چرا قرآن روایت است -۱

محمد مجتهد شبستری: در مقاله‌ «قرائت نبوی از جهان – ۱۵ » این مدعای قدیمی ام را که بخش اعظم قرآن روایت است (نه اِخبار از واقع) به صورت مستدل توضیح داده‌ام. اما چنین می‌نماید که این سخن هنوز برای عده‌ای از خوانندگان محترم نامفهوم یا نامدلل مانده است. در این یادداشت کوتاه می‌کوشم آن سخن را بار دیگر در…

محمد مجتهد شبستری: در مقاله‌ «قرائت نبوی از جهان – ۱۵ » این مدعای قدیمی ام را که بخش اعظم قرآن روایت است (نه اِخبار از واقع) به صورت مستدل توضیح داده‌ام. اما چنین می‌نماید که این سخن هنوز برای عده‌ای از خوانندگان محترم نامفهوم یا نامدلل مانده است. در این یادداشت کوتاه می‌کوشم آن سخن را بار دیگر در صورتی نوین و ساده بازگویم:

چرا قرآن روایت است

محمد مجتهد شبستری:

«روایت عبارت است از بازنمائی دست کم دو رویداد یا موقعیت در یک گستره زمانی معین که هیچ کدام پیش فرض یا پیامد دیگری نباشد (پیش فرض یا پیامد منطقی یا طبیعی)». «روایت بر پایه فعالیت انسانی یا جهانی انسان گونه معنا دارد»* «جرالد پرینس»

۱- در مقاله‌ «قرائت نبوی از جهان – ۱۵ » این مدعای قدیمی ام را که بخش اعظم قرآن روایت است (نه اِخبار از واقع) به صورت مستدل توضیح داده‌ام. اما چنین می‌نماید که این سخن هنوز برای عده‌ای از خوانندگان محترم نامفهوم یا نامدلل مانده است. در این یادداشت کوتاه می‌کوشم آن سخن را بار دیگر در صورتی نوین و ساده بازگویم:

«روایت» یک اصطلاح در علوم ادبی است. به پاره‌ای از متن‌ها «متن روائی» می‌گویند. متن‌های گوناگون ویژگی‌های گوناگون دارند که با آن شناخته می‌شوند. پاسخ‌های دانشمندان ادبیات و هرمنوتیک به این پرسش که ویژگی‌های یک متن روائی چیست گوناگون است. می‌توان گفت پاسخی که بیش از هر پاسخ دیگر مقبول افتاده و تعریف روایت به حساب آمده همان است که در اول این نگاشته‌ از جرالد پرینس آورده‌ام. روایت بودن بخش اعظم قرآن را بر مبنای همین تعریف می‌توان چنین توضیح داد:

متن‌های کوتاه یا بلند متفاوت که قرآن مجید از آن‌ها ترکیب یافته ویژگی‌های یک «متن روایی» را دارند. در اینجا یکی از آن متن‌ها را که پیشتر نیز بدان استناد جسته‌ام از باب نمونه در برابر دیدگان شما قرار می‌دهم. یک بار با دقت و آرامش این متن را با هم بخوانیم تا من سپس روایت بودن آن را توضیح دهم.

«و شما را آفریدیم و آنگاه که به صورت کامل آراستیم به فرشتگان گفتیم به آدم سجد برید، همه سجده کردند جز شیطان، خداوند به شیطان گفت وقتی فرمان سجده دادم، چه چیزی مانع از سجده تو شد؟ شیطان پاسخ داد که من از آدم بهترم. مرا از آتش آفریده‌ای و او را از خاک خداوند به شیطان گفت: از مقام خود فرود آی! ترا نرسد که کبر و نخوت ورزی، بیرون شو که تو دیگر از فرومایگان شدی. شیطان گفت چون تو مرا گمراه کردی، من نیز بندگان تو را از راه راست گمراه گردانم. من از پیش روی و پشت سر و از طرف چپ و راست آنان در می‌آیم و تو بیشتر آنان را شکرگزار نخواهی یافت. خداوند گفت بیرون شو که رانده درگاه مایی. من همه فرزندان آدم را که پیروی تو کنند به دوزخ می‌برم و آنجا را از آنان پر می‌سازم و ای آدم! تو و همسرت در بهشت مسکن گزینید و از آنچه در آن است، هر چه می‌خواهید بخورید، اما به این درخت نزدیک نشوید و گرنه ستمگر می گردید. پس از آن شیطان به وسوسه، آدم و همسرش را فریب داد تا زشتی‌های پنهانی آنان آشکار شود. شیطان به آنان گفت پروردگارتان به این سبب شما را از نزدیک شدن به این درخت نهی کرد که مبادا دو فرشته شوید یا عمر جاودان یابید! او برای آنان سوگند یاد کرد که خیرخواه آنهاست. پس با این دورغ آن دو را فریب داد تا که آدم و همسرش از آن درخت چشیدند و زشتی‌های آنان آشکار شد. آنان بر آن شدند با برگ درختان بهشت زشتی‌ها را بپوشانند در این هنگام، پروردگار آنان، آدم و همسرش را صدا کرد و گفت آیا شما را از نزدیک شدن به این درخت نهی نکردم و به شما نگفتم که شیطان دشمن آشکار شماست؟ آدم و همسرش گفتند پروردگارا! ما بر خویش ستم کردیم. اگر تو ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی ما برای ابد از زیانکاران خواهیم شد. خداوند گفت از بهشت فرود آیید، برخی دشمن برخی دیگر، شما تا زمانی معین در زمین مستقر می‌شوید و از آن بهره می‌برید. در آن می‌زیید و در آن می‌میرید، و از آن بیرون آورده می‌شوید… ای فرزندان آدم! مبادا شیطان شما را فریب دهد چنانکه پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد و پوشش آن‌ها را از تن آن‌ها درآورد و زشتی‌های آن ها را نشانشان داد. شیطان و وابستگانش شما را می‌بینند به گونه‌ای که شما آن‌ها را نمی‌بینید. ما شیطان‌ها را دوستداران ایمان نیاوران قرار داده ایم. هنگامی که کار زشت می‌کنند می‌گویند ما پدرانمان را اهل این کار یافته‌ایم و خداوند ما را به آن امر کرده است. بگو خداوند به اعمال زشت امر نمی‌کند، آیا عمل نادانی خود را به خدا نسبت می‌دهید؟ بگو پروردگار من به عدل فرمان داده است. فرمان داده که هنگام عبادت به محضر او روی آورید و او را از سر اخلاص بخوانید شما چنانکه خداوند در روز اول شما را آفرید به محضر او باز می گردید، گروهی هدایت یافته و گروهی گمراه گشته گمراهان از خدا اعراض کردند و شیطانها را دوست خود گرفتند و می‌پندارند که هدایت یافته‌اند!» (۱۱-۳۰/۷)

توضیح:

ارتباط و پیوستگی‌های درونی این جملات با یکدیگر به گونه‌ای است که ایجاب می‌کند آنها را «متن واحد» بدانیم. این متن واحد که یک معنای منسجم از آن فهمیده می‌شود کدام ویژگی شاخص و بارز را دارد؟ ویژگی شاخص و بارز این متن همان است که در تعریف روایت آورده‌ام. این متن بازنمائی چند رویداد یا موقعیت در یک گستره زمانی معین است که هیچ‌کدام پیش فرض یا پیامد منطقی یا طبیعی دیگری نیست:

میان رویداد‌های متعدد بازنمائی شده در جمله‌های این متن نه ارتباط منطقی وجود دارد و نه ارتباط طبیعی. هر‌کدام از آن رویدادها ممکن بود اتفاق بیفتد اما رویدادی که پس از آن واقع شده اتفاق نیفتد. با اندکی تأمل نمی‌توان تردید کرد که این متن چنین رویدادهائی را بازنمائی می‌کند.

حال با توجه به اینکه میان این رویداد‌ها، هیچ‌کدام پیش فرض یا پیامد منطقی یا طبیعی دیگری نیست. اگر جملات بازگو کننده این رویداد‌ها را اِخبار از واقع بدانیم با انبوهی از اِخبارها روبرو خواهیم بود که گرچه مدلول هر کدام از آن‌ها بنا بر فرض، در جهان واقعی رخ می‌دهد اما به کلی از هم گسیخته هستند. چنین مجموعه‌ای از جملات اِخباری که نه ارتباط منطقی میان مدلولات آن‌ها هست و نه ارتباط طبیعی، هرگز یک متن واحد به وجود نمی‌آورند و معنای منسجم القاء نمی‌کنند.

اما از طرف دیگر تجربه می‌کنیم و می‌فهمیم که متن فوق واقعاً یک انسجام درونی دارد و معنائی به ما القاء می‌کند و ما را به تفکر و تأمل وا میدارد، چون با سرنوشت انسانی ما مربوط است. از خود می‌پرسیم آن معنای منسجم که به سرنوشت انسانی ما هم مربوط است و از این متن می‌فهمیم چگونه پدیدار می‌شود؟ با دقت و تأمل می‌فهمیم که این معنای منسجم از آنجا پیدا می‌شود که گوینده متن یک «روایت» القا می‌کند: کنش‌ها و واکنش‌های متناسب با جهان انسان گونه ما را بازگو می‌کند که معنای منسجم آن‌ها از رویدادهای متوالی بودن آنها به دست می‌آید. معنای آن متن در این است که حوادث از جائی آغاز می‌شوند، کنش‌ها و واکنش‌هایی پدیدار می‌شوند و در جایی پایان می‌یابند، یکی پیروز می‌شود و یکی مغلوب می‌گردد. صحنه‌ای ساخته و پرداخته می‌شود، یک درام شکل می‌گیرد، ما احساس تراژیک یا نوستالژیک و مانند آن پیدا می‌کنیم و…

معنای متن در اینجا همان معنای این نمایش و صحنه است، نه معنای حوادث از هم گسستۀ جهان خارج که هیچ معنای منسجم نمی‌توانند داشته باشند.

آن انسجام معنائی که از رویداد‌های گوناگون این متن فهمیده می‌شود همان معنای روائی است همان انسجام معنائی است که به ما می‌فهماند این متن به مثابه «متن واحد» یک روایت است و نه اِخبار از واقع.

آنچه از تحلیل متن فوق بدست آوردیم در بخش اعظم متن‌های قرآنی صادق است. آن‌ها همگی ویژگی یک متن روائی را دارند. از داستان‌های خلقت جهان و انسان و معاد و قیامت گرفته تا بعثت انبیا و ارسال رسل و زندگی انسان در دنیا و مسئلۀ رفتار خدا با وی و او با خدا و قصص پیامبران و هلاکت اقوام و …. که شرح پاره‌ای از آن‌ها در مقاله ۱۵ قرائت نبوی از جهان آمده است.

فراموش نکنیم این رویدادها در چنان جهان تخیلی‌ای اتفاق می‌افتد و معنا می‌دهد که جهانی انسان گونه است (رویدادهای آن جهان شبیه رویدادهای جهان انسانی ماست).

______________

*جرالد پرینس، روایت شناسی، ترجمه محمد شهبا، انتشارات مینوی خرد، ص ۱۰ و ۱۵۴

(خواندن این کتاب را مؤکدا توصیه می‌کنم)

منبع: وب‌سایت نویسنده

در این ارتباط:

چرا قرآن روایت است- ۲

صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید: