آیا پیشوایان دینی مقدس و معصومند؟

سیامک صفاتی: چرا برخی از مذاهب بالاخص مذهب شیعه، این چنین برای پیشوایان دینی خود (پیامبران، امامان و امام زادگان) جلال و جبروت  قائل اند و از آنان چهره های دست نیافتنی، معصوم و مقدس ترسیم می کنند؟مقبره آنان را از طلا و نقره می آرایند، زیارتگاه می سازند، بوق و دهل، شیپور و کرنا راه می اندازند، برخی خود…

سیامک صفاتی: چرا برخی از مذاهب بالاخص مذهب شیعه، این چنین برای پیشوایان دینی خود (پیامبران، امامان و امام زادگان) جلال و جبروت  قائل اند و از آنان چهره های دست نیافتنی، معصوم و مقدس ترسیم می کنند؟مقبره آنان را از طلا و نقره می آرایند، زیارتگاه می سازند، بوق و دهل، شیپور و کرنا راه می اندازند، برخی خود را خادم حضرات معرفی می کنند، از تربت و خاک آنان مُهر و تسبیح می سازند، خود را به ضریح می مالند و به اصطلاح تبرک می جویند تا گشایشی در کار فرو بسته شان حادث شود، با پای برهنه و یا پیاده، مسافت طولانی را طی می کنند تا به او تقرب جویند،

تعظیم می کنند و دست بر سینه می نهند، خاکبوسی و التماس می کنند، در مواقعی از سال بر سر و سینه خود میزنند، مداحی و نوحه خوانی می کنند، زنجیرمی زنند، خود را تا حد حیوانات تقلیل و تنزل می دهند، به نام آنان سفره پهن می کنند، فرزند خردسال خود را به برادر و پسر یا دختر امام تقدیم می کنند تا از توجه آنان برخوردار شوند،  ماشینِ خود را به نامِ آنان بیمه می کنند، زیارتگاه ها را توسعه می دهند و فلان امام و امامزاده و برادر و خواهر او را باب الحوایج و مشکل گشا تلقی می کنند و بعضی دیگر را شفیع و ضامن رفتن به بهشت معرفی می نمایند و قس علی هذا .

جان کلام این است، که آیا  اساساً هیچ انسانی می تواند معصوم و مقدس بوده و ازگوهر و سرشت دیگری آفریده شده باشد؟ آیا تمسک به مراتب بر شمرده، وهنِ انسانیت تلقی نمی شود؟

در اینجا سعی خواهم داشت که پاسخ به سئوال فوق را درحد بضاعت با چند مولفه و رویکرد پاسخ دهم؛                    

۱_ رویکرد درون دینی: از نگاه درون دینی وبا بهره گیری از آموزه های متون مقدس و در اینجا قرآن و سپس نهج البلاغه،  با آیات و فرازهایی مواجه می شویم که هیچ نسبت و تناسبی با مقدس سازی و معصومیت انگاری اشخاص و در این مورد،  پیامبران و سایر پیشوایان دینی ندارد و اتفاقأ عصمت و تقدس را بر خلاف آموزه های دینی می داند،  بدین اعتبار که :

پیامبر بشری است مثل شما(۱۱سوره ابراهیم و ۶فصلت و ۱۱کهف و ۳۳ مومنون) وکیل،سرپرست و نگهبان مردم نیست(۵۴اسراءو۲۳فاطر و ۲۸سبا)عدم پرستش پیامبران، راهبان و علماء به جای خدا(۷۹و۸۰ آل عمران و ۳۱ توبه)از خود مردم بود(۲۴قمر) دریافت حقیقت محصول تامل، تفکر، شناخت، رشد وتکامل  اوبود(۷۴ الی ۷۹انعام) گمراه بود و خدا او را هدایت کرد( ۷ ضحی و ۲ فتح) به خاطر گناه خود و مومنین می بایست آمرزش بطلبد(۱۹محمد)به سوی طاعنان متمایل می گردید(۶۸ انعام) عبوس و ترش رو گشت چون مرد نابینا را دید و مورد توبیخ قرار گرفت(۱ الی ۱۱ عبس) به او تذکر داده شد که یک لحظه از مشرکان نباشد(۸۸قصص) و هر روز در نماز و غیر آن دعا می کرد تا خدا او را به راه راست هدایتش فرماید و از مغضوبین قرارش ندهد(۶ و ۷ حمد)حضرت موسی گمراه شد و قتل انجام داد و از خدا آمرزش طلبید(۱۵ و ۱۶ قصص)از غیب آگاه  نبود،فرشته نبود وگنج های خدا را در اختیار نداشت(۵۰انعام) مالک نفع وضرر خود نبود و چون از غیب آگاه نبود نمی توانست جلب سود و دفع ضرر از خود نماید(۱۸۸ اعراف)  قضاوت ناصحیح داوود، غفلت از نماز سلیمان طی مشغول شدنش با اسب ها، خشم یونس بر مردم و خشم خدا بر او، تقاضای نا صحیح نوح از خدا در قرار دادن فرزندش داخل در اهلبیتش،  تقاضای ابراهیم از خدا، که آیا پیشوایی به فرزندانش می رسد و سخن خدا که پیشوایی یه ظالمان نمی رسد.

از دیگر سو در نهج البلاغه می خوانیم که “من علی هم اشتباه می کنم با من به شیوه ای که با جباران سخن گفته می شود سخن نگویید” و نهی می کند از دویدن پشت سر زمامدار” خود را نماینده و سایه خدا نمی داند و همواره خود را” بنده خدا “معرفی می نماید و گفته است” بارها از پیامبر شنیدم که جامعه ای پاک و آراسته نگردد، مگر این که حق ضعیف از قوی بدون لکنت گرفته شود” خود را وکیل مردم ومنتخب می دانست نه قیم، ولی و سرپرستِ مردم. چنان که می دانیم پس از اجماع  و اتّفاقِ مردم ، او با اکراه، حکومت را پذیرفت.و هم چنان که  در تاریخ خوانده ایم او به خاطر شکایت یک یهودی به دادگاه رفت، شکست خورد و آنرا پذیرفت.

  لذا با عنایت به موارد  فوق، وقتی قرآن هیچ فردی را مقدس نپنداشته و حتّی بر خلاف پندارِغالب متدینان، پیامبررا بشری می داند مثل سایر مردم (تصور می نمایم، معنی بشر را خیلی خوب بدانیم) که نه علم غیب می داند و نه گنج های خدا را در اختیار دارد و  نه فرشته است که خطا نکند وبر سلوک تعبیه شده در ذات و سرشتش رفتار نماید و چنان که می دانیم از فکر، نظر و مشورت دیگران استفاده می کرد و یا چنان که  حضرت علی می گوید : من هم اشتباه می کنم  و در دوره ی زمامداریش مورد نقد و سئوال واقع  شد و از فکر و نظرِ دیگران،  جهت بهبود و اصلاح حیات فردی و اجتماعی  بهره برد، چرا ما باید کاتولیک تراز پاپ باشیم  و بر خلاف آموزه های دینی برای آنان تقدس و عصمت قائل شویم.                                                                      چنانچه عنوان شود،  تقدس در ذات و سرشتِ پیشوایان دینی قرار داشته وهمراه با تولد، برای آنان مقدر و مقرر شده است آیا این امر خلافِ عقل، اراده، اختیار، آزادی،   کوشندگی و تلاش انسان ها نبوده و ثمره ی کار و تلاش آنها و سایرُِ انسان ها را نادیده نخواهد انگاشت؟ در صورتی که رویکرد قرآن دراین خصوص این است “هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را به جای آورد ، خدا به او گفت من تو را به پیشوایی بر گزینم”(۱۲۴ بقره)

باری، حضرت ابراهیم، محمد، موسی و دیگر پبامبران پس از طی سال ها کوشش، ممارست، تحقیق، تفکرو تآمل در آفاق و انفس  همانند سایر اندیشمندان، مصلحین و فرزانگان عالم، به این سطح از روشن اندیشی رسیده اند.چنانچه بپذیریم که آنان از گوهر و سرشت دیگری آفریده شده اند وعصمت  و تقدس برای آنان تقدیر شده بود، در نقطه ی مقابل نباید قبول نماییم که هیتلر، موسولینی، استالین، فرعون و همه مستبدین تاریخ هم بر خلاف میل و اراده ی شان این همه جنایت آفریدند و این سرنوشت  سرشار از جور و ظلم، برای آنان  به صورت محتوم و جبری مقدر شده بود، حال آن که قرآن می گوید “انسان نیست جز آن چه به سعی و تلاش خود می سازد و ساخته می شود”(۳۹ نجم) .

همچنین اگر بپذیریم که عصمت و تقدس آنها به این سبب بود، که در انتقال وحی و آموزه های وحیانی امانتداری کرده و منافع ومطامع خود را در نظر نمی گرفتند وصادقانه و خالصانه به انتقال آن مفاهیم مبادرت می کردند،در نقطه مقابل،  نباید قبول کنیم که فلاسفه، جامعه شناسان، متفکرین و سایراهل علم و نظر نیز هدفی جز این نداشته و ندارند که حقیقت را در همه ساحات و قلمروها دریابند و صادقانه و خالصانه دستاوردهای خود را به جامعه بشری تقدیم کنند؟

۲_رویکرد برون دینی:   از منظر برون دینی، انسان به سبب محدودیت در دستگاه شناختی و زیستن در سپهرِ فرهنگ، تاریخ، علم و  دانش زمانه، همچون کوزه ای است که نمی تواند همه ی دریا را در دلِ خود جای دهد، او به طور سیسستماتیک جائزالخطاست و باید آزاد باشد تا امکان فهم ودرک بهتر و تصحیح اشتباهاتش را بیابد. آدمی فرزندِ زمانه ی خویش است، هیچ کس کامل نیست و نمی تواند باشد و به هین دلیل است، که دیگری نیز آفریده شده است. بدین لحاظ او نمی تواند مقدس و معصوم باشد.

اما از منظرِ دیگر، چه انقلاب و اتفاقی پس از مرگ یا شهادتِ آموزگارانِ دینی حادث شده است، تا زمانی که آنان در قید حیات بودند هیج یک از پیروان آنها، آنان را باب الحوایج،  شفا دهنده،  دلال و واسطه ازدواج،  کاریاب و مشکل گشا  وغیره نمی دانستند، اما بعد از مرگ یا شهادت،  ناگهان تبدیل به پزشک، مهندس، روانپزشک، دلال ازدواج، کاریاب و گره گشای همه مشکلات و گرفتاری ها شدند؟مگر نه این که خداوند در قرآن گفته آست “بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را” ویا ” آیا کیست که دعای بیچارگان مضطر رابه اجابت می رساندو رنج و غم آنان را بر طرف می سازدو…”(۶۲ نمل) پس چرا عموم مذهبیون به  جای خدا، به شفیعان و واسطه ها(پیشوایان دینی، امامان و امام زادگان) مراجعه می کنند و از آنان بت می سازند و ذهنیتِ حاجت اندیشانه  داشته و آنان را خدا می پندارند؟ چرا برای آنان کاخ های مجلل می سازند و خدم و حشم و چاکر و دستگاهی عظیم بنا می کنند؟ حال آنکه به قول  حضرت علی “کاخی بر پا نمی شود مگر هزاران نفر فقیر و گرسنه گردند” مگر خود و خانواده اش در خانه ای کوچک و ساده زندگی نمی کردند؟ پس چه شده که ناگهان، به اصطلاح پیروان اوبرخلاف آموزه هایش برای او کاخ وقصری ازطلا ونقره ساخته اند ودستگاهی چنین مجلل وبزرگ به راه انداخته اند.روایت ها و حکایت ها در نوکری و بندگی او جعل نموده اند؟  مگرحضرت علی نگفت” بنده غیر مباش که خدایت، آزادت آفرید”پس چرا به اصطلاح رهروان او این چنین اظهار نوکری و بندگی می کنند، نه آزادگی؟

اگر  زنده بودن نام ویاد آنان در گروی تأسیس بارگاه و زیارتگاه ودستگاه پر طنطنه و پرهیبت ومراسم عزاداری ونوحه خوانی  است، چرا نام ویاد گاندی،  حلاج،  برونو،ژاندارک و…که سوخته و خاکستر شدند و بارگاه و قصر و زیارتگاهی ندارند، جاودانه مانده است؟ آیا برای کشته شدگان جنگ جهانی اول و دوم و هولوکاست واردوگاه کارِ اجباری و جنگ های مذهبی، دستگاه تفتیش عقاید در قرون وسطاء و بسیاری از شهیدان طول تاریخ که قربانی فزون خواهی و تمامیت طلبی اصحاب قدرت و ثروت شدند و اتفاقا به مراتب فجیع تر از برخی از پیشوایان دینی به قتل رسیده اند، کسی کاخ و زیارتگاه ساخته و مراسم عزاداری و مداحی و نوحه خوانی برقرار نموده که نام و یاد و مبارزات شان برای همیشه تاریخ در یادها و خاطره ها زنده مانده است و الگویی برای همه، در همه ی زمانها و مکان هاست ؟براستی چرا حکومت های مذهبی به این نحوه از نظام مرگ اندیشانه،  مرده پرستانه، ذهنیتِ حاجت اندیشانه و  تقدس گرایانه  دامن می زنند و آن را اصل و اساس دینداری تلقی می نمایند؟

در جوامع توسعه یافته که بر حق آزاد و برابرِ انسان ها دربرخورداری و دستیابی به کلیه مناصب و مواهب بدون هیچ گونه محدودیت، تبعیض و  رانت و حق ویژه ایی و بدون در نظر گرفتن جنسیت، قومیت،  مذهب، نژاد، زبان و دگرباشی، ایمان و اعتقاد راسخ دارند،این را وظیفه ی حکومت ها می دانند که به امر اشتغال، آموزش، بهداشت و درمان، مسکن،تأمین اجتماعی،بیمه بیکاری،  بیمه سالمندان و از کارافتادگان و حمایتِ همه جانبه از اقشار ضعیف و محروم ومعلول و حفاظت از محیط زیست، بپردازند ویا بستر و زمینه ی مساعدِ دستیابی به این مولفه ها را فراهم آورند، تا توان مردم، بی دغدغه از فشارهای جسمی، ذهنی و روانی،  معطوف به بالفعل ساختن استعدادهای خود گردد.

اما در ممالک عقب افتاده از حیث فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به دلیل ساختار فاسد، استبدادی و تبعیض آمیز با اقتصاد غیر مولد، مافیایی، رانتی و در رأس قرار گرفتن انسانهای کوچک با دانش ماقبل تاریخ، از یکسو، امکان پاسخگویی به نیازها و ترجیحات بر حق مردم وجود ندارد و از سوی دیگرنتیجه ی عدم پاسخگویی به نیازهای مردم با مراتب صدر الاشعار، مردمانی ناراضی، افسرده، عصبی، نا امید، مستأصل و نا آگاه به حقوق شهروندی و حقوق بنیادین و اقسام ناملایمات و نابهنجاری ها می باشد.

با افزایش نارضایتی هاو شکاف ها و معضلات روز افزون وعدم توان پاسخگویی به این نیازها از ناحیه حکومت، آنان در صدد بر می آیند تا مردم را به امور دیگری سرگرم سازند و توجه مردم را به مسئولیت وظیفه ی حاکمیت  در قبال آنان دور کنند.لذا وعده بهشت می دهند، فلان امام و امام زاده را باب الحوائج معرفی می نمایند، زیارت فلان حضرت را برای رفع بهمان مشکل تبلیغ و توصیه می کنند. ابتدا پیشوایان دینی خود را دست نیافتنی، معصوم و مقدس جلوه می دهند تا در پناه اسم و رسم آنان و با عنایت به نیابت و جانشینی  پیشوایان مذهبی،  بر سریر قدرت بنشینند و قدرت را حق طبیعی و ذاتی خود جلوه دهند و خود را جانشین و نائب آنان معرفی و تبلیغ نمایند. و بدین وسیله خود را از هر گونه نقد و نظارت و پاسخگویی از جانب مردم مصون نموده و آن را خط قرمز نظام تشخیص دهند. و از سوی دیگر بارگاه و زیارتگاه می سازند تا خود را متولی وسرپرست بارگاه معرفی  نمایند و از این طریق سود و منافع سرشاری به دست آورند، حضور مردم در مراسم عزاداری و زیارت گاه ها را به سود خود مصادره کرده و آن را در پای مشروعیت و مقبولیت نظام می نویسند و با تمهید، تحریک، تبلیغ، تلقین،  توزیع  سرمایه و حمایت  از مراسم عزاداری  و توسعه اماکن مذهبی و زیارتگا ه ها، باعث می گردند تا از راه انجام مراسمِ  سینه  و زنجیرزنی، خشم و عصیانی که باید معطوف به حاکمیت ناعادل و ناکارآمد باشد ( به جای زنجیر زدن، زنجیر را بر دست و پای کسانی ببندیم که ابتدا صحنه را از حق طلبان و عدالت خواهان خالی می کنند وسپس باعث تیره روزی و بدبختی مردم می شوند و به جای سینه زدن، دست رد بر سینه کسانی بزنیم که  مصلحین و مردم را قربانی فزون خواهی خود نموده و می نمایند) را معطوف به خود کنند تا بدین صورت خشم، عصیان و نارضایتی مردم  تخلیه و مهار گردد.

لذا مشاهده می نماییم که سوءاستفاده از اذهان مستأصل و درمانده که البته خود مسئول درماندگی و استیصال آنها هستند، چه تجارت و سود سرشاری را عائد این گونه نظام ها می کند و پایه های حکومت آنان  چگونه مستحکم می سازد. در قرون وسطاء کشیش ها بهشت می فروختند و تحمیق، تخدیر و تجارت  و حکومت می کردند و اینک قاریان رسمی و اعوان و انصارشان از طریق توسعه اماکن مذهبی و زیارتی بر خلاف آموزه های راستین همه ی مصلحین تاریخ،  تجارت می کنند و مردم را این چنین سرگرم می کنند تا نفهمند،ندانند، ناتوان و نآآگاه باقی بمانند. اگر بپذیریم که حاکمان  پروا و دغدغه ی حقیقت، عدالت و آزادی دارند چرا خود چون آزادگان زند گی نمی کنند و نمی گذارند معارف و اندیشه های آنان والبته همه ی آزادگان و مصلحان تاریخ و حال حاضر شنیده شود؟ چرا چون جبارانِ سراسرِ تاریخ، صدای مخالفان، فعالانِ روشن اندیش،  کنشگرانِ روشن ضمیر،  مصلحان و آگاهانِ حساس و متعهد به حقوق و آگاهی مردم را خفه می کنند.

اگر قرار باشد زنجیرهای بندگی و بردگی فرعون ها، قارون ها، دیکتاتورها و اربابان وخدایان تاریخ را بگسلیم  و به جای آن زنجیِرِهای دیگری تحت عنوان پیشوایان دینی و مذهبی را بر دست و پا و گردن خود بنهیم، چه گامی در جهت آزاد شدن از قیمومیت، سلطه، ولایت و مالکیتِ خدایان و رها شدن از بندگی غیر خدا برداشته ایم و چه بهره ای از آموزه های مصلحان و آزادی خواهان سراسرِ تاریخ برده ایم ؟ آری جز خدا، هیچ کس معصوم و مقدس نیست. همه ی پیامبران و آموزگارانِ دینی و همچنین مصلحان واندیشمندان سراسرِ تاریخ، انسان های معمولی و بشرند. آنها با اندیشه و عمل خود به ما نشان داده و می دهند که چگونه استعدادها و ظرفیت های وجودی خویش را فعّال کنیم و از زندگی روزمرّه فراتر رویم. آنها راه را به ما نشان داده اند، نه بیشتر از آن. آنها خورشید را نشان می دهند و درد و دریغ است که ما نوکِ انگشتان آنان را ببینیم.

  و در پایان، این سخن ابراهیم می تواند  چراغ راه ما باشد، همان گونه که ابراهیم گفت:” آیا خدا را که هر نفعی به دست اوست رها کرده و بتهایی می پرستید که هیچ نفع و ضرری برای شما ندارند، اُف بر شما  وبر آن چه،  به جز خدای یکتا می پرستید، آیا شما عقل خود را هیچ  به کار نمی بندید؟” (۶۵ و۶۶ انبیاء)

 

۰ ۰ آرا
ارزیابی شما
صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید:

عضویت
اطلاع از
guest

14 دیدگاه ها
Inline Feedbacks
مشاهده همه ی نظرات
منتقد
منتقد
مهر ۲۰, ۱۳۹۷ ۱۰:۵۲ ب٫ظ

دو کتاب انتقادی راجع به عصمت:

https://goo.gl/7jMmEG

https://goo.gl/VqeESD

abbasiva
abbasiva
مهر ۱۸, ۱۳۹۷ ۵:۰۷ ب٫ظ

معیار قران هست
به نظر میرسد هیچ مخلوقی ، معصوم به معنای واقعی کلمه نیست ، حتی در قران در این مورد صراحت دارد و روایات هم به مستند ایه قران ” از پیش خود کتابی می اورند و ان را به خدا نسبت می دهند ” و سایر ایات قران قابا استناد نیستند .

راستی چرا خدا مسئله به این مهمی را در کتابش نیاورده است !

سیامک صفاتی
سیامک صفاتی
مهر ۱۸, ۱۳۹۷ ۸:۱۵ ق٫ظ

دوست گرامی با تشکر از پاسخ شما و ضمن همدلی با بسیاری از سخنانتان صرفا بر بعضی از آنان نکاتی می افزایم: شمس، مولانا را آزاد کرد از عقیده پرستی از شخصیت پرستی از منبر و فتوا از قیل و قال از تشخص و بندگی نفس ازکرنش و احترام مریدان مقلد و درباریان. شمس عطف به قصه ی نحوی و کشتیبان به مولانا نه نحو نحو و فقه فقه و صرف و صرف بلکه نحو محو آموخت. اما امروزه خاصه در جامعه ما پیامبران و صاحب نظران و شمس ها به جای اینکه زنجیرهای بندگی و بردگی را از دست… مطالعه بیشتر»

ابراهیم کورشی
ابراهیم کورشی
مهر ۱۷, ۱۳۹۷ ۲:۴۰ ق٫ظ

به شخصه با اینکه مسلمان شیعه هستم اصلا محبت و ابراز علاقه را منحصر در پیامبر و امامان نمی بینم….واقعا با روح و شخصیت ابراهیم و عیسی مسیح و …عشق بازی می کنم و سعی می کنم خودم را با دیگر اولیا و مقدسین ادیان دیگر هم گشوده نگه دارم…اما معضل و مشکلی که وجود دارد این است که هر چه از عصر سنت دور می شویم و به دنیای مدرن نزدیک می شویم شکاف عمل و نظر بیشتر می شود و دیگر امثال روح امام علی و مولوی و شریعتی که ذوالابعاد و جامع ضدین باشد خیلی اندک می… مطالعه بیشتر»

سیامک صفاتی
سیامک صفاتی
مهر ۱۴, ۱۳۹۷ ۵:۱۳ ب٫ظ

۱- سیر تاریخ،انحطاط یا پیشرفت جوامع، عملکرد ایستا و پویای انسانها و رسالت انبیاء و صاحبان اندیشه در نفی شخصیت پرستی و عقیده پرستی حتی از خود آنان نشان داده و می دهد چه رهیافتی علمی است و چه غیر علمی ۲_ تکریم غیر از تقدیس است. ۳_ لا اقل مقالات اینجانب را بخوانید تا تکریم اینجانب را مشاهده نمایید.

علوی
علوی
مهر ۱۴, ۱۳۹۷ ۱۱:۳۷ ق٫ظ

۱- پاسخ درون متنی نویسنده غیر علمی است زیرا از ادله درون متنی مواردی را که مخالف اوست نادیده گرفته و به گزینش دست زده است
۲-هر انسان بالوجدان میان انسان متصف به دانش و اخلاق پسندیده و غیر آن فرق می گذارد و نگاهش نگاه همراه با تقدیس است

سیامک صفاتی
سیامک صفاتی
مهر ۹, ۱۳۹۷ ۸:۲۷ ق٫ظ

گرچه مقصود از کتاب آن فن بود گر تو هم بالش کنی هم می شود دوست عزیز وقتی کانت می گوید نباید نگاه ابزاری به انسان داشت یا وقتی لوترکینگ از برابری نژادها بلکه برابری انسانها صحبت می کند و یا جان لاک و روسو و مونتسکیو از حقوق وآزادیها و تقسیم کار و تفکیک قوا صحبت به میان می آورند ما باید از اندیشه پرفروغ آنان پیروی و استفاده کنیم اما از این مقدمه نمی توان کامل و معصوم بودن آنان و یا هر فرد دیگری را نتیجه گرفت.

ابراهیم کورشی
ابراهیم کورشی
مهر ۸, ۱۳۹۷ ۸:۲۸ ق٫ظ

شما یه سری از آیات قران را ردیف کردید… من می توانم یه سری دیگر از آیات قران را ردیف کنم که نشان دهم پیامبر با این که بشر و انسان هستند انسان های خیلی خاص و منحصر بفرد ی هستند… مانند وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا [سوره النساء : ۶۴]و حتی علم نکته دیگه اینکه انبیا و اولیا دین با فیلسوف ها و ادیبان و عالمان تجربی یه جورایی خیلی فرق می کنند اگر چه همگرایی های هم وجود داره.… مطالعه بیشتر»

ابوالفضل ارجمند
ابوالفضل ارجمند
مهر ۴, ۱۳۹۷ ۲:۵۴ ق٫ظ

[quote]مگر این نویسنده اگر عزیزانش را از دست بدهد عزاداری نمیکند ؟ مگر بر سر مزار عزیز از دست رفته نمیرود؟ آیا شرط عقلانی برگزاری مراسم عزاداری و یا زیارت قبر متوفی ، عصمت شخص متوفی است؟ آیا هر کس برای محبوبی که از دست میدهد مراسم برگزار کند یا پس از مدتی به زیارت مقبره اش برود ابله و دشمن آزادی و آزاداندیشی و عقل است؟[/quote] نه، هیچ عاقلی برای از دنیا رفتن یکی از بستگانش که چند نسل پیش از دنیا رفته است عزاداری نمی‌کند. برای کسی که تازه از دنیا رفته است عزاداری می‌کنند. ضمنا پیامبرانی چون… مطالعه بیشتر»

سیامک صفاتی
سیامک صفاتی
مهر ۳, ۱۳۹۷ ۱:۰۴ ب٫ظ

۱- وقتی سیاست و دیانت هم قران و همپوشان می شوند هر اظهار نظری در خصوص دین و متعلقاتش با سیاست ربطی ناگزیر می یابد و همچنین بالعکس. ۲- از حسین همین اندازه دریافته اید که توهین نمایید؟ جناب محترم حسین نگفت دین ندارید همه چیز رواست، حسین گفت دین ندارید آزاده باشید ! ۳- آنانی که سوختند و خاکستر شدند ولی نام و یاد و مبارزات دلیرانه و اندیشه ی پر فروغ شان برای همیشه زنده و جاودان مانده است چون گاندی، ژاندارک، برونو و هزاران انسان در آتش بیداد دادگاههای تفتیش عقاید و … آیا بارگاه دارند و… مطالعه بیشتر»

سیامک صفاتی
سیامک صفاتی
مهر ۳, ۱۳۹۷ ۱۲:۰۹ ب٫ظ

۱- وقتی قرآن پیامبر را بشری می داند همانند دیگران( توضیح در متن مقاله ) و او را وکیل، سرپرست( ولی ) و نگهبان مردم نمی داند و اذعان می دارد از غیب آگاه نبود، گنج های خدا را در اختیار نداشت و مالک نفع و ضرر خود نبود چگونه ما باید کاتولیک تر از پاپ باشیم و او را از سنخ دیگر معرفی نماییم. ۲- همه ی اندیشمندان، مصلحان، آزادیخواهان، عدالت طلبان هم از سنخ نورند بدان سبب که روشنی و گرمی می بخشند و ما را از روزمرگی، خودخواهی، لذت جویی عافیت طلبی، منفعت طلبی و … به… مطالعه بیشتر»

ابراهیم کورشی
ابراهیم کورشی
مهر ۱, ۱۳۹۷ ۴:۲۷ ق٫ظ

جمله عالم زین سبب گمراه شدکم کسی ز ابدال حق آگاه شدهمسری با انبیا برداشتنداولیا را همچو خود پنداشتندگفته اینک ما بشر ایشان بشرما و ایشان بستۀ خوابیم و خَوراین ندانستند ایشان از عمیهست فرقی در میان بی منتهاهر دو گون زنبور خوردند از محللیک شد زآن نیش و زین دیگر عسلهر دو گون آهو گیا خوردند و آبزین یکی سرگین شد و زآن مشک نابهر دو نی خوردند از یک آب خَراین یکی خالی و آن پر از شکرصد هزاران این چنین اشباه بینفرقشان هفتاد ساله راه بین مثنوی معنوی بله. به یک معنا فقط و فقط خدا معصوم… مطالعه بیشتر»

سعید
سعید
شهریور ۲۹, ۱۳۹۷ ۶:۲۴ ب٫ظ

یک خطابه ی پرشور سیاسی در حد پست های ابلهانه و البته پرمدعای اینستاگرامی . سینه زنی و زنجیرزنی چه ربطی به عصمت دارد؟ مراسم عزاداری یک جور عرض ارادت به محبوب است . مگر این نویسنده اگر عزیزانش را از دست بدهد عزاداری نمیکند ؟ مگر بر سر مزار عزیز از دست رفته نمیرود؟آیا شرط عقلانی برگزاری مراسم عزاداریو یا زیارت قبر متوفی ، عصمت شخص متوفی است؟ آیا هر کس برای محبوبی که از دست میدهد مراسم برگزار کند یا پس از مدتی به زیارت مقبره اش برودابله و دشمن آزادی و آزاداندیشی و عقل است؟ زیارت ائمه… مطالعه بیشتر»

ایرانی
ایرانی
شهریور ۲۷, ۱۳۹۷ ۵:۴۹ ق٫ظ

باید مراجع وعلما وآنهایی که خودشان را متولی دین میدانند اگر دنبال جیره حکومتی نیستند شجاعانه پاپیش بگذارند وپاسدار شیعه علوی باشند !واین حشو وزوائد شرک آلود راازخود دورسازند!

14
0
دیدگاه خود را با نویسنده و خوانندگان در میان بگذاریدx