مروری بر مقالات و مباحث نیما حق پور به روایت خودش

نیلوفر – نیما حق پور: حدود سه سال پیش بر آن شدم که ماحصل آموخته‌ها و اندیشه ورزی خود را در حوزه جهان بینی الهی و معارف قرآنی در قالب مقالاتی با مخاطبان احتمالی آنها در میان بگذارم و از این طریق نیز کوشش نمایم دین خود را نسبت به آنچه فهمیده‌ام اداء نمایم و شکرگزار الطاف حضرت حق باشم.…

نیلوفر – نیما حق پور: حدود سه سال پیش بر آن شدم که ماحصل آموخته‌ها و اندیشه ورزی خود را در حوزه جهان بینی الهی و معارف قرآنی در قالب مقالاتی با مخاطبان احتمالی آنها در میان بگذارم و از این طریق نیز کوشش نمایم دین خود را نسبت به آنچه فهمیده‌ام اداء نمایم و شکرگزار الطاف حضرت حق باشم. حال در این مجال، قصدم مروری بر آراء و نظراتی است که در این سالها منتشر نموده‌ام به این امید که مخاطبان گرامی با کلیت آنها راحت‌تر آشنا شوند و سیر و انسجام آنها را بهتر دریابند و منتقدان عزیز نیز در این چارچوبی که بیان می‌شود چوب نقد زنند و سره را از ناسره جدا سازند.

در مرداد ماه ۱۳۹۳ مقاله «زمان، علم خدا و نسبت اراده‌های الهی و انسانی» را به بهانه رونمایی وانتشار کتاب «معمای زمان و حدوث جهان» استاد دینانی منتشر نمودم. در این مقاله در پی اثبات این بودم که «خدا در خارج زمان و محیط بر آن نیست، بلکه زمان از صفات ذات الهی است و نه مخلوق حرکت». جرقه نظریه «زمان از صفات ذات الهی است» در سال ۱۳۸۷ پس از نظریه «قرآن؛ کلام محمد» جناب دکتر سروش زده شده بود چرا که «به نظر می‌رسید یکی از پیش فرضهای نظریه ایشان، عدم تعلق زمان به ذات الهی است» چرا که «ایشان قائل به وجود اراده عرضی برای ذات باری تعالی نبوده و اراده الهی را طولی ‌می‌دانند.» از نظر دکتر سروش «تجدد ارادات در مورد باری تعالی فرض محالی است» چرا که دیدگاه برخی حکماء مسلمان ناظر است بر اینکه «افعال الهی مسبوق و معلل به اغراض نیست». از منظر دیدگاه آنها؛ افعال الهی حادث نیستند بلکه قدیمند و به عبارت دیگر نسبت باری تعالی با پدیده‌های هستی نسبت «معمار بازنشسته» است. از این رو این مقاله علاوه بر اینکه مدعی بود که «علم خدا به جزئیات سرانجامِ قطعی بشر تعلق نمی‌گیرد»، کوشش می‌کرد نشان دهد که «اراده انسانی از جنس اراده الهی می‌باشد و اراده الهی نیز در عرض اراده‌های انسانی است و نه در طول آن».

اما در همین ایام، نگارنده سلسله مقالاتی را آغاز می‌نماید تحت عنوان کلی «برداشتی آزاد از منظومه فکری فلسفی ابوالحسن بنی‌صدر» که در مقدمه اولین مقاله با عنوان «توحید، روابط قوا، ثنویتها و موازنه‌ها» می‌نگارد: «بنی صدر تاکنون آثار مکتوب متعددی را آفریده که حوزه‌های بسیاری را در بر می‌گیرد؛ اسلامی، تاریخی، سیاسی، فلسفی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، و … اما آنچه در میان انبوه آثار و اظهار نظرهای او شایان توجه می‌باشد دستگاه و منظومه فکری فلسفی او است که تمامی زمینه‌های مذکور را به صورت منسجم و یکپارچه پوشش داده و زمینه تجزیه و تحلیل مسائل گوناگون آنها را فرآهم می‌آورد و برای حل معضلات و مشکلات آنها پاسخگو می‌باشد و راه‌کار ارائه می‌دهد. از این رو می‌توان گفت دستگاه و منظومه فکری فلسفی وی تبیین جهان بینی توحیدی است، چرا که با یک روش و رویکرد فکری فلسفی می‌تواند در مورد کلیات تمامی حوزه‌های مذکور اظهار نظر کند و دچار ناکارآمدی نشود» و در ادامه توضیح می‌دهد: «لازم به ذکر است که صاحب این قلم مدعی نیست که آراء و آثار ابوالحسن بنی صدر فاقد هرگونه خطا است، بلکه دستگاه فکری فلسفی وی را توحیدی و مبتنی بر حق می‌داند و از آنجایی که توانایی فهم هر شارحی، شرح او بر متن را تحت تأثیر قرار می‌دهد، روش «برداشت آزاد» را برگزیده که بدفهمی وی به پای بنی‌صدر نوشته نشود. در ضمن چون این مقالات در پی ارائه بیانی بهتر و شیواتر از این دستگاه و منظومه فکری فلسفی می‌باشد، و همچنین سعی در غنی‌سازی آن نیز می‌نماید، قید «برداشت آزاد» در عنوان آنها به صواب نزدیکتر است. باشد که این کوشش مقبول درگاه احدیت افتد.»

در مقاله اول، بعد از پرداختن به مفهوم توحید و روابط قوا، انواع ثنویتها تبیین می‌شوند و پس از آنها حالات رابطه اراده‌های الهی و انسانی بررسی شده، سپس نگارنده به توضیح انواع موازنه‌های منفی، مثبت و التقاطی می‌پردازد.

در مقاله دوم با عنوان «ویژگیهای قدرت، ویژگیهای حق»، پس از بیان اینکه «قدرت ذاتاً حاصل یک نوع رابطه است، آن هم رابطه غیرتوحیدی و مبتنی بر ثنویت» که «دارای وجود مستقل نیست و به اصطلاح از خود هستی‌ ندارد، بلکه رابطه‌ای است ماحصل اعمال مداوم زور یکی بر دیگری که اولی را مسلط می‌گرداند و دومی را زیرسلطه»، هفت ویژگی از قدرت به ترتیب زیر تئوریزه می‌شوند:

۱ـ قدرت سیری ناپذیر و حافظ نابرابری است.
۲ـ قدرت تمرکز طلب است و قابل تقسیم نیست.
۳ـ قدرت مخرب است.
۴ـ قدرت افزاینده نابرابری‌ها است.
۵ـ قدرت همواره در دست اقلیت است.
۶ـ قدرت در جریان بزرگ‌ و متمرکز شدن، بخشی از صاحبان خود را حذف می‌کند.
۷ـ قدرت بی قرار و قابل انتقال است.

سپس به ارائه تعریفی از «حق» پرداخته می‌شود و پس از تفکیک «حقوق ذاتی» از «حقوق موضوعه»، ویژگیهایی از حقوق ذاتی برشمرده و تبیین می‌شوند:
۱ـ حق هستی‌مند و هستی بخش است.
۲ـ حق ذاتی حیات هر پدیده است.
۳ـ حق خالی از زور است.
۴ـ حق همه مکانی و همه زمانی است.
۵ـ حق فقط زایش حق دارد.
۶ـ حق تخریب نمی‌شود و تخریب نمی‌کند.
۷ـ حق محدود نمی‌شود و محدود نمی‌کند.
۸ـ حق در خود تناقض و با حق دیگری تضاد ندارد.
۹ـ هر حقی متضمن حقوق دیگر و شرط تحقق آنهاست.
۱۰ـ حقوق جایگزین یکدیگر نمی‌شوند.
۱۱ـ حق حجتش در خودش هست.
۱۲ـ حق خالی از ابهام است.
۱۳ـ حق خودانگیخته است.

این دو مقاله اول از سلسله مقالات «برداشتی آزاد از منظومه فکری فلسفی ابوالحسن بنی‌صدر» مضاف بر اینکه پیش نیاز سایر مقالات این سلسله با عناوین «روشهای قدرتمداری»، «ابلیس؛ آتش قدرت طلبی، شیطان؛ زاده روابط قوا»، «آزادی و نسبت آن با حقوق ذاتی»، «آزادی و نسبت آن با تعقل» و «تعقل قدرتمدار، تعقل حقمدار» می‌باشد که در ادامه بدانها نیز مختصراً می‌پردازم، سنگ بنای نظریه دیگری را بنا می‌نهند با عنوان «فهم قرآن به روش پازل» که در مقاله‌ای تحت عنوان «بنی‌صدر و عدم جواز گذار از ثبوت احکام اجتماعی قرآن» مبانی آن مطرح می‌گردد: «… اما اگر متمسک شویم به «چون خدا می‌گوید، حق است»، آن وقت اگر قرآن حق باشد، یک آیه آن حق است و همه آن نیز حق است، پس می‌توانیم تمام قرآن را به مثابه یک پازل تلقی نماییم که تک تک عباراتش در انسجام و هماهنگی کامل با کل آن باشند. از طرفی، به گواهی تاریخ قرآن و تاریخ صدر اسلام می‌دانیم که قرآن به صورت «گروه آیه گروه آیه» بر پیامبر نازل می‌شده است و وی آنها را برای مخاطبانش می‌خوانده است، بنابراین امکان فهم هر گروه آیه، فارغ از سایر گروه آیاتهای دیگر، می‌باید برای مخاطبان آن گروه آیه میسر می‌بوده است، البته فهم حداقلی مراد باری تعالی، نه فهم حداکثری، چرا که فهم حداکثری با مراجعه به تمام قرآن و با رویکرد پازل‌وار بودن آن ممکن می‌شود. حال اگر مخاطبانی فقط مخاطب یک گروه آیه از قرآن می‌شدند، چون آن گروه آیه حق است و هر یک از عبارتهای آن نیز حقند، و با توجه به اینکه از ویژگیهای حق این است که «حجتش در خودش است» و «همه مکانی و همه زمانی است» و «خالی از ابهام است» و «هر حقی متضمن حقوق دیگر و شرط تحقق آنهاست»، و … می‌توان نتیجه گرفت که هر گروه آیه نیز به مثابه یک پازل کوچک است که آن را با در نظر گرفتن بستر تاریخی‌اش می‌توان فهم کرد. بنابراین برای فهم قرآن، باید کل آن را به مثابه یک پازل بزرگ و هر گروه آیه آن را به مثابه یک پازل کوچک تلقی نمود و بگونه‌ای آن را فهم نمود که ناقض ویژگیهای حق نشوند و این روش منطقی نخواهد بود مگر به «چون خدا می‌گوید، حق است»، چرا که ابتدا می‌پذیرم که کل قرآن حق است، و هر گروه آیه آن نیز حق است، و هر عبارت آن نیز حق است، و حقوق با یکدیگر یک مجموعه خالی از ابهام و تناقض و تضاد را تشکیل می‌دهند، بنابراین فهمی از قرآن صواب است که خالی از ابهام و تناقض و تضاد در همه زمانها و مکانها باشد.»

و در اولین مقاله از سلسله مقالات «فهم قرآن به روش پازل» با عنوان «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن» سایر پیش فرضهای این روش فهم قرآن نیز تبیین گردید:
۱ـ قرآن کلام الله است و رسول او در کیفیت و کمیت آن نقشی نداشته است، هر چند که آیات آن در بستر تاریخی و با زبان رایج آن روز خلق گشته است.
۲ـ قرآن چون از جانب سمیع علیم خبیر حکیم رحیم قدیر… نازل گشته است، در هنگام نزول متنی هر چند گفتاری اما دقیق و منسجم بوده و به گواهی تاریخ قرآن با دقت بسیار نسل به نسل منتقل گشته است و قرآن خود مؤید این معناست: «إنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ‌ وَإنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»(سوره حجر آیه ۹)
۳ـ نزول قرآن به صورت گروه آیات بوده و نه غالباً به صورت تک آیه یا سوره. بنابراین قرآن را در ابتدا باید به صورت گروه آیات‌هایی در نظر گرفت که با هم نازل می‌شده‌اند و دارای بستر تاریخی یکسانی بوده‌اند و طبیعتاً به صورت گروه آیاتی هم مخاطبان آنها را درک می‌کردند. توجه به این نکته حائز اهمیت بسیار است که در عصر نزول، اکثر مخاطبان، مخاطب برخی از گروه آیاتها واقع می‌شدند و معدود افرادی با کل قرآن مواجه می‌گشتند. بنابراین اکثر مخاطبان باید می‌توانستند معنای حداقلی گروه آیات را بدون در نظر گرفتن کل قرآن دریابند (پازل کوچک). پس در فهم هر گروه آیات باید استقلال نسبی آن گروه آیه از دیگر آیات و سور در نظر گرفته شود. البته معنای حداکثری گروه آیاتها را با رجوع به کل قرآن و با در نظر گرفتن دقیق و منسجم بودن آن می‌توان دریافت (پازل بزرگ).

۴ـ با توجه به خالق قرآن که سمیع علیم خبیر حکیم رحیم قدیر… است، متن قرآن همه زمانی و همه مکانی است یعنی گزاره‌های فهم شده از آن باید همواره صادق و بکاربردنی و در تعالی انسان اثربخش باشند. چرا که قرآن «حق» است، و چون از ویژگی‌های حق «همه زمانی و همه مکانی» بودن است، پس قرآن هم همه زمانی و همه مکانی است.
۵ـ با توجه به اینکه اولین کتاب لغت، بیش یک قرن بعد از دوران نزول، جمع آوری گردیده است و این فاصله زمانی می‌توانسته در تغییر مفاهیم لغات مؤثر بوده باشد، به کتب لغت مخصوصاً کتبی که در قرنهای بعدی تألیف گشته‌اند نمی‌توان اعتماد صد در صدی کرد. علاوه بر فاصله زمانی، امکانات و توانایی‌های مؤلفان نیز از موارد مؤثر بر کاهش دقت یا عدم پوشش کامل کتابهای آنها بر تمامی معانی لغات بوده است. و عامل مهم دیگر در کاهش دقت این کتابها، تمدن و فرهنگ ساز بودن برداشتهای مسلمانان در طول تاریخ از متن آیات بوده است به گونه‌ای که تغییر فهم آنها و بعضاً تحریفات مفهومی، جایگزین فهم اولیه زمان پیامبر می‌شده است. بنابراین در فهم گروه آیات باید تا آنجا به لغت اتکا نمود که مغایرتی با پیش فرضها پیشین بوجود نیاید، یعنی بر دقت، انسجام و صفات خالق آن خدشه وارد نشود. پذیرش معنا و مفهوم رایج بسیاری آیات، که بعضاً مستند به کتب لغت هم هستند، با حکمت خداوندی در تعارض قرار می‌گیرد و می‌توان شبهاتی را در خصوص آنها طرح نمود.

اما پیش از مرور سلسله مقالات «فهم قرآن به روش پازل» و سایر مقالات قرآنی مرتبط و آراء چالشی مندرج در آنها، باز می‌گردم به ادامه مقالات «برداشتی آزاد از منظومه فکری فلسفی ابوالحسن بنی‌صدر». در مقاله سوم با عنوان «روشهای قدرتمداری» به توضیح و تبیین پنج روش قدرتمداری پرداخته شده است:
۱ـ تقدم و جایگزینی مصلحت به جای حقیقت
۲ـ محدود ساختن انتخاب بین بد و بدتر
۳ـ محدود ساختن جریان دانش و معرفت (سانسور)
۴ـ دروغ پردازی و تمسک به بیان مبهم
۵ـ بکار بردن منطق صوری

در مقاله چهارم نگارنده بر آن است که ما به ازاء قرآنی یکی از پایه‌های بسیار مهم منظومه فکری فلسفی استاد بنی‌صدر را کشف و تبیین کند، از این رو کوشش می‌کند اثبات نماید «ابلیس؛ آتش قدرت طلبی» است و «شیطان؛ زاده روابط قوا». در این مقاله، از آنجایی که در قرآن، آدمی از جنس خاک است و شیطان از آتش، از سویی نسبت صفات خاک با آتش تبیین می‌گردد و از سوی دیگر ویژگیهای آتش با ویژگیهای قدرت تطبیق داده می‌شود تا نسبت شیطان با خدا و انسان روشن شود. بعد از انتشار این مقاله، در پاسخ به پرسشهایی، سعی می‌شود ابهامات بیشتری از این مدعا زدوده گردد و انسجام آن با آیاتی دیگر از قرآن نیز ترسیم شود.

«آزادی و نسبت آن با حقوق ذاتی» مقاله پنجم این مجموعه مقالات است که در آن از وجهی رویکرد انتقادی نگارنده به منظومه فکری فلسفی استاد بنی‌صدر پررنگ‌ می‌شود و تعریف ایشان از «آزادی» به چالش کشیده شده، کوشش می‌شود تعریفی جامع و نیز مقبول در نزد آحاد بشر ارائه گردد و پس از آن، نسبت آزادی با حقوق ذاتی تبیین شود.
در مقاله ششم، با برداشت آزاد از کتاب «عقل آزاد» استاد بنی‌صدر، و نیز مقاله «عقل خود بنیاد و عقل خدا بنیاد» استاد عبدالعلی بازرگان، موضوع مورد بررسی اختصاص می‌یابد به «آزادی و نسبت آن با تعقل». در ابتدای این مقاله توضیح داده می‌شود که چرا نگارنده به جای واژه «عقل» از «تعقل» استفاده می‌نماید و در پایان آن «از آنجایی که آزادی آدمی موقعی به طور کامل محقق می‌شود که او هم از قید و بندهای محیطی برهد و هم از قید و بندهای ذهنی که روشهای قدرتمداری را به او توصیه می‌کنند» وی اذعان می‌نماید که «تعریف استاد بنی‌صدر از آزادی که آن را «نبود زور» دانسته‌اند، از وجهی تعریفی دقیق‌تر و جامع‌تر از تعریف نگارنده» در مقاله پیشین است که آزادی را اینگونه تعریف نموده است: «امکان بکارگیری ارادی استعدادها و تواناییها، جهت به منصه ظهور رساندن تصمیمات، در راستای رشد یا تخریب خود و دیگری».

آخرین مقاله‌ای که تا کنون از این سری مقالات نگاشته شده، در ادامه موضوع مقاله ششم، «تعقل قدرتمدار، تعقل حقمدار» است که می‌توان گفت چکیده بازنویسی شده کتاب «عقل آزاد» استاد بنی‌صدر است البته به روش برداشت آزاد و با تغییراتی که گمان می‌رفته انسجام مدعیات و ساختار استدلالی آنها را بهبود می‌بخشد.

حال نوبت آن می‌رسد که سلسله مقالات «فهم قرآن به روش پازل» و سایر مقالات قرآنی مرتبط را مرور نماییم. پیش از این توضیح داده شد که دو مقاله اول از سلسله مقالات «برداشتی آزاد از منظومه فکری فلسفی ابوالحسن بنی‌صدر» سنگ بنای نظریه «فهم قرآن به روش پازل» را بنا نهاده است که مبانی تئوریک و پیش فرضهای آن نیز از نظر گذرانده شد. در مقاله اول از این سلسله مقالات «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن» در دستور کار قرار می‌گیرد و ضمن توضیح چگونگی روش پازل کوچک و نیز پازل بزرگ، با بررسی چهار محور «مفهوم محاربه با خدا و رسولش»، «چیستی مجازات محارب»، «اجرائی بودن مجازات» و «توبه و جبران؛ بازدارنده از مجازات» و با اثبات اینکه مراد از به صلیب کشیدن در آیه مصلوب الاختیار کردن، و مراد از قطع دست و پا از خلاف، محدود الاختیار کردن است، تبیین می‌گردد که «محاربان با خدا و رسول او کسانی هستند که بر خلاف قوانین و سنن حاکم بر هستی عمل می‌‌نمایند و در نتیجه به جای رشد و تعالی، ویران‌گری و تبهکاری می‌کنند. حال اگر اعمال آنها منجر به گسترش حیطه ویران‌گری و تبهکاری به جامعه و سرزمینی شود که در آن زندگی می‌کنند، مستحق یکی از مجازاتهای چهارگانه کشته شدن، مصلوب الاختیار شدن، محدود الاختیار شدن یا تعبید گشتن می‌شوند و اگر قبل از اینکه سایر مردمان بر آنها دست یابند تا مجازتشان کنند، توبه کنند و درصدد جبران برآیند، مشمول بخشش یا تخفیف مجازات می‌شوند».

در مقاله دوم با عنوان «جواز تخفیف ‌پوشش‌ و آسودگی‌ زنان ‌در ‌حضور‌ برخی نامحرمان» که پیرامون مفهوم آیه ۶۰ سوره نور نگاشته می‌شود کوشش می‌شود اثبات ‌گردد که موضوع آیه نه زنان سالخورده، بلکه کلیه زنانی است که «در میان خانواده و خویشان خویش قرار می‌گیرند. حال اگر در میان خویشان حاضر، مردانی، چه مجرد و چه متأهل، حضور داشته باشند که در حال حاضر، عرفاً یا شرعاً یا بنا به اقتضای شرایط، امکان ازدواجشان با این زنان وجود نداشته باشد، مانند برادر شوهر، شوهر خواهر، پسر عموی کم سن و سال‌تر، و …، این مردان می‌توانند مصداقهایی باشند که زنان مورد بحث در آیه امید به ازدواج با آنها را ندارند. بنابراین (فارغ از اینکه به وجوب پوشش سر و گردن برای زنان مؤمن قائل باشیم یا نباشیم) این دسته از زنان مجازند بخشی از پوشش خود را فرو نهند یا از پوشش راحت‌تری استفاده نمایند به شرطی که متضمن خودآرایی و خودنمایی نشوند.»

«مفهوم ضرب زنان ناشزه در قرآن» موضوع مقاله سوم می‌شود که در آن ابتدا اثبات می‌شود که «بار معنایی «نشوز» در آیه مورد بحث، «ناسازگاری و سرکشی» است، ناسازگاری با چارچوبی که حقوق همسر را تضمین می‌کند و سرکشی از مراعات رفتارهای ملازم این چارچوب» و در ادامه اثبات می‌گردد که «ضرب» در آیه ۳۴ سوره نساء، نه به معنای «کتک زدن» است، نه «ترک کردن»، نه «برانگیختن جنسی» و نه «حق جدایی»، بلکه معنای آن «برخورد کردن است البته نه برخورد فیزیکی بلکه برخوردی مقتضی که متناسب نوع نشوز واقع شده باشد. «برخورد کردن» به معنای متوقف کردن نشوز از طریق راهکار متناسب و ایستادگی در جهت احقاق حقوق.» پس از انتشار این مقاله جناب آقای نادر انتظام نقدی بر آن نوشتند که در مقاله‌ای تحت عنوان «نقدی بر مقاله نگاهی به نشوز زن در قرآن»، ضمن پاسخگویی به نقد ایشان توضیحات بیشتری در اثبات مدعای نگارنده ارائه می‌گردد.

مقاله چهارم که پیرامون آیه ۲۳۴ سوره بقره نگاشته می‌شود در خصوص «جواز عدم مسؤولیت پذیری در قبال برخی از زنان بیوه» می‌باشد. «فهم رایج از آیه این است که بستگان زن بیوه، اعم از بستگان شوهر متوفایش یا بستگان خود او، حق ندارند بعد از سر آمدن مدت عده، از ازدواج مجدد او جلوگیری نمایند.» اما نگارنده اثبات می‌نماید که مراد آیه این است که پس از مدت عده، «اگر زنان بیوه به نحو پسندیده، خود می‌توانند معاش و امنیت خویش را تأمین نمایند، گناهی بر بستگانشان نیست اگر به این امور مبادرت نورزند، هرچند که اگر در این خصوص احساس مسؤولیت کنند و کوشش نمایند، بهتر است. این جواز مشروط است به اینکه زنان بیوه، بتوانند و نیز بخواهند که امور مربوط به تأمین معاش و امنیتشان را خود تصدی کنند، آن هم به طور پسندیده، و گرنه باز بر عهده بستگان است که مایحتاج آنها را تأمین نمایند.»
اما از آنجایی که نگارش مقالات به روش پازل، بسیار زمان‌بر و حتی طاقت فرسا است، نگارنده در مابقی مقالات، علی‌رغم اینکه این روش را در فهم آیات قرآن اساس قرار می‌دهد، از نگارش مقالات به سبک کلاسیک صرف نظر می‌نماید و به تبیین نتایج بررسی‌های پازلی خود در فهم آیات قرآن اکتفا می‌کند.

در مقاله «عدم الزام قرآن به پوشیدگی موی سر زنان» توضیح می‌دهد که آیه ۳۱ سوره نور به هیچ وجه ناظر بر لزوم پوشش موی سر زنان نیست، بلکه مراد آیه پوشاندن «زینت خصوصی‌تری است که نباید حتی در جمع نزدیکان درجه ۱ و ۲ هم آشکار گردد»، مگر به حکم ضرورت، مثلاً در زمان شیردهی یا نیاز به تعویض پوشش، شستشوی پوشش، استحمام، پانسمان، و …
در مقاله «عدم سقف تعدد زوجات در قرآن» نگارنده جسارت می‌کند و نشان می‌دهد که در خصوص آیه سه سوره نساء همگان بر خطا رفته‌اند و قرآن برای تعدد زوجات سقفی معین نفرموده است، بلکه آن را واگذار به شرایط اجتماعی نموده است تا خود بخود متعادل گردد.

«اثبات حق طلاق زنان در قرآن و توضیح معنای الطلاق مرتان» عنوان مقاله دیگری است که در آن با استناد به برخی از آیات قرآن حق طلاق برای زنان اثبات می‌گردد و پس از آن توضیح داده می‌شود که معنای «الطلاق مرتان» این نیست که تنها پس از دو بار طلاق، مرد می‌تواند به همسر خود رجوع کند و اگر او را سه بار طلاق گفت دیگر نمی‌تواند رجوع کند مگر اینکه او با مرد دیگری ازدواج نماید و طلاق داده شود. بلکه معنا این است که طلاق دو مرحله است، مرحله اول اعلام قصد طلاق و آغاز مدت عده، و مرحله دوم تصمیم نهایی بر طلاق یا رجوع. در این صورت، اگر مردی زنش را حتی برای بار اول، پس از مدت عده طلاق گفت، دیگر نمی‌تواند با او ازدواج کند مگر اینکه وی به نکاح مرد دیگری درآید و سپس از او جدا شود.

«پیرامون محکم و متشابه در قرآن» مقاله‌ای است که در آن نشان داده می‌شود که مراد از آیات محکمات در آیه ۷ سوره آل عمران، آیاتی است که اصول جهان بینی را بیان می‌دارند و آیات متشابهات آیاتی هستند که مصادیق آیات محکمات را بیان می‌کنند چرا که آیات محکمات مادر و زاینده آیات متشابهات می‌باشند. مضافاً در این مقاله اثبات می‌گردد که وقف بر سر «راسخون فی العلم» در آیه جایز نیست و تأویل آیات متشابهات را هم خدا می‌داند و هم راسخان در علم الهی. لازم به ذکر است که در «پاسخ به دو پرسش پیرامون محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ» با استناد به دو آیه دیگر، شواهد دیگری در اثبات مدعای نگارنده در خصوص چیستی آیات محکمات و متشابهات ارائه می‌گردد.
در مقاله «امی بودن پیامبر نه به معنای بیسوادی» نشان داده می‌شود که معادل مناسب برای واژه «امیون» در قرآن، «بی بهره‌گان بی‌غرض از مفاهیم کتب الهی» می‌باشد که این معنا نافی این هم نمی‌باشد که پیامبر خواندن و نوشتن نمی‌دانسته است.

با توجه به اینکه بار معنایی واژه «سَنَه» تنها محدود به یک سال دوازده ماه نیست، بلکه به مقطع، دوران و برهه نیز اطلاق می‌شود، مقاله «بدفهمی عمر نوح در قرآن» مبین این است که قرآن عمر نوح را نهصد و پنجاه سال نمی‌داند بلکه می‌گوید «فرستادیم نوح را به سوی هدایت قومش، پس او هزار برهه و مرحله سختی و مشقت را در میان آنها به امید هدایتشان انتظار کشید بجز پنجاه سال آخر عمرش را که طوفان قومش را به جهت ظلمشان در برگرفت».
نگارنده در «نکاتی در چرایی و چگونگی روزه‌داری» ضمن وام گیری از جناب دکتر سید علی اصغر غروی مبنی بر اینکه «ماه مرز نمی‌شناسد… بنابراین شروع ماههای قمری در تمام نقاط کره زمین در یک روز می‌باشد»، و بعد از تبیین ماهیت و فلسفه وجودی روزه‌داری آن هم در ایامی مشخص و البته شناور در فصول سال، به استخراج نکاتی در خصوص روزه‌داری می‌پردازد.
وی در «تأملاتی پیرامون خمس» نشان می‌دهد که «می‌توان خمس در غنیمت را هم مشمول دارالحرب دانست و هم غیر آن، از جمله؛ آن قسمت از سود حاصل از معاملات که متناسب دسترنج تجار نبوده، و نیز میراث و هدایا، و غیره.» او اضافه می‌کند که «خمس از آن جهت به میراث و هدایا نیز تعمیم می‌یابد که نه بر اساس خود مال، که بر اساس بدست آورنده آن، مصداق غنیمت می‌شود، بنابراین پس از هر انتقال، باید دید که مال بدست آمده مصداق غنیمت هست یا نه، و اگر هست به آن خمس تعلق می‌گیرد هر چند که صاحب پیشین آن نیز خمس داده باشد.» و ادامه می‌دهد که «بر خلاف آنچه در فقه رایج است، خمس نه به «خرج در رفته» تعلق می‌گیرد و نه در پایان سال باید از مال جدا شود، بلکه در هنگام حصول و در اختیار درآمدن، می‌باید از مال جدا شده، به مصارف مندرج در آیه برسد.» و چرایی این مدعا را توضیح می‌دهد.

در مقاله «تاریخ صدر اسلام در منگنه بی خردی موافقان و بی انصافی مخالفان»، نگارنده مختصراً به برخی مدعیات مخالفان اسلام حول موضوعات زیر پاسخ می‌دهد:

۱ـ اسلام در زمان پیامبر آن با زور شمشیر گسترش یافته است.
۲ـ خدای اسلام جای جای قرآن، فرمان کشتار غیرمسلمانان را داده است.
۳ـ ازدواج پیامبر با عایشه خردسال.
۴ـ مجاز بودن برده‌داری در اسلام.
۵ـ مجاز بودن کنیز گرفتن برای مسلمانها و آمیزش جنسی با آنها.
۶ـ مجازات مرگ برای مرتدان.
۷ـ کشتار بی‌رحمانه بنی قریظه.
۸ـ موجودات خیالی و واهی هم ‌چون جن، شیطان، فرشته، یاجوج و ماجوج و غیره در قرآن.
۹ـ بشارت حضرت عیسی مبنی بر مبعوث شدن پیامبری به اسم «احمد».
۱۰ـ ازدواج پیامبر اسلام با زینب.

با توجه به اینکه امروزه «بحث بر سر قرآن، الهی بودن یا نبودن، عصری بودن یا نبودن، بی نقص بودن یا نبودن، گویا بودن یا نبودن و … آن بسیار است» در مقاله کوتاه «صفات الله و مخاطبان قرآن» که نقدی است بر مقاله «مخاطبان قرآن» جناب ابوالفضل ارجمند، به این پرداخته می‌شود که «تمامی این بحثها، منوط است به نگرش ما به صفات الله که بعضی بدان می‌پردازند و برخی از آن غفلت می‌کنند.»

علاوه بر اینکه نگارنده در مقاله «زمان، علم خدا و نسبت اراده‌های الهی و انسانی»، به نادرستی یکی از پیش فرضهای کلیدی نظریه «قرآن؛ کلام محمد» جناب دکتر سروش پرداخته‌ بود، در مقاله دیگری با عنوان «در رد نظریه قرآن؛ رویاهای رسولانه دکتر سروش» در نه مورد به رد استدلالات ایشان در مناظره اول با جناب عبدالعلی بازرگان می‌پردازد.
علاوه بر تمامی این مقالات قرآنی، نگارنده در دو بحث آزاد مطول با استاد بنی‌صدر، یکی در خصوص «معنای قصاص»، در دوازده نوبت، به انضمام بحث پیرامون موارد زیر، به بحث می‌پردازد:
ـ حقوق ذاتی و حقوق موضوعه و ویژگی‌های آنها،
ـ اهمیت خودانگیختگی آدمی در پرهیز از بزه‌کاری،
ـ نسبت قصاص با خشونت‌گستری و خشونت‌ زدایی،
ـ ترجیح عفو و بخشش نسبت به مقابله به مثل،
ـ اصول راهنمای قضاوت و معیارهایی برای فهم قرآن،
ـ الغاء حکم اعدام و حق قانون‌گزاری مردم،
ـ تفویض اختیار اولیاء دم به نمایندگانی از جامعه،
ـ نسبت خودانگیختگی با کنش و واکنش،
ـ قتل حق و قتل ناحق در قرآن
ـ و …

در بحث آزاد دوم با عنوان «بحث آزاد درباره معنای ملک یمین» که تاکنون ۸ نوبت آن صورت گرفته و منتشر شده است، طرفین بحث فهم خود و ادله آن را از معنای ملک یمین در آیات قرآن بیان می‌کنند. البته در این بحث آزاد نیز پای موضوعات متعدد دیگری در خصوص آیات قرآن و نیز منظومه فکری فلسفی استاد بنی‌صدر به میان می‌آید که از برشمردن آنها صرف نظر می‌گردد.
ناگفته نماند که نگارنده مباحثاتی نیز با استاد سعید غفارزاده داشته است که تحت عناوین «مباحثه‌ای پیرامون نسبت زمان با خدا و هستی» و «مباحثه‌ای درباره عقل و عشق با استاد غفارزاده» منتشر گشته‌اند. مضاف بر اینها استاد غفارزاده پس از انتشار مقاله «زمان، علم خدا و نسبت اراده‌های الهی و انسانی» نقدی بر آن نوشتند که نگارنده آن را نیز پاسخ داده است.
در تأیید تحریم انتخاباتهای جاری کشور در سالهای اخیر نیز در سه مقاله «پیرامون بحث آزاد ۱۴ فروردین و در پاسخ به استدلالات آقای علیجانی»، «خدا کجای انتخابمان قرار می‌گیرد؟» و «پیرامون تحریم انتخابات بنیادگرایانه و استقلال و رشد اقتصادی» نگارنده به بیان دیدگاه خود در این خصوص می‌پردازد.

وی در پایان این نوشتار مطول، از مخاطبان گرامی خواهشمند است در صورت مطالعه مقالات و مباحث مذکور، او را از نقد و نظر خود محروم ندارند، باشد که بتواند نقات قوت و ضعف کارهای خود را بهتر دریابد و در اصلاح یا تعالی آنها بکوشد و اگر به اشتباهی پی برد آن را معترفانه اذعان نماید و رأی و نظرش را تغییر دهد.

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx