه در عراق، و کشتن شیعیان پاکستان، یکی از پیامدهای اتخاذ این روش اصلاح گری سازش کارانه باشد. چون اگر به صورت آشکار و با صراحت به اصلاح گری پرداخته بودند و افراطیون شیعه را محکوم کرده بودند، تا حدود زیادی بهانه از دست افراطیون اهل سنت گرفته می شد و شرائط برای آنها تا این اندازه فراهم نمی شد و تا این درجه مورد حمایت مالی و تسلیحاتی و تبلیغاتی قرار نمی گرفتند.

البته معلوم است که تحولات سیاسی و نظامی منطقه، ابعاد و زوایای گوناگونی دارد و عوامل و دسیسه ها و نقشه های گوناگونی در ایجاد این بحران نقش بازی می کنندکه از دست ما خارج است و ما تنها، عامل تعیین کننده نیستیم ولی وقتی نمی توانیم و نمی خواهیم ساکت و بی تفاوت بمانیم و در صدد نقش آفرینی در روند امور هستیم و برنامه و روشی در پیش گرفته ایم لازم است به اصلاح روش خود بپردازیم و با روش و برنامه دقیق تری به فعالیت بپردازیم. با امید به لطف و حمایت الاهی.

بازدید از وب سایت شخصی ابراهیم منهاج دشتی

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

فهرست