طلح منضود؛ موز،شکوفه خرما یا اقاقیا؟(قسمت چهارم)

افشین احمدپور: از آنچه تا کنون بیان شد می توان دریافت که بسیاری از مفسّران و مترجمان تا به امروز آیه ی بیست و نهم سوره ی واقعه را اشتباه ترجمه و تفسیر کرده اند. «طلح» در نزد عرب ، درختی است  که ویژگی های آن مشابه خصوصیّات گیاه شناسی برخی درختان تیره ی باقلاییان است.در این میان درخت اقاقیای…

افشین احمدپور: از آنچه تا کنون بیان شد می توان دریافت که بسیاری از مفسّران و مترجمان تا به امروز آیه ی بیست و نهم سوره ی واقعه را اشتباه ترجمه و تفسیر کرده اند. «طلح» در نزد عرب ، درختی است  که ویژگی های آن مشابه خصوصیّات گیاه شناسی برخی درختان تیره ی باقلاییان است.در این میان درخت اقاقیای چتری(Acacia tortilis) بیش از سایر درختان این تیره به توصیف «طلح» در منابع لغت عرب نزدیک است.ترجمه ی واژه ی «طلح» به «اقاقیا» می تواند مشکلات به وجود آمده در ترجمه ی واژه ی «منضود» را نیز بر طرف نماید.

 

****

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد

طلح منضود؛ موز،شکوفه خرما یا اقاقیا؟(قسمت چهارم)

(بررسی خطای مترجمین و مفسّرین در ترجمه و تفسیر آیه بیست و نهم سوره ی مبارکه ی واقعه)

افشین احمدپور*

ویژگی های درخت «طلح»

نگاهی به منابع لغت عرب نشان می دهد که درخت «طلح» دارای چند ویژگی است که این ویژگی ها به شناخت آن کمک بسیار زیادی می کند.دقیق ترین توصیف از درخت طلح ، توصیفی است که  در «لسان العرب» از «ابن شُمیل» نقل شده است:

«قال ابن شُمیل : الطَّلْح : شَجرهٌ طَوِیلهٌ لها ظِلٌّ یَسْتَظِلُّ بها النَّاسُ والإِبلُ ووَرَقُها قلیلٌ ولها أَغصانٌ طِوالٌ عِظَامٌ تنادی السماء من طولها ولها شَوْکٌ کثیرٌ من سُلاّءِ النَّخْل ولها ساقٌ عَظیمه لا تَلْتقِی علیه یدا الرَّجُل، تأکل الإبل منها أکلاً کثیراً وهی أُمّ غَیْلانَ تَنْبُتُ فی الجَبَل الواحِدَه طَلْحَهٌ.»(ابن منظور،۱۴۰۵ق،ج۵۳۲:۲)

«فراهیدی» متولدّ سال۱۰۰هجری قمری و صاحب کهن ترین فرهنگ لغات عرب از ثمر درخت «طلح» با عنوان «عُلَّف» نام برده است. (فراهیدی،۱۴۲۴ق،ج۲۱۶:۳)

صاحب «صحاح» ، ثمر درخت «طلح» را که برای چرانیدن شتر استفاده می شود چنین تعریف کرده است:

العُلَّفُ:ثمر الطَلح و هو مثل الباقِلَّی الغَضِّ یخرج فترعاه الإبل. (جوهری،۱۳۹۹ق،۱۴۰۷)

از نکات نقل شده در منابع لغت عرب می توان دریافت که درخت «طلح» ، درختی است که دارای ویژگی های زیر است:

۱-درخت «طلح» درختی است بلند و دارای تنه ای بزرگ.

۲-مردم و شتران به سایه ی این درخت پناه می برند.

۳-برگ های این درخت کم است.

۴-این درخت شاخه های بلندی دارد که به موازات محور طولی درخت رو به آسمان فرا هم آمده اند.

۵- این درخت خاردار است.

۶-شتر از اجزاء این درخت به عنوان خوراک استفاده می کند.

۷-شتر پس از خوردن اجزاء این درخت دچار دل درد و لاغری می شود.

۸-ثمر این درخت شبیه باقلا است و شتر آن را می خورد.

حال بر اساس ویژگی های ذکر شده در منابع لغت عرب برای درخت «طلح» و مقایسه ی آن با ویژگی های گیاه «موز» به راحتی می توان به تفاوت معنا دار این گیاهان پی برد.

ویژگی های «موز»

موز گیاهی است علفی(Herbaceous plant) و چند ساله که ساقه ی آن در حقیقت از غلاف های قاعده ای برگ ها تشکیل یافته و ارتفاع آن گاهی به ۶ متر می رسد.(مظفّریان،۱۳۹۱ش،۷۲۰)

مطابق تعریف فرهنگ های گیاه شناسی ، گیاه علفی (Herbaceous plant) گیاهی است که ساقه ی چوبی نداشته باشد.(Henslow,2009,86)

بنابراین اگر چه در این نوشتار از غلط مصطلح «درخت موز» – به دلیل کاربرد فراوان آن در زبان فارسی- به صورت مکّرر استفاده شده ، امّا حقیقت آن است که گیاه «موز» را نمی توان درخت(Tree) نامید زیرا به لحاظ علمی ، لفظ درخت به گیاهی اطلاق می شود که ساقه ی چوبی داشته باشد. (Henslow,2009,199)

نخستین اشکالی که در ترجمه و تفسیر «طلح» به «موز» خود را آشکار می سازد در همین تفاوت بین «درخت» و «گیاه علفی» نهفته است. توضیحات «فراهیدی» درباره ی تفاوت «شجر» و «بقل» جای شکّی باقی نمی گذارد که واژه ی «شجر» از نظر لغت اصیل عرب معادل درخت(Tree) است و لذا «موز» را نمی توان «شجر» نامید.(فراهیدی، ۱۴۲۴ق،ج۳۰۷:۲)

از سوی دیگر باید به این نکته التفات داشت که گیاه «موز»  بومی کشورهای جنوب شرقی آسیا است و کهن ترین نشانه ها از گیاه «موز» در نواحی «اندونزی» و «گینه نو» به دست آمده که مربوط به ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح می باشد.( Boivin,2009,147)

این در حالی است که طبق پژوهش های صورت گرفته ، گیاه «موز»  در دوران پیش از اسلام در هیچ نقطه ای از عربستان و حتی خاورمیانه وجود نداشته است.(Watson,1983,54)

این امر نشان می دهد که آشنایی قوم عرب با گیاه موز ، پس از فوت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) روی داده و نتیجه ی فتوحات مسلمانان در زمان خلفا بوده است.

جالب اینجا است که حتّی «ابن عاشور» مفسّر تونسی  قرن بیستم نیز  در ذیل آیه ی مورد بحث صراحتاً به این نکته اشاره می کند که «موز» به علت نیاز به آب فراوان در بلاد عرب شایع نیست.(ابن عاشور،۱۹۸۴،ج۲۹۹:۲۷)

بنابر این به لحاظ هرمنوتیکی منطقی نیست که خداوند در  قرآن از گیاهی سخن به میان آورد که در میان قوم عرب ناشناخته بوده است.

علاوه بر این در هیچ یک از منابع گیاه شناسی ، به وجود خار در گیاه «موز» اشاره نشده است در حالی که اشارات صریح منابع لغت عرب و کتب گیاه شناسی نشان می دهد که «طلح» درختی است خاردار و همان طور که پیش از این گذشت برخی از مفسّرین نیز  در ذیل آیه ی مورد بحث ، «طلح» را درختی به شمار آورده اند که در راه مکّه می روید. (ابن ابی زمنین،۱۴۲۳ق،ج۳۳۹:۴)

ویژگی دیگر درخت طلح استفاده ی شتر از سایه و ثمر این درخت است.  ذکر این نکته بدیهی است که شتر ، برای استفاده در بیابان های خشک و بی آب و علف مورد استفاده قرار می گیرد و در نواحی مرطوب و پر باران پرورش داده نمی شود امّا «موز» گیاهی است که مخصوص نواحی بارانی است. لذا منطقاً نمی توان شتری را در بیابانی تصوّر کرد که زیر سایه ی «موز» بیارمد و از میوه ی آن به عنوان غذا استفاده کند.

ابل طلاحی

«طَلِحه» و «ابل طَلاحَی» به شتری گفته می شود که به خاطر خوردن ثمر «طلح» دچار دل درد شود.(جوهری،۱۳۹۹ق،۳۸۸)

به لحاظ علمی شتر یک نشخوارکننده ی کاذب(Pseudoruminant) محسوب می شود(Mugerwa,1981,94).

نشخوارکنندگان به دلایل گوناگونی دچار درد شکم می شوند که یکی از این دلایل نفخ(Bloat) است. شتر نیز گر چه نشخوارکننده ی کاذب محسوب می شود امّا در شرایطی مشابه با سایر نشخوارکنندگان دچار بیماری نفخ(Bloat) می شود. (Mugerwa,1981,57).

این بیماری بیشتر ناشی از خوردن گیاهان تیره ی باقلاییان(Fabaceae) است و اغلب زمانی بروز می کند که حیوان نشخوار کننده مقدار زیادی از گیاه تازه را در مدّت زمانی کوتاه مصرف کند.اگر چه مکانیسم دقیق ایجاد نفخ در نشخوارکنندگان مشخّص نیست امّا گفته می شود  که گیاهان تیره ی باقلاییان به خاطر داشتن اجزایی همچون ساپونین(Saponin) موجب ایجاد این بیماری می شوند. همچنین مطالعات نشان می دهد که «ساپونین»  می تواند موجب لاغری نشخوارکننده شود.(Cheek,1971,623-625)

علاوه بر این ، وجود ماده ی تانن(Tannin) در گیاهان تیره ی باقلاییان نیز می تواند موجب بی اشتهایی شود.(Aganga,2003,172)

در مناطق خشک و نیمه خشک ، یکی از راه های تأمین علوفه برای دام ها ، استفاده از برگ و ثمر درختان تیره ی باقلاییان همچون «Acacia» است. (Hayward,2004,3)

 در دوران قحطی حتّی انسان نیز برای زنده ماندن ناگزیر است که از ثمر این درختان استفاده کند.(Hayward,2004,3)

در عصر نزدیک به ظهور اسلام ، یکی از راه های تأمین علوفه برای شتر در مناطق خشک و نیمه خشک همچون عربستان استفاده از برگ و ثمر برخی درختان تیره ی باقلاییان بوده است. وجود واژه هایی همچون «ابل طلاحی» ، «خبط» و… صراحتاً به این موضوع اشاره می کند. این امر تا آنجا شایع بوده که حتّی عرب برای ضربه زدن با عصا به برگ این درختان به منظور فراهم کردن علوفه ی شتر نیز واژه وضع کرده است. به عنوان مثال صاحب «العین» در ذیل واژه ی «خبط» چنین آورده است:

الخَبطُ: خَبطُ وَرَقِ العِضاهِ و هو أن تضربَ بالعصا حتّی یَتناثَر ثم تَعلفه الإبل. (فراهیدی،۱۴۲۴ق،ج۳۸۴:۱)

در حقیقت «ابل طلاحی» شتری بوده که به خاطر خوردن مقادیر فراوانی از برگ و ثمر درختان تیره ی باقلاییان دچار نفخ می شده است. از آنجا که نفخ در نشخوارکنندگان عموماً پس از خوردن مقادیر زیاد گیاه تازه ، خصوصاً پس از تحمّل گرسنگی رخ می دهد لذا شتر نیز بیشتر در حالتی دچار این بیماری می شود که پس از طیّ مسافتی طولانی و تحمّل گرسنگی به ناگاه مقادیر فراوانی از گیاه تازه را مصرف کند. وجود واژه های هم خانواده ی «طلح» که معنای «ماندگی» را افاده می کنند نیز دلیلی دیگر برای اثبات این امر است.

بنابر این از آن چه تا کنون درباره ی ویژگی های درخت «طلح» و ثمر آن بیان شد می توان دریافت که درخت «طلح» لاجرم درختی است از تیره ی باقلاییان و برای یافتن معادل صحیح درخت «طلح» ، بررسی  ویژگی های درختان تیره ی مذکور ضروری به نظر می رسد.

 

تیره ی باقلاییان(Fabaceae)

تیره ی باقلاییان تیره ای از گیاهان گُلدار است که گونه های گیاهی زیادی از بوته ها ، درخت ها ، گیاهان علفی یک ساله و دو ساله و … را در بر می گیرد. توصیفی که از درخت «طلح» و شکل ثمر و تأثیر مصرف آن در ایجاد دل درد و لاغری در شتران در منابع لغت عرب آمده  جای هیچ شکّی باقی نمی گذارد که درخت مذکور یکی از درختان این تیره است.

از آنجا که عرب از «طلح» به عنوان یک مفهوم  دارای مصادیق متعدّد استفاده می کرده ، می توان چندین درخت از تیره ی باقلاییان را در زمره ی مصادیق «طلح» به شمار آورد امّا مشکل آنجاست که این کار بدون داشتن پشتوانه ی لغوی یقین آور نخواهد بود. متأسفانه به علّت ناآشنایی اهل لغت با گیاه شناسی ، اسامی همه ی مصادیق «طلح» در کتب لغت ضبط نشده  و تنها یک درخت است که  در کتب لغت نزدیک به عصر نزول قرآن ، به عنوان یکی از مصادیق «طلح» معرّفی شده و می تواند گره از کار فروبسته ی مفسّرین و مترجمین در معنای مورد اختلاف باز کند.. (فراهیدی،۱۴۲۴ق،ج۲۷۴:۲)

این درخت که در عربی به «سَمُر» معروف است درختی است که به صراحت در زمره ی مصادیق «طلح» معرّفی شده و خصوصیّات آن از نظر گیاه شناسی مدرن به خوبی ، با ویژگی های درخت «طلح» معرّفی شده  در منابع لغت عرب انطباق دارد.

این درخت که امروزه نیز در کشور عربستان به نام «سَمُر» شناخته می شود گونه ای از سرده ی(Acacia) و تبار (Acacieae) است که در زیرتیره ی کهوریان (Mimosoideae) و تیره ی باقلاییان(Fabaceae) طبقه بندی شده  و در کتب گیاه شناسی فارسی با نام محلّی «گِبر» و نام علمی (Acacia tortilis) مورد اشاره قرار گرفته است.(مظفّریان،۱۳۹۱ش،۶۹۱)

این درخت تمامی ویژگی های ذکر شده برای درخت «طلح» در منابع لغت عرب را دارا است. خاردار بودن ، قرار گرفتن شاخه ها به محاذات محور طولی ، فراهم آوردن سایه به واسطه ی داشتن تاج پهن ، شباهت ثمر به «باقلا» و استفاده ی شتر از ثمر این درخت ، جای تردیدی باقی نمی گذارد که این درخت همان درختی است که نزد عرب اصیل «طلح» نامیده می شده است.

جالب اینجاست که بدوی های عرب زبان «بنی حسن» در صحرای غربی آفریقا نیز همین درخت را «طلح» می نامند.(Volpato,2014,190)

 این درخت  حاوی تانن(Tannin) و ساپونین(Saponin) است.(Mokoboki,2005,224)

عجیب اینجاست که گیاه شناسان ایرانی در یک اقدام قابل تأمّل، این گیاه را «آکاسیای چتری» نامیده اند. استفاده از واژه ی «آکاسیا» به جای واژه ی «اقاقیا» درنام گذاری گیاهی که نامش Acacia است در حالی صورت گرفته که اصطلاح «اقاقیای چتری» برای گیاه دیگری از سرده ی Robinia و گونه ی Robinia pseudoacacia   به نام Robinia pseudoacacia  var. umbraculifera مورد استفاده قرار گرفته است.(مظفّریان،۱۳۸۳ش،۵۲۴)

پیشوند pseudo- از واژه ی «ψευδής» اخذ شده که در زبان یونانی به معنای «دروغین» است.(Pring,2000,211)

 این به آن معنا است که گیاه شناسان ایرانی نام «اقاقیا» را پیشکش «اقاقیای دروغین(کاذب)» کرده اند در حالی که اقاقیای حقیقی از این نام بی بهره مانده و همان صورت خالص واژه ی یونانی «آکاسیا» به آن اختصاص یافته است.

اجتهاد شخصی مفسّرین درباره ی واژه ی «طلح»

مقایسه ی آراء مفسّرین و لغت شناسان بزرگ عرب نشان می دهد که در ترجمه ی غلط واژه «طلح» به موز پای اجتهاد شخصی مفسّران در میان است. به همین دلیل برخی از بزرگان لغت عرب و نیز عدّه ای از مفسّرین به درستی به معنای اصیل واژه ی «طلح» در نزد عرب اشاره کرده اند. به عنوان مثال «مُعمّر بن مُثنّی»(۲۰۹-۱۱۰ه.ق) چنین گفته است:

«زَعَم المُفَسِّرون أنّه الموز و أمّا العرب الطّلح عندهم شَجَرٌ عظیمٌ کثیر الشّوک» (مَعمَر بن مُثنّی،۱۳۷۴ق،ج۲۵۰:۲)

«ابن سیده» دیگر لغوی عرب نیز چنین گفته است:

«و قوله تعالی: و طلحٍ مَنضُودِ[واقعه:۲۹] فُسِّر بأنه الطَّلعُ و فُسِّرَ بأنه الموزُ و هذا غیرُ معروفٍ فی اللُّغه.» (ابن سیده،۱۴۲۱ق،ج۲۴۱:۳)

«ابن قیّم» نیز در تفسیر خویش در ذیل آیه ی مذکور چنین گفته است:

«والظاهر أن من فسر الطلح المنضود بالموز إنما أراد التمثیل به؛لحسن نضده و إلّا فالطّلح فی اللغه:هو شجر العظام من شجره البوادی و الله أعلم.»(ابن‌قیّم،۱۴۲۷ق،ج۱۱۰:۳)

مابقی اهل لغت نیز «طلح» را درختی خاردار و بزرگ معرّفی کرده و  صراحتاً تأکید کرده اند که ترجمه ی «طلح» به «موز» نظر مفسّران است.

همچنین باید توجّه داشت که در زبان عربی واژه سازی بر اساس حروف اصلی صورت می گیرد. این امر موجب می شود که چندین واژه ی دارای معنای مشابه یا متفاوت از یک ریشه ساخته شود. واژه ی «موز» هیچ واژه ی هم خانواده ای ندارد. هیچ اصطلاحی نیز بر اساس این واژه ساخته نشده است. در شعر جاهلی و در کتب امثال نیز اثری از این واژه به چشم نمی خورد.این ها همه نشان از آن دارد که این واژه یک واژه ی وارداتی است و دیر زمانی نیست که در زبان عربی رواج یافته است. این در حالی است که «طلح» واژه ی  است ریشه دار که چندین واژه ی هم خانواده دارد و چندین اصطلاح همچون «ابل طلاحی» بر اساس آن ساخته شده است. در شعر جاهلی و کتب امثال نیز دیده می شود. همه ی این ها نشان از آن دارد که عرب دیرزمانی است این واژه را وضع کرده و با آن خو گرفته و همه ی این کاربردها به معنای اصیل واژه ی «طلح» بر می گردد نه معنای «موز» که ساخته و پرداخته ی مفسّرین است.

 

یک واژه برای دو درخت متفاوت

درختی که در منابع لغت عرب با عنوان «طلح» توصیف شده به کلّی با درخت «موز» متفاوت است.این تفاوت  موجب شده که این دو درخت در دو تیره ی مختلف طبقه بندی شوند.حال سؤال اینجاست که چگونه ممکن است قوم عرب برای دو درخت کاملاً متفاوت، یک واژه را وضع کند. این درست شبیه آن است که قومی برای نام گذاری دو حیوان متفاوت از یک واژه استفاده کند. البته برخی از کسانی که برای «طلح» معنای جدید تراشیده و آن را «موز» معنی کرده اند متوجّه این اشکال شده و برای آن به دلایلی متوسّل شده اند.

 به عنوان مثال از «ابن زید» نقل شده که ترجمه ی «طلح» به «موز» ریشه در زبان اهل یمن دارد زیرا اهل یمن «موز» را «طلح» می گویند. ( ابن‌کثیر،۱۴۲۰ق،۱۸۱۱)

این ادّعا به چهار دلیل غلط است:

  • مطابق فرهنگ لغات یمنی، اهل یمن نیز همچون مردم حجاز برای اشاره به موز از واژه ی «موز» استفاده می کنند . (Piamenta,1991,474)
  • «طلح» یا همان درخت خاردار بزرگ، در یمن نیز همچون حجاز فراوان است.(ماوردی،۱۴۱۲ق،ج۴۵۴:۵)
  • «شوکانی» مفسّر معروف عامه که اهل یمن است در تفسیر خود هیچ اشاره ای به این مطلب نکرده که اهل یمن «موز» را «طلح» بنامند.
  • اگر بر فرض محال مردم یمن «موز» را «طلح» بنامند باز هم این یک خطای هرمنوتیکی است که  خداوند تبارک و تعالی آیه ای را برای مردم حجاز نازل کند و از واژه ای یمنی برای بیان مقصود خود استفاده نماید. این مشکل وقتی بیشتر نمایان می شود که بدانیم در همان زمان مردم حجاز،واژه ی«طلح» را برای اشاره به درخت دیگری به کار می برده اند. وقتی مردم حجاز از واژه ی «طلح» برای اشاره به درختی خاردار و بزرگ استفاده می کنند استفاده از واژه ی یمنی «طلح» که به درختی دیگر اشاره می کند جز ایجاد ابهام در ذهن مخاطب نتیجه ی دیگری در بر نخواهد داشت و چنین خبطی از خداوند تبارک و تعالی به دور است.

معنای صحیح صفت «منضود»

همان گونه که پیش از این در بخش واژه شناسی ریشه ی «نضد» به آن اشاره شد صفت «منضود» همزمان به سه مفهوم «فراوانی» ، «به هم پیوستن» و «گرد هم آمدن» اشاره دارد. ترجمه ی غلط واژه ی «طلح» به «موز» تا امروز موجب شده که مفسّران و مترجمان برای ترجمه ی واژه ی «منضود» دچار اشکال شوند زیرا  ترکیب «طلح منضود» یک ترکیب وصفی است و «منضود» صفت درخت «طلح» است امّا از آنجا که درخت «موز» تاج بسیار کوچکی دارد و مفاهیم «فراوانی» ، «گرد هم آمدن» و «به هم پیوستن» درباره ی آن صدق نمی کند لذا ترجمه ی غلط واژه ی «طلح» به موز ، مفسّران و مترجمان را ناگزیر کرده که صفت «منضود» را به میوه ی موز نسبت دهند.

اشکالی که در این میان به وجود می آید این است که ارجاع صفت «منضود» به میوه ی موز ، نیازمند استفاده از مجاز است یعنی «طلح» را باید به علاقه ی کل به جزء ، میوه ی «موز» معنی کرد نه درخت «موز».

در حقیقت با این ترجمه ی مجازی ، مترجم یا مفسّر دو خطا مرتکب شده است:

۱-زیر پا نهادن اصالت ظاهر و ترجمه ی «طلح» به «موز» در حالی که واژه برای اشاره به «موز» وضع نشده است.

۲-استفاده از مجاز صرفاً به خاطر رفع اشکال.

مشکل دیگری که در این میان به چشم می خورد آن است که در آیه ی ۳۲ سوره مبارکه ی واقعه ، به «میوه های فراوان» اشاره شده و به همین دلیل ترجمه ی «طلح» به میوه ی درخت موز ، تکرار قبیح است. از این رو «فخر رازی» که «طلح» را موز معنی کرده ، صفت «منضود» را توصیف برگ درخت موز دانسته است.( فخر رازی،۱۴۰۱ق،ج۱۶۴:۲۹)

حقیقت آن است که همه ی این اشتباهات پی در پی ناشی از همان خطای بزرگ نخستین ، یعنی ترجمه ی «طلح» به «موز» است.

درخت اقاقیا

از آن چه تا کنون گفته شد به خوبی می توان دریافت که استفاده از واژه ی «موز» به عنوان ترجمه ی «طلح» خطایی است که بر اثر اجتهاد شخصی مفسّرین صدر اسلام رخ داده و شواهد موجود نشان می دهد که عرب اصیل برای نامیدن درختان سرده ی «اقاقیا» از واژه ی «طلح» استفاده می کرده است.

نخستین مترجمی که معادل درست «اقاقیا» را برای ترجمه ی «طلح» استفاده کرده «محمّد اسد» است و پس از وی مترجمین گوناگونی از جمله «طاهره صفّار زاده» معادل پیشنهادی وی را پذیرفته اند. البته باید توجّه داشت که «محمّد اسد» نیز همچون سایر مترجمین در ترجمه ی واژه ی «منضود» دچار خطا شده  و همین امر بیانگر عدم آشنایی وی با ویژگی های گیاه شناسی درختان سرده ی «اقاقیا» ست.

درختان سرده ی «اقاقیا» که بیشترین شباهت را با «طلح» دارند درختانی هستند که تاج های بسیار بزرگی دارند. تاج درخت اقاقیای چتری (Acacia tortilis) به عنوان یکی از مصادیق قطعی درخت «طلح» ، دارای ویژگی دیگری است که به خوبی واژه ی «منضود» را معنا می بخشد. این ویژگی وجود تاجی تخت و لایه لایه است که در کتب گیاه شناسی نیز مورد تأکید قرار گرفته است. (مظفّریان،۱۳۸۳ش،۳۸۰)

تاج تخت وقتی ایجاد می شود که برگ های تشکیل دهنده ی تاج درخت در لایه های افقی قرار گیرند. این شکل قرار گیری برگ ها در لایه های افقی با عبارت «نضدتُ الشیءَ بعضَه إلی بعضٍ أو فوقَ بَعضٍ» که برای تعریف ریشه ی «نضد» از «فراهیدی» نقل شده ، انطباق کامل دارد. (فراهیدی،۱۴۲۴ق،ج۲۳۲:۴)

این حالت وقتی بیشتر خود را آشکار می کند که چند درخت اقاقیای چتری در کنار یکدیگر قرار گیرند. از آنجا که درختان غالباً دارای اندازه های متفاوتی هستند در این حالت بخشی از تاج تخت یک درخت بر روی تاج تخت درخت دیگر قرار می گیرد و حالت «منضود» را به نحو بارزتری به نمایش می گذارد. در حقیقت با کاشتن تعداد زیادی اقاقیای چتری(Acacia tortilis) در کنار یکدیگر می توان فضایی سرپوشیده و سرشار از زیبایی و طراوت ایجاد کرد که سقفی از برگ و شکوفه داشته باشد.

متأسّفانه در زبان فارسی واژه ای وجود ندارد که همچون واژه ی «منضود» به سه مفهوم «فراوانی» ، «گرد هم آمدن» و «به هم پیوستن» به طور همزمان اشاره کند امّا به نظر می رسد نزدیک ترین واژه ی فارسی به لغت «منضود» در این آیه ، همان واژه ی «تو بر تو» باشد. بنابراین درست ترین ترجمه ی آیات بیست و هشتم و بیست و نهم سوره ی واقعه به صورت زیر خواهد بود:

« و در میان کنارهای بی خار»(۲۸) « و اقاقیای تو بر تو»(۲۹)

نتیجه گیری:

از آنچه تا کنون بیان شد می توان دریافت که بسیاری از مفسّران و مترجمان تا به امروز آیه ی بیست و نهم سوره ی واقعه را اشتباه ترجمه و تفسیر کرده اند. «طلح» در نزد عرب ، درختی است  که ویژگی های آن مشابه خصوصیّات گیاه شناسی برخی درختان تیره ی باقلاییان است.در این میان درخت اقاقیای چتری(Acacia tortilis) بیش از سایر درختان این تیره به توصیف «طلح» در منابع لغت عرب نزدیک است.ترجمه ی واژه ی «طلح» به «اقاقیا» می تواند مشکلات به وجود آمده در ترجمه ی واژه ی «منضود» را نیز بر طرف نماید. از این رو عبارت «اقاقیای تو بر تو» بهترین و نزدیک ترین ترجمه ی عبارت «طلح منضود» می باشد.

 

afshinahmadpourmd@gmail.com

* پزشک و دانشجوی تخصص قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی

 

منابع فارسی و عربی:

-آلوسی،محمود،؟، روح المعانی،جلد بیست و هفتم، بیروت، إحیاء التراث العربی.

-آیتی،عبدالمحمّد،۱۳۸۹ش،ترجمه قرآن مجید،چاپ دهم، تهران، سروش.

-ابن أبی جامع، علی بن الحسین ، ۱۴۱۳ق، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، شیخ مالک محمودی،جلد سوم،چاپ اوّل،قم، دارالقرآن الکریم.

-ابن أبی حاتم،عبدالرحمن بن محمد، ۱۴۱۷ق،تفسیر القرآن العظیم، محمّد الطّیب،جلد دهم، چاپ اوّل،ریاض، مکتبه نزار مصطفی الباز.

-ابن أبی داود،ابی بکر،۱۹۸۶،البعث و النشور الحیاه بعد الموت،حوینی سلفی، قاهره، مکتبه التراث الاسلامی.

– إبن أبی زمنین، محمد بن عبدالله،۱۴۲۳ق، تفسیر القرآن العزیز،حسین بن العکاشه/محمد مصطفی الکنز،جلد پنجم، چاپ اوّل،قاهره، الفاروق الحدیثه المطباعه و النشر.

-ابن سیده،۱۴۲۱ق،علی بن اسماعیل،عبدالحمید هنداوی،چاپ اوّل، بیروت، دارالکتب العلمیه.

-ابن عاشور،محمّد طاهر،۱۹۸۴م،التحریر و التنویر،جلد بیست و هفتم،تونس،دارالتونسیه للنشر.

-ابن عطیه،عبدالحق،۱۴۲۲،المحرّر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز،عبدالسّلام عبدالشّافی محمّد، جلد پنجم،چاپ اوّل، بیروت، دارالکتب العلمیه.

-ابن قیّم،محمّد،۱۴۲۷ق،بدائع التفسیر،یسری السّید محمّد/صالح احمد الشّامی،جلد سوم، چاپ اوّل، ریاض، دار ابن الجوزی.

– ابن کثیر،اسماعیل،۱۴۲۰ق، تفسیر القرآن العظیم،چاپ اوّل، بیروت،دار ابن حزم.

-ابن ندیم، محمّد،۱۴۳۰ق،الفهرست،أیمن فؤاد سیّد،لندن، مؤسسه الفرقان للتّراث الإسلامی.

-ابوحیان،محمّد بن یوسف،۱۴۱۳ق،البحر المحیط فی التّفسیر،عادل احمد عبدالموجود/شیخ علی محمّد معوض،چاپ اوّل، جلد هشتم، بیروت، دارالکتب العلمیه.

-ارفع،کاظم،۱۳۸۱ش،ترجمه قرآن کریم،تهران،مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی فیض کاشانی.

-اُرمی،محمّد الأمین بن عبدالله، ۱۴۲۱ق، حدائق الرّوح و الریحان فی روابی علوم القرآن، هاشم محمّد علی بن حسین الهدی،جلد سی و یکم، بیروت ، دار طوق النّجاه.

– ازدی مروزی بلخی،مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق،تفسیر مقاتل بن سلیمان، عبدالله محمود شحاته، جلد چهارم، چاپ اوّل، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی

-استادولی،حسین،۱۳۸۶ش،ترجمه قرآن مجید،چاپ اوّل،تهران، دانش هوشیار.

-اشرفی تبریزی، محمود،۱۳۷۳ش،ترجمه قرآن، تهران، انتشارات جاویدان.

-اشکوری(لاهیجی)،محمّد‌بن‌علی،۱۳۷۳ش،تفسیرشریف لاهیجی،میرجلال الدّین حسینی ارموی، جلد چهارم،تهران، نشر داد.

-الهی قمشه ای، مهدی،۱۳۹۱ش،ترجمه قرآن کریم،چاپ سوم،قم،اسوه.

-امامی، ابوالقاسم،۱۳۸۹ش،قرآن کریم،چاپ اوّل،قم،اسوه.

-انصاری خوشابر،مسعود،۱۳۷۷ش،ترجمه قرآن،تهران،نشر و پژوهش فروزان روز.

-انصاریان،حسین،۱۳۸۳ش،ترجمه قرآن کریم، قم،اسوه.

– ایجی، محمّد،۱۴۲۴ق،جامع البیان فی تفسیر القرآن، عبدالحمید هنداوی، جلدچهارم، چاپ اوّل، بیروت، دارالکتب العلمیه.

-برزی،اصغر،۱۳۸۲ش،ترجمه قرآن حکیم،تهران،بنیاد قرآن.

– بروجردی،محمّدابراهیم،۱۳۶۶ش،تفسیر جامع،جلد هفتم، تهران ، نشر صدر.

-بروجردی ، محمّد ابراهیم،۱۳۶۶ش،ترجمه قرآن کریم،تهران،صدر.

– بغدادی،علی،تفسیر الخازن،۱۴۲۵،عبدالسلام محمد علی شاهین، جلد چهارم، چاپ اوّل، بیروت، دارالکتب العلمیه.

– بغوی، حسین،۱۴۱۲ق، معالم التنزیل، محمد عبدالله النمر/عثمان جمعه ضمیریّه/سلیمان مسلم الحرش،جلد هشتم ، ریاض ، دار طیبه.

-بقاعی،ابراهیم بن عمر،۱۴۰۴ق، نظم الدّرر فی تناسب الآیات والسّور، قاهره، دارالکتاب الاسلامی.

-بهبودی، محمّدباقر،۱۳۸۰ش،معانی القرآن،چاپ سوم،تهران، سرا.

– بهرام پور، ابوالفضل،۱۳۸۹ش، تفسیر مبین، قم ، آوای قرآن.

-بیضاوی،عبدالله بن عمر،۱۴۲۱ق،انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، محمّد صبحی بن حسن حلّاق/محمود احمد الأطرش، چاپ اوّل، جلد سوم، دمشق/بیروت،دارالرّشید/مؤسسه الایمان.

-بی نام،۲۵۳۵شاهنشاهی،ترجمه قرآن موزه پاریس، علی رواقی، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.

-پاینده، ابوالقاسم،۱۳۵۷ش، ترجمه قرآن کریم، تهران،جاویدان.

-پورجوادی،کاظم،۱۳۷۲ش،ترجمه قرآن کریم، تهران،بنیاد دایره المعارف اسلامی.

-ثعلبی،ابواسحاق احمد،۱۴۲۲ق،الکشف و البیان ،ابی محمّد بن عاشور، جلد نهم،چاپ اوّل، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

-ثعالبی،عبدالرحمن،۱۴۱۸ق،تفسیر الثعالبی،جلد پنجم،چاپ اوّل،بیروت،دارإحیاء التراث العربی.

– ثقفی،محمّد، ۱۳۷۶، روان جاوید در تفسیر قرآن مجید،جلد پنجم، تهران، برهان.

-تشکری آرانی،شهاب،۱۳۸۴ش،ترجمه قرآن کریم،تهران،پگاه اندیشه.

-تیمی، معمر بن مثنّی ، ۱۳۷۴ق،مجاز القرآن،محمّد فؤاد سزکین،قاهره، مکتبه الخانجی.

-جزایری،ابی بکر،۱۴۱۸ق،ایسر التفاسیر لکلام العلی الکبیر،جلد پنجم، چاپ سوم،مدینه منوره،مکتبه العلوم و الحکم.

-جمال، محمّد عبدالمنعم،۱۳۹۰ق،التفسیر الفرید للقرآن المجید،جلد هشتم،قاهره،الازهر.

-جیلانی،عبدالقادر،۱۴۳۰ق،تفسیرالجیلانی،محمّد فاضل جیلانی،جلد ششم،چاپ دوم،استانبول،مرکزالجیلانی للبحوث العلمیه.

-حائری طهرانی، سیدّ میرعلی،۱۴۳۳ق،المقتنیات الدّرر،محمد وحید الطبسی الحائری ،جلد دوازدهم، قم دارالکتب الاسلامی.

-حجازی،محمّد محمود،۱۴۱۳ق،التفسیر الواضح،جلد سوم، چاپ دهم، بیروت، دارالجیل.

-حجّتی،سید مهدی،۱۳۸۵ش،گلی از بوستان خدا(ترجمه قرآن کریم)، قم  بخشایش.

-حدّاد عادل، غلامعلی،۱۳۹۰ش، ترجمه قرآن کریم،چاپ سوم،مشهد، آستان قدس رضوی..

-حسینی شیرازی، محمّد،۱۴۲۳ق،تبیین القرآن،بیروت، دارالعلوم.

-حسینی طباطبایی، مصطفی،۱۳۹۴ش،بیان معانی در کلام ربانی، تهران ، نویسنده.

– حسینی همدانی،محمّد،۱۳۸۰ش، انوار درخشان، مهدی انصاری، تهران، انتشارات لطفی.

-حقّی البروسوی،اسماعیل بن مصطفی،۱۳۳۰ق، روح البیان، استانبول ، مطبعه عثمانیه.

-حلبی،علی اصغر،۱۳۸۰ش،ترجمه قرآن مجید،تهران،اساطیر.

-حومد،اسعد،۱۴۱۹ق، أیسر التفاسیر،چاپ دوم،دمشق، مجمع اللغه العربیه.

– خرّمشاهی، بهاءالدّین،۱۳۷۶، قرآن کریم ،چاپ سوم، تهران، جامی/نیلوفر.

-خطیب شربینی،محمّدبن احمد،۱۲۸۵ق،السّراج المنیر،قاهره، مطبعه بولاق الأمیریه.

-خواجوی،محمّد،۱۳۸۸ش ،ترجمه قرآن حکیم، چاپ اوّل،تهران، مولی.

-دهلوی،شاه ولی الله،۱۳۶۳ش،ترجمه قرآن مجید،تهران،حزب اسلامی افغانستان.

-رازی هروی(فخر رازی)،محمّد،۱۴۰۱ق،مفاتیح الغیب، جلد بیست و نهم، چاپ اوّل، بیروت،دارالفکر.

-رسعنی،عبدالرّزاق،۱۴۲۹ق،رموز الکنوز فی تفسیر الکتاب العزیز،ابن دهیش،چاپ اوّل،جلد هشتم، مکه، مکتبه الأسدی.

-رضایی اصفهانی،محمّدعلی،۱۳۸۳ش،ترجمه قرآن کریم، مؤسسه تحقیقاتی فرهنگی دارالذّکر.

-رضایی اصفهانی،محمّدعلی،۱۳۸۷ش، تفسیر قرآن مهر، جلد بیست و دوم، قم،پژوهش های تفسیر و علوم قرآن.

-رواقی،علی،۱۳۸۳ش،ترجمه قرآن کریم،تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.

-زحیلی، وهبه،۱۴۳۰ق،التفسیر المنیر فی العقیده و الشریعه و المنهج، چاپ دهم، جلد پانزدهم، دمشق ، دارالفکر.

-زمانی،کریم،۱۳۸۸ش،ترجمه روشنگر قرآن کریم، چاپ اوّل، تهران، نامک.

– زمخشری(جارالله)،محمود،۱۴۳۰ق، تفسیرالکشّاف عن حقائق التّنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التّاویل، خلیل مأمون شیحا ،چاپ سوم،بیروت،  دارالمعرفه.

– سبزواری، محمّد،۱۴۰۲ق،الجدید فی تفسیر القرآن المجید، جلد هفتم، چاپ اوّل، بیروت ، دارالتعارف.

-سراج،رضا،۱۳۷۵ش، ترجمه قرآن کریم، تهران، شرکت سهامی طبع کتاب.

-سعدی،عبدالرحمن بن ناصر،۱۴۲۲ق، تیسیر الکریم الرحمن فی تفسیر کلام المنّان، عبدالرحمن بن معلا اللویحق، ریاض، مکتبه دارالسّلام.

-سلمی، عَرّام بن الاصبغ السّلمی،۱۳۷۲ق، اسماء جبال تِهامه و سکّانها و ما فیها من القری و ینبت علیها من الاشجار و ما فیها من المیاه،نسخه ی خطّی، ریاض، جامعه الملک سعود.

– سمعانی، منصور، ۱۴۱۸ق، تفسیرالقرآن، ابی بلال غنیم بن عباس بن غنیم ،جلد ششم، چاپ اوّل، ریاض دارالوطن.

– سید قطب،۱۴۲۳ق،فی ظلال القرآن،جلد ششم،چاپ سی و دوم، قاهره، دارالشروق.

– سیّدکریمی، سیّد عبّاس،۱۳۸۲ش،تفسیر علیین،قم، نشر اسوه.

-شعرانی،ابوالحسن،۱۳۸۲ش،ترجمه قرآن مجید،تهران،اسلامیه.

– شیرازی(ملّاصدرا)،محمّد بن ابراهیم،۱۳۷۰ش، تفسیرالقرآن الکریم(صدرا)،محمّد خواجوی، جلد هفتم،شیرازی،قم،بیدار.

-صابونی،محمّدعلی،۱۴۰۲ق،صفوه التفاسیر،جلد سوم، بیروت، دارالقرآن الکریم.

-صادقی، محمّد،۱۳۹۷ق،الفرقان فی تفسیر القران بالقران والسنه،جلد سی ام، چاپ دوم ، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، انتشارات فرهنگ اسلامی.

-صالحی نجف آبادی،نعمت الله،۱۳۹۴ش،قرآن کریم،چاپ اوّل، تهران، کویر.

-صفّارزاده،طاهره،۱۳۸۸ش،ترجمه قرآن کریم،تهران، طبع و نشر جمهوری اسلامی.

-صفی علیشاه،محمّد حسن،۱۳۷۸ش، تفسیر صفی علیشاه،تهران، منوچهری.

-صلواتی، محمود،۱۳۸۷ش،ترجمه قرآن کریم، تهران،مبارک.

– طاهری قزوینی،علی اکبر،۱۳۸۰ش، ترجمه قرآن کریم،تهران، قلم.

– طباطبایی، محمّد حسین،۱۴۱۷ق، المیزان، ،جلد نوزدهم، بیروت ،مؤسسه الأعلمی للمطبوعات.

-طبرسی،فضل بن حسن،۱۴۲۷ق، مجمع البیان، جلد نهم ، بیروت، دارالمرتضی.

-‌‌طبری،محمّد،۱۴۲۲ق،جامع‌البیان‌عن‌تأویل‌آی‌القرآن،عبدالله بن عبدالمحسن ترکی،جلد بیست و چهارم،چاپ اوّل،قاهره،دار‌هجر.

-طنطاوی جوهری،،۱۳۵۱ق،الجواهر فی تفسیر القرآن الکریم،مصر، مصطفی البابی الحلبی و اولاده.

– طوسی، أبی جعفر،۱۴۱۳ق،التبیان فی تفسیر القرآن،احمد حبیب قصیرالعاملی،جلد دهم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

– طیب،عبدالحسین،۱۳۷۸ش،اطیب البیان فی تفسیرالقرآن، جلد دوازدهم،تهران،اسلام.

-عاملی،ابراهیم،۱۳۶۵ش،تفسیر عاملی،علی اکبر غفاری،چاپ اوّل،جلد هشتم،تهران،کتابفروشی صدوق.

-عبدالغنی، عبدالله،۱۴۱۱ق، تفسیر قرآن مجید، جلد سوم، قطر.

-عمادی الحنفی،أبی السعود،۱۳۹۱ق،إرشادالعقل السّلیم إلی مزایا الکتاب الکریم،عبدالقادر أحمد عطا، جلد پنجم، ریاض،مکتبه الریاض الحدیثه.

-فارسی،جلال الدّین،۱۳۶۹ش،ترجمه قرآن کریم،تهران،انجام کتاب.

-فراهیدی، خلیل بن احمد، ۱۴۲۴ق، العین، بیروت ، دارالکتب العلمیه.

– فضل الله، محمّد حسین،۱۴۱۹، الوحی من القرآن، جلد بیست و چهارم، چاپ دوم، بیروت، دارالمالک للطباعه و النشر.

– فولادوند،محمّدمهدی،۱۳۸۴ش، ترجمه قرآن کریم،چاپ اوّل، تهران، دارالقرآن الکریم.

-فیض الاسلام،سیّد علی نقی،۱۳۷۸ش،ترجمه و تفسیر قرآن عظیم،تهران، فقیه.

– قاسمی، محمّد جمال الدّین،۱۳۹۸ق، محاسن التأویل، محمّد فؤاد عبدالباقی، جلد هفدهم ،چاپ دوم،بیروت، دارالفکر.

– قرائتی،محسن،۱۳۸۸ش،تفسیر نور،جلد نهم،چاپ اوّل،تهران،مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.

– قرشی،سیّد علی اکبر،۱۳۷۸ش، تفسیر احسن الحدیث، جلد دوازدهم ، چاپ سوم ،تهران، بنیاد بعثت.

– قرطبی، محمد ،۱۴۲۷ق، الجامع الأحکام القرآن، عبدالله بن عبدالمحسن الترکی ،جلد بیستم، چاپ اوّل،بیروت، مؤسسه الرساله.

-قمّی،علی بن ابراهیم،۱۳۸۷ق، تفسیر القمی، سید طبیب موسوی جزایری، جلد دوم، قم، دارالکتاب.

-قمّی مشهدی،محمّد بن محمّد رضا،۱۴۳۰ق،کنزالدقایق و بحرالغرایب،حسین درگاهی،جلد سیزدهم،چاپ اوّل، تهران،انتشارات شمس الضّحی.

– قیسی،مکّی بن أبی طالب،۱۴۰۸ق، تفسیر المشکل من غریب القرآن علی الإیجاز و الإختصار،هدی طویل المرعشلی،چاپ اوّل، بیروت،دارالنور الاسلامی.

-کاشانی،فتح الله،۱۳۴۱ش، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین،میرزا ابوالحسن شعرانی، جلد دهم،تهران،اسلامیه.

-کاشفی،حسین بن علی،المواهب العلیه، نسخه خطی دیجیتالی.

-کاویان پور،احمد،۱۳۷۲ش،ترجمه قرآن کریم،تهران،اقبال..

– کورانی، احمد ، ۱۴۲۸ق،غایه الأمانی فی تفسیر الکلام الربانی، محمّد مصطفی کوکصو، ترکیه،جامعه صاقریا.

– لجنه من العلماء،۱۴۱۳ق، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، مجمع البحوث الاسلامیه بالأزهر،جلد دهم، چاپ سوم،قاهره، مطبعه المصحف الشریف.

– ماوردی،علی بن محمّد،۱۴۱۲ق،النّکت و العیون، سیّد بن عبدالمقصود بن عبدالرّحیم، جلد ششم، بیروت، دارالکتب العلمیه.

-مجتبوی،سیّد جلال الدین، ۱۳۹۰ش، ترجمه قرآن کریم، تهران، انتشارات حکمت.

-مجد،امید،۱۳۸۲ش، ترجمه قرآن(مجد)،تهران، انشارات امید مجد.

-مدرّس،عبدالکریم محمّد،۱۴۰۹ق،مواهب الرّحمن فی تفسیر القرآن،جلد هفتم، چاپ اوّل، بغداد، دارالحریه للطباعه.

-مدرّسی،سیّد محمّد تقی،۱۴۱۹ق، من هُدی القرآن،جلد هجدهم، چاپ اوّل، طهران، دارمحبی الحسین.

– مراغی،احمد مصطفی،۱۳۶۵ق، تفسیر المراغی، جلد سی ام،چاپ اوّل، مصر ، مطبعه مصطفی البابی الحلبی و أولاده.

-مشکینی اردبیلی،علی،۱۳۸۱ش،ترجمه قرآن کریم،قم، الهادی.

-مصباح زاده،عبّاس،۱۳۸۰ش،ترجمه قرآن کریم،تهران،بدرقه جاویدان.

-مصطفوی،حسن،۱۳۸۰ش،تفسیر روشن،جلد شانزدهم،چاپ اوّل،تهران،مرکز نشر کتاب.

-مصطفوی، حسن،۱۳۸۸، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،جلد هفتم، بیروت، دارالکتب الاسلامیه.

-مظفریان،ولی الله،۱۳۸۳ش،درختان و درختچه های ایران،چاپ اوّل، تهران، فرهنگ معاصر.

-مظفریان، ولی الله،۱۳۹۱ش، شناخت گیاهان دارویی و معطّر ایران، چاپ اوّل ، تهران ، فرهنگ معاصر.

-معزّی،محمّدکاظم،۱۳۷۲ش،ترجمه قرآن کریم، قم،اسوه.

– مغنیه، محمّد جواد،۱۴۰۳ق،التفسیرالمبین ، چاپ دوم،بیروت، عزالدین.

– مکارم شیرازی،ناصر،۱۳۸۹، ترجمه قرآن کریم،چاپ دوم،قم،امام علی بن ابی طالب(ع).

– مکّی،مجد بن احمد،۱۴۳۱ق،المعین علی تدبّر الکتاب المبین،چاپ دوم، بیروت، موسسه الریان.

-موسوی گرمارودی، سیّدعلی،ترجمه قرآن کریم،چاپ سوم،تهران،قدیانی.

-میبدی،ابوالفضل،کشف الأسرار و عدّه الأبرار، علی اصغر حکمت،جلد دهم،چاپ هفتم، تهران،امیرکبیر.

-میرمحمّدی زرندی،ابوالفضل،۱۳۸۹ش،تفسیر بلاغ،جلد چهارم،تهران،سازمان تبلیغات اسلامی ، شرکت چاپ و نشر بین الملل.

-نادرعلی،سیّد عادل،۱۳۹۲ش، مطالع الأنوار،جلد پنجم، چاپ اوّل،قم،جوانان موّفق.

– نسفی،عبدالله، ۱۴۱۹ق،مدارک التنزیل و حقائق التأویل، یوسف علی بدیوی/محیی الدین دیب مستو،جلد سوم، چاپ اوّل ،بیروت،دارالکلم الطیب.

-نظام الاعرج،حسن بن محمّد ،۱۴۱۶ق،غرائب القرآن و رغایب الفرقان(تفسیر نیشابوری)،زکریا عمیرات،جلد ششم، چاپ اوّل،بیروت، دارالکتب العلمیه.

-نفیسه،عبدالرحمن،۱۴۲۹ق، التفسیر المبین،جلد نهم، ریاض، دارالتدمریه.

-نوبری،عبدالمجید،۱۳۸۱ش، ترجمه قرآن، چاپ دوم، تهران، اقبال.

– نهاوندی،محمّد،۱۴۲۹ق، نفحات الرحمن فی تفسیرالقرآن،جلد ششم،چاپ اوّل،قم، مؤسسه بعثت.

-نیشابوری،ابوبکر، ۱۳۸۱ش، تفسیر سورآبادی،سعیدی سیرجانی، جلد چهارم، چاپ دوم ،تهران،فرهنگ نشرنو.

-واحدی،علی بن أحمد،۱۴۱۵ق، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، صفوان عدنان داوودی،جلد دوم، دمشق/بیروت، دارالقلم/الدّارالشّامیه.

– واحدی نیشابوری،علی بن أحمد،۱۴۱۵ق، الوسیط فی تفسیر قرآن المجید،عادل احمد عبدالموجود/علی محمّد معوض/احمد محمّد صیره/احمد عبدالغنی الجمل،جلد چهارم، چاپ اوّل، بیروت ، دارالکتب العلمیه.

-هویدی،محمّد،۱۴۲۴ق،التفسیر المعین للواعظین و المتعظین،قم، دارالفقه.

-یاسری،محمود،۱۴۱۵ق،ترجمه قرآن کریم،مهدی حائری تهرانی،چاپ اوّل،قم،بنیاد فرهنگی امام مهدی(عج).

منابع انگلیسی:

۱-Abdel Haleem,M.A.S,2005,THE QUR’AN,New York,Oxford University Press.

۲-Aganga,A.A&Tshwenyane,S.o,2003,Feeding Values and Anti-Nutritive Factors of Forage Tree Legumes,Pakistan Journal of Nutrition 2(3):170-177.

۳-Arberry,Arthur J,2001,THE KORAN,Zaki Badawi,London,Oxford Universiy Press.

۴-Bakhtiar,Laleh,2011,Concordance of the Sublime Quran,Chicago,Library of Islam.

۴-Boivin,Nicole&Fuller,Dorian Q,2009, Shell Middens, Ships and Seeds: Exploring Coastal Subsistence, Maritime Trade and the Dispersal of Domesticates in and Around the Ancient Arabian Peninsula,J World Prehis 22:113-180.

۵-Gledhill,David,2008,The names of plants,New York,Cambridge University Press.

۶- Hyam, R. & Pankhurst, R.J. ,1995, Plants and their names : a concise dictionary. Oxford: Oxford University Press.

۷-Hayward,Becky,2004,The acacia tree:a sustainable resource for Africa,London,oxford.

۸-Henslow,Jhon stevens,2009,A DICTIONARY OF BOTANICAL TERMS, New York,Cambridge University Press.

۹-Hilâlî/Muhsin Khân,Muhammad Taqî-ud-din/Muhammad,1417,THE NOBLE QUR’AN,Madinah,K.S.A.

۱۰-Kaul,R.N,1970,Afforestation in Arid Zones,The Hague,Dr.W.junk.

۱۱-Khalifa,Rashad,1990,Quran-The Final Testament,Feedbooks.

۱۲-Lahori,Maulana Muhammad Ali ,1973,THE HOLY QUR’ᾹN,Sixth edition,Lahore,Ahmadiyyah Anjoman Isha’at Islam.

۱۳-MacKenzie,D.N,1986,A CONCISE PAHLAVI DICTIONARY,London,Oxford.

۱۴-Mokoboki,H.k,2005,Nutritive value of Acacia tree foliages growing in the Limpopo Province of South Africa,South African Journal of Animal Science,35(4),221-228.

۱۵-Monier-Williams,Sir Monier,1960,A SANSKRIT-ENGLISH DICTIONARY,London,Oxford.

۱۶-Mugerwa,E.Mukasa,1981,THE CAMEL,ADDIS ABABA,INTERNATIONAL LIVESTOCK CENTER FOR AFRICA.

۱۷-Palmer,E.H,1880,THE QUR’ÂN,Part II, Oxford,Clarendon Press.

۱۸-Piamenta,Moshe,1991,Dictionary of Post-Classical Yemeni Arabic Part:2,Leiden,Brill.

۱۹-Pickthall,Marmaduke,1930,THE MEANING OF THE GLORIOUS KORAN,New York, Alfred.A.Knopf.

۲۰-Pring,J.T,2000,Pocket Oxford Greek Dictionary,Second Edition,London,Oxford.

۲۱-Robinson JC (1996). Bananas and Plantain, Cambridge, Cambridge University Press.

۲۲-Rodwell,J.M,2004, THE KORAN ,G.Margoliouth, Pennsylvania State Electronic Classics Series Publication.

۲۳-Ross,Alexander,1649,THE ALCORAN OF MAHOMET,London,Anno dom.

۲۴-Sale,George,1877,THE KORAN:or,ALCORAN OF MOHAMMED,LONDON,WILLIAM TEGG AND CO.

۲۵- Shaikh,Shehnaz/Khatri,Kausar,2007,THE GLORIOUS QURAN.

۲۶-Sher’Alī,Mulawī,۲۰۰۴,THE HOLY QUR’ᾹN,Islamabad,Islam International Publications Ltd.

۲۷-Starkovsky,Nicolas,2005,THE KORAN HANDBOOK,New York,Algora.

۲۸-Watson, Andrew ,1983, Agricultural innovation in the early Islamic world,New York,Cambridge University Press.

 

منابع لاتین:

۱-LINNÆI,CAROLI,1753,SPECIES PLANTARIUM,HOLMIÆ,IMPENSIS LAURENTII SALVII.

 

 

مطالب مرتبط :

طلح منضود؛ موز،شکوفه خرما یا اقاقیا؟ (قسمت اول)

طلح منضود؛ موز،شکوفه خرما یا اقاقیا؟(قسمت دوم)

طلح منضود؛ موز،شکوفه خرما یا اقاقیا؟(قسمت سوم)

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
سروش خسروی
سروش خسروی
شهریور ۲۱, ۱۳۹۶ ۴:۵۰ ب٫ظ

قابل تقدیر است ولی چه دردی دوا میکند؟پیشنهاد میکنم نویسنده محترم موارد واقعا سوال انگیز را مورد مداقه قرار دهد.آنهایی که به قول دکتر سروش فقط با فرض رویایی بودن متن قرآن قابل فهمند آیا در نگاه نویسنده محترم بگونه دیگر قابل ادراکند؟منظور از رووس الشیاطین ،فاتبعهم شهاب ثاقب و….چیست؟

مرادی
مرادی
شهریور ۱۷, ۱۳۹۶ ۶:۰۶ ق٫ظ

خیلی زحمت کشیدید.عالی بود.ممنون از شما…

ترجمه بهجت انگیزی حاصل میشود.

محمدامین
محمدامین
شهریور ۱۶, ۱۳۹۶ ۲:۲۹ ب٫ظ

بسیارنیکوبود

3
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx