نقدهایی بر کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر

نقد پانزدهم: نماز جماعت و لباس کوتاه مردان حجت‌الاسلام مجید دهقان به نظر مؤلف محترم کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، در زمان نزول قرآن «درازای دامن بسیاری از مردم دارای پوشاک به زانو نمی‌رسید» و همین امر «موجب نمایان شدن نشیمن‌گاه و شرم‌گاه؛ به‌ویژه هنگام حرکت و خم‌شدن می‌شد.» ایشان معتقد است که پیامبر برای حل این معضل سه…

نقد پانزدهم: نماز جماعت و لباس کوتاه مردان

حجت‌الاسلام مجید دهقان

به نظر مؤلف محترم کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر، در زمان نزول قرآن «درازای دامن بسیاری از مردم دارای پوشاک به زانو نمی‌رسید» و همین امر «موجب نمایان شدن نشیمن‌گاه و شرم‌گاه؛ به‌ویژه هنگام حرکت و خم‌شدن می‌شد.»

ایشان معتقد است که پیامبر برای حل این معضل سه تدبیر اندیشیدند: اول آن‌که «مردان در صفوف جلو قرار گیرند و زنان در صفوف عقب.»؛ تدبیر دوم آن‌که « وقتی مردان به سجده می‌روند، زنان به آنها نگاه نکنند» و آخرین تدبیر آن‌که« زنان صبر کنند تا ابتدا مردان سر از رکوع و سجده بردارند؛ سپس آنها سرشان را بردارند.» وی برای هرکدام از تدابیر به روایات متعددی استناد می‌کند.

مؤلف از این بحث به چند نتیجه می‌رسد. نتیجه اول درباره‌ احکام مرتبط با تدابیر مذکور است: «تدابیر سه‌گانه فوق به گواهی متن روایات، به خودی خود اصالت نداشتند» و «مورد خواست رسول خدا نبود و تنها انگیزه‌ای که باعث اتخاذ تدابیر سه‌گانه مذکور از سوی حضرت گردید، مکشوف‌شدن شرم‌گاه شمار زیادی از نمازگزاران بود.»

نتیجه دیگر این‌که «تازه آن‌چه در این روایات مورد تعقیب قرار گرفته، دیده‌نشدن شرم‌گاه و نهان‌گاه نمازگزار برای جنس مخالف است و هیچ سخنی و قرینه‌ای درباره‌ دیده‌نشدن شرم‌گاه جنس موافق وجود ندارد.» و آخرین نتیجه‌ هم این‌که «این مطلب به روشنی کم اهمیت بودن پوشش و عادی بودن برهنگی و کشف عورت را در آن زمان نشان می‌دهد که جامعه‌ اسلامی نیز با اندک اصلاحاتی از کنار آن گذشت.» (ص ۱۴۰-۱۴۹)

اشکال‌های متعددی به این قسمت از نوشتار مؤلفه نظیر اشکالاتی که تاکنون بررسی کرده‌ایم، وارد است.

تقدم و تأخر صفوف نماز جماعت
دلیل مؤلف برای این که تقدم مردان و تأخر زنان در صفوف نماز جماعت در زمان پیامبر تنها به دلیل کوتاهی لباس اکثر مردان بوده ‌است، روایاتی است در شأن نزول فرازی از آیه ۲۴ سوره‌ حجر: «و لقد علمنا المستقدمین منکم و لقد علمنا المستأخرین». برخی از روایاتی که مؤلف نیز آنها را ذکر می‌کند، شأن نزول این آیه را درباره‌ مردانی می‌داند که در صفوف آخر نماز می‌ایستادند تا در رکوع به زن یا زنانی که در صف جلوی زنان ایستاده‌اند، نگاه کنند. به همین دلیل قرآن مردان را تهدید کرد و پیامبر فرمود که بدترین صفوف مردان، صف آخر است و بدترین صفوف زنان صف اول. این استناد مؤلف اشکال‌های متعددی دارد که در ادامه ذکر می‌شود.

نکته اول این که این شأن نزول با مکی بودن سوره‌ حجر سازگاری ندارد. تنها مکان نماز جماعت در مکه، کعبه بوده‌ است و مساجد تنها پس از هجرت پیامبر به مدینه ساخته شد. تشکیل صفوف جماعت به گونه‌ای که در روایات آمده است، در مکه بعید به نظر می‌رسد. علاوه بر این که شور ایمانی مسلمانان نخستین در مکه و فشارهایی که به دلیل ایمان آوردن تحمل می‌کردند نیز با هوس‌بازی مؤمنان در صفوف نماز جماعت هم‌خوانی ندارد.

در روایتی هم که مسند احمد از ابوسعید خدری درباره‌ همین قضیه نقل می‌کند (ج۱۷، ص ۲۱) و مؤلف نیز آن را نقل کرده ‌است (ص۱۴۳)، لفظ «هذه المساجد» آمده‌ است که تنها در مدینه معنا پیدا می‌کند. صاحب تفسیر بیان‌المعانی نیز به دلیل ناسازگاری این روایات با مکی بودن سوره‌ حجر، چنین شأن نزولی را نمی‌پذیرد. (ج۳، ص ۲۹۰)

نکته‌ دوم این که چنین شأن نزولی با سیاق آیات نمی‌سازد. علامه طباطبایی با توجه به سیاق آیات که درباره‌ خلقت و حشر انسان بعد از مرگ است، تقدم و تأخر را نه در صفوف نماز؛ بلکه در مُردن می‌داند. (المیزان، ج ۱۲، ص ۱۴۷) مطالعه آیه‌ قبل و بعد درستی نظر علامه را نشان می‌دهد: وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَ نُمِیتُ و َنَحْنُ الْوارِثُونَ (۲۳) وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنْکُمْ وَ لَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِینَ (۲۴) وَ إِنّ َرَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَکِیمٌ عَلِیمٌ (۲۵). روایاتی که توصیه پیامبر در مورد بهترین و بدترین صف‌ها را ناشی از هوس‌بازی مؤمنان می‌داند، در روایات شأن نزول آمده ‌است، که با توجه به اشکال‌ پیش‌گفته، استدلال مؤلف به این دسته روایات تضعیف می‌گردد.

نکته‌ سوم این‌که با فرض پذیرش روایات شأن نزول در هیچ‌کدام آنها ذکری از لباس کوتاه زنان نیامده ‌است. گروهی که در صفوف آخر مردان می‌ایستادند، بنابر روایات شأن نزول؛ یا برای نگاه کردن به زن زیبایی بوده‌است (امرأه حسنا … فاذا رکع نظر من تحت ابطیه)، یا برای نگاه کردن به پشت زنان (لینظروا الی اعجاز النساء). هیچ قرینه‌ای در عبارت دوم وجود ندارد که نشان دهد ناحیه پشت زنان عریان بوده‌ است؛ زیرا تعبیر “اعجاز النساء” به معنای قسمت پشت بدن برهنه زنان نیست که از آن برهنگی فهمیده شود، بلکه تنها به معنای پشت است که در فرض پوشش هم صدق می‌کند. بنابراین مراد شأن نزول این است که مردان با تأخیر در پیوستن به صفوف جماعت هنگام ورود به مسجد، به اندام زنان نگاه می‌کردند و آیه آنها را برحذر داشته ‌است و پیامبر از آنها خواسته است که با تعجیل در حضور در مسجد، به صفوف اول ملحق شوند.

نکته‌‌‌ چهارم این‌که روایت پیامبر درباره‌ بهترین و بدترین صفوف، در غیر از روایات شأن نزول نیز آمده ‌است، ولی در این دسته از روایات، اشاره‌ای به دلیل این توصیه پیامبر نشده ‌است. پیامبر برای رعایت حریم بین مردان و زنان، مردان را تشویق به حضور در صفوف اول و زنان را تشویق به حضور در صفوف آخر کردند. حضور در صفوف اول لازمه‌اش حضور زودتر مردان در مسجد و لازمه حضور در صفوف آخر حضور دیرتر زنان در مسجد است و از این طریق حریم بین زنان و مردان بیشتر رعایت می‌شد. در روایتی که در دعائم‌الاسلام با همین مضمون نقل شده ‌است، دلیل چنین توصیه‌ای پوشیدگی بیشتر زنان دانسته شده‌است: «قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّهُ سَتْرٌ لِلنِّسَاءِ» (ج۱، ص ۱۵۵).

آخرین نکته این‌که برخلاف نظر مؤلف از این گزارش‌ها به دست نمی‌آید که پیش از توصیه پیامبر مردان و زنان مختلط نماز می‌خواندند و با این تدبیر صفوف آنها جدا شد. توصیه پیامبر که در همه روایات با مضمونی مشترک آمده‌ است، این است: «خَیْرُ صُفُوفِ الرِّجَالِ أَوَّلُهَا وَ شَرُّهَا آخِرُهَا وَ خَیْرُ صُفُوفِ النِّسَاءِ آخِرُهَا وَ شَرُّهَا أَوَّلُهَا». پیش‌فرض این روایت این است که مردان و زنان، صفوف جداگانه‌ای داشته‌اند (صفوف الرجال و صفوف النساء) و توصیه پیامبر تنها بهترین صف در بین این صفوف را بیان می‌کند.

در شگفتم مؤلف از کجا به چنین نتیجه‌ای رسیده ‌است که با قاطعیت این‌گونه اظهار می‌دارد که: «تا پیش از این به دلیل اختلاط زنان و مردان، احتمال دیده شدن ناحیه دامن زنان به دلیل کوتاهی لباس و وجود شکاف‌های جانبی آن در حین رکوع و سجود وجود داشت. با این تدبیر مشکل مربوط به زنان در برابر جنس مخالف تا حدود زیادی مرتفع گردید.» (ص۱۴۱)

حرمت نگاه زنان به مردان در حال سجده و تأخیر زنان در بلند شدن از سجده
در نظر مؤلف محترم، پیامبر دو تدبیر دیگر برای حل معضل برهنگی اندیشیدند. تدبیر اول این‌که نگاه زنان به مردان در حال سجده حرام اعلام شد و تدبیر دوم این‌که به زنان توصیه شد که دیرتر از مردان سر از سجده بردارند. نتیجه‌ای که مؤلف از این بحث می‌گیرد نیز جالب است. در نظر او از این دو تدبیر فهمیده می‌شود که اولاً آن‌چه پیامبر بر آن حساسیت داشتند، تنها ناحیه شرم‌گاه بوده ‌است، و ثانیاً این‌که تنها نسبت به شرم‌گاه جنس مخالف توصیه کردند و نسبت به نگاه به شرم‌گاه جنس موافق هیچ واکنشی نشان ندادند. ثالثاً این‌که پیامبر به دلیل نمایان شدن عورت مردان، نماز را از حالت اصلی خود خارج نکردند و نماز جماعت را نیز تعلیق نفرمودند و تنها از زنان خواستند که به عورت مردان نگاه نکنند و دیرتر سر از سجده بردارند. از جمله دلایلی که مؤلف به آن استناد می‌کند، روایتی است که شیخ صدوق در فقیه ذکر می‌کند: « َ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) کَانَ النِّسَاءُ یُصَلِّینَ مَعَ النَّبِیِّ (ص) فَکُنَّ یُؤْمَرْنَ أَنْ لَا یَرْفَعْنَ رُءُوسَهُنَّ قَبْلَ الرِّجَالِ لِضِیقِ الْأُزُرِ؛ امام علی علیه‌السلام فرمود: زنان با پیامبر صلی‌الله علیه و آله نماز می‌خواندند و به آنها امر شده‌ بود که به دلیل کوتاهی ازارها سرشان را قبل از مردان از سجده بر ندارند.»(من لایحضره الفقیه، ج۱، ص ۳۹۶)

نکته‌ای که در اینجا از دید مؤلف پنهان مانده است موقتی و اضطراری‌بودن وضعیتی است که در این روایات آمده‌ است. در روایت اسماء به این قضیه اشاره می‌شود که این توصیه پیامبر زمانی بود که گروهی از مسلمانان فقیر بودند و لباس کافی برای پوشش نداشتند: «عن اسماء انها قالت کان المسلمون ذوی حاجه یاتزرون بهذه‌ النمره فکانت تبلغ انصاف سوقهم او نحو ذلک فسمعت رسول الله ص یقول من کان یومن بالله و الیوم آلاخر فلاترفع رأسها حتی نرفع رؤسنا…» (مسند احمد، ج۴۴، ص ۵۱۳)

در چنین شرایط اضطراری که نه امر مردان به پوشش حداکثری عاقلانه است و نه تعطیلی نماز جماعت؛ تنها می‌شود به طور موقت از زنان خواست که به عورت مردان نگاه نکنند و دیرتر سر از سجده بردارند. در روایتی از امام باقر علیه‌السلام نیز به اضطراری بودن این حالت اشاره شده‌ است. ایشان این مردان را اهل صفه وگروهی از مهاجرین می‌دانند که نه منزلی داشتند و نه هیچ مالی و تنها با تکه پارچه‌ای خود را می‌پوشاندند. (بحار، ج۸۵، ص ۹۴).

بنابراین از این دسته روایات نه می‌توان فهمید که برهنگی مسلمانان رواج داشته‌است و نه این که پیامبر حساسیتی به غیر از ناحیه عورت نشان نداده‌ است. مؤلف دو روایت بالا را نیز در بحث خود آورده ‌است، ولی چنین استفاده‌ای از آن نکرده‌ است.

مؤلف هم‌چنین نتیجه گرفته‌ است که از آن‌جاکه پیامبر تنها زنان را از نگاه به عورت مردان نهی کرده ‌است، می‌توان فهمید که نگاه به عورت جنس موافق بی‌اشکال است. به بیان دیگر، مؤلف از جمله‌ (۱)، جمله‌ (۲) را نتیجه گرفته ‌است:

(۱)    نگاه زنان به عورت مردان حرام است.
(۲)    نگاه زنان به عورت غیر مردان حرام نیست.

بنابر اصطلاح اصولی به چنین استنباطی استفاده از مفهوم لقب گفته‌ می‌شود که بنابر نظر اصولیون حجیت ندارد. مثل این‌که از جمله (۳)، جمله‌ (۴) نتیجه گرفته شود:

(۳)    آزار همسر حرام است.
(۴)    آزار غیر همسر حرام نیست.

علت اشتباه چنین استنباطی این است که گزاره‌ (۱) و گزاره‌‌ (۳) تنها در مقام بیان حکمی هستند که مدلول الفاظ آن است و هیچ بیانی دیگری ندارند و چه بسا شارع با گزاره‌ دیگری حکم مواردی که خارج از موضوع این گزاره‌هاست را بیان کرده باشد. مثلاً پیامبر با بیان گزاره‌ (۵) پیش‌تر حرمت نگاه به عورت هم‌جنس را بیان کرده‌ است؛ یا در گزاره‌ (۶) حرمت آزار مؤمن را اعلام کرده ‌است.

(۵)    مرد به عورت مرد دیگر و زن به عورت زن دیگر نگاه نکند. (جامع‌الاصول، ج ۵، ص ۴۴۸)
(۶)    هر کس به مؤمنی اهانت کنده مرا به جنگ طلبیده است. (وسائل‌الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۶۵)

اختلاط مردان و زنان در صفوف نماز
پیش از این ذکر شد که مؤلف معتقد است پیش از تدبیر پیامبر نماز جماعت به صورت مختلط خوانده می‌شد. او حتی معتقد است که بعد از پیامبر نیز تفکیک صفوف مردان و زنان در نماز جماعت امر مسلّم و مطلق نبوده ‌است. مؤلف دو شاهد برای مدعای خویش ذکر می‌کند. شاهد اول متنی است از کتاب اغانی که در آن در ضمن بیان داستان عزل مغیره بن شعبه از ولایت بصره در زمان خلیفه دوم، راوی مسجد بصره را این‌گونه توصیف می‌کند: « فصلینا صلاه الغداه بظهر المربد و دخلنا المسجد فإذاهم یصلونا لرجال و النساء مختلطین»(ص ۱۴۹) در این گزارش ذکر شده است که زنان و مردان در مسجد بصره به صورت مختلط نماز به جا می‌آوردند. بین مربد که یکی از محله‌های بصره‌ قدیم بوده ‌است تا مسجد بصره، بنابر آن‌چه یاقوت حموی ذکر می‌کند، سه میل که تقریباً ۴.۵ کیلومتر است، فاصله بوده ‌است. (معجم‌البلدان، ج۵، ص ۹۸) با توجه به ادامه‌ متنی که در اغانی ذکر شده‌ است، نمازی که در این عبارت در مربد خوانده شده‌ است، نماز صبح است و نمازی که مردم در مسجد می‌خواندند، تا نماز ظهر فاصله‌ زمانی زیادی دارد. بنابراین هنگامی‌که راوی به مسجد بصره رسیده ‌است، مردم از نماز جماعت فارغ شده‌اند و هر کس برای خود مشغول نماز است. در نماز فرادی نیز از قدیم برخی فقها رعایت فاصله بین زن و مرد را تنها مستحب دانسته‌اند و نه واجب. علاوه بر این از رفتار گروهی از مردم در سال ۱۷‌هجری در شهری مثل بصره‌، تنها می‌توان فهمید که چنین رفتاری در آن زمان و مکان وجود داشته‌است، اما شیوع آن و شرعی بودن آن، نیازمند بحثی تاریخی و فقهی است که تنها با یک گزارش تمام نمی‌شود.

مستند دیگر مؤلف روایتی از امام جعفر صادق علیه‌السلام است: « عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی الرَّجُلِ یُصَلِّی وَ الْمَرْأَهُ تُصَلِّی بِحِذَاهُ قَالَ لَا بَأْسَ. از امام صادق درباره‌ نماز مردی سؤال شد که کنار او زنی نماز می‌خواند. حضرت پاسخ داد که اشکالی ندارد.» (تهذیب‌الاحکام، ج۲، ص ۲۳۲) مؤلف از این روایت برداشت می‌کند که در زمان امام صادق (ع) نیز نماز مردان و زنان در کنار یکدیگر بلااشکال بوده ‌است. مؤلف در این جا نیز بار دیگر از یک مسئله فقهی، پدیده‌ای اجتماعی برداشت کرده ‌است. اولاً مرد و زنی که در این روایت مورد سؤال قرار گرفته‌اند، لزوماً مردان و زنان در مساجد نیستند و سؤال می‌تواند در مورد زن و شوهر در منزل نیز باشد. ثانیاً این روایت با روایات دیگری که در کتب روایی از جمله خود تهذیب ذکر شده ‌است، منافات دارد و به همین دلیل فقها از جمله خود شیخ طوسی، صاحب تهذیب، این روایت؛ یا حمل بر وجود فاصله بین زن و مرد کرده‌اند و یا روایاتی که دلالت بر لزوم وجود فاصله می‌کند را حمل بر استحباب نموده‌اند. (تهذیب، همان) یکی از این روایات این‌گونه ‌است: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَهِ یُصَلِّیَانِ جَمِیعاً فِی بَیْتٍ الْمَرْأَهُ عَنْ یَمِینِ الرَّجُلِ بِحِذَاهُ قَالَ لَا حَتَّى یَکُونَ بَیْنَهُمَا شِبْرٌ أَوْ ذِرَاعٌ أَوْ نَحْوُهُ؛ از امام صادق (ع) درباره‌ مرد و زنی پرسیدم که در یک اتاق نماز می‌خوانند و زن در کنار مرد از سمت راست قرار گرفته ‌است. فرمود که صحیح نیست مگر این‌که بین آن دو یک وجب یا یک ذراع فاصله باشد.» (تهذیب، ج ۱، ص ۲۳۱)

بنابراین از این سؤال و جواب به تنهایی حتی نمی‌توان حکم فقهی را استنباط کرد؛ چه رسد به این‌که به رفتار مردم در زمان امام صادق (ع) پی‌برد. درباره‌ این روایت بحث‌های تخصصی‌تری نیز وجود دارد که از مجال این مقاله‌ مختصر خارج است.

در بحث بعد ان‌شاءالله به نقد بخش دیگری از کتاب مؤلف محترم می‌پردازم.

صفحه‌آرایی کتاب و پایان‌نامه

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید: