نقدهایی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر
نقد یازدهم: آیا حجاب اصلی محدود به ستر عورتین است؟
مؤلف محترم کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر»، در ادامه بحثهای خود به موضوع حجاب اصلی در زمان پیامبر میرسد و با ارائه شواهدی محدوده حجاب اصلی را تنها پوشش عورتین میداند: «حجاب اصلی در آن زمان عبارت از ستر عورتین (شرمگاه جلو و عقب) بود که برای تحققش باید پارچهای را همچون لنگ به دور کمر میبستند که تا نزدیکی زانو امتداد یابد… امروزه این محدوده لازمالستر با پارچههای دوختهشدهای به نام شورت یا مایو پوشیده میگردد.»(ص۸۴) در این مقاله شواهد مؤلف را به نقد میگذاریم.
پیش از این در نقد پنجم با ذکر شواهدی نشان داده شد که واژه “عریان” در همه کاربردهای خود به معنای برهنگی کامل نیست و به کسی که لباس کافی نداشته است، نیز اطلاق میشده است. مؤلف در ابتدای بحث خود معتقد است که عریان تنها به کسی گفته میشده است که هیچ لباسی به تن ندارد. شاهد مؤلف روایتی از امام صادق علیهالسلام است که در آن عریان به برهنگی کامل تعریف شده است: «العاری الذی لیس له ثوب اذا وجد حفیره دخلها فسجد فیها و رکع». اما دقت در روایت نشان میدهد که حضرت در مقام تعریف برهنه نیست، بلکه حکم فرد خاصی از آن را بیان میکند؛ برهنهای که کاملاً عریان است و هیچ لباسی ندارد. چنین شخصی بنابر روایت اگر حفرهای پیدا کرد باید داخل آن رکوع و سجده به جا آورد. مؤلف روایت را اینگونه ترجمه کرده است: « عریان کسی است که هیچ لباسی به تن ندارد؛ به طوریکه اگر حفرهای بیابد وارد آن میشود تا نماز بخواند و رکوع و سجود نماید.» این ترجمه اشتباه است زیرا “الذی” در روایت، صفت “العاری” است؛ نه خبر آن. ترجمه صحیح روایت اینگونه است: « فرد برهنهای که هیچ لباسی ندارد اگر حفرهای پیدا نمود باید داخل آن شود و داخل آن سجده و رکوع به جای آورد.» این که حضرت بعد از ذکر واژه “العاری” آن را مقید به نداشتن هیچ لباسی میسازد، خود نشان میدهد که واژه عاری در معنایی عامتر از برهنگی کامل به کار میرود و اراده برهنگی کامل از آن، نیاز به قید دارد.
شاهد دیگر مؤلف روایت پیامبر است که در آن زنان شلوارکپوش را که با پوشیدن شلوارک از پیدا شدن فرج و پایینتنه جلوگیری میکردند، رحمت میفرستد: «رحم الله المسرولات»(ص ۸۵). داستان معروف این روایت همان است که در برابر دیدگان پیامبر، زنی از روی حمار به زمین میافتد و پیامبر روی خود را برمیگرداند تا نگاهش به پای زن که لباس از روی آن رفته، نیافتد. در این حال شخصی به حضرت میگوید که زن زیر لباس خود شلوارک پوشیده است. همین جا پیامبر آن زن را که زیر لباس خود شلوارک پوشیده و تا این مقدار در حفظ حیا و عفت خود مراقب بوده است را دعا میکند. بنابر این روایت پیامبر زنان شلوارکپوش را دعا نکردهاست، بلکه زنانی که در زیر لباس کاملاً پوشیده خود، شلوارک میپوشند تا مراقبت بیشتری از عفت و حیا خود داشته باشند را دعا کرده است. جای تعجب اینجاست که مؤلف محترم در جای دیگری از کتاب خود این روایت را به طور کامل ذکر میکند و معتقد به ضعف روایت و عدم وجود شلوارک در آن زمان میشود(۵۲).
دلیل دیگر مؤلف برای این که حجاب اصلی تنها محدود به پوشش عورتین است، روایتی از پیامبر است که به امسلمه توصیهای در مورد پوشش میکند: «عن امسلمه ان النبی(ص) دخل علیها و لم تختمر[/وهی تختمر] فقال لیه لالیتین.» مؤلف با اشاره به این که این روایت را دوگونه میتوان تفسیر کرد، یکی از آن دو تفسیر را در این بحث میآورد. “لیه” مصدر است و به معنای پیچاندن. اگر «لالیتین» را ترکیب لای نافی و واژه مثنای «لیتین» بدانیم، روایت توصیه میکند که خمار را باید یکبار پیچید نه دو بار و اگر واژه مذکور را ترکیب حرف جر «ل» و واژه «الیتین» مثنای «الیه» به معنای باسن بدانیم، پیامبر در روایت توصیه کرده است که باید خمار را دور باسن خود بپیچد. مؤلف تفسیر دوم را انتخاب میکند. وی معتقد است که خمار به معنای پوشش سر نیست و ذکر خمار در ابتدای روایت را مخالف تفسیر خود نمیداند. این تفسیر در طول تاریخ حدیث تا جایی که بنده اطلاع دارم بیسابقه است. در مقاله بعدی توضیح خواهم داد که پوشش سر بودن خمار، از مسلمات لغت و حدیث است. به همین دلیل هیچ شارحی روایت مذکور را با توجه به این قرینه که امسلمه در حال پوشیدن خمار بوده است، مانند مؤلف تفسیر نکرده است. پیامبر در این روایت امسلمه را تنها به یک دور پیچیدن خمار توصیه میکند؛ زیرا با دو بار پیچیدن، حجیمتر شده و مانند عمامه مردان میشود.
شاهد دیگر مؤلف روایتی است از زبیر که هند همسر ابوسفیان را در جنگ احد توصیف میکند؛ در حالیکه لباس از روی ساق خود بالا زده و جنگجویان را ترغیب میکرد: «رایت هنداً بنت عتبه کاشفه عن ساقها یوم احد و کأنی أنظر الی خدم فی ساقها و هی تحرض الناس.»(۸۶) مؤلف ساق را به معنای ران میداند و به همین دلیل روایت را بهگونهای تفسیر میکند که هند ران خود را برهنه کرده است. پیش از این در نقد ششم نشان داده شد که تفسیر ساق به ران اشتباه است و این واژه به همان معنای امروزی خود استعمال میشده است. شاهد جدید مصنف برای این تفسیر نیز جالب است؛ وی کتاب پیام قرآن را به عنوان شاهد خود ذکر مینماید. متنی که مؤلف از این کتاب ذکر میکند را به طور کامل نقل مینمایم:
«تعبیر یکشف عن ساق (ساقها برهنه میشود) به عقیده بسیاری از مفسران کنابه از وخامت کار و شدت ترس و وحشت است، زیرا در گذشته معمول بوده هنگامی که در برابر کار مشکلی قرار میگرفتند، آستینها را بالا میزدند و دامن لباس را به کمر میبستند تا آمادگی بیشتری برای مقابله با حادثه داشته باشنتد، طبعاً در این حال ساقها برهنه میشود.»
مؤلف از این متن نتیجه میگیرد که «به این ترتیب واژه ساق نمیتواند دلالت بر ساق پای امروزی داشته باشد.»(ص ۸۷) این که آیا متنی از مؤلفی معاصر دلیل خوبی برای بحث حاضر هست یا نه و این که آیا از این متن میتوان به دست آورد که ساق به معنای ران بوده است را به عهده خوانندگان محترم میگذارم. مؤلف برای اثبات این که اصل حجاب برای پوشش عورتین است، به نوشته مؤلف معاصر دیگری به نام آقای قابل استناد میکند که اگر اشکالهایش از کتاب مؤلف محترم بیشتر نباشد، کمتر نیست.
مؤلف به دلیل نظر خود دربارهی واژه ساق هر روایتی که در آن بحثی از معلوم بودن ساقها هنگام جنگ، تند دویدن و مانند آن باشد را شاهدی برای خود میداند. دو شاهد دیگری که وی در این بحث ذکر میکند از این دسته است. در نوشته آتی به یاری خدا معنای خمار را به بحث خواهم گذاشت.