قرآن؛ سخن فرشته هم هست
سعید بانشی: دیدگاه تفسیریِ سنتی از زبان قرآن بر این باور است که قرآن تماما کلام خداست. در این میان حدود پنج سال پیش بود که عبدالکریم سروش در سلسله مقالاتی با عنوان “محمد راوی رویاهای رسولانه” طرحی نو در فضای دینی درانداخت و قرآن را حاصل رویای پیامبر اسلام دانست و فهم آن را محتاج به خوابگذاری و تعبیر خواند نه تفسیر. محمد مجتهد شبستری هم در مقاله ی تفصیلی “قرائت نبوی از جهان” قرآن را محصول وحی ارزیابی کرد نه خود وحی . او بر این باور است که قرآن کلام نبوی پیامبر اسلام هم هست.
نگارنده این سطور در تاملات قرآنی خود در خصوص زبان قرآن به دیدگاهی جامع و مانع که بتواند آن را کاملا صحیح بپندارد نرسیده اما دست کم به این نتیجه رسیده ام که دیدگاه تفسیریِ سنتی از زبان قرآن بنا به شواهد و دلایل فراوان نمی تواند دیدگاه دقیقی باشد اگرچه دو نظر دیگر هم قابل نقد و ارزیابی است. در این مقاله کوشیده ام به عنوان نمونه با بررسی و واکاوی سوره قیامت دیدگاه تفسیریِ سنتی را نقد کنم و نشان دهم که قرآن می تواند دربردارنده کلامِ استقلالیِ فرشته ی مخصوص وحی هم باشد.
پیامبر اسلام از همان شروع نبوتش دغدغه فراموشی آیه های قرآن را داشته و نسبت به این مساله دلنگران بوده است. در سوره اعلی که بنا به روایات ترتیب نزول هشتمین سوره نازله بر پیامبر است به او وعده داده شده قرآن به گونه ای برایش خوانده شود که فراموشش نکند. سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ: ما بزودی (قرآن را) بر تو میخوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد مگر آنچه را خدا خواسته باشد.
با وجود این وعده دلنگرانی پیامبر همچنان ادامه داشته است. سوره قیامت بنا به روایات ترتیب نزول سوره سی و یکم است. به ترجمه این سوره به خصوص عباراتی که زیر آن خط کشیده شده دقت کنید.
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سوگند به روز قیامت، (۱) و سوگند به (نفس لوّامه و) وجدان بیدار و ملامتگر (که رستاخیز حقّ است)! (۲) آیا انسان مىپندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد؟! (۳) آرى قادریم که (حتى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم! (۴) (انسان شک در معاد ندارد) بلکه او مىخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند! (۵) (از اینرو) مىپرسد: «قیامت کى خواهد بود»! (۶) (بگو:) در آن هنگام که چشمها از شدّت وحشت به گردش در آید، (۷) و ماه بىنور گردد، (۸) و خورشید و ماه یک جا جمع شوند، (۹) آن روز انسان مىگوید: «راه فرار کجاست؟!» (۱۰) هرگز چنین نیست، راه فرار و پناهگاهى وجود ندارد! (۱۱) آن روز قرارگاه نهایى تنها بسوى پروردگار تو است؛ (۱۲) و در آن روز انسان را از تمام کارهایى که از پیش یا پس فرستاده آگاه مىکنند! (۱۳) بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است، (۱۴) هر چند (در ظاهر) براى خود عذرهایى بتراشد! (۱۵) زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [قرآن] حرکت مده، (۱۶) چرا که جمعکردن و خواندن آن بر عهده ماست! (۱۷) پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروى کن! (۱۸) سپس بیان (و توضیح) آن (نیز) بر عهده ماست! (۱۹) چنین نیست که شما مىپندارید (و دلایل معاد را کافى نمىدانید)؛ بلکه شما دنیاى زودگذر را دوست دارید (و هوسرانى بىقید و شرط را)! (۲۰) و آخرت را رها مىکنید! (۲۱) (آرى) در آن روز صورتهایى شاداب و مسرور است، (۲۲) و به پروردگارش مىنگرد! (۲۳) و در آن روز صورتهایى عبوس و در هم کشیده است، (۲۴) زیرا مىداند عذابى در پیش دارد که پشت را در هم مىشکند! (۲۵) چنین نیست (که انسان مىپندارد! او ایمان نمىآورد) تا موقعى که جان به گلوگاهش رسد، (۲۶) و گفته شود: «آیا کسى هست که(این بیمار را از مرگ) نجات دهد؟!» (۲۷) و به جدائى از دنیا یقین پیدا کند، (۲۸) و ساق پاها (از سختى جان دادن) به هم بپیچد! (۲۹) (آرى) در آن روز مسیر همه بسوى (دادگاه) پروردگارت خواهد بود! (۳۰) (در آن روز گفته مىشود:) او هرگز ایمان نیاورد و نماز نخواند، (۳۱) بلکه تکذیب کرد و روىگردان شد، (۳۲) سپس بسوى خانواده خود باز گشت در حالى که متکبّرانه قدم برمىداشت! (۳۳) (با این اعمال) عذاب الهى براى تو شایستهتر است، شایستهتر! (۳۴) سپس عذاب الهى براى تو شایستهتر است، شایستهتر! (۳۵) آیا انسان گمان مىکند بىهدف رها مىشود؟! (۳۶) آیا او نطفهاى از منى که در رحم ریخته مىشود نبود؟! (۳۷) سپس بصورت خونبسته در آمد، و خداوند او را آفرید و موزون ساخت، (۳۸) و از او دو زوج مرد و زن آفرید! (۳۹) آیا چنین کسى قادر نیست که مردگان را زنده کند؟! (۴۰)
آیه های یکم تا پانزدهم حول محور قیامت سخن می گوید، اینکه قیامت چه هنگامه است، هنگامی که دیده ها خیره می شود، ماه خسوف می کند، روزی که انسان پناهی ندارد و او را از عملش آگاه می کنند. اما از آیه شانزدهم بیان به کلی تغییر می کند، موضوعی را پیش می کشد که کاملا به ماقبل خود بی ربط است، سیاق را بر هم می زند و از هم گسیخته می کند. این تغییر بیان تا آیه نوزدهم ادامه دارد و بعد از آن به موضوع قیامت باز می گردد و از حوادث و اوصاف و اتفاقات آن روز سخن می گوید تا آخر سوره.
آنچه من می خواهم در مورد آن قلم فرسایی کنم این تغییر موضوع و بیان ناگهانی است. در معنای آیه های شانزدهم تا نوزدهم توضیح آنکه وقتی فرشته در حال وحی آیه ها بر پیامبر بوده، او (پیامبر) دلنگران از اینکه مبادا آیه ها را فراموش کند بلافاصله پس از فرشته الفاظ را ادا می کرده و زیر لب زمزمه می نموده تا اصطلاحا ملکه ذهنش شود. فرشته هم چون می بیند ذهن و هوش پیامبر به جای توجه به معنا درگیر حفظ آیه هاست وحی را قطع می کند و در خطابی تذکر گونه از پیامبر می خواهد که قبل از تمام شدن وحی اقدام به خواندنش نکند و نگران این نباشد که آیه ها از خاطرش بیرون رود. بعد از این تذکر است که فرشته به همان موضوعی(قیامت) که قبلا از آن سخن می گفت باز می گردد و کلام را تا اخر سوره ادامه می دهد.
آنچه بسیار جالب است اینکه تذکر فرشته به پیامبر در زمره آیات قرآنی شمرده شده. فرضا اگر پیامبر در خواندن قرآن شتاب نمی کرد آیا فرشته به او تذکری می داد؟ به باور من تذکر فرشته کاملا فی البداهه و بدیع بوده یعنی چیزی نبوده که از قبل آماده شده باشد و یا جزء سوره بوده باشد بلکه شتابزدگی پیامبر فرشته را ناچار کرد که به او اطمینان خاطر دهد آیه ها را فراموش نمی کند و از او بخواهد از شتابزدگی بپرهیزد و قبل از اتمام قرائت به خواندن آن اهتمام نورزد.
بعضی از مفسرین در توجیه عدم تناسب معنایی ۴ آیه پیش گفته سوره قیامت با ماقبل و مابعدش و همچنین در راستای ایجاد سیاقی واحد در سوره گفته اند مقصود خواندن قرآن نیست بلکه نامه اعمال است. این مفسرین با عنایت به این مساله که تمام سوره از قیامت سخن می گوید گفته اند وقتی در قیامت نامه عمل آدمی را بدستش می نهند او در آن می نگرد و تعجب می کند که هر ریز و درشتی در آن آمده و نگران وضعیت خود می شود و با اضطراب و استرس شروع به تند تند خواندن آن می کند. به او گفته می شود عجله نکند و آرام باشد و …
این توضیح اما با آنچه در خصوص سوره اعلی و اینکه پیامبر همیشه دلمشغول فراموشی آیه های قرآن بوده جور در نمی آید.علاوه بر این در قرآن آیه ای است که صریحا تعجیل پیامبر در خواندن قرآن بدلیل ترس از فراموش کردنش را بیان می کند. و لا تعجل بالقران من قبل ان یقضى الیک وحیه.(طه۱۱۴)
سلام و ممنون از شما
اینکه آیه های میانی سوره دغدغه پیامبر نسبت به فراموشی آیه ها نشان می دهد، مَن درآوردی نیست. در تفاسیر سنتی این دیدگاه از احتمالات معنایی شمرده شده و شما می توانید به این تفاسیر رجوع کنید و ببینید، برای نمونه تفسیر نور محسن قرائتی.
آیه سوره اعلی هم می تواند دلیل دیگری بر وجود این دغدغه در پیامبر اسلام باشد.
و همچنین روایات پیش گفتنه در پاسخ قبلی ام به شما
سلام دوباره، شما پس از اینکه ترجمه آیات را آورده اید، افزوده اید: زمانی که فرشته در حال وحی بوده، پیامبر که نگران از این بوده که مبادا آیات را فراموش کند، بلافاصله زمزمه می کرده تا ملکه ذهن اش گردد. و در ادامه نوشته اید که فرشته در خطابی تذکری از پیامبر می خواهد که نگران نباشد که آیات از خاطرش برود. سوال اینجاست که کجای آیه ها چنین چیزهایی آمده است؟ آیه ها می گوید که زبان خود را برای تعجیل در خواندن آن حرکت مده، و هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن تبعیت کن. آیا… مطالعه بیشتر»
سلام، ضمن سپاس از حسن توجتانبه باور من نه تنها دلیل بر دغدغه مندی پیامبر اسلام نسبت به فراموشی آیه ها داشته، بلکه در عمل هم این اتفاق افتاده، ما ننسخ من آیه او ننسها، ولی این فراموشی به اراده خدا و نفوذش در اذهان بوده، در منابع روایی سنی هم روایاتی با محوریت اشخاصی چون عایشه و عمربن خطاب وجود دارد دال بر این موضوع که آیاتی در زمانی قرائت میشده اما بعد از مدتی دیگر قرإئت نمیشد،در مورد بحث تعمیم هم باور دارم این تعمیم امکان دارد و مقاله من ذکر مصداق بود،در مورد حجیت داشتن یا نداشتن… مطالعه بیشتر»
با سلام، استنباطها و نتایج شما محکم نیست. از آیات ذکر شده نمی توان نتیجه گرفت که پیامبر از همان ابتدا نگران فراموشی آیات بوده. تنها می توان استنباط نمود که اگر هم فراموشی اینچنینی رخ دهد، اراده الهی چنین اقتضایی داشته، و حکمت الهی اقتضا می کند که دوباره به یاد پیامبر بیاید، زیرا آیه ای که فراموش پیامبر گردد یا بعدها به شکل دیگری به یادش آید، غرض خود از نزول به جهت هدایت همگانی را نقض می کند. در تفسیری که از آیات میانی سوره قیامت نوشته اید، نگفته اید که قبل و بعد آنها سخن کیست؟… مطالعه بیشتر»