خودی و غیر خودی از نگاه عرفا

محمد باقر رحیمی:  در جهت عنوان این نوشتار می توان چنین پرسشی مطرح ساخت که آیا از دیدگاه عارفان خودی و غیر خودی وجود دارد یا خیر؟آیا آنها جامعه را به دو بخش خودی و غیر خودی تقسیم می کنند یا نه؟پاسخ اجمالی به این پرسش ها خیر است.اما به چه دلایلی ایشان از این تقسیم بندی دوری جسته ،…

محمد باقر رحیمی:  در جهت عنوان این نوشتار می توان چنین پرسشی مطرح ساخت که آیا از دیدگاه عارفان خودی و غیر خودی وجود دارد یا خیر؟آیا آنها جامعه را به دو بخش خودی و غیر خودی تقسیم می کنند یا نه؟پاسخ اجمالی به این پرسش ها خیر است.اما به چه دلایلی ایشان از این تقسیم بندی دوری جسته ، برای آنها معنایی نداشته و نباید صورت گیرد؟بنا برآنچه که می توان آن را اخلاق عرفانی نامید دو گانه خودی و غیر خودی نباید انجام شود.برخی از آنها که دلایلی براین مدعاست عبارتند از :وحدت ادیان، صلح جویی،مداراگرایی،رحمانی بودن اسلام،عشق ورزی و بخشش که با شرحی کوتاه ارایه می شوند.

وحدت ادیان

     عرفا بر یکسانی اهداف در ادیان تاکید می کنند تا اختلافات آنها . ایشان با توجه به یکسانی هسته و مغز ادیان ، بر این وحدت دست می گذارند . از این جهت اختلافات به امور فرعی یا پوسته ی ادیان برمی گردد که نباید سبب اختلاف جدی دینداران با هم گردد .

   به عنوان یک استناد اساسی در مورد این وحدت می توان به آیات قرآن مراجعه کرد . آیاتی چون : « قولوا امنا بالله ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون من ربهم لا نفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون » ( بقره ، ۱۳۶ ) . و هم چنین آیه ۱۹ سوره آل عمران : « ان الدین عند الله الاسلام » برخلاف ظاهر این آیه که گویی تنها دین پذیرفنه شده ،آخرین دینی است که توسط محمد(ص) ارایه شده است ؛ اکثر مفسران واژه اسلام را در این آیه جوهره همه ی ادیان معرفی کرده اند (۱).این معنا که پیام اساسی ادیان یکی است، در اشعار عرفا بسیار تکرار شده است از جمله حافظ می گوید :

    همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست

   همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

وبه بیان نسیمی:

    فارغ از کعبه و بتخانه و دیریم و کنشت                          ملک وحدت وطن و قاف خانه ماست 

در مرحله ای فراتر گفته می شود غیر خدا پرستان نیز ناخودآگاه خدا را فرا می خوانند:

           گر در رخ بت،از تو نباشد نشانه ای                     کافر چگونه سجده ی لات وثن کند

   مولوی نیز درمثنوی کبیر خود بارها بر این موضوع اساسی پرداخته است.از جمله در داستانی که چهار نفر درپی خریدن انگور بودند،اما نام انگور را هر کدام به زبان خود باز می گفتند به گونه ای که به ظاهر همه با هم اختلاف داشتند .تا اینکه کسی که نام انگور را به هر چهار زبان می دانست باعث شد اختلاف آنها از بین برود:

                   پس بگفتی اوکه من زین یک درم                  آرزوی جمله تان را می دهم

       وحدت گرایی در عرفان به اعتقادات دینی ختم نمی گردد ، بلکه ایشان خواهان آنند که انسان ها با خود و با کل هستی احساس وحدت و هماهنگی نمایند . با این احساس یکی شدن و یگانگی چه با خود و چه با مجموعه هستی آرامش جایگزین دلهره و نگرانی خواهد شد .

مدارا و صلح جویی

     فراخوان به مدارا و صلح جویی محور دیگر آموزه های عرفانی است . از این لحاظ می توان گفت اخلاق محور دین خواهد بود . اگرچه صلح جویی بادیگران معنادار تر به نظر می رسد ، لیکن مدارا و صلح با خود بخشی دیگر از این رفتار می باشد . در حقیقت کسی که با خود صلح ندارد و دارای کشاکش درونی است به طریق اولی نمی تواند با دیگران چنین رفتاری داشته باشد . به بیان حافظ :

        آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است                              با دوستان مروت با دشمنان مدارا

   ممکن است چنان پنداشته شود که صلح و مدارا با دیگران در هر حال بی قید و شرط خواهد بود . در حالی که در موقعیت هایی ، دفاع (فردی یا اجتماعی ) امری لازم و واجب است . اما جز در دفاع رویه ی صلح منشی می بایست بر افراد دیندار چیره باشد ، وگرنه در دینداری ایشان نقصی کلی و یا جزیی وجود دارد . صلح خواهی اگرچه مطلق نیست ، ولی مرجّح است .

     به دیگر سخن مشی عرفانی مروج تسامح و تساهل است ، اما نه تا آن حد که هرج و مرج حاکم شود . تسامح بدون مرز نمی تواند وجود پیدا کند، که در آن صورت انتظام اجتماعی نیز از بین خواهد رفت . اما اگر دفاع پذیرفتنی است، دفع کردن به هیچ وجه دیدگاهی اسلامی نیست. مسلمان خواهان جذب دیگری است و دفع نمی کند ، اما نه به این معنا که برای جذب افراد دیگر هر رفتاری انجام دهد ، خواری یا ذلت بکشد و یا تملق و چاپلوسی نماید . این بیت عرفی نیز همین معنا را می رساند :   ( ۲ )

   چنان با نیک و بد سر کن که بعد از مردنت عرفی                 مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند

   این فرد دیندار نیست که دفع دارد ، بلکه کسانی که با دیندار هماهنگی ندارند خود رادفع می کنند . در همه حال جذب وجود دارد ، اما نه به هر قیمتی ، شاعر بیت فوق نیز همین منظور را دارد . تسامح یا گذشت در جای خود تا آن حد رواداری دارد که خداونددر مبحث قصاص با وجود حق قصاص بر صاحبان مقتول یا مجروح ، گذشت را توصیه می کند . ( سوره بقره آیه ۱۷۸ و سوره مائده آیه ۴۵ ) . بنابراین وقتی گفته می شود اگر کسی به گونه راست تو سیلی زد،گونه چپ خود را نیز آماده نما؛درصورتی که فرد مقابل با این رفتار متنبه شده و تغییر رفتار می دهد، عملی شایسته است.در عین حال این به آن معنا نیست که همیشه ودر همه حال این رفتار درست و مرجح باشد. اگر این سیلی خوردن به معنای ستم پذیری و ذلت یاشد،البته نادرست است ولی اگر چنبن نبوده وبه صلح خواهی منجر گردد کار ناروایی نخواهد بود.در واقع هیچ رفتار نادرستی به طور مطلق قابل پذیرش نیست چنان که  بگوییم” هیچ کس را نباید کشت “،اما در جای خود و به عنوان قصاص (در صورتی که این قصاص لازمه انتظام جامعه باشد) باید فرد قاتل را کشت و یا در دفاع ازمیهن ناچار به کشتن هستیم.

      البته اگر به طور فردی کسی با خود تساهل بیش از حد داشته باشد ، آثار منفی آن به خود او برمی گردد ، اما تساهل افراطی در امور اجتماعی آثار سوء بسیار بیشتری به همراه خواهد داشت و بنابراین چنین موضوعی توجه ویژه ای می طلبد .

اسلام رحمانی

     عرفا در مقابل روایت قهرآمیز و ستیزه گرانه ، بر این باورند که اساس دینداری اسلامی بر رحمانیت است . از این دیدگاه لطف و بخشش خداوند بر قهر و غضبش چیرگی دارد و مومن مسلمان نیز این چنین باید باشد :

       لطف خدا بیشتر از جرم ماست                                        نکته سر بسته چه دانی خموش

 ( حافظ )

     خداوند خود نخستین آموزگار رحمانیت است ، یکصد و چهارده بار در سوره ها با صفات رحمان و رحیم خود را معرفی می نماید . اگر جزای رفتار شر یکی است ، اجر عمل خیر را ده برابر قرار می دهد : « من جزاء بالحسنه فله عشر امثالها و من جزاء بالسیئه فلا یجزی الا مثلها و هم لا یظلمون » ( انعام ، ۱۶۰ ) . نمونه ی اعلای رحمانی بودن پیامبر اسلام می باشد . خداوند وی را رحمت برای عالمیان می خواند « و ما ارسلناک الارحمه للعلمین » ( انبیاء ، ۱۰۷ ) . و هم چنین او را دارای خلقی عظیم معرفی می کند : « انک لعلی خلق عظیم » ( قلم ، ۴ ) . به بیان قرآن اگر نرم خویی پیامبر نبود گروندگان به آیین اسلام از اطرافش پراکنده می شدند : « فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لا نفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم » ( آل عمران – ۱۵۹) .

    از جمله انتقادات جدی ای که بر پیامبر اسلام گرفته می شود وجود جنگ های بسیار در دوره رسالت اوست ، در حالی که به شهادت تاریخ هیچ جنگی به ابتدا از طرف ایشان آغاز نشده است ، و در واقع همه آنها جنبه دفاعی داشته اند . به هر حال نمی توان دینداری را با خشونت و اجبار از دیگران خواست ، هم چنان که نمی توان محبت را به اجبار از دیگران طلب کرد . از اینجاست که پیامبران جز مژده دادن و ترساندن وظیفه ای نداشته اند . وظیفه ی پیامبران هدایت دینی مردم بوده است . انا ارسلناک بالحق بشیراً و نذیراً ولا تسئل عن  اصحاب الجحیم ( بقره ۱۱۹).                                                                                                          

عشق ورزی

     رویکرد اساسی دیگری که اهل عرفان بر آن تاکید دارند، عشق ورزی یا مهر ورزی است. اما این مهر ورزی محدود و محصور نیست. این عشق مراحل مختلف را طی نموده و تا گستره هستی رسیده است. مهری که محدود به یک نفر و یا یک خانواده نشده و حتی در مراحل بالاتر از احساس تعلق به یک جامعه نیز گذشته است. نگرش عرفانی علاوه بر همه ی اینها مهری جهانی دارد یعنی از انسان ها نیز فراتر رفته و به تمام موجودات غیر انسانی از جمله گیاه و حیوان تسری داده میشود:

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست                  عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست

(سعدی)

 از نگاه عارف همه ی هستی و موجودات آن، انسانی و غیر انسانی زیبا و دوست داشتنی هستند. این محبت تا آنجاست که در پی آزار هیچ موجودی بر نمی آید. (چنانچه در ادیان مختلف به عدم آزار به حیوانات نیز سفارش شده است.) وقتی حیوانات و گیاهان چنین باید مورد توجه باشند ، بنابر این نگهداری منزلت انسانها امری سزاوارتر خواهد بود. البته چنین امری ممکن نمی شود مگر با وجود مهر و عاطفه در انسان. اما عشق ورزی خود نیز ممکن نیست مگر با بخشیدن و گذشتن.

بخشایش

یکی از ابعاد مهم عشق ورزی بخشش و فداکاری است. بخشودن یا گذشتن از مال ، جاه و حتی جان و یا گذشتن از تقصیر دیگران نسبت به رفتارهای ناروای آنها. فداکاری استوانه مهروزی است، کسی به این موقعیت نمی رسد مگر با گذشت در حد لازم. به زبان قرآن:” لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون”شما هرگز به مقام نیکوکاران نخواهید رسید مگر از آنچه دوست می دارید ببخشید”(آل عمران، ۳).

  خست و بسته بودن (اغلال) در فکر و عمل ویژگی یک انسان عرفانی نیست. چنانکه خست با دنائت و پستی همراه می شود و کرامت و بزرگی با گذشت و بخشایش. قرآن نیز خداوند را دست بسته معرفی نمی کند”وقالت الیهود یدالله مغلوله غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه یبسوطتان ینفق کیف یشاء …”، یهود گفتند دست خدا بسته است. دستشان بسته باد و برای این کلمه که گفتند از رحمت خدا دور باشند، بلکه دست های خدا باز است و به هر نحوی که بخواهد می بخشد (مائده ۶۴). اگر خالق دستش باز است ، پس مخلوق او نیز می بایست گشاده دست و بلکه و گشاده فکر باشد. چندان دور از ذهن نیست که بگوییم بدتر از بسته بودن دست در بخشیدن مال ، بسته بودن در اندیشیدن است . اغلال در تفکر بی شک بدتر از اغلال در گذشتن از مال خواهد بود.

گشاده دست، گشاده رو و گشاده فکر دیگری را می پذیرد و چندگانگی آنها را نیز در گستره جامعه می پذیرد. بنابراین غیر خودی ساختن دیگران در اینجا معنا پیدا نخواهد کرد. چنین کسی تفاوت ها و اختلاف ها را طبیعت انسانی قلمداد نموده و نسبت به آنها روا داری خواهد داشت. هر چند این روا داری به معنای سهل انگاری در انجام امور نیست. در نظر داشتن تفاوت ها بی تفاوتی نسبت به آنها نیست و نباید باشد.

 در تحلیل روان شناختی کسانی که اهل خست هستند می توان گفت چنین کسانی به امور دنیوی و به ویژه مالی به دید موقت نمی نگرند گویی که آنها همیشگی هستند.هم چنین است تصور آنها از طول زندگی به گونه ای که گویی  عمر ایشان هزاران سال طول می کشدوموقت و گذرا نیست.این درحالی است که مراحل گذرای زندگی را تجربه می کنند از کودکی،نوجوانی تا پیری و کهنسالی.

بعد دیگر نداشتن خصلت بخشش،به خود محوری آدمیان بر می گردد.برخی افراد و بلکه برخی جوامع  چنان خود محور وخودمرکزند که دیگری و دیگران برای آنها معنا ندارد.از نگاه آنان هر سودی برای  بایدبرای آنان باشد و هر زیانی برای دیگران. در واقع دراین جوامع مدنیت و رفتار اجتماعی به حدکافی رشد نکرده است وامور حول سود وزیان شخصی می گردد.لذا دیگری و دیگران دیده نمی شوند؛عملکردی که البته در نهایت به زیان کل جامعه تمام می شود.

 اخلاق عرفانی

موارد فوق را می توان برخی از اصول و روش های اخلاق عرفانی دانست.نگارنده این موارد و موارد دیگری چون عدم مزد خواهی،مقابله با ظاهرگرایی،قناعت و امثال اینها را درمجموعه اخلاق عرفانی قرار می دهد. وحال در این مقاله کوتاه به یکی از محورهای این سامانه فکری که قرار ندادن خودی در برابرآنچه غیر خودی نامیده می شود، پرداخته شد. در این نگاه انسان تنها از آنجایی که انسان است ونه از وجوه مذهب،ملت،طبقه،رنگ و یا هر قید دیگری مورد قضاوت ویا مراوده قرار می گیرد وبدینسان هیچ گونه نابرابری در حق آنها انجام نمی شود.

 

——————————————————

پی نویس ها

 [۱]- به عنوان نمونه تفسیر المیزان ، جلد سوم

 ۲- استاد مطهری این بیت را نوعی جذب بی قید و شرط دیگران دانسته اند . در کتاب : جاذبه و دافعه امام علی (ع)

 

 

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
احمد
احمد
شهریور ۲۳, ۱۳۹۹ ۲:۰۷ ب٫ظ

یا ایهاالذین امنوا لا تتخذوا بطانه من دونک لایألونکم خبالا (آل عمران: ۱۱۸)

یاایها الذین امنوا لاتتخذوا ابائک و ااخوانکم اولیاء ان استحبواالکفر علی الایمان (توبه: ۲۳)

1
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx