چگونگی نزول قرآن و بازخوانی انتقادی آرا (۱)

علی سلطانی: مسئله وحی و امر نزول قرآن همیشه موضوع اندیشه و تامل مفسران و الهیدانان مسلمان و غیرمسلمان بوده است. کوشش های کلامی و تفسیری که در سیر اندیشه دینی در اسلام و به مقتضای مسائل و معارف زمانه، میتوان آنها را در سه حوزه تقسیم بندی نمود. پرسش از «ماهیت و چیستی وحی»، «کیفیت و چگونگی نزول وحی»،…

علی سلطانی: مسئله وحی و امر نزول قرآن همیشه موضوع اندیشه و تامل مفسران و الهیدانان مسلمان و غیرمسلمان بوده است. کوشش های کلامی و تفسیری که در سیر اندیشه دینی در اسلام و به مقتضای مسائل و معارف زمانه، میتوان آنها را در سه حوزه تقسیم بندی نمود. پرسش از «ماهیت و چیستی وحی»، «کیفیت و چگونگی نزول وحی»، «پرسش حول ابعاد زمانی وحی». پاسخ و اندیشه بر هر کدام از این ابعاد، ثمره های متفاوت کلامی و تفسیری را پدید می آورده است. این گفتار، متناسب با زمان نوشتنش در ماه بهار قرآن و آیات ابتدایی سوره قدر، سرفصل کیفیت و چگونگی نزول را مدنظر بازاندیشی خود دارد.

 

 

***

چگونگی نزول قرآن و بازخوانی انتقادی آرا (۱)

|علی سلطانی|

 پژوهشگر فلسفه و دین

 چکیده: مسئله وحی و امر نزول قرآن همیشه موضوع اندیشه و تامل مفسران و الهیدانان مسلمان و غیرمسلمان بوده است. کوشش های کلامی و تفسیری که در سیر اندیشه دینی در اسلام و به مقتضای مسائل و معارف زمانه، میتوان آنها را در سه حوزه تقسیم بندی نمود. پرسش از «ماهیت و چیستی وحی»، «کیفیت و چگونگی نزول وحی»، «پرسش حول ابعاد زمانی وحی». پاسخ و اندیشه بر هر کدام از این ابعاد، ثمره های متفاوت کلامی و تفسیری را پدید می آورده است. این گفتار، متناسب با زمان نوشتنش در ماه بهار قرآن و آیات ابتدایی سوره قدر، سرفصل کیفیت و چگونگی نزول را مدنظر بازاندیشی خود دارد.به باور نگارنده، مرور و بازاندیشی انتقادی این مبحث، فواید و میوه های مبارک تفسیری و مبناهای معرفتی در شناخت و فهم بهتر قرآن را به ارمغان خواهد آورد.

علم مصرف کننده ی کلام، در مقام دریافت ورودیها به تناسب زمان خود، سوالهایی را می پذیرفته و می پذیرد. علم کلام، با همین پرسش ها ، معرفت دینی را فربه تر می یابد و بر شاخ و برگ آن می افزاید. این سوالهای ورودی به معرفت دینی، خود آیینه احوالات و دلمشغولی ها و درگیریهای فکری زمانه خود اند و لاجرم از مسائل مبتلابه عصر خود برای ما خبر می آورند. یکی از آن سوالهای جدی و قدیمی، تامل الهیدانان دینی در همه ادیان،بر کیفیت و ابعاد پدیده وحی بوده است. در عالم اسلام هم به تناسب دیگر ادیان ، پرسش از ماهیت و کیفیت وحی، همیشه از سرفصلهای فکری متکلمان بوده است. به عبارتی، موضوعِ پرسش از وحی و نزول قرآن از قدیمی ترین موضوعات معرفت دینی است که میتواند با پرسشها و مراجعات عصری مداوم که متاثر از افق فهمی و معرفتی هر زمانه است، جلوه های کشف نشده و راهگشا و دریچه های جدید و مبارکی را در اختیار مومنان و متکلمان قرار دهد .البته این بازشناسی عصری، از رهگذر مرور  منتقدانه آرا  و سیر اندیشه گذشتگان و بهره گرفتن عالمانه از دستاوردهای آنان میگذرد.ادامه ی منطقی و منتقدانه تلاش های فکری آنان، همچنین در بستر شناخت و بهره گیری به جا از تحولات معرفتی زمانه خود ما ممکن میشود. یعنی از یکسو ما بر شانه گذشتگان می ایستیم و از سوی دیگر همچون آنها، ازخوراکهای  معرفتی زمانه ی خود، اندیشه دینی را  اصلاح و تعدیل و نوسازی می کنیم و پیش می بریم. در رابطه با مسئله وحی، امر نزول قرآن همیشه موضوع اندیشه و بحث مفسران و متکلمان مسلمان بوده است. از یک منظر، این کوشش های قدیمی و هنوز در خور تامل در سه حوزه دسته بندی میشود. پرسش از «ماهیت و چیستی وحی»، «کیفیت و چگونگی نزول وحی»،« پرسش حول ابعاد زمانی وحی». پاسخ و اندیشه بر هر کدام از این ابعاد، ثمره های متفاوت کلامی و تفسیری را پدید آورده است. این گفتار، متناسب با زمان نوشتنش در ماه بهار قرآن و آیات ابتدایی سوره قدر، سرفصل کیفیت و چگونگی نزول را مدنظر بازاندیشی خود دارد.به باور نگارنده، مرور و بازاندیشی بر این مبحث، فواید و میوه های مبارک تفسیری و مبناهای معرفتی در شناخت بهتر قرآن را به ارمغان خواهد آورد.

کیفیت نزول

پرسش از چگونگی نزول، مقدمه ایست که در نتایج بعدی تفسیری ما بی شک ریزش میکند. نمیتوان در باب ماهیت و چگونگی نزول قرآن یک نظر داشت و بازتاب آن را در آرای تفسیری نخواست و نپذیرفت و نجست. مگر آنکه آرای تاویلی و تفسیری ما از یک نظام فکری نامنظم و درهم تبعیت کند که ناهمسازی درونی رای ها در آن معمول باشد.چرا که پاسخ به چگونگی نزول قرآن، بیشک خروجی ها و پیامدهای تفسیریِ متناسب با خود را زیربنا و مقدمه خواهد شد.

تامل بر چگونگی نزول، صرفا یک انتظار و پرسش بیرونی متن قرآن نبود. یعنی مسلمانان صرفا از بیرون سفره قرآن، این سوال را وارد حوزه فکری و تاملی خود نکردند. چرا که خودِ گزاره های قرآنی هم اجازه و موجبات طرح این پرسش را به مخاطبان میداده است. همانگونه که در متون قدیم و جدید در این باب سخن گفته شده است، قرآن در این باب دو دسته آیات و پیامهای کلی را به گوش مخاطب خود میرساند. آیاتی که لااقل در ظاهر عبارات، روایتگر نزول یکباره در شبی نامیده به قدر است. و آیاتی که دلالت کننده و متضمن نزول تدریجی و همگام با اتفاقات و احوالات و رخدادهای برون متنی قرآنند. آیات مورد اشاره را بر حسب و بر فرض صحت روایتهای بیانگر ترتیب نزول، به صورت زیر میتوان دسته بندی کرد.

آیات متضمن نزول دفعی

۱-     سوره قدر،  ۲۵ امین سوره به ترتیب نزول و مکی

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَیْلَهِ الْقَدْرِ)۱ (وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ)۲ (لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْر مِّنْ أَلْفِ شهْرٍ (۳)

ما [قرآن را] در شب قدر نازل کردیم(۱) و از شب قدر، چه آگاهت کرد.(۲) شبِ قدر از هزار ماه ارجمندتر است. (۳)

۲-     سوره دخان. ۶۴ امین سوره به ترتیب نزول و مکی

حم (۱) وَ الْکِتَابِ الْمُبِینِ(۲) إِنَّا أَنزَلْنَهُ فىِ لَیْلَهٍ مُّبَرَکَهٍ  إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ(۳) فِیهَا یُفْرَقُ کُل أَمْرٍ حَکِیمٍ(۴) .

حاء، میم(۱) .سوگند به کتاب روشنگر (۲) [که‏] ما آن را در شبى فرخنده نازل کردیم، [زیرا] که ما هشداردهنده بودیم. (۳) در آن [شب‏] هر [گونه‏] کارى [به نحوى‏] استوار فیصله مى‏یابد. (۴)

 

 

۳-     سوره بقره، ۸۷ امین به ترتیب نزول و مدنی

شهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى‏ وَ الْفُرْقَان. (۱۸۵)

ماه رمضان [همان ماه‏] است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، [کتابى‏] که مردم را راهبر، و [متضمّن‏] دلایل آشکار هدایت، و [میزان‏] تشخیص حق از باطل است.

آیات متضمن نزول تدریجی

۱-     سوره فرقان، ۴۲ اُمین به ترتیب نزول و مکی

وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ لَا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَهً وَاحِدَهً  کَذَالِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ  وَ رَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلًا (۳۲)وَ لَا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَق‏ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیرًا)۳۳(

و کسانى که کافر شدند، گفتند: «چرا قرآن یک جا بر او نازل نشده است؟» این گونه [ما آن را به تدریج نازل کردیم‏] تا قلبت را به وسیله آن استوار گردانیم، و آن را به آرامى [بر تو] خواندیم (۳۲) و براى تو مَثَلى نیاوردند، مگر آنکه [ما] حق را با نیکوترین بیان براى تو آوردیم. (۳۳)

۲-     سوره اسرا، ۵۰ اُمین سوره به ترتیب نزول و مکی

أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقىَ‏ فىِ السَّمَاءِ وَ لَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتىَ‏ تُنزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَّقْرَؤُه(۹۳)

یا براى تو خانه‏اى از طلا [کارى‏] باشد، یا به آسمان بالا روى، و به بالا رفتن تو [هم‏] اطمینان نخواهیم داشت، تا بر ما کتابى نازل کنى که آن را بخوانیم.

۳-     سوره اسرا، ۵۰ اٌمین به ترتیب نزول و مکی

وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلىَ النَّاسِ عَلىَ‏ مُکْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنزِیلًا(۱۰۶)

و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل کردیم تا آن را به آرامى بر مردم بخوانى، و آن را به تدریج نازل کردیم. (۱۰۶)

۴-     سوره نساء،۹۲ اُمین سوره به ترتیب نزول و مدنی

یَسئَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَن تُنزِّلَ عَلَیهِمْ کِتَابًا مِّنَ السَّمَاءِ  فَقَدْ سَأَلُواْ مُوسىَ أَکْبرَ مِن ذَالِکَ فَقَالُواْ أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَهً(۱۵۳)

اهل کتاب از تو مى‏خواهند که کتابى از آسمان [یکباره‏] بر آنان فرود آورى. البتّه از موسى بزرگتر از این را خواستند و گفتند: «خدا را آشکارا به ما بنماى

اگر با اشاره ی ضمیر متصل «هُ» انزلناه، به قرآن موافق باشیم، آیات دسته ی نزول یکباره مجموعه داده هایی را در معرض فهم شنونده میگذارد که نتیجه نهایی اش آن است که قرآن در شبی به نام قدر که در ماه رمضانست، نازل شده است. آیه ی سوره قدر بیانگر نزول قرآن در شب قدر است. در سوره دخان این شب، با وصف مبارک یاد میشود. از سویی دیگر در آیه ی سوره بقره، از ماه رمضان به عنوان ماه نزول قرآن نام برده میشود. اگر این سه گزاره را به مثابه مقدمه ای فرض کنیم، نتیجه ی منطقی اش این میشود که قرآن در شب مبارکِ قدر، که یکی از شب های ماه رمضان است، بر قلب سلیم پیامبر ص نازل شده است[۱]. البته شبی که مشخص نیست دقیقا کدام شب است و مقرر هم نیست که درک جوانب و حقیقتش هم آسان و ساده بوده باشد. احتمالات رمضانی مفسران بنابر بر تفاوت باورشان در این حوزه ، شب هفدهم یا هجدهم یا بیست و چهارم ماه رمضان است. البته دوازدهم ربیع الاول و بیست و هفتم رجب نیز سرآغاز نزول شمرده شده اند، که فلسفه و چرایی این احتمالات متعدد در ادامه گقتار روشن خواهد شد. آیات دسته ی دوم متضمن نزول تدریجی هم قرینه هایی را بیان میکند که عصاره نهایی اش این میشود که به واسطه حکمت های خفی و آشکار، قرآن متفاوت از کتب وحیانی پیشین، به تدریج و تفریق و تفصیل ، پاره پاره و در داد و ستد ناگسستنی با محیط و حوادث پیرامونی پیامبر نازل شده است. این تدریج علیرغم کنایه منکران و درخواست اهل کتابست که این امر را دستمایه طعن و بهانه جویی مسبوق به سابقه خود در رابطه با نزول یکباره، قرار داده بودند.(۳۲-۳۳ فرقان). به علاوه این اشاره های درون متنی متضمن نزول تدریجی، در بیرون متن هم هر خواننده سیره پیامبر ص به روشنی و بداهت و تعدد میداند که حوادث تاریخی پی در پی ای وجود داشته اند که بازتاب خود را تدریجا در قرآن گذاشته اند. پدید آمدن اصطلاحاتی چون اسباب النزول، ناسخ و منسوخ،آیات مکی و مدنی و سفری و حضری و تابستانی و زمستانی و زمینی و آسمانی و …. خودش ناگفته از این پیوند تدریجی و رویدادمحور بسیاری آیات خبر میدهد.

کنار هم قرار گرفتن این اشاره ها و دانستن های به ظاهر ناهمساز، آغازگر آن پرسش تاریخی شد که بالاخره چگونه میشود این دو گونه نزول را در کنار هم دید و فهمید؟ چگونه قرآن، هم به یکباره نازل شده است و هم تدریجا و به تناول حوادث و روزها؟؟ این پرسش در کنار بحث کلامی ریشه دارتر وشایع تر مخلوق یا قدیم بودن نشست که چه بسا، این تامل صورت ریشه ای همان مبحث بود .بحثی که در دوران مامون به اوج تاثیرگذاری سیاسی و اجتماعی خود رسید و دوران مشهور به محنت (=دوران آزمون عقیدتی  و ایمانی) را آفرید. ریشه داری بحث کلامیِ مخلوق یا قدیم بودن قرآن از آن جا بود که گفته شده است در عهد امویان، پیشروان فکری معتزله و اهل زندقه در پی گرفتن این بحث متاثر از بحث کلامی مشابه و سابقه دارتری در تورات  و میان اهل کتاب بوده اند.[۲] پیش روی این تامل، در سیر اندیشه تفسیری و کلامی مسلمانان در این قرنها، پاسخ های متفاوتی داده شده است. پاسخ هایی که از سوی قائلان نظریات دیگر، هر یک متوجه نقد ها و شبهه هاییست که استحکام هر کدام از آن رای ها را مورد تردید قرار داده اند. چه بسا به موجب ریشه های سیاسی  و حمایتهای ایدئولوژیک ، یک نظر در صدر می نشسته است و دیگر آرا، منحرفانه و غیرراست کیشانه شمرده میشده اند. با مطالعه سیر آرا و نظریات پیرامونی چگونگی نزول قرآن، میتوان این تفسیرها را در سه نظریه کُلی خلاصه کرد.

یک/ یک- یکباره به آسمان در قدر ، تدریجی به پیامبر در بیست و سه سال

در سیر تاریخی اندیشه دینی، نظریه متداول و ارتدوکس در این حوزه، به آن رایی تعلق گرفت که بر این عقیده بود که قرآن در سه مرحله، تکوین خود را پی گرفت. ابتدا از سوی خداوند بر لوح محفوظ نازل شد و سپس در شب قدر یکباره از لوح محفوظ به بیت العزه یا بیت المعمور در آسمان دنیا نازل شد و پس از آن به صورت پراکنده در بیست و سه سال ایام پیامبری بر قلب پاک ایشان نازل گشت. این یکبارگی به دو صورت، فهمیده و تفسیر شده، که گونه ی دوم، تفسیری ست که در دوران معاصر بیشتر بر آن تاکید شده است. وجه اول، که سیوطی در الاتقان از آن با اصطلاح قول «صحیح و مشهورتر» در بین تمامی فهم ها یاد میکند، در اصلی ترین خاستگاهِ خود بر روایتی از ابن عباس متکی ست.« حاکم و بیهقی و نسائی از طریق ابن داود بن هند از عکرمه از ابن عباس روایت کرده اند که گفت: قرآن در یک شب (شب قدر) به آسمان دنیا فرود آمد، سپس به مدت بیست سال نازل گشت . آنگاه ابن عباس این دو آیه را خواند  «وَ لَا یَأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاکَ بِالْحَق‏ وَ أَحْسَنَ تَفْسِیرًا» و « وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلىَ النَّاسِ عَلىَ‏ مُکْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنزِیلًا» …. و از ابن عباس روایت کرده اند که گفت: قرآن از ذکر جدا شد، پس در بیت العزه آسمان دنیا نهاده شد، پس جبرئیل آن را (به تدریج) بر پیغمبر فرود می آورد…. وطبرانی از ابن عباس روایت کرده که گفت:قرآن شب قدر در ماه رمضان به آسمان دنیا به طور مجموع نازل شد. سپس به طور پراکنده فرود آمد… از وجه دیگری از ابن عباس روایت کرده اند که گفت: قرآن به طور کامل فرود آمد تا اینکه در بیت العزه آسمان دنیا گذاشته شد و جبرئیل بر محمد(ص) در جواب سخنان بندگان و کارهایشان فرود آورد»[۳] در یکی از اصلی ترین نقل های این روایت، عطیه بن الاسود از بزرگان خوارج، اولین پرسشگر تاریخی نامبرده در نقل هاست که چگونگی جمع میان دو قول نزول دفعی و تدریجی برایش مورد سوال واقع شده است. «این مردویه و بیهقی در کتاب الاسما و صفات… از این عباس روایت کرده اند ، اینکه عطیه بن الاسود به او گفت: این دو آیه در دلم شک افکنده (شهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ) و (إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَیْلَهِ الْقَدْرِ) و حال آنکه می بینیم قرآن در شوال، ذی العقده ، ذی الحجه ، محرم، صفر و ربیع الاول… نازل شد؟ ابن عباس گفت : قرآن در ماه رمضان و شب قدر به طور کامل نازل شد، سپس بر مواقع نجوم رٌسٌلا(سقوط ستارگان)در ماهها و در روزها نازل گردید.»[۴]

تمام قولهای تفسیریِ شایع و جاری شده در این حوزه، دنباله و شرحی بر قبول همین نقل روایی از ابن عباس است. مطابق وجه اول و قدیمی و راست کیشانه این فهم، قرآن کنونیِ در دسترس ما، همانیست که در تمامی مراحل نزول، به طور کامل از ابتدا حاضر بوده(بخوانید قدیم بوده)  و از لوح محفوظ جدا گشته و یکباره به آسمان دنیا و از آنجا به تدریجِ پیامبری، به قلب پیامبر  نازل شده است. لااقل مفسران در این تبیین خود از این سخن نمی گویند که آیا تمام آنچه که بعدها بر پیامبر نازل شد، همانی بود که از لوح محفوظ در شب قدر به آسمان دنیا نازل شد و از قبل واژه به واژه در آنجا بود ؟ چون شرحی بر این مطلب نزده اند، پس باید این فرض را پذیرفته شده دانست. نتیجه منطقی این نظریه، حتی ناگفته از سوی مفسران متقدم، این است که واژه به واژه و قرآنِ با تفصیلِ کنونی،همان قرآن نزول یافته به آسمان در شب قدرست و در همان مرحله نیز جزئیات و عباراتش حاضر بوده است . عمده مفسران متقدم ومتاخر را با فهم ها و شرحهای متفاوت، باید مدافع این نظریه دانست.ادله قائلان متقدم و متاخر این  نظریه را به شرح زیر میتوان صورت بندی کرد.

۱-     روایت منقول از این عباس. عمده مفسران متقدم،به واسطه پارادایم تفسیر نقلی یا موضوع نبودن بحث انتقادی پیرامونی، صرف اشاره به روایت نقل شده از ابن عباس را بر صحت فهم مذکور کافی می دانسته اند و بر آن استدلال کرده اند.[۵]

۲-     رویکردی لغوی. واژه انزال، بر وزن صیغه افعال، به معنای نازل کردن دفعی و یکپارچه است. واژه تنزیل بر وزن صیغه تفعیل، به معنای نازل کردن تدریجی است. در مقاطع اشاره به نزول در لیله المبارکه و شب قدر هم، همواره از فعل انزال بهره  گرفته شده است. چنین توجیه واژه شناسانه ای در آثار تفسیری گذشتگانِ دور مشاهده نمیشود و بیشتر متعلق به دوران های بعدی و معاصرست.[۶]

 

نقد نظریه

در نقد و تردید بر مبانی این نظریه، نکات در خور توجه و تاملی از سوی ناقدان گفته شده است. این نقدها را میتوان در سطوح زیر دسته بندی کرد.

۱-     راویان و حدیث شناسان بزرگی اسناد روایی مبنای این تفسیر را صحیح دانسته اند. سندی که در نهایت به ابن عباس ختم میشود. اما باید پرسید که ابن عباس از این خبر غیبیِ نزول قرآن به آسمان دنیا در شب قدر،چگونه مطلع شده است؟؟ ابن عباس احتمالن تنها سه سال قبل از هجرت به دنیا آمده است و در زمان وفات پیامبر ص، ۱۰ ، ۱۳ یا ۱۵ ساله بوده است. چگونه این خبر غیبی و رخ داده در زمانی بی زمان و دور از دسترس،نه از سوی خود پیامبر و نه اصحاب بزرگ و نزدیکش، بلکه از سوی نوجوانی در عصر نزول روایت میشود؟![۷]هربرت برگ، تفسیر پژوه برجسته،در مقاله ی مفصلی با مرور زندگی ابن عباس ، نشان میدهد و مدعی میشود که همگام با اقتدار و اوج گیری و زوال سیاسی خلفای عباسی، شهرت و نفوذ ابن عباس در تفسیر قرآن هم شکل میگیرد  و اوج می یابد و دچار افول میشود. یعنی عمده ای این قولهای تفسیری، برای آن جعل شده است تا جایگاه موجه و هم منزلتی برای عباسیان،در مقابل وجهه علویان بسازد.[۸]

۲-     حکمت نزول بر آسمان دنیا چیست؟ به چه جهت، هدایت و بینه و فرقان  برای خلق(الناس)، باید مدتی در آسمان دنیا، نازل نشده و راکد بماند؟؟ « خداوند فرمود: ماه رمضان که قرآن برای هدایت مردم در آن نازل شد. این رحمت الهی ست بر مردم.خداوند از انعام بر ناس سخن میگوید. ناس مشخص و معین است. همین خلق مردم است. پس بعید است که سخن هادیِ مردم از لوح محفوظ بر آسمان دنیا نازل شود و مدتی آنجا بماند، که چه شود؟؟ ساکنان ملاء اعلی و ملکوت خدا از آن آگاه گردند؟؟ به مردم چه میرسد؟ این کلام الهی برای بیان مرز حق و باطل، جهت مردم است نه فرشتگان آسمانی… وقتی هدایتی به مردم نرسید و اثری بر آنها نداشت، چه بزرگداشتی برای ماه رمضان، ماه تعبد و روزه است؟»(۶) همچنانکه محمد عبده هم در تفسیر آیه نزول در سوره دخان، هدف از نزول در لیله المبارکه را «انا کنا منذرین»، یعنی برای انسانِ محتاج تعلیم و ارشاد بیان میکند. قرآنی که با آن هر امر حکیم  و کلی و مبهمی، تفصیل و گشوده و جدا میشود و به تعبیر عبده، با این تفصیل مردم را به حق میرساند و از باطل دور میکند. این صفات محقق نیست مگر وقتی قرآن بر مردم نازل شود . وقتی هنوز نازل نشده و در آسمان دنیا مانده است، چه جای توصیف به این ویژگیها؟؟ وقتی که هنوز اثری از این هدف نزول، برای مردم محقق نشده است؟؟![۹]

۳-     واژه شناسان، لفظ و مصدر انزال را از ماده نزل، به دو معنی گرفته اند. یکی به معنی ایواء یا جا دادن(از قطب رازی، حاشیه بر کشاف)، وارد شدن، جای گیر شدن و دیگری به معنای فروافتادن بلندیست.(المفردات راغب، ماده نزل) . به تعبیر محمود رامیار انزل در قرآن به معانی «مهیا کردن، آماده گردانیدن(و انزلنا الحدید) و آفریدن (و انزل لکم من الانعام ثمانیه ازواج)» نیز استعمال شده است.[۱۰] . که البته راغب در تعریف معنای انزال، آن را مجازا به معنای عامِ بخشش نعمت ها بر بندگانش هم میگیرد که از همان معانی اضافی مورد اشاره رامیار را بیانِ دیگر همین معنی خواهد بود. بنابر این مقدمات، بعضی مفسران و همچنین راغب در المفردات ، تاکید قاطعی بر تفکیک معنایی و دلالت واژه های انزال(نزول یکباره) و تنزیل(نزول تدریجی) دارند. البته راغب تاکید میکند که انزال عمومیت دارد و هم نزول یکباره و هم نزول تدریجی را شامل میشود. ولی تنزیل »فقط» به نزول تدریجی ، پراکنده وار و از مرتبه ای به مرتبه بعد ناظرست. اما به تشکیک رامیار، تنزیل فقط در جایگاه فرود آوردن تدریجی در قرآن به کار نرفته است.بلکه مثلا در آیه ۱۵۴ سوره نساء« یَسئَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَن تُنزِّلَ عَلَیهِمْ کِتَابًا مِّنَ السَّمَاءِ» دقیقا درخواست اهل کتاب برای نزول یکباره و دفعی کتاب از آسمان است. در مواردی مثل آیه ۹۳ سوره اسراء،آیه ۳۷ انعام،آیه ۱۰۵ سوره بقره هم باز از مصدر تنزیل برای افاده معنای نزول یکباره بهره گرفته شده است و نه برای نزول تدریجی. این نمونه ها، مثالهای نقضی برای معناشناسی راغب و همنظران اوست.[۱۱] پس نظریه ای که بر این مبنا تبیین شده است هم مورد تشکیک و پرسش جدی واقع خواهد شد. به دو نکته مهم دیگر هم باید عنایت داشت. اول آنکه، رویکردهای تاویلی ای که محصور و قائل به واژه شناسی های عینی و مشخص برای الفاط در فرهنگ های لغت اند، لااقل امروز از سوی هرمنوتیک فلسفی و پدیدارشناسان مورد نقد قرار گرفته اند. به گونه ای که برای الفاط، جدا و منفک از  جهانِ فهم کننده، معانی معین و عینی ای قائل باشیم که هر کس، در هر زمان و با هر جهان و افق، به سراغ فهم معنای لفظ رفت، معنی سرراستِ لفظ برای او آماده است و او بیرون از تاریخ، کافیست تنها بر سر سفره معنای آماده بنشیند. در حالیکه تذکر پدیدارشناسان فهم ما را به این نکته متوجه میکند که معانی تعریفی واژه شناسان که ما آنقدر  مطمئن سنگ بنای فهممان را بر آن سوار میکنیم، امری مستقل،معین، منفک و بیرون از تاریخ  و بیرون از واقعه فهم ها نیست. بلکه محصول تاریخمندی معنا و جهان فهمِ خودِ واژه شناس هم هست. فهمی که تاریخیمند و زبانی هم هست. چنین توجهی که حاصل دستاوردها و توجهات هرمنوتیکی معاصر است، به کلی از صحنه فکر گذشتگان و حتی بسیاری معاصرین، غایب است و عنایت به آن، می تواند در کنار رجوع و نیاز ما به لغت نامه ها ،افقی تازه بر مسیر تاویلی و تفسیری ما بگشاید.بر سیاق مثالِ اینجا، یعنی آن معانی ثبت شده برای واژه انزال و ماده نزل، هر چه باشد بالاخره محصولِ واقعه ی فهم و تعریفی برگرفته از فهم ها بوده است. نه آنکه مثلا معنی «جای گیرشدن یا فروریختن» برای نزل، کاملن غیرتاریخی و جدا و مستقل  از ذهن فهم کنندگان، در بیرون حاضر بوده باشد[۱۲]. نکته دوم آنکه، قائل بودن معانی برای الفاظ، جدای از زمینه و بافت درونی و بیرونی گفتارها و خاصه در جملات، ممکن است ما را به بیراهه بکشاند. به این معنا که ما برای واژگان، دو سه معنای معین و بیرون بافتی در ذهن داریم و بر این باوریم که این دو سه معنا در همه جا  و در دلِ هر دال و مدلولی باید صدق کند. صدقیکه  فارغ از بافت متن و سیاقِ[۱۳] بیان الفاظ و زبان گوینده در آن موقعیتِ به خصوص است. موقعیتی که شاید معنایی تکامل یافته و نو و پرمعناتر را برای لفظ موجب شود که ما با تنگ نظری و تصلب در معناها،از آن محروم میشویم.چرا که یکی از وجوه مهم معنا و معناداری،متن و زمینه[۱۴] گفتارست. توجه به این دو نکته ما را نه بی نیاز از مراجعه به فرهنگنامه ها و لغت نامه ها، بلکه از اکتفا به معنای ارائه شده ی آنها برحذر میدارد.

۴-     پرسش جدی دیگری که از این نظریه در سیر تاریخی تفاسیر میتوان سراغ گرفت، این سوال مهم بوده است که در صورت قبول این تبیین، تکلیف خودِ آیه « انا انزلناه فی لیله القدر» با صیغه ی ماضی چه میشود؟ آیا این آیه ی به خصوص و محوری،در همان قرآن یکباره فروفرستاده شده به آسمان دنیا، همان قرآن ازلی و قدیم، وجود داشته است؟ اگر اینگونه بوده، چرا صیغه ماضی است که اینگونه به نظر آید که پس از آن و جدا از آن، خبر از آن رویداد در گذشته  میدهد؟ اگر اینگونه نبوده و این آیه، پس از آن واقعه ی نزول یکباره و ازلی و قدیم، نازل شده است، پس تکلیف نزول یکباره چه میشود؟؟ در همان کتابهای علوم قرآن گذشته، برای پاسخ به این پرسش دوگونه جواب از قول شیخ ابوشامه داده شده است.«ابوشامه  میگوید:اگر اینها را بگویی… می گویم: دو وجه دارد. اول اینکه: معنی این سخن این است که ما در شب قدر فرمان فرود آمدنش را دادیم و از ازل آن را مقدر کردیم. وچه دوم اینکه:لفظ ماضی ست، اما معنایش استقبال و آینده است. یعنی فرود می آوریم آن را در شب قدر»[۱۵] . پرواضح است که این دو وجه، دو توضیح کم توجیه و سوال برانگیز از چرایی گزینش معناهای ثانوی و نادیدانگاشتن معنای سرراست و حقیقی تر واژه است.

۵-     چه این برداشت و چه ریشه ی کلامی قدیمی و حنبلی همنظر با این برداشت، یعنی باورمندان به قرآنی ازلی و قدیم و صورت مند در لوح محفوظ و برگرفته از ذات خداوندی ، باید به یک پرسش جدی و اساسی، پاسخی جدی بدهد. اینکه اگر قرآن تدریجی نازل شده در طی بیست و سه سال پیامبری رسول ص را،  به طور کامل حاضر در لوح محفوظ از قدیم بدانیم و بنابر بر قرائتی به نازل شدن آن به آسمان دنیا، پیش از نبوت و همزمان با نبوت باور داشته باشیم، گویی معادل این سخن را بیان کرده ایم که هر آنچه در قرآن از اتفاقات و گفتگو ها و انکارها و ایمانها و دشمنی ها و دوستی ها و اسامی ها بیان شده است، از پیش معین و معلوم و مجبور در لوح محفوظ وجود داشته است. عبارت به عبارت و واژه به واژه. آیا ایمان و انکارهای مجبور و از پیش معین، در خور نکوهش یا تشویق است؟؟ با این وصف ، نظام جزا و پاداش را چگونه باید تبیین کرد و معنی دار دانست؟؟پاداش و جزا ، نه بر یک مقدرات جبری، بلکه با آزادی تدبیر و نامجبوری و نامکلفی، معنا می یابد.بی پاسخ  و تبیین گذاشتن این پرسش سهمگین، اینگونه فهم چگونگی نزول قرآن را دچار لرزش و شبهه عمیق میکند. امری که عموما، از سوی مفسران قائل به این نظر اصلا مطرح نبوده یا مطرح نشده و بی پاسخ رها شده است.

۶-     فقها در ذیل مباحث اصول فقهی خود، علوم اصطلاحی و دانشهایی مثل ناسخ و منسوخ، اسباب نزول،عام و خاص و … را در سیر رشد تاریخ فقه پروردند تا به کار استخراج حکمی شان بیاید. اگر رهیافت هایی مثل ناسخ و منسوخ را  برای قرآن موجه بدانیم، یکی از لوازم های منطقی این پذیرش آن است که امری که ناسخ است با فاصله زمانی و پس از مفهوم منسوخ بیاید. معنی ناگریز سبب نزول هم این است که آیه قرآن، در پاسخ و واکنش به یک پدیده و رخداد بیرونی نازل شود. رخدادی که اسیر زمان و دربند اقتضائات مادی و مکانی ست. همخوانی و سازواری نظام فکری، اقتضا میکند که ما وقتی به دانش ها و مبادی ای مثل ناسخ و منسوخ و اسباب نزول متوسل میشویم و به آنها باور داریم، تصورمان از چگونگی نزول هم با این رای مان بخواند. باید به این پرسش پاسخ گفت که چگونه میتوان نسخ را باور داشت و از خصوصیتِ اسباب نزول برای فهم مدد جست و از آنسو گفت که همین قرآنِ واجد ناسخ و منسوخ و در پیوند با سبب بیرونی نزول،در شب قدر یکباره بر آسمان دنیا نازل شده است؟ نزولِ همزمان ناسخ و منسوخ و نزولِ پیش از رخداد سبب مادی نزول، چگونه قابل فهمست؟به قول علامه طباطبایی در تشریح نقدها، « معنا ندارد خطاب از مقام تخاطب جلوتر باشد، و در قرآن کریم از این خطابها بسیار است. به عنوان نمونه ۵۸/۱، ۶۲/۱۱ ، ۳۳/۲۳»[۱۶] اینها هست مگر آنکه نسخ را نپذیریم و نزدیک به نقد پیشین، سبب های نزول را اموری مقدر و بی اراده و نمایشگونه بدانیم. در آن صورت باز مخاطب نقدهای پیشین می شویم.«این تصور(نزول قرآن به صورت یکجا، بیرون از صحنه ی حوادث و بعدی) نه فقط با آیه ی نخست سوره ی قدر در تعارض است، بلکه با مسئله ی نسخ و لغو حکم و منطوق برخی آیات قرآن ناسازگارست»[۱۷]

 

ادامه دارد…

بیست و دو رمضان المبارک ۱۴۳۶

 

 
 


[۱] .بنابر نقل های روایی، سایر کتب آسمانی نیز در ماه رمضان فرود آمده اند. البته فرود آمدنی یکباره و دفعی. چیزی که سابقه ذهنی همعصران پیامبر از نحوه نزول وحی بوده است.«ابن حجر در شرج بخاری گفته… پیغمبر اکرم ص فرمورد تورات در شش روز از ماه رمضان گذشته نازل شد، انجیل در سیزده روز از آن گذشته و زبور در هیجده روز از آن گذشته و قرآن بیست و چهار روز از آن گذشته و در روایتی آمده: و صحف ابراهیم اولین شب آن نازل شد.. الاتقان سیوطی،ج ۱،ص ۱۵۷»

[۲] . مقاله محنه، ماجرای غم انگیز در تاریخ قرآن، قرآن پژوهی، ص ۲۵۰ جلد دوم، بهاءالدین خرمشاهی

[۳] . الاتقان سیوطی، جلد اول، ص ۱۵۴

[۴] . همان. فَلا أُقْسِمُ “بِمَواقِعِ النُّجُوم”. واقعه، ۷۵. نزول تدریجی قرآن را از آن جهت، تنجیم یا نجوم(از ماده نجم، ستارگان)هم میگویند که برای عربهای عصر نزول، اوقات نجومی و طلوع و سقوط ستاره ها نوعی گاه شمار  به حساب می آمده است.یعنی وقت به وقت و پاره و پاره.به اوقات های ستارگان. طلوع هاو غروبهایی که نشانه سررسیدن موعد و قرار های جمعی و همگانی بوده است.

[۵] . برای نمونه، بنگرید به تفسیر طبری، ج ۳۰، ص ۱۶۶،کشاف زمخشری، ج۴، ص ۷۸۰، روض الجنان و روح الجنان ج ۲۰، ص ۳۴۲، کشف الاسرار و عده الابرار ج۱، ص ۵۵۸، التبیان ج ۲، ص ۱۲۰، مجمع البیان، ج ۲۷، ص ۱۹۵

[۶] . برای نمونه بنگرید به ترجمه تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۱۸.

[۷] . نقد اول و دوم، هر دو برگرفته از تاریخ قرآن، محمود رامیار، انتشارات امیرکبیر، ص ۱۸۶ و ۱۸۷

[۸] . Herbert Berg,”Ibn Abbas in Abbasid-Era Tafsir” Abbasid Studies,Cambdrige 6-10 July 2002,edited by James,E.Montogomery:Peters Publishers 2004,PP 129-146

. هم اکنون ترجمه شده در کتاب زبان قرآن، تفسیر قرآن، مرتضی کریمی نیا، انتشارات هرمس، ص ۱۲۹

 

[۹] . از میان مفسرین معاصر، علامه طباطبایی ذیل تفسیر آیه ۱۸۵ سوره بقره، به بخش اعظمی از این آرا و لوازم پذیرش نزول دفعی نظر داشته اند و دقیقا از همین بابست که رای تفسیری خودشان، جهت دیگری می یابد. در ادامه رای علامه طباطبایی تیین خواهد شد.

[۱۰] . تاریخ قرآن، ص ۱۸۱

[۱۱] . همان.

[۱۲] . به عنوان نمونه نگاه کنید به علم هرمنوتیک، باب چهار نظریه پرداز بزرگ، بخش ۹ و ۱۰ هایدگر. انتشارات هرمس

[۱۳] .Discourse

[۱۴] . context . به آلمانی Zusammenhang

[۱۵] . الاتقان سیوطی،ج ۱، ص ۱۵۷/ نیز البرهان فی علوم القرآن زرکشی، ج ۱، ص ۲۲۰/ نیز معنای متن، نصر حامد ابوزید، ص ۱۸۷

[۱۶] .تفسیر المیزان، ذیل آیه ۱۸۵ سوره بقره

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
مرتضی عامری
مرتضی عامری
تیر ۲۹, ۱۳۹۴ ۸:۵۸ ق٫ظ

برادر علی سلطانی .من البته در موقعیتی نیستم که از خودم نظری داشته باشم . تنها می خواستم ببینم با فرض نظر آقای شبستری نظریه شما به چه شکلی در می آید.در مورد نظر آقای شبستری هم به نظرم منظور ایشان از قران به طور دقیق تر نوع خاصی از خواندن بود که پیامبر انجام می داد . فرض کنید به کسی نوع خاصی از خواندن شعر را یاد بدهند مثلا آن طور که مرحوم آغاسی می خواند. آموختن این خواندن می تواند در مدت کمی صورت بگیرد مثلا در طی یک رخداد عارفانه.اما خود خواندن می تواند به تدریج… مطالعه بیشتر»

علی سلطانی
علی سلطانی
تیر ۲۹, ۱۳۹۴ ۳:۳۲ ق٫ظ

[quote name=”مرتضی عامری”]بر اساس نظر آقای مجتهد شبستری قرآن یعنی خواندن پیامبر و نه مکتوب شده آن .این کتابی که امروز تحت نام قرآن در دست ماست در ابتدا مصحف نامیده می شد . قرآن عمل خواندن پیامبر است. اگر این گونه ببینیم مساله به صورت دیگری دیده خواهد شد.معنی نزول هم فرق خواهد کرد. معنی نزول به این صورت خواهد شد که حالاتی که به پیامبر دست می داد و به تبع آن ایشان آن جملات را برای مردم می خواند.این حالات وحی بود و خواندن پیامبر قرآن بود و مکتوب شده آن دیگر مصحف است نه قرآن.[/quote]جناب عامریاز… مطالعه بیشتر»

حسینی
حسینی
تیر ۲۷, ۱۳۹۴ ۱۲:۱۵ ب٫ظ

می توان برای حل این پارادکس احتمالات دیگری در نظر گرفت شاید در ادامه مقاله نویسنده محترم بدان اشاره شود ، از جمله : ۱- ممکن است منظور از قرآن در آیات نزول دفعی حقیقت قرآن یا حقیقت وحی باشد که تمام آیات قرآن تفصیل آن حقیقت باشد که به مرور زمان و به تناسب شرائط نازل شده است . ۲- ممکن است منظور از قرآن در آیات نزول دفعی ، چکیده قرآن در یک یا چند آیه مثلا سوره حمد باشد .

مرتضی عامری
مرتضی عامری
تیر ۲۵, ۱۳۹۴ ۸:۴۴ ق٫ظ

بر اساس نظر آقای مجتهد شبستری قرآن یعنی خواندن پیامبر و نه مکتوب شده آن .
این کتابی که امروز تحت نام قرآن در دست ماست در ابتدا مصحف نامیده می شد . قرآن عمل خواندن پیامبر است. اگر این گونه ببینیم مساله به صورت دیگری دیده خواهد شد.
معنی نزول هم فرق خواهد کرد. معنی نزول به این صورت خواهد شد که حالاتی که به پیامبر دست می داد و به تبع آن ایشان آن جملات را برای مردم می خواند.
این حالات وحی بود و خواندن پیامبر قرآن بود و مکتوب شده آن دیگر مصحف است نه قرآن.

سیاوش
سیاوش
تیر ۲۴, ۱۳۹۴ ۷:۰۲ ق٫ظ

“یا ایمان و انکارهای مجبور و از پیش معین، در خور نکوهش یا تشویق است؟؟ با این وصف ، نظام جزا و پاداش را چگونه باید تبیین کرد و معنی دار دانست؟؟پاداش و جزا ، نه بر یک مقدرات جبری، بلکه با آزادی تدبیر و نامجبوری و نامکلفی، معنا می یابد.بی پاسخ و تبیین گذاشتن این پرسش سهمگین، اینگونه فهم چگونگی نزول قرآن را دچار لرزش و شبهه عمیق میکند. امری که عموما، از سوی مفسران قائل به این نظر اصلا مطرح نبوده یا مطرح نشده و بی پاسخ رها شده است.”ایمان ها و انکار هایی که شما از آنها… مطالعه بیشتر»

علی سلطانی
علی سلطانی
تیر ۲۴, ۱۳۹۴ ۴:۳۶ ق٫ظ

[quote name=”مرتضی عامری”]منظور شما از قرآن در این تحقیق دقیقا چیست؟اگر منظور همین کتابی است که امروز در دست ماست این کتاب پس از پیامبر به صورت کتاب در آمد و در زمان پیامبر به صورت نوشته های پراکنده وجود داشت.[/quote]منظور من از قرآن، مجموعه وحی های نازل شده به پیامبر ص است. اینکه بعدها چگونه این وحی ها، تدوین و گردآوری و تصحیف شدند امر دیگری است.البته مطلب مورد اشاره شما، یکی از نظریه های ارائه شده در این باب است. برخی آرا میگوید که فرآیند تصحیف قرآن در زمان پیامبر آغاز شد. اما فارغ از آن، بنده ارتباطی… مطالعه بیشتر»

علی سلطانی
علی سلطانی
تیر ۲۴, ۱۳۹۴ ۴:۲۵ ق٫ظ

[quote name=”حسین”]با براه انداختن بحث های صوری درمسیر انتزاعی گری ترویجی دوره عباسیان ،از رسالت اصلی قرآن غافل می شوی.[/quote]
ممنون از نظرتان. بنده این نقد جنابعالی را مدنظر داشته ام. با لُب اشاره تان هم بسیار موافقم. اما اگر کمی شکیبایی به خرج دهید و ادامه مقاله را هم مطالعه بفرماییدف ملاحظه میکنید که سخن در باب این موضوع،مشمول “انتزاعیگری” و غفلت از رسالت اصلی قرآن نیست. بلکه تامل و واکاوی و تعمق بر این موضوع، پیامدهای کارآمد تفسیری دارد و یک موضوع بیفایده و فارغدلانه نیست. صبر کنید!

حسین
حسین
تیر ۲۲, ۱۳۹۴ ۱:۳۲ ب٫ظ

با براه انداختن بحث های صوری درمسیر انتزاعی گری ترویجی دوره عباسیان ،از رسالت اصلی قرآن غافل می شوی.

مرتضی عامری
مرتضی عامری
تیر ۲۱, ۱۳۹۴ ۷:۰۴ ق٫ظ

منظور شما از قرآن در این تحقیق دقیقا چیست؟
اگر منظور همین کتابی است که امروز در دست ماست این کتاب پس از پیامبر به صورت کتاب در آمد و در زمان پیامبر به صورت نوشته های پراکنده وجود داشت.

امین
امین
تیر ۲۰, ۱۳۹۴ ۷:۴۵ ب٫ظ

منتظر بخش های بعدی مطلب می مانیم…

حق گو
حق گو
تیر ۲۰, ۱۳۹۴ ۱:۳۰ ق٫ظ

ایاتی که مربوط به حل و فصل مسائل پیامبر با همسرانش میباشد چه ارتباطی به نزول یکباره قران میتواند داشته. اینها که مسائل جاری و پیش پا افتاده اند!؟

11
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx