طرحی برای فلسفه اندیشی کودکان
سعید هوشیار: اگر فلسفه آموزی در مقام نظر، مورد تاکید و توجه بسیار است اما بشر امروز، جز به وادی عمل نمیاندیشد و چارهی ملموس و گره گشاییهای محسوس را از آن انتظار میبَرَد. آموختن دانش فلسفه نیازمند ذهنی فلسفی است و این میسر نمیگردد مگر در پیش زمینههای دوران کودکی. زیست فیلسوفانه نیازمند آن است که فلسفی اندیشی در وجود انسان نهادینه گردد و این ممکن نیست مگر در آموزش فلسفی در اوان کودکی.
“متیو لیپمن” از پیشگامان طرح فلسفی برای کودکان بود. آموزشی که او بدان دل بسته بود و طرح آن را پیشنهاد میداد، اقتباسی بود از ایدههای جان دیوییِ پراگماتیست. او طرح خود را p4c نامید. در برنامهی پیشنهادی او برای فلسفی اندیشی کودکان تاکید بر آن بود که کودک با وارد شدن به”حلقهی کندوکاو” دربارهی مفاهیم و پدیدهها پرسش کند و از طریق فرایند بحث آزاد:اولاَ خودش فکر کردن را تجربه کند. و ثانیاَ با شناخت خطاهای اندیشهای خود و دیگران، بهترین انتخاب را داشته باشد.
به باور لیمپتن، این کار باید در دوران کودکی انجام گیرد چرا که شخص در این زمان هم آمادگی فهم بسیاری از دانستنیها را دارد و هم تجربهی تفکر به شکل یک فرایند گروهی برایش جذاب است. به اعتقاد او، وقتی کودکان در سنین یازده تا دوازده سالگی هستند باید یک سری دورههای درسی در خصوص تفکر انتقادی را بگذرانند.
لیپمن، معلم را تنها یک « تسهیل کننده»مینامید. معلم تنها شرایط را برای پرسش فراهم میکند. سپس کودکان پرسشهایی در خصوص یک موضوع طرح میکنند و درباره ی آن به بحث مینشینند. روش کار به نحوی است که در طول کلاس، انتقاد متقابل و دوجانبه و ابراز عقاید در نهایت دقت صورت میگیرد.
تسهیل کننده، این روش را به عنوان رهیافتی آموزشی به رسمیت میشناسد و در پیش میگیرد. نکته مهم در این فرایند تنها انتقال ادراکات خود به دیگران نیست؛ بلکه منظور خلق نوعی شرایط تعلیمی نیز هست که دانش آموزان در آن واقع میشوند تا خود دست به اکتشاف و شناسایی بزنند[۱].
تفکر تأملی
لیپمن در طرح خود، از عبارت “تفکر تاملی” استفاده میکرد. این عبارت به طور رسمی از آن “جان دیویی” است. تفکر تاملی عبارت است از: سنجیدن فعال، پی گیرانه و دقیق هر دانشی است که در پرتو چند عامل محقق میگردد.۱-علتهایی که آن را حمایت میکنند ۲-نتیجههایی که به آن گرایش دارند.۳-عمل پیگیرانه کاوش؛ به این معنا که تفکر تأملی خود به خود و ناگهانی اتفاق نمیافتد بلکه زمانی روی میدهد که ما دچار تردید شدهایم و یا گیج و سردرگم هستیم، نیاز به راه حل داریم و همین امر است که به فکر ما جهت میدهد. این سردرگمی و عدم قطعیت آغاز تفکر تأملی است. فرد را به جست و جوی دلیلهای احتمالی و علت های ممکن وا می دارد.
دیویی بر این باور بود که در این حالتِ جستجوگرایانه، تفکری شکل میگیرد که مهم ترین دستاوردش تأمل پیش از عمل کردن است.او معتقد بود:ما باید بیاموزیم که بین”خواستن” و “خواستنی”فرق بگذاریم. خواستن نقطهی آغاز است و آنگاه پیش از تصمیم گرفتن باید درگیر کندوکاو نقادانه هوشمند بشویم.
نتیجه عملی تفکر تأملی، “خوب اندیشیدن”است که دیویی میخواست به طور جدی به عنوان هدفی بنیادین در آموزش ابتدایی در نظر گرفته شود.
در این شیوه و رفتار آموزشی، هدف تفکر انتقادی و خلاق، تنها تصدیق باورها و حقیقتهای کلامی نیست؛ بلکه دست کاری و ایجاد معناست.
دلبستگی لیپمن به این نحوه از تفکر، او را بر آن داشت که چگونه میتواند این نوع تفکر را در کلاس درس و بین دانش آموزان برانگیزاند. از این رو به سراغ فلسفه رفت. به نظر لیپمن غنی ترین منبع برای تحقق این شیوهی تعلیم و تربیت؛ فلسفه است. فلسفه است که بیش از هر چیز دیگر میتواند منبع تغذیه برای اندیشیدن در کلاس درس باشد.
معنای فلسفه در طرح (P4c)
آنچه در ابتدای امر از فلسفه در این طرح برداشت میشود آموزش فلسفه آکادمیک است که دانشجویان در مقاطع مختلف در دانشگاه میخوانند.و آشنا کردن کودکان با آراء فیلسوفان و مکاتب فلسفی تاریخ است. خوانش متن هایی چون “دنیای سوفی” یا “محفل فیلسوفان خاموش” که توسط شخصیتهای کتاب آراء فیلسوفان تاریخ بازخوانی میشود.
تفاوت برنامه(p4c )و نوشته ایی از این دست در این است که اولاَ : این برنامه روش مند و تجربه گراست؛ ثانیاَ بر خلاف آن دسته از نوشتهها که به دنبال انتقال اطلاعات فلسفی به کودکان و نوجوانان است در پی آن است که تفکر فلسفی را در کودکان فراهم آورد.
لیپمن و همکارانش معتقدند همچنان که آموختن واقعیتهای تاریخی با آموختن تفکر تاریخی متفاوت است و همچنان که آموختن واقعیتهای علمی با آموختن تفکر علمی متفاوت است، بر همین قیاس آموختن اطلاعات فلسفی نیز با آموختن تفکر فلسفی متفاوت است.[۲]
برای روشن شدن تعریف فلسفه در این برنامه باید به دورهی آغازین فلسفه یعنی دورهی سقراط برگردیم. سقراط استادی بود که آتش جست و جو به روح آدمیان میدمید.او در بازار مکاره با کودکان و بزرگترها و به طور کلی با مردم عادی به گفتگو مینشست، گفتگوی سقراطی بر محور تعریف استوار بود.و با پرسش آغاز میشد.مخاطب در قبال پرسش تعریفی ارائه میکرد. سقراط اشکالی و نقضی بر این تعریف وارد میکرد، مخاطب جرح و تعدیل می کرد و سقراط باز میکوشید مخاطب را به ارائه تعریف جدید وادار سازد. در این حالت دیالوگی برقرار میشد که افراد با بروز آرایشان و تضارب در فرایند گفتگو عملی اندیشیدن را تجربه کنند.از این رو سقراط میگفت:شغل من به مانند شغل مادرم است(مادر او قابله یا ماما بود) منتها با این فرق که مادرم بدن کودک را از بدن مادر بیرون میکشید اما من افکار و نظرات شما را خارج میکنم.
لیپمن با الهام از این شیوهی سقراطی شالودهی فلسفه برای کودکان را پایه ریزی کرد.او بر این باور بود که تلاشش برای طراحی و بنیانگذاری دوبارهی آموزش و پرورش زمانی موفق شمرده خواهد شد که آموزش و پرورش به مثابه”مامایی عقلانی” نه فقط در مواردی خاص که در همه جا مرسوم شود[۳].
لیپمن تلاش کرد با برنامه فلسفه برای کودکان آمادگی برای کودکان و نوجوانان فراهم کند تا آنها بتوانند با ورود به حلقه کندوکاو فکر کردن غیر خودکار(تفکر تأملی)را تجربه کنند.از آنجایی که کودکان با درونی سازی عملهای اجتماعی از نظر عقلانی پرورش مییابند، بهترین راه برای پرورش تفکر مناسب در کلاس درس اجرای تمرینهای خردمندانه و اجتماعی در جلسه با هم اندیشی(حلقه کندوکاو)است.کاوش فلسفی با برگزیدن این هدفها، میتواند ابزار بسیار مؤثری برای ارتقاء خوب اندیشیدن در کلاس باشد[۴].
نقش پرسش و پرسش های فلسفی در طرحp4c
بسیاری از مردم سؤال کردن را ناراحت کننده تلقی میکنند.آن ها سؤال کردن را بی اطلاعی، گیجی یا حتی بدتر از آن، امتحان شدن نسبت میدهند.اما دیدگاه طراحان برنامه فلسفه برای کودکان متفاوت است و نشان میدهند سؤالها میتوانند آغاز تفکر غیر خودکار و راهنمای الهام بخش فهم و بینش باشند. حافظه تاریخی بشر نام سقراط را به همراه پرسش و پرسشگری ثبت کرده است. پرسشهای پی درپی سقراط تا بنیان باورهای افراد ادامه مییافت، ذهنشان را بر میآشفت و آنان را به تأمل وا میداشت.هر چند شیوهی سقراط و پیام«خوداندیشی»او، که روح فلسفه است، در هیاهوی آرا و نظرات متفاوت و دستگاه سازیهای فیلسوفان تاریخ فلسفه گم شد اما از دید اندیشمندانی چون متیو لیپمن پنهان نماند. وی با تأکید بر پرسشگری و مهم دانستن پرسش در فرایند طرح(p4c )کودکان را به چالشی تأملی دعوت میکند تا بتوانند به کشفهای تازه دست یابند. این طرح با چنین رویکرد فلسفی به تعلیم و تربیت به دنبال خلق سقراط ِ شخصی در کودکان است. سقراطی که همیشه همراهشان باشد و با سؤالات درست به آنها تلنگر بزند و از آنها بخواهد با به چالش کشیدن فرضها به دنبال بینش باشند[۵].
انواع پرسش
پرسش و سئوال را می توان به دو نوع اصلی دسته بندی کرد:سؤال باز، سؤال بسته
سؤالات بسته، سؤالاتی هستند که وقتی مطرح میشود انتظار پاسخ خاصی را برایشان داریم و از قبل پاسخ را میدانیم. این گونه سؤالات بر حافظه و یادآوری اطلاعات در پاسخ دادن مبتنی است و موجب شکل گیری «تفکر زمانی»میشوند. مثلاَ حاصل۲+۲چه عددی است؟نام اولین پادشاه هخامنشیان چه بود؟نویسنده کتاب های هری پاتر کیست؟همان طور که می بینید این نوع سؤالات مستلزم داشتن معلومات قبلی یا توانایی استفاده از مهارت ها یا تکنیک های خاصی نظیر جمع زدن است[۶].
اما سؤالات باز،سؤالاتی هستند که پاسخ معین یا صحیحی ندارند . بلکه دارای گستره ای از پاسخ های احتمالی و امکان پذیر هستند. این گونه سؤالات برای پرورش و تقویت مهارت های تفکر کودکان فوق العاده اند،زیرا کاوش و بررسی کامل موضوع یا مسأله ای را که ممکن است مطرح کنید،میسر می سازند.
سؤالات باز،کودکان را ترغیب میکنند که از همه زوایا یک موضوع را مورد تحلیل قرار دهند و شیوههای گوناگونی را برای یافتن پاسخ بیازمایند. این گونه سؤالات در کنار تقویت و پرورش جنبه جست و جوگری فرد کودکان را ترغیب میکنند که با خلاقیت و با استفاده از فرایندهای پیچیده و سطح بالای تفکر پاسخ دهند.[۷]
در برنامه( p4c)کودک با ورود به حلقه کندوکاو و خوانش داستانی سؤال برانگیز به پرسیدن واداشته می شود.در پرسش و پاسخ های جمعی شرکت می کند و درباره ی موضوع بحث فکر می کند.به طور طبیعی،پرسش های معمولی،نقش مهمی را در کلاس درس بازی می کنند.
در برنامه( p4c )به اهمیت استفاده ی بیش تر از پرسش های باز که افراد را به تفکر دعوت می کنند تأکید شده و ادعا میشود پرسشهای فلسفی الگویی دوم پرسش ها،یعنی پرسش های بازند. پرسشهای فلسفی بحث برانگیزند.این پرسشها جواب درست را فرانمیخوانند بلکه جست و جویی بیش تر را میطلبند و پاسخ های گوناگونی را که ممکن است به نوعی امتیازی را شامل شوند می پذیرند.آنها به مسائلی اشاره دارند که با محاسبه و یا مشورت گرفتن از کتاب یا به خاطر آوردن حرف های آموزگار حل نمی شوند.بلکه نیازمند اینند که کودکان به تنهایی بیاندیشند[۸].
تفکر انتقادی محصول طرح p4c
ما در مقام شخصی فکور و اندیشنده باید نسبت به آنچه میبینیم و می شنویم واکنش نشان دهیم و دست به انتخاب بزنیم. یک انتخاب این است که هر نظری را که با آن روبرو میشویم را عیناَ بپذیریم. چنین برخورد ماشین واری نتیجهاش این است که ما نظرات دیگران را از آن خود میکنیم.در این حالت منفعلانه ما دچار تنبلی فکر شدهایم و به قول کانت این اجازه را به دیگران دادهایم که به جای ما فکر کنند. در مقابل، گزینهای هم هست که برخورد فعالانه تری را میطلبد:این که، با پرسیدن سؤالهایی تلاش کنیم تا دربارهی قدر و ارزش آنچه میشنویم و میخوانیم به نظری خاصِ خود برسیم. که همان تفکر نقادانه است. گوش دادن و خواندن نقادانه یعنی این که آنچه را میشنویم و میخوانیم حساب شده و اصولی ارزیابی کنیم. این ارزیابی حساب شده و اصولی که تفکر نقادانه شمرده می شود حول رشته ای از سؤال های نقادانه ی مرتبط به هم شکل می گیرد.سؤال هایی که موجب کنجکاوی،تردید و ماجراجویی فکری می شود که لازمه ی تفکر انتقادی است[۹].
در فرایند طرح«فلسفه برای کودکان»تفکر انتقادی شکل می گیرد و این برنامه بستر مناسبی برای اجرای این نوع تفکر و شکل دادن تفکر انتقادی در کودکان است.چرا که عنصر مهم در تفکر انتقادی پرسش و تحلیل مسائل از طریق پرسش هاست.و در برنامه(p4c )ایجاد شرایطی برای سؤال کردن کودک توسط تسهیل گر مهم ترین کار است. تفکر انتقادی به دنبال جستجو و اندیشیدن فعالانه فرد است که در طرح( p4c)این امر با گفتگو در حلقه ی کندوکاو شکل می گیرد.
از سوی دیگر داستان که به عنوان مهم ترین عاملِ تحریک کودکان به تفکر در برنامه ( p4c)به حساب می آید عنصری مشترک است که در برنامه تفکر انتقادی هم از آن استفاده می شود.و فعالان حوزه تفکر انتقادی همواره از داستان برای آموزش این نوع تفکر بهره برده اند.آنان معتقدند«کودکان در مواجهه با یک داستان می آموزند که چگونه لایه های پنهان داستان را کشف و مهارت تفسیر و استنباط را که از جمله مهارت های اصلی تفکر انتقادی است،در خود پرورش دهند.”
سخن آخر
مارتین هیدگر معتقد است:ما هنگامی به آنچه تفکر نامیده می شود،دست می یابیم که خود مستقلاَ فکر کنیم.برای آنکه چنین تلاشی به موفقیت برسد،ما باید آماده ی یادگیری نحوه ی تفکر باشیم.از نظر وی به محض آنکه خود را وقف این یادگیری کنیم و این امر را بپذیریم،پیشاپیش نیز اذعان کرده ایم که هنوز قادر به تفکر نیستیم.تنها هنگامی که آن چه را که فی نفسه باید موضوع تفکر واقع شود،دوست داشته باشیم،قادر به تفکر خواهیم بود.این دوست داشتن از نظر هیدگر«امر اندیشه برانگیز»است که موضوعی برای تفکر به ما اعطا می کند.
با کمی تساهل میتوان برنامه«فلسفه برای کودکان»را همان امر اندیشه برانگیز هیدگری دانست. موضوعی که با همراه کردن کودکان با جذابیت داستان و وارد کردن آنها به حلقه کندوکاو تفکر را برای آنها دوست داشتنی می کند. به آنها فرصت اظهار نظر آزادانه می دهد.و در نهایت مهارت استدلال کردن،مفهوم سازی و پژوهش را به آنها می آموزاند.کودکانی که در بحث ها و کندوکاوهای گروهی شرکت می کنند هنر تعمق و غور را به سان یک رویه و روش تمرین می کنند و نتایج محتملی به دست می آورند.نتایجی که می توان آن ها را اینگونه برشمرد:
۱-وارد شدن کودکان به حلقه کندوکاو و بحث مشترک نقد یکدیگر. با این رویّه اختلاف نظرهایی که گاهی کاملاَ شدید و عمیق است برایشان غیر متعارف نیست.
۲-آنان سعی می کنند در حلقه ی کندوکاو دلیلی را که مؤید یک داوری است را بدانند یا معنای بیانی را دریابند که در پسِ یک دیدگاه نهفته است.
۳-غور و تعمق کودکان در حلقه کندوکاو موجب شکل گیری فرایند سنجش دلایل و پذیرش دیدگاه های بدیل برای کودکان می شود.
۴-کندوکاو کودکان به دنبال پژوهش در موضوعی مهم به شیوه ای آزادانه،در نهایت به جایی می رسد که همه ی نظریات و دیدگاه ها را به علایق شخصی،مد نظر قرار می دهد.کودکان همدیگر را وادار می کنند که به جهان های ممکن،به ارزش های نو،ارتباط های نو و جهان بینی های جدیدی که ممکن است در جهان معقول تر طرح شود،بیندیشند. چنین تأملاتی ماده ی اولیه ی خلاقیت،فرضیه پردازی و رشد آموزشی واقعی است.
۵- حلقه کندوکاو موجب رشد تدریجی شخصیت کودکان می شود.چرا که در حلقه آنان خودشان درباره ی موضوعات مهم با جدیت می اندیشند.از این رو در می یابند که نه تنها اشخاصی مستقل اند،بلکه افراد فعالی هستند که می توانند جهان را تغییر دهند.
۶-در حلقه کندوکاو کودکان اغلب پیوند دوستی عمیقی میان خود احساس می کنند که باعث از بین رفتن احساس عجز و از خود بیگانگی ای می شود که غالباَ در جامعه ای بزرگتر با آن روبرو می شوند[۱۰].
شناخت برنامه«فلسفه برای کودکان»از دو جهت ضروری است. جهت اول به ایرانی بودن ما بر می گردد چرا که در فرهنگ ایرانی اسلامی مان بر تفکر تأکید بسیار شده و توصیه های بزرگان این فرهنگ به اندیشیدن و تأمل خود خواسته بسیار چشمگیر است تا جایی که یک ساعت تفکر را برابر با هفتاد سال عبادت دانسته اند یا در قرآن که اندیشیدن و سنجیدن امور را مقدم بر پذیرفتن بی دلیل و مقلدانه و کورکورانه دانسته «ولا تقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمُ اِنَّ اَلسمَعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنهُ مَسئُولاَ» و از جهت دیگر این که برنامه( p4c )در حال حاضر روش غالب آموزش در جهان به شمار میرود و بسیاری از کشورها در حال پیاده کردن و بهره وری از این برنامه هستند.
زین روش بر اوج انور می روی/ ای برادر گر بر آذر می روی
پی نوشتها
[۱] کند و کاوهای فلسفی برای کودکان و نوجوانان، سعید ناجی، ج۱، ص۲۶
[۲] کند و کاوهای فلسفی برای کودکان، فیلیپ کم، ص۵
[۳] کند و کاوهای فلسفی برای کودکان و نوجوانان، ج۱، ص۴۲
[۴] هم اندیشی، فیلیپ کم، ص۲۷
[۵] پنج رکن تفکر موثر، ادوارد برگر و مایکل استار بورد، ص۷۱
[۶] تشویق دانش آموزان به تفکر، سوکوولی، صص۳۷-۳۸
[۷] تشویق دانش آموزان به تفکر، ص۳۰-۳۱
[۸] هم اندیشی، فیلیپ کم، صص۳۰-۳۱
[۹] راهنمای تفکر نقادانه، ام نیل براون، صص۴-۵
[۱۰] آموزش تفکر انتقادی، چت مایرز، ص۵۰
مطالب دیگر از این نویسنده:
تأملی در رنج معنوی / بررسی مواجهه قدیس آسیزی و سورن کرکگور در مسأله ی رنج