دینِ خوب

مرتضی طباطبایی: می‌توانم بپذیرم که یک انسان خردمند، جدی و دارای اعتدال، «بی‌خدا» باشد؛ خدا به هر معنایی که مد نظر باشد. چه خدای ادیان ابراهیمی، چه خدای بودیسم و هندوییسم، چه خدای وحدت وجودی عُرفا و چه طبیعت. اندیشه است و ما را به هر جا می‌برد؛ حتی الحاد. اما نمی‌توانم بپذیرم چنین انسانی «بی‌دین» باشد. انسانی که از…

مرتضی طباطبایی: می‌توانم بپذیرم که یک انسان خردمند، جدی و دارای اعتدال، «بی‌خدا» باشد؛ خدا به هر معنایی که مد نظر باشد. چه خدای ادیان ابراهیمی، چه خدای بودیسم و هندوییسم، چه خدای وحدت وجودی عُرفا و چه طبیعت. اندیشه است و ما را به هر جا می‌برد؛ حتی الحاد. اما نمی‌توانم بپذیرم چنین انسانی «بی‌دین» باشد. انسانی که از خِرد، جدیت و اعتدال بهره‌مند باشد، لاجرم باید دینی داشته باشد. در اینجا منظور از «دین»، معنای خاصی که از دین می‌شناسیم نیست؛ بلکه منظورم از دین، عام‌ترین معنا، یعنی دین به مثابه «برنامه زندگی» است.

 

دینِ خوب

|مرتضی طباطبائی*|

 

«خود را سر زنده نگاه داشتن در گیرودار کاری دلگیر و بی‌اندازه پرمسئولیت، کم هنری نیست و البته چه چیزی ضروری‎تر از سرزندگی؟» (فردریش نیچه، شامگاه بتان، دیباچه)

می‌توانم بپذیرم که یک انسان خردمند، جدی و دارای اعتدال، «بی‌خدا» باشد؛ خدا به هر معنایی که مد نظر باشد. چه خدای ادیان ابراهیمی، چه خدای بودیسم و هندوییسم، چه خدای وحدت وجودی عُرفا و چه طبیعت. اندیشه است و ما را به هر جا می‌برد؛ حتی الحاد. اما نمی‌توانم بپذیرم چنین انسانی «بی‌دین» باشد. انسانی که از خِرد، جدیت و اعتدال بهره‌مند باشد، لاجرم باید دینی داشته باشد. در اینجا منظور از «دین»، معنای خاصی که از دین می‌شناسیم نیست؛ بلکه منظورم از دین، عام‌ترین معنا، یعنی دین به مثابه «برنامه زندگی» است. این برنامه زندگی، می‌تواند کاملاً زمینی، من‌درآوردی و صرفاً برای شخص خودم باشد. حتی می‌تواند دینی موقت، متغیر و تخته‌بند اوضاع و احوال باشد؛ مثلاً دینی برای سال ۱۳۹۸ و در جغرافیای ایران. ولی باید باشد. اگر نباشد، سامان زندگی از دست می‌رود. به نظرم هر چه این دین با نیازها و شرایط شخص متناسب‌تر باشد و او را در دستیابی به آرزوهای بلندپروازانه‌اش بیشتر یاری کند، دین بهتری است.

دین‌داری در این معنا، یعنی پایبندی به برنامه‌ای که برای خود تعیین کرده‌ایم. چنین دینی نیازی به تبلیغ ندارد، مگر با پایبندی هر چه بیشتر به برنامه خود. بزرگ‌ترین فضایل در این تدین، عبارت‌اند از: جدیت، نظم، خوش‌بینی و پشتکار، و بزرگ‌ترین رذایل عبارت‌اند از کاهلی، شلختگی، ناامیدی، کم‌صبری و در یک کلام بی‌بندوباری. با این حساب، من کسانی همچون ایمانوئل کانت و میرشمس‌الدین ادیب‎سلطانی را از دین‌دارترین انسان‌های روی زمین می‌دانم و کسانی همچون کریستیانو رونالدو و جنیفر لوپز را نیز با همین تعریف، به همان اندازه دیندار می‌دانم. اینان دین را برای خود به بهترین شکل کاستومایز کرده‌اند و در مسیر خود موفق هم بوده‌اند. در سوی دیگر اگر با کسی مواجه شوم که ادعای دینداری، آن هم دینی آسمانی و ماورایی دارد، ولی نمی‌تواند دو روز پشت‌سر هم برنامه‌های شخصی خود را انجام دهد یا دست‌کم برنامه‌های حداقلی دینش را با نشاط، جدیت و امیدواری انجام دهد، هرگز دیندارش نخواهم دانست. او اسماً دیندار است و رسماً بی‌دین.

البته در این تعریف، یک نکته مهم وجود دارد و آن اینکه هرچند چنین دینی می‌تواند نسبی باشد و برای هر کس به تناسب زندگی خود او معنا یابد، اما چنین نیست که همه ادیان برابر باشند. دینِ خوب داریم و دین خوب‌تر، همانطور که دین بد و دین بدتر. به نظرم دین خوب در این تعریف دینی است که با توان انسانی تناسب داشته باشد و مسئله ارتقای پله‌پله و گام‌به‌گام در آن لحاظ شده باشد. یعنی اولاً چنان نباشد که هرگز نتوان آن را انجام داد یا برعکس، با انجام دادنش، شخص متحمل هیچ فشاری نشود. دین باید انسان‌ساز باشد و مرا در جهت بهتر شدن یاری رساند. ثانیاً اینکه دستورالعمل‌های این دین باید به‌تدریج رو به ارتقا داشته باشد. دینی که دستورالعمل روز اولش مساوی دستورالعمل روز آخرش باشد، به نظرم دین بیخودی است. چطور می‌شود در پانزده سالگی از شخص یک نوع نیایش را انتظار داشت و در نود سالگی هم همان را؟ مثل این است که وقتی بچه‌ای را به کلاس پیانو می‌بریم و روز اول به او می‌گویند ده بار پشت سر هم، نت دو را بنواز، بعد از ده سال نیز تنها تمرینش همین باشد و تنها کاری که بلد باشد همین باشد! احمقانه است. دین باید روزبه‌روز با رشد شخص دیندار، رشد کند، دشوار شود و ارتقا یابد.

یک نکته مهم دیگر این است که در این تعریف از دین، تمرکز باید بر «عزم» و «اراده» باشد، نه بر اندیشه. منظورم چیست؟ یعنی بر خلاف بسیاری از ادیان زنده جهان که همه تلاش خود را می‌کنند تا پیروانشان را به چند عقیده محوری معتقد و مؤمن سازند، دینِ خوب مد نظر در این تعریف، باید دست شخص دیندار را در انتخاب عقاید کاملاً باز بگذارد. در این دین، هیچ چیز به اندازه حقیقت‌طلبی ارزش ندارد و لذا به غریزه کنجکاوی و حقیقت‌جویی انسان احترام گذاشته می‌شود و ترسی از این وجود ندارد که مبادا شخص دیندار با تغییر عقیده‌اش از مسیر خارج شود. اتفاقاً چنین دینی، شخص را به عدم تعصب و تصلب فرامی‌خواند و می‌گوید تا آنجا که می‌توانی، بگرد و از حقیقت هر آنچه یافتی بپذیر و هر جا احساس کردی اندیشه‌ات مطابق واقعیت و حقیقت نیست، بلافاصله و بدون لحظه‌ای درنگ یا ذره‌ای اضطراب، آن را متناسب با حقیقتی که یافته‌ای تغییر بده. اما در مقابل، عزم در رسیدن به هدف نباید هرگز تضعیف شود. هرگز نباید از تلاش باز ایستاد و ناامید شد. حتی اگر مقصد کمرنگ و تیره شود، باز باید به تلاش ادامه داد؛ به قول سعدی شیرین سخن:

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل                                که گر مراد نیابم، به قدر وسع بکوشم

در این سبک از دینداری، باید همت بلند داشت، چراکه حقیقت‌طلبی نیز به ما نشان می‌دهد که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده‌اند. دین خوب، دینی است که هر روز صبح مرا با انگیزه‌ بیشتری از خواب بیدار کند و پایم را برای برداشتن گام‌های جدید در رسیدن به اهدافم استوارتر سازد. دین خوب، دینی است که هر روز در گوشم زمزمه کند:

نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود                           مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

فکر می‌کنم بزرگان همه ادیان، خودشان از این دینی که از آن سخن گفتم بهره‌مند بوده‌اند؛ آن هم از نوع خوبش. ابراهیم، موسی، زردشت، عیسی و مخصوصاً محمد، خودشان کسانی بوده‌اند دارای جدیت، صبر و پشتکار و خوش‌بینی. آنان هرگز از راهی که انتخاب کرده‌ بودند پا پس نکشیدند؛ هرچند آزاداندیش بودند و به دین پیشینیان تعصب نورزیدند؛ بلکه حقیقتی را که خود یافته بودند، پیگیری کردند. اما متأسفانه اکثریت قریب به اتفاق پیروان آنان، از دینداری، نه روش خود آنان، بلکه عقیده آنان را برگزیدند. مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، نه راه و روش محمد، بلکه مجموعه عقاید محمد را برای خود تبدیل به بتی بزرگ کردند و عمری بر آن جزم ورزیدند. بدتر آنکه گاه بر سر این عقاید با دیگران ستیزه کردند و خون ریختند؛ بدون آنکه لزوماً در جدیت و همت و خوش‌بینی و پشتکار مانند پیشوای خود باشند. عمری قرآن را مقلدانه خواندند و از معراج او سخن گفتند و ندانستند که هر کس را معراج و قرآن خود باید. کوتاه سخن اینکه «دینِ خوب دینی است که عزم را جزم کند، نه اندیشه را».

 

* دانش‌آموخته فلسفه

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
علي
علي
خرداد ۲۲, ۱۳۹۸ ۶:۰۵ ق٫ظ

یک بار یک دانشجوی مذهبی ( طلبه ) میگفت اولین و آخرین سخن در حوزه اینه که باید به آن چیزهایی که در حوزه گفته میشود ، باور کنی و به مردم بقبولانی و آنقدر باید تکرار کنید تا مردم تا حد درجه اعلی قبول کنند . دروس حوزه کلا نقلیات هست و اکثریت قریب به اتفاقشان هیچ مستند عقلی و حتی قرانی ندارند و باورهایشان بمانند دوران رنسانس مسیحیت هست .دوست گرامی دین چیزی بجز آیین و سنت شماست و به سرنوشت انسان تاثیری ندارد ، شما مقلد هستید و آن را به همه مردم بسط ندهید ، باسوادان… مطالعه بیشتر»

مرتضی طباطبائی
مرتضی طباطبائی
خرداد ۲۱, ۱۳۹۸ ۸:۳۹ ق٫ظ

درود۱. تعریف دین، تعریف ثابت و مشخصی نیست. فراوان اندیشمندانی آمدند و دین را به اشکال مختلف تعریف کردند و اجماعی هم در این زمینه حاصل نشده. مرتباً هم اساتید و محققان و فیلسوفان دین در کرسی های نظریه پردازی خود تعاریفی ارائه می دهند تا در رقابت میان این تعاریف، تعریف موفق تر چیره شود. البته تفاوتی هست میان اینکه بخواهیم تعریف کنیم دین تا کنون به چه معنا بوده است و اینکه بگوییم تعریف دین مطلوب چه باید باشد (که البته در هیچکدام هم اجماعی نبوده است). اگر دقت کرده باشید، منظور من، همانطور که از عنوان هم… مطالعه بیشتر»

دوست
دوست
خرداد ۲۱, ۱۳۹۸ ۶:۰۴ ق٫ظ

ممنونم آقای طباطبایی عزیز.
استفاده کردم.
برای شما و همه دوستان گرامی، آرزوی سلامتی و موفقیت و بهروزی دارم…

حقیر
حقیر
خرداد ۲۱, ۱۳۹۸ ۵:۴۱ ق٫ظ

سلام۱- اولا تعریف دین را شما نمی توانید تعیین کنید، با این مقاله ها هم چیزی عوض نمی شود (صد البته به راه بادیه بافتن به از نشستن باطل)، چون شما نه مرجع تقلیدید نه پیامبر که کسی بخواهد تعریف دینش را از شما به تقلید اخذ کند، با احترام البته. دین یک مساله تقلیدی است.۲- شما آمدید راه و رسم موفقیت دنیوی را دین تعریف کردید، و این یک نوع فروکاست دین به مسائل صرفاً سکولار است، و بدرد روانشناسی های بعضا زرد و روزمره می خورد.۳- البته هدف شما معنا دار است و برای آن ارزش قائلم و… مطالعه بیشتر»

مرتضی طباطبائی
مرتضی طباطبائی
خرداد ۲۰, ۱۳۹۸ ۵:۵۷ ب٫ظ

سلام دوست عزیز. از توجه و لطف شما سپاسگزارم. مسئله تقویت اراده و انگیزه، مطلب جدیدی نیست و مفصلاً در روانشناسی، علوم تربیتی، علوم شناختی و تا حدودی علم النفس قدیم مورد بحث قرار گرفته و بهتره به منابع دست اول این بحث (که البته حوزه تخصصی من نیست) مراجعه بشه. ضمن اینکه حتی با تعریفی که از دین گفتم، خودم رو چندان دیندار نمیدونم و امیدوارم بتونم به حد مطلوبی از این دینداری برسم. بنابراین فکر میکنم پاسخ مکفی و دقیق به سؤال مهم و ارزشمندی که پرسیدید، در صلاحیت من نیست. دغدغه اصلی من تأکید بر این مسئله… مطالعه بیشتر»

دوست
دوست
خرداد ۲۰, ۱۳۹۸ ۸:۴۳ ق٫ظ

سلام و درود

مقاله ای بود نیکو و روشنگر، در تحسین روندگی و حقیقت جویی و در تقبیح تصلب و جزم اندیشی؛ سپاسگزارم.

اما برای تقویت اراده، و افزایش انگیزه و پشتکار در پایبندی به برنامۀ معین، چه پیشنهاد یا توصیه ای دارید؟ ممنون می شوم که حاصل مطالعات و تجربۀ زیستۀ خود را به اشتراک بگذارید.

مرتضی طباطبائی
مرتضی طباطبائی
خرداد ۱۹, ۱۳۹۸ ۹:۵۵ ب٫ظ

روسپیگری، یک شغل است که می توان درباره اخلاقی بودن یا نبودن این شغل جداگانه بحث کرد. ولی قطعاً اگر یک روسپی هم در زندگی خود از جدیت، نظم، خوش بینی و پشتکار بهره‌مند باشد و در عین حال بدون هیچ جزم اندیشی‌ای، به دنبال حقیقت روان باشد، عاقبتش بهتر از روسپی‌ِ بی اراده، شلخته، بدبین و درجازننده ای است که بر همان چیزی که از روز اول به او القا کرده اند، تعصب بورزد. روسپی نوع اول (اگر روسپیگری را اخلاقاً تعیین تکلیف کرده باشیم)، به سبب همان طرز زندگی اش امکان تغییر مثبت بیشتری دارد تا روسپی نوع… مطالعه بیشتر»

مرتضی طباطبائی
مرتضی طباطبائی
خرداد ۱۹, ۱۳۹۸ ۸:۰۵ ب٫ظ

ضمنا بر خلاف شما تصور می‌کنم داعش «هم عزمش را جزم کرد هم اندیشه اش را» و بیشتر هم اندیشه اش را. احتمالاً اصل سوء برداشت، به سبب فهم نادرست شما از جزمیت است.

احد
احد
خرداد ۱۹, ۱۳۹۸ ۸:۰۲ ب٫ظ

پس یک روسپی جدی و منظم هم دین خوب دارد

مرتضی طباطبائی
مرتضی طباطبائی
خرداد ۱۹, ۱۳۹۸ ۷:۵۶ ب٫ظ

جناب آراد سلام
خوشحالم که مقاله توجهتان را جلب کرده است، اما ناراحتم که آن را با این حد از کم‌دقتی یا احتمالاً عجله خوانده‌اید.
عجالتاً اپاراگراف چهارم مقاله را که درباره حقیقت‌طلبی است بخوانید و برایم توضیح دهید که چگونه داعش را دارای چنین مَنِشی می‌دانید، تا بعد درباره نحوه دین داری کانت (با اصطلاح خاصی که من از دین کرده ام، نه تعریف رایج) با هم صحبت کنیم.

آراد
آراد
خرداد ۱۹, ۱۳۹۸ ۱:۲۲ ب٫ظ

جناب طباطبایی اصلآ معلوم هست چه میگویید؟!
داعش هم دقیقآ طبق نظرات شما عمل کرد، دین برایش مهم بود و نه خدا و این انتخاب جنون آمیز، عزمش را جزم کرد و نه اندیشه اش را و نتیجه اش را دیده و هنوز می بینیم.
در مورد کانت هم کاملآ در اشتباه هستید. او موحدی بود که دین را سد راه تکامل اخلاقی و معنوی آدمیان میدانست.

11
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx