«صُلب» و «ترائب» و سیزده قرن اشتباه(قسمت دوم)

نیلوفر- افشین احمدپور: بسیاری از نقدهای وارد شده به مفسّرین عیناً به مترجمین نیز وارد است. در این میان یکی از آسیب های ترجمه ، افزایش گرایش به ترجمه های منظوم است که هیچ خاصیّتی بر آنها مترتّب نیست. به عنوان مثال در ترجمه ی آیه ی مورد بحث در ترجمه های منظوم مورد اشاره ، «ترائب» به علّت ضرورت…

نیلوفر- افشین احمدپور: بسیاری از نقدهای وارد شده به مفسّرین عیناً به مترجمین نیز وارد است. در این میان یکی از آسیب های ترجمه ، افزایش گرایش به ترجمه های منظوم است که هیچ خاصیّتی بر آنها مترتّب نیست. به عنوان مثال در ترجمه ی آیه ی مورد بحث در ترجمه های منظوم مورد اشاره ، «ترائب» به علّت ضرورت رعایت وزن به «بطن» ترجمه شده است که تحریف آشکار معنایی است. نکته ی دیگر اشتباه عجیب مرحوم «بهبودی» در ترجمه ی همین واژه به «اضلاع دنده» است.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد

«صُلب» و «ترائب» و سیزده قرن اشتباه(قسمت دوم)

(اشتباه هزار ساله ی مترجمان و مفسّران درباره ی معنای واژه های «صلب» و «ترائب»)

 افشین احمدپور*

نظرات مترجمان قرآن:

با آنکه به علّت پرهیز از به کار گرفتن مجاز و تأویل و اعتنای بیشتر به اقوال شایع اهل لغت ، اختلاف کمتری در میان آراء مترجمین در مقایسه با مفسّرین دیده می شود امّا مناقشه ی  موجود بر سر معنای آیه هفتم سوره ی مبارکه ی طارق به حوزه ی ترجمه نیز سرایت کرده است.

اختلاف ترجمه های فارسی:

۱-مقصود از «صُلب» ، پشت مرد و مقصود از «ترائب» استخوان‌های‌ سینه ی زن است.(انصاریان،۱۳۸۳ش،۵۹۱؛ برزی،۱۳۸۲ش،۵۹۱؛ بروجردی،۱۳۶۶ش،۱۰۹۰؛حلبی،۱۳۸۰ش،۵۹۱؛دهلوی،۱۳۶۳ش،۱۳۵۱؛سراج،۱۳۷۵ش،۵۹۱؛صفّارزاده،۱۳۸۸ش،۱۴۷۸؛فارسی،۱۳۶۹ش،۱۱۸۳؛ فولادوند،۱۳۸۴ش،۵۹۱؛ مصباح زاده،۱۳۸۰ش،۵۹۱؛ یاسری،۱۴۱۵ق،۵۹۱؛ ارفع،۱۳۸۱ش،،۵۹۱؛ خواجوی،۱۳۸۸ش،۵۹۱؛ فیض الاسلام،۱۳۷۸ش،۱۱۹۴؛

۲-مقصود از «صُلب» مطلق پشت است و مقصود از «ترائب» مطلق سینه.(آیتی،۱۳۸۹ش،۵۹۲؛استادولی،۱۳۸۶ش،۱۰۲۴؛پورجوادی،۱۳۷۲ش،۵۹۰؛تشکری،۱۳۸۴ش،۵۹۱؛رواقی،۱۳۸۳ش،۵۱۷؛شعرانی،۱۳۸۲ش،۵۵۵؛صلواتی،۱۳۸۷ش،۵۹۱؛طاهری،۱۳۸۰ش،۵۹۱؛مجتبوی،۱۳۹۰ش،۵۹۱؛معزّی،۱۳۷۲ش،۵۹۱؛پاینده،،۱۳۵۷،۵۰۸؛قرائتی،۱۳۷۱ش،؛زمانی،۱۳۸۸ش،۱۲۵۲؛انصاری،۱۳۷۷ش،۵۹۱)

۳-مقصود از «صُلب» پشت(مرد) و مقصود از «ترائب» (استخوان های) پیش(مرد) است.( رضایی،۱۳۸۳ش،۵۹۱)

۴-«صُلب» مربوط به پدر است و «ترائب» استخوان های سینه زن است..(کاویان پور،۱۳۷۲،۵۹۱؛ مشکینی،۱۳۸۱ش،۵۹۱)

۵- مقصود از «صُلب»،(استخوان های)پشت و مقصود از «ترائب»، (استخوان های) پیش است.(موسوی گرمارودی،۱۳۸۷ش،۵۱۹)

۶-«صُلب» متعلّق به پدر است و «ترائب» شکم مادر است.(محمّدی،۱۳۹۰ش،؟؛مجد،۱۳۸۲ش،۵۹۱)

۷-مقصود از «صُلب» پشت مازه ی مرد و مقصود از «ترائب»  سینه ی زن است.(بی نا،۲۵۳۵شا،۴۱۴)

۸-مقصود از «صُلب» ، داخل تیره ی پشت و مقصود از «ترائب» ، اضلاع دنده است.(بهبودی،۱۳۸۰ش،۵۹۹)

۹- مقصود از «صُلب»،(استخوان های)پشت و مقصود از «ترائب»، (استخوان های) سینه است.(حدّادعادل،۱۳۹۰ش،۵۹۲)

۱۰- «صُلب» مربوط به پدر و «ترائب» سینه ی مادر است.(الهی قمشه ای،۱۳۹۱ش،۵۹۱)

۱۱-«صُلب» ، پشت پدر و «ترائب» استخوان های سینه ی مادر است.(اشرفی،۱۳۷۳ش،۵۳۵؛نوبری،۱۳۸۱ش،۵۳۰)

اختلاف ترجمه های انگلیسی:

۱-مقصود از«صُلب» ستون فقرات(spine/backbone) و مقصود از«ترائب» ، دنده ها(ribs)است.

 Shaikh/khatri,2007,840)؛Starkovsky,2005,13؛  (Hilâlî/Muhsin  Khân,1417:829

۲-مقصود از «صُلب» ، پشت مازه(loins) و مقصود از «ترائب» ، استخوان های سینه(breast-bones) است.Sale,1877:486)؛Palmer,1880:328؛Arberry,2001,640؛Rodwell,2004,55  ؛  (Sher’Alî,۲۰۰۴:۷۳۰   

۳- مقصود از «صُلب» ، پشت مازه(loins) و مقصود از «ترائب» ، استخوان جناغ سینه(breast-bone) است.(Bakhtiar,2011:107)

۴- مقصود از«صُلب» ، پشت(back) و مقصود از«ترائب» ، دنده ها(ribs)است.(Lahori,1973:1165)

۵-مقصود از «صُلب» ، جسم مرد و مقصود از «ترائب» ، جسم زن است.(Ross,1649:380)

۶- مقصود از«صُلب» ، ستون فقرات(backbone) و مقصود از«ترائب» ، استخوان جناغ سینه(breast bone)است.

 (Abdel Haleem,2005,417)

۷- مقصود از«صُلب» ، پشت مازه(loins) و مقصود از«ترائب» ، دنده ها(ribs)است.(Pickthall,1930:646)

۸- مقصود از«صُلب» ، ستون فقرات(spine) و مقصود از«ترائب» ، احشاء(viscera)است.(khalifa,1990,639)

۹- مقصود از«صُلب» ، پشت مازه(loins) در مرد و مقصود از«ترائب» ، محلّ اتّصال شاخه ی تحتانی استخوان ایسکیوم و عانه (pelvic  arch)در زن است.(Asad,19890,1205)

 

نقد نظرات مترجمان:

بسیاری از نقدهای وارد شده به مفسّرین عیناً به مترجمین نیز وارد است. در این میان یکی از آسیب های ترجمه ، افزایش گرایش به ترجمه های منظوم است که هیچ خاصیّتی بر آنها مترتّب نیست. به عنوان مثال در ترجمه ی آیه ی مورد بحث در ترجمه های منظوم مورد اشاره ، «ترائب» به علّت ضرورت رعایت وزن به «بطن» ترجمه شده است که تحریف آشکار معنایی است. نکته ی دیگر اشتباه عجیب مرحوم «بهبودی» در ترجمه ی همین واژه به «اضلاع دنده» است. «اضلاع» در عربی جمع «ضلع» است که در فارسی معادل «دنده» می باشد. لذا «اضلاع دنده» در فارسی معادل «دنده های دنده» است که علاوه بر غلط بودن به لحاظ علمی ، به لحاظ ادبی نیز «حشو» محسوب می شود.

اضطراب رأی مرحوم «مصطفوی» نیز محلّ تأمّل است. ایشان در «التّحقیق فی کلمات قرآن الکریم» «صُلب»  را استخوان های مرد و «ترائب»  را «رحم زن» معنا کرده است.(مصطفوی،۱۳۸۵ش،ج۳۱۸:۶)

آن مرحوم در مکتوب دیگر خویش یعنی «تفسیر روشن» واژه ی «صُلب» را پشت و کمر و واژه ی «ترائب» را استخوان های سینه معنا کرده اند. (مصطفوی،۱۳۸۰ش،ج۲۴۴:۱۶)

در همان تفسیر با فاصله ی یک صفحه آیه را به صورت زیر ترجمه کرده اند:

خارج می شود از بین پشت سخت و نرمی ها(مصطفوی،۱۳۸۰ش،ج۲۴۵:۱۶)

حقیقت آن است که ترجمه های انگلیسی این آیه نیز نه تنها از بیخ و بُن غلط اند بلکه در انتقال معنای واژه های به کار گرفته شده در ترجمه های فارسی و عربی نیز به کلّی ناموّفق اند.

 

روایات مرتبط با آیه ی هفتم سوره ی طارق:

در منابع روایی شیعه ، روایات زیادی درباره ی تولید مثل و نحوه ی خلقت جنین به چشم می خورد. در این میان به نظر می رسد پاره ای از روایات مذکور در تفسیر آیات مربوط به خلقت انسان و از جمله آیه هفتم سوره ی طارق مورد عنایت مفسّران قرار گرفته است.لازم به ذکر است که در صورت طولانی بودن روایت ، تنها سند و بخش مربوط به بحث، مورد التفات قرار خواهد گرفت:

روایت نخست: (یخرج من بین الصّلب و الترائب) قال الصلب الرّجل و الترائب المرأه و هی صدرها.(قمّی،۱۳۸۷ق،ج۴۱۵:۲)

روایت دوم: (ثمّ لقطعنا منه الوتین) قال عِرق فی الظّهر یکون منه الولد. (قمّی،۱۳۸۷ق،ج۳۸۵:۲)

روایت سوم: قوله(من نطفه إذا تمنی) قال تتحول النُّطفه إلى الدَّم فتکون أولاً دماً ثم تصیر النطفه و تکون فی الدماغ فی عِرق یقال له الورید و تمر فی فقار الظَهر فلا تزال تجوز فقراً فقراً حتّى تصیر فی الحالِبین فتصیر أبیض و أما نطفه المرأه فإنها تنزل من صدرها . (قمّی،۱۳۸۷ق،ج۳۳۹:۲)

روایت چهارم: أبوجعفر الطوسی فی الامالی ، وأبونعیم فی الحلیه ، وصاحب الروضه بالاسناد عن محمد الصیرفی وعبدالرحمن بن سالم ، قال : دخل أبوحنیفه على الصادق علیه السلام فقال علیه السلام له : البول أقذر أم المنی ؟ قال : البول ، قال : یجب على قیاسک أن یجب الغسل من البول دون المنی وقد أوجب الله الغسل من المنی دون البول .
ثم قال : لان المنی اختیار ، ویخرج من جمیع الجسد ، ویکون فی الایام ، والبول ضروره ویکون فی الیوم مرات.
قال : أبوحنیفه : کیف یخرج من جمیع الجسد والله یقول” من بین الصلب والترائب” ؟ قال أبوعبدالله علیه السلام : فهل قال لایخرج من غیرهذین الموضعین ؟…(مجلسی،۱۴۰۳ق،ج۳۳۳:۵۷)

روایت پنجم: وأما ما قاله الیهود، فهو أن الیهود – أعداء الله – لما قدم رسول الله صلى الله علیه وآله المدینه أتوه بعبدالله بن صوریا … قال: وأخبرنی یا محمد الولد یکون من الرجل أو من المرأه؟ فقال النبی صلى الله علیه وآله: أما العظام والعصب والعروق فمن الرجل، وأما اللحم والدم والشعر فمن المرأه، قال: صدقت یا محمد، ثم قال: فما بال الولد یشبه أعمامه لیس فیه من شبه أخواله شئ، ویشبه أخواله لیس فیه من شبه أعمامه شئ؟ فقال رسول الله صلى الله علیه وآله: أیهما علا ماؤه ماء صاحبه کان الشبه له.(طبرسی،۱۳۸۰ش،ج۵۳:۱)

روایت ششم: حدثنا محمد بن موسى بن المتوکل رحمه الله قال: حدثنا علی بن الحسین السعد آبادی عن أحمد بن محمد بن خالد عن أحمد بن محمد البزنطی عن أبان بن عثمان قال: قلت لأبی عبدالله… فقلت فکیف حرم النخاع؟ قال: لأنه موضع الماء الدافق من کل ذکر وأنثى وهو المخ الطویل الذی یکون فی فقار الظهر…(ابن بابویه،۱۳۸۶ق،ج۵۶۲:۲)

روایت هفتم: حدثنا علی بن أحمد بن محمد رضی الله عنه قال حدثنا محمد بن یعقوب عن علی بن محمد باسناده رفعه قال: أتى علی بن أبی طالب ” ع ” یهودی فقال یا أمیر المؤمنین إنی أسألک عن أشیاء إن أنت أخبرتنی بها أسلمت… فقال علیه السلام … وأما شبه الولد أعمامه وأخواله فإذا سبق نطفه الرجل نطفه المرأه إلى الرحم خرج شبه الولد إلى أعمامه، ومن نطفه الرجل یکون العظم والعصب وإذا سبق المرأه نطفه الرجل إلى الرحم خرج شبه الولد إلى أخواله، ومن نطفتها یکون الشعر والجلد واللحم إلى الرحم خرج شبه الولد إلى أخواله، ومن نطفتها یکون الشعر والجلد واللحم لأنها صفراء رقیقه.(ابن بابویه،۱۳۸۵ق،ج۲:۱)

روایت هشتم: حدثنا أبی رضی الله عنه قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد بن عیسى، عن علی بن الحکم، عن علی بن أبی حمزه، عن أبی بصیر، قال: سألت أبا عبد الله ” ع ” فقلت له: ان الرجل ربما أشبه أخواله وربما أشبه أباه وربما أشبه عمومته، فقال: ان نطفه الرجل بیضاء غلیظه ونطفه المرأه صفراء رقیقه، فان غلبت نطفه الرجل نطفه المرأه شبه الرجل أباه وعمومته، وان غلبت نطفه المرأه نطفه الرجل أشبه الرجل أخواله. (ابن بابویه،۱۳۸۵ق،ج۹۴:۱)

روایت نهم: أخبرنی علی بن حاتم رضی الله عنه، فیما کتب إلی قال: أخبرنی القاسم ابن محمد، عن حمدان بن الحسین، عن الحسین بن الولید، عن ابن بکیر، عن عبد الله بن سنان، عن أبی عبد الله ” ع ” قال: قلت له، المولود یشبه أباه وعمه قال: إذا سبق ماء الرجل ماء المرأه، فالولد یشبه أباه وعمه، وإذا سبق ماء المرأه ماء الرجل یشبه الرجل أمه وخاله. (ابن بابویه،۱۳۸۵ق،ج۹۴:۱)

روایت دهم: حدثنا أبو العباس محمد بن إبراهیم بن إسحاق الطالقانی رضی الله عنه قال: حدثنا محمد بن یوسف الخلال قال: حدثنا أبو جعفر محمد بن الخلیل المخرمی قال: حدثنا عبد الله بن بکر السهمی قال: حدثنا حمید الطویل، عن أنس بن مالک قال: … قال صلى الله علیه وآله … وإذا سبق ماء الرجل ماء المرأه نزع الولد إلیه… (ابن بابویه،۱۳۸۵ق،ج۹۵:۱)

روایت یازدهم: حدثنا المظفر بن جعفر بن المظفر العلوی رضی الله عنه قال: حدثنا جعفر بن محمد بن مسعود، عن أبیه قال: حدثنا علی بن الحسن قال: حدثنا محمد ابن عبد الله بن زراره، عن علی بن عبد الله، عن أبیه، عن جده، عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال: تعتلج النطفتان فی الرحم فأیتهما کانت أکثر جاءت تشبهها، فإن کانت نطفه المرأه أکثر جاءت تشبه أخواله، وإن کانت نطفه الرجل أکثر جاءت تشبه أعمامه…(ابن بابویه،۱۳۸۵ق،ج۹۵:۱)

روایت دوازدهم: حدثنا علی بن أحمد بن محمد رضی الله عنه قال: حدثنا حمزه بن القاسم العلوی قال: حدثنا علی بن الحسین بن الجنید البزاز قال: حدثنا إبراهیم بن موسى الفراء قال: حدثنا محمد بن ثور، عن معمر، عن یحیى بن أبی کثیر، عن عبد الله ابن مره، عن ثوبان: ان یهودیا جاء إلى النبی صلى الله علیه وآله فقال له یا محمد، أسألک فتخبرنی! … أفلا أسألک عن شئ لا یعلمه إلا نبی؟ قال: وما هو؟ قال شبه الولد أباه وأمه، قال ماء الرجل أبیض غلیظ وماء المرأه أصفر رقیق، فإذا علا ماء الرجل ماء المرأه کان الولد ذکرا بإذن الله عز وجل، ومن قبل ذلک یکون الشبه وإذا علا ماء المرأه ماء الرجل خرج الولد أنثى بإذن الله عز وجل ومن قبل ذلک یکون الشبه… (ابن بابویه،۱۳۸۵ق،ج۹۶:۱)

روایتی مشابه این روایت بدون ذکر سند در «احتجاج» ذکر شده است. (طبرسی،۱۳۸۰ش،ج۶۴:۱)

روایت سیزدهم: حدثنا أبی رضی الله عنه قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد عن ابن خالد البرقی، عن أبی هاشم داود بن القاسم الجعفری، عن أبی جعفر الثانی ” ع ” قال: أقبل أمیر المؤمنین ” ع ” ومعه الحسن بن علی ” ع ” وهو متکئ على ید سلمان، فدخل المسجد الحرام فجلس إذ أقبل رجل حسن الهیئه واللباس فسلم على أمیر المؤمنین فرد علیه السلام فجلس ثم قال: یا أمیر المؤمنین أسألک عن ثلاث مسائل إن أخبرتنی بهن علمت أن القوم رکبوا من أمرک ما أقضى علیهم انهم لیسوا بمأمونین فی دنیاهم ولا فی آخرتهم، وان تکن الأخرى علمت إنک وهم شرع سواء، فقال له أمیر المؤمنین ” ع ” سلنی عما بذلک، قال: أخبرنی …عن الرجل کیف یشبه ولده الأعمام والأخوال؟ فالتفت أمیر المؤمنین ” ع ” إلى الحسن بن علی علیه السلام فقال یا أبا محمد أجبه فقال الحسن علیه السلام …وأما ما ذکرت من أمر الرجل یشبه ولده أعمامه وأخواله فإن الرجل إذا أتى أهله بقلب ساکن وعروق هادئه وبدن غیر مضطرب استکنت تلک النطفه فی تلک الرحم فخرج الولد یشبه أباه وأمه وان هو أتاها بقلب غیر ساکن وعروق غیر هادئه وبدن مضطرب اضطربت تلک النطفه فی جوف تلک الرحم فوقعت على عرق من العروق فإن وقعت على عرق من عروق الأعمام أشبه الولد أعمامه وان وقعت على عرق من عروق الأخوال أشبه الولد … (ابن بابویه،۱۳۸۵ق،ج۹۷:۱)

روایت چهاردهم: عن محمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد، عن بعض أصحابه رواه عن رجل من العامه قال: کنت أجالس أبا عبد الله علیه السلام فلا والله ما رأیت مجلسا أنیل من مجالسه. قال: فقال لی ذات یوم: من أین تخرج العطسه؟ فقلت: من الانف، فقال لی: أصبت الخطأ، فقلت: جعلت فداک، من أین تخرج؟ فقال: من جمیع البدن، کما أن النطفه تخرج من جمیع البدن ومخرجها من الإحلیل. ثم أما رأیت الانسان إذا عطس نفض جمیع أعضائه، وصاحب العطسه یأمن الموت سبعه أیام.(کلینی،۱۳۶۵ش،۶۵۷) 

نقد روایات:

به جز روایات ششم و سیزدهم که نیاز به تأمل بیشتری دارد ، تمامی روایات فوق الذکر به لحاظ سندی ضعیف هستند.

سند روایت ششم به ظاهر صحیح به نظر می رسد امّا وثاقت «محمّد بن موسی بن المتوکّل» و «علیّ بن الحسین السعد آبادی» محلّ اختلاف است. محمّد بن موسی بن المتوکّل توثیقی ندارد امّا برخی از متأخّرین بنا به دلایلی همچون قرار داشتن در زمره ی مشایخ اجازه ی «شیخ صدوق» وی را توثیق کرده اند. (خویی،۱۴۰۳ق،ج۲۸۴:۱۷)

«علیّ بن الحسین السعد آبادی» نیز توسّط متقدّمین توثیق نشده امّا متأخرین وی را به خاطر قرار داشتن در سند روایات «کامل الزّیارات» توثیق کرده اند. حقیقت این است که توثیق متأخّرین  هیچ ارزشی ندارد و عدم توثیق متقدّمین بیانگر عدم وثاقت هر دو راوی است.

«احمد بن محمّد بن خالد برقی» نیز با آنکه توثیق شده امّا هم از جانب نجاشی و هم از جانب ابن غضائری به نقل از ضعفاء متّهم شده است لذا روی هم رفته سند روایت صحیح نیست.

سند  روایت سیزدهم نیز از دو جهت قابل مناقشه است. مشکل نخست روایت ، وجود «احمد بن محمّد بن خالد برقی» در سلسله ی راویان است که به نقل از ضعفاء متّهم است. مشکل دوم وجود «داود بن القاسم الجعفری» در میان راویان است که اگر چه توثیق شده امّا «کشی» وی را به ارتفاع قول متّهم کرده است. بر همین اساس برخی حدیث پژوهان معاصر با استناد به سخن «کشی» و نیز عدم ذکر نام کتب وی توسّط نجاشی ، معتقدند که کتاب منتسب به وی ، از آن او نبوده و به همین دلیل ثقات از نقل روایات موجود در کتاب مذکور پرهیز کرده اند.(بهبودی،۱۳۸۹ش،۲۵۱)

علی ایّ حالٍ حتی اگر بر فرض محال ، سند تمام روایات فوق الذکر را صحیح بدانیم باز در حوزه ی نقد متن حدیث هیچ یک از این روایات قابل انتساب به معصوم علیه السلام نیست زیرا یکی از معیارهای نقد متن حدیث عدم مخالفت با علم است و همه ی روایات مذکور با بدیهیات علومی همچون آناتومی ، جنین شناسی و ژنتیک در تعارض است.

 ادامه دارد…

afshinahmadpourmd@gmail.com

 *پزشک و دانشجوی تخصص قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی

 

در این ارتباط

«صُلب» و «ترائب» و سیزده قرن اشتباه(قسمت نخست)

۱ ۱ رأی
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
مرادی
مرادی
بهمن ۲۰, ۱۳۹۵ ۶:۴۴ ب٫ظ

سلام تصور میشد که از نظر آقای احمد آل حسین در خصوص نحوه خروج جنین از رحم مادر و آیات سوره طارق استفاده شود…شاید در ادامه مقالات اشاره گردد… طبق این نظر همانطور که در آیه بعدی ضمیر در کلمه “رجعه” اشاره دارد به انسان “یخرج” نیز در آیه مورد بحث اشاره به جنین و انسان میکند… خروج حنین از میان استخوانهای پشت و اطراف محل خروج منظور است قرار گرفتن جنین در موقعیت مناسب بین این استخوانها تقدیر الهی است…ممکن است این خروج با دفعات تلاش رخ دهد… اتصال زیبا در کلام را ملاحظه کنید که قادر بودن خداوند… مطالعه بیشتر»

سید
سید
بهمن ۱۸, ۱۳۹۵ ۷:۲۹ ب٫ظ

سلام بر آقای احمدی عزیز . نظریه درست را ارائه نکردید. اما خوب است که در یوتیوب فایل تصویری یا صوتی آقای سید مصطفی حسینی طباطبایی را هم مشاهده کنید و به نظر جواب خوبی داده اند. در آیه هم توجه بفرمائید که می فرماید : یخرج من بین الصلب و الترائب) که نحوه خروج ماء دافق را بیان می کند نه نحوه ساخت منی چون در آیه به این قسمت توجه کنید ( من بین ) است نه از صلب و ترائب یعنی منی که همان ماء دافق باشد از من بین الصلب و ترائب خارج می شود

مرتضی
مرتضی
بهمن ۱۸, ۱۳۹۵ ۲:۵۹ ب٫ظ

برادر این جمله یا فرض بسیار مهم اما بی دلیل را از کجا آوردید ؟
یکی از معیارهای نقد متن حدیث عدم مخالفت با علم است و همه ی روایات مذکور با بدیهیات علومی همچون آناتومی ، جنین شناسی و ژنتیک در تعارض است.

3
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx